سه شنبه 13 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

شماره درس: 9

تاريخ درس: ۱۳۸۱/۸/۲۵

متن درس:

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمدلله ربّ العالمين و الصّلوه و السّلام علي خيرِ خلقهِ، اَشرفِ بريّته ابي القاسم محمّد صلّي الله عليه و آله الطّيبيّن اَلطَّاهرين و علي جميع الانبياء و المرسلين سيّما بقيّه اللهِ في الارضين و لعنته الله علي اعدائهم اجمعين.

بحث امسال ما درباره‌ي تهذيب‌نفس بود. درباره اين‌كه اسنا بايد در خت رذالت را از دل بكند و درخت فضيلت به‌}اي آن غرس كند و بارور كند و از بار آن خود و ديگران استفاده كند. و در اين چند روز فهميديم كه اين بحث از اوجب واجبات است و فهميديم كه از نظر قرآن اگر صفت رذيله‌اي در كسي باشد اين بي‌بهره و شقاوت‌مند است و اگر صفات رذيله طوفاني بشود نمي‌گذارد اين عاقبت‌بخير شود. از نظر قرآن رستگاري فقط و فقط مرهون دل پاك است. مرهون آن دلي است كه صفت رذيله نداشته باشد يا لااقل صاحب آن صفت رذيله قدرتي يا شجاعتي داشته باشد كه بتواند آن صفت رذيله را كنترل نمايد. البته با توجه به اين مطلب كه هميشه مارها و عقرب‌هايي در درون اون است و اين سخن‌هاي مار و كژدوم از مارهاي درون و از عقرب‌هاي درون گرفته مي‌شود. آن كسي هم كه قدرت و شجاعت دارد كه صفات رذيله را كنترل نمايد بايد توجه داشته باشد كه نظير كسي است كه مار در جيب دارد كه اگر يك آن از آن منصرف شود آن مار كار خودش يعني گزندگي خودش را مي‌كند آن شخص را نابود مي‌كند. لذا بحث در حالي‌كه از اوجب واجبات است بايد توجه داشت كه مسئله خودسازي كاري است بسيار مشكل. البته درك اين‌كه از اوجب واجبات است آسان است. با يك توجه انسان مي‌فهمد كه صفت رذيله بد است تكبر ومنيت و نفسيت و غرور و حسادت و بخل و كينه‌توزي بد است. و درك آن يك امر فطري است. و يك امر ضروري است. و من فكر نمي‌كنم يك كسي ولو ناهل ولو شقي پيدا شود بگويد صفت رذيله خوب است. لذا دركش آسان است. چنان‌چه با مراجعه به قرآن واستفاده از قرآن كه مي‌فهميم كه صفت ريذله بد است و اين هم دركش آسان است. يك كسي ترجمه سوره والشمس را بخواند خوب مي‌فهمد كه صفت رذيله چه‌قدر بد است و انسان اگر سلامت نفس داشته باشد چه‌قدر خوب است و با يك توجه در قرآن علت مسئله را هم درك مي‌كند كه اگر سلامت نفس باشد اين سلامت نفس بالاخره او را سعادت‌مند مي‌كند او را روبه خير مي‌برد و اگر صفت رذيله يا صفات رذيله داشته باشد او را رو به شر مي‌برد و بعيد است كه عاقبتش به‌خير باشد. از نظر روايات اهل‌بيت هم اگر كسي مثل كافي شريف را مراجعه كند مي‌بيند كه روايت به حد تواتر مي‌گويد اي انسان بايد خودسازي بكني و از قرآن و روايات استفاده مي‌شود كه همه‌ي پيامبران من‌جمله پيامبراكرم (ص) آمده‌اند براي همين خودسازي و تهذيب‌نفس. «بعثت لاتمم مكارم الاخلاق» آمده‌ام آدم بسازم. آمده‌ام درخت رذالت را از دل بركنم و درخت فضيلت به جاي آن غرس كنم. درك همه اين‌ها آسان است اما آن‌چه مشكل است تا سرحد محال اصل خودسازي است انسان بتواند اين‌كار را بكند خيلي مشكل است و اگر از قول بزرگان نقل مي‌كنيم كه خودسازي يعني با دست چاه كندن بلكه با مژه چاه كندن است تعجب نكنيد انسان بتواند برسد به جايي كه ديگر تكبر نداشته باشد نفسيت و منيت نداشته باشد. انسان برسد به مقامي كه ديگر غرور علمي و غرور عبادت و غرور كاري نداشته باشد. جمال ومالش و آبرو و شخصيتش او را گول نزند كم پيدا مي‌شود. و يك ـــــعصمتي مي‌خواهد كه راستي جمالش و مالش و شخصيت و رياست و علمش او را گول نزند. مغرور علمش نباشد و برسد به جايي كه خود را نبيند چه رسد كه علم خود را ببيند. ما همه آمده‌ايم د راين دنيا كه برسيم به يك جايي كه خود را نبينيم بلكه خداوند را ببينيم. خود نبينيم تا علم نبينيم تا غرور علمي داشته باشيم اصلاً در مقابل حق تبارك و تعالي خود را چيزي حساب نكنيم تا اين‌كه علممان مالمان شخصيتمان را حساب بكنيم و آن‌ها بخواهند براي ما غرور بياورند. مشكل است اما از اوجب واجبات است. بايد اين‌را فراموش نكرد خدا اين‌را مي‌خواهد و جدي هم مي‌خواهد. پروردگار عالم يازده تا قسم در سوره والشمس مي‌خورد و مي‌گويد مي‌خواهم. مي‌خواهم تو صفت رذيله نداشته باشي پروردگار عالم زنگ خطر مي‌زند با 17 تأكيد مي‌گويد مِ‌خواهم اگر فت رذيله داشته باشي و حرف مرا نشوني جهنم است. دنيايت در مخاره است و آخرتت هم در مخاطره است. و بايد اين خطر را درك كنيم. مار در جيب و عقرب‌ها در آستين‌داري چه جور مواظبت اين عقرب‌ها و مارها را داري اگر يك كسي يك عقرب در اتاقش گم شود ديگر خوابش نمي‌برد و عقرب هم ممكن است در سوراخ خودش برگشته باشد يا از اتاق هم بيرون رفته باشد اما اين خوابش نمي‌برد. به يك جواني گفتم منزلت خوب است چرا در اين منزل، درست زندگي نمي‌كني؟ گفت چند شب قبل يك عقرب توي رختخواب پيدا شده است خانه‌اي كه اين جور باشد نمِ‌شود در اين خانه زندگي كرد. همه چنين هستيم اگر در خانه‌ شما يك ماري باشد و عد هم گم شود هرجور باشد اين خانه را ـ ولو با گول ـ مي‌فروشي چون خانم، ديگر توي اين خانه زندگي نخواهد كرد اما همين خانم مار حسادت كه از هر اژدها و افعي بدتر است در درونش كولاك مي‌كند. همين آقا كه از هر ماري از عقربي خطرناك‌تر است در درون او كولاك مي‌كند.

