شماره درس: 3
تاريخ درس: ۱۳۹۰/۵/۱۳
متن درس:
الحمدلله رب العالمین و الصلاة و السّلام علی خیر خلقه أشرف بریة ابوالقاسم محمّد صلی الله علیه و علی آله الطیّبین الطاهرین و علی جمیع الانبیاء والمرسلین سیّما بقیة الله فی الأرضین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین
شب جمعه متعلق به قطب عالم امکان و محور عالم وجود و واسطۀ بین غیب و شهود یعنی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. اظهار ارادت کنید خدمت آقا با سه صلوات.
روز پنجشنبه چون متعلق به امام زمان است باید اظهار ارادتی خدمت آقا داشته باشیم. بحث امروزمان راجع به انتظار فرج است. باید بگوییم یک فضیلت فراموش شده، تا با بحثهای قبلی تناسب پیدا کند. درحالی که راجع به انتظار فرج، پیغمبر اکرم و ائمۀ طاهرین (علیهم السلام) خیلی پافشاری داشتند. مخصوصاً پیغمبر اکرم (ص) در هر فرصتی راجع به مهدی (روحی فداه)، راجع به اینکه آقا میآید و پرچم اسلام را روی کرۀ زمین افراشته میکند و قوانین اسلام و عدالت اسلام، سرتاسر جهان را میگیرد و باید انتظار چنین فرجی را داشته باشیم، صحبت میکردند. از سنّی و شیعه، دو سه هزار روایت از پیغمبر اکرم(ص) داریم و علاوه بر این، پیغمبر اکرم (ص) روی این لفظ انتظار فرج و اینکه ما باید منتظر چنین روزی باشیم و اینکه به قول قرآن به دست ما و به رهبری امام زمان، پرچم اسلام روی کرۀ زمین افراشته شود. پیغمبر اکرم (ص) روی این انتظار فرج خیلی اصرار داشتند و گوشزد میکردند. ثواب هم روی این انتظار فرج خیلی بار میکردند. میفرمودند اگر کسی منتظر فرزندم مهدی (ع) باشد، ثوابش مثل اینست که همیشه در خدمت مهدی (روحی فداه) باشد. یک کسی همیشه خادم حضرت ولی عصر (عج) باشد، چقدر ثواب دارد، پیغمبر اکرم (ص) میفرمودند انتظار فرج اینقدر ثواب دارد. پیغمبر اکرم (ص) میفرمودند اگر کسی منتظر فرزندم مهدی باشد، بیاید یا نیاید، ثوابش به اندازهای است که مثل اینکه در مقابل من شهید بشود و در خون خود غوطه ور باشد. همۀ شما میدانید که بالاترین ثواب، شهادت در راه اسلام عزیز است، آنهم شهادتی که فرماندۀ آن پیغمبر اکرم باشد. شهادتی که پیغمبر در آن جنگ شرکت کرده باشند. یک کسی در مقابل پیغمبر (ص) در آن جبهه شهید بشود، چقدر ثواب دارد. پیغمبر اکرم (ص) میفرمودند انتظار فرج مهدی (روحی فداه)، اینقدر ثواب دارد. انتقاد برای عدم انتظار فرج هم زیاد شده است. کسی که مهدی را فراموش کند، مثل اینست که مرا فراموش کرده باشد. کسی که به یاد مهدی (روحی فداه)، به یادآمدن او، عالم را گلستان کردن، نباشد، یک آدم بی تفاوت راجع به اسلام است. یک کسی راجع به اسلام بی تفاوت باشد، چقدر گناه دارد. کسی که بی تفاوت راجع به انتظار فرج باشد، اینقدر گناه دارد. لذا هرچه پیغمبر اکرم و ائمۀ طاهرین (علیهم السلام) اصرار داشتند اینکه ما باید منتظر مهدی (روحی فداه) باشیم، باید مهیا باشیم برای اینکه بیاید و به دست ما و به رهبری آقا، پرچم اسلام روی کرۀ زمین افراشته شود، این یک فضیلت فراموش شده، شده است. هرچه پیغمبر آن را فضیلت میدانستند، ما این فضیلت را فراموش کردهایم. برای اینکه انتظار فرج، فقط این نیست که ما بخواهیم آقا بیاید، معلوم است هرکس ولو مسلمان هم نباشد، هرکس ولو معاند اسلام باشد، این