پنجشنبه 1 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب


شماره درس: 13

تاريخ درس: ۱۳۹۰/۵/۲۵

متن درس:

الحمدلله رب العالمین و الصلوة و السّلام علی خیر خلقه أشرف بریة ابوالقاسم محمّد صلی الله علیه و علی آله الطیّبین الطاهرین و علی جمیع الانبیاء والمرسلین سیّما بقیة الله فی الأرضین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین

میلاد پربرکت امام دوم، امام مجتبی (علیه السلام) را به همۀ شما تبریک می­گویم و از طرف همۀ شما این عید بزرگ و این سعید را به ساحت مقدّس حضرت ولی عصر (عجل الله تعال فرجه الشریف) تبریک می­گویم و از طرف همۀ شما از حضرت زهرا (سلام الله علیها) می­خواهم که نظر لطفی به جلسه عنایت کنند و ان شاء الله با عیدی گرفتن از حضرت زهرا (سلام الله علیها) از جلسه بیرون رویم.

بحث امروزمان راجع به یک فضیلت فراموش شده که از صفات بارز امام دوم(علیه السلام) است. گرچه همۀ اهل بیت (علیهم السلام) این فضیلت را به طور بالا داشته­اند، اما بروز و ظهور عالی آن در امام دوم (علیه السلام) بوده است و آن فضیلت فراموش شده عفو و گذشت و ایثار و فداکاری است. الان مردم راجع به یکدیگر عفو و گذشت ندارند. این فضیلت حسابی ضربه خورده است. قرآن از این جهت می­فرماید: تو که گذشت نداری، من هم در روز قیامت با تو گذشت ندارم و وای به حال کسی که در روز قیامت، خدا از او نگذرد. قرآن می­فرماید: والیَعفوا وَالیَصفَحوا الا تحبّون ان یَغفِرالله لَکُم. آیا دوست داری در روز قیامت نه فقط از گناهانت بگذرم بلکه تو را رسوا هم نکنم. معلوم است که در جوابش همه می­گویند آری. قرآن می­فرماید اگر دوست داری تو باید در دنیا چنین باشی. باید عفو باشی. باید از بدی دیگران بگذری. قرآن می­فرماید این کم است و باید به رُخش هم نکشی و باید به دل نگیری تا بشود کینه توزی که گناهش خیلی بالاست. والیَعفوا وَالیَصفَحوا، هم باید گذشت داشته باشی و هم باید نه اینکه به رُخش بکشی و نه به دل بگیری تا کینۀ او در دل تو جایگزین شود. اگر در دنیا عفو و صفح داشتی، در روز قیامت هم خدا با تو عفو و صفح دارد. یک روایت ارزنده­ای استاد بزرگوار ما علامۀ طباطبایی (رضوان الله تعالی علیه) در المیزان نقل می­کنند. آیۀ شریفه می­فرماید: وَ لَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبکَ فَتَرْضَی (سوره ضحی). یا رسول الله در روز قیامت تا تو راضی نشوی من از بنده­­های گنهکارت می­گذرم تا تو را راضی کنم. علامۀ طباطبایی می­فرماید که معنا ندارد که پیغمبر اکرم (ص) برود به بهشت و امت او در جهنم باشند. بعد روایت اینست که یکی از خواستهای پیغمبر اکرم (ص) اینست که خدایا! امت مرا رسوا نکن. حساب و کتابشان به گونه­ای بشود که خود بفهمند و تو. خطاب می­شود که حساب آنها را می­کنم به طوری که تو هم متوجه نشوی. این عفو خداست، این صفح خداست. اما این آیۀ شریفه می­فرماید که من عفو دارم و صفح دارم برای کسی که در دنیا عَفُو باشد. من عفو و صفح دارم برای کسی که در دنیا کینه توز نباشد. از بدی دیگران که می­گذرد و به دل هم نمی­گیرد ولو اینکه بدی خیلی بالا باشد. لذا امت پیغمبر کیست؟ به چه کسی می­شود گفت شیعه؟ به آن کسی که در این دنیا عفو و صفح داشته باشد. از بدی دیگران بگذرد و بالاتر از این به دل هم نگیرد و در دلش کینۀ کسی نباشد. اگر چنین باشد، در روز قیامت مورد عفو و مورد صفح خدا واقع می­شود. چه کسی می­­تواند مورد شفاعت اهل بیت واقع شود؟ آن کسی که شباهت به اهل بیت داشته باشد. اصلاً معنای شفاعت یعنی باید یک شباهتی به اهل بیت (علیهم السلام) باشد تا روز قیامت اهل بیت او را شفاعت کنند. از بالاترین فضایل اهل بیت (علیهم السلام)، عفو و گذشت و ایثار و فداکاری و به دل نگرفتن کینۀ دیگران و بالاخره از فضایل اهل بیت، عفو و صفح است. اگر ما در این دنیا شباهت به اهل بیت داشتیم، حالت عفو داشتیم، حالت صفح داشتیم، کینۀ کسی به دلمان نبود و اگر کسی از ما عذرخواهی کرد، عذر او را پذیرفتیم و از گناهان دیگران گذشتیم، در روز قیامت مورد شفاعت اهل بیت (علیهم السلام) واقع می­شویم و الاّ کینه توز در این دنیا نمی­تواند مورد شفاعت اهل بیت واقع شود و الاّ آدم سختگیر که از بدی دیگران نگذرد و بلکه حس انتقام جویی در او زنده باشد، این در روز قیامت نمی­تواند مورد شفاعت اهل بیت واقع بشود و این قرآن است. قرآن می­فرماید: والیَعفوا وَالیَصفَحوا الا تحبّون ان یَغفِرالله لَکُم. آیا دوست نداری در روز قیامت مورد عفو و رحمت خدا و مورد شفاعت اهل بیت واقع شوی؟ در جواب همه می­گوییم که آری می­خواهیم. قرآن می­فرماید اگر می­خواهید، والیَعفوا وَالیَصفَحوا. تو هم باید در این دنیا عَفُو باشی و از بدی دیگران بگذری و تو هم باید کینه توز نباشی و کینۀ دیگران در دلت نباشد و این آیۀ قرآن باید در نظر ما باشد. متأسفانه این عفو و گذشت و ایثار و فداکاری، این صفح و نداشتن کینه و به جای آن رأفت و مهربانی، حسابی ضربه خورده است. رسیده است به آنجا که زن و شوهر با هم کینه دارند. رسیده است به آنجا که زن و شوهر با هم ناسازگاری دارند. یک آیه­ای چند روز قبل راجع به زن و شوهر خواندم و الان دوباره بخوانم. قرآن می­فرماید: زن و شوهری شیعه اینگونه است: إن تعفوا و تَصفحوا و تغفروا فإن الله غفور رحیم. آیا می­خواهی مورد رحمت خدا واقع شوی هم در دنیا و هم در آخرت؟ آیا می­خواهی در خانه ات رحمت خدا نزدیک باشد؟. یک ـ باید عفو باشی، زن راجع به شوهر و شوهر راجع به زن. قرآن می­فرماید کم است. باید علاوه بر اینکه عفو هستی، صفح داشته باشی. زن کینۀ شوهر و شوهر کینۀ زن را به دل نگیرد. ولو اینکه بد هم کرده است. زن اگر بدی کرده است، مرد حق ندارد کینۀ او را به دل بگیرد. مرد بد کرده است، زن حق ندارد که عفو نکند و کینۀ او را به دل بگیرد. قرآن می­فرماید باز راجع به زن و شوهر کم است. إن تعفوا و تَصفحوا و تغفروا، اگر یکی از اینها بدی کردند، دیگری خوبی بکند. قهر و تهر و بی­محلی زن و مرد را اصلاً از اسلام بیرون می­کند. لذا در روایات داریم که اگر زن و شوهری سه روز با هم قهر باشند، اینها از ربقۀ اسلام بیرونند و اسم اینها را نمی­شود مسلمان گذاشت. ما کارمان رسیده به اینجا که پدر با پسر قهر است و پسر با پدر قهر است به خاطر عروس و مادر شوهری پسر با مادرش کینه توز شده و کینۀ مادرش به دلش است، به خاطر حرفهای زنانه، مادر کینۀ پسر به دلش است. این مادر، این پدر، این پسر، این دختر، در روز قیامت نمی­توانند مورد عفو خدا واقع شوند و لیاقت ندارند. مثل آدم بی نماز است که آدم بی نماز چطور نمی­تواند مورد شفاعت اهل بیت و مورد عفو و رحمت خدا واقع شود. عفو خدا در روز قیامت عجیب است اما چه کسی می­تواند مورد عفو خدا شود؟ آدمی که اهمیت به نماز می­دهد. اگر اهمیت به نماز ندهد، این اصلاً لیاقت ندارد که مورد عفو خدا یا مورد شفاعت اهل بیت واقع شود. راجع به عفو و صفح هم همینطور است. مادر نباید حساب کند که پسرش مقصر هست یا نه. باید کینۀ پسر به دلش نباشد. باید کینۀ عروس به دلش نباشد. اگر مادر کینۀ عروس به دلش است و پشت سرش حرف بزند و دشمنش باشد، در روز قیامت خدا دشمن این است. خدا دشمن این عروس است و خدا دشمن این مادرشوهر است و کسی که خدا دشمن او باشد، معلوم است که مورد عفو نمی­شود و مورد صفح نمی­شود و مورد شفاعت هم نمی­شود. کار ما رسیده به اینجا که برادر با برادر به خاطر هیچ، قهرند و کینۀ یکدیگر به دلشان است. به خاطر مال دنیا کینۀ یکدیگر به دلشان است. این دو برادر که کینۀ یکدیگر به دلشان است، اینها هرچه هم خوب باشند، نمی­توانند به بهشت بروند. نمازی و روزه­ای و حسابی خدمت به خلق خدا و بالاخره مقدس، اما مقدس کینه توز نمی­تواند مورد شفاعت اهل بیت واقع شود. امام حسن مجتبی (ع) این را شفاعت نمی­کند و نمی­شود که مورد شفاعت واقع شود. ما نمی­خواهیم مثل امام دوم باشیم اما همین مقدار ببینید که این روایتی که می­خوانم، مسلّم اهل منبر برایتان فراوان خواندند اما چه کنیم که میخ آهنین در سنگ نمی­رود، در گوش نمی­رود. آقا امام حسن (ع) رد می­شدند، یک آدم از اراذل و اوباش اما غریبه رسید در مقابل امام دوم و سلام که نکرد بلکه بنا کرد فحش بدهد و داد بزند و حتی رسید به آنجا که لعن به امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) کرد. آقا سوار یک قاطری بودند و گوش دادند و نگاه به بدبختی این کردند و او هم اینقدر گفت تا خسته شد. امام دوم همه کاری می­توانستند بکنند. مثلاً به غلامشان بگویند که حق این را بده و این باید پامال آن قاطر شود. اما امام دوم چه کردند؟. فرمودند مثل اینکه تو غریبی و مثل اینکه جا نداری. بیا برویم ما جا داریم و به تو جا بدهم. اگر غم و غصه داری بیا برویم تا غم و غصه­ات را رفع کنم. اگر گرفتاری بیا برویم تا گرفتاریت را رفع کنم. چرا عصبانی شدی؟ چرا اینقدر داد و فریاد می­زنی؟ و بالاخره حضرت با یک احترام خاصی این را بردند و این چند روزی که این فرد در کوفه بود، آقا امام دوم از این فرد پرستاری حسابی کردند و بعد هم یک پول حسابی به او دادند. این فرد خیلی خجالت می­کشید. آقا فرمودند خجالت ندارد. یک اشتباهی شد و دیگر روی اشتباه که نباید حرف بزنی و با یک تلطّف و مهربانی او را روانه کرد تا رفت. فقیر بود متوّلش کردند. غم و غصه داشت، غم و غصه­اش را از دل بردند. غریب بود، آقا مونس او شدند و بالاخره بدبخت و شقی بود و آقا او را از بدبختی و شقاوت نجات دادند. غیر از این نمی­شود یعنی اگر غیر از این شد، نمی­توانیم مورد شفاعت اهل بیت واقع شویم.

