شماره درس: 1
تاريخ درس: ۱۳۹۰/۵/۱۱
متن درس:
الحمدلله رب العالمین و الصلاة و السّلام علی خیر خلقه أشرف بریة ابوالقاسم محمّد صلی الله علیه و آله الطیّبین الطاهرین و علی جمیع الانبیاء والمرسلین سیّما بقیة الله فی الأرضین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین
روز اول ماه است، برای اینکه حضرت ولی عصر نظر لطفی به جلسه عنایت کنند و بتوانیم در این ماه مبارک رمضان رضایت ایشان را به دست بیاوریم، اظهار ارادت کند خدمت ایشان با سه صلوات.
بحث امسال ما دربارۀ یک امر مهمی است و آن صحبت کردن در فضایل فراموش شده است. فضایلی که باید انسان برای سعادت دنیا و آخرتش داشته باشد، فراموش شده است و این فضایل فراموش شده در جامعه زیاد است. ضدّ این فضایل فراموش شده یک رذالتهایی است که در جامعه رو افتاده است و در جامعه زیاد شده است و این رذالتها برای سقوط انسان و برای اینکه نسل جوان را بدبخت کند، آنهم زیاد است. لذا امیدوارم بتوانم هر روز یکی از این فضائل فراموش شده را بطور فشرده صحبت کنم و رذائلی که ضد این فضیلت است و در جامعه زیاد شده است را تذکر بدهم.
بحث امروزمان راجع به فضیلت دین است. دین از نظر عمل فراموش شده مخصوصاً در نسل جوان است. درحالی که این دین میتواند جوان را به سعادت برساند، هیچ چیزی غیر از دین نمیتواند جوان را کنترل بکند و نمیتواند انسان را کنترل کند. این انسان یک نیروی کنترل کننده میخواهد و الاّ نفس اماره، شیطان درون و شیطان برون او را میبرد و چه چیز میتواند این انسان را کنترل کند، دربارۀ آن حرفها زده شده است. یک کتابی من دارم بنام کنترل غرائز. در این باره چیزهایی که گفته شده برای کنترل انسان، گفتم، اما گفته ام نمیتواند انسان به این چیزها کنترل شود. بعضی گفتند عقل. اگر عقل جامعه بالا رود انسان کنترل میشود. بعضی گفتهاند علم. اگر علم در جامعه زیاد شود مردم عالم شوند آنگاه کنترل میشوند. بعضی گفتهاند قانون و بعضی گفتهاند تربیت و بعضی هم گفتهاند نظارت ملی. اینها که گفته شده هرکدام خوب است اما اینکه نمیتواند انسان را صد در صد کنترل کند، مخصوصاً اگر نفس اماره، شیطان درونی و شیطان برون بر سر انسان مسلط شود، اینها که گفته شده نمیتواند این انسان را کنترل کند. اگر یکی از غرائز طوفانی شود، یک حال بحرانی دربارۀ یکی از این غرائز پیدا شود، نفس اماره، شیطان درون و شیطان برون انسان را میبرد اما یک چیز هست که میتواند این انسان را صد در صد کنترل کند و آن دین است. اگر انسان متدین شد. آن دین در مقابل همۀ غرائز ولو طوفانی هم شود، میتواند عرض اندام کند. حضرت یوسف دیندار بود. درحالی که برای او آن صحنهها جلو آمد، اما تمام صحنهها را توانست پشت سر بگذارد و بالاخره حضرت یوسف توانست پیروز شود، برای اینکه متدیّن بود. یک بزرگی یک جمله میگوید که جمله خیلی شیرین است. میگوید که حضرت یوسف به اندازهای بالا رفت که اگر دنیا پشت به پشت یکدیگر میکرد و میخواست یک انسان را اینقدر عزیز کند و آقا کند، نمیتوانست که یوسف در حالی که هیچ چیز هم نداشت و به قول این بزرگ حتی خودش هم مال دیگران بود، اما یک چیز داشت و آن چیز ایمان بود، و آن ایمان توانست یوسف را به جایی برساند که به جز خدا نداند. بعد عکس این را هم مثال میزند. میگوید زلیخا یک فردی بود که هرچه یک