شماره درس: 25
تاريخ درس: ۱۳۹۰/۶/۸
متن درس:
الحمدلله رب العالمین و الصلوة و السّلام علی خیر خلقه أشرف بریة ابوالقاسم محمّد صلی الله علیه و علی آله الطیّبین الطاهرین و علی جمیع الانبیاء والمرسلین سیّما بقیة الله فی الأرضین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین
یکی از فضیلتهای فراموش شده که گویا اصلاً در اسلام نیست، امر به معروف و نهی از منکر است.
اسلام به این امر به معروف و نهی از منکر خیلی اهمیت داده است. یک روایتی از پیغمبر اکرم (ص) است که مثل آن راجع به همۀ عبادات نیست و روایت محیرالعقول است. پیغمبر اکرم فرمودند: الخير کلها و الجهاد في سبيل الله عند الامر بالمعروف و النهي عن المنکر الا کنفسة في بحر لجي. همۀ خوبیها یک طرف، مِن جمله جهاد در راه خدا، امر به معروف و نهی از منکر هم یک طرف. همۀ خوبیها در مقابل خوبی امر به معروف و نهی از منکر، قطره از دریاست. پیغمبر اکرم (ص) نفرمودند قطرة من البحر بلکه فرمودند نفسة فی بحر، یک نخی را که تر کنید، عرب به این میگوید نفسه، یعنی آن تری نخ. شاید بگوییم هزارم یک قطره و بعد پیغمبر اکرم (ص) میفرمایند همۀ خوبیها را یک طرف بگذار. نماز و روزه و خمس و زکات و حج و مِن جمله جهاد در راه خدا و امر به معروف و نهی از منکر را یک طرف بگذار. همۀ خوبیها در در مقابل خوبی امر به معروف و نهی از منکر مثل یک تری نخ در دریاست. کنفسة في بحر لجي، بالاتر از این راجع به امر به معروف و نهی از منکر نمیشود گفت که پیغمبر اکرم (ص) فرمودند. قرآن میفرماید اسلام بهترین ادیان است. امت اسلامی بهترین امم است. قرآن میفرماید اگر بهتری به خاطر اینست که امر به معروف و نهی از منکر دارید. كُنتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ، این آیه هم انصافاً خیلی اهمیت دارد. معنای آیه اینست که اگر ما خوبیم و اگر ما خیریم و افضل از همه هستیم، به خاطر اینست که امر به معروف و نهی از منکر داریم. یعنی اگر امر به معروف و نهی از منکر نداشته باشیم، خوب نیستیم و خیر نیستیم و افضل از امم دیگر نیستیم. این سورۀ والعصر، سورۀ عالی است، مختصر است اما خیلی پرمعناست. به اندازهای پرمعناست که وقتی نازل شد، مسلمانان صدر اسلام به جای تعارف با یکدیگر سورۀ والعصر میخواندند. دو تا مسلمان که به هم میرسیدند، سلام میکردند. یک کدام میگفت بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم* وَالْعَصْرِ *إِنَّ الإنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ* و دیگری میگفت إِلا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ. و این سورۀ مبارکه خلاصهاش اینست که میفرماید قسم به عصر* قسم به عصارۀ عالم خلقت یعنی امام زمان. همۀ انسانها ورشکسته و بیچاره و بدبخت و شقی هستند. همۀ انسانها مثل یک کسی که غرق در دریاست، غرق در بدبختی و شقاوت هستند، مگر یک طایفه و آنهم إِنَّ الإنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ، که دو سه تا تأکید دارد و خیال نکن که ساده است. یقیناً چنین است. شبهه نکن و بدان که یقین چنین است. آن یک طایفه، إِلا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ، آنکه دو تا بال دارد که میتواند از این