شماره درس: 26
تاريخ درس: ۱۳۹۱/۵/۲۵
متن درس:
بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمدلله ربّ العالمین و الصلاة و السّلام علی خیر خلقه أشرف بریته ابوالقاسم محمّد صلی الله علیه و علي آله الطیّبین الطاهرین و عَلی جمیع الانبیاء وَالمُرسَلین سیّما بقیة الله فی الأرضین و لَعنة الله عَلی اعدائهم أجمعین.
بحث امروزمان يک بحث عرفاني است. پيش اهل دل و پيش سير و سلوکيها، بحث فوقالعاده مهمي است و آن راجع به رفتار و گفتار و کردار ما از نظر هدف است. به عبارت ديگر خلوص به اعتبار هدف.
اهدافي که ما راجع به گفتار و کردار و عباداتمان داريم، از نظر هدف به هفت قسم منقسم ميشود.
مرتبه اول ـ که براي ما پيدا نميشود و مختص به مثل مولا اميرالمؤمنين علي «سلاماللهعليه» است. مولا اميرالمؤمنين علي «سلاماللهعليه» در يک عبارتي ميفرمايد: «الهي ما عَبَدْتُکَ خوفاً مِن نارِکَ و لا طَمَعاً في جَنَّتِکَ بَلْ وَجَدْتُکَ اَهْلاً لِلْعبادَه فَعَبَدْتُکَ»، خدا من عبادت تو را نميکنم براي اينکه به جهنم نروم و يا براي اينکه به بهشت بروم. بلکه عبادت من براي اينست که يافتم تو ربيّ و من مربوب و تو خالقي و من مخلوق و بالاخره تو مولايي و من عبد. و عبد در مقابل مولا بايد متواضع باشد. بايد کارهايش صد در صد مرضيّ او باشد. به اين ميگويند بالاترين عبادات. گفتم که براي ما پيدا نميشود. ممکن است گاهي در بن بستها و گاهي در آن واحد و يک دقيقهاي و يک ساعتي برايمان پيدا شود اما اينطور نيست که همۀ عبادات ما و همۀ گفتار و کردار ما اين رنگ را داشته باشد. اگر هم کسي بگويد من چنين هستم، اشتباه کرده است. يک دهاني ميخواهد مثل دهان مولا اميرالمؤمنين، که بگويد هيچ هدفي ندارم جز خدا.
آسيه زن فرعون، خيلي به دين خدمت کرد. حضرت موسي را در خانۀ فرعون بزرگ کرد و شالودۀ نبوت را آسيه ريخت و بعد هم هرچه توانست به حضرت موسي کمک کرد. قبل از نبوت حضرت موسي هم هرچه توانست به مستضعفين و بني اسرائيل و مظلومها خدمت کرد و بنابراين فرعون بنا شد اين را اعدام با شکنجه کند. مردم را جمع کرد و اين خانم را در ميان مردم روي زمين ميخکوب کرد. ميخ طويلهها را روي سينه و روي دست و پا ميگذاشتند و فرو ميکردند و بالاخره با اين شکنجه اعدام شد و شهيده شد به جرم طرفداري از خدا و به جرم طرفداري از دين و معنويت، و به جرم خدمت به مظلومها و به جرم خدمت کردن به مردم.