پیغمبر اکرم (ص) نگذاشتند که در مکه کار کند. شما را به خدا قسم که این تاریخها را بخوانید و به آن عمل کنید. یک وقت می­رسد به آنجا که دیگر چاره­ای نیست جز رفتن به جهنم. نمی­شود مورد شفاعت واقع شوید و هرکه مورد شفاعت واقع نشود، باید به جهنم برود. نگذاشتند آقا کار کند. یکی از کارهای زشتی که اینها کردند، قانون وضع کردند. اینکه اراذل و اوباش را به جان پیغمبر اکرم بیندازند. لذا پیغمبر اکرم از خانه بیرون می­­آمدند و می­خواستند به خانۀ خدا بروند و تبلیغ دین خدا را بکنند و این اراذل و اوباش و این بچه­ها ایشان را سنگباران می­کردند. این نانجیب مردم می­دیدند که اگر بخواهند پیغمبر را بکشند، بحران می­شود. لذا بدتر از کشتن، دستور داده بودند که این سنگها را به ساق پای پیغمبر اکرم (ص) بزنند و می­دانید که ساق پا خیلی درد می­آید. پیغمبر اکرم (ص) گاهی برمی­گشتند به خانه و آنها خانه را سنگباران می­کردند. گاهی پیغمبر می­رفتند به مسجد و آنها در مسجد می­ایستادند تا پیغمبر بیاید و ایشان را سنگباران کنند. گاهی پیغمبر (ص) از دست اینها فرار می­کرد و می­رفت در یک جایی قایم می­شد و حضرت خدیجه می­گفتند که رفتند به بیابانها. امیرالمؤمنین (ع) در نهج البلاغه می­فرمایند که من و حضرت خدیجه، دو نفری دربه در بیابانها می­شدیم و زیر سنگها و در غارها و زیر خار مغیلان و بالاخره پیغمبر را یک جایی پیدا می­کردیم. گاهی زیر خار مغیلان و گاهی زیر سنگی و گاهی در غاری. می­دیدیم که پیغمبر اکرم (ص) مناجات دارد. خون از ساق پایش می­ریزد اما می­فرماید: اَللّهُمَّ اهْدِ قَوْمِی فَإنَّهُمْ لایَعْلَمون. خدایا این سنگهایی که اینها به من می­زنند، یک دفعه اینها را عذاب نکنی. اینها نمی­فهمند. اینها جاهلند. خدایا اگر می­خواهی دل من خوش شود، اینها را هدایت کن. این جمۀ امیرالمؤمنین (ع) در نهج البلاغه است از پیغمبر اکرم (ص). و حالا ما با رفیقمان چندین سال است که قهریم و غیبت و تهمت و شایعه و بعد هم می­خواهیم که به بهشت برویم. این نمی­شود. باید مورد شفاعت پیغمبر واقع شویم. باید تناسب بین ما و پیغمبر باشد. پیغمبر آنست که عفو و صفح دارد. ما بخواهیم نه اینکه عفو داشته باشیم بلکه کینه توز حسابی هم باشیم و دلمان کینۀ شتری از مردم باشد و بعد هم بخواهیم مورد شفاعت اهل بیت یا مورد عفو خداوند شویم، این نمی­شود. قرآن می­فرماید که نمی­شود. والیَعفوا وَالیَصفَحوا الا تحبّون ان یَغفِرالله لَکُم. می­خواهی مورد عفو واقع شوی، مثل امام مجتبی (ع) باش. لاأقل زن و شوهرها با هم. این اختلاف بین زن و شوهر و این طلاق کاریها همۀ جهنم است. هم جهنم است در دنیا و هم جهنم است در آخرت. چه خوب است که ما خودمان را گول نزنیم. همه غرق گناهیم و یک حسین داریم. همه غرق گناهیم و ما مورد شفاعت پیغمبر اکرم (ص) واقع می­شویم. اینها نمی­شود. چطور می­شود آدم بی نماز مورد شفاعت امام حسین شود، درحالی که در زیارت امام حسین (ع) می­خوانیم. خدا قسمتمان کند که در مقابل قبرش بگوییم: أشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ أَقَمْتَ الصَّلاَةَ وَ آتَيْتَ الزَّكَاةَ وَ أَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَيْتَ عَنِ الْمُنْكَرِ. آقا شما شهید شدید که نماز زنده شود و قانون تعاون زنده شود و قانون تعاون همین است که ما دشمن بازی نکنیم و الان جامعۀ ما کینه توز است. مخصوصاً اینکه در جامعه همه و همه ضعف عصب دارند و ناگهان زن و شوهر مثل دو تا دیوانه به جان هم می­افتند. معلوم است که این دو تا دیوانه جایشان در دارالمجانین خداست و دارالمجانین خدا هم جهنم است. حالا ما هرچه بگوییم نه که نمی­شود، این را قرآن می­گوید. والیَعفوا وَالیَصفَحوا الا تحبّون ان یَغفِرالله لَکُم.

