شماره درس: 20
تاريخ درس: ۱۳۹۱/۵/۲۰
متن درس:
بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمدلله ربّ العالمین و الصلاة و السّلام علی خیر خلقه أشرف بریته ابوالقاسم محمّد صلی الله علیه و علي آله الطیّبین الطاهرین و عَلی جمیع الانبیاء وَالمُرسَلین سیّما بقیة الله فی الأرضین و لَعنة الله عَلی اعدائهم أجمعین.
يکي از فضائل بزرگ که در قرآن و در روايات اهل بيت که روي آن خيلي پافشاري و تأکيد شده است؛ صفت خوف و رجاء است. نه خوف بر رجاء غلبه کند و نه رجاء بر خوف غلبه کند. مثل دو کفۀ ترازو باشند. اگر با عبادات دنيا وارد محشر شود، مأيوس از رحمت خدا نباشد و اگر با عبادات دنيا وارد محشر شود، باز ترس از معصيت يا اميد به عبادت خود نداشته باشد. درحالي که خائف است، رجاء داشته باشد. درحالي که رجاء هست، خوف داشته باشد. اگر فقط خوف باشد، حالت يأس پيدا ميشود و اگر کسي مأيوس شد، موجود خطرناکي ميشود و زير همه چيز ميزند. لذا قرآن ميفرمايد: (فلاتيأسوا من روح الله انه لاييأس من روح الله الا القوم الكافرين)؛ هرچه هستي و هرکه هستي، مأيوس از رحمت خدا نباش. يأس از رحمت خدا، گناهش در سرحد کفر است. حتي روايتي از امام صادق «سلاماللهعليه» است که به حضرت گفتند يک نفر روزۀ خود را ميخورد. به او گفتند چرا روزه ميخوري، گفت خدا مرا نميآمرزد براي اينکه چند نفر از سادات و از ذراره زهرا را کشته بود. آقا امام صادق فرمودند اين حال يأسي که براي اين پيدا شده، از آن کشتن سادات، گناهش بالاتر است. يعني هيچ گناهي بالاتر از اين نيست که کسي بگويد خدا ديگر مرا نميآمرزد. گناه هرچه فراوان، گناه هرچه بزرگ باشد اگر به راستي توبه کند و اگر جداً خجالت زده از خدا شود و اگر جداً برگردد و از حال انحراف در راه مستقيم بيايد؛ حتماً خدا او را ميآمرزد. (يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا)؛ اي کسي که خيلي گناه داري، مأيوس از رحمت من نشو. توبه کن و پروردگار عالم همۀ آن گناهان را ميآمرزد. لذا گناه حال يأس خيلي بزرگ است. هيچکس حق ندارد از رحمت خدا مأيوس شود.
رجاء هم چنين است. انسان ولو عابد و زاهد و مقدّس باشد و رابطۀ با خدايش خيلي محکم باشد و رابطۀ با مردمش فوقالعاده باشد؛ اما اگر بخواهد مغرور به عباداتش شود و بخواهد خود به خود نجات پيدا کند؛ اين هم مسلّم غلط است.
رجاء خوب است و معنايش اينست که انسان بايد خدا را فراموش نکند و چشمداشتي به عبادات خود نداشته باشد. درحالي که صد در صد رجاء هست، صد در صد خوف باشد و درحالي که صد درصد خوف است، صد در صد رجاء هم باشد. نه رجاي او بر رجاي او بچَربَد و نه خوف او بر رجاي او.
