پنجشنبه 1 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب


شماره درس: 9

تاريخ درس: ۱۳۹۱/۵/۹

متن درس:

بسم الله الرّحمن الرّحیم

الحمدلله ربّ العالمین و الصلاة و السّلام علی خیر خلقه أشرف بریته ابوالقاسم محمّد صلی الله علیه و علي آله الطیّبین الطاهرین و عَلی جمیع الانبیاء وَالمُرسَلین سیّما بقیة الله فی الأرضین و لَعنة الله عَلی اعدائهم أجمعین.

 

بحث اين چند روز ما راجع به کار و تلاش و کوشش و جديّت بود و فهميديم که سعادت دنيا و آخرت، مرهون کار است، مرهون تلاش و کوشش و جديّت است. بحث امروز ما راجع به يک امر مهم اقتصادي است. و آن اينست که کار منقسم مي‌شود به اقسامي.

قسم اول کار فرهنگي است. اينکه فرهنگ فردي، فرهنگ اجتماعي بالا رود و يک ملت، دانشمند شود و مخترع و سرافراز در دنيا شود. يک فرد به واسطۀ کار و تلاش و کوشش و جديّت، يک فرد دانشمندي شود که بتوان همه جا او را نشان داد و يک افتخار براي مملکت باشد.

کار فرهنگي، يعني انسان، ملاّ و دانشمند باشد؛ هم براي دنيايش و هم براي آخرتش. اگر انسان جاهل باشد، براي دنيايش خيلي ضرر دارد و ندانم کاريها انسان را زمين مي‌زند. جهل، انسان را جهنمي مي‌کند. بعضي اوقات به واسطۀ بي فرهنگي و به واسطۀ ندانستن، در چاه مي‌افتد و جهل مرکب براي او جلو مي‌آيد. کارهاي زشتي انجام مي‌دهد و خيال مي‌کند کار خوبي است.

قرآن مي‌فرمايد مي‌خواهي نشان دهم کسي را که ورشکسته ترين و بدبخت‌ترين افراد است! بعد نشان مي‌دهد کسي را که کار بد مي‌کند و خيال مي‌کند کار خوبي است. به اين جهل مرکب مي‌گويند.

اميرالمؤمنين به معاويه نامه نوشت که اي معاويه! شنيدم که مسجد مي‌سازي. مثَل تو مَثَل زن فاحشه‌اي است که زنا مي‌داد و بعد پولش را صدقه مي‌داد و خيال مي‌کرد کار خوبي مي‌کند.

اميرالمؤمنين يک شعر در جاهليت هم براي معاويه مي‌خواند و مي‌فرمودند به اين شخص مي‌گفتند:

فويلٌ لک لاتزن و لا تتصدقني

نه زنا بده و نه صدقه بده.

آدم جاهل بعضي اوقات خودش و زن و بچه‌اش را در چاه مي‌اندازد. آن ملتي که جاهل باشد، بايد زير بار برود. مستمصر او را استصمار مي‌‌کند و بالاخره مجبور است زير بار استکبار برود براي اينکه بتواند زندگي کند. چه ملتي مي‌تواند در مقابل استکبار قد علم کند؟! آن ملتي که دانشمند باشد و دانشگاه‌هاي آن جاي اختراع باشد و حوزه‌هايش جاي ترقّي علم باشد. دبستانها و دبيرستانهايش جوانهاي لايق و دانشمندي تحويل جامعه دهند؛ و بالاترين و بهترين کارها، کار فرهنگي است و ثواب زيادي هم دارد. هيچ عبادتي به اندازۀ ياد گرفتن چيزي، ثواب ندارد. پيغمبر اکرم مي‌فرمايد: «تَفَكُّرُ ساعَةٍ خَيْرٌ مِنْ عِبادَةِ سنة»، در روايت ديگر مي‌فرمايد: «تَفَكُّرُ ساعَةٍ خَيْرٌ مِنْ عِبادَةِ سَبعين سنة»، اينکه انسان يک ساعت فکر کند و درس بخواند و درس بدهد، و يک بالاخره يک ساعت کار فرهنگي کند، مثل اينست که يک سال عبادت کرده باشد. در اين روايت مي‌گويد مثل اينست که هفتادسال عبادت کرده باشد. شما هفتاد سال در مسجدي معتکف شويد و روزها روزه بگيريد و شبانه روز عبادت کنيد، معلوم است که خيلي ثواب دارد و انسان را به جاهاي بالايي مي‌رساند؛ اما يک ساعت فکر کردن و يک ساعت درس خواندن و مطالعه کردن و بالاخره يک ساعت انسان از نظر فکري و علمي بالا رود؛ از هفتاد سال اين عبادت، بالاتر است. به عبارت ديگر از يک عمر عبادت، بالاتر است.

