شماره درس: 12
تاريخ درس: ۱۳۸۱/۸/۲۸
متن درس:
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمدلله ربّ العالمين و الصّلوه و السّلام علي خيرِ خلقهِ، اَشرفِ بريّته ابي القاسم محمّد صلّي الله عليه و آله الطّيبيّن اَلطَّاهرين و علي جميع الانبياء و المرسلين سيّما بقيّه اللهِ في الارضين و لعنته الله علي اعدائهم اجمعين.
فصل چهارم دربارهي تجسم عمل بود و از دو جلسهي گذشته استفاده كرديم كه صفات رذيله و فضايل اخلاقي در هويت ما دخالت كامل دارند به عبارت ديگر اخلاق هويتساز است. اگر ما صفات رذيله نداشته باشيم و بهجاي آن صفات خوب داشته باشيم مثل شجاعت و سخاوت و رحم و مروت و تواضع و امثال اينها. اين فضايل انساني ما در انسانيت پرورش ميدهد و ما در همين دنيا يك انسان كاملي هستيم و در روز قيامت آن انسانيت ما بروز و ظهور ميكند. و به عبارت ديگر «آدم» وارد صف محشر ميشويم و اگر كسي «آدم» وارد محشر بشود حتماً بهشتي است. پيش آدمها و اولياءالله و زير لواي حمد در خدمت اميرالمؤمنين علي عليهالسلام ميباشد. و اما اگر صفات رذيلهاي داشته باشيم و يا صفات رذيلهاي داشته باشيم و رسوخ در دل كند و ريشهدوانده باشد به تناسب همان صفت رذيله هويت ما تغيير ميكند و براي ما هويتساز است و آن صفت رذيله انسان را بهصورت جانوري درميآورد و الان هم هست ولي ديده نميشود و در روز قيامت بروز و ظهور ميكند چون به قول قرآن روز قيامت «تبلي السرائر» است «يوم تبلي السرائر» (سوره طارق، آيه9) «هناك تبلوا كل نفس ما اسلفت» (سوره يونس، آيه30) چون روز قيامت روز بروز و ظهور است و حقايق و واقعيات روميافتد و خوندش ميبيند كه به صورت يك جانور و يك حيواني است و ديگران هم ميبينند و معلوم است كه بهشت جاي حيوانها نيست بلكه جا آدمها است و اين بايد به جهنم برود اگر كافر باشد هميشه در جهنم است و اگر شيعه باشد بايد بسوزد تا اين كدورتها و هويتها از بين برود و جهنم او را بسازد لذا پيش بزرگان نظير حضرت امام و نظير ملاصدرا جهنم يكي از الطاف بزرگ خدا است گر چه آتش است و سوزندگي دارد، از الطاف بزرگ خدايي است كه اين جانور جهنم برود و ساخته شود گاهي پيامبراكرم سري به جهنم ميزند و مثل مرغي كه دانه بردارد اين افرادي را كه لياقت بهشت پيدا كردهاند همراه خود ميبرد و بالاخره با آن هويتي كه صفت رذيله براي او ساخته است نمِتواند به بهشت برود. بايد آدم شود تا به بهشت بورد و جهنم آدمساز است و اين را بعد از مدتها آدم ميكند نظير سنگ معدن كه در كوره چندين هزار درجه ـــــ آن ميرود و طلا ميشود آتش جهنم چنين است بالارخه