اميد به رحمت خدا خوب است. اميد به شفاعتها و توسلها بجا و خوب است. اما درحالي که رجاي به رحمت خدا و به شفاعت اهل بيت و به فريادرس آنها در همين دنيا، دارد بايد خوف از خودش و خوف از گناهش و خوف از قهر خدا هم داشته باشد. درحالي که خوف از قهر خدا دارد، بايد رجا به رحمت خدا هم داشته باشد. به عبارت ديگر با دو بال پرواز کند؛ يکي بال خوف و يکي بال رجاء. نه خوف بر رجاء غلبه کند و نه رجاء بر خوف غلبه کند. لذا قرآن دربارۀ مؤمن ميفرمايد: (تَتَجافى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ؛ فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَّا أُخْفِيَ لَهُم مِّن قُرَّةِ أَعْيُنٍ جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَعمَلون). يک افرادي هستند که در دل شب، پشت پا به رختخواب ميزنند و راز و نياز با خدا دارند و گاهي صفت جلال خدا و گاهي صفت جمال خدا بر دل اينها غلبه ميکند. يعني گاهي خوف و گاهي رجاء دارند و گاهي رجاء و گاهي خوف دارند. قرآن ميفرمايد اينها هستند که در دل شب لذتي دارند و در آخرت مقامي دارند که به غير از خدا کسي نميداند. نظير اين آيه در قرآن زياد است. نظير آن آيهاي هم که حال يأس بالاترين گناه است و گناهش تا سرحد کفر است، زياد در قرآن هست. لذا علماي علم اخلاق، ميگويند خوف فقط نباشد. يعني انسان از قهر خدا بترسد، بدون رجاء و رجاي فقط هم نه. درحالي که رجاء به رحمت خدا دارد، ترس از قهر خدا داشته باشد. درحالي که ترس از قهر خدا دارد، رجاء به رحمت خدا داشته باشد. همان که در اول دعاي افتتاح در ماه مبارک رمضان سفارش شده است که اين دعاي افتتاح را بخوانيم و جداً دعاي خوبي است. در اول دعا همين را ميفهماند که ما بگوييم خدايا تو ارحم الراحميني، في موضع الرحمة؛ و أشد المعاقبيني، في موضع النکال و النقمَة. در آنجا که بايد خوف داشته باشيم، خوف و در آنجا که بايد رجاء داشته باشيم، رجاء.
چيزي که بايد به آن توجه داشته باشيم اينست که رجاء يعني چه؟!
معناي خوف را ميفهميم. خوف از خدا نه، خدا ترس ندارد. اگر مثل اميرالمؤمنين علي «سلاماللهعليه» در دل شب گريه و زاري ميکرد و از خوف خدا ميترسيد، خوف خشيت و عظمت بود. يعني عظمت خدا بر دل اميرالمؤمنين تجلي ميکرد و مدهوش ميشد. آن خوفي که براي ما هست و بايد باشد، خوف از خودمان و خوف از گناهانمان است. براي اينکه در روز قيامت اگر کسي به جهنم برود، خودش اين جهنم را تهيه کرده است. اگر در عالم برزخ اعمال بد دارد و مار و مور و عقرب در قبر دارد، خود تهيه کرده است. لذا به قول امام صادق: «وَ لَا يَخَافَنَّ إِلَّا ذَنْبَهُ»؛ بايد از گناهش بترسد و خوف از گناه داشته باشد.
رجاء هم بايد چنين باشد. يعني رجاء به رحمت خدا باشد اما زمينه ميخواهد. چه کسي ميتواند رجاء به رحمت خدا داشته باشد؛ آن کسي که در راه باشد. و الاّ يک آدم بي نماز و يک آدم بد نماز بگويد همه غرق گناهيم و يک علي داريم؛ اين غلط است. براي اينکه امام صادق «سلاماللهعليه» دم مرگ همه را جمع کرد و يک جمله گفت و از دنيا رفت. فرمود: «إنّه لا ينال شفاعتنا من استخف بالصلاة»؛ شفاعت ما اهل بيت، نصيب کسي که کاهل نماز باشد، نميگردد. نه اينکه نماز نخواهد و کسي که نماز نخواند، کافر است بلکه نماز ميخواند اما بياعتنا به نماز است. به مسجد و به جماعت نميرود و در آخر کار خم و راستي ميشود. به اين کاهل در نماز ميگويند. آقا امام صادق ميفرمايند شفاعت ما اهل بيت نصيب اين نميشود. يا آن کسي که خودخور و خودخواه است و اصلاً فکري به حال ديگران ندارد؛ قرآن دربارۀ او ميفرمايد واي به اين نامسلمان. (يَملئونَ الماعون)، ميتواند حوائج مردم را برآورد، اما نميآورد، پس نمي شود که اين رجاء داشته باشد.
