شماره درس: 19
تاريخ درس: ۱۳۹۰/۶/۱
متن درس:
الحمدلله رب العالمین و الصلوة و السّلام علی خیر خلقه أشرف بریة ابوالقاسم محمّد صلی الله علیه و علی آله الطیّبین الطاهرین و علی جمیع الانبیاء والمرسلین سیّما بقیة الله فی الأرضین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین
شهادت مولی الموحدین مولا امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) را به همۀ شما تسلیت میگویم و از طرف شما این مصیبت بزرگ را به ساحت مقدّس حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تسلیّت میگویم و از طرف همۀ شما از حضرت زهرا (سلام الله علیها) میخواهم که نظر لطفی به جلسه عنایت کنند و با لطف حضرت زهرا (س) از جلسه بیرون رویم. ان شاء الله
بحث امروز ما دربارۀ یک فضیلت فراموش شده است و آن قرآن است. گرچه الحمدلله در جمهور اسلامی، قرآن در صحنه آمد. وارد دانشگاهها شد. مردم نه اینکه توانستند قرآن بخوانند بلکه حافظ قرآن شدند و حفظ قرآن در میان مردها و در میان زنها فراوان شد و باید همه و مخصوصاً خانمها، شکر این نعمت را به جا آورند. اما چیزی که باید توجه کنیم، اینکه هنوز یک در ده است. یعنی قرآن که در صحنه آمده و در میان اجتماع آمده و در میان دانشگاهیان آمده و در میان آقایان و خانمها آمده، یک در ده است. معمولاً مردم نمیتوانند قرآن بخوانند، چه رسد که بخواهند تفسیر قرآن بکنند. یعنی قرآن در صحنه نیست و قرآن در میان آنها نیست. وقتی باید بیش از اینها شکر کنیم، که قرآن در صحنه آمده باشد برای همه و همه. در زمان پیغمبر اکرم (ص) چنین شد. مردم سواد الفبا نداشتند، اما حافظ قرآن بودند. پیغمبر اکرم (ص) برای آنها درس قرآن میگفت. بعد از شهادت پیغمبر اکرم، یک جنگی جلو آمد که مسلمان کُشی بود، هفتصد نفر حافظ قرآن در آن جنگ کشته شد. یعنی صدِ نود مردم درحالی که سواد فارسی نداشتند اما حافظ قرآن بودند. لذا در زمان ما درحالی که قرآن در صحنه آمده، باید بگوییم که یک فضیلت فراموش شده است. بحثی که هست، اولاً اینکه قرآن چیست؟ قرآن خودش را معرفی میکند و میگوید من کپیۀ عالم وجودم. وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ يَابِسٍ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ. این کتاب، این امام مبین یعنی قرآن، کپیۀ عالم وجود. علم ماكان و مايكون و ماهو كائن، در این قرآن. تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْءٍ، هرچیزی را قرآن میتواند تفسیر کند و میتواند تبیین کند. ما فَرَّطْنا فِی الْکِتابِ مِنْ شَیْءٍ، چیزی نیست که در قرآن نباشد. چیزی نیست که خدا در قرآن نیاورده باشد. رساتر اما عرفانی. قرآن یعنی تجلی ذاتی خدا. این قرآن است. این نعمت بزرگی است که پروردگار عالم به ما داده است. البته مبیّن میخواهد. وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ (سوره نحل، آیه 44). یا رسول الله! قرآن کپیۀ عالم وجود است اما مبیّن میخواهد. مبیّنش تو و اهل بیت (علیهم السلام). لذا این روایت ثقلین که سنی و شیعه نقل میکنند، شاید بیش از هزار مورد پیغمبر اکرم در هر فرصتی فرموده است. یک ساعت دَم مرگ آمد به مسجد و بعد از نماز روی پلۀ اول نشست و حدیث را خواند. دَم مرگ هم میخواست بنویسد و نگذاشتند. بیش از هزار مرتبه فرموده است که دو تا نعمت بزرگ. قرآن، عترت و