یک مثال یادم آدم این مثال را بزنم تا ببینید میان ما و آنها چقدر تفاوت است. برادران حضرت یوسف خیلی جنایت کردند و خیلی خیانت کردند. بچۀ بیگناه را در چاه انداختند. بعد از چند روز که این بچۀ بیگناه را خدا نجات داد. این نامردها آمدند در مقابل همین بچۀ بیگناه، این بچه را به عنوان برده فروختند و قرآن می­فرماید که خیلی هم ارزان فروختند. اگر می­خواستند به عنوان برده بفروشند این بچه میلیاردها ارزش داشت اما او را با یک قیمت ارزانی فروختند که درروایات می­گوید هجده ریال، هجده درهم فروختند. فقط می­خواستند این برود و نابود شود و خدا نخواست و حضرت یوسف را که در چاه انداختند و به ثمن بخس فروختند، رسید به آنجا که به غیر خدا کسی نمی­داند. این برادرهای جنایتکار، احتیاج به جو و گندم پیدا کردند. قحطی شد و قحطی سرتاسر مصر را گرفت و دولت گندم می­داد. حضرت یوسف دستور داده بود که گندم جمع کنند. اینها در قرآن هست و قصۀ یوسف انصافاً قصۀ خوبی است. حضرت یوسف مملکت را از قحطی نجات داد. این برادرها می­آمدند و حضرت یوسف دستور می­داد که حسابی به اینها کمک کنند و گندم مجانی به آنها بدهند و به آنها احترام کنند. اما بالاخره اینها یوسف را شناختند و دیدند که این همان کسی است که در چاه انداختند و این همان است که به عنوان بردگی، پسر پیغمبر را فروختند. تا اینکه شناختند، خجالت و عذرخواهی کردند. حضرت یوسف فرمودند عذرخواهی نه. لاتتریب علیکم الیوم. گذشته­ها گذشت. یک احترام خاصی برای اینها قائل شد. بالاخره قرآن می­فرماید که بنا شد حضرت یعقوب با بچه­هایش بیایند به مصر و سلطنت کنند. قرآن می­فرماید که در وقتی که جلسه عجیب بود و حضرت یوسف و پدرش پیش هم نشسته بودند و برادرها و مردم پای این تخت بودند و چه شکوهی بود. اول جمله ای که بعد از سلام و تعارف، حضرت یوسف با پدرش دارد، اینست که گفت پدر جان من از اینها ناراحت نشوی. اینها اگر مرا در چاه انداختند و مرا فروختند، نَزَغَ الشَّیْطانُ بَیْنی وَ بَیْنَ إِخْوَتی. این حرف قرآن است. گفت باباجان شیطان این کار را کرد و شیطان بین من و برادرهای من کدورت انداخت. برادرهای من هیچ تقصیر ندارند و شیطان تقصیر دارد. از اینها بگذر. دلت از اینها پاک باشد، چنانچه دل من از اینها پاک است. تا اینجا قرآن است. یک جمله هم روایت است که آن روایت هم عجیب است. اینکه حضرت یوسف برای احترام برادرها می­آمد سر سفره و این برادرها تا حضرت یوسف می­نشست خجالت می­کشیدند، تداعی معانی اینها را می­برد به آنجا که این بچه التماس می­کرد و می­گفت من چه کردم که شما می­خواهید مرا بکشید و مرا در چاه بیندازید. اینها خجالت می­کشیدند و این ناهار یا شام برای اینها خیلی زهرمار بود. حضرت یوسف یک وقت یک صحبت قبل از غذا کرد که چقدر صحبت عالیست. گفت برادرها! این دستگاه را می­بینید، همۀ اینها در اثر شماست. اگر شما مرا در چاه نینداخته بودید، الان من هم مثل شما احتیاج داشتم به یک بار گندم و من هم مثل شما الان احتیاج داشتم که از کنعان به مصر بیایم و از آن دولت گندم بگیرم. شما مرا در چاه انداختید و خدا مرا نجات داد. شما به عنوان برده مرا فروختید و من رفتم به مصر و خدا عنایت کرد و این دولت را خدا به من داد و در حقیقت این دولت را شما به من دادید. اینکه خجالت ندارد. من باید از شما عذرخواهی بکنم. این قرآن است: ان تعفوا و تصفحوا و تغفروا فان الله غفور رحیم. علاوه بر اینکه عفو دارید باید کینۀ کسی را به دل نگیرید. علاوه بر اینکه کینه به دل نگیرید بلکه