در آن وقتي که ميخکوب ميشد، قرآن يک جمله از او نقل ميکند و جمله خيلي بالاست؛ که ميگويد خدايا در بهشت يک خانهاي به من بده به پاداش اين کارهايي که کردم اما نکتهاي که قرآن از آسيه نقل ميکند، اينست: (رَبِّ ابْنِ لِي عِنْدَكَ بَيْتاً فِي الْجَنَّةِ وَ نَجِّنِي مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ)، خدايا يک خانهاي که پيش خودت باشد. خانه منهاي عشق تو و منهاي محبت تو و منهاي رحمت تو ولو در بهشت باشد، ولي اين خانه را نميخواهم. خدايا! اين شکنجه براي من راحتي من است و از دست ظالم نجات پيدا کنم و اين ظلمها را نبينم؛ اما خدايا! براي اين نيست که بهشت بروم و يا به جهنم نروم و يا تو پاداش بالا به من بدهي و فقط براي توست. بهشت منهاي تو براي من جهنّم است. بهشت منهاي تو براي من پوچ است. اگر من با تو باشم و تو با من، هرکجا باشم، لذت است. اين جمله نظير جملۀ اميرالمؤمنين علي «سلاماللهعليه» است که فرمودند: «الهي ما عَبَدْتُکَ خوفاً مِن نارِکَ و لا طَمَعاً في جَنَّتِکَ بَلْ وَجَدْتُکَ اَهْلاً لِلْعبادَه فَعَبَدْتُکَ»؛ خدايا! من عبادت نميکنم براي اين به جهنم نروم. خواه آتش جهنم باشد يا نباشد و من عبادت نميکنم براي اينکه به بهشت بروم، خواه بهشت باشد يا نباشد؛ من بندۀ تو هستم و چون بندۀ تو هستم بايد در مقابل تو متواضع باشد و در مقابل تو کرنش کنم. تو اهليت داري که من عبادتت کنم، پس عبادتت ميکنم. لذا مرتبۀ آخر خلوص اينست. اما اينکه براي کسي پيدا شود، چهل سال خون جگر ميخواهد تا کسي بتواند اين ادعا را کند و آن هم آيا درست باشد يا نباشد! آنچه ميدانم اينست که مثل فاطمه زهرا و اميرالمؤمنين، ميتوانند اين ادعاها را بکنند؛ و اگر براي کسي پيدا شود، به اين مقام عنداللهي ميگويند. بايد يک منازل هفتگانهاي را طي کند تا کم کم به اين مراتب برسد. منزل يقظه،توبه، تقوا، تخليه، تحليه، تجليه، فنا، لقا و در اول کار سير من الحق الي الحق، تا برسد به مقام عنداللهي.
قرآن اين مصداق اين مقام عنداللهي را امام حسين تعيين ميکند. امام حسين «سلاماللهعليه» در روز عاشورا که هرچه داشت، داد؛ فقط و فقط هدفش خدا بود. لذا؛ (يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلَى رَبِّکِ)؛ خطاب شد حسين! بيا بيا. بهشت معمولي و بهشت عدن و بهشت رضوان برايت کوچک است، پيش خودم بيا. اين مقام عنداللهي است. به اين بهشت خدا ميگويند و اين بهشت خدا براي آن کسي است که راضي از مرضيه است و هم خدا از اين راضي است و هم اين از خدا راضي است. برسد به آنجا که روز عاشورا برافروخته شود به خاطر اينکه به هدف رسيده است و هدف هم دين خدا بوده است و هدف رضايت خدا بوده است و بالاخره هدف رسيدن به مقام عنداللهي بوده است. به اين مرتبۀ آخر خلوص ميگويند. مرتبۀ آخر از مراتب هفتگانۀ خلوص اين مرتبه است. اما اگر از پايين بگيريم و جلو برويم، عموم مردم عبادت ميکنند. اگر تظاهر و ريا نباشد، عبادتشان براي اينست که به دنيا برسند و عاقبت بخير شوند و خودشان و زن و بچهشان با نشاط و عاقبت بخيري و يک دنياي آبادي داشته باشند. خدا را عبادت ميکند و ريا و تظاهر ندارد و جداً نماز قربة الي الله ميخواهد و جداً خمس ميدهد قربة الي الله و کمک به بينوايان ميکند قربة الي الله و اما هدفش اينست که در اين دنيا به نوايي برسد. معلوم است که اين عبادت صحيح است و خدا پاداش و آنچه ميخواهد به او ميدهد اما در پيش اهل دل ميگويند پستترين عبادات، اين عبادت است براي اينکه هدف دنياست. انسان بايد برسد به جايي که اصلاً دنيا و آنچه در دنياست در نزد او ارزشي نداشته باشد تا نماز بخواند براي آن ارزش.