میخواهد که عالم گلستان شود و عدالت اسلامی سرتاسر جهان را بگیرد و میخواهد قوانین عادلانهای در جهان حکمفرما باشد و بالاخره میخواهد ریشۀ ظلم کنده شود و ریشۀ درخت عدالت، ریشه دار و پرمیوه و شجرۀ طیبه قرآن موجود شود. لذا فقط به خواست نیست، که الحمدالله همۀ ما شیعه هستیم و معنای شیعهگری اینست که عقیده داریم که یک روزی آقا میآید و عالم را گلستان میکند، ما باشیم و یا نباشیم و همۀ ما تا سرحد عشق، این حالت را داریم و این شکر دارد که الحمدالله عقیدۀ ما این است. از شما بپرسند که عقیدهات راجع به امامت چیست؟ میگویید من شیعه هستم و عقیده دارم که امام دوازدهم من غائب است و از این غیبت ناراحتم. از اینکه ظلم جهان را گرفته است، گریه میکنم، اما بالاخره من عقیده دارم که این مهدی (روحی فداه) میآید و به دست مبارکش عالم گلستان میشود و بالاخره پرچم اسلام روی کرۀ زمین افراشته میشود. همۀ ما این عقیده را داریم و الاّ شیعه نیستیم. شیعه آنست که دوازده هم قائل باشد و امام دوازدهم را غائب بداند و بالاخره عقیده اینکه این امام زمان (عج) در حالی که غائب است، روزی ظاهر میشود. الحمدلله این عقیدۀ ما شیعههاست و همۀ ما هم میخواهیم و کم و بیش همۀ ما دعای انتظار فرج میخوانیم. همۀ ما این دعای اللهم کن لولیک الحجة بن الحسن را دوست داریم. حال بگوییم فراموش نشده، گرچه کمرنگ است اما بفرمایید فضیلت فراموش نشده است.
یکی هم راجع به شعار است. ما باید شعار مهدی (روحی فداه) داشته باشیم. اینهم کم و بیش هست. الحمدلله دعای ندبه میخوانیم و به یاد امام زمان هستیم و بالاخره شعار تشیّع را هم داریم، گرچه کمرنگ است اما فراموش نشده است. تا اینجا انتظار فرج هست اما کمرنگ است. اما آن انتظار فرجی که پیغمبر اکرم فرمودند، آن انتظار فرجی که ائمۀ طاهرین (علیهم السلام) جداً روی آن تأکید داشتند، آن انتظار فرجی که بارها و بارها مهدی (روحی فداه) پیغام داده، انتظار فرج عملی است، تهیُّع. یعنی ما برسیم به جایی که حاضر باشیم دنیا و هستی مان را فدای آقا امام زمان بکنیم. ما حاضر باشیم که امام زمان از دست ما راضی باشد. چه کسی انتظار فرج دارد؟ آن کسی که امام زمان از دست او راضی است. اگر این باشد، انتظار فرج هست. آن ثوابها را هم دارد. بعضی اوقات من گفتم و الان هم راجع به این انتظار فرج به همۀ شما بگویم که اگر این انتظار فرج جدی باشد، اگر کسی هم بمیرد و مقدّر نباشد که امام زمان بیاید، وقتی آقا امام زمان (عج) آمدند، این را زنده میکند. این یک نوید از من از طرف پیغمبر اکرم و از طرف ائمۀ طاهرین (علیهم السلام) به همۀ شما زن و مرد است. و اگر به راستی انتظار فرج داشته باشیم، باید آقا امام زمان که بیاید، قاعدۀ لطف، این انتظار ما را زنده کند. یعنی آقا ما را زنده کند، در آن حکومت هزار سال و حکومت برای آنها و زندگی بهشتی برای ما، و این فضیلت فراموش شده است. فضیلت فراموش شده است به اندازهای که مثلاً جشن میگیرند برای امام زمان (عج)، اما در این جشن گناه میشود. در این جشن اختلاط زن و مرد میشود. چه خندههای رکیک و چه تنه زدنها به همدیگر و چه حرفهای نامربوطی، حتی میرسد به آنجا که در جشنها در مسجد موسیقی هست. این از نظر شعار جشن است اما از نظر عمل کشیده زدن به صورت امام زمان (عج) است.
