شماره درس: 4
تاريخ درس: ۱۳۹۱/۵/۳
متن درس:
بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمدلله ربّ العالمین و الصلاة و السّلام علی خیر خلقه أشرف بریته ابوالقاسم محمّد صلی الله علیه و علي آله الطیّبین الطاهرین و عَلی جمیع الانبیاء وَالمُرسَلین سیّما بقیة الله فی الأرضین و لَعنة الله عَلی اعدائهم أجمعین.
بحث امسال ما دربارۀ فضائل فراموش شده است. و اين چند روز راجع به ادب، مقداري صحبت کردم. اين فضيلتي که همۀ انسانها بايد داشته باشند، مخصوصاً يک مسلمان، يک شيعه؛ و متأسفانه فراموش شده است. ما مراعات احترام ديگران را نداريم. ما در مقابل ديگران ادب را مراعات نميکنيم و بالاخره اين فضيلتي که بايد در همه باشد، مراعات نميشود.
بحث ديروز دربارۀ اين بود که ادب در چه چيز!
گفتم که اولاً ادب در چشم. ما از نظر چشم بايد مؤدب باشيم و الاّ به قول پيغمبر اکرم يک زندگي هوسي و يک زندگي شهوتي پيدا ميکنيم. «إِیّاکَ وَ فُضُولَ العين فانّه يَغرس الهوي»، مواظب باش و در چشم مؤدب باش. سر به زير و چشم به زير باش. نگاههايي که فايده ندارد، نداشته باش. اصلاً به جوانها بگويم که ما بايد در زندگي «مالايعني» نداشته باشيم. کليۀ کارهاي ما و مخصوصاً افکار ما بايد يک نتيجهاي داشته باشد، يا نتيجۀ دنيا و يا نتيجۀ آخرت؛ و الاّ يکي از تبعاتش اينست که فشار قبر داريم.
در روايات ميخوانيم يک جواني از دنيا رفته بود و پيغمبر اکرم او را تشييع جنازه کردند و در غسل و دفن و کفن او شرکت کردند. مادرش جلو آمد و گفت برايت گريه نميکنم براي اينکه ميدانم به دست پيغمبر اکرم غسل و دفن و کفن و بهشتي شدي. وقتي مادر رفت،پيغمبر اکرم فرمودند بله، اين بهشتي است و آدم خوبي بود اما فشار قبر دارد و زير منگنۀ الهي له خواهد شد براي اينکه «مالايعني» زياد داشت. يعني حرفهاي بيخود و نگاههاي بيخود و افکار بيجا و افکار بي معنا زياد داشت. و انسان بايد مثبت باشد. از نظر چشم، نه فقط چشم چراني نداشته باشد که آدمي که چشم چران است، اگر بدون توبه از دنيا برود، در روز قيامت با ميخي که از آتش جهنم سرخ شده، او را کور ميکنند. چشم چراني و آلودگي چشم نه؛ و اصلاً ما بايد به اندازهاي که احتياج داريم، از چشم استفاده کنيم. بايد سربه زير و چشم به زير باشيم. و الاّ ادب چشم مراعات نشده است.
دوم، ادب از نظر گوش. همينطور که چشم ما بايد مراعات ادب کند، مراعات احترام هم داشته باشد؛ گوش ما هم بايد به اندازه بشنود. بعضي اوقات جلسهها يک ساعت و دو ساعت طول ميکشد و همۀ گفتنها بي فايده و همۀ شنيدهها بي فايده است. درحالي که قرآن ميفرمايد: (وَ لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً) از چشمت سؤال ميکنند که با چشم چه کردي؟! از گوشت سؤال ميکنند که چه شنيدي. نه غيبت و تهمت و شايعه که اينها از مسلمان نيست و مگر ميشود که مسلمان شايعه پراکني کند و غيبت بکند و تهمت بزند؛ اينها نه و الان بحث ما اينها نيست. بلکه بحث ما اخلاق و ادب در انسانهاست و گوش ما بايد مؤدب باشد. اين جلسههايي که ما داريم، مرضيّ امام زمان نيست. براي اينکه گوش ما بايد بشنود چيزي را که يا فايده براي دنيا داشته باشد و يا براي آخرت فايده داشته باشد. و اگر نه فايده دنيا دارد و نه فايده آخرت دارد؛ نعمت خدا رابه هدر داده است و يک آدم بي ادب است. مثل کسي که شما ببينيد که نعمتهاي خدا را دور ميريزد. شما به او اعتراض ميکنيد که چرا اين نعمتهاي خدا را دور ميريزي. به يک فقير و مستمند بده و دور ريختن نعمت خدا ناشکري است و گناهش بزرگ است و اثر وضعي دارد. اما خود شما مينشينيد و يک ساعت گوش ميدهيد به چيزي که مصيبتش بچهها را بي دين ميکند و علي کل حالٍ بايد از گوش به اندازهاي که فايدۀ دنيا و آخرت داشته باشد، استفاده کنيم. لذا جلسات ما بايد مفيد باشد. اگر گفتم فضيلت فراموش شده است، اشتباه نکردهام. همۀ شما ميدانيد که جلسات ما جلسات خوبي نيست. صدا و سيماي ما آن صدا و سيمايي که به شخصيت جمهوري اسلامي بخورد، نيست. و بالاخره جلسات ما و حرفهاي ما و نشست و برخاستهاي ما و حتي در خانه حرفهاي شوهر با خانم و خانم با شوهرش و بچهها با پدر و مادر و پدر و مادر با بچهها؛ نود درصد حرفهاي بي ادبانه است. به اين معنا که حرفهاي بيخودي است و نتيجۀ دنيا و آخرت ندارد و به اين «مالايُعني» ميگويند. اين هم ادب گوش بود. اما عمده ادب زبان است.