در شب قدر، قرآن مي‌فرمايد: (لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِّنْ أَلْفِ شَهْرٍ)، انسان اگر شب قدر را درک کند و مشمول عبادت و راز و نياز با خدا شود، به اندازۀ يک عمر،‌ هشتاد سال، ثواب دارد.

مرحوم محدّث قمي در مفاتيح از رئيس المحدثين، مرحوم صدوق نقل مي‌کند که چه عملي أفضل از همۀ اعمال در شب قدر است؟ مرحوم صدوق مي‌فرمايد در جلسۀ اساتيد، يعني علما و بزرگان و مراجع، وارد مذاکره شو. مي‌گويد بهترين اعمال در شب قدر چيست؟ همه گفتند تحصيل علم و مطالعۀ علمي و درس و بحث و بالاخره انسان مقداري فکرش را بالا ببرد. يعني يک ساعت فکر کردن، يک عمر عبادت است. ديروز مي‌گفتم از اين چيزها بايد پي ببريد که اسلام عزيز چقدر ارزش دارد. همۀ اينها معجزه براي اسلام عزيز است. اين آيۀ شريفه در قرآن تکرار شده است: (هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَکِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ)؛ يا رسول الله! به رسالت مبعوث شدي. قرآن هم معجزۀ توست. حال تو چه کاره هستي و قرآن چه کتابي است؟! مي‌فرمايد قرآن، کتاب تربيتي و کتاب آموزشي است و تو هم يک معلم آموزشي و پرورشي هستي. اين در سورۀ جمعه آمده است و در سورۀ ديگر مي‌فرمايد: (لَقد منَّ الله علي المؤمنين)، خدا منت گذاشته است و پيغمبر اکرم را فرستاده براي اينکه از نظر انسان، او را مهذب کند و اما علاوه بر تهذيب نفس، او را عالم کند. لذا اگر از شما بپرسند که قرآن چه کتابي است! بگوييد قرآن گفته من يک کتاب تربيتي و آموزشي هستم. اگر از شما بپرسند پيغمبر اکرم چه کاره است و چه کاره بود، خواه ناخواه ائمۀ طاهرين هم مثل پيغمبر اکرم هستند و آنگاه جانشينان و علما و مراجع و همه، مثل پيغمبر اکرم هستند. قرآن مي‌فرمايد پيغمبر يک معلم آموزشي و يک معلم پرورشي است. اينها هم بايد توأم با هم باشد و الاّ ديروز عرض مي‌کردم که اگر پشتوانۀ علم، تقوا و تقدس و تربيت و دين نباشد، آن علم فايده ندارد و علم استکبار الان و علم صهيونيسم مي‌شود. اين صهيونيسم‌ها که الان آمريکا را اداره مي‌کنند، دانشمند و عالمند؛ اما غدۀ سرطاني جامعۀ بشريت الان صهيونيسم است. براي اينکه علم دارد اما تهذيب نفس ندارد؛ علم دارد اما دين ندارد؛ لذا خودش و علمش يک غدۀ سرطاني براي جامعۀ بشريت شده است. لذا قرآن مي‌گويد من کتاب فرهنگم و کتاب علمم. قرآن در خيلي جاها تکرار مي‌کند: (ولارطبٍ و يابسٍ الا في كتابٍ مبينٍ)؛ چيزي نيست که در قرآن نباشد. (تِبْيَانٌ لِكُلِّ شَيء).