توجه به اين مطالب لازم است و واجب است. اين‌ها حرف من نيست حرف ـ‌ مثلاً ـ يك مرجع تقليد نيست كه شما بگوئيد من اين مسئله را از مرجع تقليد ديگري تقليد مي‌كنم. اين يك مسئله‌اي است كه همه انبياء آمده‌اند براي اين‌كه اين مارها را بكشند و اين عقرب‌ها را نابود كنند. «لقد ارسلنا رسلنا بالبينات و انزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط و انزلنا الحديد فيه بأسٌ شديد» (سوره حديد، آيه25)

مخصوصاً پيامبر و قرآنش. پيامبر داد مي‌زند در قرآن، در آيات فراوان قرآن كه من آمده‌ام براي اين‌كه مار بكشم و عقرب بكشم. اين مارهاي درون ترا نابود كنم اين عقرب‌هاي درون ترا نابود بكنم بعضي اوقات بعضي خانم‌ها يا بعضي آقايان زبانشان نيش دارد. اصلاً نمي‌تواند نيش نزند، عادت كرده است كه نيش بزند. خانم وقتي دلش حال مي‌آيد كه شوهرش را بسوزاند. بعضي مردها به اندازه‌اي بدجنس هستند كه وقتي كه مي‌آيد خانه وقتي راحت مي‌شود كه اشك خانمش را ببيند اين از كجا پيدا شده است؟

