پنجشنبه 1 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب


شماره درس: 5

تاريخ درس: ۱۳۹۱/۵/۴

متن درس:

بسم الله الرّحمن الرّحیم

الحمدلله ربّ العالمین و الصلاة و السّلام علی خیر خلقه أشرف بریته ابوالقاسم محمّد صلی الله علیه و علي آله الطیّبین الطاهرین و عَلی جمیع الانبیاء وَالمُرسَلین سیّما بقیة الله فی الأرضین و لَعنة الله عَلی اعدائهم أجمعین.

 

بحث ما دربارۀ فضائل فراموش شده است. سال گذشته دربارۀ اين فضايل صحبت کردم. امسال هم بنا شد به خواست پروردگار عالم و لطف حضرت ولي عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه‌الشريف»، در اين باره صحبت کردم.

اين چند روز که گذشت، راجع به يک فضيلت فراموش شده، يعني فضيلت ادب، في الجمله صحبت کردم و فهميديم که ما بايد مؤدب باشيم. هم در مقابل خدا، در مقابل پيغمبر، در مقابل اهل بيت «سلام‌الله‌عليهم» و هم در مقابل بزرگترها، مخصوصاً پدر و مادر. و در مقابل مراجع و روحانيت و در مقابل يکديگر، ولو از نظر سن و سال و بزرگتر و کوچکتر نباشد و همه بايد در مقابل يکديگر مؤدب باشيم.

اينکه ادب در چه چيز باشد! ادب در چشم و ادب در گوش و مخصوصاً ادب در زبان و ادب در رفتار و کردار و نشستن و راه رفتن؛ و بالاخره فهميديم که همۀ اعضا و جوارح ما بايد مؤدب باشد. و متأسفانه وقتي در جامعه برويم، خواهيم ديد که اين فضيلت بزرگ، فراموش شده است و من از همه و مخصوصاً جوانها، تقاضا دارم به اين بحث چند روز گذشته، اهميت دهند و بحث خوبي بود و براي همۀ ما لازم است؛ مخصوصاً براي کساني که مي‌خواهند شخصيت به دست آورند، لازم است. مخصوصاً براي کساني که شخصيت اجتماعي دارند، لازمتر است.

بحث امروز به بعد، دربارۀ يک فضيلت فراموش شده و اما مهتر از بحث اين چند روزه است و شايد بگوييم مهمترين بحث در اخلاق است و آن فضيلت تلاش و کوشش و فعاليت است. همۀ ما بايد در زندگي تلاش و کوشش و تحرک داشته باشيم. هرکه،‌ هر فضيلتي که بخواهد، در اثر اين تلاش و کوشش و تحرک پيدا مي‌شود. معنا ندارد کسي کار نکند، اما ملا شود. يا يک جامعه‌اي تنبل باشد، اما از نظر تمدن بالا باشد. بعضي اوقات آماري که نشان مي‌دهند،‌انسان خيلي ناراحت مي‌شود. چند وقت قبل آمار کار و تحرک و تلاش را در دنيا نشان مي‌داد و مي‌گفت ژاپنيها در شبانه روز شش ساعت کار مي‌کنند. وقتي رسيد به ايران، يک ساعت هم کمتر بود. درحالي که ژاپنيها اسلام عزيز را ندارند که ششصد جا در قرآن سفارش کار را کرده‌ است.