قرآن به قول قاضي سبزواري، کپيۀ عالم وجود است و همه چيز دارد. يک قطره از درياي قرآن در پيش آصف بن برخيا توانسته با يک چشم به هم زدن، تخت بلقيس را از يمن به شام بياورد. امام سجاد مي‌فرمايد قطره‌اي از درياي علم قرآن در نزد اين بوده است.

قرآن کتاب علم است. حيف که نگذاشتند ما از اين علم قرآن استفاده کنيم و سقيفۀ بني ساعده جلو آمد و اميرالمؤمنين را خانه‌نشين کرد و بعد هم ائمۀ طاهرين يکي پس از ديگري خانه‌نشين شدند و يا آنها را شهيد کردند و يا مثل موسي بن جعفر«سلام‌الله‌عليه»، چهارده سال در زندان زندگي کردند و نشد، و الاّ قرآن کتاب علم اينگونه است. اسلام يعني فرهنگ و قرآن يعني فرهنگ. اين همه ثواب هم بارّ بر آن کسي است که در جلسۀ علم بنشيند. همين که شما اينجا نشسته‌ايد، روايت هست که ملائکه مي‌آيند و بالهايشان را پهن مي‌کنندو شما روي بالهاي ملائکه مي‌نشينيد و بعد از آنکه به عالم ملکوت مي‌روند، افتخار مي‌کنند که ما آنيم که بالمان فرش براي تعليم و تعلّم شد. بالاتر از اين ثواب چيست؟!

قرآن کتاب فرهنگ است اما بايد اين را فراموش نکرد که کتاب فرهنگ است که زيربنايش ايمان و تقوا و تقدّس است. به قول اين آيه‌اي که خواندم، زيربنا تهذيب نفس است. لذا در قرآن آمده که اول صفت رذيله و درخت رذالت را از دل بکند و درخت فضيلت به جاي آن غرس کند و بارور و ميوه‌دار کند و از ميوۀ آن همۀ دنيا استفاده کنند. بعد از آنکه زمينه درست شد، آنگاه آمده تا به انسانها علم دهد و آن هم هر علمي که بخواهد. قرآن هم علم دين دارد و هم علوم طبيعي دارد و هم علوم اجتماعي دارد و بالاخره هر علمي که بخواهيد، قرآن دارد. هرکسي که بخواهد وارد قرآن شود و از قرآن استفاده کند،‌مي‌تواند.

قرآن کتاب فلسفه نيست اما بهترين فلسفه‌ها را دارد. قرآن کتاب اخلاق نيست، اما بهترين اخلاقها را دارد. قرآن کتاب علوم طبيعي نيست اما بيش از هزار آيه راجع به علوم طبيعي در قرآن هست. قرآن کتاب انسان شناسي نيست اما بهترين چيزها که انسان را مي‌شناساند و آن هم در صد آيه به بالا، قرآن است. (ولارطبٍ و يابسٍ الا في كتابٍ مبينٍ)؛ اما قرآن مي‌گويد من کتاب علم هستم اما اول آدم مي‌سازم و بعد علم رابه آدم مي‌دهم و الاّ اگر علمم را به درّنده دهم، آنگاه دنياي روز مي‌شود. دنياي روز علم دارد اما علم را به دست درّنده‌ها داده‌اند و علم را به دست افرادي دادند که حتي به بچه‌ها هم رحم ندارند. علم را به دست کسي داده‌اند که حاضر است دو ثلث جهان را قتل عام کند براي اينکه بر يک ثلث ديگر حکومت کند. علم دارد اما اين است به دليل اينکه زيربنا، خراب است و آدميّت نيست و سبوعيت و درّندگي است. وقتي آدميّت نبود و سبوعيت و درّندگي شد، اگر به قول سعدي علم را به دست يک آدم بي ادب دهند، مثل اينست که شمشير را به دست يک مستي زنگ دهند و او را وارد در اجتماع کنند.

