شماره درس: 8
تاريخ درس: ۱۳۹۱/۵/۸
متن درس:
بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمدلله ربّ العالمین و الصلاة و السّلام علی خیر خلقه أشرف بریته ابوالقاسم محمّد صلی الله علیه و علي آله الطیّبین الطاهرین و عَلی جمیع الانبیاء وَالمُرسَلین سیّما بقیة الله فی الأرضین و لَعنة الله عَلی اعدائهم أجمعین.
بحث اين چند روز ما راجع به کار و تلاش و کوشش و جديّت و استقامت براي رسيدن به مطلوب بود و فهميديم که اسلام روي کار و تلاش و کوشش و جديّت، خيلي پافشاري دارد. اولاً کار منقسم ميشود به دو قسم؛ يکي کار عبادي و يکي کار اجتماعي.
کار عبادي نظير نماز و روزه و حج و جهاد و امثال اينها. اين چيزهايي که قصد قربت ميخواهد و بايد براي خدا آورد. کارهاي اجتماعي، آن کارهايي که شايسته است و کارهايي که مفيد براي خود و براي اجتماع است. هردوي اينها را قرآن کار شايسته ميگويد. ششصد جا در قرآن اين جمله آمده است: (الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ)؛ مسلمان واقعي آنست که ايمان دارد و زيربنا، ايمان و روبنا، کار است. و تلاش و کوشش و جديت و کار براي سعادت دنيا و آخرت دارد.
معمولاً آقايان مفسرين (وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ) را کار عبادي معنا کردند و اين يک اشتباه از مفسّرين است. کاري که در اسلام است، دو قسم است. يکي کار عبادي مثل اينکه انسان نماز بخواند و روزه بگيرد و جهاد در راه خدا کند و خدمت به خلق خدا کند. به اينها کار عبادي ميگوييم. اما دوش به دوش اين کار، کار اجتماعي است. کاري که براي خودش و اجتماعش مفيد باشد و بالاخره زندگي دنيا به واسطۀ آن کار بچرخد. اين هم کار شايسته است و اختصاص دادن (عَمِلوا الصالحات) را به کارهاي عبادي، هيچ وجهي ندارد.
ديروز عرض ميکردم که خانم در خانه و خانهداري و بچه داري و شوهرداري کند و پيغمبر فرموده است که تو ثواب جهاد در راه خدا داري. «جهاد المرأة حسن التّبعّل»؛ يعني ثوابش بالاتر از نماز و روزهاش است و ثوابش بالاتر از رفتن به حج و عمره و زيارت است.
ديروز راجع به مردها عرض کردم که اگر تلاش و کوشش کند براي اينکه زن و بچه در رفاه و آسايش باشد، ثواب جهاد دارد. يعني بالاتر از نماز و روزه و بالاتر از زيارت و بالاتر از حج و عمره است. «الکادُّ علي عياله کالمَجاهِدِ في سبيل الله». لذا کارهاي اجتماعي، دوش به دوش کارهاي عبادي، ثواب دارد و اگر ثواب کارهاي اجتماعي از کارهاي عبادي بالاتر نباشد، حتماً کمتر نيست. لذا ميبينيم که روش پيغمبر اکرم و ائمۀ طاهرين «سلاماللهعليهم» اين بوده که اگر ميتوانستند، کار اجتماعي ميکردند. مسئله دانتر از اميرالمؤمنين علي «سلاماللهعليه» نداريم و همين اميرالمؤمنين در وقتي که بناست کار عبادي کند، در دل شب (يَتَمَلْمَلُ تَمَلْمُلَ السَّلِيمِ يقول: آه "مِنْ قِلَّهِ الزَاد وَ بُعد السفر وَ وَحشة الطَّرِیق")؛ در دل شب آبياري ميکند و آبياري چکهاي ميکرد، يعني به هر درختي خودش يک دلب آب ميدهد و پاي آن درخت دو رکعت نماز هم ميخواند. عبادات اميرالمؤمنين به اندازهاي است که به آقا امام سجاد عرض ميکردند آقا اينقدر عبادت چرا؟! ميفرمود: وقتي من به عبادات جدم اميرالمؤمنين نگاه ميکنم، از عبادات خودم خجالت ميکشم. اين کار عبادي اميرالمؤمنين بود. اما جوانها! نگوييد که نميشود. همين اميرالمؤمنين را خانه نشين کردند. اما ايشان بيکار نماند و در عرض بيست و پنج سال، بيست و شش مزرعه را تنها و به دست مبارک خودش آباد کرد. گاهي قنات بود و قنات را خودشان ميکندند ولي معمولاً چاه بود. يک بار هستۀ خرما ميبرد. کسي رسيد و گفت يا علي! چه بار داري؟ فرمود يک نخلستان. و بالاخره يک نخلستاني با اين هستههاي خرما به پا کرد. پانصد درخت بود. در شب آبياري ميکرد و درحالي که عبادت ميکرد، آبياري هم ميکرد. در روز کار ميکرد و مزرعه آباد ميکرد و بالاخره اميرالمؤمنين در عرض بيست و پنج سال، بيست و شش مزرعه را آباد کرد. بله، گاهي قنات را خود ميکَند، که در يک روايتي ميخوانيم که اميرالمؤمنين قنات ميکَند و ظهر براي کار عبادي از چاه بيرون ميآمد. لذا ديروز ميگفتم در وقتي که موقع نماز است، همه چيز فداي نماز شود. راوي ميگويد از چاه بيرون آمدند و نماز ظهر و عصرشان را خواندند و بعد به من گفتند چه داري؟ گفتم براي شما کدوي پخته تهيه کردم. فرمود: بياور. دست مبارک را با آبي که بود، شستند و اين کدوي پخته را با يک لذتي ميخوردند و يک جمله هم داشتند. گاهي ميفرمودند لعنت خدا باد بر آن کسي که به واسطۀ شکم به جهنم رود. شکمي که بشود با کدوي پخته سير کرد، حيف است که آبرو و دين برود، و حضرت علي ميفرمودند لعنت خدا بر اين باد. ميگويد کدو را خوردند و به چاه رفتند. کلنگ به سنگي خورد و آب فوران کرد و نشد چاه را بکنند. اميرالمؤمنين از چاه بيرون آمدند و ديدند که قوم و خويش به ديدن مولا اميرالمؤمنين آمدند و چشمشان به اين آبي افتاد که از قنات بيرون آمده و خيلي خوشحال شدند و حضرت فرمودند: خويشان و بچههاي من چشمداشت به اين قنات نداشته باشيد. اين از فقرا و مستمندان است. اين براي تقويت اسلام است. راوي ميگويد به من گفتند قلم و دوات بياور. پاهاي مبارکشان در چاه است و بدن مبارک از چاه بيرون است و همان جا سند نوشتند و بالاخره سند باغ را براي فقرا و ضعفا و بيچارهها نوشتند. هم چاه کندند و هم نخلستان و درختها را تربيت کردند و درختهاي باغ را تربيت کردند و بالاخره در بيست و پنج سال، بيست و شش مزرعه آباد کردند. بحث من اينست که بايد مثل اميرالمؤمنين کار کرد. در وقت عبادت، کار عبادي ميکرد و در وقت حکومت، کار حکومتي ميکرد و در وقت جنگ، هشتاد و چهار جنگ را در مدينه پشت سر گذاشت و در وقتي هم که مردم او را عقب زدند، خودش عقب نرفت و به دنبال کار رفت و بيست و شش مزرعه براي مستمندان و فقرا و براي تقويت اسلام، آباد کردند. لذا کارهاي اجتماعي و به قول قرآن کار صالح و شايسته، مانند کار عبادي، ثواب دارد. آن هم نه يک جا يا دو جا بلکه قرآن در ششصد جا ميفرمايد: (الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ). نميگويد (الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا العبادات) و چنين آيهاي در قرآن نداريم و در همه جا ميگويد: (الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ)؛ يعني کار شايسته.
يک دفعه کار شايسته نيست مثل اينکه کار ميکند اما ربا ميدهد و ربا ميخورد و رشوه کاري ميکند و زد و بند و حيف و ميل ميکند که اينها کارهاي ناشايسته است. يک دفعه هم اصلاً کارها مفيد نيست. عروسک بازي ميکند و عروسک درست ميکند و کارهاي حرام مثل اينکه حلقۀ طلا براي مردها درست ميکند و بالاخره کارهاي حرامي که فقها در رسالهشان نوشتند و اين کار شيطاني و غيرشايسته است. اما يک دفعه کار شايسته ميکند. کاري که مفيد براي اجتماع است؛ به اين کار شايسته ميگوييم. حال يک دفعه براي خودش است و يک باغ براي خودش درست ميکند و گاهي هم براي خداست و يک باغي براي فقرا و ضعفا و بيچارگان درست ميکند.
