شماره درس: 17
تاريخ درس: ۱۳۹۰/۵/۳۰
متن درس:
الحمدلله رب العالمین و الصلوة و السّلام علی خیر خلقه أشرف بریة ابوالقاسم محمّد صلی الله علیه و علی آله الطیّبین الطاهرین و علی جمیع الانبیاء والمرسلین سیّما بقیة الله فی الأرضین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین
شهادت مولی الموحدین مولا امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) را به همۀ شما تسلیت میگویم و از طرف شما به ساحت مقدّس حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تسلیت میگویم و از طرف همۀ شما از حضرت زهرا (سلام الله علیها) که صاحب عزا هستند، میخواهم که نظر لطفی به جلسه عنایت کنند و با لطف حضرت زهرا (سلام الله علیها) از جلسه بیرون رویم.
بحث دیروز ما در یک فضیلت فراموش شده اما خیلی مهم بود و آن بحث این بود که علی (علیه السلام) یک فضیلت فراموش شده است. و این یکی از مصائب بزرگ جامعۀ بشریت است. دیروز گفتم از طرف خدا، از طرف قرآن و پیغمبر اکرم (ص) این فضیلت بزرگ معرفی شد. در قرآن آمده: وَ لَو أنَّ مَا فِی الأَرضِ من شَجَرهٍ أقلَامٌ وَ الَبحُر یمُدَّهُ مِن بَعدِهِ سَبعَهُ أبحُرٍمُّا نَفِدَت كَلِمَاتُ اللهِ. امام هادی (سلام الله علیه) میفرمایند مراد امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) است. قرآن میفرماید اگر جن و انس و همه و همه و ملائکه نویسنده شوند و اگر همۀ درختها قلم شوند و اگر دریاها مرکب شوند تا فضائل علی (علیه السلام) را بنویسند، دریا تمام میشود اما فضائل علی باقی میماند. بعد قرآن میفرماید که یک مرتبه نه، بلکه هفت مرتبه دریا مرکب شود و تمام شود و دوباره دریا مرکب شود و تمام شود، سبعة أبحر. دریا تمام شدنی است اما فضائل علی (علیه السلام) تمام شدنی نیست. به عبارت دیگر فضائل اهل بیت (علیهم السلام) تمام شدنی نیست. قرآن معرفی علی (علیه السلام) را کرده است. خدا خوب معرفی امیرالمؤمنین را نموده است. پیغمبر اکرم (ص) هم به واسطۀ قرآن، تبلیغ او را کرده است و بیست و سه سال هم در این باره صحبت کرده است. پیغمبر اکرم (ص) در هر فرصتی راجع به علی (علیه السلام) و فضائل علی (ع) صحبت کردند. لذا کوتاهی از طرف خدا و قرآن و پیغمبر و روایات نیست. هم امیرالمؤمنین (ع) یعنی این فضیلت را به همه شناسانده است و هم این فضیلت را برای همه بیان کرده است. گفتم بعد از آنکه پیغمبر اکرم (ص) از دنیا رفت، این فضیلت فراموش شد. برای نسلهای بعد در جهل رفت و آنگاه شد یک فضیلت ناشناخته شده و یک فضیلت فراموش شده. برای اینکه این درّ گرانبها به طور کلی فراموش بشود، این فضیلت بزرگ به طور کلی از بین برود، تبلیغ روی او خیلی شد. به اندازهای که دیگر نمیشود تصور کرد که علیه اهل بیت (علیهم السلام) اینقدر صحبت شود که بنی امیه و بنی العباس صحبت کردند. لذا این درّ گرانبها در لجنزارهای ظلم بنی عباس و بنی امیه مخفی شد. گفتم اما این ایرانی که فهیم است و درایتش خوب است، جُربُزهاش خوب است که قرآن میفرماید بالاخره این ایرانی حکومت اهل بیت را جهانی میکند که دیروز آیهاش را خواندم. این اهل بیت را و این فضیلت گم شده و این فضیلت مجهول شده را یابید و این یکی از افتخارهای شیعه، ایرانی است که توانست اهل بیت را در آن لجنزارهای ظلم و جهل و عصبیت پیدا کند. بحث تا اینجا آمد اما الان حرف اینست که درحالی که ما اهل بیت را یابیدیم و شناختیم، این فضیلت گم شده را یافتیم، این فضیلت فراموش شده را به دست آوردیم، حال آیا ما به راستی علی (علیه السلام) را شناختیم؟ آیا امیرالمؤمنین (ع) الگو برای زندگی ما شده است یا نه؟ متأسفانه باید بگوییم که نه. الان این فضیلتِ به این مهمی در میان ما فراموش شده است. گرچه آن علم آبا و اجدادی هست و همۀ ما تا سرحد عشق علی را دوست داریم، الحمدالله، و شعارهای ولایت هم در میان ما هست اما آیا جوانهای ما علی شناسند؟ نه. آیا به راستی روی معرفت ولایت کار کردند یا نه؟ نه. و این یکی از کوتاهیهای بزرگ این نسل است. در دانشگاهها، در دبیرستانها، در اجتماع و حتی در منبرها و در مجالس، اعیاد و عزاداریها، آیا ولایت را به نسل جوان میشناسانیم؟ نه. چیزی که باید شکر کنیم و دعا کنیم به آنها، اینست که علمای بزرگ شیعه در این باره خیلی کار کردند و کتابهای خوبی هم به ما تحویل دادند. روی این کتابها خیلی زحمت کشیده شده است. نظیر عبقات که بیش از صد جلد است. نظیر احقاق الحق که بیش از صد جلد است. این اواخر نظیر الغدیر، ولو به حسب ظاهر که ده دوازده جلد است اما اگر چاپ معمولی شود، آن هم بیش از سی چهل جلد است. مراجعات، این کتاب شبهای پیشاور که کتاب خیلی عالی و برای جوانها خیلی مفید است و طرز نوشتن هم به گونه ای است که خسته کننده نیست. همین شبهای پیشاور را معمولاً اگر بخواهند چاپ کنند، هفت ـ هشت جلد معمولی میشود. المراجعات، انصافاً کتاب خوبی است و نظیر این کتابها را علمای بزرگ نوشتند ولی متأسفانه جای اینها الان در کتابخانهها شده و آنجا هم گرد میخورند و لاأقل اگر گرد هم نخورند در قفسههای شیشهای هستند و درِ آن قفل است. کدام جوانی است، کدامیک از شماها مطالعۀ ولایت دارید، و این ظلم به مولا امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) است.
صاحب عبقات در هندوستان این کتاب را نوشت. از بس نشست خسته میشد. میخوابید و کتاب را روی سینه میگذاشت و سینۀ مبارک زخم شد. بالاخره هم فدای ولایت شد و در آنجا او را شهید کردند. با تازیانۀ خاردار هم شهیدش کردند اما عبقات برای ما ماند. و به جای اینکه این عبقات را در صد جلد، دویست جلد فارسی کنیم و در دسترس جوانها باشد و جوانها استفاده کنند، در کتابخانهها ذخیره شده است. همین الغدیر، مرحوم علامۀ امینی خیلی برای این الغدیر زحمت کشیده است. بعضی اوقات مسافتها از این مملکت به آن مملکت و از آن شهر به آن شهر، برای اینکه یک روایت پیدا کنند. اما بالاخره در عمر گرانبهایش با نظر امیرالمؤمنین علی (ع) توانست این الغدیر را بنویسد و خیلی بالاست. در جلد ششم الغدیر همان اول میفرماید که یکی از اساتید بزرگ مصر، برای من شعر نوشت دربارۀ اینکه من این کتاب به این خوبی را نوشتم. وقتی اشعارش آمد، من جوابش را دادم که خوب بود و تو که استاد دانشگاهی برای امیرالمؤمنین شعر گفته بودی و هرچه هست از آنجاست. میگوید یک قطعه شعری برای من از مصر نوشت و به من گفت تقاضا دارم این را ببر در مقابل قبر امیرالمؤمنین (ع) بخوان و بعد هم یک تقاضای