ما اولاً بايد از نظر زبان مؤدب باشيم. غيبت کردن، تهمت زدن و شايعه پراکني کردن، بي ادبي است. مگر ما حق داريم پشت سر مردم حرف بزنيم! مگر حق داريم شايعه پراکني کنيم! مگر حق داريم تهمت بزنيم! گناه اينها خيلي بزرگ است. يکي از گناهانش اينست که خدا اين روزه را قبول نميکند.
پيغمبر اکرم دستور دادند همه روزه بگيرند و بعد اجازه بگيرند و افطار کنند. همه روزه گرفتند و يک پيرمردي گفت يا رسول الله! دو تا دختر داشتم و خجالت کشيدند نزد شما بيايند. اجازه دهيد که آنها هم افطار کنند. فرمودند تو روزهاي، برو و افطار کن اما اين دو دختر روزه نيستند. گفت يا رسول الله! دخترهاي خوبي هستند و حرف شما را ميشنوند. فرمود: روزه نيستند و برو به آنها بگو که استفراغ کنيد. بالاخره يک حالت کشفي به اينها داد و با آن کشف الشهود، دو تا لخته گوشت از دهن اين دخترها بيرون افتاد. آمدند خدمت پيغمبر اکرم و گفتند يا رسول الله اينها گوشت نخورده بودند. ايشان فرمودند بله، اما مگر قرآن نخوانديد. قرآن ميفرمايد: (وَلا يَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضًا اَيُحِبُّ اَحَدُکُمْ اَنْ يَأکُلَ لَحْمَ اَخيهِ مَيْتًا فَکَرهتموه). اگر نميخواهي گوشت مرده بخوري، پس غيبت نکن. اين قرآن است، يعني آن کساني که چشم بصيرت دارند، ميبينند که اين مرده ميخورد. گوشت ميته و آن هم مردۀ زنده. مثلاً يک کسي بميرد و يک آدم گرسنه بر سر قبر اين برود و قبر اين را نبش کند و گوشت ران اين را بپزد و بخورد. اين چقدر بي ادبي است. ما غيبت کنها در پيش عالم ملکوت اينگونه هستيم و اينقدر بي ادب هستيم. مگر ميشود غيبت کرد! همۀ فقها ميفرمايند از نظر فقهي اگر کسي غيبت کند، روزهاش باطل نيست و قضا ندارد. اما از نظر معنوي کسي که غيبت کند، روزهاش باطل است.