ديروز روايتش را خواندم که وقتي آمد نزد امام صادق و گفت يابن رسول الله من پير شدهام و دست از کار کشيدهام و حالا ميخواهم به دنبال عبادتم بروم؛ حضرت سه مرتبه فرمودند: «هذا من عمل الشيطان»؛ تنبلي و پرخوابي و گوشه خانه نشستن، نميشود و فرمودند برو کار کن. اگر خودت و زن و بچهات احتياج داريد، زن و بچه در اولويت هستند و آنها را در رفاه بگذار و اگر خودت و زن و بچهات احتياج نداريد و دخلتان بيشتر از خرج و مخارجتان است، آنگاه رسيدگي به ضعفا و فقرا بيچارگان کنيد.
چه خوش است که انسان يک خانه براي خودش درست کند و يک خانه براي بچۀ همسايهاش و براي يک جوان درست کند و بتواند يک جوان را زن دهد و يا يک دختر را جهيزيه دهد. به اينها کار شايسته ميگويند. کار کند و در اثر کارش به ديگران رسيدگي کند. کار کند و در اثر کارش، زن و بچهاش را در رفاه بگذارد. و بالاخره اين ششصد آيه را شما و مخصوصاً جوانها، اينطور که من معنا ميکنم، معنا کنيد و آنطور که مفسرين معنا ميکنند، شما معنا نکنيد. بگوييد (الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ)؛ مؤمن آنست که زيربنايش ايمان و روبنايش کار صالح و شايسته يا براي دنيا و يا براي آخرت باشد. يا کار عبادي باشد و يا کار اجتماعي باشد. يک مسلمان اينست.
مَن عمل صالحاً من ذکرٍ او اُنثي و هو مومنَ فلنحييَّهُ حياهً طيبه و لنجزينهم احسن الذى كانوا يعملون
اين معجزۀ قرآن است. ميفرمايد هرکه کار کند اما زيربنايش ايمان باشد، اين در همين دنيا يک حياة طيب و در آخرت حيات طيبتر دارد. کدام مملکتي ميتواند آباد باشد؟ آن مملکتي که مانند آلمان و ژاپن کار کند و جداً تنبلي و بيکاري و پرخوري و پرخوابي و همۀ اينها غلط است و اين حيات طيب ندارد. پس چه کسي حيات طيب دارد؛ (مَن عمل صالحاً من ذکرٍ او اُنثي و هو مومنَ فلنحييَّهُ حياهً طيبه و لنجزينهم احسن الذى كانوا يعملون)، هرکه کار شايسته کند و زيربنايش هم ايمان باشد، زن باشد يا مرد باشد؛ (من ذکرٍ أو انثي)، در همين دنيا يک حيات طيب و در آخرت حيات طيبتر دارد.
يک روايت براي جوانها بخوانم و ببينيد که چه روايت خوبي است. چقدر اين معجزهها از زبان پيغمبر اکرم و ائمۀ طاهرين، صادر شده است.
يک کسي وضع مالياش بد بود اما متدين بود. خانمش هم متدين بود. يک شب خانم به اين آقا گفت پيغمبر اکرم چيزي به مردم ميدهد و تو هم برو و چيزي از پيغمبر اکرم بگير براي اينکه بچهها در مضيقه هستند. اين تصميم گرفت که خدمت پيغمبر اکرم بيايد. پيغمبر اکرم غيرمستقيم او را متنبه کرد. صلاح نبود که چيزي به اين بدهد، لذا تا نشست، پيغمبر اکرم يک روايت برايش خواندند و فرمودند هرکه از ما چيزي بخواهد به او ميدهيم و کمي جو به او ميدهيم براي اينکه نان جويي بخورد و زن و بچهاش را در رفاه بگذارد. اما اگر از ما نخواهد، خدا او را بي نياز ميکند اين شخص فهميد که پيغمبر با اين حرف ميزند. لذا آمد نزد خانمش و گفت من رفتم اما قبل از آنکه به پيغمبر بگويم من چيزي ميخواهم؛ پيغمبر اينطور به من گفتند: «من سالني اعطيناه، و من استغنى اغناه الله». خانم گفت کار پيغمبر اکرم، مؤعظه است و ربطي به تو ندارد. پيغمبر اکرم موعظه کردند و فرمودند هرکه از ما چيزي بخواهد به او ميدهيم و اگر هم از ما نخواهد و توکل به خدا کند، خدا به او ميدهد. دوباره خانم اين را وادار کرد و اين نزد پيغمبر اکرم آمد. تا نشست، پيغمبر اکرم فرمودند: «من سالني اعطيناه، و من استغنى اغناه الله». اين شخص فهميد که پيغمبر به