خسران و از این دریای نکبت و بدبختی پرواز کند. یکی ایمان روبنا و تقیّد به ظواهر شرع و بال دوم، امر به معروف و نهی از منکر است. اگر آن تقیّد به ظواهر شرع و پشتوانه و ریشه یعنی ایمان نباشد، شقاوت است. اما اگر آن باشد، یعنی یک مسلمان واقعی از نظر روبنا و زیربنا، یعنی یک متقی باشد اما آن بال امر به معروف و نهی از منکر را نداشته باشد، مرغ یک باله است و مرغ یک باله نمیتواند پرواز به سعادت کند و بالاخره گربه او را میخورد. شیطان انسی و شیطان جنی او را میبرند. بیش از هزار روایت از اهل بیت (علیهم السلام) راجع به امر به معروف و نهی از منکر است. یک کتاب و همه روایت مربوط به امر به معروف و نهی از منکر است. لذا این امر به معروف و نهی از منکر که متروک شده و نباید بگوییم که فراموش شده بلکه اصلاً نابود شده است. این فوق العاده اهمیت دارد. روایت را خواندم که از نماز و روزه و خمس و زکات و حج و حجهاد اهمیتی بیشتر است. آن ملتی که امر به معروف و نهی از منکر ندارد، شقاوت و بدبختی است، مثل کسی که در دریا غرق است، این هم در دریای خسران غرق است. یک چیزی که امیرالمؤمنین در نهج البلاغه دارد، اینست که میفرماید: اذا تُرِكَ الامر بالمعروف و النهي عن المنكر سَلَّطَ الله عَلیهم شِرارهم و يَدعوا خِيارهم فلا يَستجابُ لَهُم، اگر یک ملتی امر به معروف و نهی از منکر نداشته باشد، خدا دو تا مصیبت بزرگ برایش میآورد. یک مصیبت اینکه بدها بر سر خوبها مسلط میشوند. یک مصیبت هم اینکه مؤمنین و آن افرادی که به راستی بالا هستند و اولیاء خدا هستند و حتی امام زمان (عج)، برای این ملت دعا میکنند اما دعا مستجاب نمیشود. شبهای قدر دارند اما دعایشان مستجاب نمیشود. عزاداریها و گریهها و زاریها دارند اما دعایشان مستجاب نمیشود. بلای فقر و تجرّد و بلای نکبت و بدبختی فساد اخلاقی، بلای کم آبی و خشکسالی و بلای قحطی برای آنها میآید. خیلی هم دعا میکنند، نه عموم مردم بلکه اولیای خدا، و يَدعوا خِيارهم، اما دعایشان مستجاب نمیشود. یعنی ملتی که امر به معروف و نهی از منکر نداشته باشد، دعای این ملت مستجاب نمیشود و اگر بلایی بالاتر از این نداشتیم بس بود اینکه بگوییم امر به معروف و نهی از منکر در اسلام خیلی مهم است و همۀ ما باید به این امر به معروف و نهی از منکر اهمیت بدهیم. این امر به معروف و نهی از منکر، مراتب دارد.
مرتبۀ اول اینست که ما باید از گناهکار ناراحت باشیم. گناهکار را دوست نداشته باشیم. باید برخورد ما با گناهکار، برخورد غضب آلود باشد. یک روایت داریم که در زمان پیغمبر اکرم (ص)، برخورد اصحاب با گناهکار، علی وجوهٍ مُکَفَّرَه. غضب آلود بود. و بالاخره حرف و خنده و امثال اینها باید نباشد. این مرتبۀ اول امر به معروف و نهی از منکر است. آن کسی که سر و کار با نماز ندارد و سر و کار با جماعت ندارد، باید با این شخص رفت و آمد و نشست و برخاست و امثال اینها نداشته باشیم. قهر بد است الاّ در اینجا. قهر به اندازهای بد است که اگر دو تا مسلمان با هم قهر کنند و سه روز طول بکشد و آشتی نکنند، اسم اینها از طومار اسلام خط زده میشود. خَرَجَ عَن رِبقَة اسلام. اما گفتند که همین قهر راجع به امیر به معروف و نهی از منکر باید باشد.