مثل الان که علم را به دست آدمهاي بي ادب دادند و کار رسيده به جايي که اگر مملکتي به او بگويد چاکرتم و هرچه بگويي تابع تو هستم؛ آنگاه با آن مملکت کاري ندارند و به آن رسيدگي هم مي‌کنند و اما اگر يک مملکتي بگويد من با تو کار ندارم و تو هم با من کار نداشته باش، مي‌گويد اين نمي‌شود و آنگاه مثل ايران مي‌شود. ما چه دشمني با استکبار جهاني داريم! ما با استکبار جهاني چه کرديم! چرا اينها دشمن ما هستند! فقط و فقط براي اينست که ما استقلال مي‌خواهيم و او مي‌گويد استقلال غلط است. شعار ما که بايد باشد و اين شعار بعد از نماز شعار خوبي است و اصلاً اين شعار نظام ما «استقلال، آزادي، جمهوري اسلامي» است. او مي‌گويد حق استقلال و آزادي نداري، و الاّ هشت سال جنگ صدام را برايت جلو مي‌آورم. همۀ ممالک چنين شده است. سببش اينست که کار فرهنگي در دنيا شده است و دنيا علم دارد ولو اينکه علم دنيا قطره از درياي علم قرآن و درياي علم اهل بيت است و وقتي حکومت اهل بيت پيدا شود، يک دريا از علم استکبار جهاني، که علم استکبار يک قطره است. اما بالاخره دنياي روز، علم دارد ولي علم منهاي آدميّت دارد و علم منهاي آدميّت، به درد نمي‌خورد. علم منهاي تقوا به درد نمي‌خورد. اگر علم منهاي تقوا شد، آنگاه همين دبيرستانهاي ما مي‌شود. دبيرستان خوب است و بسياري از معلم‌هاي خانم و آقا خوب هستند اما در همين دبيرستان که ديپلم مي‌گيرد، ديپلم بي حجابي را هم مي‌گيرد. ديپلم را معلم به او مي‌دهد و ديپلم بي حجابي را خودش از دبيرستان بيرون آورده است. شما برويد به مدرسۀ دخترانه در وقتي که تعطيل مي‌شود؛ آنگاه ببينيد که چه نکبتي است و چه اوضاعي است. اين را دبيرستان و علم نياورده بلکه علم منهاي ادب و علم منهاي تقوا و دين، اين را آورده است. آنگاه ديپلم را مي‌گيرد اما حجاب براي او يک خرافت مي‌شود. دانشگاه بدتر از دبيرستان و دبيرستان بدتر از دانشگاه و انصافاً الان فساد اخلاقي در دانشگاه‌ها کولاک مي‌کند و در دبيرستانها کولاک مي‌کند. همه زير سر اينست. حال ما به همين اندازه هم که علم داريم؛ اما براي اينکه زيربنايش خراب است، آنگاه علمش به دست نااهل افتاده و دختر، بي حجاب و رفيق باز است اما دانشگاه هم رفته است.

خلاصۀ حرف اينست که اسلام، دين علم است. اسلام، اصرار دارد روي اينکه ما بايد عالم باشيم و بايد مخترع باشيم و بايد دانشمند باشيم. اسلام مي‌گويد نه فقط بايد دانشمند براي اجتماع باشي و کاردان باشي بلکه بايد در کارهاي جزئي هم کارآموزي کني. يعني مثلاً يک آقا يا يک خانم اگر لولۀ‌ آب خانه‌اش بترکد، اين بتواند درست کند و يا اگر برقش خراب شود، احتياج نداشته باشد که برقي بيايد و خودش اين برق را درست کند. اگر در خانه يک احتياجهاي جزئي پيدا شود، هم خانم و هم آقا بايد کاردان باشند و اين کارآموزي در جزئيات يک چيز مقدّسي است. اين نبوده و تازه پيدا شده و پيش من آمدند و من خيلي تأييد و ترغيب کردم و گفتم اين کارآموزي بسيار مقدّس است و خودش يک علم است براي رفع احتياج خود و خانواده‌اش. مثلاً اول شب برق خراب مي‌شود و آنوقت برقي نيست و اين بايد با گرما و تاريکي و بدبختي بسازد و بسوزد تا يک وقتي برقي بيايد و اين را درست کند. اما بايد خانم و آقا کارکرده باشند و آموزش ديده باشند و فوراً اين برق را درست کنند. و همچنين تا آخر. اسلام مي‌گويد بايد چنين باشد. اسلام مي‌گويد بايد کاردان باشي، هم در دينت و هم در زندگي و اجتماعت. اگر در دينت، کاردان نباشي، جهنم است. معلوم است که آدم جاهل نمي‌تواند به جايي برسد. همان قضيۀ فاحشه مي‌شود که اميرالمؤمنين به معاويه گفته و همان قضيۀ معاويه مي‌شود که از پول مردم، مسجد مي‌سازد. خيريه از پول مردم نمي‌شود. خلاصه بايد براي دينش مسئله دان باشد و براي اجتماعش،‌عالم باشد.