در جنگ جهاني دوم اين ژاپن يک تپۀ خاک شد. اما در اثر تلاش و کوشش و کار، از جوان و پير و زن و مرد؛ بالاخره توانست الان دوش به دوش ممالک متمدن بلکه مقدم، حرکت کند. اگر تلاش و کوشش و کارش نبود، همان تپه خاک به حال خود باقي مانده بود. هر مملکتي که تمدنش بالا رفت و هر مملکتي که فرهنگ ديني آن بالا رفت، در اثر تلاش و کوشش و کار و جديّت و فعاليت بود. اگر بيفتد در راه ماديّت، مي‌شود نظير آلمان و ژاپن؛ که بعد از جنگ جهاني دوم، هر دوي اين دو مملکت، دو تپه خاک شدند اما در اثر فعاليت و تلاش و کوشش همه و همه از زن و مرد، در راه کار ساختن مملکتشان افتادند و از نظر تمدن به جايي رسيده‌اند که مي دانيد و ما بايد حسرتش را بخوريم و بايد ما از اختراعاتشان استفاده کنيم. چرا بايد چنين باشد! چرا ما بايد اينترنت نداشته باشيم و از ژاپن براي ما بيايد و بچه‌هايمان استفاده کنند. اگر هم بيفتد در راه معنويت، قرآن مي‌فرمايد مي‌رسد به جايي که مي‌تواند ملائکه را استخدام کند. (اِنَّ الذَّينَ قَالُوا رَبُنَّا اللّه ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَّزلُ عَلْيِهُم الْمَلائِكَةُ أَلَّا تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ)؛ (نحن أولياوکم في الحياة الدنيا و في الآخرة)؛ هرکه مسلمان واقعي باشد و بگويد الله؛ اما پابرجا روي اين اسلام واقعي باشد. يعني تلاش و کوشش و کار و جديّت داشته باشد، ملائکه را استخدام مي‌کند و ملائکه بر اين نازل مي‌شود و اگر غم و غصه‌اي دارد، رفع مي‌کنند و به او مي‌گويند غم و غصه نخور و نگراني از آينده نداشته باشد که کارها درست مي‌شود و بعد هم ملائکه به اين مي‌گويند: (نحن أولياوکم في الحياة الدنيا و في الآخرة)؛ ما هم در دنيا و هم در آخرت، کمک کار تو هستيم. بالاخره اگر بيفتد در راه معنويت؛ خدا رحمتش کند که چه خوش گفت:

رسد آدمي به جايي که به جز خدا نداند بنگر که تا چه حد است مقام آدميّت

جوانهاي عزيز! اين تمدّني که الان براي دنياي غرب است، براي ما مسلمانها بود. تاريخ انگلستان مي‌گويد که از ما مسلمانها بود و تاريخ غرب مي‌گويد اين براي ما مسلمانها بود. نظير جرجي زيدان که يک نصراني است و تمدن اسلام را نوشته است، مي‌گويد اين تمدن غرب، مرهون مسلمانهاست و در اثر تلاش و کوشش افتادند در راه اختراع و ماديت و اسپانياي آنوقت شد. بعد هم تلاش و کوشش آنها مبدل شد به تنبلي و مبدل شد به شهوتراني و عيش و نوش و بالاخره مبدل شد به فساد اخلاقي و همين غربيها ريختند و قتل عام کردند و اسپانياي عزيز را از دست ما گرفتند و الان مسلمان واقعي در آنجا خيلي کم است.

تلاش و کوشش، تمدن غرب درست کرد و تلاش و کوشش و جديت نشان داد که انسان مي‌تواند به خيلي جاها برسد. تلاش و کوشش مسلمانهاي صدر اسلام، به قول ناپلئون مي‌گويد به پنجاه سال نصف دنيا را گرفتم و گردۀ دنيا را تکان دادم. همين جرجي زيدان راجع به مسلمانهاي صدر اسلام مي‌نويسد که اينها به جنگ مي‌رفتند و هشتاد و چهار جنگ با نبود امکانات، روي دست پيغمبر گذاشتند. جرجي زيدان مي‌گويد اينها اسب نداشتند که سوار شوند و پياده مي‌رفتند و کفش هم نداشتند که به پا کنند و کهنه به پا مي‌بستند و بيابان آنچناني را مي‌رفتند. اسلحه هم نداشتند و حتي با چماق و يا اگر شمشير داشتند، شمشير غلاف نداشت؛ اما مي‌گويد رسيد به جايي که دو مسلمان يک دانۀ خرما مي‌خوردند و يکي آب آن را مي‌خورد و ديگري سفت آن را مي‌خورد. جرجي زيدان مي‌گويد اما اين مسلمان توانست پيروز شود و در پنجاه سال نصف دنيا را بگيرد و گردۀ همۀ دنيا را تکان دهد. همه از ابهت اسلام در صدر اسلام مي‌ترسيدند؛ در اثر تلاش و کوشش و کار.