عترت، قرآن. قرآن، علی و علی، قرآن. انِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا، کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی؛ أَهْلَ بَیْتِی وَ إِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ. اگر میخواهید گمراه نشوید، به یک دست قرآن و به دست دیگر ولایت داشته باشید. تفاوتی هم با هم ندارد. هر دو تجلی ذاتی خداست. هر دو، تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْءٍ. هردوی آنها، علم ماكان و مايكون و ماهو كائن در آنها نهفته است. اهل بیت مفسّر قرآن و قرآن هم متبیّن به واسطۀ اهل بیت (علیهم اسلام) است. اما این فضیلت فراموش شد. چیزی که باید توجه کنیم، نگویید که ما قرآن میخوانیم، نه، قرآن خیلی اهمیت دارد. قرآن چهار مرتبه دارد که همه و همه این چهار مرتبه را باید طی کنند. اول ـ خواندن قرآن. و این را قرآن جداً میخواهد. فاقْرَؤُوا مَا تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ عَلِمَ أَن سَيَكُونُ مِنكُم مَّرْضَى وَآخَرُونَ يَضْرِبُونَ فِي الْأَرْضِ يَبْتَغُونَ مِن فَضْلِ اللَّهِ وَآخَرُونَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَاقْرَؤُوا مَا تَيَسَّرَ مِنْهُ (سوره مزمل، آیه 21). اینطور آیهای در قرآن نداریم که اینقدر تأکید کند که تا میتوانی قرآن بخوان، خواه توجه به معنا داشته باشی یا نداشته باشی. میخواهد معنایش را بدانی یا ندانی. همان هم که معنایش را نمیداند و توجه ندارد، همان لقلقۀ لسان قرآن میخواند، مثل کسی است که ویتامین را نداند که چه لفظی است و چه کاره است و یک سیب بخورد. این اگر بداند که ویتامینش چیست و چقدر است و یا نداند که ویتامینش چقدر است، ویتامین این سیب یا به جذب بدن این میشود. خواندن قرآن اینگونه است. معنایش را بدانیم یا ندانیم، آن نور قرآن جلوهگر در دل میشود. لذا قرآن میفرماید که تا میتوانی قرآن بخوان. خدا میداند که مریضی و حرف زدن برایت مشکل است، اما همان موقع هم تا میتوانی قرآن بخوان و همان موقع هم تا میتوانی سورۀ حمد و قل هو الله بخوان. اگر سواد هم نداری، سورۀ حمد را که بلدی، تا برسی به خانهتان هفتاد مرتبه سورۀ حمد بخوان. پیغمبر اکرم (ص) میفرمودند اگر بِدَمی به یک مرده و زنده شود، تعجب نکن. بعد قرآن میفرماید که خدا میداند که بعضی اوقات کاری داری، مثلاً جوان کنکور دارد، آن بازاری اگر دنبال کارش نرود، ورشکست میشود، قرآن میگوید همان موقع هم تا میتوانی قرآن بخوان. بعد قرآن میفرماید خدا میداند گاهی در جبهه هستی و در خط مقدم جبهه، یقاتلون فی سبیل الله، همان وقت هم که با دشمن میجنگی، تا میتوانی قرآن بخوان. فَاقْرَؤُوا مَا تَيَسَّرَ مِنْهُ، این معنایش چیست؟ خدا به توسط قرآن از همۀ ما میخواهد که این نور را بخوانیم. قرائت، و این یک فضیلت فراموش شده است. الان اینطور نیست. مردم یک قرآنی میخوانند اما یک در صد است. در دانشگاه مثلاً یک جلسۀ قرآن میگذارد و یا اول صحبت چند تا آیه میخواند، قرآن میگوید نه فقط این باشد بلکه اصلاً یکی از کارهای اساسی تو باید خواندن قرآن باشد. یک مسلمان که بتواند قرآن را از رو بخواند، لاأقل اگر هر روز نه و هر هفته نه، ماهی یک ختم قرآن داشته باشد. از اول بگیرد تا آخر و دوباره از اول تا آخر. بعضی از بزرگان را سراغ داریم که هر سه روز یک ختم قرآن دارند. خیال