جوانها! چرا بايد اين تحريمها روي ما اثر بگذارد. اين تحريمها الان يک جنگ بالايي شده است و به آن جنگ نرم مي‌گويند و اين تحريمها از جنگ نظامي بدتر شده است. چرا؟ چرا بايد تحريم آنها روي زندگي ما تأثير داشته باشد؟! ما بايد خودکفا باشيم و احتياجي به دشمن و به غدۀ سرطاني جامعۀ بشريت يعني آمريکا و استکبار نداشته باشيم و بايد بتوانيم خود را اداره کنيم، تا تحريمها يک جنگ نرم براي ما نشود و اينها به واسطۀ تحريمها، ما را در مضيقۀ عجيبي گذاشته‌اند. اگر ما کاردان بوديم و اگر در اين سي و سه ساله جداً‌ و آنطور که مي‌خواستيم جلو رفته بوديم، آنگاه تحريم براي خودشان مي‌شد. ضررش در جيب خودشان مي‌رفت اما الان تحريمها يک مضيقۀ عجيبي براي ما شده است و اين در اثر جهل ماست و آنها از جهل ما استفاده مي‌کنند و مي‌بينند که اگر تحريم کنند، حتي به آنجا مي‌رسد که اتومبيلمان را هم نمي‌توانيم از خانه بيرون بياوريم و آن چيزهاي يدکي را نداريم و نمي‌توانيم درست کنيم. مريضخانه‌هايمان احتياج به غرب دارد و جامعه‌مان احتياج به غربيها دارد. اينها براي جمهوري اسلامي ننگ است و اينها براي يک مسلمان آزاده و مستقل، ننگ است و ما نبايد در اين سي و سه ساله وضعمان به اينجا رسيده باشد که الان آمريکا و استکبار جهاني و غربيها بدتر از شرقيها و شرقيها بدتر از غربيها شدند. اين جملۀ حضرت امام خيلي جملۀ شيريني است، فرمود: «شوروي بدتر از آمريکا و آمريکا بدتر از شوروي و غربيها بدتر از هردوي اينها». چرا بايد چنين باشد و ما محتاج به دشمن باشيم و برسد به آنجا که دشمن بتواند بر سر ما مسلط شود و ما را در مضيقۀ عجيب بيندازد و ما را از نظر اقتصادي و اجتماعي فلج کند! همۀ اينها زير سر اينست که ما بايد کار فرهنگي داشته باشيم اما نداريم و نداشتيم و رسيده به اينجا که تحريم آمريکا و تحريم غربيها و دامن زدن شوروي به همين تحريمها، به اينجا رسيده است.

اين نيروگاهي که شوروي مي‌خواهد به ما بدهد،‌ چرا نمي‌دهد و چرا اينقدر اذيت مي‌کند! ما اگر خودمان بتوانيم نيروگاه بسازيم، چه احتياجي به نيروگاه‌هاي بوشهر داريم که اينقدر ناز اين را بکشيم و اينقدر تقلب و حقه‌بازي و بالاخره هم ندهد. هرچه هست، از قامت ناساز بي اندام ماست. ما بايد در کار فرهنگي شبانه روز زحمت بکشيم اما نکشيده‌ايم و اگر هم چنين باشد، همه محتاجيم و آدم جاهل هميشه محتاج است و آدم جاهل مي‌رسد به جايي که بايد شبانه روز براي ديگران کار کند و بايد شبانه روز براي ديگران زحمت بکشد.