مرتبۀ دوم، مبارزۀ منفی است که این هم تأثیرش فوق العاده مهم است. چند تا آیه در قرآن است که تأثیر این مبارزۀ منفی را میفرماید. پیغمبر اکرم (ص) وقتی میخواستند به جبهه بروند، کسی را به زور نمیبردند و اگر هم کسی از جبهه ناراحت بود، اصلاً راهش نمیدادند. خود اینها باید بیایند زیر پرچم جهاد و خودشان به جهاد بروند و جهاد را خودشان اداره کنند. در یکی از جنگها که جنگ تبوک بود و خیلی خطرناک بود برای اینکه دو سه تا مملکت و آنهم متمدّن با هم تبانی کرده بودند برای اینکه اسلام را زمین بزنند و یک براندازی کنند. مسلمانان هم اصلاً امکانات نداشتند و هوا هم خیلی گرم بود و رفتن به جبهه خیلی مشکل بود. همه رفتند زیر پرچم به غیر از دو سه نفر که البته اینها منافق بودند، اما بالاخره دو سه نفر زیر پرچم جبهه نرفتند. مسلمانها رفتند به جنگ تبوک و پیروز شدند و برگشتند. این سه نفر پررویی کردند و به استقبال پیغمبر اکرم(ص) آمدند. وقتی آنها هنوز دور بودند، پیغمبر اکرم (ص) رو کرد به اصحاب و فرمودند که با اینها قهر باشید. اینها آمدند و سلام کردند و پیغمبر اکرم جواب سلام را داد اما با اینها تعارف نکرد و مسلمانها یک بی اعتنایی حسابی به اینها کردند. و اینها آمدند در مدینه و چند روزی این مبارزۀ منفی یعنی این قهر ادامه داشت. قرآن میفرماید که نمیشود زندگی کرد. إِذا ضاقَتْ عَلَيْهِمُ الْأَرْضُ بِما رَحُبَتْ وَ ظَنُّوا أَنْ لا مَلْجَأَ مِنَ اللَّهِ إِلاَّ إِلَيْهِ (سوره توبه، آیه 118) دیدند که نمیشود زندگی کرد و قهر با اینها و نبود رفت آمد همه با اینها و اینکه نه چیزی به آنها میفروختند و نه چیزی از آنها میخریند و بالاخره دو سه تا میرزا عبدالاضافه در میان اینهایند. لذا با کمال شرمندگی آمدند و توبه کردند و پروردگار عالم توبۀ آنها قبول کرد و این چند آیۀ داغ در سورۀ توبه آمده که قطع نظر از تاریخ، خودِ قرآن میفهماند که اگر ما مبارزۀ منفی داشتیم، خیلی تأثیر داشت. با مبارزۀ منفی ما میتوانیم گناه را از جامعه برداریم. با مبارزۀ منفی ما میتوانیم شخص بی نماز را نمازی و مسجدی کنیم. با مبارزۀ منفی میتوانیم این کسی که خمس نمیدهد، خمس ده بکنیم. و بالاخره با قهر و قطع رابطه و پیغمبر اکرم (ص) میفرمودند به اینها دختر ندهید و از اینها دختر نگیرید. با آدم گنهکار که نمیشود رفت و آمد کرد و از اینها دختر گرفت و به اینها دختر داد. با اینها خرید و فروش و رابطه و رفت و آمد نداشته باشید. از آنها دختر نگیرید و به آنها دختر ندهید و بالاخره یک مبارزۀ منفی با گناهکار یا یک مبارزۀ منفی با کسی که به واجبات اهمیت نمیدهد. این مرتبۀ دوم است که اگر این مرتبه عمل شود، قرآن میفرماید که تقیّد به ظواهر شرع درست میشود و همه متقّی میشوند. اگر این مبارزۀ منفی درست شود، همه دست از گناه برمیدارند و این امر به معروف و نهی از منکر تأثیر بسزایی دارد. اینهم مرتبه دوم.