او را آدم ميكند و پيامبراكرم به همراه اميرالمؤمنين او را توي حوض كوثر مياندازد و آب كوثر او را زيبا ميكند و تمام كدورتها را از بين ميبرد وقتي همه كدورتها از بين رفت آن وقت بهشتي ميشود «ونعنا ما في صدورهم من غلٍ» (سوره اعراف، آيه43) كدورتهايشان را از بين ميبريم و آنها را بهشتي ميكنيم اين بحث ارزندهاي است و از جوانان تقاضا دارم كه بحث دو روز گذشته و امروز در ذهنشان باشد و به آن اهميت بدهيد چون از ابتكارات قرآن است و بزرگان نظير ملاصدراها ئ حضرت امامها و علامه طباطبائيها روي اينگونه بحثها خيلي پافشاري دارند. انصافاً برا ما مسلمانها افتخار است كه پيامبراكرم 1400 سال قبل در يك محيط جهل كه خودش هم درس نخوانده بود چنين مطالب ارنزدهاي را فرموده است يا خداوند در قرآن آورده است و ما اگر معجزهاي براي پيامبر نداشتيم جز همين بحث تجشم عمل بس بود كه بفهميم قرآن كتاب آسماني است و پيامبراكرم خاتمالانبياء است و بفهميم اين قرآن كه از نظر علمي خيلي بالا است و از نظر فلسفه و عرفان خيلي ارزندگي داردو بحث امروز هم فوقالعاده ارزندگي دارد اما مربوط به تهذيبنفس نيست بحث تجسم عمل به معناي دوم و سوم است. و چون بحث تجسم عمل داشتيم حيفم آمد كه اين بحث را تمام نكنم و قسم دوم و سوم ناديده گرفته شود. تجسم عمل سه معنا دارد. 1- يكمعنا همان كه دوروز دربارهاش صحبت كردهايم. 2- يك معنا اينكه ماها ه ركاري بكنيم از خوب يا بد تأثير بسزائي دردنياي ما دارد، كارهاي خوب ما دنياي ما راآباد ميكند و كارهاي بد ما دنياي ما را نگران كننده و مصيبتزا ميكند. 3- هر چه ما بكنيم چه خوب و چه بد اينها صورتبندي ميشود و نابود نميشود و به تناسب عمل صورتي به آن داده ميشود و اعمال ما با آن صورتها است ولي ما نميبينيم. آنها كه چشم بصيرت دارند ميبينند در عالم برزخ كه همه چشمها تيزبين ميشود و روز قيامت كه همه چشمها باطنبين ميشود و واقعبين ميشود هر كس اعمال خودش را از طرف خودش مييابد و ميبيند. همان شب اول قبر اعمال ما به صورت نگرانكنندهاي و به صورت جانوري رفيق ما ميشود. اعمال خوب ما به صورت زيبايي و معطري وبه صورت رفيق خوبي رفيق ما ميَود و اين رفيق خوب يا رفيق بد هميشه در عالم برزخ با ما است و تا روز قيامت با ما است و در روز قيامت هم با ما است و يكمعناي حساب و كتاب كه در روز قيامت است همين است كه اعمال بد ما و اعمال خوب ما هويدا و نمايان شده است و آن اعمال خوب ما به ما مينماياند كه ما بهشتي هستيم و اعمال بد ما به ما مينماياند كه ما جهنمي هستيم. دو تا بحث روي اين دو قسم تجسم عمل داريم.