پيغمبر اکرم به مدينه آمدند و ده سال در مدينه بودند و اولين کاري که کردند، حکومت اسلامي تشکيل دادند و براي اينکه حکومت اسلامي بماند، دومين کاري که کردند، مسجد ساختند. سومين کاري که کردند، همه را برادر و متحد کردند. پيغمبر اکرم به آنها فهماندند که در مقابل دشمن بايد ايستادگي کرد. هشتاد و چهار جنگ روي دست پيغمبر اکرم گذاشتند و در همۀ جنگها اين مسلمانهاي پابرهنه و بدون اسلحه و اين مسلمانهايي که در ماه مبارک رمضان روزه مي‌گرفتند؛ اما با تلاش و کوشش و جديت، پيروز بودند. در وقتي هم که اين تلاش و کوشش و جديت فراموش شد، رسيد به جايي که ما الان از نظر اختراع و از نظر دانشگاه و از نظر علم، خيلي عقبيم.

ما هيچ خيال نمي‌کرديم که جمهوري اسلامي و حکومت اسلامي بيايد، اما دانشگاه‌هاي ما هنوز همان دانشگاه‌هاي صدر انقلاب باشد. ما هيچ خيال نمي‌کرديم که جمهوري اسلامي بيايد اما آن تلاش و کوشش و جديت و کار صدر اسلام فراموش شود و فساد اخلاقي جاي آن را بگيرد. الان کار و تلاش و کوشش در ميان همه يک فضيلت فراموش شده است. شما ببينيد که در دانشگاه درس مي‌خواند و به دنبال اينست که يک مدرکي بگيرد و بعد در يک جايي يک ميزي پيدا کند و در آنجا حقوقي بگيرد براي اينکه زن و بچه را اداره کند. اين کار نيست بلکه تنبلي است و اين فارغ التحصيلي است. اصلاً اسلام فارغ التحصيلي ندارد و ما طلبه‌ها فارغ التحصيلي نداريم؛ اگر مي‌بينيد که بعضي از طلبه‌ها پير شدند و درس نمي‌خوانند، تنبل هستند. ما طلبه‌ها اصلاً فارغ التحصيل نمي‌شويم. هرچه بالاتر رود، کارشان بيشتر مي‌شود. مراجع درشبانه روز، ده ـ شانزده ساعت کار مي‌کنند. يا کار علمي و يا کار اجتماعي و يا کار ديني و فرهنگي؛ و بالاترين لذت هم براي آنها کار و تلاش و کوشش است.

دربارۀ مرحوم ميرزاي بزرگ، همان که تحريم تنباکو داد و گُردۀ غرب را به خاک ماليد. حيف که از او استفاده نکرديم. ايشان دم مرگ بود. وقتي تحريم تنباکو داد و از مراجع بزرگ شد، همه يک ابهتي راجع به ميرزا داشتند. ايشان مريض بود و دم مرگ بود و اطاق پر از مراجع و علما و اهل علم بود و مي‌خواستند آقا را به حرف درآورند، اما نمي‌شد. مثلاً مي‌گفت امپراتور فلان جا براي شما اظهار ارادت کرده اما ايشان جواب نمي‌داد. يا مي‌گفت ايران چه شده و اظهار ارادت کرده و از اينگونه حرفهاي تشريفاتي مي‌زد؛ بالاخره يک طلبه گفت من الان ايشان رابه حرف درمي‌آورم. گفت آقا! آيا ته ديگ سوخته خوردن، اشکال دارد. ايشان چشمها را باز کرد و فرمود نه. براي اينکه اگر بخواهيم بگوييم خوردن چيزي حرام است. يا بايد آن چيز مضر باشد و يا بايد نجس باشد و يا بايد خبيث باشد و ته ديگ سوخته نه خبيث است و نه ضرر دارد و نه نجس است. و دوباره چشمها را برهم گذاشتند، تا اينکه از دنيا رفتند.

