پنجشنبه 1 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

شماره درس: 22

تاريخ درس: ۱۳۹۱/۵/۲۱

متن درس:

بسم الله الرّحمن الرّحیم

الحمدلله ربّ العالمین و الصلاة و السّلام علی خیر خلقه أشرف بریته ابوالقاسم محمّد صلی الله علیه و علي آله الطیّبین الطاهرین و عَلی جمیع الانبیاء وَالمُرسَلین سیّما بقیة الله فی الأرضین و لَعنة الله عَلی اعدائهم أجمعین.

 

آن شب قدري که اسمش در قرآن آمده است، به احتمال قوي امشب باشد. لذا بسياري از بزرگان با ادلّه‌اي که دارند و با کشف و شهودي که دارند، مي‌گويند آن شب معقول در قرآن، امشب است. و شب قدر، دو معنا دارد. يک معنايش را در شب بيست و يکم گفتم. يعني شب پرمنزلت و پربها و پرقدري است. عبادت و زنده داري آن شب به اندازۀ هشتاد سال عبادت است. (لَيلة القدر خيرٌ من ألف شهر). معناي ديگر قدر هم که بحث امشب است، اينست که شب تقدير امور و سرنوشت است. مهر امام زمان امشب پاي سرنوشت عالم وجود زده مي‌شود که معناي قدر يعني اندازه گيري و تقدير و سرنوشت. لذا امشب سرنوشت هرکسي به مهر امام زمان ختم مي‌شود. اين هم مسلّم در روايات ماست. بزرگان در اين باره خيلي صحبت کردند. چيزي که بايد همۀ ما به آن توجه داشته باشيم، اينست که سرنوشت ما دست خود ماست. اينکه در ميان عوام مشهور شده است که سرنوشت يک سال ما چه بخواهيم و چه نخواهيم،‌مهر امام زمان پاي آن خورده مي‌شود، اين درست نيست. بلکه معنايش اينست که سرنوشت انسان با اختيار خودش است و مهر امام زمان پاي آن خورده مي‌شود. يعني پاي سرنوشت با اختيار خود، خورده مي‌شود. يعني مائيم که مي‌توانيم امسال يک سرنوشت خوبي براي خود درست کنيم. مائيم که مي‌توانيم يک سرنوشت بدي براي خود درست کنيم. و اين زبان قرآن است. اگر نيفتيم در آن زبان‌هاي قضا و قدر و در آن بحثهاي علمي دقيق فلسفي و کلامي، و عقلاني حرف بزنيم، البته به پشتوانۀ قرآن؛ سرنوشت ما دست خود ماست. مائيم که مي‌توانيم براي خودمان و زن و بچه‌مان و براي اجتماعمان، يک سرنوشت خوبي درست کنيم. مائيم که مي‌توانيم با اختيار خودمان يک سرنوشت بدي براي خود و وابسته‌هاي به خود و براي اجتماع درست کنيم. عقلاني آن چنين است. قرآن هم در بيش از صد آيه اين را متذکر مي‌شود. هم راجع به ملّت و هم راجع به خانواده و هم راجع به فرد. قرآن با يک تأکيد خيلي مفصلي مي‌فرمايد: (مَنْ‌عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ اَوْ اُنْثي وَهُوَ مُؤمِنٌ فَلَنُحْيِيَنّهُ حَياةً طَيِّبَةً وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا کَانُواْ يَعْمَلُونَ)؛ اگر کسي فرد شايسته‌اي شد؛ يعني اعمال او شايسته و رابطه با خدا، محکم و رابطه با مردم هم محکم و زيربنا ايمان شد؛ (الذينَ امَنُوا مِنْكُمْ و عَمِلوُ الصالِحاتِ)، که اين (الذينَ امَنُوا مِنْكُمْ و عَمِلوُ الصالِحاتِ) در ششصد جا در قرآن آمده است. حال اين آيه‌اي که خواندم، اينست که اگر کسي حيات طيبي مي‌خواهد بايد يک فرد شايسته باشد. اگر فرد شايسته‌اي شد، حتماً خدا در اين دنيا يک حيات طيب به او عنايت مي‌کند،‌چنانچه يک حيات طيب‌تر به نام بهشت به او عنايت مي‌کند. ما اگر بخواهيم بهشتي شويم، سرنوشت و تقديرش دست ماست. اگر ما بخواهيم در اين دنيا سعادتمند شويم، سرنوشتمان دست ماست. (مَنْ‌عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ اَوْ اُنْثي وَهُوَ مُؤمِنٌ)؛ هر زن و مردي که شايسته شدند و اعمال آنها شايسته است و رابطه با خدا و رابطه با مردم و زيربنا ايمان باشد، قرآن مي‌فرمايد حتماً‌ و يقيناً و بلااشکال در همين دنيا حيات طيب دارد. (فَلَنُحْيِيَنّهُ حَياةً طَيِّبَةً ) اهل ادب مي‌دانند که چند تأکيد در اينجا آمده است. يعني شک نکن و حتماً چنين است. بدان که حتماً چنين است. اگر سرنوشت عالي مي‌خواهي، بايد شايسته باشي؛ يعني روبنا رابطه با خدا و رابطه با مردم و زيربنا ايمان باشد. برعکس اين، پروردگار عالم مي‌فرمايد: (وَ مآ أصابَکُم مِن مُصيبَةٍ فَبِما کَسَبَت أيديکُم وَ يَعفوُا عَن کَثيرٍ)، هرچه بلا بر سرتان مي‌آيد، خودتان به سر خود مي‌آوريد و پروردگار عالم از بسياري از آنها جلوگيري مي‌کند. يعني بديهاي ما صد بلا مي‌شود و خدا جلوي نود و نه تا از آن را مي‌گيرد و يک کدام را رها مي‌کند و آنگاه يک زندگي نکبت بار مي‌شود و يک زندگي توأم با نگراني و غم و غصه مي‌شود.

