پنجشنبه 1 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب


شماره درس: 227

تاريخ درس: ۱۳۸۲/۱۰/۳

متن درس:

اعوذ باللّه‏ من الشيطان الرجيم. بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم. رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى و احلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.

بحث ما درباره ريا و خلوص بود و يك مقدارى در اين باره صحبت كردم چيزيى كه امروز بايد تذكر بدهم تذكرش هم لازم است اينكه ما مرتبه اول از خلوص را داريم خيلى بعيد است يك كسى نماز بخواند نه براى خدات مخصوصا در اهل علم يا اينكه براى خدا و براى غير خدا اين خيلى بعيد است لذا مرتبه اول خلوص را معمولاً همه مان داريم آن بالاى تر خلوص را هم معمولاً نمى‏توانيم بدست بياوريم با اين غذاها و با اين مراوده‏ها و اين محيط‏ها انسان بتواند در سير و سلوكش به مرتبه بالاى از خلوص برسد آنهم نمى‏شود بالاخره همين طور كه فقها داعى بر داعى درست كردند ديگر بايد همين جورها مشى بكنيم براى دنيامان نماز مى‏خوانيم اما قربة الى اللّه‏ يا يك مقدار آن مراتب بالا چونكه عاشق خدا هستيم، نماز مى‏خوانيم قربة الى اللّه‏ كه اين مراتب را هم بدست آوردن مشكل است اما انسان برسد به يك جاهاى كه بگويد «وجدتك اهلاً للعبادة فعبدتك» اين نمى‏شود اگر هم بگوييم ادعاى بيش نيست كه هيچ چيزى محرك ما نباشد جز عبوديت جز خدا اين يك دهن مى‏خواهد مثل دهن اميرالمومنين عليه‏السلام يك دلى مى‏خواهد مثل دل اميرامومنين كه اين دهن سر چشمه از آن دل بگيرد و بگويد كه «ما عبدتك خوفا من نارك و لا طمعا فى جنتك بل وجدتك اهلاً للعبادة فعبدتك» لذا اگر هم ما بگوييم احساس بيشتر نيست جهل مركب بيشتر نيست حالا گفتن هابش خوب است اما راستى انسان عبادت بكند بدون داعى اين على الظاهر نيست براى ما نمى‏خواهند هم از ما قرآن مى‏گويد «لمثل هذا فليعمل العاملون»[1] براى بهشت رفتن براى جهنم نرفتن و «لمثل هذا فليعمل العاملون» هم همين را مى‏خواهد بگويد خلوص باشد ريا نباشد حالا داعى بر داعى باشد طورى نيست پس آن مرتبه بالا هم كار بايد كرد نبايد مأيوس شد اما بايد بدانيم با مژه چاه كندن است بقول مرحوم آقاى بهارى با دست چاه كندن است مشكل است مخصوصا در اين محيط‏ها بنابر اين آن مرتبه اولش را كه نماز بخوانيم قربة الى اللّه‏ نماز بخوانيم براى خدا روى منبر كه مى‏نشينيم حرف بزنيم براى خدا و عبادت ما براى خدا و اين هست حالا ولو داعى بر داعى اين قربة الى اللّه‏ است و يك كسى پيدا بشود قربة للشيطان، للناس اينها خيلى كم است خيلى شقاوت مى‏خواهد كه انسان اينجور عبادت بكند شايد يك در هزار هم پيدا نشود از همين جهت هم براى خاطر اينكه اگر بيفتيم توى وسواسى گرى عباداتمان از بين مى‏رود سيد ابن طاوس به پسرش نصيحت مى‏كند عزيزم مواظب باش يك دفعه شيطان از راه ريا وارد نشود و جلوگير عبادات تو بشود و اين هم حرف خوبى است انصافا بعضى اوقات نماز شب نمى‏خواند براى اينكه مى‏ترسد زن و بچه‏اش