هم نکنید که اینها بیکارند، بلکه کار اینها ده برابر کار شماست، اما یک قدری وقت میدهند به قرآن و هر سه روز یک ختم قرآن میشود. خوشا به حال آنهایی که کم کم رسیدند به آنجا که طی اللسان دارند. قرآن میتواند به انسان هم طی الارض بدهد و هم طی اللسان بدهد. بالاخره مرتبۀ اول از خواندن قرآن اینست که انسان تا میتواند قرآن بخواند. حال اگر هم قرآن را حفظ کند که چه نوری است و چه برکتی و چه عاقبت بخیری است. در مجالسمان باید قرآن بخوانیم، اما کم میخوانیم. رسانهها باید قرآن خیلی داشته باشند، آنهم در ماه مبارک رمضان. راجع به کارهایشان و راجع به فیلمهایشان قرآن را بسنجیم، یک در صد میشود. مخصوصاً اگر قرآن با صدای خوش خوانده شود و شمرده شمرده خوانده شود، یک جاذبۀ عجیبی دارد. یکی از معجزات بزرگ خدا، این جاذبیت قرآن است. ما کتاب زیاد داریم. کتابهای شعری که به راستی جاذبه دارد، خیلی داریم اما یک در هزارِ جاذبۀ قرآن را ندارد. قرآن را هر وقت، هرکه بخواند تازه است. این یکی از معجزات قرآن است. قرآن بیست معجزه دارد. معجزههای خیلی بالایی دارد. شما خیال میکنید اگر قرآن معجزه نداشت، دشمن با جنگ نرمش میگذاشت که ما آرام باشیم. دشمن سواد دارد. دشمن علیه اسلام و تشیّع و قرآن کار میکند. دشمن بیش از پانصد رسانه علیه قرآن و تشیّع دارد، اما بیاید در صحنه و مستقیم بگوید من مخالف قرآن هستم و معجزههایش را قبول ندارم، پس بنابراین به صحنه میآیم، غلط کرده و نمیآید و تا حالا هم نیامده است و نمیتواند بیاید. این بیست معجزۀ قرآن دشمن را شل و کور کرده است. فقط فحش میدهند و فقط بدی میکنند و تهمتهای بالا میزنند. به آنها میگوییم و الان هم من روی منبر میگویم و از طرف شما هم میگویم که یک کتاب بیاورید که جاذبهاش مثل قرآن باشد، همۀ ما دست از اسلام برمیداریم و قرآن را هم دیگر قبول نداریم. به قول قرآن، پشت به پشت یکدیگر کنند و یک قرآن بیاورند که جاذبهاش مثل قرآن باشد و همیشه تازه باشد. همین که مثلاً در ماه رمضان سی ختم قرآن میخواند، هر نامهای که بخواند خسته میشود ولو نامه از پسر عزیزکردهاش باشد که برایش نوشته و دومرتبه و سه مرتبه بخواند خسته میشود و دیگر نمیخواند، اما قرآن را سی مرتبه هم بخواند آن سی و یک مرتبه اگر شیرینیاش بیشتر نباشد، کمتر نیست. اینها معجزۀ قرآن است و یک فضیلت فراموش شده، الان همین خواندن قرآن است. رادیو، تلویزیون، مردم، مسجد، روحانیت و همه و همه، خواندن قرآن را فراموش کردهاند. خیال هم نکن که ثواب ندارد، بلکه ثوابش خیلی بالاست. آقا و خانم! اگر کسی یک آیه در ماه رمضان بخواند، خدا ثواب یک ختم قرآن در نامۀ عملش مینویسد. به جای این سریالها که میبینید و به جای این حرفهای مفتی که بعد از افطار میزنید و خیلیها قبل از افطار میزنند، قرآن بخوان. اگر کهنه میشد، حق داشتی که بگویی خسته شدم. و این خواندن قرآن را قرآن جداً میخواهد و اما یک فضیلت فراموش شده است. گفتم الحمدالله حافظ قرآن در میان خانمها و آقایان داریم و خیلی باید شکر کرد، اما وقتی با جامعه بسنجیم، یک در صد میشود، یک در هزار میشود و مسلمانهای در صدر اسلام به عکس بودند. هزارتا از آنها سواد الفبا نداشتند و حافظ قرآن بودند و یکی دو تا که خیلی کودن بودند و نمیتوانستند حافظ باشند، اما آشنایی کامل با قرآن داشتند. این یک مرتبه از قرآن.