مرحوم آيت الله روضاتي «رضوان‌الله‌تعالي‌عليه»، ‌از مراجع بزرگ بوده است و مرد بزرگي بوده است؛ دم مرگ علما را خواست و گفت بالاترين جلسه، جلسۀ علم است؛ من دلم مي‌خواهد در جلسۀ علم بميرم. يک بحثي را شروع کنيد و با هم مباحثه کنيد تا من در جلسۀ علم بميرم.

اين کساني که اختراع کردند، خيال مي‌کنيد ساده بوده است. اين انيشتين که اتم را شکست، مي‌گويد من فقير بودم به طوري که پابرهنه به دبستان و دبيرستان رفتم و بارها بدون غذا و گرسنه رفتم و استعدادم هم خوب نبود و گاهي رفوزه مي‌شدم و گاهي نمره کم مي‌آوردم اما به جهت تلاش و کار و کوشش، اتم شکست. به انيشتين گفتند نابغه کيست؟ گفت من نبوغ سرم نمي‌شود و من همين مقدار مي‌دانم که در اثر کار و تلاش و کوشش، هرکسي مي‌تواند به هرکجا که بخواهد، برسد. چه خوش گفته است.

اين پاستور که انصافاً يک مخترع بالايي بود و خدمتگذار اجتماع همين پاستور بوده است. مي‌گويد من يک سردرد هميشگي داشتم و هميشه خدا را شکر مي‌کردم که اين سردرد من موجب شده که نخواهم با اين و با آن حرف بزنم و مواظب درس و بحثم باشم.

اين نيوتن انصافاً خيلي خدمت کرده و مخترع برق است. مي‌گويد من بارها رفوزه شدم، اما دست از کارم برنداشتم. پدر و مادر هم به من کمک نمي‌کردند و خودم تنها بودم و براي خرج و مخارجم کار مي‌کردم اما در اثر تلاش و کوشش و جديت و خواست، نيوتن شد و آن خدمت بزرگ را به خلق خدا کرد يعني برق را اختراع کرد.

يک جمله‌اي بزرگان دارند و چقدر جملۀ خوبي است. مي‌گويند: نمي‌دانم، نمي‌توانم و نمي‌شود در قاموس انسانها راه ندارد. اگر بخواهد، مي‌داند و اگر بخواهد، مي‌تواند و اگر بخواهد، مي‌شود. اگر نشد، نخواسته است. اگر ندانست، نخواسته است و اگر نتوانست، نخواسته است و الاّ نمي‌دانم و نمي‌شود و نمي‌توانم در قاموس انسانها راه ندارد. انسان مي‌تواند به هرکجا که بخواهد، برسد.

حال علاوه بر تجربه، قرآن مي‌گويد که اي مسلمانها! جان مسخر توست. (اَلَم تَرَوا اَنّ اللهَ سَخّرَ لَکُم مَا فِي السَمَواتِ وَ مَا فِي الاَرضَ وَ أَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَة) اين آيۀ شريفه چندين مرتبه در قرآن تکرار شده است. يعني اي انسان! آيا نمي‌بيني که عالم وجود مسخر توست. يعني تويي که بايد به کهکشانها بروي و تويي که بايد به آسمان دوم و سوم و بلکه بالاتر به آسمان هفتم بروي.

مرحوم مفيد «رضوان‌الله‌تعالي‌عليه» در اختصاص نقل مي‌کند در وقتي که آقا امام زمان بيايد، اينطور مي‌شود: (سيركب السحاب ويرقى في الأسباب، أسباب السماوات السبع والأرضين السبع)؛ اين انسان حرکت مي‌کند و از اين کهکشانها رد مي‌شود. بعضي از اين ستاره‌ها و کهکشانها، هزار سال نوري طول مي‌کشد تا نورش به ما برسد. اما اين انسان تسخير مي‌کند و از آسمان اول به دوم مي‌رود. هنوز علم نمي‌داند که آسمان دوم کجاست و قرآن مي‌گويد که هفت آسمان داريم. اما الان علم نمي‌دانم که آسمان دوم يعني چه و هفت زمين يعني چه و آسمان سوم و چهارم و هفتم و قلم و کرسي يعني چه. اما اين روايت مي‌گويد آقا امام زمان؛ (سيركب السحاب ويرقى في الأسباب، أسباب السماوات السبع والأرضين السبع)؛ با تلاش و کوشش و به عبارت ديگر خواست؛ از کهکشانها رد مي‌شود و آنگاه؛