دیگر دارم و اینکه من یک اولاد دختر دارم و این عقب مانده و دم مرگ است و دلم خیلی میسوزد، مولا امیرالمؤمنین (ع) این را شفا دهد. مرحوم علامه امینی میگوید آمدم آن قطعه شعری که دربارۀ امیرالمؤمنین گفته بود برای مولا خواندم. شفای آن دختر را هم از مولا خواستم. میگوید آمدم به خانه و یک ساعت طول نکشید و به من تلفن کرد و تشکر کرد و گفت دخترم خوب شد و الان سر سفره با هم غذا میخوریم. علامه امینی خیلی زحمت کشید اما کار کرد و ما و نسل جوان ما و همۀ شما به این علامه امینی ظلم میکنیم برای اینکه تشکر از ایشان خواندن کتاب ایشان است. این کتابها باید فارسی شود، باید رسانهها روی آن کار کنند. الان در ماه مبارک رمضان کدام رسانه است که روی آن کار کند و دربارۀ ولایت و دربارۀ علی (ع) صحبت کند. شده این سریالها و کار شما هم شده تماشای این سریالها. اینها ظلم به مولا امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) است. ما علی را فراموش کردیم. الحمدلله آن هم نظر مولا امیرالمؤمنین (ع) است که تا سر حد عشق علی را دوست داریم و این خیلی خوب است. شعارها هم خیلی خوب است. شبهای شهادت، شبهای تولد، در اذان و اقامه اسم امیرالمؤمنین و بالاخره از نظر شعار هم خوب است اما از نظر معرفت، همه و همه و حتی اهل علم، خیلی ناقصیم. دربارۀ امیرالمؤمنین (ع) خیلی باید کار شود. رسانهها خیلی باید کار کنند. در این یک ماهه کدام روزنامه، کدام مجله دربارۀ معرفت ولایت کار کرده و کدامیک از شما مطالعه کردید. و باید بگوییم که یک فضیلت فراموش شده است. دیگر میترسم بگویم که یک فضیلت است که در راه جهل رفته است. یعنی معرفت به ولایت نداریم. درحالی که باید معرفت ما دربارۀ ولایت خیلی عالی باشد. آقا و خانم! آیهاش را الان خواندم که قرآن معرفی علی (ع) را با این آیه کرده است: وَ لَو أنَّ مَا فِی الأَرضِ من شَجَرهٍ أقلَامٌ وَ الَبحُر یمُدَّهُ مِن بَعدِهِ سَبعَهُ أبحُرٍمُّا نَفِدَت كَلِمَاتُ اللهِ. و این آیه خیلی بالاست. ما قطرهای از فضائل علی (علیه السلام) را از این دریای معرفتی که خدا به ما داده است و یک قطره میشود یک دریا. کار میخواهد و شبانه روز أقلاً یک ساعت باید دربارۀ ولایت کار کنیم، باید بررسی کنیم. مخصوصاً الان که شبهات از این وهابیها و البته وهابی هم نه، این استکبار جهانی و به قول قرآن هامان زمان یعنی صهیونیست، فرعون زمان یعنی آمریکا، انگلیس و امثال این غربیها، علیه شیعه حرف میزنند و علیه شیعه کار میکنند. همۀ جوانها باید جوابگو باشند و همۀ جوانها باید ذرهای این تبلیغات سوء در آنها اثر نکند. درحالی که میبینیم این شبهات بعضی اوقات زبان به زبان نقل میشود و تشیع را خدشهدار میکند. اینها ظلم است و ظلم به مولای امیرالمؤمنین است. مولا امیرالمؤمنین یک شاعری برایش شعر گفته و عالی هم گفته و خدا رحمتش کند، اما نه مثل قرآن و آیات قرآن، اما شعر خوبی است، میگوید که:
نقطۀ باء بسم الله توئی نقطۀ فاء فوق أیدیهم هم توئی
توئی آن نقطۀ فاء فوق أیدیهم که در وقت تنزل تحت بسم الله را بائی