او ميگويد. آنگاه به خانه نرفت و يک تيشه و طنابي از همسايه قرض کرد و به بيابان رفت و يک پشتۀ خاري تهيه کرد و پشتۀ خار را فروخت و براي زن و بچه يک غذايي تهيه کرد و به خانه آمد و به خانمش گفت. فردا هم همين کار را کرد و بعد يک سال طول نکشيد و اين توانست علاوه بر اينکه طناب و تيشه تهيه کند، شتري هم تهيه کند براي اينکه خار را به دوش نکشد و کم کم توانست دو ـ سه شتر و دو ـ سه فعله هم بگيرد و اين کارش بود تا کم کم بي نياز شد. يک روز پيغمبر اکرم به او رسيدند. سلام کرد و پيغمبر جواب دادند و همان روايت را خواندند و فرمودند: «من سالني اعطيناه، و من استغنى اغناه الله»؛ فرمودند اگر آن روزي که آمدي، من چيزي به تو داده بودم، حالا همان فقير و بيچاره و بدبخت بودي. اما تن به کار دادي و الان ببين که آقا و بي نيازشدي و خدا تو را بي نياز کرد، در اثر کار و تلاش و کوشش و فعاليت.
آمد خدمت پيغمبر اکرم و گفت يا رسول الله! دست ندارم و وضعم بد است، چيزي به من بده. پيغمبر اکرم يک جمله فرمودند که برو حمالي کن و بار را روي سرت بگذار و يک چيزي پيدا کن و آقايي کن و احتياج به اينکه من چيزي به تو بدهم، نداشته باشي.
نظير اينها زياد است که به کار و تلاش و کوشش سفارش شده است. اين آيهاي که خواندم، آيۀ بالايي است؛ (مَن عمل صالحاً من ذکرٍ او اُنثي و هو مومنَ فلنحييَّهُ حياهً طيبه و لنجزينهم احسن الذى كانوا يعملون). قرآن در اين ششصد آيه، يک جمله دارد و اين هم از معجزات بزرگ قرآن است. ميفرمايد کار خوب است اما به شرط اينکه زيربنايش ايمان باشد و الاّ اگر زيربنا، ايمان نباشد، آن کار هم مضرّ است براي خودش و هم مضرّ است براي اجتماعي و غير از وزر و وبال چيزي ندارد.
يک مثال بزنم و اين مثال خوب اين ششصد آيه را معنا ميکند.
اتم را شکستند و اين کار مقدسي بود. اما زيربنا ايمان نبود و زيربنا قلدري و استکباري بود و اول نتيجۀ اين شکستن اتم، دو بمب شد روي ژاپن و بيش از صد هزار نفر را به خاک و خون کشيد. قرآن ميگويد اگر زيربنا ايمان نباشد، آنگاه ميشود آن بمب آمريکايي و انداختن روي سر مردم و کشتن چندين هزار نفر. اگر زيربنا ايمان نباشد،پولش را براي رباخوردن و اذيت فقير و ربادادن ميگذارد. اين بانکها با اين رباخوري يک مصيبت براي اجتماع ما شده است. اين آيۀ شريفۀ (يَمْحَقُ اللّهُ الْرِّبَا وَيُرْبِي الصَّدَقَاتِ)، ربا نابود ميکند. هم آنکه ميگيرد نابود ميشود و هم آنکه ميدهد، نابود ميشود. بالاخره آن کسي که ربا ميدهد، اين پولهايي که جمع کرده به غير از وزر و وبال براي خودش چيزي ندارد. آن کسي هم که وام را ميگيرد، ناگهان ميبيند رباي مضاعف و ربا روي ربا شده و رسيده به جايي که چهارصد يا پانصد تومان گرفته و حالا رسيده به چندين ميليون و حال بايد خانهاش را بفروشد تا بتواند اين وام را بدهد. قرآن ميگويد زيربنا بايد تقدس باشد و زيربنا بايد تقوا باشد و به قول قرآن،زيربنا بايد ايمان باشد. کار خوب است و عاليست اما به شرطي که زيربنا ايمان باشد و الاّ الان وضع ادارههاي ما بد است و ما فساد اداري داريم. براي اينکه کم کاري و بيکاري و بدکاري در ادارههاي ما زياد است و پول ملت را ميگيرند و ملت بيچاره مراجعه ميکند و کارش را انجام نميدهد، بلکه توهين هم به او ميکند. بدکاري و بيکاري و کارهاي مردم اينقدر انباشته ميشود. الان پروندهها چندين سال ميماند و دو سال يا سه سال يا چهار سال مردم معطلند. حال اين کار دادگستري و کار اداري آيا خوب است يا نه؟!