مرتبۀ سوم ـ گفتن است اما با تلطف و مهربانی و با موعظه. حال خانوادگی باشد این باید باشد و خویشان باشد، این باید باشد. در جلسه باشد، این باید باشد. در مغازه در بازار هم باید باشد. در ادارهها باید باشد. همه و همه باید یکدیگر را امر به معروف و نهی از منکر بکنند. بدون تندی و بدون اینکه حرفهای تند زده شود. بلکه با تلطف و مهربانی و موعظه و با استدلال. همان که قرآن در سورۀ لقمان میفرماید که لقمان پسرش را امر به معروف و نهی از منکر میکرد اما با جانم و با عزیزم. با تلطف و مهربانی او را موعظه میکرد و نه اینکه با او با تندی حرف بزند. بعد هم با استدلال میگفت که این کار تو بد است و دلیلش هم اینست. چرا تقیّد به ظواهر شرع نداری و دلیلش هم اینست که باید داشته باشی. وَ إِذْ قالَ لُقْمانُ لاِبْنِهِ وَ هُوَ يَعِظُهُ يا بُنَيَّ لا تُشْرِکْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ (سوره لقمان، آیه 13). این هم مرتبۀ سوم است که این مرتبه هم باید باشد. اگر این مرتبۀ سوم جامۀ عمل بپوشد، حتماً یک ماه طول نمیکشد که گناه از جامعه برداشته میشود. بدون بحران میشود و حتماً همه تقیّد به ظواهر شرع پیدا میکنند. در وقتی که مغازه دار ببیند که چون مغازهاش اول ظهر باز است و یا مغازه دار چون نماز مغرب و عشا نمیرود، هیچ کس از او چیزی نمیخرد و هرکس هم به او برسد میگوید چرا در مغازهات باز است، مگر موقع نماز نیست. مسلّم از آن به بعد اول وقت و زودتر از دیگران در مغازه را میبندد. اگر یک گناهکاری وارد اداره شود، مخصوصاً رئیس اداره و آن کسی که ارباب رجوع به او مراجع میکند، درحالی که کارش را خوب انجام دهد، با تلطف و مهربانی بگوید که چرا مویت پیداست و این که مسلمانی نیست. چرا آرایش کردی و چرا اینطور به کوچه آمدی و چرا چادر نداری؟. مگر چادر از قرآن نیست. مگر چادر از زهرا نیست. این خانم که با وضع بد بیرون میآید، اولی که به او بگوید ممکن است به او فحش بدهد و داد بزند. ده قدم بیاید دومی بگوید و سومی بگوید و بیست قدم که آمد پنجمی و ششمی به او بگویند. در مغازه که رفت مغازه دار به او چیزی نفروشد. مسلّم است که حسابی چادری میشود، ولو بدجنس هم باشد اما مجبور است که در جامعه تقیّد به ظواهر شرع را حفظ کند. این هم از مرتبۀ سوم.