که اینها هر دو اشاره به دو روایت است که پیغمبر (ص) فرموده. روایات معمولی که بارها پیغمبر فرموده است. یدالله فوق أیدیهم. علی دست خداست و بالای همۀ دستهاست. تمام قرآن در سورۀ قل هو الله و همۀ قل هوالله در بسم الله الرحمن الرحیم و همۀ بسم الله الرحمن الرحیم در باء بسم الله و باء بسم الله، علی. همۀ اینها را برای ما گفتند و همۀ آنها هم برداشت شده است. الحمدالله روی کتابها زحمت کشیده شده و این کتابها که به دست ما رسیده، خیلی خون جگر روی آنها خورده شده است. چه کشتارهای دسته جمعی و چه زندانهایی که نه شب را از روز و نه روز را از شب و در آنجا گرسنه میمردند و سرداب را روی آنها و گور دسته جمعی درست میکردند به خاطر اینکه اینطور روایتها را نقل میکردند. اما بالاخره کردند و کردند تا رسید به اینجا که ما الان الحمدالله اینطور روایتها را زیاد داریم. صاحب عبقات توانسته است عبقات بنویسد. صاحب احقاق الحق توانسته است احقاق الحق صد جلدی بنویسد. علامه امینی توانسته است الغدیر بنویسد و کتابهای دیگری که در این باره نوشته شده است. اینها به ما چه میگویند و زبان حال اینها چیست؟ اینها در قبر به ما چه میگویند؟ میگویند همه و مخصوصاً نسل جوان، این کتابهای ما را مطالعه کنید. دو صفحه کتاب راجع به امیرالمؤمنین، سه صفحه، چهارصفحه کتاب راجع به ولایت و اهل بیت مطالعه کند، بهتر است یا این سریالها که بعضی اوقات خیلی بدآموزی دارد. این سریالی که دو سه تا زن عاشق یک پسر و بعد هم در آن زن چادری دنبال آن پسر افتاده و چه عشقبازیها به نام سریال جمهوری اسلامی میخواهد به جوانهای ما پند بدهد، چقدر بدآموزی دارد. عشق و طرز دوستیابی زن با مرد و طرز معاشره را خوب یاد میدهند و مخصوصاً جسارت به چادر هم میکند و آنجاها که چادر میخواهیم نمیآورد و اینجا که چادر نباید بیاورد، میآورد و چادر را لکه دار میکند. خوب بود که به جای این سریال یک ماه، نیم ساعت، سه ربع دربارۀ امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) صحبت کند. سیصد آیه راجع به علی است. این یک ماهه این سیصد آیه را برای جوانها بگوید. این بهتر است یا آن. این لذتش بیشتر بود یا آن. ما این کار را نمیکنیم و همه تقصیر داریم و این ظلم به مولا امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) است. یعنی امیرالمؤمنین در میان ما شیعهها فراموش شده است و دیگر از سنّی چه توقعی داریم. روایتها را سنّیها نوشتند و آنها هم باید مثل ما ترویج کنند، اما از آنها توقّع نیست، بلکه توقّع از این شیعه است که چرا امیرالمؤمنین (ع) فراموش شده است. حال مثل این یا بالاتر از این، کدام یک از ما از مولا امیرالمؤمنین (ع) الگو میگیریم. و کانَ لَکُم فی رَسولِ اللّهِ اُسْوَةٌ حَسَنةٌ لِمَنْ کان یَرْجُواللّه َ وَ الیومَ الآخِرَ. اگر سعادت میخواهید، اگر میخواهید دست عنایت خدا روی سرتان باشد و اگربهشت میخواهید و اگر آقایی دنیا و آخرت میخواهید، باید از رسول الله (ص) و از اهل بیت الگو بگیرید و باید از علی (علیه السلام) الگو بگیرید. آیا تاجر و کاسب ما و اداری ما و دولت و ملت ما، از امیرالمؤمنین الگو میگیرند؟. مولا امیرالمؤمنین نفس صداقت است. مثل نور، نفس نور است. ذرهای در این امیرالمؤمنین (ع) غیر از صداقت نمیتوانی پیدا کنی. یک مثال برایت بزنم، ببین آیا ما از مولا امیرالمؤمنین الگو میگیریم یانه؟.