اين سخن‌هاي چو مار و كژدمت مار و كژدم مي‌شود گيرد دمت

اين‌ها از كجا سرچشمه گرفته است؟‌ از مارهاي درون و ازكژدم‌هاي درون وقتي انسان خودپسند باشد بد انديش باشد سنگ‌دل باشد كارش مي‌رسد به اين‌جا. اين مارها و عقرب‌ها مارها و عقرب‌هاي بچه‌بازي نيست. اين عقرب‌ها در قبر عقرب مي‌شود يعني همان صفت رذيله‌ي ما در قبر ما عقرب است. در جهنم مار است. وقتي يك كسي دل يك كسي را بسوزاند ـ مثلاً موقع افطار دل خانمش را بسوزاند، اين حميم مي‌شود ـ قرآن كه مي‌گويد حميم يعني آب جوشان ـ‌ بايد از اين آب‌جوشان بخورد وقتي بخورد امعاد ــــــ پاره‌پاره مي‌شود. قرآن مي‌فرمايد اين آب‌جوشان را كه اين‌گونه كار مي‌كنند خود تو تهيه كرده‌اي. همان سوزاندن دل بعضي اوقات. بعضي خانم‌ها مخصوصاً با شوهرشان يك نيش‌ها مي‌زنند ـ‌مثلاً ـ مي‌گويد اين هم شد زندگي كه تو داري؟‌ همين يك جمله اين خانم فكر نمي‌كند كه چه ماري در درون او است بعد هم چه ماري در قبر او دچار او است. يكي از علماي بزرگ را در خواب ديدند گفت وضعم خوب است اما يك عقربي است كه هر روز مي‌آيد توي زندگي من و سر شصت پاي مرا يك نيش مي‌زند ومي‌رود و بايد بسوزم و بنالم با اين نيش عقرب تا فردا. چرا؟ گفت براي اين‌كه يك وقتي يك زخم‌زبان به يك كسي زدم و فراموش كردمم توبه كنم. و توبه نكرده از دنيا رفتم آن زخم زبان يك عقرب شده است اين را مي‌بايست مي‌كشتم اما نكشتم. بايد به اين مطلب توجه داشته باشيم و به سر تا پاي قضيه اقلاً در شبانه روز يك دفعه يا دو دفعه توجه كنيم. خودسازي براي ما آسان مي‌شود. لذا مي‌گفتيم مسئله خودسازي مشكل است اما تقوي مي‌تواند انسان را مهذب كند. يك مقداري درباره تقوي صحبت كرده‌ام امروز بهتر از تقوي با آن همه فايده‌اش و با آن همه اهميتش را باي خودسازي بيان مي‌كنم و آن يقظه و بيداري يعني توجه توجه توجه