لقمان حکيم به ما رجاء را نشان داده است. ميگويند يک اربابي داشته که رجاء بدون خوف داشته است. لقمان ديد که شب ارباب خوابيده است. موقع نماز شب او را بيدار کرد، گفت خدا ارحم الراحمين است و خوابيد. صبح اورا بيدار کرد؛ گفت خدا ارحم الراحمين است و خوابيد و بالاخره نماز صبحش را نخواند و بعد از آنکه صبحانه خورد، کمي گندم به حضرت لقمان داد و گفت برو در فلان جا بکار و بيا. لقمان براي اينکه او را متنبه کند، به جاي گندم، تخم علف کاشت. مدتي طول کشيد و اين دو با هم در صحرا ميگشتند و رسيدند به آنجا که بايد گندم سبز شود و ديدند که تخم علف سبز شده است. پرسيد مگر گندم نکاشتي؟ گفت: نه. گفت: چرا؟ فرمود براي اينکه ديدم گندم گران است و تخم علف ارزان است و من تخم علف کاشتم. انشاء الله خدا ارحم الراحمين است و به جاي اين تخم علف، گندم ميدهد. اربابش گفت مگر ديوانه شدي! مگر ميشود کسي تخم علف بکارد و گندم برداشت کند. فرمود از تو ياد گرفتم. مگر ميشود کسي از اول شب تا صبح بي نماز بخواند و بعد بگويد خدا ارحم الراحمين است. بله، خدا ارحم الراحمين است اما به قول اول دعاي افتتاح، في موضعه. خدا ارحم الراحمين است و شفاعت اهل بيت و مخصوصاً شفاعت حسين، يک چيز مسلمي براي همه و مخصوصاً براي شيعه و زوار حسين است؛ اما شامل کسي ميشود که يک شباهتي به حسين «سلاماللهعليه» داشته باشد. امام حسين در روز عاشورا نماز ظهر و عصر را در وسط ميدان ميخواند. تيرباران ميشود اما نماز جماعت ميخواند؛ هم خودش و هم اصحابش. وقتي هم به او گفتند نماز بخوان. امام حسين به او گفت خدا تو را از نمازگزاران حساب کند. حال يک کسي نماز نخواند و به زيارت کربلا برود و بعد هم بگويد همه غرق گناهيم و يک حسين داريم. اين غرور است و رجاء نيست. علماي علم اخلاق اسم اين را غرور گذاشتند و از بدترين رذائل،غرور است. رجاء همين است که لقمان ياد داده است. اينکه انسان بکارد اما اميد هم داشته باشد. مثل زارع که گندم را ميکارد و مواظبت کامل از آن دارد و آب هم به آن ميدهد و اما اميد دارد که انشاءالله اين گندم شود و برکت دار شود. اما گندم نکاشته و يا اينکه گندم بکارد ولي مواظبت نکند و بعد بگويد انشاءالله حاصل خوبي برداريم؛ همه ميگويند ديوانه شده است.
ما بايد بکاريم؛ ما باي در راه باشيم؛ ما بايد اهل نماز باشيم؛ ما بايد اهل عبادت باشيم؛ ما بايد تابع اهل بيت «سلاماللهعليهم» باشيم؛ آنگاه رجاي اينکه حسين به فريادم برسد، داشته باشيم. بدانيم عبادات ما عباداتي نيست که ما را بهشتي کند. عبادات ما عباداتي نيست که مقبول واقع شود؛ اما عبادات را انجام دهيم و رجا داشته باشيم که خدا با رحمتش، نماز ما را قبول کند. در نمازهايمان توسل به اهل بيت داشته باشيم و در رکوع و سجده و بعد از نماز تسبيحات حضرت زهرا و صلوات را بگوييم و به واسطۀ آنها به خدا بقبولانيم. به اين رجاء ميگويند. نماز ميخواند اما رجاي اينکه خدا قبول کند، دارد.
خلاصۀ بحثمان اين شد که ما بايد درحالي که خوف از خودمان و از معصيتمان داريم، اميد به رحمت خدا هم داشته باشيم. در همين دعاي ابوحمزه ثمالي، الان خوانديم، خدايا وقتي به تو نگاه ميکنم، معلوم است که رحمت و عنايت تو مرا خوشحال ميکند. وقتي به خودم نگاه ميکنم، مأيوس ميشوم و وقتي به خودمان نگاه ميکنم، خواهم ديد که خبري نيست. درحالي که به خدا و اهل بيت نگاه کند، طمع و رجاء پيدا کند و درحالي به خودش و اعمال پوچش نگاه کند، خائف باشد. وقتي به خود نگاه ميکند خوف داشته باشد و وقتي به خدا نگاه ميکند، رجاء داشته باشد و بين اين خوف و رجاء، پروردگار عالم لطف ميکند. اما اگر ما اصلاً در راه نباشيم و به آنچه اهل بيت گفتند عمل نکنيم و بخواهيم با اهل بيت هم محشور شويم؛ مسلّم نميشود.
همه بايد توجه به اين مطلب داشته باشند که گناه هرچه بزرگ و فراوان باشد، خدا ميآمرزد. اما چه وقت؟! رجايش اينجاست که جداً توبه کند و جداً پشيمان شود و از حال انحرافي به راه مستقيم بيفتد. اگر در راه مستقيم افتاد، آنگاه (إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا).