مرتبۀ دوم از قرآن این تفسیر قرآن است و این تفسیر قرآن را همه لنگیم. اهل علم لنگ است. دانشگاه لنگ است و رسانهها اصلاً خبری از آن نیست. شماها هم کجا برای تفسیر قرآن مینشینید و پیش چه کسی تفسیر قرآن میخوانید. لاأقل آنوقتها در زمان طاغوت که ما بچه بودیم. در ماه مبارک رمضان، همۀ مسجدها یا غالب مسجدها قرآن میخوانند و تفسیر قرآن را هم یک آقایی میگفت. آقایان بزرگ در اصفهان میآمدند در وسط جلسه که قرآن خوانده میشد و هنوز تمام نشده بود، نیم ساعت تفسیر میگفتند. الان این موقوف شده است. ظلم است و ظلم به قرآن است. اگر در روز قیامت این قرآن بگوید که چرا نمیفهمیدی که من چه میگویم و چه چیز دارم، چه جوابی به آن میدهی. اتفاقاً قرآن میگوید رسول گرامی روز قیامت شکایت میکند. پناه بر خدا. روایت داریم که وای به کسی که در روز قیامت شفیع او دشمن او باشد. قرآن نقل میکند که پیغمبر اکرم (ص) شکایت میکند. يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا. میگوید خدایا این امت من قرآن را پشت سر گذاشتند. تفسیر قرآن نمیدانستند و قرآن نمیخواندند و اعراض از قرآن داشتند. قرآن مهجور بود. یعنی خدایا بازخواست مرا از این امت بکن. وای به آن روز که پیغمبر اکرم (ص)، مظهر رحمت خدا که باید شفاعت همۀ ما را بکند، از ما شکایت کند که خدایا این قرآن من مهجور در میان اینها بود. چرا اینقدر گرفتاریم؟ به خاطر اینکه قرآن مهجور است و یک فضیلت فراموش شده است. قرآن فضیلت یک کتاب مثل حافظ و سعدی که نیست. گفتم که کپیۀ عالم وجود است. مظهر ذاتی خداست. کلام الله است. در وقتی که قرآن میخوانیم باید توجه داشته باشیم که خدا با ما حرف میزند و برسیم به آنجا که به راستی بیابیم خدا را و توجه کنیم که کلام الله یعنی چه. خدا با زبان ما با ما حرف میزند. لذا مرتبۀ دوم تفسیر قرآن است. در خانۀ کدام یک از شما تفسیر هست. اصلاً تفسیر کم نوشته شده است. ابن عربی یک عارف است. میگوید که هفتصد تفسیر بر قرآن نوشته شده اما هنوز قرآن بِکر است. حضرت امام به ما میگفتند که بعد از ابن عربی هفتصد تفسیر نوشته شده و هنوز قرآن بِکر است. همین هزار و چهارصد تفسیر هم الان در کتابخانهها نیست. مردم نخواستند و عطار در آن چای پیچید. الان تفسیر در میان ما خیلی کم است. اهل علم کوتاهی کرده است و کوتاهی میکند. دانشگاه کوتاهی کرده است و کوتاهی میکند. ترم تفسیر قرآن باید باشد و امتحان تفسیر قرآن باید باشد. جلسات قرآن هر شب باید باشد. نگویید که نه و نمیشود. چرا سریال میشود؟. کدام یک از شما هستید که در ماه رمضان یا غیر ماه رمضان سریال نبینید. چرا آن میشود اما قرآن نمیشود. چرا از آن خسته نمیشوی و از این تفسیر قرآن خسته میشوی. چرا از آن خسته نمیشوی و از این بحثهای من خسته و چُرتی میشوی. یک جایش خراب است و خیلی هم خراب است. لذا قرآن یک آیه دارد که کمر انسان را میشکند. أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا (سوره محمد، آیه 24). مگر قفل شقاوت به دلت خورده است که تدبر در قرآن نداری و تفسیر قرآن بلد نیستی. یعنی آن کسی که سر و کار با قرآن نداشته باشد، قفل شقاوت به دلش خورده است. اینهم مرتبۀ دوم است. قرآن میخواهد و جداً میخواهد. از علما و طلبه میخواهد و دانشگاه میخواهد و از رسانهها مخصوصاً تلویزیون میخواهد، از مردم و از بازاریها میخواهد و بالاخره در شبانه روز، یک ساعت یا دو ساعت تفسیر قرآن باشد.