بيدار شوند نه اينها ديگر بايد انسان اهميت بهش ندهد بدانيم كه مرتبه اول خلوص را داريم همين منبر براى اينكه خيلى هم العياذ باللّه‏ دنيا پرست باشد اما پول مى‏گيرد وقتى مى‏نشيند روى منبر قربة الى اللّه‏ براى مردم حرف مى‏زند اين كم پيدا مى‏شود قربة للشيطان باشد ولو داعى بر داعى است و راستى آن پول محرك اين است ولى بالاخره مى‏گويد براى خدا بعضى‏ها وسوسه پيدا مى‏كنند منبر نمى‏روند مى‏گويند من نمى‏توانم قربة الى اللّه‏ باشد بعضى اوقات هم از بزرگان يك شاهد مى‏آورد اين هم غلط است مثلاً همان قضيه حاج شيخ عباس قمى يكى از اين شاهدها مثلاً فلان بزرگ وارد مسجد شد ديد مسجد پر از جمعيت است يك جورى شد برگشت گفت من خلوص ندارم بروم توى محراب يك همچين شاهدها كه اين شاهدها به درد ما نمى‏خورد اينها براى خودشان بوده است هر چه بوده است ماها نبايد اين فكرها را بكنيم ماها بايد بدانيم مرتبه اول خلوص را داريم بايد بدانيم كه شيطان از همين راه‏ها وارد مى‏شود همه چيز ما را نماز شب مان را خواندن قرآن مان را خدمت به خلق خدامان را مسجد مان را منبر و محراب‏مان را از دست مى‏دهيم بقول عوام مى‏گويند عقب عقب رفت زمين نخورد از آن طرف زمين خورد اين را هم بايد خيلى مواظب باشيم راه باريك است باريك يك چيزهاى است كه خطرناك است خيلى و ما توجه به آن نداريم بايد متوجه آنها بشويم مثلاً بعضى از افراد روى منبر توى مجلس پيش زن و بچه هميشه تعريف خودش را مى‏كند و اين خيلى بد است اين يعنى ريا و توى اين تعريفها هم معمولاً دروغ از كار در مى‏آيد حالا اگر هم يك آدم راست گوى باشد و صادق هم باشد اين تعريف كردن از خودش و وابسته‏هاى خودش توى مجلس مى‏نشيند مجلس را جلب به خودش مى‏كند راجع به پسرش راجع به دخترش هى تعريف يا روى منبر تعريف از خودش مى‏كند معلوم است اينها خيلى زشت است و اين يك رياى خفى است كه معمولاً بايد نداشته باشيم يك اثر وضعى هم دارد هر چه تعريف خودش را بكند به همان اندازه زمين مى‏خورد بقول يك بزرگى آمدند بهش گفتند پسرت هواپيما نشست رفت بالا گفت خوب بود بگذارد ديگران بالايش ببرند نمى‏خواست كه خودش را بالا ببرد حرف، حرف متينى است انصافا اين همه مذمتى كه در روايات ما شده تعريف از خودتان نكنيد براى خاطر اينكه يك مرتبه‏اى از ريا است علاوه بر اين اثر وضعى هم دارد هر چه تعريف بكند به همان اندازه زمين مى‏خورد حالا تعريف كتابش و تعريف علمش و تعريف كارش و در روايات هم داريم بعضى اوقات اينجور است انسان يك عمل صالحى انجام مى‏دهد توى مجلس مى‏نشيند تعريف عملش كارش را مى‏كند اين گردوى پر مغز گردوى نيمه پوك مى‏شود دفعه دوم يك گردوى پوك مى‏شود دفعه سوم يك گردوى پر از آتش مى‏شود خيلى روايت بالا است و راستى هم همين طور است من از شما تقاضا دارم يك حالى پيدا كنيد كه آنچه داريد نبينيد اين مقام لقا كه اينها مى‏گويند يعنى گاهى انسان مى‏رسد به آنجا كه خود نمى‏بيند تا علمش را بيند خود نمى‏بيند تا مالش و اولادش را ببيند خود نمى‏بيند تا