1- تجسم عمل به معني اينكه اعمال ما چه خوب و چه بد در زندگي دنياي ما تأثير به سزائي دارد و به اين ميگويند مكافات عمل. شعرا در اينباره شعرها دارند، عوام مردم تجربهها دارند. و روايات ما فراوان در اينباره صحبت كرده است. و از جمله قرآن لذا بحث ما بحث قرآني است و شايد بيش از 100 آيه در اينباره هست كه:
از مكافات عمل غافل مشو گندم از گندم برويد جو ز جو
اعمال خوب ما تأثير دارد در زندگي ما و حتي اولاد ما. و اعمال بد ما تأثير دارد در زندگي ما و حتي در زندگي و اولاد ما. و به واسطه اعمال خوب ما بچههاي ما سعادتمند و عاقبتبهخير ميشوند و بهواسطهي اعمال بد ما بچههاي ما شقاوتمتد و بدبخت ميشوند چه رسد به خود ما. اگر ما يك زندگي بانشاطي بخواهيم بايد مؤمن باشيم و اگر ما العياذبالله فاسق و فاجر شدم يك زندگي بينشاطي كه عاقبت ندارد دچار ما خواهد شد و سرنوشت ما چنين خواهد شد.. آيهاي در قرآن هست كه براي اين مطلب خيلي رسا است. جوانان اين آيه در نظرشان باشد «من عمل صالحاً من ذكر اوانثي و هو مؤمن ــــــ حيوهً طيبهً و لنجزينهم باحسن ما كانوا يعملون» (سوره نحل، آيه97) مؤمن چه مرد چه زن بااين عمل صالح قرآن ميفرمايد ما به او حيات ميدهيم «فلنحييه حيوه طيبه» اين دنيايش است. و حيات طيبتر در آخرت دارد يعني بهشت كه آن تجسم عمل به معناي سوم است كه بعد دربارهاش صحبت ميكنم. اين ايه ميفرمايد «من عمل صالحاً من ذكر اوانثي و هو مؤمن فلنحييه حيوه طيبهن اين آيه تأكيدهاي فراواني دارد. 1- با نون تأكيد ثقيله ميفرمايد حتماً چنين است يقيناً چنين است و حيات طيبه دارد. 2- فعل مضارع كه ميگويد اين حيات طيب دوام دارد يعني مؤمن عاقبتبهخير ميشود و از راهي كه گمان ندارد مشكلاتش حل ميشود «و من يتق الله يجعل له مخرجاً و يرزقه من حيث لا يحتسب» (سوره طلاق، آيه3) از راهي كه گمان ندارد، آن تقوي موجي ميشود فرج براي او پيدا شود و روزي او از راهي كه گمان ندارد برسد. اين از اين طرف قضيه و از آن طرف قضيه هم قرآن ميفرمايد. مثال بزن براي مردم تا تنبيه شوند و درك كنند كه سنت خدا چنين است كه اگر آدمهاي خوبي باشند و جامعه سالمي باشد اين جامعه پرعادت است و پربركت است اين جامعه امنيت دل دارد و زندگي منهاي غم و غصه دارد و اما اگر جامعه فساد اخلاقي داشت و افراد فاسق و فاجر شدند فسق و فجور اينها موجب بيبركتي و گراني و كمبودي و بيكاري و بدبختي ميشود «وضرب الله مثلاً قريه آمنه مطمئنه يأتيها رزقها رغداً من كل مكان فكفرت باتعم الله فاذاقها الله لباس الجوع و الخوف بما كانوا يصنعون» (سوره نحل، آيه112) يارسولالله براي اينها مال بزن و بگو: يك شهري بود كه اين شهر امنيت داشت امنيت دل داشت زندگي منهاي غم و غصه و دلهره و اضطراب خاطر داشت نعمت مثل باران برايشان ميباريد و كمبود نداشتند وگراني نداشتند و بيكاري نداشتند و مفاسد نداشتند و صددرصد در رفاه بودند اما :فكفرت بانعم الله» اين ده و شهر آن چناني، گناه كار شدند و گناه دامن اينها را گرفت. اينها آتش گرفتند. امنيتشان رفت و و بهجاي امنيت دل يك زندگي پر از