اين شايعه پراکني که الان در سايتها و روزنامهها و در مجالس مقدسها و در خانهها رسم شده است؛ گناهش به اندازهاي است که قرآن شريف ميفرمايد تو خيال ميکني که چيزي نيست، بلکه گناهش بزرگ است. مگر ميشود که آدم ندانسته بگويد. ندانسته هم اگر غيبت و تهمت باشد، نميشود. اگر غيبت نباشد، ميشود و الا نميشود که انسان ندانسته بگويد. آنگاه شايعه ميشود و گناه شايعه بزرگ است و يک بي ادبي از نظر زبان است. اما اين مراد ما نيست و شما خانمها و آقايان غيبت نميکنيد و تهمت نميزنيد و شايعهپراکني نميکنيد. بلکه آنچه الان مرادمان است، اينست که فرهنگ ما بايد فرهنگ ادب باشد. يعني ما بايد از نظر فصاحت و بلاغت، گفتارمان عالي باشد. هم بايد خوب حرف بزنيم و هم حرف خوب بزنيم. يک مسلمان بايد هر دو را داشته باشد. بايد خوب حرف بزند و مواظب باشد که کلمات را به جا استفاده کند و مواظب باشد که حرفها، هنجاري نباشد و علاوه بر اينکه خوب حرف ميزنيم، حرف خوب هم بزنيم. به آن کسي که خوب حرف بزند، فصيح ميگويند و به کسي که حرف خوب بزند، بليغ ميگويند. و اين فصاحت و بلاغت که يکي از معجزات بزرگ قرآن است و قرآن بيش از بيست معجزۀ بزرگ دارد و خود قرآن روي اين معجزۀ فصاحت و بلاغت، خيلي پافشاري دارد و با عربهاي فصيح و بليغ، تحدي ميکند که اگر مثل من آورديد، من پيغمبر نيستم. اما حتماً نميتوانيد بياوريد.
قرآن هم فصيح است و هم بليغ است. يک مسلمان هم بايد هم فصيح باشد و هم بليغ باشد. هم حرفهاي خوب بزند و «مالايُعني» نباشد و علاوه بر اينکه مالايعني نباشد و حرفهاي خوب و مفيد باشد،بايد از نظر کلمات هم کلمات خوب را استخدام کند. خيليها را من ديدم که به راستي دانشگاه رفته و متخصص و طلبه و حسابي باسواد هستند، اما هنوز تُن صداي دهاتي و لهجۀ دهاتي را دارد و اين بايد نباشد. اصلاً ما بايد لهجه نداشته باشيم. از نظر صحبت کردن بايد ببينيم که طرف کيست و چطور بايد با او صحبت کرد.
ميگفت يک آقايي آمد در پيش يک بزرگي و گفت آقا گفتند امشب عروسي دارم و عروسي پسرم است و تو به عروسي بيا،و بد حرف زد. آن بزرگ گفت برو به آقا بگو آدم نبود که به دنبال من بفرستي. گفت آدم داشت و آدمها را به دنبال آدمها فرستاد و من را هم به دنبال شما فرستاد. بعضي اوقات اينطور ميشود. امثال اينها زياد پيدا ميشود که بلد نيستند حرف بزنند و فرهنگشان در حرف زدن بد است و اين بايد نباشد و بايد از نظر حرف زدن، علاوه بر اينکه حرف خوب ميزنيم، خوب هم حرف بزنيم و به جا حرف بزنيم. در پيش بزرگ به گونهاي حرف ميزنند که در پيش بچه آنطور نبايد حرف زد. پيش بچهها بايد به گونهاي حرف زد که در پيش بزرگترها به گونۀ ديگري بايد حرف زد. زن و شوهر در خانه بايد به گونهاي حرف بزنند و اما اگر پدر خانواده باشد، بايد به گونۀ ديگري حرف زد و بالاخره همه بايد مراعات فصاحت را بکنيم. ادب در زبان داشته باشيم و هم فصاحت و هم بلاغت داشته باشيم. اين مفصل حرف دارد اما چون اين بحث ادب طول کشيد، به همين اندازه کفايت ميکنيم.
مهمتر از همۀ اينها ادب در نشستن و ادب در راه رفتن است و اين را هم معمولاً بلد نيستيم. ميبينيم که مثلاً از نظر سواد بالاست اما در مقابل مردم و در مقابل بزرگترها مينشيند و پايش را روي پا مياندازد و معلوم است که اين در مقابل بزرگترها غلط است. ميبينيم که از نظر راه رفتن به گونهاي راه ميرود که جلب نظر ميکند. قرآن ميفرمايد از نظر راه رفتن مؤدب راه برو. در سورۀ لقمان ميفرمايد علامت مؤمن اينست که در راه رفتن مراعات ادب کند. نه تند و نه کند و به گونهاي راه نميرود که جلب نظر کند و متأسفانه يکي از بدبختيها که ما الان داريم، اينست که جوانها از نظر راه رفتن در خيابانها و مخصوصاً دخترها، خيلي بد راه ميروند.