یک اهل دلی میگفت که شب پانزدهم خوابیدم و امام زمان (عج) را خواب دیدم و دیدم که صورت امام زمان سیاه است و من به شکایت کردند و دردودل کردند. فرمودند رفتم در این جشنها و از بس کشیده به صورتم زدند، صورتم را سیاه کردند و از جشن آنها فرار کردم. انتظار فرج چه کسی دارد؟ آن کسی که در خانهاش ماهواره نباشد. آقا امام زمان الان میآید، چه کسی میتواند بگوید من امام زمان را میبرم در خانهام مهمانی. پیغمبر اکرم (ص) وقتی وارد مدینه شدند، دیدند که همه میخواهند که پیغمبر بروند به خانهشان. پیغمبر اکرم (ص) فرمودند شترم درِ هر خانهای که خوابید، آنجا جای من است. شتر خوابید درِ خانۀ یک فقیری به نام ابوایوب انصاری با یک زن مقدّسی و پیغمبر اکرم (ص) آنجا بودند تا خانهای تهیه کردند و به خانۀ خودشان رفتند. این ابوایوب انصاری کیست؟ دو تا قضیه برای شما نقل میکنم، ببینید که ما انتظار فرج داریم یا نه.
یک ـ پیغمبر اکرم (ص) آنوقتی که از آن خانه رفته بودند، آمدند که رد شوند و دیدند که ابوایوب انصاری با زن و با بچههایش در کوچه فرش انداختند و منزل کردند، پیغمبر اکرم (ص) فرمودند ابوایوب چرا در کوچهای. گفت به خاطر اینکه یک خانواده از مهاجرین آمد یعنی هجرت کرده بودند و آمدند به مدینه تا مسلمان شوند، و من دیدم که اینها خانه ندارند. دیدم اگر خانهام را به اینها بدهم یک افتخار برای من است اما اگر اینها درکوچه ماندند، یک نقص و یک عیب است و یک ضربه به همین خانواده است. خانهام را به اینها دادم و خودم آمدم در کوچه. به این میگویند ایثار، گذشت و فداکاری. چه کسی میتواند بگوید من یار امام زمان هستم؟ هرکه به این اندازه ایثار و گذشت و فداکاری داشته باشد. حاضر باشد همه چیز فدای امام زمان (عج) کند.
