شماره درس: 12
تاريخ درس: ۱۳۹۱/۵/۱۲
متن درس:
بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمدلله ربّ العالمین و الصلاة و السّلام علی خیر خلقه أشرف بریته ابوالقاسم محمّد صلی الله علیه و علي آله الطیّبین الطاهرین و عَلی جمیع الانبیاء وَالمُرسَلین سیّما بقیة الله فی الأرضین و لَعنة الله عَلی اعدائهم أجمعین.
بحث ما ان شاء الله باشد براي جلسۀ بعد، و همينطور که ميدانيد روزهاي پنجشنبه به خاطر اينکه شب جمعه متعلق به آقا امام زمان است، بايد اظهار ارادتي خدمت ايشان داشته باشيم.
سال گذشته دربارۀ فضائل فراموش شده و من جمله اين فضيلت گمشده و اين فضيلت فراموش شده صحبت کرديم. هفتۀ گذشته عرض کردم براي امام زمان دو انقلاب هست. يکي انقلاب دفعي؛ که وقتي خدا بخواهد و زمينه فراهم شود، فوراً تحقق پيدا ميکند. (إذا أرادَ شيئًا أن يقولَ لَهُ كُنْ فَيَكون﴾، لذا به دست اين شيعه و به رهبري امام زمان و به خواست پروردگار عالم، به يک شبانه روز حکومت اسلامي، جهاني ميشود. و به شش شبانه روز، اين حکومت مستقر ميشود. چيزي که همه و مخصوصاً جوانها بايد توجه داشته باشند، اينست که اين حکومت يکساله و صدساله و هزارساله هم نيست و از زمان حضرت آدم تا الان مقدمهاي براي آن حکومت است که آن حکومت، ميليونها سال طول ميکشد. که اگر آن حکومت نباشد، بايد بگوييم که خلقت لغو است. اگر به راستي خلقت همين باشد که يک نفر به دنيا بيايد و هفتاد يا هشتاد سال شبانه روز خون جگر بخورد و شبانه روز در غم و غصه و تلاش و کوشش براي اين دنيا باشد و بالاخره يک خورد و خوراکي داشته باشد و بعد هم بميرد؛ به قول قرآن اين عبث و بيهوده است. لذا بايد يک زندگي منهاي فقر و يک زندگي منهاي غم و غصه و يک زندگي توأم با امنيت و يک زندگي منهاي ظلم و به قول اميرالمؤمنين در نهجالبلاغه، يک زندگي بهشتي براي اين انسان باشد. اين براي دو نسل و سه نسل هم نيست بلکه در حکومت اهل بيت، مثل اميرالمؤمنين سر کار ميآيد و بيش از هزار سال حکومت ميکند. يا مثل امام حسين سر کار ميآيد و بيش از هزار سال حکومت ميکند. لذا اين حکومت اهل بيت است. اين انقلاب دفعي است و معجزه و خرق عادت است و در قرآن هم براي اينکه ما باور کنيم و بدانيم آنچه خدا ميخواهد، ميشود؛ نظايرش آمده است. قرآن کتاب قصه نيست اما هرکدام از اين حکايتها و قصههاي قرآن، نکتههاي دقيقي دارد. اگر مثلاً ميگويد حضرت عيسي فوراً به دنيا آمد و در وقتي او را به ميان مردم آورد، با مردم حرف زد و گفت: (اِنّى عَبْدُاللّهِ آتانِىَ الْکِتابَ وَ جَعَلَنى نَبِیّاً)، من پيغمبر خدا هستم؛ اگر در کودکي حرف زد و به تو گفتند که وقتي آقا امام زمان به دنيا آمد، حرف زد و گفت: (الذييَمْلَأُ اللَّهُ الْأَرْضَ قِسْطا وَ عَدْلا بَعْدَ مَا مُلِئَتْ ظُلْما وَ جَوْرا)؛ بي بي خاتون ميگويد آقا امام يازدهم فرمودند عزيزم را بياور و پارۀ ماه را طاهر و مطهر بردم خدمت امام حسن و امام زمان سلام کردند و بعد از سلام، آيۀ انقلاب دفعي را خواندند. (وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ. وَنُمَكِّنَ لَهُمْ فِي الأَرْضِ وَنُرِي فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَجُنُودَهُمَا مِنْهُم مَّا كَانُوا يَحْذَرُونَ) (القصص:4-6(.