يک آقايي گفته بود که من در بيابان و در وسط برف گير کردم. ماشينم هم خراب شد و در وسط برف و در بيابان تنها و با خرابي ماشين، به مرگ تن دادم. در آن حال يک نذري کردم،يعني يک توبه کردم و گفتم خدايا اگر من نجات پيدا کردم، گناه نميکنم. به همين جمله، آقا امام زمان آمدند و من آقا را نميشناختم. يک نگاهي به ماشين من کردند و فرمودند چرا معطلي! ماشينت درست شد. ميگويد نشستم پشت ماشين و ديدم که درست است. فرمودند اين هم راه است، برو و به زودي ميرسي. گفتم آقا خيلي به من کمک کردي و مرا از مرگ نجات دادي. ميخواهم به شما مزدي بدهم، چه چيز بدهم؟! آقا فرمودند همان نذري که با خدا کردي، مزد من است. همان نذري که با خدا کردي، پاداش من باشد. يعني انسان به راستي و جداً توبه کند، آنگاه دعاي مستجاب دارد. ممکن است راه صد ساله را در همين جلسۀ مقدس، به يک آن، بپيمايد. ممکن است (انّ الله يغفرُ الذنوب جميعا)، تمام گناهانش آمرزيده شود. اما شرطش اينست که در راه باشد.
زياد تجربه شده و در جوانها و در مردها هم هست؛ اما خانم بدحجاب است و فساد اخلاقي دارد. در اين شب قدر، يک چادري بر سر ميکند و اگر بتواند تا در مسجد سربرهنه و بدحجاب ميآيد و بالاخره با چادر به مسجد ميآيد و بک يا الله هم ميگويد و دعا و راز و نياز هم ميکند، اما هنوز از مسجد بيرون نرفته، اول کاري که ميکند، چادرش را برميدارد. معلوم است که اين اگر صد مرتبه بک يا الله هم بگويد، فايده ندارد براي اينکه توبه نکرده است. (يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً).
کم فروش و گران فروش است و به ديگران ظلم ميکند و در شب احيا هم بک يا الله ميگويد و بعد هم فردا همان کسي که بوده هست و بعد هم از خدا گله ميکند که ما هرچه گفتيم بک يا الله و بک يا اميرالمؤمنين، فايده نکرد. معلوم است که اين حُمق است و رجاء نيست و معلوم است که توبه نبوده و الاّ اگر توبه باشد، ميتواند راه صد ساله را برود. به اين رجاء ميگويند. اگر به راستي متوسل شود به امام حسين و به راستي رابطه با امام حسين پيدا کند، به زودي به خيلي جاها ميرسد.
يک بزرگي گفته بود که من در کربلا، در حرم مطهر امام حسين، زيارت شهودي ميخواندم. يعني من آقا را ميديدم و زيارت شهودي ميخواندم. يک جواني رسيد و سلام کرد و آقا جوابش را دادند و يک تعظيمي هم به او کردند. من تعجب کردم. اما آن جوان نفهميد که آقا جوابش را داد و به او تعظيم کرد. ميگويد من صبر کردم تا اين جوان زيارتش را کرد و بيرون رفت و من به دنبالش رفتم و به او گفتم اي جوان! چه کردي که به اين مقام رسيدي. چه کردي که آقا امام حسين علاوه بر اينکه جوابت را داد، تعظيم هم به تو کرد. جوان گفت: من به پدرم خدمت کردم. پدرم گفت دختربرادرم را بگير و من به خاطر او اين کار را کردم. در شب عروسي آنچه بايد داشته باشد، نداشت و من مخفي کردم و آبرويش را حفظ کردم. پدرم گفت ميخواهم به کربلا بروم و نميتوانست. پدرم را به دوش گرفتم و به کربلا آوردم و به زيارت بردم. پدرم مرد و من پدرم را دفن کردم و حال آمدم تا با امام حسين خداحافظي کنم. معلوم است که امام حسين هم جوابش را ميدهد و هم به او تعظيم ميکند و هم در دنيا کارهايش را اصلاح ميکند و هم در آخرت دستش را ميگيرد. اما يک کسي هم سلام بکند و زيارت عاشورا بخواند، اما راهش با امام حسين جدا باشد. همه ميدانيد که در وقت زيارت، همۀ زيارتها اين را دارد. «أَشْهَدُ أَنَّک قَدْ أَقَمْتَ الصَّلَاةَ وَ آتَيتَ الزَّکاةَ وَ أَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَيتَ عَنِ الْمُنْکرِ». آقا! کربلا آمدي و شهيد شدي براي اينکه نماز زنده شود و براي اينکه