عمر از دنیا رفت. یک شورا برای خلافت درست کرد. کاری به حرفهای ابن ابی الحدید و بحثهای سیاسی ابن ابی الحدید معتزلی هم ندارم، اما بالاخره یک شورا درست کرد و در آن شورا گفت اگر سه نفر یک طرف و سه نفر طرف دیگر که آنها شش نفر بودند، امیرالمؤمنین را آن سه را که عبد رحمان بن عوف است بگیرید و آن سه نفر را گردن بزنید. و بالاخره اکثریت را بگیرید و اقلیت را گردن بزنید. آن شورا تشکیل شد که خیلی بحث آن مفصل است و بحث سیاسی هم دارد. همین عبدالرحمنبنعوف که پیرمرد آنها بود، دستش را به امیرالمؤمنین(ع) داد و به امیرالمؤمنین گفت من با تو بیعت میکنم که خلیفۀ مسلمانان بشوی به شرط اینکه به قرآن عمل بکنی و به روش شیخین هم عمل بکنی، به سنت رسول الله هم عمل کنی. امیرالمؤمنین دستش را کشید و گفت نه، من به قرآن و به سنت رسول الله و به اجتهاد خود و به فهم و شعور خودم عمل میکنم. دوباره برای بار سوم و امیرالمؤمنین قبول نکرد. بعد آن شخص دست به عثمان داد و گفت با تو بیعت میکنم به شرط اینکه به قرآن و به سنت رسول الله و به روش عمر و ابی بکر عمل کنی، او هم معلوم است که گفت چشم و قبول کرد و خلیفۀ مسلمانان شد. حال حرف بر این است که خوب بود امیرالمؤمنین (ع) قبول کنند و بگویند چشم و بعد هم عمل نکنند. یک دروغ مصلحت آمیز، اما چرا این کار را نکرد؟ آیا میشود غیر صداقت در صداقت باشد؟ نه. آیا میشود نور در آن ظلمت باشد؟ نه. یک افتخار برای ما شیعه است که محال است که امیرالمؤمنین یک چیزی بگوید و بعد به آن عمل نکند، حال ولو بلغ و ما بلغ. به هرکجا که میخواهد برسد اما نمیشود که مولا امیرالمؤمنین دروغ بگوید ولو دروغ مصلحت آمیز، ولو دروغ سیاسی. بعد هم امیرالمؤمنین (ع) میتوانست هر کار که میخواست بکند، چنانچه عثمان اینطور شد که خلیفه شد و بعد به روش هیچکس عمل نکرد تا او را کشتند. امیرالمؤمنین (ع) هم کار که میخواست میکرد. قرآن، سنت، فهم ولایی خودش و بالاخره خلافت را میگرداند، پس چرا قبول نکرد؟ یک بله اما خلاف واقع. به خاطر اینست که امیرالمؤمنین سیاست بازی بلد نیست. به قول خودش که به ایشان میگفتند تقوا نداری و سیاست نداری. میگفت هم تقوا دارم و هم سیاست اما اگر سیاست بازی بلد نیستم. اینکه به دیگران دروغ بگویم و بدانم که نمیشود عمل کرد. دروغ بگویم در آن شورا برای اینکه خلیفه شوم، این کار را نمیکنم. من که علی هستم این کار را نمیکنم. من که علی هستم نفس صداقتم و این یعنی یک الگو برای ما و ما باید در زندگیمان دروغ نباشیم، آنوقت میشود الگو از امیرالمؤمنین. ما باید دولتمان، ملتمان به همدیگر دروغ نگویند، آنوقت الگو مولا امیرالمؤمنین میشود. ما باید حتی در خانهمان زن به مرد و مرد به زن دروغ نگوید، آنوقت الگو امیرالمؤمنین میشود. اما اگر سر تا پای ما دروغ باشد و اصلاً بلد نباشیم راست بگوییم، این را میشود گفت فضیلت، علیست و فراموش شده نیست. فضیلت