رســد آدمــي که به جـز خـــدا نداند بنگر که تا چه حد است، مقام آدميّت

اگر اين درنده خويي ز طبيعتت بميرد همه عمـر زنـده باشي به روان آدميت

طيران مرغ ديدي، تو ز پايبند شهوت بــدر آي تا ببينــي طيـــــران آدميّت

 

ما خيال مي‌کرديم جمهوري اسلامي، همان حکومت اسلامي بود که پيغمبر تشکيل داد. محور پيغمبر بود و پشتوانه مردم بود. جمهوري اسلامي آمد و محور ولايت فقيه و حضرت امام بود و پشتوانه مردم بودند. ما خيال مي‌کرديم که به راستي طولي نمي‌کشد که اين جمهوري اسلامي مقدم بر همۀ ممالک مي‌شود. ما يک در ده هم احتمال نمي‌داديم که الان احتياج به غربيها، يعني به دشمن سرسختمان، از نظر اختراع داشته باشيم. الان ما براي اتومبيلي که بخواهيم سوار شويم، احتياج به غربيها داريم. براي زنهايمان اگر چرخ خياطي در خانه باشد و بخواهند خياطي کنند، احتياج به غربيها داريم. چرا چنين است؟! مگر اسلام و قرآن نگفته: (اَلَم تَرَوا اَنّ اللهَ سَخّرَ لَکُم مَا فِي السَمَواتِ وَ مَا فِي الاَرضَ وَ أَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَة). نگوييد که نمي‌شود و کردند و شد و عالي هم شد. افتادند در معنويت و به مقام بالايي رسيدند. افتادند در ماديّت و به مقام بالايي رسيدند. همين مسلمانها در بعد از رحلت پيغمبر اکرم، در معنويت به جاهاي بالايي رسيدند و اگر سقيفه بني ساعده تشکيل نشده بود و اگر اميرالمؤمنين جاي پيغمبر، محور اسلام شده بود، بيش از اينها پيشرفت بود اما بالاخره اين مسلمانها در معنويت افتادند و به جاهاي بالايي رسيدند و به جايي رسيدند که يک کسي گفته بود که جابر جعفي را در کوفه ملاقات کردم و احوالپرستي کردم و به جابر گفتم حال شما چطور است؟ گفت الحمدلله، حال شما چطور است؟ گفتم دلم هواي امام صادق را کرده است. گفت مي‌خواهي تو را خدمت امام صادق ببرم! تعجب کردم و گفتم آري. گفت دستت را به من بده و بگو «بسم الله الرحمن الرحيم» و آنگاه «بسم الله الرحمن الرحيم» مسلمانها اينطور مي‌کند که مي‌گويد چشمم را بستم و باز کردم و ديدم که در مدينه هستم و از کوفه به مدينه آمدم و در خانۀ امام صادق هستم. به من گفت اين خانۀ امام صادق است، برو و من هم مي‌آيم. مي‌گويد وحشت مرا گرفته بود. او رفت و وقتي رفت گفتم نکند اين مرا تسخير کرده است و من يک ميخي به اين ديوار بکوبم و سال ديگر که به مدينه به خدمت امام صادق آمدم، ببينم که آيا اين ميخ هست يا نه. ديدم که جابر جعفي آمد و يک سنگ و يک ميخ به من داد و گفت ميخ را بکوب. مي‌گويد رفتم خدمت امام صادق و ديدم که قبل از من جابر جعفي خدمت امام صادق است و با هم درد و دل مي‌کنند. مي‌گويد حرفهاي آنها تمام شد و امام صادق هم يک نظر لطفي به من کرد. وقتي بيرون آمديم به من گفت مثل اينکه ترسيدي؟! گفتم بله خيلي. گفت دستت را به من بده و بگو «بسم الله الرحمن الرحيم» و چشمت را بر هم بگذار. مي‌گويد چشمم را برهم گذاشتم و وقتي چشمم باز شد، ديدم که در کوفه هستم. اينها قصه نيست و اينها قرآن است. (قالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ أَنَا آتِيکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْکَ طَرْفُکَ)؛ قرآن مي‌فرمايد آصف بن برخيا به حضرت سليمان گفت اجازه بده تخت بلقيس را بياورم. وقتي اجازه داد، به يک چشم به هم زدن، تخت بلقيس را آورد. بعد امام چهارم «سلام‌الله‌عليه» مي‌فرمايد علم آصف بن برخيا در مقابل علم ما، يک قطره از درياست. به قول قرآن: (عِلمٌ منَ الکتاب). اين تنوين، تنوين تنکير است. لذا روايات ما مي‌گويد قطره‌اي از درياي علم قرآن داشت. در روايات مي‌گويد يک اسمي از اسماء اعظم خدا داشت. همان حرف امام چهارم خيلي خوب است که فرمودند قطره‌اي از درياي علم اهل بيت داشت. اگر بيفتد در ماديت، اينطور مي‌شود و اگر بيفتد در معنويت آنطور مي‌شود. در اثر تلاش و کوشش و جديّت.