یک قضیهای هم نقل میکنند و من دیگر قضیه را نقل نکنم، به آقا امام زمان (عج) گفتند که مالت، مال تو نیست. گفت: رها کردم. گفتند که اولادت، اولاد تو نیست، به اینجا که رسید گفت تو امام زمان که نیست تو سید هم نیستی. بعضی اوقات انسان از خودش میتواند بگذرد اما از زن و بچهاش نمیتواند بگذرد. بعضی اوقات از مالش نمیتواند بگذرد. الان در جلسۀ ما کسانی که خمس نمیدهند، اینها حتماً منتظر امام زمان نیستند. برای اینکه مال امام زمان را یک پنجمش را نمیدهد. اگر آقا امام زمان (عج) بگوید همۀ مالت را بده، این نمیدهد. آن کسانی که رسیدگی به فقرا و ضعفاء و بیچارگان ندارند، این انتظار فرج هم ندارد. انتظار فرج آن کسی دارد که مثل این ابوایوب انصاری هم نه، اما بالاخره کمک کار مردم باشد. اگر ما کمک به دیگران نکنیم و خودخور و خودمحور و خودخواه باشیم و به فکر جهیزیۀ دخترمان و به فکر عروسی پسرمان باشیم اما راجع به مسلمانان بی تفاوت باشیم، اگر این بگوید من انتظار فرج دارم، دروغ میگوید. فضیلت فراموش شده اینجاست که میگوییم عجل فرجک یا صاحب الزمان، اما وقتی در عمل بیاییم، در عمل لنگیم. چه کسی میتواند بگوید من انتظار فرج دارم؟ این ابوایوب انصاری. قصۀ دومش اینست که این ابوایوب انصاری فقط یک بچه داشت، بعد بچه و دختر و پسر پیدا کرد. این بچه دو سه روز مریض شد و بالاخره بچه مُرد. وقتی بچه مُرد، خانم یک مقداری برای این بچه گریه کرد. یک وقت متوجه شد که شوهر کارگر و خستهاش الان میآید و چه لزومی دارد که این شوهر را ناراحت کند و باید دل این شوهر را بدست آورد. لذا تک فرزند است اما گذشت و ایثار و فداری. تک فرزند را گذاشت در یک اتاق و مهیا شد برای شوهرداری. شوهر آمد و بگو و بخند و وقتی گفت بچه چه شد، گفت بچه الحمدالله خوب شد و سر این شوهر را گرم کرد و بعد خودش را عرضه داشت به شوهر و موقع نماز صبح بلند شدند و غسل کردند و ابوایوب انصاری میخواست برای نماز برود. گفت یک حرف با تو دارم و آن اینست که اگر یک کسی امانتی پیش تو گذاشته باشد و بیاید و بگوید که امانتم را بده و تو ندهی و تو ناراحت شوی، چه طور آدمی هستی؟ گفت من آدم خائنی هستم. نمیشود که در امانت مردم خیانت کنم و باید امانت مردم را رد کنم. زن گفت اگر چنین است، پروردگار عالم یک بچه به ما داده بود تا دیروز عصر و دیروز عصر خدا این بچه و این امانتش را گرفت. برو نماز و به مردم بگو تا بیایند این بچه را ببرند و دفن کنند. ابوایوب انصاری آمد برای نماز و پیغمبر اکرم (ص) پشت کرده بودند به قبله و رو به مردم و این ابوایوب رسید. تا که رسید، پیغمبر اکرم (ص) فرمودند دیشب شما مبارک باد. همان موقع انعقاد نطفه شد و خدا یک پسر به اینها داد و این پسر از اولیاء الله شد و یک افتخار برای اسلام شد. چیزها، بزرگاه و عرفا دربارۀ این بچه صحبت کردند. معلوم است که پروردگار عالم نتیجه میدهد. نمیشود که این گذشت و فداکاری از این خانم باشد اما خدا پاداش ندهد و حتماً پاداش میدهد. اما اینجا مرادم اینست که الان چه کسی هست که اینطور بگوید من منتظر امام زمانم و من حاضرم هرچه او بگوید، بگویم آری. اگر این حالت پیدا شود، ما