زن میخواست این داشت. سلطنت و شوهر خوب و زیبایی و مال و بالاخره هرچه یک زن میخواست را داشت، اما یک چیز نداشت و آن ایمان بود. به اندازهای زمین خورد که اگر همه پشت به پشت یکدیگر میکردند و میخواستند او را زمین بزنند نمیشد که به دست خود، خودش را زمین زد. چقدر جمله شیرین است. اگر جوان متدیّن شد، قطعاً در مقابل همۀ غرائز میتواند عرض اندام کند. غریزۀ حب به مال، غریزۀ ریاست طلبی، غریزۀ شهوت و امثال این غرائز. دین بده به جوان و رهایش کن، آنگاه میتواند به سعادت برسد. اما اگر دین نداشته باشد در حالی هم که عقل داشته باشد، علم داشته باشد، قانون داشته باشد، نظارت ملی باشد، تربیت باشد، اینها همه خوب است اما نمیتواند این جوان را کنترل کند. وضع الان ما چنین شده است. فساد اخلاقی در میان دخترها و پسرها فراوان است. درحالی که اینها معمولاً عقل متعارف دارند و دانشگاه رفته هستند و قانون هست و نظارت هست و تربیت بوده و هست، اما یک چیز ضعیف شده است و آن ایمان است. و این فساد اخلاقی زیر سر همین بی ایمانی است. دین ضعیف شده است و وقتی دین ضعیف باشد، هیچ چیزی و هیچ کسی نمیتواند انسان را کنترل کند مخصوصاً نسل جوان را. ما اگر بخواهیم جوانهایمان کنترل بشوند باید دین در دبستانها و دبیرستانهای ما و دانشگاههای ما مخصوصاً، حکمفرما باشد. دانشگاه باید اسلامی باشد. در دبیرستانهای ما باید دین گفته شود و در آنجا نماز زنده باشد. جامعۀ ما وقتی که در آن جامعه دین زنده شد و مردم اول وقت نماز خواندند، جوانها سر و کار با منبر و محراب داشتند و بالاخره جامعه اسلامی شد، بازار اسلامی شد، حتماً این جامعه کنترل میشود و ما تا دین به جوانها ندهیم، نباید توقع داشته باشیم که این جوان اصلاح شود و اتفاقاً از فضائل فراموش شده هم در دبیرستانها و دانشگاهها و در اجتماع و در خانهها، دین فراموش شده است. معلوم است وقتی به جای قرآن و به جای نماز، ماهواره در خانه بیاید، این خانه به فساد کشیده میشود و دیگر از جوان این خانه، از دختر و پسرش نمیتوانیم سعادت بخواهیم. وقتی در اجتماع ما دین نباشد، نماز کم رنگ باشد، انس با قرآن کمرنگ باشد، مردم از مسجد و محراب فرار کنند و پای منبرها نسل جوان نباشد، معلوم است که این جوان ولو پروفسور هم بشود، اما در شقاوت عجیبی به سر میبرد و اما خطر عجیبی برای او جلو میآید. لذا قرآن میفرماید که کدام جامعه سعادتمند است؟ آن جامعهای که زیربنایش ایمان باشد و روبنا عمل صالح و شایسته باشد. این آیۀ شریفۀ الذین آمنوا و عملوا الصالحات، ششصد مرتبه در قرآن آمده است. میگوید پدر و مادر! اگر میخواهی جوانت به فساد کشیده نشود، جوانت را متدیّن کن. کاری بکن که این جوان سر و کار با منبر و محراب داشته باشد. کاری بکن که این جوان سر و کار با نوارهای دینی و بالاخره سر و کار با اسلام عزیز داشته باشد. اگر رنگ اسلامی به این جوان دادی، کنترل میشود و الاّ هیچ چیز و هیچ کسی نمیتواند جوان تو را کنترل بکند و متأسفانه دین کمرنگ شده است، ولو از نظر اعتقادی بگوییم که دین ضربه نخورده است که خورده است. ولو از نظر شعار بگوییم که دین ضربه نخورده که خورده است، اما از نظر عمل ضربۀ عجیبی به دین خورده شده است. دین که فقط اعتقاد و شعار نیست بلکه عمل مهم است. دین یعنی اعتقادات، یعنی اخلاق و یعنی عمل.