غم و غصه و اضطرابخاطر برايشان آمد و بهجاي كار، بيكاري آمد و بهجاي ارزاني و فراواني نعمت گراني و كميابي نعمت برايشان آمد و بالاخره پر از درد و بدبختي شدند. قرآن ميفرمايد خدا نكرد بلكه خودشان كردند اين جمله در قرآن زياد آمده است اينجا همميفرمايد خدا نكرد بلكه خودشان كردند «بما كانوا يصنعون» وقتي تقوي برود و فسق و فجور بيايد و خوبي برود و بدي بهجاي او بيايدو فساد اخلاقي جامعه را بگيرد،اين جامعه بايد نكبتزده شود. اين جامعه بايد فساد اخلاقي، بيكاري و گراني داشته باشد. بايد بدها بر سرشان مسلط شود و بدها بدي كنند و خوبها دعا كنند ولي دعاي خوبان مستجاب نشود. راجع به بچههايمان هم قرآن همين را ميفرمايد. ميگويد: خانم، آقا، آيا بچههايت را دوست داري ميخواهي تأمين آتيه براي بچههايت داشته باشي. مواظب زبانت باش. آقا، خانم اگر بچههايت را دوستداري ميخواهي بچههايت عاقبتبهخير شوند و يك زندگي بانشاطي داشته باشند، باتقوا باش تقواي تو در زندگي بچههايت تأثير دارد. بديها و ظلمهاي تو و نيشزبان تو و مواظبت نكردن از رفتار تو سبب ميشود كه اين بديهاي تو دست وپا پيچ بچههايت بشود. و بچههايت بدبخت شوند. «وليخش الذين لوتركوا من خلفهم ذريه ـــــ فافوا عليهم فليتقوا الله و ليقولوا قولاً سديداً» (سوره نساء، آيه9)بايد بترسند آن كساني كه ميخواهند بچههايشان عاقبتبهخير باشند ميخواهند بچههايشان سعادتمند باشند چه بايد بكنند «فليتقوا الله» بايد باتقوي باشند. «وليقولوا قولا سديداً» بايد مواظبت از زبان بكنند. بعضي اوقات يك زخم زبان پدر به ك فقير موجب ميشود كه پسرش ورشكست كند موجب ميشود كه پسرش بدبحت شود و فساد اخلاقي پيدا كند. چنانچه اعمال صالح و نماز شب ونماز اول وقت و انفاقات و خدمت به خلق خدا، همخودش عاقبت به خير ميسود و هم اولادش. از نظر قرآن بهترين تأمين آتيه براي اولاد ماتقواي ما است. اگر ميخواهيم عاقبتبهخير شويم بايد متقي باشيم. اگر ميخواهيم اولاد ما عاقبتبهخير شوند، ما بايد متقي باشيم. اهميت دادن به نماز، خير دنيا و آخرت براي ما و اولاد ما دارد نماز شب خير دنيا و آخرت براي ما و اولاد ما دارد. قضيه حضرت موسي و خضر در چند آيه آمده است. كه از نظر فلاسفه و عرفا و علماء علم اخلاق خيلي آيات بالائي است. حضرت امام ميفرمود بساري از مسايل مشكل در اين چند آيه حل شده است. مسئله ــــ مسئله قضا و قدر و مسئله جبر و تفويض ــــ تجسم عمل. اين قضيه حضرت خضر و حضرت موسي قضه عجيبي است نباشد حضرت موسي يك كلاس مخصوصي را ببيند. اين كلاس مخصوص از طرف خدا نباشد كه معلمش حضرت خضر باشد و از اول هم به حضرت موسي سفارش شد كه هر چه ميبيني حرف نزن يا بعد برايت تفسير كنم. يكي از كارها اين بود كهوارد كشتي شدند. حضرت خضر كشتي را سوراخ كردند. نزديك بود كشتي غرق شود. كشتي رابردند ساحل و چند ساعتي معطل شدند تا كشتي تعمير شد. حضرت موسي دادش رفت بالا و گفت تصرف در مال مردم ميكني وميخواهي مردم را غرق كني. حضرت خضر گفت مگر بنا نشد كه حرف نزني. حضرت موسي گفت اشتباه كردم ريگر حرف نميزنم. از كشتي بيرون آمدن، چند تا بچه داشتند بازي ميكردند حضرت خضر يكي از آن بچهها را كشت. حضرت موسي دادش بيشتر بالا رفت «اقلت نفساً زكيه بغير نفس» (سوره كهف، آيه74) چرا بچه بيگناه را كشتي حضرت خضر فرمود مگر بنا نشد حرف نزني؟ گفت چشم ديگر حرف نميزنم . رفتند تارسيدند به يك دهي ـ ناصريه ايران ـ بدون ناهار و گرشنه از ده بيرون آ«دند و رسيدند به صحرا. توي صحرا يك باغي بود، ديوارش ميخواست خراب شود حضرت خضر به حضرت موسي گفت ديوار اينباغ را بكشيم لذا ديوار را خراب كردند و ديوار را از نو شاختند. در حين ديوار كشيدن حضرت موسي نگفت چرا ولي گت اگر بنا بود ديوارشان را بكشيم لااقل ميبايست از آنان ناهار ميگفرتيم. ناهار به ما نداند ولي حالا بايد ديوارشان را هم درست كنيم. حضرت خضر فرمود كلاس تمام شد «هذا فراق بيني و بينك» (سوره كهف، آيه78) حالا تفسير ميكنم 1- آن كشتي مال چند تا بچه يتيم بود ـ در روايات داريم باباي اين بچهها آدم صالح و شايسته بود و مادرشان هم آدم مقدسي بود ـ اگر من كشتي را سوراخ نميكردم ظالمها كشتي را غصب ميكردندو كشتيها را ميبردند من اين كشتي را سوراخ كردم تا يك مقدار معطل شود و ظالمها بورند و اين كشتي سالم به مقصد برسد. درست انجام دادم يا نه؟ معلوم است درست انجام دادي. 2- اما آن بچه كه شكتم بهخاطر اين بود كه اين بچه اگر بزرگ ميشد هم خودش كافر ميشد و هم پدر و مادر را كافر ميكرد و چون پدر و مادر آدمهاي صالحي بودند من بچه را كشتم اما از نشل همين پدر ومارد دختري به دنيا ميآيد كهپيامبرهايي را تحويل جامعه ميدهد آيا درست انجام دادم يا نه گفت آري. 3- آن ديوار را كه كشيديم يك گنجي زير اين ديوار بود كه مال چمند تا بچه يتيم بود پدرشان آدم صالح و شايستهاي بود و براي اينكه من به آن پدرصالح و شايسته خدمتي كرده باشم اين ديوار را كشيدم تا اين بچهها وقتي بزرگ شدند به گنجشان برسند ايا درست انجام دادم يا نه؟ گفت درست انجام دادي. الان بحث تفويضو قضا و قدر و بحث اطلاقات آيه شريفه كه گاهي ضمير متكلم ميآورد و گاهي ضمير غايب وگاهي متكلم وحده ميآورد كه يك بحث مفصلي هم در جبر و تفويض و قضاو قدر و بلا دارد نميكنم. آنچه بحث الان است اين است كه ايه ميگويد اگر پدر صالح و شايسته شد خدا مواظب اين بچه يتيمهاش است. به حدي مواظب است كه كشتي راسوراخ ميكند كه ظالمها غضب نكنند. به اندازهاي مواظب است كه بچه او را ميكشد و ممصبيت بر او ميدهد اما بعداً جبران ميكند براي اينكه تقوي و اسلامم او از بين نرود. اگر پدر صالح و شايسته شد به اندازهاي خدا به او اهميت ميدهد كه بهواسطه پيامبر خدا مواظب مال بچهاش باشد. اين چند آيه به ما ميگويد اعمال خوب ما نه تنها در عاقبتبهخيري خود ما تأثير دارد در عاقبتبهخيري و اينكه بچههاي ما صالح و شايسته شوند تأثير دارد تا دست عنايت خدا روي سر بچههاي باشد و بالعكس آدم ظالم قطعاً روي بچهها تأثير دارد بچهها بدبخت ميشوند. مثل آتشي كه يك كسي روشن كند چه جور همه چيز را ميسوزاند. اگر كسي در خانه آتش روشن كند خودش ميسوزد، بچههايش هم ميسوزند. ظلم ظالم