میشویم منتظر فرج، هم از نظر عقیده و هم از نظر زبان و هم از نظر عمل. به عبارت دیگر میشویم یک شیعۀ واقعی. روز اول یک روایت خواندم و روایت خیلی روایت خوبی است. پیغمبر اکرم (ص) فرمودند یا علی! تو به منزلۀ قل هو الله احدی. اگر کسی به تو عقیده داشته باشد و تو را دوست داشته باشد، این یک ثلث قرآن و یک ثلث تشیّع. و اگر تو را علاوه بر اینکه عقیده دارد، شعار اشهد ان علیاً ولی الله، داشته باشد، مثل کسی که دو مرتبه قل هو الله احد بخواند و میشود دو ثلث قرآن، دو ثلث تشیّع. و اما اگر کسی از تو متابعت کند، آنگاه تشیّع او کامل است و مثل کسی است که سه مرتبه قل هو الله اد بخواهد و خدا ثواب یک ختم قرآن به او بدهد. و این یک روایت نیست، بلکه روایت به حد تواتر است. پیغمبر اکرم (ص)، حضرت زهرا (س) و همۀ ائمۀ طاهرین (علیهم السلام) وقتی به آنها بگویند تشیّع یعنی چه و شیعه کیست؟ میفرمایند شیعه سه رکن دارد. یک رکنش عقیده، یک رکنش شعار و رکن آخرش متابعت و عمل. راجع به انتظار فرج هم همین است. لذا پیغمبر اکرم (ص) در روایات فراوانی، وقتیکه میفرماید انتظار فرج اینقدر ثواب دارد. بعد میفرماید که: علیکم بالتقوا، علیکم بالبرّ. یعنی این انتظار فرجی که گفتم، فقط عقیده و شعار نیست. گرچه عقیده و شعار هم باید باشد، اما عمل. لذا وقتی که به راستی ایران مهیّا شد برای آمدن امام زمان، حتماً امام زمان (عج) همان موقع میآید. قاعدۀ لطف اقتضاء میکند که امام زمان بیاید. اگر زمینه باشد که نمیشود امام زمان نیاید. یک جملهای یکی از بزرگان، خواجه نصیرالدین طوسی (رضوان الله تعالی علیه) دارد راجع به امام زمان که میفرماید: وجودهُ لطفٌ تصرفهُ لطفٌ آخر عدمهٌ منّا. یعنی وجود امام زمان واسطۀ فیض این عالم است و از طرف خدا لطف است و از طرف امام زمان لطف است و تصرف امام زمان، دست عنایت امام زمان روی سر ما لطف دیگری است و الحمدلله هست. آقا امام زمان (عج) به مفید (رضوان الله تعالی علیه) نامه نوشتند و فرمودند که: انّا غیر مُهملین لمراعاتکم و غیر ناسین بذکرکم فلولا ذلک لطلبتکم الاعداء. دست عنایت ما روی سر شماست و الاّ شما را نابود میکردند. همین الان اگر دست عنایت امام زمان روی سر ما نباشد، دنیای استکباری، شرق و غرب و همه و همه، ما را نابود میکنند. اینکه میبینید نابود نمیشویم و اینکه میبینید نمیتوانند و نکردند، به خاطر همین است که دست عنایت امام زمان (عج) روی سرمان است. اما عدمه منا. پس چرا امام زمان نمیآید؟ اگر واسطۀ فیض عالم است و اگر دست عنایتش روی سر ماست، پس چرا نمیآید؟ هرچه هست از قامت ناساز بی اندام ماست. تو مهیا شو و ببین امام زمان میآید یا نه؟ حتماً میآید. وقتی که این جمهوری اسلامی، این نظام مقدس، پاگرفت، همۀ ما میگفتیم که حالا دیگر امام زمان (عج) میآید برای اینکه زمینه فراهم شد، اما ناگهان که در روایات هم داریم که بعضی اوقات آمدن امام زمان فراهم میشود و زمینه پیدا میشود اما مردم گناه میکنند و وقتی مردم گناه کردند، ظهور به عقب میافتد. راجع به جمهوری اسلامی جداً چنین شد. ما میگفتیم حتماً آقا امام زمان (عج) میآید. و امام معصوم جای ولایت فقیه مینشیند و ایرانی که گلستان شد، دنیا هم گلستان میشود. ولی ناگهان دیدیم که نه، عقب رفتیم. الان فساد اخلاقی داریم. نمیشود که آقا امام زمان (عج) بیاید در این فساد اخلاقی. آقا امام زمان (عج) میخواهند فساد اخلاقی را از بین ببرد. آیا به توسط زنهای بی حجابی و بد حجاب؟ اینها میتوانند دعای ندبه بروند و بگویند آقا امام زمان، اما نمیتوانند با آقا امام زمان بیایند و فساد اخلاقی را از بین ببرند چون اینها خودشان فاسدند. الان ما فساد اداری داریم و فساد اداری یعنی ظلم. ما الان دروغ و حقه بازی داریم و بالاخره سر تا پای ما شده دروغ و فریب و حقه بازی، یعنی ظلم. آقا امام زمان (عج) میخواهند به دست ما ظلم را نابود کند. خود ما ظالمیم، آنوقت ظلم را نابود کنیم!. ما باید اول عادل باشیم بعد از آن امام زمان (عج) بایید و حتماً و فوراً میآید ولی زمینه میخواهد. این جملۀ خواجه نصیرالدین طوسی بسیار عالیست که: وجودهُ لطفٌ تصرفهُ لطفٌ آخر عدمهٌ منّا. ما باید زمینه فراهم کنیم، لذا آقا امام صادق (ع) که راوی میگوید رفتم خدمت آقا در روز جمعه و دیدم که دعای ندبه میخواند و چهارزانو روی خاک نشسته و مرتب دست میزند به زانو و میگوید عزیزم آقا کجایی. بالاخره بعد از گریهها و زاریها از آقا پرسیدم که آقا این کیست؟ فرمود فرزند ششم من مهدی. و این فرزند ششم من مهدی میآید و عالم را گلستان میکند. به دست شیعه و به رهبری او، پرچم اسلام روی کرۀ زمین افراشته میشود. میگوید من خیلی خوشحال شدم. بعد آقا یک شرط آوردند و من در آن ماندم. فرمودند: الیک بِالورع. علاوه بر تقوا، شیعه باید بالاتر از تقوا پیدا بکند. ایثار و گذشت و فداکاری و تقوا و حتماً اگر شیعۀ ایرانی که قرآن وعدالله منکم، یعنی شیعۀ ایرانی که پیغمبر اکرم (ص) دست زدند روی شانۀ سلمان و فرمودند شما. دنیا الان مهیای صلح کل است، اما آنها صلح کل را برای خودشان میخواهند. آنها چون کافرند و امام زمان (عج) قبول ندارند، آنها هیچ. اما دنیا مهیّاست برای اینکه یک عده پیدا شود که آن عده متقی و عادل باشند و شیعۀ واقعی باشند و قیام بکنند. وقتی قیام کرد، اگر ما زمینه داشته باشیم، خدا با خرق عادت، یک شبانه روز ما بر جهان مسلّط میشویم. شش شبانه روز مسلّط میشویم و بر جهان استقرار پیدا میکنیم اما بعد از شش شبانه روز دیگر خرق عادت نیست و معجزه نیست، بلکه پیاده کردن تشیّع است و پیاده کردن قوانین اسلام است. و معنای اینکه قوانین اسلام پیاده شود اینست که یک زندگی منهای ظلم، یک زندگی منهای تبعیض و یک زندگی منهای دروغ و فریب و حقه بازی و یک زندگی صد در صد انسانی و این دیگر خرق عادت نیست، بلکه ماییم که باید این زندگی را برای جهان بیاوریم. چه وقت میتوانیم؟ وقتی خودمان متقی باشیم. وقتی خودمان ورع داشته باشیم و وقتی خودمان آدم باشیم و با امام زمان تناسب داشته باشیم. وقتی بتوانیم امام زمان را در زندگیمان راه بدهیم و به عبارت دیگر وقتی امام زمان (عج) از دست ما راضی باشد.
بحث ناقص است، هفتۀ آینده دربارهاش صحبت میکنم اما بدانید که انتظار فرج خیلی مهم است، اما متأسفانه از فضیلتهای گم شده و از فضیلتهای فراموش شده است.