در سورۀ انعام مي‌فرمايد: (فَأَيُّ الْفَريقَيْنِ أَحَقُّ بِاْلأَمْنِ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ)؛ چه کسي مي‌تواند يک زندگي عالي، منهاي غم و غصه و دلهره و اضطراب خاطر و منهاي نگراني به دست آورد، (الَّذِينَ آمَنُواْ وَلَمْ يَلْبِسُواْ إِيمَانَهُم بِظُلْمٍ)؛ آن کسي که زيربنا، ايمان دارد و ايمانش مشوف به گناه نيست. (أُولئِکَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدونَ)، اين آيه هم هفت ـ هشت تأکيد دارد و مي‌فرمايد تو مؤمن باش،‌تو فرد شايسته باش، دست عنايت خدا روي سر توست و وقتي دست عنايت خدا روي سرت شد، آنگاه معنا ندارد که زندگي نکبت بار باشد. و آنگاه زندگي با امنيت مي‌شود و يک زندگي منها دلهره و اضطراب و غم و غصه و نگراني مي‌شود.

قرآن راجع به خوب و بد، مي‌فرمايد: (وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَي آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَکَات مِنْ السَّمَاءِ وَالاَْرْضِ وَلَکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا کَانُوا يَکْسِبُونَ). اين جملۀ (بِمَا کَانُوا يَکْسِبُونَ)، همين حرف من است. مي‌فرمايد اگر مي‌خواهي سرنوشتي که خود بايد تهيه کني، خوب باشد؛ ملتي که بخواهد سرنوشت خوبي داشته باشد، بايد متّقي باشد. اگر متّقي شد، از زمين و آسمان برکت براي او مي‌بارد. (وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَي آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَکَات مِنْ السَّمَاءِ وَالاَْرْضِ وَلَکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا کَانُوا يَکْسِبُونَ)؛ وگرنه، يعني آدم فاسق و فاجري که زيربنايش ايمان نباشد، فأخذنَاهُم. اين را مي‌گيريم با (بما کَانُوا يَکسِبون)،‌يعني به آنچه خود سرنوشت خودش را تهيه کرده و نه خدا. نگوييد خدا و گوييد بخت و شانس و سرنوشت. همۀ اينها از نظر قرآن غلط است. اين جملۀ (بما کَانُوا يَکسِبون)، بيش از صد جا در قرآن آمده و يک جا و ده جا نيست بلکه بيش از صد جا است.

ملتي که متّقي باشد و زيربنايش ايمان باشد؛ اززمين و آسمان برايش برکت مي‌بارد. اين برکت يعني خوش و خرمي و سرنوشت عالي هم براي خودش و هم براي زن و بچه‌اش و هم براي جامعه. اين (وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَي) مربوط به جامعه است. آن دو آيه‌اي که خواندم مربوط به فرد است و اين آيه مربوط به جامعه است.