پيغمبر اکرم رد ميشدند و ديدند که مردم اطراف خانمي را گرفتند. فرمودند چه خبر است. گفتند آقا اين خانم ديوانه است. پيغمبر فرمودند اين ديوانه نيست و اين مريض است و يکي از رگهاي مغزش نميتواند فرمان دهد و مريض شده است. بعد پيغمبر اکرم فرمودند ميخواهيد يک ديوانه به شما نشان دهم. ديوانه خانمي است که وقتي در کوچه راه ميرود، جلب نظر نامحرم کند. در پسر همين است و در دختر هم همين است. ما بايد در خانه نشست و برخاستمان مؤدبانه باشد. ما بايد در خانه با بچههايمان علاوه بر اينکه مودبانه صحبت کنيم، از نظر نشست و برخاست، هم به آنها ياد دهيم و هم نشست و برخاست و راه رفتن خودمان، مؤدبانه باشد. اما از اينها مهمتر، پوشيدن لباس است.
علامه مجلسي «رضواناللهتعاليعليه» در حليةالمتقين، هفت ـ هشت صفحه راجع به پوشيدن لباس گفتهاند. اينکه ما چگونه لباس بپوشيم!
آن وقتها که کت و شلوار آمده بود، مردها بدون کت نبودند و برآمدگي عقب آنها پيدا نبود و کت و شلوار ميپوشيدند و برآمدگي جلو و عقب آنها پيدا نبود و الان به آنجا رسيده که کت موقوف شده است.
بايد برآمدگيهاي بدن پيدا نشود و در خانمها هم که حرام است. با مانتو و اما اينکه برآمدگي جلوو عقب او پيدا باشد، حرام است و گناهش بزرگ است و اين تبرّج است. طرز پوشيدن لباس خانمها با اين لباسهاي تنگ، ميدانيد که گناهش چقدر بزرگ است. در روز قيامت همين لباسهاي تنگ، غل و زنجير ميشود و لباسهاي آتشين ميشود و اين لباسهاي آتشين را به اين ميپوشانند و ميگويند اين همان لباسهاست و تجسم عمل لباسهاي تنگ اين خانمهاست، که موجب جلف اين خانمها و موجب تحريک شهوت جوانهاست. حتي مردها نبايد پيراهن آستين کوتاه بپوشند. يقۀ آنها نبايد باز باشد، چه رسد به اينکه بخواهند پيراهن آستين کوتاه بپوشند.
مردها و جوانها بايد مراعات پوشيدن لباس را داشته باشند، مخصوصاً خانمها. خانم در عالم ملکوت وقتي چادر داشته باشد و سرتاپا پوشيده باشد و برآمدگي بدن او پيدا نباشد و در وقت راه رفتن مؤدب راه رود، در عالم ملکوت اسم اين خانم ميشود. وقتي بميرد، در روايات داريم که ملائکه او را تشييع ميکنند و هرکه بميرد بايد به محضر خدا برود و به آسمان هفتم برود و رد شود. آسمان اول و دوم و سوم و ملائکه ميگويند خانم آمد. در وقتي که در محضر خدا رفت، خدا از اين به خاطر لباسش تشکر ميکند. بعد برميگردد خدمت حضرت زهرا«سلاماللهعليها». خوب اين چادر از حضرت زهراست. و اما اگر خانم جلفي باشد و خانمي که مانتوهاي آنچناني و دامن کوتاه ميپوشد و اگر بتواند و نترسد، بدون آستين و تنگ ميپوشد؛ اين جلف است. پيغمبر اکرم ميفرمايد اين ديوانه است. پيغمبر اکرم ميفرمايد زن ديوانه آنست که جلب نظر ديگران را کند. نميشود که ما و دختر و پسرمان اينطور لباس بپوشيم و بعد هم بگوييم ادب اسلام و ادب اجتماع مراعات شده است. ادب وقتي مراعات ميشود که آقا لباسي که ميپوشد تنگ نباشد و برآمدگي جلو و عقب او پيدا نباشد و خانم هم اگر مانتو ميپوشد سرتاسري باشد و برآمدگي بدن او اصلاً پيدا نباشد و تنگ نباشد و همۀ بدن پوشيده باشد و الاّ بي ادبي است و خودش هم ميداند که اين جلف است و ادب نيست؛ و ما گذشتيم از اينکه گناهش بزرگ است و گذشتيم از اينکه زنها بايد چادر داشته باشند و گذشتيم از اينکه مردها بايد طرز لباسشان ساده باشد و پيراهن آستين کوتاه نباشد و لباسها گشاد باشد و کت و شلوار باشد. بحث ما فعلاً اين نيست و بحث ما اينست که ما بايد ادب در لباس را مراعات کنيم و جلف نباشيم. اين جلفي بي ادبي و بي شخصيتي است و مؤمن بايد باشخصيت باشد.