لذا به قسم اول کار فرهنگي مي‌گويند و ثوابش بالاتر از هر عبادتي است. چه دبستان باشد و چه دبيرستان و دانشگاه و چه حوزه‌هاي علميه و چه منبرها و نوارها و کتابها. ما بايد خيلي مستغني باشيم. من نمي‌دانم چه اندازه درست است و نمي‌دانم اين جمله درست است يا نه؛ مي‌گويند کتابخانۀ مرکزي لندن، چهارده کيلومتر است و پر از کتاب است. اما کتابخانه‌هاي ما که يک اطاق بيشتر نيست و کتاب هم ندارد و مشتري هم ندارد و کتابخانه‌هاي ما خلوت است. ما کسي هستيم که پيغمبر اکرم مي‌گويد به کتابخانه برو و يک ساعت مطالعه کن و ثواب هفتاد سال عبادت بگير. غربيها اين ثوابها و اين ترغيبها و تحريصها را ندارند اما رسيده به آنجا که ژاپنيها که بت پرست هم هستند و بعضي اوقات مهندسي که ده ـ شانزده ساعت کار مي‌کند، وقتي خسته شود يک خرافت مي‌کند و بُتش را از جيبش درمي‌آورد و يک عروسک است و اين عروسک را در مقابلش مي‌گذارد و سجده مي‌کند. چون در اينجا جاهل است. اما همين که جاهل در دين است و جاهل در معنويت است اما بالاخره با تلاش و کوشش و مطالعه، که اين ژاپنيها در شبانه روز ده ـ شانزده ساعت کار مي‌کنند.

چند روز قبل مي‌گفتم که وقتي آمارگيري کردند و وقتي تقسيم کنند، ژاپن شش ساعت کار مي‌کند و ايران وقتي تقسيم کنند، هر فرد به چند دقيقه مي‌رسد. آن قرآن ندارد اما ما قرآن هم داريم و اينکه: (هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَکِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ)؛ و بالاخره ما در کار فرهنگي کسل هستيم. پاي منبرها با يک کسالت عجيبي مي‌نشينيم و استفاده نمي‌کنيم. ارزش سريالها از نوارها و منبرها براي ما بيشتر است. پاي منبرها با يک کسالت عجيبي مي‌نشينيم و استفاده نمي‌کنيم و ارزش سريالها از نوارها و منبرها براي ما بيشتر است. نوارها و منبرها را حال نداريم که گوش کنيم اما براي سريالها دو تا چشم و گوش هم قرض مي‌کنيم و تا آخر سريال را مي‌بينيم و از همديگر هم مي‌پرسيم که چه شد. معلوم است که اين ملّت نمي‌تواند ترقّي کند. ملتي مي‌تواند ترقي کند که علم داشته باشد. ملتي مي‌تواند ترقي کند که زن و مردش مطالعۀ ديني و فرهنگي و مطالعۀ اجتماعي و مطالعۀ تاريخي داشته باشند. ملتي مي‌تواند به جايي برسد که کارهاي فرهنگي صدا و سيمايشان زياد باشد و متأسفانه کتابخانه‌هاي ما خاليست و پاي منبرهاي ما خاليست و منبرها منحصر شده به پيرمردها؛ و اينها خيلي مصيبت است. و بالاخره ما کار فرهنگي نداريم و اگر هم داشته باشيم به زور و با کسالت است و اگر هم داشته باشيم، مفيد نيست. حال من يک ماه راجع به فضائل فراموش شده صحبت مي‌کنم، اين بايد يک کتاب شود و چاپ شود و شماها بايد اين را کتاب کنيد. خيلي از اين کتابهاي من در قم اينطور بوده که ده تا منبر در يک جايي رفتم و يک نفر يا دو نفر اين را يک کتاب کرده است. کتابهاي ارزنده‌اي که به پنج ـ شش زبان چاپ شده است. اما در اينجا اين خبرها نيست و همۀ منبرها با يک کسالت و بي حالي و بالاخره با يک بي‌فايده‌گي طي مي‌شود. کتابها در کتابخانه‌ گَرد گرفته است. کتابخانه‌هاي ما بايد پر از جمعيت باشد. من يادم نمي‌رود که من مقيّد بودم که به مدرسۀ فيضيه بروم و مخصوصاً در وقتي که مجرّد بودم، سه ـ چهار ساعت کتابخانه مي‌رفتم و بلافاصله بعد از نماز مي‌رفتم و در اول شب اگر کمي دير مي‌شد، نه جايي در کتابخانه بود و نه کتاب بود. جاها را پر کرده بودند و کتابها را هم ديگران برده بودند. اين ملت در هرچه بيفتد، به جايي مي‌رسد.