يک جملهاي امام حسين دارد و اين جملات خيلي شيرين است. همين مقدار که ما بدانيم بس است و نميخواهيم به آن هم برسيم. آقا امام حسين ميفرمايند: «انَّ الدُنيا و ما فيها عندَ أحدٍ من أولياء الله ليس الاّ کفي الظل»؛ اين ديوار وقتي سايه بيفکند، هيچ ارزشي ندارد. امام حسين ميفرمايد دنيا و آنچه در دنياست، در نزد اولياي خدا به اين اندازه ارزش دارد. يعني نماز را نميخواند براي اينکه دنيا را بگيرد و آن صدقات و مبرات و رابطه با خدا و نماز شب در دل شب که توفيق پيدا کرده، نميدهد براي اينکه دنيا را بگيرد، بلکه اگر مرد است، ميدهد براي اينکه خدا را بگيرد. مرد آنست که کارهايش را بدهد و پاداش،خدا را بگيرد. مرد آنست که جداً در نمازش هدفي جز خدا نباشد. اما بالاخره اين مرتبه را که عرفا و علماي علم اخلاق خيلي پافشاري دارند، ميگويند مرتبۀ اول خلوص است و به عبارت ديگر يک مرتبۀ نازلي در آنها و پيش آقا امام حسين است.
مرتبۀ دوم که براي نوددرصد مردم به بالاست؛ اينست که نماز ميخواند براي اينکه به جهنم نرود و يا عذاب قبر نداشته باشد و روزه ميگيرد براي «جُنّة من النار» يعني در روز قيامت از آتش جهنم سفر داشته باشد. کمک به بينوايان ميکند و به راستي کارهاي خير ميکند براي اينکه در روز قيامت زير هرم جهنم نباشد. اين خيلي خوب است و به راستي «قربة من الله» کار ميکند اما اهل دل ميگويند اين مرتبۀ دوم خلوص است و خيلي نازل و پايين است. مرتبۀ اول براي دنيا و مرتبۀ دوم براي آخرت و براي اينکه به جهنم نرود. معلوم است که همۀ ما عباداتمان براي اينست که به جهنم نرويم. اين خوب است اما بدانيد که خيلي نازل است ومرتبه خيلي پايين است. آن کساني که اين راهها را ميپيمايند، هدفها را خيلي پايين ميدانند. بالاخره ميرسد به آنجا که در دعاي کميل که دعاي شيريني است و حال اميرالمؤمنين علي «سلاماللهعليه» به اين دعا خورده است و در دعاي ابوحمزه ثمالي و عرفه هم هست. ميگويد خدايا! اگر به جهنم ببري، حق داري اما من در آنجا تو را رها نميکنم. خدا خدا ميکنم و تو را رها نميکنم.
خوب است اما اين را بايد بدانيم که نبايد عبادت کنيم براي اينکه به جهنم نرويم، بلکه بايد عبادت کنيم و خدا را بگيريم و وقتي خدا آمد، آنگاه همۀ بلايا در دنيا و آخرت نيست و همۀ نعمتها چه در دنيا و چه در آخرت، هست.
مرتبۀ سوم که اين هم فراوان است و نود درصد مردم برايش کار ميکنند؛ براي اينست که بهشت را بگيرند. نماز ميخواند براي اينکه به بهشت برود. شنيده است که اگر کسي به بينوا کمک کند، پروردگار عالم در آن دنيا به او قصرهايي ميدهد و قصرهايي که درختها سر به فلک کشيده و در زير درختها نهرها جاريست و حورالعينها پاي اين درختها نشسته است و اين هم در آنجا از بهشت لذت ببرد. نود درصد مردم اينگونه عبادت ميکنند و اين خوب است. قرآن ميفرمايد: (وَ لِمِثْلِ هَذَا فَلْيَعْمَلِ الْعَامِلُونَ)، مردم براي همين عبادت ميکنند و نماز ميخوانند و روزه ميگيرند. وقتي هم آنها را بهشت ميبرند، به آنها ميگويند: (کُلُوْا وَاشْرَبُوا هَنِيئا بِمَا اَسْلَفْتُمْ فِي الاَيامِ الْخَالِية)، نوش جانت، اينها چيزهايي است که به واسطۀ روزه گرفتن و به واسطۀ عبادت در ماه رمضان به دست آوردي. اين هم مرتبۀ سوم بود و خوب است اما بايد بدانيم که اين هم يک مرتبۀ نازلي است و در پيش مثل امام حسين، مرتبۀ پاييني است.