یک روایتی از پیغمبر اکرم (ص) خطاب به امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) است که میفرماید: یا علی تو نظیر قل هو الله أحد، هستی. اگر کسی سه مرتبه قل هو الله أحد بخواهد، خداوند ثواب ختم یک قرآن به او میدهد. اگر کسی اعتقاد به تو داشته باشد، ثلث دین دارد. اگر شعار یا علی داشته باشد و بالاخره از نظر زبان تو را دوست داشته باشد، دو ثلث دین دارد و وقتی متابعت از تو بکند، ایمان او کامل است. و این روایت پیغمبر اکرم (ص) را همۀ ائمۀ طاهرین (علیهم السلام) فرمودند که دین یعنی اعتقادات، دین یعنی شعار، اما مهمتر از این دو، دین یعنی عمل و یعنی متابعت از قرآن شریف و متابعت از ائمۀ طاهرین و متابعت از اسلام عزیز. وقتی متابعت آمد و عمل آمد، ما دیندار میشویم و شیعه میشویم و این شیعه گری ما الان کمرنگ است. باید بگوییم از فضائل مهم فراموش شده الان در جامعۀ ما دین است. پدر و مادرها به فکر اولادشان نیستند. پیغمبر اکرم (ص) رد میشدند که رسیدند به یک دسته از بچه ها که بازی میکردند. پیغمبر اکرم (ص) یک نگاه حسرت آمیزی به این بچهها کردند و بعد فرمودند وای به این بچهها در دورۀ آخرالزمان از دست پدر و مادرهایشان. گفتند یا رسول الله! آیا پدر و مادرشان کافر هستند و اینها را کافر میکنند؟ فرمودند: نه. اینها شیعه هستند اما به فکر دنیای بچههایشان هستند و به فکر آخرت بچههایشان نیستند. یعنی به فکر اینکه دخترش درس بخواند و شوهر خوب به دخترش بدهد و جهیزیۀ خوب به دخترش بدهد، هست. اما به فکر اینکه این دختر عفیف باشد و متدیّن باشد و جداً عمل به اسلام عزیز داشته باشد، معمولاً پدر و مادر این فکر را ندارند. همان هفت سالگی چه اهمیتی به دبستان این بچه میدهد و حتی دبستان غیرانتفاعی باشد و سر بزند و مواظب باشد، اینها خوب است و باید باشد. به دبیرستان و به دانشگاهش و بالاخره به فکر تأمین آتیهاش و به فکر ازدواجش، همۀ اینها خوب است اما یک بال است. به قول پیغمبر اکرم (ص) یک فکر دیگر هم باشد باشد، و الاّ این پسر رستگار نمیشود و آن دین است. اگر جامعه متدین شد و اگر نسل جوان متدیّن شد و رهایش بکنید رو به سعادت میرود و اما اگر جوان ما متدیّن نشد، اگر رهایش بکنیم رو به فساد میرود، ولو اینکه نیروی کنترل کننده به حسب ظاهر هم باشد، ولو اینکه شیعه گری هم داشته باشد، ولی چون اخلاق و انسانیت و روبنا ندارد، این معلوم است که سعادت ندارد. الان جامعۀ ما در مخاطرۀ عجیبی است، مخصوصاً نسل جوان. اگر یک فکر سرانگشتی بکنیم، میبینیم به خاطر اینست که دین در جامعۀ ما ضعیف شده است. نماز در جامعۀ ما ضعیف شده است و منبر و محراب در جامعۀ ما ضعیف شده است. یک روایت مرحوم علامۀ مجلسی میفرمایند برای این زمان ما که پیغمبر اکرم (ص) فرمودند: یأتی زمانٌ علی امّتی، یفرّون من العلماء کما یفرّ الغنم عن الذئب. یک وقتی بیاید که مردم از دین فرار میکنند، مسجدها خلوت است، پای منبرها خلوت است و مردم راجع به دین کمرنگ هستند. همین که الان گفتم که دین از فضائل فراموش شده میشود. بعد پیغمبر فرمودند که وقتی چنین باشد، ابتلاهم الله تعالی بثلاثه اشیا. خدا سه تا درد بی درمان به اینها میدهد. یک ـ ترفع برکة من اموالهم، ترفع البرکة من اعمارهم. عمر اینها دیگر برکت ندارد و مال اینها دیگر برکت ندارد. و مالش را با یک دنیا غم و غصه و اضطراب خاطر میخورد و بالاخره عمر بیبرکت و مال بیبرکت. دو ـ سلّط الله علیهم من لا رحم له و لا علم له و لا حلم له. خدا بر سر آنها مسلط میکند یک کسی را که نه علم دارد نه حلم دارد و نه رحم دارد. اما عمده این جملۀ سوم است. سه ـ یخرجون من الدّنیا بِلا ایمان. وقتی دین ضعیف شد و وقتی پای منبر و محراب خلوت شد، اینها نمیتوانند تشیّعشان را ببرند و بدون دین میمیرند. الان جوانهای ما در مخاطرۀ عجیبی واقع شدهاند، مخصوصاً دشمن با جنگ نرم و با توطئه جلو آمده و با ایجاد شبهه و با ماهواره جلو آمده و بالاخره با ایجاد گناه جلو آمده، لذا جوانها در مخاطرۀ عجیبی هستند. پیغمبر اکرم (ص) میفرمایند که دوای این درد چیست؟ اینست که این فضیلت فراموش شده، زنده شود. مردم متدیّن بشوند، مردم سر و کار حسابی با منبر و محراب پیدا بکنند و به عبارت دیگر دبیرستانهای ما اسلامی بشود. دانشگاههای ما اسلامی بشود و جامعۀ ما اسلامی بشود. این فقط راه برای سعادت است و الاّ هیچ چیز و هیچ کسی نمیتواند این جامعه و مخصوصاً نسل جوان را کنترل کند.
این یکی از فضائل فراموش شده است و به عکسش ضدّ آن یک چیزی که الان مشهور شده اینست که مردم راجع به دین بی تفاوتند و این بی تفاوتی راجع به دین خطر دارد و خطرش خیلی بالاست، مخصوصاً برای نسل جوان.