مولا امیرالمؤمنین یعنی الگو برای اجتماع. اما الان اینطور نیست. لذا از نظر اینکه مولا امیرالمؤمنین الگوی ما هم نیست، یک مصیبت است و ظلم به مولا امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) است. حتی مثلاً سنّی نتوانست علی را پیدا کند، اما ما که علی را پیدا کردیم و ولایت را پیدا کردیم و تا سر حد عشق هم ولایت و علی داریم و شعار أشهد انّ علی ولی الله، داریم. ما باید مطالعۀ علی داشته باشیم. معرفت ولایت داشته باشیم. ما باید در همۀ کارهایمان مولی امیرالمؤمنین الگو باشد. وقتی امیرالمؤمنین به خلافت رسید، طلحه و زبیر میخواستند رئیس شوند. مولا امیرالمؤمنین میدید که اینها نمیتوانند استاندار شوند. بالاخره آمدند و رفتند و در یک جلسهای مولا امیرالمؤمنین حساب بیت المال میکرد و اینها یک مقدار نشستند و معطل شدند. بعد وقتی حساب بیت المال تمام شد، مولا امیرالمؤمنین سر را بالا کرد. اینها شروع کردند حرفهای خصوصی بزنند. مولا امیرالمؤمنین شمع را خاموش کرد. گفتند یا علی چرا شمع را خاموش کردی؟ گفت از آن موقع تا حالا این شمع بیت المال بود، حق داشتم که بسوزد برای اینکه بیت المال را حساب میکردم اما از این به بعد حرفهای خصوصی است. من گوش دارم و شما هم زبان دارید. آنها دیدند که مولا امیرالمؤمنین که حاضر نیست یک شمع بیت المال بسوزد، چطور حاضر باشد که به خویش و قومش استانداری و حکومت بدهد. جلسۀ دوم آمدند و مرتب التماس کردند. مولا امیرالمؤمنین یک جمله گفتند. آن موقع دارالاماره یک خانهای بود و امیرالمؤمنین که در آن خانه نشسته بود، متصل به یک تجارتخانه بود. مولا امیرالمؤمنین فرمودند یک مال التجارۀ حسابی دیروز اینجا آوردند. بروید از خانه نردبان بیاورید و این تجارتخانه را بدزدید و بیاورید و یک مقدار به من بدهید و یک مقدار خودتان بردارید. اینها تعجب کردند و گفتند یا علی! به ما میگویی دزدی کن. فرمودند اینکه شما به من میگویید دزدی کن و اینکه بیت المال را به شما بدهم. خوب شما دزدی کنید به من بدهید، چرا من دزدی کنم و به شما بدهم؟. نتیجه هم جنگ جمل شد. امیرالمؤمنین علی (ع) فرمودند جنگ جمل بشود یا نشود، اما من دزد از کار در نیایم. چراغ بیت المال برای حرفهای خصوصی نسوزد، هرطور که میخواهد بشود. ذرهای ظلم به دیگران و به مردم نشود، مابقی به هرکجا میخواهد برسد. معنایش اینست که مولا امیرالمؤمنین سیاست داشت، لولا التقى لكنت أدهى العرب، مال مردم خوری و تبعیض و اختلاف و اینها را میگفت نه. به هرکجا میخواهد برسد. من که علی هستم دروغ بلد نیستم. من که علی هستم اجحاف و تبعیض و پول دادن را بلد نیستم. به ایشان میگفتند پول بده تا ریاست باقی بماند. ایشان میفرمودند: أأطلب الریاسة بالظلم، بالجور. خدا نکند من ریاست خودم را حفظ کنم به واسطۀ پول دادن به این بادمجان دور قاب چین و به این کسی که زنده باد و مرده باد میگوید.