بعد دربارهاش صحبت ميکنم که يکي از کارها، کار خدماتي است، و خيلي خوب است. اما به شرطي که زيربنايش ايمان باشد. و الاّ ميشود دادگستري فعلي ما و اذيت کردن زن و مرد و پرونده چند سال متراکم ميشود و آنگاه ميشود رشوه خواري بعضي از ادارهها و کم کاري و بيکاري بعضي از ادارهها. اسلام ميگويد اينها غلط است و اين کار نيست بلکه وزر و وبال است و بدبختي براي اجتماع است. هم بدبختي براي خودش است و هم بدبختي براي اجتماع؛ و تفاوتي نميکند. جهنم را درست ميکند به خاطر بيکاري و بدکاري. اگر به راستي متدين باشد، وقتي به او مراجعه ميکنند، اگر هم کار مربوط به خودش نشود، بلند ميشود و از اين اطاق به آن اطاق ميرود و پرونده را درست ميکند و همان موقع کار اين شخص را اصلاح ميکند و با يک بشاشيتي با اين خداحافظي ميکند و کارش هم اصلاح شده است. اگر وقتي زيربنا، تقدس و ايمان نباشد، نه اينکه کار را انجام نميدهد بلکه اگر گره دارد، اين گره را کمي فشار ميدهد و گره کوري ميکند. بيچاره مردم که معطل ميشوند.
مگر اميرالمؤمنين حکومت نداشت و مگر اميرالمؤمنين بر دو سه سوم جهان حکومت نداشت! اين دکة القضاء در مسجد کوفه چيست! يعني اميرالمؤمنين دو ساعت قبل از نماز ميآمدند و آنجا دادگستري ايشان بود و همان موقع پرونده را درست ميکردند و اگر تعذيري بود، همان موقع تعذير ميکردند و اگر اصلاحي بود، همان وقت اصلاح ميکردند و بالاخره اميرالمؤمنين با دکة القضاء خود کار مردم را انجام ميدادند. ايمان علي ميخواهد تا کار علي شود و مفيد براي اجتماع.
لذا من ياد ندارم که قرآن يک جا بگويد (مَن عمل صالحاً من ذکرٍ او اُنثي فلنحييَّهُ حياهً طيبه)، بلکه ميفرمايد: (مَن عمل صالحاً من ذکرٍ او اُنثي و هو مومنَ فلنحييَّهُ حياهً طيبه)، (وَالْعَصْرِ* إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ* إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ)، در همۀ اين ششصد آيه، زيربنا درست ميکند. کار خوب است به شرط اينکه زيربنا، ايمان باشد و الاّ اگر زيربنا ايمان نباشد، کار براي زن و بچه کرده و صبح تا شب جان کنده و حالا بايد با يک نشاطي بيايد که توانسته زن و بچه را اداره کند اما نق نق و غرغر ميکند و منت بر سر پسر و دختر ميگذارد و تمام عبادتها و کارهايش هدر ميرود. بلکه يک زخم زبان به دخترش و يک زخم زبان به پسرش و به خانمش و جنگ با خدا هم کرده است. کار کرده اما به جاي اينکه «الکادُّ علي عياله کالمَجاهِدِ في سبيل الله» باشد، اما شده توهين به خدا و جنگ با خدا. (مَنْ أَهَانَ لِي وَلِيّاً فَقَدْ بَارَزَنِي بِالمُحاربة)، هرکسي اهانت کند به يک شيعه؛ امام صادق براي اينکه ما اين ولي را اشتباه به اولياء الله تعبير نکنيم، فرمودند مراد از ولي در اين روايت يعني شيعه، و کسي که به يک شيعه توهين کند، جنگ با خدا کرده است. از صبح تا شب جان کنده و به راستي زحمت کشيده است اما به قول عوام ميگويند گاو نُه من شير است که خيلي شير ميدهد اما در آخر يک لگد به ظرف شير ميزند و شير را دور ميريزد.