جامعۀ سالم يعني جامعه‌اي که فساد اداري و اخلاقي و فساد اقتصادي ندارد؛ جامعه‌اي است که متّقي باشد و زيربنا ايمان باشد و مؤمن و شيعۀ علي باشد. شيعۀ علي هم کسي است که اعتقاد دارد و علي را قبول دارد و شعار يا علي دارد در زبان و در عمل تابع علي است يعني تقوا دارد. (ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً قَرْيَةً كانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً). يا رسول الله! براي مردم مثال بزن و بگو يک ملتي بود در رفاه و آسايش و نعمت مثل باران برايشان مي‌باريد؛ (ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً قَرْيَةً كانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً يأتيها رِزقُها رَغدا من کُل مکان). خوش و خرم و شاد و منهاي غم و غصه و دلهره و اضطراب خاطر و توأم با امنيت بودند. اما (فکَفَرَتْ بأنعُمِ اللَّه)، اينها گناه کردند و به جاي اينکه از نعمتها استفادۀ خوب کنند، اما استفادۀ بد کردند. ربا و رشوه در ميانشان فراوان شد. مصرف کردن پول در حرام، برايشان عالي شد. (فَأَذَاقَهَا اللَّهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَالْخَوْفِ)؛ آنگاه براي آنها گراني و ناامني و بدبختي آمد. بعد قرآن مي‌فرمايد ما نداديم و نگو سرنوشت است و در شب قدر مهر امام زمان پاي آن خورد و تمام شد. قرآن مي‌گويد اين را نگو و اين غلط است. آن مهري که امام زمان مي‌زند اينست که من با اختيارم يک سرنوشت عالي داشته باشم يا من با اختيارم يک زندگي نکبت بار داشته باشد. در هر دو مهر امام زمان است. اما آن مهر امام زمان جبر نمي‌آورد و صد در صد اختيار در دست ماست. (فَأَذَاقَهَا اللهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَالْخَوْفِ بِمَا کَانُواْ يَکسِبون)؛ قرآن مي‌فرمايد ما نه بلکه خودتان کرديد.

قرآن در جاي ديگر که تکرار هم هست، مي‌فرمايد: (إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لِأَنفُسِكُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا )، اگر خوبي کنيد براي خودتان است و اگر بدي کنيد براي خودتان است.

جوانها! هيچ تفاوتي بين دنيا و آخرت نيست و يک سکۀ دوروست. همينطور که هرکه بخواهد بهشت رود، بايد صالح و شايسته باشد، و مقدّر اينست و آنچه پروردگار عالم تقدير کرده است و مهر امام زمان پاي آن مي‌خورد، اينست که هرکه مي‌خواهد به بهشت رود، ‌بايد مؤمن باشد. غيرمؤمن نمي‌تواند به بهشت رود. پس چه کسي مي‌تواند بهشت رود؟! کسي که مؤمن باشد، يعني خودش را بهشتي کند.