وجاهتش را ببيند هيچ در اين عالم نمى‏بيند جز خدا و اين توحيد افعالى يا حتى توحيد صفاتى توحيد صفاتى يك معنايش همين است كه اگر كسى عالم است اين علم را نگويد «او تيتها على علم» مثل قارون بگويد خدا «واتوهم من مال للّه الذى اتاكم»[2] خدا، وقتى به اينجاها برسد تعريف خودش را نمى‏كند براى اينكه اصلاً خود نمى‏بيند تا اينكه بخواهد تعريف خودش را بكند مشكل است در اين راهى كه مى‏پيمايند دو تا حجاب است خيلى ضخيم است خيلى مشكل است يكى حجاب شهرت طلبى يكى حجاب رياست طلبى حضرت ولى عصر(عج) گفته بودند فلانى(يك كسى را) اين كار كرده خوب است اما از دو حجاب نتوانسته رد بشود يكى حجاب شهرت‏طلبى يكى حجاب رياست‏طلبى اين همينكه دارد تعريف خود را مى‏كند اين حالا پيش اهل علم كه شرك است براى اينكه خودش را در مقابل خدا، پيش علماى علم اخلاق ريا است و واقعيت هم ندارد حالا ما چى هستيم كه تعريف خودمان را بكنيم يك قضيه‏اى نقل مى‏كنند نمى‏دانم تا چه اندازه درست باشد و اينكه مرحوم مقدس اردبيلى تشرف داشته است حالا من اين تشرف را نمى‏دانم چه جورى است نقل كرده‏اند كه حضرت ولى عصر مقدس اردبيلى را در بين نجف و كربلا سوار كردند پشت سر خودشان آنوقت بنا كردند بپرسند كه فلان كس چه جور آدمى است يكى از مراجع يكى از مجتهدين مقدس اردبيلى خيلى تعريف كرد آقا، آقا است، ملا است، مروج است، حوزه روى دوش او مى‏گردد، دومى چه‏جور آدمى است آقا خيلى خوب است و مرتب تعريف سومى خيلى خوب است تا رسيد به ملا احمد اردبيلى گفت اين ملا احمد اردبيلى چه جور آدمى است گفت مرده شورش ببرند نه علم دارد، نه فهم دارد، نه شعور خيلى بد است آقا فرمودند چه جور بد است كه پشت سر امام زمانش الان نشسته است كه مى‏خواست پياده شود آقا نگذاشتند از آن تشكر كردند بعضى اوقات امتحان هم برايمان جلو مى‏آيد به جاى اينكه تعريف ديگران بكنيم تعريف خودمان را مى‏كنيم بالاشاره اگر آدم مقدسى باشيم غيبت نكنيم بالاشاره ديگران را خراب مى‏كنيم خيلى زشت است به هر اندازه تعريف بكنيم خودمان را خراب مى‏كنيم و اگر صدها نفر جمع بشوند بخواهند ما را اينجور خراب كنند كه خودمان با تعريف خودمان، خودمان را خراب مى‏كنيم قطعا نمى‏شود خيلى بد است شرك هم هست ريا هم هست و على كل حال خيلى بد است گناه هم هست به قول روايت بعضى اوقات ديگر گردو كه نيمه پوچ مى‏شود گردو پر از آتش مى‏شود و اين در ميان ما هست البته شماها نه كه تعريف خودمان رامى كنيم بعضى اوقات جهل مركب هم هستيم دروغ از كار در مى‏آيد بعضى اوقات تهمت از كار در مى‏آيد بعضى اوقات غيبت از كار در مى‏آيد آنهايى كه راستى صرافند ووقتى كه صرافى كنند مى‏بينند كه خيلى چيز برايش بار شده و اين من نمى‏گويم شما ريا كار هستيد خب نيستيم گفتم در مرتبه اول خلوص را داريم ريا كارى را كم پيدا مى‏شود يكى در هزار هم پيدا نمى‏شود اما اين جور چيزها هست در ميان ما و بدانيد اگر كتاب بنويسيد در كتاب اين جورها بكنيد كتابتان را از بين برده‏ايد اگر هم در مجلس باشيد اين