مرتبۀ سوم ـ برداشت از قرآن. یعنی ما باید کم کم در اثر تفسیر قرآن خودمان مفسّر شویم. لازم هم نیست که خیلی سواد طلبگی یا دانشگاهی داشته باشیم. فراموش نمیکنم یک جانبازی که هشتاد درصد مجروح جنگی بود. این در جبهه کارها و حرفهایی داشت. راجع به بحثهای من میگفت که ما چطور و حتی با پوستۀ انار باتری درست میکردیم و رادیو را در یک سوراخی پنهان کرده بودیم و بالاخره این بحثهای شما را گوش میدادیم و بالاخره آن چند سال در جبهه و کم کم پروردگار عالم به او الهام داده بود. وقتی آزاد شد در همین اصفهان و من از قم میآمدم و خیلی به این علاقه داشتم. وقتی پیش من میآمدم، میدیدم که برداشت از قرآن دارد و یک برداشتهایی که هیچ جا نیست. گفتم قرآن که یک کتاب معمولی نیست، بلکه دریاست و هرکه، هرچقدر از آن بدارد، یک قطره از دریاست. بالاخره این شخص برداشت از قرآن داشت در اثر تقوایش و در اثر تقیّد به ظواهر شرعش و اما بالاتر در اثر خواندن قرآن و در اثر تدبّر در قرآن و کم کم به این میگفتم که آقا أقلاً یک جلد کتاب بنویس. خدا نخواست. این اجتماع خطرناک را خدا میدانست، لذا او را برد در عالم ملکوت و آن شخص از دنیا رفت. از این افراد زیاد داریم. این مولا کاظم اراکی را من دیده بودم که یک مرد بی سوادی بود. اما گذشت و ایثار و فدارکاریاش، آقا امام زمان (عج) این را حافظ قرآن کرده بود و این رسیده بود به آنجا که این نور قرآن را میدید. تفسیر قرآن میکرد. در مقابل علما و بزرگان در جلسه تفسیر میگفت. در میان مراجع و مجتهدین که این مراجع و مجتهدین تعجب میکردند از برداشت این آقا. کار در قرآن میکند و قرآن کمکش میکند و میشود مفسّر قرآن و آنهم برداشت از قرآن. اینها چیزهای چشم بندی که نیست. اینهایی که من میگویم از خودم که نیست و از کتابها هم که نیست. اینها چیزهایی که آدم دیده و میبیند که انسان نمیدانم و نمیتوانم و نمیشود و اینها نیست، بلکه این خانم باید برسد به آنجا که وقتی ظرف میشوید، زمزمۀ قرآنش، کم کم برسد به آنجا که برداشت از قرآن کند. خدا رحمت کند این بانو که افتخار برای اصفهانیها بود و همه به او افتخار میکردند. این شخص یک دوره تفسیر نوشته است به نام أخزن العرفان. درحالی که معلم کم دیده و نمیتوانست معلم ببیند. حجاب و عفاف و از خانه بیرون نیامدن، اما هم وارد فقه بود و هم وارد عرفان بود و هم فیلسوف بود و من جمله مفسّر بود. روز قیامت همین خانم را میآورند صف محشر و اصفهانیها را هم میآورند و میگویند چرا این خانم توانست و تو نتوانستی. چه چیز تو کمتر از او بود. او خواست و شد و شماها نمیخواهید و نمیشود.