فراموش نميکنم، بعضي اوقات استاد بزرگوار ما آقاي بروجردي «رضواناللهتعاليعليه» به ما ميفرمودند که به دست آوردن شخصيت واجب نيست اما از دست دادن شخصيت حرام است. چه حرف بزرگي است. همۀ خانمها و آقايان و مخصوصاً جوانها بايد مراعات کنند و باشخصيت باشند. هم در پوشيدن لباس و هم در گفتار و کردارشان و هم در صحبت کردنشان و بالاخره سر تا پا، ادب شوند. اين چقدر عاليست و واجب و لازم است.
حرف آخرم مربوط به ادب در نوشتار است. متأسفانه الان بعضي از سايتهاي ما و بعضي از روزنامههاي ما خيلي بي ادب در نوشتار هستند. نميشود اسم آن را روزنامه گذاشت و بايد بگوييم فحش نامه است. نميشود اسمش را سايت گذاشت و بايد بگوييم تهمت نامه و شايعه نامه است؛ و اينکه سايت جمهوري اسلامي نميشود و اين که روزنامۀ اسلامي نميشود.
بزرگان به ما ميگويند در وقت نوشتن، ادب نوشتن بايد مراعات شود. علاوه بر اينکه بايد خط خوب و محتوا خوب و کلمات فصيح و خوب باشد، بايد مواظب باشيم که يک دفعه گفتار ما آلودۀ به غضب نباشد. حتي بزرگان ميگويند در وقت نوشتن اگر ميبيني که عصباني شدي، در آن موقع ننويس. قلم را کنار بگذار و وقتي غضبت تمام شد، آنگاه نوشتن را شروع کن. ما بايد در نوشتن، ادب را مراعات کنيم؛ همينطور که در گفتن بايد ادب مراعات شود. نه اينکه دروغ بنويسند که آن گناهش خيلي بزرگ است و نه اينکه العياذبالله شايعه پخش کند و يا تهمت بزند و آن هم به بزرگان؛ اينها الان بحث ما نيست و گناهش خيلي بزرگ است. خواه گفتار باشد يا نوشتار باشد. بحث الان اينست که در نوشتار ما ببينيد که خط خوب چقدر زيباست. انسان اگر يک خط خوبي را ببيند، چقدر از خط خوب لذت ميبرد. خوشال به حال کسانيکه خط خوب دارند و انصافاًخيلي عاليست و آينده از اين خط خوب استفاده ميکند. لذا خط خوب خيلي عاليست و اگر محتوا هم خوب باشد، عاليتر است. ولي آنچه الان ميگويم علاوه بر اينکه بايد محتواي نوشته خوب باشد و خط خوب باشد، بايد مواظب باشيم که خط و نوشتۀ ما جلف نباشد. حال علاوه بر اينکه جلف نباشد، اين بحث فقهي است که بايد دروغ نباشد و شايعه و تهمت نباشد. اگر کسي مثلاً يک فحش بنويسد، تا اين فحش هست، گناه در نامۀ عمل او نوشته ميشود. اگر يک غيبت بنويسند و يا يک تهمت بزند؛ تا اين موجود است، نامۀ عملش مرتب از آن نوشته پر ميشود. پس بايد راجع به نوشته هم مؤدب باشيم.
خلاصۀ حرف اين چند روزه اين شد که ادب يک نعمت بزرگي است و هرکه دارد بايد شکر آن را بکند؛ و اگر نداريم تحصيل کنيم که لازم و واجب است که اين ادب را داشته باشيم و مراعات احترام ديگران را داشته باشيم.
امروز بحث ما مقداري دربارۀ مراعات احترام اجتماع است و خيلي مهم است. همينطور که ما بايد در مقابل بزرگترها مراعات احترام کنيم؛ ديروز ميگفتم که جوان با جواني که صحبت ميکند، بايد مراعات احترام کند؛ اما مهمتر از اينها بحث امروز است يعني مراعات اجتماع و مراعات احترام اجتماع است.
اجتماع، يعني اسلام و جمهوري اسلامي يعني اسلام عزيز و بايد ببينيم که اسلام عزيز چه ميخواهد. اگر ما راجع به اسلام عزيز، بيادب باشيم، گناهش خيلي بزرگ است. بعضي اوقات «ذنب لايغفر» است. و اين ادب در اجتماع و ادب راجع به اجتماع و مراعات احترام راجع به اجتماع، بايد باشد.
نسئلک اللّهم و ندعوک باسمک العظیم الأعظم الأعز الأجل الأکرم
بحق الحسين و علي بن الحسين، یا الله
یا الله یا رحمن یا رحیم یا مقلب القلوب ثبت قلوبنا علی دینک