هرکدام که بدی کردید دیگری باید خوبی بکند و برساند به آنجا که اول به پدر بگوید که بابا تقصیر شیطان است نه تقصیر برادرها و بعد هم به برادرها بگوید که برادرها شمایید که این جاه و مقام را به من دادید. قرآن این را می­خواهد. مخصوصاً راجع به خانه که الان خانۀ ما خیلی شدید ضربه خورده است. نصف فساد اخلاقیها هم از خانه­ها پیدا شده است. زن به شوهر و شوهر به زن محبت ندارد و وقتی محبت ندارد، آئین دوستیابی غلط جلو می­آید و همین می­شود که می­بینیم زنها دوست پسر دارند و مردها دوست دختر دارند. زن باید شوهرداری کند و نمی­کند و مرد باید صد در صد زن داری کند و نمی­کند. تحمیل مرد بر زن. خوب نباید تحمیل کند بلکه باید با رأفت و با مهربانی و بامحبت صد در صد. وقتی محبت زن و شوهر برود و اختلاف زن و شوهر بیاید، فساد اخلاقی می­آید. نصف این فساد اخلاقی تقصیر آقایان و خانمهاست. هم خانمها و هم آقایان به اسلام عمل نمی­کنیم، به قرآن عمل نمی­کنیم. یک آدمهای سرسختی شدیم. رسیده به اینجا که طلاق روی طلاق و اصلاً طلاق یعنی چه. اسلام طلاق ندارد مگر اینکه مثلاً انگشت یک کسی اگر سیاه شود و این انگشت را نبرند به قلب سرایت کند و نابودش کند، آنوقت دکتر انگشت را می­برد. أبغض النّاس عندالله الطلاق. مبغوض ترین چیزها طلاق است. می­بینیم که دختر، دو سه تا شوهر و مثل اینکه می­خواهد تجارت کند. پدر و مادرش هم دامن به آتش می­زنند. مرد هم لج کرده و دارایی­اش را می­دهد برای اینکه از این زن خلاص شود. هر دو غلط است. یک کلمه بیاید و ببینید که هر دو اصلاح می­شود یا نه. والیَعفوا وَالیَصفَحوا الا تحبّون ان یَغفِرالله لَکُم و یا ان تعفوا و تصفحوا و تغفروا فان الله غفور رحیم. سابقاً که طلاق نبود. همۀ ما از زن و مردمان و دختر و پسرمان عصبانی شده­ایم. به قول آن آقای دکتر خُل شدیم و همۀ ما خُلیم. وقتی همه خُلیم و خُلی یعنی ضعف عصب. به همین جا می­رسد که زن بدتر از مرد و مرد بدتر از زن و کینه توزی عجیب و به هرجا برسد، حاضر است که پاره کند. این پاره می­کند و قرآن هم می­گوید من هم بخت تو را پاره می­کنم. هم در دنیا و هم در آخرت. بخت تو را در دنیا پاره می­کنم. بالاخره این زن و شوهر خیر نخواهند دید، مخصوصاً هرکدام که تقصیر داشته باشند. در آخرت هم مورد شفاعت اهل بیت نمی­توانند واقع شوند. آقا، خانم! این امام حسن (ع) بالاخره حاضر نشد بگوید که زن من، مرا کشت. به زینب حاضر نشد که بگوید و به امام حسین حاضر نشد بگوید. مُرد و زنش را رسوا نکرد. کدام زن؟ بدترین زنها و شقی ترین زنها. بالاخره آن زن بدبختی­اش را هم دید. طولی نکشید که معاویه او را طرد کرد و وقتی طرد کرد به گدایی افتاد و خوره سرتا پایش را گرفت و او را از خانه بیرون انداختند و بچه­ها به او سنگ می­زدند و نزدیک او نمی­شدند و یک تکه نان می­انداختند تا بخورد تا اینکه به درک واصل شود. این از دنیای این زن. اما بالاخره امام حسن حاضر نشد که این زن را رسوا کند. زینب (س) پرسید و او جواب نداد. آقا امام حسین (ع) پرسید و او جواب ندارد. حال ببینید که بین زن و شوهرها چه اختلافها و چه رسواییها که این او را رسوا می­کند و او این را رسوا می­کند. این به او تهمت می­زند و او به این تهمت می­زند. اینها که اسلام نیست و اینها که عفو و حلم حسنی نیست و اینها که شجاعت نیست بلکه اینها تهوّر و دیوانگی است. شجاعت امام حسین است که ایثار و گذشت و فداکاری. حاضر است علی اکبرش را بدهد برای اینکه مردم نجات پیدا کنند. به این می­گویند شجاعت.