مرتبۀ چهارم ـ عمل به قرآن است. قرآن سرمشق زندگی. وقتی قرآن سرمشق زندگی شد، خود قرآن میگوید که بهشتت از همان جا شروع میشود. ما خیال میکنیم با این کارها و با این گناهانمان میشود دنیا اداره شود. نه اینطور نیست. به غیر دنیای پر از غم و غصه و دلهره و اضطراب خاطر، یک دنیای پر از آشوب و پر از فساد اخلاقی. وقتی اعراض از قرآن شود، اینطور میشود که الان شده است. اما ببین قرآن چه میگوید. قرآن میگوید بهشتت از همین جا شروع میشود تا به بهشت موعود برسی. مرحوم کلینی در کافی یک روایت نقل میکند از پیغمبر اکرم (ص) که این روایت خیلی بالاست. میفرماید که پیغمبر اکرم (ص) فرموده: اِذَا الْتَبَسَتْ عَلَيْكُمُ الفِتَنُ كَقِطَعِ اللَّيْلِ الْمُظْلِمِ فَعَلَيْكُمْ بِالْقُرآنِ. اگر فساد اخلاقی عالم را گرفت، چارهای ندارید جز تمسّک به قرآن و تشبّث به قرآن. انَّهُ شَافِعٌ مُشَفَّعٌ وَ مَاحِلٌ مُصَدَّق. قرآن شفاعت میکند و شفاعتش پذیرفته میشود. قرآن نفرین میکند و نفرینش پذیرفته میشود. وقتی قرآن یک فضیلت فراموش شده، شد به ما نفرین میکند. چنانچه اهل بیت به ما نفرین میکنند. بعد قرآن میفرماید: و من جعله امامه ساقه الى الجنه، هرکس قرآن سرمشق زندگیش باشد، بهشتت از همان جا شروع میشود تا به بهشت موعود برسد. و من جعله خلفه ساقه الي النار، هرکس پشت پا به قرآن بزند و اعراض از قرآن بکند، جهنمش از همان جا شروع میشود تا به جهنم موعود برسد. این روایت به ما میگوید که این فضیلت فراموش شده، خطرناک است خطرناک، و اگر میخواهی دنیایت یک بهشت موعود شود و حیات طیّب داشته باشی، تمسّک به قرآن داشته باش و قرآن سرمشق زندگیت شود.
از قرآن کمک بگیرید برای اینکه خدا بچههایتان را از این شر فساد اخلاقی حفظ کند، در خانهتان قرآن زیاد بخوانید. قرآن بخوانید و به پسرتان فوت کنید. قرآن بخوانید و به دخترتان بدمید، بدون اینکه او بفهمد. تا وقتی از خانه بیرون میرود و برمیگردد، قرآن او را حفظ میکند. امام حسین کمک به زینب کرد و قرآن خواند. سر بریدۀ حسین قرآن خواند.
نسئلک اللهم و ندعوک باسمک العظیم الاعظم الاعزّ الأجل الأکرم
بحق الحسین و عیاله، بحق الحسین و اخته زینب، یا الله
یا الله یا رحمن یا رحیم یا مقلّب القُلوب ثبّت قلوبنا علی دینک