آتش است. هم ريشهي خودش را ميك ند و هم ريشهي بچههايش را و هم ريشهي جامعه را ميكند. ظلم ظالم آتش برافروخته كه جامعه را ميسوزاند. اين طور نيست جامعهاي كه پر از فساد اخلاقي ميشود همه گناه كار باشند بلكه يك عدهاي گناه ميكنند و جامعه را به آتش ميكشند. يك عدهاي آتش ميافروزند جامعه و همه، همه بهواسطه آن آتش ميسوزند. يك نفر در خانه بدي ميكند اما همه اهل خانه بايد به آتش او بسوزند. بينماز در خانه، خانه را آتش ميزند. پدر معصيتكار، پدر بدكار اين تأثير بهسزائي روي عاقبت بچههايش دارد. قرآن ميفرمايد تو كه بچههايت را دوست داري مواظب اعمال خودت باش. چون اعمال تو علاوه بر اينكه تأثير بهسزائي در عاقبت تو دارد و در دنياي تو دارد بدان كه در جامعه نيز تأثير دارد و روي بچههايت نيز تأثير دارد و اين با تجربه ه اثبات رسيده است و ما ديدهايم افراد صالح و شايسته را خدا بچههايشان را مواظبت ميكند و پروردگار عالم عاقبت اين بچهها را به خير ميكند چه بسيار بچههايي را سراغ داريم كه با شرافت شدند و مؤثر د رجامعه شدند و وقتي ريشهياي كنيم ميبينيم يك پدر خيرخواهي و يك مادر سليم النفس داشتهاند و آن سلامت نفس مادر و آن خيرخواهي پدر موجب شده است كه بچه براي جامعه مؤثر باشد. و بالعكس هم به تجربه اثبات شده است اين مادرهائي كه زبانشان نيش دارد. مادرهائي بينماز،مادرهاي پرخاشگر با شوهر و ناسازگار با شوهر. پدرهاي پرخاشگر در خانه و پدرهاي بدزبان و پدرهائي كه بهواسطهي كسبشان به ديگران ظلم ميكنند و كمفروشها و گرانفروشهها و غش در معاملهها و رباخواريها و رشوهخواريها تأثير بهسزائي روي بچهها دارد و بچههايشان بدبخت شدهاند. يعني يك پدر بهواسطهي رشوهخواري و كمكاري در اداره ناگهان ميبينيم كه بچهاش هروئيني شده است و دخترش بيعفت شده است و اين زياد ديده شده است. علاوه بر اينكه قرآن در آيات فراواني دلالت دارد، به تجربه اثبات شده است. يك پيرمرد روشنضميري كه وضع ماليش خيل يخوب بود يك جائي من ميهمان او بودم. يك آقائي آمد كه وضعش خيلي بد بود آمده بود براي گدائي. آن آقا يك چيزي به او داد و او رفت وقتي رفت گفت يك قضيهاي برايت تعريف كنم ـ قضيه شيريني بود ـ پيرمرد گفت من نوكر باباي او بودم. باباي او حاكم بود اما ظالم بود يك قصري ساختات كه چوبش را از گرده جوانان آورد و كارگري را با ظلم و بالاخره قصري از ظلم بنا كرد. يك روزي مرا خواست. وقتي رفتم من در صحن خانه ايستاده بودم و او را در ايوان ايستاده بود. باران گرفت و باران خيلي تند بود و او به من نگفت بيا زير سقف و من مجبور بودم چون هم حاكم بود و هم ظالم و من هم نوكرش بودم و بدون اجازه زير سقف نيامدم و همينطور زيرباران ايستادم و خيس شدم اما دلم سوخت ـ وامصيبتا اگر دل كسي از دست كسي بسوزد من تقاضا دارم از آقايان مواظب باشيد كه توي حرفهايتان دل خانمتان را نسوزانيد، دل بچههايتان را نسوزانيد مخصوصاً جوانها و دخترها و پسرها غرور علمي دارند و غرور جواني دارند ممكن است و يك جمله و يك دفعه ريشهكن كندشما و هر چه كه داريد خيلي مواظب باشيد و همينطور