دختر خانم به عنوان شجاعت، تهوّر و یک دیوانگی می­کند. بالاخره قضات نباید این کار را بکنند اما می­کنند. به عنوان عدم توافق اخلاقی، شوهر اول و دوم و سوم و یک پول حسابی جمع می­کند. اینها ننگ است. الان وضع زندانها بد است. مخصوصاً اصفهان که عجیب وضع زندانها بد است و یک ثلث از این زندانیها در اثر همین ناسازگاری بین زن و شوهر است. گناه این تقصیر کیست؟ تقصیر این دختر و این پسر. باید نسوزد و بسازد و با این آیۀ شریفۀ ان تعفوا و تصفحوا و تغفروا فان الله غفور رحیم، جلو برود، اما نمی­رود. می­بیند که می­تواند حسابی دقّ دل در بیاورد و این بدبخت را زندان کند. آیا این مردانگی است؟. یا آن دختر را از همه چیز ساقط کنند، آیا این مردانگی است؟. این نامردی و نامسلمانی است. بعضی اوقات خویش و قوم و پدر و مادر دامن هم می­زنند.

یک کسی آمد خدمت امام حسین (علیه السلام) که این مرد عروسش را طلاق داده بود یعنی در طلاق کمک کرده بود. آقا امام حسین (ع) یک جمله فرمودند که شنیدم کمک کردی در طلاق عروست. گفت بله. فرمودند می­دانی گناهش چقدر است؟. یک کسی را زنده زنده رگهایش را بیرون بکشی چقدر گناه دارد. تو اینقدر گناه کردی و بین عروس و پسرت جدایی انداختی. مگر می­شود بین مردم جدایی بیندازیم. مگر می­شود که ما کینه توزی کنیم. کینه توزیها موجب می­شود که چه تهمتها و چه غیبتها و چه شایعه پراکنیها و قرآن می­فرماید وای به تو با این کینه توزی­ات. در روایات می­خوانیم که آدم کینه توز مثل شتر به صف محضر می­آید. چه چیزی سوار این شتر است؟ آن کینه توز، آن دختر و آن پسر کینه توز و صاف به وسط جهنم می­روند. حال هرچه بگوید نه. هرچه بگوید که همه غرق گناهیم و یک حسین داریم یا همه بگویند شفاعت اهل بیت(ع). همه بگویند منبر فلانی داغ است و مأیوس کننده است. هرچه بگویید در مقابل قرآن و در مقابل روایات نمی­شود قد علم کرد. این وضع کینه توزی که ما الان داریم خیلی خطرناک است. این وضع سرسختی و نگذشتن از گناه دیگران که ما الان داریم خیلی بد است. ما باید گذشت و فداکاری داشته باشیم اگر سعادت دنیا و آخرت بخواهیم. آن کسی که حقش است و عفو کند، معنا ندارد که خدا در این دنیا به او کمک نکند. آن کسی که حق ندارد و عفو نمی­کند، معنا ندارد که در این دنیا نجات پیدا کند. بالاخره باید در همین دنیا الم و بدبختی و عذابش را بچشد. اما حالا کاری به دنیا نداریم، دنیا که می­گذرد اما آنچه نمی­گذرد اینست: والیَعفوا وَالیَصفَحوا الا تحبّون ان یَغفِرالله لَکُم. عفو کنید و بالاتر از این صفح کنید. هرکه هست و هرچه بدی کرده، کینۀ او را به دل نگیرید تا در روز قیامت مورد عفو و صفح خدا واقع شوید.

می­خواستم امروز بحث را تمام کنم و برویم سراغ یک فضیلت گمشدۀ دیگری. اما روی این بحث کنم، بجاست که یک درد اجتماع است. فردا هم ان شاء الله در این باره صحبت می­کنم.

 

 

 

نسئلک اللهم و ندعوک باسمک العظیم الاعظم الاعزّ الاجل الاکرم

بحق الحسن و الحسین، یا الله

یا الله یا رحمن یا رحیم یا مقلب القلوب ثبت قلوبنا علی دینک

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group