علماء علم اخلاق براي رسيدن به مقصود و مطلوب 7 منزل درست كرده‌اند و منزل اول را همه آن‌ها يقظه گفته‌اند يعني توجه و بيداري و بعد از يقظه توبه و بعد از آن‌دو تقوي و بعد تخليه و بعد تخليه و تجليه و بعد از همه اين‌ها مقام لقاء و فناء انسان برسد به جايي كه ديگر «رجال لا تلهيهم تجاره ولا بيع عن ذكر الله و اقام الصلوه وايتاء‌الزكوه يخافون يوماً تتقلب فيه القلوب والابصار» (سوره نور، آيه 37) مرادم اين استكه همه اين 7 منازل، همه اين خودسازي‌ها متوقف بر منزل اول است منزل اول پايه است و آن يقظه است. يقظه يعني توجه. يعني بيداري. قرآن با كمال صراحت مي گويد براي خاطر نبودن يقظه غالب مردم جهنمي هستند چون توجه ندارند اگر راستي انسان توجه داشته باشد و سراپاي او را غفلت فرانگيرد انسان به فكر خود مي‌رسد. همين الان عرض كردم اگر يك عقرب در رخت‌خواب شما باشد و بعد گم شود ديگر خوابتان نمي‌برد توجه به اين‌كه عقرب درون از اين عقرب خيلي بدتر است. بريا اين‌كه اين عقرب جان انسان را مي‌گيرد اما آن عقرب دين انسان را مي‌گيرد جان گرفتن يا دين گرفتن كدام مهم‌تر است. معلوم است ما همه چيز را فداي دين مي‌كنيم. ـ مخصوصاً ماايراني‌ها مخصوصا شما ها ولو اين‌كه ما گناه‌كار باشيم ولو اين‌كه لابالي در دين باشيم اما واقعاً اگر تعارض بشود بين دين و همه چيز معلوم كه همه حاضرند همه چيز را فداي امام حسين كنند فداي ولايت كنند فداي دين كنند. لذا اگر مي‌بينيد صفات ريذله داريد و به آن اهميت نمي‌دهيد بريا اين است كه توجه نداريد كه صفت رذيله چيست؟ قرآن مي‌فرمايد اگر توجه نداشته باشيد جهنمي مي‌شويد. قرآن مي‌فرمايد آدم بي‌توجه كور مي‌شود، كر مي‌شود. «ولقد درأنا لجهنم كثيراً من الجنو الانس لهم قلوب لا يفقهون ها و لهم اعين لا يبصرون بها و لهم آذان لا يسمعون بها اولئك كالانعام بل هم اضل اولئك هم الغافلون» (سوره اعراف، آيه179) اولئك هم الغافلون يعني بي‌توجهي حتماً آدم را جهنمي مي‌كند. بي‌توجهي است كه مارها، عقرب‌ةا در درون، اما نمي‌كشد و آن عقرب‌ها و آن مارها دين مي‌كشد دين را از بين مي‌برد و اين توجه بايد باشد و راستي اگر ما شبانه روز دو سه مرتبه توجه به اين مطلب كه مارها در درون ما است اين مارها و عقرب‌ها را بايد لااقل كنترل بكنيم. لااقل در يك كيسه‌اي بيندازيم و در كيسه را ببنديم و كنترل كنيم. اگر توجه نداشته نكنيم مثل آن مار است كه پيش ما است كه اگر توجه نكنيم مي‌گزد و مي‌كشد. آن صفت رذيله هم كه بدتر ا زمار است مي‌كشد، نابود مي‌كند، دين نابود مي‌كند، آبرو مي‌برد شخصيت مي‌برد و راستي صفات رذيله اگر گل بكند به جاهاي بدي مي‌رسد اگر جامعه فساد اخلاقي دارد ازاين‌جا سرچشمه گرفته است. اگر لاابالي‌ها اذيت مي‌كند از اين سرچشمه گرفته است اگر دزد فغراوان شده است از اين‌جا سرچشمه گرفته است اگر حيف و ميل زياد است اين‌جا سرچشمه گرفته است اگر خود خواري، خودگرايي فراوان شده است از اين‌جا سرچشمه گرفته است. اگر مردم به‌جاي اين‌كه به ديگران رسيدگي كنند. و رباخواري و رشوه‌خواري مي‌كنند از اين‌جا سرچشمه گرفته است. و بالاخره وقتي كه يك ريشه‌يابي كنيم مي‌بينيم كه كليه مفاسد اجتماعي از صفات رذيله سرچشمه مي‌يگرد يعني از آن زمان مارهاي درون، از آن عقرب‌هاي درون والا اگر راستي انسان عقرب و مار نداشته باشد و دل سالم باشد به اين‌جا مي‌رسد يعني مثل حضرت سلمان، استاندار مدائن بود و اين سلمان خيلي بالا رفته بود يعني در ميان همه اصحاب ـ‌ بعد از اميرالمؤمنين و امام حسن و امام حسين كه آن‌ها از پيامبر بودند و با پيامبر تفاوت نداشتند ـ ‌نمره‌ي اول بود «سلمان منا اهل‌البيت» خيلي مقام است كه امام صادق مي‌فرمايد حضرت سلمان ده درجه‌ي ايمان را پيمود يعني رسيد به درجه‌ي آخر. و اين خيلي مقام است. حضرت سلمان استاندار بود و دم مرگ گريه مي‌كرد اين از كجا سرچشمه مي‌گيرد چرا يك آدم دم مرگ گريه مي‌كند؟ به او گفتند چه شده است گفت يك روايت از پامبر اكرم به يادم آمده است و اين روايت مرا متلاطم كرده است پيامبر اكرم فرمود در روز قيامت يك گردنه‌هايي است از اين گردنه‌ها نمي‌گذرند مگر سبك‌باران « بحي المخففون و هلك المثقلون» آن‌هايي كه بارشان سنگين است نمي‌توانند و گيرمي‌كنند. وقتي گير كردند جايشان جهنم است. راوي مي‌گويد من يك بررسي كردم زندگي سلمان را ببينم چرا سنگين بار است ديدم كه يك اتاق دارد كه همه خانه او و هم استانداري او است ـ يك اتاق خشت و گلي ـ يك قلم و دوات براي نوشتن حوايج مردم، يك كاسه‌ گلي، يك عصا، يك پوست كه هم فرش او است و هم رخت‌خواب او است اما دم مرگ به اندازه‌اي متلاطم است و مي‌گويدد سنگين بار م سنگين بار چه جور مي‌شود. يك كسي هم به اندازه‌اي حيف و ميل كرده است كه اگر پول‌هايش را بخواهند شمارند يك حسابگر مي‌بايد چند روز حساب پول‌هاي او را كه طلاها را با تبر پاره پاره مي‌كردند و ارث را قسمت مي‌كردند. اين از اصحاب پيامبر بود آن هم از اصحاب پيامبر بود چرا يكي مي‌شود عثمان و يك مي‌شود سلمان؟ توجه، توجه، توجه.اين جمله آخر استاد بزرگوار ما علامه طباطبائي است. توجه، توجه،‌توجه.