جوانها! استعداد نمي‌خواهد. استعداد خوب است اما لازم نيست. ذهن و حافظه و نبوغ نمي‌خواهد. اينها خوب است اما لازم نيست. آنچه انسان را به هرکجا که بخواهد مي‌رساند، کار و جديّت و تلاش و کوشش است.

يک مثالي يادم آمد؛ ببينيد که تلاش و کوشش انسان را به کجا مي‌رساند. سکاکّي يک کتابي به نام «مفتاح العلوم» در ادبيّت نوشته است و چهارده علم ادب در آن هست و خيلي بالاست. اين در چهل سالگي طلبه شده است و يک قفل فروش بوده و اما نبوغي داشته است و يک قفل هفت کليدي درست کرده بوده است و قفل عالي بوده است. اين قفل را نزد پادشاه آنوقت آورد تا جايزه بگيرد. در موقعي که آن پادشاه بررسي اين قفل را مي‌کرد، يک عالمي رسيد. آن پادشاه اين هم قفل را زير تشک گذاشت و جلو رفت و آن عالم را در بغل گرفت و کنار خود نشاند. به اين سکاکي برخورد و گفت اگر صنعت است، اينست و من بايد طلبه شوم. به مدرسه آمد و به او گفتند از تو گذشته است. گفت من بايد طلبه شوم. يک جمله‌اي به او دادند و او سيصد مرتبه جمله را تکرار کرد تا حفظ کرد و وقتي مي‌خواست تحويل دهد، يادش رفته بود. يک کتک حسابي به او زدند و چون جمله را به گونه‌اي ياد گرفته بود که جسارت به مدرسه بود، او را از مدرسه بيرون کردند. اين گفت من بايد عالم شوم؛ لذا گفت به شهر ديگري مي‌رويم. در وسط شهر در جايي منزل کرد و آب چکه چکه از بالا روي سنگي افتاده بود و چِخ افتاده بود. اين گفت ذهن و حافظۀ من که بدتر از اين سنگ نيست و من بايد عالم شوم و بالاخره درس خواند و سکاکي شد و «مفتاح العلوم» را نوشت که چهارده علم ادبيّت در آنست. لذا مراجع از نظر ذهن و حافظه و استعداد، نبوغ نداشتند و آنچه مراجع را مرجع مي‌کند، کار و تلاش و کوشش است و هرکس با تلاش و کوشش به هرکجا که بخواهد، مي‌رسد. اگر در معنويات بيفتد، مي‌تواند عالم ملکوت را تسخير کند. اگر هم در ماديات بيفتد، مي‌تواند انيشتين و پاستور و اديسون و نيوتن شود و وقتي در تاريخ برويم، مي‌بينيم که ذهن و حافظۀ اينها خيلي بد بوده است و مي‌بينيم که از نظر فقر و فلاکت، خيلي در مضيقه بودند، پس چه چيزي آنها را به اينجا رساند و نيوتن و اديسون کرد؟ کار و تلاش و کوشش. کار فرهنگي، دنياي غرب را رسانده به اينجا که مي‌بينيم، اما اين کار فرهنگي را مسلمانها فعلاً ندارند و رسيدند به اينجا که مي‌بينيم.

نسئلک اللّهم و ندعوک باسمک العظیم الأعظم الأعز الأجل الأکرم

بامام زماننا،‌ یا الله

یا الله یا رحمن یا رحیم یا مقلب القلوب ثبت قلوبنا علی دینک

 

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group