چه کسي به جهنم مي‌رود؟! خدا کسي را به جهنم نمي‌برد. بلکه خودمان خودمان را به جهنم مي‌بريم. سرنوشت اينست و هرکه آدم بدي باشد به جهنم مي‌رود. (وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى‏ فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوى). اين آياتي را که مي‌خوانم با يک تأکيد خاصي مي‌فرمايد هرکه از خدا بترسد و روح خداترسي در عمق جانش باشد و هرکه زندگي هوي و هوسي نداشته باشد و پا روي نفس اماره‌اش بگذارد، حتماً به بهشت مي‌رود. بعد مي‌فرمايد: (فَأَمّا مَنْ طَغى وَآثَرَ الْحَياةَ الدُّنْيا فَإِنَّ الْجَحِيمَ هِيَ الْمَأْوى)، هرکس طغيانگر باشد و ظلم به خودش و ظلم به خدا و ظلم به مردم کند و به جاي خداپرست، دنيا پرست باشد، حتماً به جهنم مي‌رود. پس بهشت و جهنم را خود انسان انتخاب مي‌کند. سرنوشت آدمهاي بد هم جهنم است و سرنوشت آدمهاي خوب، بهشت است. در دنيا هم همين است. سرنوشت آدمهاي خوب در اين دنيا چيست؟ (فَلَنُحْيِيَنّهُ حَياةً طَيِّبَةً )؛ سرنوشت آدمهاي بد چيست؟ (بما کَانُوا يَکسِبون) (وَ مآ أصابَکُم مِن مُصيبَةٍ فَبِما کَسَبَت أيديکُم وَ يَعفوُا عَن کَثيرٍ). اين زبان قرآن است، لذا اگر بخواهيم زندگيمان خوب شود، بايد مؤمن شويم. اين وعدۀ خداست و در وعدۀ خدا تخلّف نيست. مثال عاميانه اينکه هرکه در راه مستقيم است به مخلوق مي‌رسد و هرکه در حا انحراف است، به بدبختي مي‌رسد. اگر مي‌خواهي به مطلوب برسي؛ (اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ). اگر نمي‌خواهي به مطلوب برسي؛ (غَيرِالمَغضُوبِ عَلَيهِمْ وَلاَ الضَّالِّينَ). اين سورۀ حمدي است که به ما سفارش مي‌شود که بخوانيم. اگر مي‌خواهد در نماز بخواند، لاأقل دو مرتبه اين سورۀ حمد را بخورد. سورۀحمد همبه ما همين را مي‌گويد که سرنوشت ما دست خودمان است. اگر در راه مستقيم باشي، به خدا مي‌رسي و فاصلۀ بين ما و خدا يک قدم است و آن قدم هم پاگذاشتن روي نفس اماره است و قدم دوم، خداست. شيطان با ما يک قدم فاصله دارد. پا گذاشتن روي معنويات، و قدم دوم شيطان است. اگر هم بهشت و جهنم حساب کنيم، قدم اول پاگذاشتن روي نفس اماره و قدم دوم بهشت است. جهنم هم همين است. پا گذاشتن روي معنويات، و قدم دوم جهنم است. لذا وقتي بهشتيان به بهشت مي‌روند، خطاب مي‌شود: (کُلُوْا وَاشْرَبُوا هَنِيئا بِمَا اَسْلَفْتُمْ فِي الاَيامِ الْخَالِية)؛ اين نعمتها را خود تهيه کرده‌ايد. آن جهنميان هم وقتي به جهنم مي‌روند، خدا به آنها خطاب مي‌کند که اين آتش از من نيست، (ذلِکَ بِما قَدَّمَتْ أَيْديکُمْ). اين جملۀ (ذلِکَ بِما قَدَّمَتْ أَيْديکُمْ)، در خيلي از آيه‌ها آمده است. زن و مرد! ‌اگر مي‌خواهيم امسال سرنوشت خوبي داشته باشيم، بايد عوض شويم. ما فساد اخلاقي داريم و تا فساد اخلاقي هست، بلا و مصيبت و نکبت است. ما اعراض از خدا داريم و با خدا قهريم و با شيطان رفيقيم و تا اين باشد، زندگي ناخوش است. (و من أعرض عن ذکرى فإنّ له معیشه ضنکاً( (سوره طه، آيه 124). اصلاً معجزۀ قرآن همين چيزهاست که با زبان رسايي که نه فلسفه و عرفان مي‌خواهد و نه علم کلام و ان قلت قلتهاي علم کلام بلکه مي‌گويد عقلت را به کار بينداز و همه کار درست مي‌شود. زبان من هم زبان فصيح است و همه فهم و کتاب مبين است. اين کتاب مبين به ما همين چيزها را مي‌گويد و مي‌گويد آيا يک زندگي که در آن زندگي شادي باشد، مي‌خواهي؛ پس رابطه با خدا داشته باش. الان اينجا روشن است براي اينکه رابطه با کارخانه است. وقتي کليد برق را بزنند اينجا تاريک مي‌شود و کليد برق يعني قطع رابطه با کارخانه. قضيۀ ما و خدا همين است. اگر رابطه را قطع کني، فإنّ له معیشه ضنکاً؛ و اگر رابطه را وصل کني (فانّ معيشة في غاية النشاط). (مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْري فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْکاً وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أعمي). اين آدمهاي انحرافي، کور وارد صف محشر مي‌شوند و با خدا درد و دل مي‌کند و مي‌گويد خدايا من که کور نبودم و چه شد که الان کور هستم. خطاب مي‌شود که کوري را خود انتخاب کردي؛ (کَذَلِکَ أَتَتْکَ آيَاتُنَا فَنَسِيتَهَا وَکَذَلِکَ الْيَوْمَ تُنسَی)، در دنيا ما را فراموش کردي و ما در اينجا تو را فراموش کرديم. در دنيا يک زندگي نکبت بار و در اينجا هم کوري است و آدم کور معلوم است که در چاه مي‌افتد و آدم کور معلوم است که در آخرت، در جهنم مي‌افتد.

پس جهنم رفتن ما دست خود ماست و بهشت رفتن ما دست خود ماست و سعادت اين دنيا و شقاوت اين دنيا دست خود ماست. قرآن راجع به اولادمان هم مي‌گويد. مي‌فرمايد آيا مي‌خواهي يک اولاد صالح و شايسته داشته باشي؟!

چرا بچه‌هاي ما بد است و چرا وضع اين دخترها و پسرها اينطور شده است! براي اينکه بد هستيم. قرآن مي‌فرمايد آيا مي‌خواهي اصلاح شود؟! (وَلْيَخْشَ الَّذِينَ لَوْ تَرَكُواْ مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّيَّةً ضِعَافًا خَافُواْ عَلَيْهِمْ فَلْيَتَّقُوا اللّهَ وَلْيَقُولُواْ قَوْلاً سَدِيدًا)، متقي باش و مواظب زبانت باش. اين غيبتها و تهمتها و شايعه‌ها و توهين‌ها موجب مي‌شود که يک زندگي نکبت بار براي بچه‌هايت درست کني. قرآن مي‌گويد آيا بچه‌هايت را دوست داري! مي‌خواهي بچه‌هايت عاقبت بخير باشند؛ پس متقي باش. زبان ول نباش و مواظب حرفهايت باش. وقتي مواظب حرفهايت شدي، وقتي خدمتگذار به خلق خدا شدي، موجب مي‌شود که اولاد تو سعادتمند شود و موجب مي‌شود اولاد تو يک زندگي بانشاطي پيدا کند.

چه بحث خوبي بود. اميدوارم آقا امام زمان امروز قبل از اذان صبح يک مهر سعادتي پاي سرنوشت شما بنويسد. آقا امام زمان انشاءالله مهر شقاوت در زندگي امسال شما و سرنوشت شما نزند. و اما همۀ اينها دست خودمان است.

اين آيۀ (إنا عرضنا الأمانة على السماوات و الأرض)، اختلاف اين امانت خدا چيست؟! هرکس چيزي گفته است.

استاد بزرگوار ما علامه طباطبائي مي‌گويد اختيار است. اين امانت خداست و اين افتخار انسان است که اين اختيار را دارد و ساير حيوانات و موجودات ندارند. انسان با اختيارش مي‌تواند بهشتي شود و با اختيارش مي‌تواند جهنمي شود و با اختيارش مي‌تواند در همين دنيا يک زندگي خوش و خرمي براي خود و براي اولاد و جامعه‌اش تهيه کند و با اختيارش هم مي‌تواند يک زندگي نکبتي براي خود و زن و بچه و اجتماعتش درست کند و آتشي برافروزد و تر و خشک با هم بسوزند.

آدمهاي خوب زياد هستند. بعضي اوقات با فساد اخلاقي اجتماع، آنها هم بايد بسوزند. روز قيامت هم آن کسي که اين آتش را برافروخته، بايد جواب دهد.

اين بحث ما بود. حال مي‌خواهيم به در خانۀ خدا رويم؛ براي سرنوشتمان و اگر دعا مي‌کنيد اينطور دعا کنيد که خدايا! به من توفيق ده که سرنوشت خوبي براي خودم تعيين کنم. براي اينکه فهميديم که سرنوشت دست خودمان است. لذا اگر بخواهيم دعا کنيم، بايد توبه کنيم و اگر توبه نباشد، مانع از استجابت دعاست. لذا در شب بيست و يکم مي‌گفتم که اين قرآن به سر گذاشتن، از اول تا آخرش توبه است و معلوم مي‌شود که توبه جايگاه بالايي نزد خدا دارد. تقاضا دارم گناه هرچه بزرگ و گناه هرچه فراوان باشد، اگر انسان جداً توبه کند، راه صد ساله را به يک آن مي‌پيمايد و سرنوشت عالي در دنيا و عاليتر در آخرت پيدا مي‌کند. عذرخواهي از خدا و اقرار به اينکه خيلي بد هستيم و اقرار به اينکه ما از خدا دور هستيم و اگر حالي هم پيدا شود، يک دانۀ اشکي که بعد از توبه ريخته مي‌شود، از دنيا و آنچه در دنياست، بالاتر است. اما علاوه بر توبه توسل هم مي‌خواهيم. قرآن در آيات فراواني مي‌فرمايد: توسل، توسل، توسل. يعني توسل به واسطۀ غيب اين عالم. (وَ لله الأَسْمَاءُ الحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا)، قرآن مي‌فرمايد خدا يک اسماء حسني دارد و در وقت دعا خدا را به آن اسماء حسني بخوانيد. امام صادق مي‌فرمايد: (نحنُ والله الأسماءُ الحُسني)، يعني اين اسماي حسناي خدا ما هستيم. (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ)، اي متقي! اي کسي که به راستي توبه کردي! توسل هم مي‌خواهي و امام صادق مي‌فرمايد توسل به ما، و توسل به امام حسين. يک دانۀ اشکي براي گناه و يک دانۀ اشکي براي مصايب امام حسين «سلام‌الله‌عليه».

نسئلک اللّهم و ندعوک باسمک العظیم الأعظم الأعز الأجل الأکرم

یا الله

یا الله یا رحمن یا رحیم یا مقلب القلوب ثبت قلوبنا علی دینک

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group