در انقلاب دفعي اين مستضعف به نام شيعه، آقا ميشود. تمکّن جهاني از اين ميشود و دشمن از آنچه ميترسد، به سرش ميآيد و هامان زمان مانند صهيونيسم و فرعون زمان مانند آمريکا نابود ميشود. اگر اين قصهها در قرآن آمده براي اينست که ما باور کنيم و به قول ما طلبهها براي تقريب به ذهن آمده است. اگر مثلاً کسي به شما بگويد که چطور ميشود کسي هزار سال عمر کند؛ قرآن رفع شبهه کرده و ميگويد وقتي خدا بخواهد ميشود. نظير عزير پيغمبر که يک خرابهاي را ديد که استخوانهاي مردهها در آنجاست. گفت چطور اينها زنده ميشوند؟! اين پيغمبر خدا يک خوشه انگور داشت و بر سر آب آمد و اينطور که قرآن ميگويد انگور را در آب گذاشت تا سرد شود و بخورد و آنگاه مرد و صد سال مُرد و بعد از صد سال زنده شد. او که نميدانست مرده است و به او خطاب شد که چند وقت است که به خواب رفتي؟! گفت نصف روز يا کمي بيشتر است. خطاب شد که صد سال است که خوابيدي. بعد پروردگار عالم فرمودند که صد سال است که من اين خوشه انگور تو را سالم نگاه داشتم. يک نگاهي هم به الاغت بکن. به استخوانهاي الاغ نگاه کرد و ديد که الاغ شروع به حرکت کرد و کم کم گوشت روئيد و کم کم ايستاد و يک الاغ شد؛ خطاب شد که ما اينطور مرده را زنده ميکنيم. گفت خدايا ميدانستم اما به ذهنم آمد. خطاب شد حال که به ذهنت آمد، ما ذهن تو را هم به مقام عين اليقين و حق اليقين رسانديم. نظير اين در قرآن زياد است. چطور ميشود کسي مانند امام زمان، هزار سال عمر کند! يا هزار سال مانند اميرالمؤمنين حکومت کند! همان خدايي که توانست صد سال يک انگور را نجات دهد و انگور سالم بماند؛ همين خدا ميتواند آقا امام زمان را بيش از هزار سال زنده نگاه دارد. نظيرش در قرآن زياد است و گفتم قرآن، کتاب قصه و تاريخ نيست و تاريخ در آن زياد است اما کتاب تاريخ نيست و اما تاريخش در آن نکته دارد و يکي از نکتههايش که اين آيات زياد هم هست و بيش از صد آيه است؛ براي اينست که تقريب ذهن اين شود که براي خدا کاري ندارد تا به دست اين شيعۀ مستضعف و به رهبري امام زمانش که غائب است و ظاهر ميشود، پرچم اسلام را روي کرۀ زمين افراشته کند و تمکّن جهان از اين شيعه شود و هامان جهان و فرعون جهان، به دست اين شيعه نابود شود.
چيزي را که بايد توجه داشته باشيم، اينست که آقا امام زمان کشت و کشتار هم نميکند و اينکه در بعضي روايات آمده که به اندازهاي ميکشد که خون جاري ميشود؛ اين را يا بي ادبها جمع کردند و يا دشمن جمع کردند و آقا امام زمان هيچکس را نميکشد بلکه خار سر راه را برميدارد. (وَنُرِي فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَجُنُودَهُمَا مِنْهُم مَّا كَانُوا يَحْذَرُونَ)، خارِسر راه را برميدارد اما کشت و کشتار و جنگ اتمي و اسلحهاي از ظالم است و از امام زمان نيست و آقا امام زمان ميآيد تا عدالت را بياورد و ظلم را نابود کند. مثلاً چطور ميتواند يک بمب در امريکا بيندازد و امريکا را نابود کند؛ اين کار امريکاست که اول نتيجۀ شکستن اتمش، انداختن دو بمب در ژاپن بود که بيش از صد هزار نفر را به خاک و خون کشيد. آقا امام زمان ميآيد تا سران امريکا را نابود کند و آن کساني که ظالم هستند و کساني که الان اين تحريمها را براي ما آوردند و اين ظالم را هم با شمشير نابود ميکند. و اما کشت و کشتار اصلاً و ابدا نيست. با خرق عادت و با خواست خدا، و قرآن اين جمله را زياد دارد که همينطور که حضرت موسي و بني اسرائيل که مستضعف به تمام معنا بود؛ در عرض يک ساعت مسلط بر مصر کرد و فرعون و هامان آن زمان را نابود کرد؛ آقا امام زمان به يک شبانه روز آن فرعون و هامان و استکبار جهاني را نابود ميکند و بر جهان مسلط ميشود و عدالت اسلامي، سرتاسر جهان را ميگيرد.