مرتبۀ چهارم ـ که بهتر از اين سه مرتبه است، اينست که گناه نميکند و اهميت به واجبات ميدهد، براي اينکه حياء دارد و از خدا حياء ميکند و عبادت خدا را ميکند. حياء از خدا دارد و گناه نميکند. اين جملهاي که بعضي اوقات از حضرت امام نقل کردم و روزهاي اول دربارهاش صحبت کردم که ما بايد مخصوصاً در مقابل خدا مؤدب باشيم، گاهي محرک اينست که «همه جا محضر خداست و ما در محضر خدائيم، ادب حضور بايد مراعات شود». به اين ميگويند عبادت به جا ميآورد، استحياءاً. يعني آدم با حيا و مؤدبي است و کاري به دنيا و بهشت و جهنم هم ندارد و اما به راستي عابد و زاهد است و به راستي کار ميکند براي اينکه آدم با حيايي است. اين مرتبه بهتر از آن سه مرتبه است و براي آدمهاست و ما به اين دنيا آمديم تا آدم شويم و ما آمدهايم تا اين سير و سلوک را بکنيم و به مقام آدميّت برسيم. اگر خانمي پيدا شود که به خاطر امام زمان چادرش را حسابي حفظ کند! يکي از علماي بزرگ گفته بود که من نذر کردم که در چهل مسجد، چهل نماز امام زمان بخوانم تا خدمت امام زمان برسم. دامادش براي من نقل کرد. گفته نماز چهلم من که در مسجد تمام شد، کسي نزد من آمد و گفت آقا امام زمان در اين خانه است و ميگويد بيا. اين ميگويد رفتم در آن خانه و ديدم که خانم خانه از دنيا رفته است و آقا امام زمان آمده تا نماز اين خانم را بخواند. به من گفتند اين خانم در زمان پهلوي بوده و هفت سال از خانه بيرون نيامد، براي اينکه چادرش را حفظ کند و عفت و عصمتش را حفظ کند. گاهي انسان اينطور ميشود که در مقابل امام زمان حيا دارد و لذا عصمت و عفت دارد و گناه نميکند و آلودگي چشم و زبان ندارد و اين خيلي خوب است. اين مرتبۀ چهارم از رسيدن به مقام است.
مرتبۀ پنجم ـ مقام شکر است. انسان آدم باوفايي است و خانم باوفاست و چون باوفاست، نماز شب ميخواند براي اينکه شکر نعمتهاي خدا را کند. نماز اول وقت ميخواند و به ديگران کمک ميکند، چون خدا اين مال را به او داده است. (و آتُوهُم مِن مالِ اللهِ الّذي آتاکُم)، خدا فرموده مالي به تو دادم، پس تنها نخور و به ديگران هم بده و اين براي اينکه شکر نعمت کند، هم خود ميخورد و هم به ديگران ميدهد. براي اينکه شکر سلامتي کند، نماز شب ميخواند و روزه ميگيرد و بالاخره براي شکر، تقيّد به ظواهر شرع دارد. اين هم خيلي خوب است و تقريباً مرتبۀ بالايي است که به پيغمبر اکرم گفتند يا رسول الله! چرا اينقدر عبادت ميکني؟! جواب داد: «اَلَستُ عبداً شَکورا»،خدا اين همه نعمت به من داده است، آيا من نبايد شکر نعمت کنم! عبادتهاي من به خاطر اينست که آدم شاکري باشم.