خانم به راستي بچهداري و شوهرداري و خانهداري ميکند و خيلي مشکل است و سه کار اساسي و مهم روي دوش خانمهاست. حيف که به دنبال اين هستند که به اداره روند و در زير دست يک مرد، يک کاري پيدا کنند و يک پولي بگيرند و آن پول را هم خرج لباس و تشريفاتشان شود. خانم يعني خانهدار، يعني شوهردار و بچهدار. سه کار اساسي روي دوش خانمهاست و کار اجتماعي از مردهاست. ما الان خانمها را برديم در اداره و مردها را بيکار کرديم. جوانهاي ما بيکار هستند. اگر خانمها جاي اين جوانها را نگرفته بودند، ما بيکاري جوانها را نداشتيم. الان دانشگاههاي ما عجيب است. الان هفتاد درصد دانشگاهها دختر شده است. اين خانم ليسانس ميگيرد و معمولاً بايد وقتي شوهر کرد به دنبال خانه داري برود و دانشگاه هيچ فايدهاي ندارد و صدِ هفتاد اين دانشگاهها بيفايده شده است. اما الان نميشود اين حرفها را زد، وگرنه لنگه کفش خانمها از پشت پرده ميآيد. علاوه بر اينکه غُرغُرهاي آنها شروع ميشود بعضي اوقات هم با لنگه کفش و با نامهها شروع ميکنند. اما به راستي صدِ هفتاد اين دانشگاههاي ما دختر است و اين چه فايده دارد. زيربنا تقدس و ايمان نيست. دانشگاه خوب است. وقتي اسم دانشگاه بياوريم، مثل اينکه نور سرتا پاي اين کلمه است و چيز مقدسي است. اما در کار هم صدِ هفتاد دختر هستند. اين دختر را اگر در جايي راه دهند، آنگاه نميتواند شوهرداري و خانهداري و بچهداري کند و اعصابش ضعيف است. چند روز قبل آمار نشان دادند و گفتند صدِ هفتاد اين خانمها ضعف عصب دارند و صدِ سي اين خانمها سکته ميکنند. اصلاً رفتن در اداره و زير دست يک مرد و فشار آوردن آن مرد به اين زن، برايش سخت است. مخصوصاً اينکه در خانه لوس هم بار آمده باشد و مردش هم مردي باشد که جداً ناز او را بکشد، آنوقت خيلي برايش سخت ميشود. بالاخره يک پولي هم به او ميدهند و هيچ چيز به هيچ جا. شنيديد که تا به حال پول خانم مفيد براي خانه و زندگي باشد؛ بلکه پول خانم براي تشريفات خرج ميشود. آنگاه خانمها به جاي جوانها آمدند و جوانها بيکار شدهاند و خانمها با کار شدهاند. اسلام ميگويد کار زيربنا ميخواهد و زيربنا بايد ايمان و تقدس باشد. وقتي ايمان و تقدس و تقوا شد،آنگاه اين کار اگر عبادي باشد، خيلي مفيد است و اگر عبادي نباشد و اجتماعي هم باشد، خيلي مفيد است و الاّ اگر زيربنا ايمان نباشد،تظاهر و ريا ميشود. الان رياکاري و رباکاري در اجتماع ما کولاک ميکند. الان تظاهر در ميان مرد و زن، کولاک ميکند. تظاهر با اسلام و تظاهر با يک مسلمان است و تظاهرش يعني ريا و آن سودش هم يعني ربا و هردو، به طور کلي عبادت و کار را نابود ميکند.
بحث ناقص است و نميخواستم اينطور صحبت کنم ولي صحبت آمد و اميدوارم که مرضيّ آقا امام زمان باشد.
ولي ميخواهم بگويم که جوانها! اسلام عاليست و به زير پرچم اسلام بياييد. هم براي جوانها کار درست ميکند و جوان بيکار نداريم و هم کار مقدس درست ميکند و هم کار مفيد درست ميکند. بايد به زير پرچم اسلام رفت، و الاّ کار غيرمفيد ميشود والاّ کار مضرّ ميشود و الاّ کار ميشود اين اسلحههاي فعلي و جنگ هشت سالۀ عراق.
خدايا! به عيال أبي عبدالله الحسين، يک حال توجهي به دولت و ملت ما و به همه و به زن و مرد ما، عنايت بفرما.
نسئلک اللّهم و ندعوک باسمک العظیم الأعظم الأعز الأجل الأکرم
بحق الحسين و عياله و بحق الحسين و اخته زينب، یا الله
یا الله یا رحمن یا رحیم یا مقلب القلوب ثبت قلوبنا علی دینک