چيزي که جوانها بايد روي آن کار کنند، تلاش و کوشش است. بحث اين چند روز من از نظر اقتصادي، بحث فوق العاده مهمي بود. اينکه هرکس با تلاش و کوشش و کار به هرجا که خواست، ميرسد. به راستي با تلاش و کوشش؛ اگر آقا امام زمان آمدند،به اندازۀ عرضهاش پست پيدا ميکند. مثلاً استاندار يک استان و يا فرماندار يک شهري ميشود. بالاخره وقتي امام زمان آمدند، استاندار و فرماندار ميخواهد و ارتش ميخواهد و ادارهها ميخواهد و خودش به تنهايي کار نميکند. مسلّم است که همۀ اينها که الان هستند، در زمان امام زمان هم هست. البته نه اين ادارههاي زيادي که ما چيزي که بلد شديم اينست که اداره اضافي درست کنيم. بلکه آن ادارههايي که به راستي، صد در صد رفع احتياج ميکنند و به اندازۀ احتياج هم هستند. اين بايد در زمان امام زمان باشد و اين شيعۀ مستضعف آن ادارهها را اداره ميکند. اينجا خواست خودش است که زمينه را درست کند تا امام زمان به او استانداري بدهد. بايد کار کند و يک معناي انتظار فرج همين است. منتظر فرج امام زمان باش، يعني مهيّا شد براي اينکه وقتي آقا امام زمان آمدند و کاري را به تو محوّل کردند؛ آنگاه بتواني اين کار را خوب انجام دهي و شناخت وظيفه و عمل کردن به وظيفه داشته باشي.
يک جملهاي يادم آمد، شب جمعه است، روح پرفتوح امام را به جلسه بياوريم و اول براي روح پرفتوح ايشان، يک صلوات بفرستيد. يادم نميرود وقتي امام از فرانسه به تهران آمدند و مدتي در تهران بودند و به قم آمدند تا مستقر در قم شوند. به قول خودشان فرمودند آمديم طلبگي کنيم و آمديم تا کار را به دست مردم دهيم و خودمان طلبه شويم. در آن زمان اطراف براي تجديد بيعت ميآمدند. از شرکت نفت اهواز، يک دسته براي تجديد بيعت آمدند. سخنگوي آنها عالي حرف زد. و گفت نيامديم که بگوييم از انقلاب چه ميخواهيم بلکه آمديم تا بگوييم انقلاب از ما چه ميخواهد.
حضرت امام، خيلي خوشحال و خندان شدند. بعد صحبت کردند و يک جمله فرمودند که انقلاب از شما تشخيص وظيفه و عمل کردن به وظيفه ميخواهد. اگر اين گفتۀ حضرت امام جامۀ عمل پوشيده بود، ما الان هزار برابر جلو رفته بوديم و الان اين مشکلها را نداشتيم. چيزي که به جوانها ميگويم اينست که اين شناخت وظيفه و عمل کردن به وظيفه در عمق جان شما زنده باشد که اگر امام زمان آمد، به شما يک پست حساسي بدهد. اما چيز بهتر و خوشحال کنندهتر اينکه به راستي اگر انتظار فرج داشتي و مردي و امام زمان نيامد، هر وقت که آقا امام زمان آمد، تو را زنده ميکند.