لذا آدمي که تنبل باشد و محتاج به ديگران باشد و محتاج به غربيها باشد،‌ که دشمن سرسخت ما هستند. ما الان به اينها احتياج داريم و ببينيد که چقدر مشکل شده که تحريمشان يک جنگي براي ما شده است. چرا ما بايد به جايي رسيده باشيم که آنها تحريم کنند و ما در بن بست گير کنيم. ما بايد اين کار را با آنها بکنيم اما تحريم آنها يک جنگ نرم حسابي براي ما شده است. اين در اثر چيست؟! چرا چنين است؟! آنها خواستند و البته تمدن پيدا کردند ولي نتوانستند تمدن استعمال کنند و تمدنشان رسيد به جايي که ظلم مي‌کنند و رسيد به جايي که جنگ جهاني اول و جنگ جهاني دوم را پيدا کردند و تمدنشان رسيد به جايي که هشت سال جنگ روي دست ما گذاشتند. تمدنشان رسيد به جايي که قضيۀ عراق و اين کشت و کشتار بچه‌ها را درست کردند. تمدنشان رسيد به آنجا که افغانستان را بدبخت کردند. اما بالاخره با تلاش و کوشش، تمدن پيدا کردند. و اين تمدن بايد به دست انسان برسد و اما به دست گرگ رسيده است. تمدن بايد بيفتد به دست مسلمان واقعي؛ آنگاه دنيا مي‌شود بهشت روي زمين.

وقتي آقا امام زمان بيايند، از نظر روايات دنيا بهشت مي‌شود. حکومت اسلامي يعني حکومت اهل بيت و رجعت بعد از آقا امام زمان که چندين هزار سال حکومت اسلامي و حکومت اهل بيت است و يک بهشت است. از نظر اختراع، نمره اول و از نظر استغناء و امکانات، نمره اول است و يک زندگي منهاي فقر و يک زندگي منهاي مرض و يک زندگي منهاي اختلاف مي‌شود و بالاخره يک زندگي به تمام معنا انساني مي‌شود.

انسان اينست که اگر بخواهد، مي‌تواند به هرکجا که برسد، چه در ماديات و چه در معنويت. اما حيف که ما درس مي‌خوانيم براي اينکه يک مدرک بگيريم و آن مدرک ما هم يک نحو تنبلي است و در يک جايي يک اداره‌اي پيدا کنيم و يک حقوقي بگيريم و ازدواج کنيم و اين حقوق را خرج زندگي کنيم. اين علم ما شده است درحالي که علم ما بايد مثل ژاپن، در مدت پنجاه سال، دنيا را تکان دهد.

بحث ناقص است و بايد در اين باره چند روزي صحبت کنم. انشاء الله.

نسئلک اللّهم و ندعوک باسمک العظیم الأعظم الأعز الأجل الأکرم

بامام زماننا،‌ یا الله

یا الله یا رحمن یا رحیم یا مقلب القلوب ثبت قلوبنا علی دینک

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group