جورها بكنيد خودتان آبرويتان را برده‏ايد اگر روى منبر بنشينيد منبرهايتان را از بين برده‏ايد بيايد به جاى تعريف خود تعريف ديگران بكنيد اين خيلى لازم است خيلى واجب است و ما معمولاً تعريف از ديگران نمى‏كنيم حالا بعضى‏ها كه غيبت مى‏كنند غيبتهاى آبدار، شاخدار از آن مرده خوريها، مرده گنديده حالا شما غيبت نمى‏كنيد اما بعضى اوقات مردم رفيقتان، آقاى محله تان، هم مباحثه‏اى تان بعضى اوقات امتياز دارد شما امتياز آن رانديده مى‏گيريد اين گناه است گناهش بزرگ است بنا نيست كه طلبه غيبت كند خب معلوم است طلبه غيبت نمى كند اما امتيازهاى ديگران را نگوييم ظلم است روايات هم داريم امتيازهاى ديگران را پشت سر بگويد و به جاى اينكه تعريف خود مى‏كنى تعريف او كن اين است كه چندين برابر شما را بالا مى‏برد و رسم بزرگان همين بوده همه شما شنيده‏ايد وقتى صاحب جواهر از دنيا رفت شيخ انصارى را به مرجعيت پذيرفت از دنيا رفت و بعد صاحب جواهر خب معلوم بود شيخ انصارى مرجع و ايشان گفتند نه هم مباحثه من الان در مازندران است اين خيلى بهتر از من بود و بالاخره مردم رافرستاد مازندران آن آقا گفت هفت هشت ده سال است من متاركه كردم آن آقا تحصيل مى‏كند آن آقا خيلى بهتر از من است و بالاخره يك رساله احتياطى روى دست شيخ انصارى گذاشتند كه من ديدم مجموع الرسائل را همه آن احتياط، احتياط، احتياط، كه در عرض هفت هشت روز اين احتياط‏ها را درست كردند دادند دست مردم آن مى‏گويد او، او مى‏گويد آن وقتى كه ميرزاى بزرگ از دنيا رفت در ميان اهل علم اختلاف بود بين آقا سيد محمد فشاركى ميرزاى كوچك همه هم او را قبول داشتند هر دوى آنها هم خيلى بالا بودند و هر دوى آنها هم يك شاگردهاى بالاى نظير مرحوم ناينيها مرحوم عراقيها مرحوم كمپانيها تحويل جامعه دادند هر دوى آنها خيلى بالا بودند حالا قبل از آنكه مردم جمع بشوند خود اين دو تا ميرزاى كوچك به آقا سيد محمد گفت كه از نظر دقت تو دقتت بيشتر از من است از نظر فهم عرفى فهم عرفى من بيشتر است حالا چه بايد كرد گفت آقا شما براى اينكه فهم عرفى مقدم بر دقت عقلى است كه شما هم فهم عرفى دارى اما دقت عقليت بهتر است بالاخره بناشد ميرزا، مردم جمع شدند يعنى مردم طلبه‏ها، فضلا، مراجع، ايشان نمى‏پذيرفت اما نمى‏گفت چرا و بالاخره بنا شد نماز را مرحوم ميرزاى كوچك بر ميرزاى بزرگ بخواند پيدايش نبود در سرداب مطهر مى‏دانيد كه مرحوم ميرزاى بزرگ سامرا همه چيزهايشان را رها كردند رفتند سامرا خانه امام زمان را حفظ بكنند ميرزاى بزرگ نجف نبودند خانه علم نبودند ديگر آمدند سامرا براى اينكه خانه امام زمان حفظ بشود و آنجا از دنيا رفتند بالاخره مرحوم ميرزاى كوچك را در سرداب پيدا كردند از سرداب آمده بود بيرون به اندازه‏اى گريه كرده بود چشمهاى مباركش قرمز شده بود بغض كرده بود نه من نماز نمى‏خوانم آمدم خدمت آقا امام زمان آقا را به مادرش حضرت زهرا قسم دادم مرا مرجع نكند سببش اين است كه من لياقت ندارم وقتى خبر مرگ ميرزا را شنيدم خلجان ذهنى