همين علامه طباطبائي ـ چرا بعضي اوقات انسان‌ها اين گونه‌اند و از آن طرف اين قدر انسان سنگ‌دلمي‌شود ـ يكي از همسايه‌هاي علامه گفت كه ايشان صبح ود در زد ما رفتيم ديدم علامه طباطبائي است تعجب كرديم ايشان هيچ وقت با ما سر و كار نداشت ديدم خيلي حال ايشان بد است و در تلاطم است نفس زنان است گفت يك بچه گربه افتاده توي چاه (چاه باران) و اين صدا مي‌كند و مرا از اول شب تا الان ناراحت كرده است و خوابم نبرده است با كمك كنيم اين بچه گربه را در بياوريم مي‌گويد من رفتم ـــــــ آوردم و 25 تومان آن‌روز خروج كرديم و بچه گربه را در آورديم و به مادرش رسانديم. علامه طباطبائي بسيار خوشحال شدند. اين يكي يك نفر هم پيدا مي‌شود كه در مقابل او بچه يتيم از بي‌افطاري آه و ناله مي‌كند و او هيچ چيزيش نمي‌شود. اي كاش فقط اين بود مال يتيم را مي‌خورد چه خوردني!! بيت‌المال را مي‌بلعد چه بلعيدني!!! خمس امام‌زمان را نمي‌دهد و هيچ چيزيش هم نمي‌شود آن يكي اين هم يكي. اين‌ها از كجا سرچشمه مي‌گيرد. علامه طباطبائي خودسازي كرده است. توانسته است صفات رذيله را از دل بكند. سالم شده است. آن مارها و عقرب‌هاي درون را ندارد. اما اين آقا اين خانم سنگ‌دل هنوز مارها و عقرب‌را دارد، قرآن كه مي‌فرمايد «فويل للقاسيه قلوبهم من ذكر الله»‌(سوره زمر، آيه22) واي به تو كه سنگ‌دلي به‌خاطر اين است كه خودسازي نكرده است آن كسي كه خودسازي كرده براي يك بچه گربه اين قدر ناراحت مي‌شود كه از اول شب تا به صبح خوابش نمي‌برد اما آن ديگري اگر دنيا را در مقابلش سر ببرند هيچ چيزيش نمي‌شود اصلاً‌ دنبال اين است كه حيف‌وميل كند.و تقلب و حقه‌بازي روي پول‌مردم، روي مال مردم آن وقت هم كه مي‌خواهد ربا بخورد چه كلاه شرعي‌ها براي خاطر اين‌كه همين فقير بدبخت را بسوزاند. راستي چه‌جور مي‌شود كه در مقابل اين آقا ايستاده و سرسش را انداخته است زير و محل به اين آقا نمي‌گذارد ـ حالا بعد از اين‌كه توي اداره راهش داده‌اند توي اتاقش راهش داده‌اند مي‌گويد امروز برو فراد بيا. مي‌گويد من وسيله ندارم من از ده آمده‌ام، از آخر شهر آمده‌ام. مي‌گويد برو حرف نزن. يك مقدار حرف بزند باپشت‌گزدني بيرونش مي‌كنند. اصلاً كارش را هم انجام نمي‌دهند چرا اين‌جور شده است؟‌واي به صفت رذيله. وقتي كه انسان خوديت و نفسيت و تكبر داشته باشد مي‌رسد به اين‌جا كه اصلاً نمي‌تواتد درك كند بايد رحم بكند. نمي‌تواند درك كند كه ارباب رجوع وقتي وارد اداره‌اي شد بايد فوراً كار او را انجام بدهد ـ‌ اگر خودش مي‌تواند خودش ـ اگر خودش نمي‌تواند بايد دنبال او راه بيفتد و از اين اتاق به آن اتاق وكارش را انجام بدهد و از او عذرخواهي هم بكند و بگويد برو. يك مسلمان بايد چنين باشد. چرا اين‌جور نيست؟ واي به صفت رذيله. واي به اين حسادت‌ها واي به اين كينه‌توزي‌‌‌‌‌ها. واي به اين منيت و نفسيت‌ها و بالاخره واي به اين غرورهاي چند روز رياست يا شخصيت يا چند شاهي پول با اين وضع نكبت‌باري كه اين پول‌ها پيدا مي‌كند اين توجه چيز خوبي است و همين توجه است كه قرآن مي‌خواهد. امام صادق عليه‌السلام در ذيل آيه مي‌فرمايد پروردگار عالم نماز را مي‌خواهد اما به‌طور محدود، حالا كسي هم مقيد به نماز مستحبي باشد بالاخره 51 ركعت مي‌شود. محدود است 17 ركعت نماز واجب است و 34 ركعت هم نماز مستحب بالاخره محدود است. روزه يك ماه مبارك رمضان محدود است اگر هم مي‌تواند گاهي هم روزه مستحبي مي‌گيرد. خمس و زكات محدود است. آن كسي كه در آمد دارد اول خودش سير بخورد. تمام زندگيش اداره بشود اگر چيزي ماند آن وقت خمسش را بدهد و بالاخره مابقي واجبات هم همه محدود است امام صادق عليه‌السلام مي‌فرمايد اما يك چيزي محدود نيست و مي‌خواهند و خيلي مي‌خواهند آن چيست؟ توجه«يا ايها الذين آمنوا اذكروالله ذكراً كثيراً و سبحوه بكرهً و اصيلاً» (سوره احزاب، آيه41-42) اي مسلمان، دائم‌التوجه باش. امام صادق مي‌فرمايد اين را خدا خيلي مي‌خواهد مي‌فرمايد «يا ايها الذين آمنوا اذكرو ذكراً كثيراً» (سوره احزاب، آيه41) محدودش نمي‌كند خيلي مي‌خواهد. بعد امام صادق عليه‌السلام مي‌فرمايد مراد گفتن «سبحان الله»‌، «الحمدلله»، «لااله‌الا‌الله»، «الله اكبر»‌ نيست ولو اين‌كه ذكر خوب است. آدك ذكر يونسيه داشته باشد خيلي خوب است. «لا اله‌ الا‌ انت سبحانك اني كنت من الظالمين» (سوره انبياء، آيه87) انسان كلمه «لا اله الا الله» را هزار مرتبه بگويد خيلي خوب است و همين ذكرها است كه كم‌كم حال توجه مي‌دهد اما امام‌ صادق(ع) مي‌گويند مراد توجه «عند ما احلّ و حرمّ»‌است توجه به اين‌كه صفت رذيله داريم. و اين صفات رذيله را بايد رفع بكنيم. توجه به اين‌كه گناه مصيبت‌زا است. بايد گناه نكرد توجه به اين‌كه همه در محضر خدا هستيم. و ادب حضور بايد مراعات شود. همه درد محضر امام زمان هستيم و ادب حضور بايد مراعات بشود الان همين جلسه ما در محضر مقدس امام زمان است. مي‌بينيد. ما در محضرش هستيم. آن‌ها را كه متوجه هستند را مي‌بينند. آن‌ها را كه مي‌فهمند را مي‌بينند. چرتي‌ها را هم مي‌بينند. آن‌ها را هم كه نمي‌فهمند را مي‌بينند. دل من در محضر امام زمان است مي‌فهمند من براي چه مي‌گويم. آيا با خلوص مي‌گويم براي خدا مي‌گويم يا براي مردم مي‌گويم. اين آيه در قرآن تكرار شده است «وقل اعملوا فسيري الله و رسوله و المؤمنون» (سوره توبه، آيه105) هر كار مي‌خواهي بكن چه در خلوت چه در جلوت. اما توجه به اين داشته باشد كه خدا، پيامبر، ائمه‌طاهرين مي‌بينند. به قول حضرت امام رضوان‌الله‌تعالي‌عليه: همه جا در محضر خداست چه خلوت، چه جلوت و ما در محضر خدا هستيم چه در خلوت چه در جلوت. توجه به اين مطلب خيلي كار مي‌كند. چيزي كه به جوان‌ها بايد بگويم اين توجه و اين حرف‌ها علم آن نمي‌تواند كار بكند به‌خاطر اين‌كه علم كاربرد ندارد. علم خوب است اين حرف‌ها كه من از اول تا الان گفتم براي شما علم بود. شما توجه كرديد كه قرآن اين‌جور مي‌گويد. شما توجه كرديد كه عقل ما اين‌طور مي‌گويد. فلسفه، عرفان، قرآن، روايات اهل‌بيت، اين‌ها همه علم است خيلي كاربرد ندارد. چه چيز كابرد دارد. وقتي اين توجه ما را به باور برساند مثل همان مثالي كه زدم. شما يك مار توي جيب‌تان باشد همراهتان باشد اين باور است و چون باور است مواظبت از اين مار زياد مي‌كنيد كه همراهتان باشد اين باور است و چون باور است مواظبت از اين مار زياد مي‌كنيد كه يك دفعه شما را نگزد. آن عقرب را توي رخت‌خواب ديدديد ديگر توي رخت‌خواب نمي‌خوابيد چون باور است. علم نيست. آن كه همه انبياء مي‌خواهند اين است كه انسان باور كند در محضر امام زمان است انسان باور كند كه راستي صفات رذيله مار،‌است و از مار بدتر است از عقرب بدتر است اين باور از كجا پيدا مي‌شود از همين توجه‌ها اول، علم است كم‌كم باور مي‌شود. توجه، توجه، توجه، و تلقين كردن، تلقين كردن. قرآن شريف مي‌فرمايد يك راهش هم عبادت است همان تقوي. «واعبد ربك حتي يأتيك اليقين»‌ اگر مي‌خواهي يقين پيدا كني. ارگ مي‌خواهي باور كني عبادت مي‌خواهد. نماز شب اين باور را به انسان مي‌دهد. روزه ماه مبارك رمضان. اگر روزه بگيرد موقع افطار از خدا بخواهد و جدي هم بخواهد آخر ماه مبارك رمضان يك نعمت پيدا مي‌كند بالاترين نعمت‌ها چه نعمتي؟ نعمت باور.باور كرده است خدا هست. باور كرده است صفات رذيله مار است. باور كرده است معاد هم هست. باور كرده است كه يك حق و حقيقتي داريم يك واقعيت‌هايي هست. ماه مبارك رمضان اين باورها را به ما مي‌دهد هم‌چنين باقي واجبات همه هم همين است. مخصوصاً اجتناب از گناه. اجتناب از گناهه به انسان باور مي‌دهد. لذا ما درباره اول دين دو تا راه داريم كه هر دوراه را جحوان‌ها بايد بپيمايند 1- راه استدلال، راه علم كه همه خان‌ها، آقايان كه الان در جلسه تشريف دارند بايد بتوانند خدا را از نظر علمي اثبات يكنند به چه دليل خدا هست؟ فوراً بايد دليل بياورند. به چه دليل معاد سهت؟ معاد جسماني به چه دليل هيت؟ حضرت ولي‌عصر پشت پرده غيبت يك روزي ظاهر مي‌شود و به دست مباركش پرچم اسلام روي كره زمين افراشته مي‌شود به چه دليل؟ همه بايد در فراخور حالشان دليل داشته باشند اگر يك كسي بگويد پدرم گفته است جامعه مي‌گويد. اصول دينش لنگ است. اصول دين اجتهادي است تقليدي نيست اين يك راه است كه انسان حقايق را اصول دين را از راه علم و استدلال پيدا يكند. 2- يك راه ديگر راه باور است كه اسنان از راه عبادت و از راه اهميت دذادن به واجبات و اهميت دادن به مستحبات و اجتناب از گناه باور كند خدا هست. و آن‌چه كه كاربرد دارد و انسان را كنترل مي‌كند آن است كه باور كند معاد هست همين الان يك آتشي در مقابل شما. يك آب‌جوش رد مقابل شما باشد معلم شما دست در اين آب‌جوش نمي‌زنيد چرا؟ چون باور داريد اين آب مي‌سوزاند. عبادت انسان را مي‌رساند به آن‌جا كه باور كند كه آتش جهنم هست وقتي باور كرد مسلم ديگر گناه نمي‌كند و معصوم هم معنايش همين است. ائمه‌طاهرين، انبياء، حضرت مريم اين‌ها معشوم هستند يعني كارشان رسيده به اين‌جا، باور كرده‌اند كه راستي خدا هست. پيامبر هست. خدا عادل است. لذا مقام تسليم دارد مقام رضا دارد. امامت درست است. و من جمله اميرالمؤمنين و 11 فرزندش الان در اين جلسه متا حكومت دارد نظارت دارد اين باور اگر باشد. باور به اين‌كه معاد هست ديگر قطعناً گناه نيست هر چه اين باور بيشتر باشد كاربردش بيشتر است كه14 درجه دارد و درجه چهاردهم را عصمت قرار داده‌اند و درجه‌ي دهم را حشرت سلمان دارد كه دم مرگ راستي گريه مي‌كند. هيچ چيز ندارد اما باز هم مي‌ترسد و مي‌گويد نكنه يك وقت يك كوتاهي براي خدمت به خلق خدا شده باشد. نكنه اين قلم اين دوات يك كمي زياد روي كرده باشد ك جمله از نهج‌البلاغه بگويم. كه به اين مي‌گويند باور ـ خدايا اگر علي، علي است و رئيس ما است و امام ما است چرا ما چنين هيتبم. اميرالمؤمنين سلام‌الله‌عليه يك نامه داد اين نامه را معمولاً به استاندارهايش مي‌نويسد. «ارقوا اقلامكم و قاربوا بين سط.ركم و اياكم و فضول الكلام فان اموال المسلمين لا تتحمل الضرار» استاندار من، وقتي مي‌خواهي براي من نامه بنويسي سر قلم را ريز كن ـ سرقلم درشت نباشد ـ بين سطرها را فاصله نينداز ـ توي هم بنويس ـ‌ و زياده‌روي در كلام هم نكن ـ ‌جان كلام را بنويس ـ ننويس حضرت امام علي‌بن‌ابي‌طالب، امام مردم ... اين‌ها لازم نيست.جان كلام را بنويس. سر قلم ريز، سطرها توي هم، جان كلام قلم‌فرسائي نباشد چرا؟ براي اين‌كه اگر قلم درشت باشد،‌ اگر فاصله باشد، اگر جان كلام را ننويسي مركب زياد مصرف مي‌شود كاغذ زياد مصرف مي‌شود و اموال بيت‌المال اين جور ضررها را نمي‌تواند تحمل كند «فان اموال المسلمين لا تتحمل الضرار» باور كرده است معادي هست ديگر خواه ناخواه مي‌رساندش به اين‌جا. و آن‌كه مي خواهيم اين است كه باور كنيم صفت رذيله داريم، تا اين صفت رذيله را كنترل كنيم تا اين‌كه كم‌كم اين صفت رذيله را ريشه‌كن كنيم تا اين‌كه دل سالم پيدا كنيم تا راجع به بيت‌المال مسلمان‌ها نه تنها حيف‌وميل نكنيم بلكه مواظب اين جور چيزها باشيم. كاتب حضرت امام ‌رضوان‌الله‌تعالي‌عليه در نجف ـ‌ ايشان آقاي قرهي است ـ نقل مي‌كرد كه من هر وقتي مي‌خواتسم به حضرت امام چيزي بنويسم روي كاغذ باطله مي‌نوشتم و مي‌دادم اندروني و جوا ب مي‌دادند. يك روز گكاغذ باطله نداشتم و روي كاغذ خوب نوشتم حضرت امام جوابش را دادند ولي پشت نامه هم نوشتند كه اين حرف را روي كاغذ باطله هم مي‌شد بنويسي. همه بايد چنين باشيم. و مي‌خواهند كه چنين باشيم. به فكر ديگران باشيم. هر كس بتواند به خلق خدا خدمت كند آن خوب است. يك گوسفند در خانه پيامبراكرم(ص) كشته بودند و اين گوسفند را همه را ـ غير از گردنش را ـ به فقرا دادند وقتي پيامبر از نماز آمدند گفتند يا رسول‌الله همه‌اش را در راه خدا داديم فقط گردنش مانده است حضرت فرمودند بايد اين‌جور بگوييد همه‌اش باقي مانده غير از گردنش. براي اين‌كه آن‌ها را كه در راه خدا داديم كه از بين نمي‌رود. آن‌ها هست. اما آن گردن را كه خودمان مي‌خوريم از بين مي‌رود. دل پاك آدم را به اين‌جا مي‌رساند يك مثال يادم آدم پيامبراكرم(ص) پيراهن نداشت ـ پيامبر مي‌گفت از بيت‌المال نمي‌شود پيراهن تهيه كنم ـ يك آدم رحمش آمد سه درهم داد به پيامبر گفت يا رسول‌الله شما پيراهن صله‌دار بپوشيد بد است يك پيراهن بپوش سه درهم را پيامبراكرم به اميرالمؤمنين دادند و گفتند برو يك پيراهن بخر رفت و آمد و يك پيراهن آورد حضرتبه آن نگاه كردند ديدند اين پيراهن خيلي سنگين است گفت اين پيراهن خيلي سنگين قيمت است خيلي ژيگول است. مي‌شود اين را پس ببري. حضرت علي خجالت مي‌‌‌‌‌كشيد كه پس ببرد. گفت بيا با هم ببريم پس بدهيم. آمدند پس دادند و گفتند پيراهن كم قميت داري. گفت يك پيراهن يك درهمي دارم گفتند همان را بده. پيراهن يك درهمي را گرفتند و پوشيدند دو درهم پول‌د ار شدند. اين از آن خودشان است و از بيت‌المال نيست ـ خيلي خوشحال بودند آمدند رد شوند ديدند يك دختر بچه گريه مي‌كند. كنيزكي بود ـ گفت پولم را گم كرده‌ام. يك درهم به او دادند گفت حالا بروم مرا كتك مي‌زنند. گفت بيا با هم برويم آمدند در خانه و گفتند السلام عليكم يا اهل‌البيت صاحب خانه آمد ديد پيامبر است. گفت اين دختر بچه پولش را گم كرده بود پول به او داده‌ام و چون دير شده است او را به من ببخش گفت اصلاً به شما بخشيدم در راه خدا آزاد. پيامبر خيلي خوشحال شد بعد برمي‌گشتند يك كسي رسيد ناهار نداشت حضرت يك درهم را به او دادند و گفتند اين هم ناهار تو و زن‌و بچه‌هايت. بعد پيامبراكرم رو كرد به حضرت اميرالمؤمنين و گفتند چه پول بابركتي يك برهنه را پوشاند يك خانواده را سير كرد و يك بنده‌ي خدا را هم آزاد كرد. بارك‌الله به اين دل‌ها چه‌قدر مزه دارد و بهشتشان همين دنيا است. چه رسد به آن بهشت آخرت. چه رسد به آن مقام قرب الهي ما نچشيده‌ايم اين‌ها را براي خاطر اين‌كه صفات رذيله نمي‌گذارد برويم توي اين وادي‌ها. اما بدانيد كه بزرگان يك لذت‌هايي دارند كه ما عنّين هستيم از اين لذت‌ها. پايان

 

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

 شماره نوبت استخاره: 09102506002

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

پاسخگویی سوالات شرعی: 09102506002

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group