چند روز قبل روایتش را در نهج البلاغه خواندم که به استاندارش مینویسد: أدقّوا أقلامكم، و قاربوا بين سطوركم، و احذفوا من فضولكم، و اقصدوا قصد المعاني؛ و ايّاكم و الإكثار، فإنّ اموال المسلمين لا تحتمل الإضرار. استاندار من در وقتی که به من نامه مینویسی قلمت را ریز کن و بین سترها فاصله نینداز و قلم فرسایی نکن و جان کلام را بنویس برای اینکه اگر جان کلام را ننوشتی و از من تعریف کردی و قلمفرسایی کردی، اگر بین سطرها فاصله انداختی و اگر قلمت درشت بود، به بیت المال ضرر میخورد. کاغذ و مرکب بیشتر مصرف میشود. بیت المال تحمل اینطور ظلمها را ندارد. به این میگویند ولایت و به این میگویند علی. آیا این مولا امیرالمؤمنین، در ادارۀ ما و در مسئولین ما و در بازار و اقتصاد ما، الگوی ما هست؟. لذا با کمال شرمندگی باید بگوییم که علی یک فضیلت فراموش شده است. مثل سنّیها هم نیستیم. میدانیم که نفس فضیلت است و میدانیم که بالاترین فضائل است. اما یک کسی درّ گرانبها داشته باشد اما از گرسنگی بمیرد، چه فایده دارد. میگفت همیانه یک نان داشت و سگش داشت میمرد و این گریه میکرد. به او میگفتند چرا گریه میکنی؟ گفت سگم میخواهد بمیرد. گفتند چرا؟ گفت گرسنه است. گفتند خوب تو که نان داری به او بده. گفت نه، نان را به سگ نمیدهم، ولو بمیرد. اما دلم هم برایش میسوزد که میخواهد از گرسنگی بمیرد. ما درّ گرانبها داریم مثل علی و مثل اهل بیت، با سیصد آیه در فضیلتش. ما درّ گرانبها داریم مثل علی که پیغمبر اکرم (ص) روی منبر بارها و بارها میفرمود: یا علی أنت و شیعتک هم الفائزون، انت و شیعتک هم الغالبون. علی انّ حزب الله هم الفائزون، علی انّ حزب الله هم الغالبون. این روایات و آیات را داریم، اما چرا مطالعه نداریم؟. ظلم به علی. چرا مولا امیرالمؤمنین الگوی زندگی ما و الگوی جوانان ما و الگو در دانشگاههای ما و الگو در بازار و ادارههای ما نیست. خوب این ظلم است و باید بگوییم که امیرالمؤمنین از نظر معرفت فراموش شده است. از نظر الگو فراموش شده است و مولا امیرالمؤمنین الان در میان تشیّع یک فضیلت مجهول فراموش شده است. جوانان ما علی کیست، را نمیدانند. جوانهای ما علی را الگو در زندگی نمیدانند. این فساد اخلاقی از همین جا سرچشمه میگیرد. ما با کمال شرمندگی بایدبگوییم که فساد اداری داریم. این پروندهها متراکم را امیرالمؤمنین نداشت و یاد داد که چه کنید. فساد اقتصادی داریم. اگر به راستی روش مولا امیرالمؤمنین عمل شود، یک نفر فقیر نیست، یک نفر بی زن و بی شوهر نیست و بالاخره یک اقتصاد صد در صد سالم در جامعه حکمفرما میشود. اما مهمتر از این دو اینکه فساد اخلاقی داریم و این فساد اخلاقی به طور کلی نابود میشود. هرچه هست از قامت ناساز بی اندام ماست.