مرتبۀ چهارم تندی است که این مربوط به ما نیست و مربوط به دولت است. یعنی وقت موعظه تأثیر نکرد و وقتی لجبازی شد، آنگاه دولت حسابی باید جلویش را بگیرد. نیروی انتظامی باید جلویش را بگیرد. او را ببرند دادگاه و آقای قاضی از روی قانون حسابی با او برخورد کند. به قانون هم عمل کنند و ما بیش از این هم نمیخواهیم. دادگاهها به قانون اساسی جمهوری اسلامی عمل کنند و نیروی انتظامی عمل کند. اگر به زور ببرد وگرنه تندتر و به هرجا که برسد، باید دولت گناه را از جامعه بردارد. تندی مربوط به جوانها و مربوط به مردم نیست. فیزیکی مربوط به دولت و مربوط به نیروی انتظامی است و اگر همین نیروی انتظامی و دادگاهها و همین دولت اسلامی و همین ادارهها از خودشان شروع کنند، نصف این فساد اخلاقی تمام میشود. ما از آموزش و پرورش خیلی گِله داریم. این چه آموزش و پرورشی است. این چه آموزش و پرورش جمهوری اسلامی است که در دبیرستانها دخترهای عجیب و غریب وقتی که تعطیل میشوند و بیرون میآیند چه نکبت بازی دارند. جمهوری اسلامی باید جلوی این را بگیرد. جمهوری اسلامی بگوید باید چادر سرت کنی و حسابی تقیّد به ظواهر شرع داشته باشی و الاّ رفوزهات میکنم و الاّ اخراجت میکنم. دانشگاهها حسابی تقصیر دارند. از دانشگاه باید شروع شود. اینطور نباشد که العیاذبالله به اینجا برسد که اساتید دانشگاه سر کلاس علیه حجاب حرف بزند، بلکه باید با تفاوت باشند و حسابی حرف بزنند و البته بالاتریها جلویش را نگیرند. دولت از خود شروع کند. همۀ ادارهایها را مقیّد به ظواهر شرع کند، آنوقت صدِ پنجاه این فساد اخلاقی از بین میرود. به این اندازه هم که نه، بلکه دولت باید دولتی کند. همه چیز که به شکم نیست. حالا به شکم و معیشت مردم هم که نتوانستند برسند ولی همه که شکم نیست و همه چیز که اقتصاد نیست، مهمتر فساد اخلاقی است. حالا متأسفانه دولت نه اینکه برخورد نمیکند، بلکه دامن به آتش میزند. اگر همۀ ما دق کنیم، جا دارد. دولت باید حسابی این فساد اخلاقی را بردارد. قرآن است که میگوید جامعهای که فساد اخلاقی داشته باشد، جامعهای که العیاذبالله اساتیدش علیه اسلام و علیه روحانیت و نظام صحبت کند، این چه استادی است. دانشگاهها باید حسابی برخورد کنند. دولت باید برخورد حسابی بکند و الاّ همین است که هرچه دعا کنیم، دعا مستجاب نمیشود. دیروز به جای اینکه باران بیاید، اگر نیم ساعت دیگر اینطور بود، همه را خفه میکرد و این شده باران ما. چرا باران نمیآید؟ برای اینکه امر به معروف و نهی از منکر نداریم. ملت ندارد و دولت هم ندارد. چرا خشکسالی است؟ برای اینکه امر به معروف و نهی از منکر نداریم. ملت ندارد و دولت هم ندارد. امیرالمؤمنین (ع) هم میگوید حالا که نداری دعایت هم مستجاب نمیشود و حتی خوبها هم دعا کنند فایده ندارد. آنگاه خشکسالی و بدبختی و گرانی و تجرّد است. و همین نکبهایی است که الان داریم. ما از نظر فساد اداری و فساد اخلاقی و فساد اقتصادی و معیشت مردم، جداً سخت است. همۀ اینها از کجا سرچشمه میگیرد؟. بیاید دولت و ملت و مخصوصاً جوانها تجربه کنید. یک سال تقیّد به ظواهر شرع کنند و ببینند که درست میشود یا نه. اگر درست نشد، معلوم میشود که قرآن دروغ است برای اینکه قرآن میفرماید: مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَکَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاةً طَیِّبَةً وَلَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ؛ (سوره نحل، آیه ۹۷). همه افراد صالح و شایسته بشوید، در همین دنیا حیات طیب پیدا میکنید. حیات طیب یعنی یک زندگی توأم با غنا و یک زندگی منهای غم و غصه و نگرانی و اضطراب خاطر و یک زندگی خوش و خرم و عالی و یک زندگی منهای تجرّد. این قرآن است و این آیۀ شریفه هم که سه چهار تا تأکید دارد، یعنی شک نکن. تو تقیّد به ظواهر شرع داشته باش، تو، عاملاً و عمل صالحاً باشد، آنگاه، فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاةً طَیِّبَةً، آنگاه خدا یک حیات طیب در همین دنیا میدهد و حیات طیبتر هم در آخرت. این قرآن است. بیایید همه تجربه کنیم. مَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا ﴿2﴾ وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ،(سورۀ طلاق) هرکه تقوا داشته باشد، از راه بی گمان خدا گرههایش را باز میکند و خدا از راه بی گمان روزی او را میرساند. حال چرا روزی نمیرساند؟ مگر خدا ما را خلق نکرده پس چرا روزی ما را نمیدهد و چرا معیشت برای ما سخت است؟ به خاطر اینکه ما راندۀ درگاه خدا شدهایم و چرا راندۀ درگاه خدا شدیم؟ برای اینکه متّقی نیستیم. بیایید متقی بشوید و ببینید که چطور این آیۀ شریفه جامل عمل میپوشد. دولت و ملت تجربه کند. قبل از این حرفها باید ملت متقی شود. دولت و ملت باید پشت به پشت یکدیگر کند و جامعه را متقی کند و وقتی جامعه متقی شد، فساد اداری نداریم و فساد اقتصادی نداریم و فساد اخلاقی نداریم و بالاخره به قول قرآن یک حیات طیب در دنیا و یک حیات طیبتر در آخرت داریم. ما راه را گم کردیم. ما باید اهدنا الصراط المستقیم را که به ما دستور دادند در نماز بخوانیم، لاأقل روزی ده مرتبه بگوییم اهدنا الصراط المستقیم. یعنی خدایا ما را در راه مستقیم قرار بده. راه مستقیم که فقط اسلام حرفی و اسلام اعتقادی نیست، بلکه اسلام هم اعتقاد است و هم لفظ و گفتن است و هم عمل. همه باید متقی شویم. همه باید امر به معروف و نهی از منکر بکنیم. تندیهایش از نیروی انتظامی است اما نمیکند. این باغها در اطراف اصفهان چه وضع نکبتباری دارد. چرا نیروی انتظامی جلوی آن را نمیگیرد. چرا اگر هم آنها را میگیرند، دادگاه زود آنها را آزاد میکند. چرا اینقدر بی تفاوت. چرا میرسد به آنجا که مسئولین رده بالا بگویند که حق برخورد ندارید. همۀ اینها همین دردسرها میشود که الان داریم و میشود راه غیرمستقیم و وقتی راه غیرمستقیم شد، هر آنی، میلیونها فرسخ از صراط مستقیم دور میشویم. باید در راه مستقیم باشیم. وقتی در راه مستقیم شدیم، معنایش اینست که باید همه نماز بخوانیم و همه را واداریم که نماز بخوانند. باید مسجدها پر باشد و همه را واداریم که به مسجد بیایند. همه باید روزه بگیریم. امسال گذشت اما وضع بدی در روزه خوری داشتیم. همه باید خمس بدهیم و از کسی که خمس نمیدهد چیزی نخریم. چیز خریدن از او اصلاً حرام است. پس معامله باطل است و حاکم شرع باید اجازه بدهد. با کسی که به راستی تقیّد به امر به معروف و نهی از منکر ندارد و تقیّد به ظاهر شرع ندارد، ترک رابطه بکنیم. آنوقت میشود یک مدینۀ فاضله. هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ، پنجشنبۀ گذشته میگفتم این دو آیه فقط مربوط به زمان ولی عصر نیست، بلکه قرآن میفرماید هر وقت که چنین شد، پیغمبر و قرآن آمده که جهانی شود، تو باید