پيدا كردم تو هم شدى مرجع اين خلجان ذهنى معلوم است من لياقت ندارم مرجع بشوم توى ما از اين حرفها زياد است ما اينجور بايد باشيم بابا او مى‏گويد او، او مى‏گويد تو اعلم هستى ولى بالاخره خلجان ذهنى پيدا كرده تو مرجع شدى مى‏رود بغض، گريه آقا امام زمان را به مادرش قسم مى‏دهد كه مرجع نشود اينها را بايد مراعات بكنيد معلوم است شماها ريا نداريد معلوم است شماها نمى‏توانيد خلوص مرتبه چهارم و پنجم و ششم و اينها پيدا كنيد اما يك چيزهاى هست كه باريك‏تر از مو كه زيباى‏ها اينجا خوابيده است خذلان‏ها اينجا خوابيده بدبختى‏ها، خوشبختى‏ها اينجا خوابيده است راه صد ساله رفتن يا سد محكم براى اينكه نتواند حركت بكند اينجاخوابيده است من زياد ديدم افراديكه ملا هستند راستى متدين اما همينكه تعريف خودش را مى‏كند عقب ماند نشد درحاليكه بعضى اوقات ديدم كه بعضى اهل علم چون عقب ماندند عقده پيدا كردند و اينها خيلى زشت است از اول طلبگى اگر ما كار كرده بوديم نبايد به اينجاها برسيم خوشحال باشد عقب مانده است راحت آسوده به شما بگويم اين عقب ماندگى را اينها به اندازهاى خوشحال هستند كه الحمدللّه‏ بار از دوششان برداشته شد به دوش ديگران گذاشته شد و كمك مى‏كنند كمك تعريف كمك به اندازه‏اى مخفيانه شهريه‏اش را مى‏دهد اين حاج سيد احمد خوانسارى آيت‏اللّه العظمى است اين مردى كه به قول حضرت امام از نظر علم و عمل معلوم بود، ايشان وظيفه پيدا كردند كه بروند تهران لذا از نظر مرجعيت هم عقب از مراجع ماندند و رفتند تهران اينجا مرادم است يك دفعه خبر به ايشان داده بودند فلان مرجع اين ماه نمى‏تواند شهريه‏اش را بدهد آقا نه اينكه پول براى آن مرجع بفرستد پولهاى خودشان را دادند به يك آقا كه برو اين پول را بده به اين آقا بگو شهريه اين ماه را بدهيد هيچ كس هم نمى‏دانست فقط خودشان و آن تاجر هم نمى‏دانستند كجا چه خبر است از اينها ما زياد داريم و مى‏خواهند ما اينجورها باشيم ديگران را بلندشان بكنيم، ديگران را زمين زدن خودت را زمين زدى او زمين نمى‏خورد و اين خود يك ريا است خود يك شرك است و خود يك گناه بزرگ است تعريف خوتان را نكنيد اصلاً ابدا تعريف ديگران را كه لياقت دارند بكنيد و بدانيد تعريف ديگران شما را بالا مى‏برد دنيا بخواهيد، خداوند دنيا به شما مى‏دهد آخرت بخواهيد خدا آخرت به شما مى‏دهد و على كل حال اثر وضعى هم اين است كه خدا شما را بالا مى‏برد محبوبيت اجتماعى مى‏خواهد بايد تقوا داشته باشد «ان الذين امنوا و عملوا الصالحات سيجعل لهم الرحمن ودا»[3] اين (سين) در اينجا (سين) تحقيقى است كه حتما خدا محبت اينرا در دل ديگران مى‏ريزد اين يك مطلب ومطالب ديگر انشاءاللّه براى جلسات بعد. خدايا به امام زمان (عج) قسمت مى‏دهيم آنچه مرضى آقا امام زمان است به همه ما عنايت بفرما.

و صلّى اللّه‏ على محمد و آل محمد.

 

 

 

[1]-سوره صافات آيه 61

 


[2]-سوره نور آيه 33

 


[3]-سوره مريم آيه 96

 

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group