اين رجعت که مختص به شيعه است و سنّي ندارد؛ ما بيش از دويست و پنجاه روايت راجع به رجعت داريم. يک معناي رجعت همين است که گفتم حکومت اهل بيت بعد از آقا امام زمان که ميگويند يک زن ريشداري، يعني يک منافق، يک نامرد ايشان را شهيد ميکند، نوبت به حکومت اهل بيت ميرسد و اول کسي که ميآيد امام حسين است و بعد همۀ ائمۀ طاهرين «سلاماللهعليهم»، حکومت ميکنند. خود حضرت زهرا، همه کاره ميشود. که آقا امام زمان ميفرمايد: «ما حجة الله هستيم و امي فاطمه، حجة الله علينا» و آن مصحف حضرت زهرا هم قانون اساسي ميشود. ما علاوه بر قرآن، قانون اساسي ميخواهيم و اين قانون اساسي که الان ما داريم،بسيار عاليست. يعني قانون اساسي، درحالي که جمع شدۀ يک عده از علماي بزرگ است؛ اما در دنيا صدا کرده و همه ميگويند قانون اساسي ايران، عاليست. وقتي آقا امام زمان بيايد، قانون اساسي ميخواهد و علاوه بر قرآن و روايات اهل بيت و علاوه بر مدرسه و منبرهايي که روحانيت و اهل بيت ميروند؛ اما بالاخره مملکت جهاني قانون اساسي ميخواهد و قانون اساسي آن، مصحف فاطمه است. به قول حضرت امام ميفرمودند براي زهرا اگر از نظر فضيلت چيزي نداشتيم جز همين مصحف؛ بس بود. يعني وقتي پيغمبر اکرم از دنيا رفتند تا شهادت حضرت زهرا اگر خيلي طول کشيده باشد، سه ماه است. اما در اين سه ماه، هر روز جبرئيل از طرف خدا نازل ميشدند و از طرف خدا به زهرا«سلاماللهعليها» وحي ميشد و کاتب وحي، اميرالمؤمنين علي «سلاماللهعليه» بود. همينطور که وقتي قرآن بر پيامبر نازل ميشد، کاتب وحي، اميرالمؤمنين بود و اميرالمؤمنين شانزده نفر را براي نوشتن قرآن تعيين کرده بود. آنگاه اميرالمؤمنين کسي را نداشت و احتياج هم نداشت و خودش کاتب وحي بود و در اين دو سه ماهه يک کتاب به نام مصحف فاطمه نوشته شد. الان اين از اسرار است و در نزد امام زمان است. در زمان ائمۀ طاهرين، در نزد ائمۀ طاهرين بود. اول در دست اميرالمؤمنين بود و بعد امام دوم و سوم و تا الان که در نزد آقا امام زمان است. اين مصحف چيست؟!
در قرآن «تبياناً لکلّ شيء»، هرچه بخواهيم در قرآن هست و مفسر قرآن هم زنده است و اهل بيت هستند؛ پس اين مصحف فاطمه بايد قانون اساسي براي حکومت اهل بيت شود. کتاب حضرت زهرا حجت بر اهل بيت است. ائمۀ طاهرين «سلاماللهعليهم» يکي پس از ديگري ميآيند و چندين ميليون سال طول ميکشد تا قيامت به پا شود و در آن زمان حکومت اهل بيت، يک بهشت به تمام معناست. زندگي منهاي فقر و زندگي منهاي غم و غصه و زندگي منهاي ترس و زندگي منهاي اختلاف و منهاي ظلم و تبعيض و يک زندگي صد در صد انساني ميشود. براي اينکه افرادش صد در صد انسان هستند و حکومتش هم از انسان کامل است مثل امام صادق و امام حسين و مردمش هم انسان کامل هستند براي اينکه صد در صد عمل ميکنند و راجع به دنيا و آخرتشان کارش و تلاش و کوشش ميکنند. و دنيا را صد در صد آباد ميکنند و اينها خرق عادت نيست و کار مردم است و آخرتشان را هم صد در صد آباد ميکنند. آنچه خرق عادت است، فقط همان شش روزه است. اما بعد از آن، خود مردم با کار و کوشش و تلاش و جديت، يک دنياي صد در صد آباد و يک آخرت صد در صد آباد دارند. و اين آيه جامۀ عمل ميپوشد: (مَن عمل صالحاً من ذکرٍ او اُنثي و هو مومنَ فلنحييَّهُ حياهً طيبه و لنجزينهم احسن الذى كانوا يعملون)؛ هرکه کار و تلاش و کوشش کند، البته اگر زيربنا هم ايمان باشد؛ اين در همين دنيا حيات طيب پيدا ميکند. و حيات طيبتر هم در آخرت است. لذا اين بشارت را به همه و مخصوصاً به جوانها بدهم که اگر هم مرديم، اما به راستي منتظر فرج باشيم؛ که اين انتظار فرج خيلي خوب است و وقتي صلوات ميفرستيم با عجل فرجهم باشد و در روزهاي جمعه دعاي ندبه بخوانيم و بالاخره در مجالس به ياد امام زمان باشيم، خيلي خوب است ولي حرفي است. اما بالاتر از اين، عشق است يعني تا سرحد عشق امام زمان را دوست داشته باشيم و آقا امام زمان را به واسطۀ اعمالمان آزرده خاطر نکنيم. اما مهتر از اين دو، عمل و تهيّا است. يعني تهيّا براي آمدن امام زمان داشته باشيم و اين معناي انتظار فرج است، و هرسه مورد بايد باشد. اگر به راستي کسي اين هر سه مورد انتظار فرج را داشته باشد، اگر هم بميرد و مصلحت نباشد که امام زمان بيايد؛ آنگاه وقتي امام زمان آمد، اين را زنده ميکند. لذا خيلي از اين شيعيان، در زمان آقا امام زمان زنده ميشوند و در حکومت اهل بيت زندگي ميکنند و در بهشت موعود دنيوي زندگي ميکنند تا بعد از هزار سال، بميرند و آن بهشت موعود آخرتي از آنها باشد.
لذا چيزي که همه بايد توجه کنيم، اينست که انقلاب امام زمان، دفعي است. خواست خداست و خرق عادت و معجزه است و قرآن بيش از صد آيه اشاره ميکند که تعجب نکن. خدا هرکاري که بخواهد بکند، ميتواند.
يک مثال عوامانه بزنم تا ببينيد که چطور ميشود.
ما خليفة الله هستيم. در اول سورۀ بقره خطاب شد که ملائکه! ميخواهم خليفة الله خلق کنم. معناي خليفة الله اينست که همينطور که من خالقم، او هم ميتواند خالق باشد. به قول علامه طباطبائي، استاد عزيز ما، ميتواند کار «مستخلفُ عنه» را بکند. حال مرادم اينجاست که اين خليفة الله الان همه از سني و شيعه و کافر و غير کافر هستند. يعني خالق هستند. يعني هرچه بخواهد در ذهن ايجاد کند، فوراً ميتواند. نميشود شما چيزي بخواهيد و در ذهن ايجاد کنيد، اما نتوانيد. شما خالقيد، اما وجود ذهني داريد. چون وجود ضعيف است، تأثيري ندارد و فقط در ذهن است. اين وجود ذهني هم هست تا وقتي که شما به آن توجه داشته باشيم و وقتي توجه شما از آن قطع شود، معدوم ميشود. قضيۀ آقا امام زمان اينست و قضيۀ خدا اينست که خدا خالق است و هرچه بخواهد، فوراً ميتواند خلق کند. همينطور که خليفهاش يعني ما انسانها، هرچه بخواهيم در ذهن ايجاد کنيم، ميتوانيم؛ ولي خدا مثل امام زمان هم که واسطۀ فيض است؛ هرچه بخواهد در اين عالم ايجاد کند،ميتواند.
براي آمدن امام زمان زمينه فراهم ميشود و زمينه را هم ما بايد فراهم کنيم. در وقتي که امام زمان آمد، ميخواهد در يک شبانه روز مسلط بر جهان شود و آنگاه در يک شبانه روز مسلط بر جهان ميشود.
ميخواستم دربارۀ انقلاب دفعي صحبت کنم، اما بحث خوبي شد و اميدوارم که آقا امام زمان راضي باشند و يک نظر لطفي به ما بکنند و انشاء الله اين روزههاي ناقابل و دعاهاي پوچمان و اين عبادت ناقصمان، قبول شود.
نسئلک اللّهم و ندعوک باسمک العظیم الأعظم الأعز الأجل الأکرم
بحق الحسين و اخيه ابالفضل، یا الله
یا الله یا رحمن یا رحیم یا مقلب القلوب ثبت قلوبنا علی دینک