قانون مواسات در ميان مردم زنده شود و براي اينکه نظارت ملي و امر به معروف و نهي از منکر، زنده شود. اين زبان است و خيلي خوب است و زيارت است و خيلي عاليست و ثواب دارد و واقعيت است و به راستي به امام حسين عقيده دارد اما يک چيزش لنگ است و آن اينست که عملاً دروغ ميگويد. يعني عملاً کاهل نماز است و عملاً خمس نميدهد و عملاً مال مردم را ميخورد و عملاً تابع امام حسين نيست و قانون مواسات ندارد و عملاً نظارت ملي و امر به معروف و نهي از منکر ندارد. خوب، اين هرچه زيارت کند، خوب است و ثواب دارد و شکي نيست و رابطه با امام حسين است و بالاخره يک چيزي به او ميدهند. اما آنچه ميخواهد و آنچه بايد بخواهد و آنچه بايد زيارت شهودي بخواند؛ در آن وقتي است که تابع امام حسين باشد. لذا معناي رجاء اينست که ما اميد به شفاعت اهل بيت داشته باشيم و معناي اميد به شفاعت اهل بيت اينست که تابع اهل بيت باشيم. من بارها گفتم و شايد در شب نوزدهم هم گفتم و الان هم ميگويم که جوانها! آقايان و خانمها! ما الحمدالله از نظر عقيده خيلي بالا هستيم. خدا رحمت کند پدر و مادر ما را که مارا شيعه کردند و زحمتها را کشيدند و ما الحمدالله از نظر عقيده علي را قبول داريم و اين خيلي ارزنده است. از نظر شعار و محبت خيلي عالي هستيم و تا سرحد عشق علي و زهرا را دوست داريم. از نظر شعار،شعار و روضه داريم و در عزاداريها سوگواري داريم و در اقامه شهادت به ولايت داريم و اينها در دنيا نمره اول است. الحمدالله خيلي بايد شکر کنيم. اما ما از نظر عمل يعني متابعت از اهل بيت لنگيم. و اگر اين سومي درست شود، ايمان کامل ميشود و وقتي ايمان کامل شد، صد در صد بهشت ميشود. آنگاه دم مرگ همۀ چهارده معصوم ميآيند و اين را نزد خودشان ميبرند. زياد ديديم که از نظر شهرت و علم خبري از او نيست اما دم مرگ حالي دارد و به چهارده معصوم سلام ميکند و معلوم ميشود که چهارده معصوم به بالين آمدند تا اين را نزد خودشان ببرند. اين تقيّد به ظواهر شرع دارد. عقيده به علي دارد و شعار يا علي دارد و تقيد به پيروي از علي دارد.
رسد آدمي به جايي که به جز خدا نداند
لذا در رديف شيعيان علي ميشود که محشور با علي «سلاماللهعليه» است. تقاضا دارم روي اين بحث فکري کنيد. ميخواهيم بک يا الله بگوييم و توبه کنيم و اين توبه لغلغۀ لسان نباشد. شب نوزدهم ميگفتم که همين لغلغۀ لسان و بک يا الله خيلي نتيجه دارد و عبادتش به اندازۀ يک عمر عبادت است. در اين شب قدر که شما شب بيداري کرديد،(ليلة القدر خير من الف شهر)؛ اما اين مغز ندارد. کي مغز پيدا ميکند؟! در وقتي که توبۀ واقعي شود و در آن وقتي که توبۀ واقعي شد، مستجاب الدعوه ميشود. در آن وقت است که اين جلسه در محضر مقدس امام زمان ميشود و در آن وقت است که آقا امام زمان نظر لطفي به جلسه عنايت ميکند. آنوقت است که با لطف امام زمان از جلسه بيرون ميرويم.
خوب است که چند جمله مصيبت حضرت اباالفضل را بخوانم. عقيدهاش عشق به ولايت بود. گفتارش حتي در ميدان، عشق به حسين بود. عملش هم همين است که جان ميدهد در برابر حسين، براي اينکه بتواند آبي براي خيام حرم ببرد. هم عقيده است و هم شعار و زبان است و هم عمل است. اهل دل ميگويند اسم اباالفضل در جلسهاي بيايد، آقا امام زمان در آن جلسه ميآيد. حال اگر هم جلسۀ ما لياقت اين را نداشته باشد، نظري از امام زمان به جلسه شود و به خاطر حضرت اباالفضل آقا يک نظر لطفي به جلسه عنايت کنند و رفع گرفتاريها و قساوتها و رفع بي حاليها شود. انشاء الله.
نسئلک اللّهم و ندعوک باسمک العظیم الأعظم الأعز الأجل الأکرم
یا الله
یا الله یا رحمن یا رحیم یا مقلب القلوب ثبت قلوبنا علی دینک