مرتبۀ ششم ـ مرتبۀ محبت و عشق است. اينکه کار کرده و محبت خدا در دلش جايگزين شده و عشق به خدا سر تا پايش را گرفته است. معلوم است که بالاترين لذتش اينست که نماز بخواند. براي اينکه آن کسي که محبت زياد به کسي داشته باشد، بالاترين آرزويش ملاقات با او و حرف زدن اين با او و حرف زدن او با اين است. اين بالاترين لذات است براي افرادي که تمايل و عشقهاي مجازي دارند.
عشق حقيقي خداست، انسان اگر عاشق خدا باشد، اين نماز بالاترين لذات براي اوست. امام صادق ميفرمايد دو رکعت نماز شبم را به دنيا و آنچه در دنياست، نميدهم. يعني نماز شب اينقدر در پيش من ارزش دارد. براي اينکه وقتي حمد و سوره را ميخواند خدا با او حرف ميزند و وقتي مابقي نماز را ميخواند، اين با خدا حرف ميزند. بالاخره يک مکالمه است و اگر به راستي به عشق رسيده باشد، يک معاشقه با خداست و آن هم معاشقۀ شبانه روزي است. هم صبح و هم ظهر و عصر و هم مغرب و عشاء و هم در دل شب. اين را به کسي مثل امام حسين ميدهند و به مثل کساني که چهل سال در اين راهها کار کردند، ميدهند و اينها را خدا بايد بدهد و خود انسان نميتواند بياورد. بله، مقدماتش را خود ميتواند تهيه کند، اما اينکه به راستي بخواهد عشق خدا در دلش برافروخته شود و قلبش از محبت خدا آتش گرفته باشد، اين را خدا بايد بدهد.
تا که از جانب معشوقه نباشد کششي کوشش عاشق بيچاره به جايي نرسد
اين مرتبۀ ششم بود.
مرتبۀ هفتم ـ همانست که اول گفتم. اين را کسي مثل اميرالمؤمنين ميتواند ادعا کند، اما بايد بدانيم که هست و اصلاً خلق شديم براي همين و خليفة الله هستيم براي همين و اصلاً به دنيا آمديم تا راه را بپيماييم تا برسيم به مقام عنداللهي. اگر از شما بپرسند که براي چه خلق شدهايد؛ بايد بگوييد از نظر قرآن، همۀ عالم وجود براي ما خلق شده و ما براي خدا خلق شدهايم.
خطاب شد به حضرت موسي: (يا موسي! وَاصْطَنَعْتُکَ لِنَفْسِي)، تو را براي خودم خلق کردم. يعني برسي به جايي که در دل شب به دنيا و آنچه در دنياست، پشت پا بزني براي اينکه عشق خدا در دل تو جلوه گر شده است. (تَتَجَافَى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَطَمَعًا يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَطَمَعًا وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ * فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَا أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُنٍ جَزَاءً بِمَا کانوا يَعْمَلُونَ).
اين سه بحث امسال ما؛ يکي بحث ادب و يکي بحث کار و يکي هم بحث خلوص، بحث ماه مبارک رمضان بود و از بحثهاي زيربنايي بود و از بحثهاي مهم اخلاق بود، مخصوصاً اين بحث سوم. نميدانم شما چقدر استفاده کرديد. يا آيا جوانها بودند يا نه و آنهايي که بودند، چقدر استفاده کردند. اما سه بحث فوق العاده مهمي در پيش بزرگان و اهل دل بود. حال بالاخره حرف آخر ما اينست که کاري کنيد که اين پاداش اين روزهها خود خدا شود. اين دو سه روز اين دعا را بخوانيد و دعايتان اين باشد؛ روايت ميگويد: (إلا الصوم فإنّه لي وأنا أجزي به)، روزه از من است و پاداشش من هستم. اينکه پاداشش خود من هستم، يعني انسان ميتواند برسد به مرتبۀ هفتم خلوص و برسد به آنجا که به جز خدا نداند.
نسئلک اللّهم و ندعوک باسمک العظیم الأعظم الأعز الأجل الأکرم
بحق الحسين و عياله، بحق الحسين و أخته زينب، یا الله
یا الله یا رحمن یا رحیم یا مقلب القلوب ثبت قلوبنا علی دینک