جهانی بکنی. دشمن بخواهد یا نخواهد تو میتوانی جهانی کنی. جهانی شدنی اسلام عزیز به امر به معروف و نهی از منکر است. همه روی این امر به معروف و نهی از منکر به راستی پافشاری کنید. پیغمبر اکرم(ع) در حجة الوداع یک خطبۀ عجیبی دارد. در وسط خطبه فرمودند یک وقتی میآید که این مسلمانها به جای اینکه امر به معروف کنند، امر به منکر میکنند و به جای اینکه نهی از منکر بکنند، امر به منکر میکنند. سلمان و دیگران تعجب میکردند و میگفتند یا رسول الله مگر اینطور چیزی میشود که یک مسلمان به منکر امر کند و اما نهی کند از معروف. حالا ببین که دولت و ملت و اساتید دانشگاه و همه، امر به منکر میکنند و نهی از معروف میکنند و اینها نکبت و بدبختی میآورد. اینها العیاذبالله تقصیر خدا و پیغمبر و اسلام نیست، هرچه هست از قامت ناساز بی اندام خودمان است. بیایید یک سال تجربه کنید، ببینید که درست میشود یا نه. اگرنه بعد گله کنید. بالاخره این امر به معروف و نهی از منکری که الان مطرود شده و حتی به قول پیغمبر اکرم (ص) خیلی جاها میبینیم که انسان امر به منکر میکند و نهی از معروف میکند. هم ملت و هم دولت و هم خوبها و هم بدها. اینها خیلی مصیبت میآورد. خدا نکند آن جملۀ اول امیرالمؤمنین جامۀ عمل بپوشد که سلّط الله علیهم سلطانا لا علم له ولا حلم له ولا رحم له. سَلَّطَ الله عَلیهم شِرارهم و يَدعوا خِيارهم فلا يَستجابُ لَهُم. باید مثل زهرا بود. ببین چطور امر به معروف و نهی از منکر میکند. اگر همین دو سه ماهه زهرا نبود، الان تشیّع نبود. شیعه را زنده کرد و ولایت را زنده کرد. حسابی امر به معروف و نهی از منکر میکرد. هرطور که میشد. حالا کتکش میزدند و امر به معروف و نهی از منکر میکرد. ولایت شوهرش را غصب کردند، باز امر به معروف و نهی از منکر میکرد. فدکش را بردند، بیاید مسجد و آن خطبۀ کذایی را بخواند و بالاخره این دو سه ماهه تا توانست امر به معروف و نهی از منکر کرد. اگر همۀ ما مثل زهرا(س) و نه مثل زهرا (س) بلکه یک در صدِ امر به معروف و نهی از منکر زهرا را بکنیم، حتماً یک مدینۀ فاضله درست میشود.
آمدند که مولا امیرالمؤمنین را به مسجد ببرند. ظاهراً مولا امیرالمؤمنین زهرا(س) را فرستاد پشت در که حیا کنند و بروند. زهرای مرضیه هم آمد با تحریک عاطفه، اما نشد. او گفت و او گفت و ناگهان در آتش گرفت. در نیمه سوخته شد. لگدی به در زدند و در افتاد. ناگهان نامحرم در خانه ریخت. زهرا پوشیده بود اما چادر سرش نبود. لذا برای اینکه نامحرم حجم بدنش را نبیند، زهرا رفت بین در و دیوار. به سلمان میگوید که سلمان نبودی که ببینی که چه خبرها شد. در را فشار دادند. بالای در صورتم را مجروح کرد. وسط در استخوانهای سینهام را در هم شکست. پایین در محسنم را سقط کرد. اما زهرای عزیز دست برنداشت. در همان حال آمد در مقابل امیرالمؤمنین و گفت نمیگذارم که امیرالمؤمنین را به مسجد ببرید. برای اینکه ولایت را باید حفظ کند. اگر روز آخر نبود این جمله را نمیخواندم. دستور داده شد که به زهرا کتک بزنید. دسته جمعی روی زهرا، و یک کسی مشت زد و یک کسی لگد زد و آن نانجیب با غلاف شمشیر به بازوی زهرا زد و زهرا(س) روی زمین افتاد و مولا امیرالمؤمنین را به مسجد بردند.
نسئلک اللهم و ندعوک باسمک العظیم الاعظم الاعزّ الأجل الأکرم
بحق فاطمه، یا الله
یا الله یا رحمن یا رحیم یا مقلّب القُلوب ثبّت قلوبنا علی دینک