از خانمها تقاضا دارم در اين وضع بسيار بد كه بسياري از مردها نميتوانند زن و بچههايشان را در رفاه بگذارند يك دفعه بدزباني، رخاشگري نكنيد ـ اين آقا ميگفت همين كه او به من نگفت بيا زير سقف دلم سوخت طولي نكشيد يك آتشي (آتش ظلم) آمد و قصرش را نابود كرد طولي نكشيد حكومتش از بين رفت و بيخودي عزلش كردند و مالش را مصادره كردند و طولي نكشيد اين آقاي حاكم ـــ به گدايي افتاد. يك روز ماه مبارك رمضان من سفره انداخته بودم و موقع افطار نشسته بودم و منتظر بودم كه افطار شود ناگهان ديدم همان حاكم تا زانو توي گل ـ باران آمده بود ـ و پابرهنه با لباسهاي خيس شده آمد سلام كرد از بس گرسنه بود نشست سر سفره و بنا كرد غذا بخورد و من هم به او احترام كردم و به او چيزي دادم حتي نوكرم را خواستم و برنج به او دادم و چيزهاي ديگري به او دادم و همراه او ساختم و با احترام خاصي او را روانه كردم. ميگت وقتي با بدن خيس و پاي گلآلود آمد در اتاق و سلام كرد يادم آمد از آن وقتيكه در ايوان ايستاده بود باران تند ميآمد روي سر من ولي به من نگفت بيا زير سقف و دل من سوخت. قرآن ميفرمايد همين است قرآن ميفرمايد كه نه تنها خودت بدبخت ميشوي اطرافيانت هم بايد بسوزند «ولا يزال الذين كفروا تصيبهم بما صنعوا قارعه او تحل قريباً من دارهم» (سوره رعد، آيه31) ميفرمايد آدم گناهكار و آدم بدعمل و آدمي كه جامعه را به فساد اخلاقي ميكشاند و آدمي كه بهواسطهي گفتارش و كردارش به اسلام و مسلمين بدي ميكند ميفرمايد اين دائماً كوبندگي دارد و از اين كوبندگي و غم و غصه تما ميشود وو غم و غصه دذوم و كوبندگي دوم و از اين هم تمام ميشود كوبندگي سوم. و بعد ميفرمايد «او تحل قريباً من دارهم» اين كوبندگيها فقط براي خودش نيست براي زن و بچههايش هم هست. اگر خانم است براي شوهرش هم هست. و در كار شوهرش هم گره ميافتد و ميفرمايد براي بچههايش هم همينطور است. «او تحل قريباً من دارهم» يعني اعمال بد ما دست و پا پيچ ما و دست و پا پيچ اطرافيان ما و دست و پا پيچ زن و بچههاي ما خواهد شد. اعمال خوب ماتأثير در سعادت ما و سعادت زن و بچههاي ما و سعادت اطرافيان ما خواهد شد. در روايات ميخوانيم بعضي اوقات خدا به واسطهي يك مؤمن به يك استان رحم ميكند يا به يك شهر و دهي رحم ميكند. در روايات ميخوانيم بعضي اوقات يك گناه گناهكار درده يا شهر يا استاني تأثير ميگذارد. در زمان حضرت موسي باران نميآمد و جمعيت فراواني رفتند بيابان تا از خدا طلبباران كنند خطاب شد اي موسي باران نميدهم چون يك ـــ و سخنچين در بين شما هست و اين ـــ و سخنچين بيرون برود تا زمينه براي رحمت من پيدا شود حضرت موسي داد زن اي سخنچين،اي ـــ، اي گناهكار بيرون برو. امااين ـــ همانجا توبه كرد چون ديد اگر بيرون برود رسوا ميشود و همه ميفهمند كه او گناهكار است و ـــو سخنچين و بدبخت است لذا جداً توبه كرد و باران آمد حضرت موسي گفت خدايا اين بيرون نرفت و تو باران دادي. گفت باران را به خاطر همين دادم كه راستي و جدي توبه كرد و آن آلودگياش رفع شد و ثواب توبه او موجب شد كه من باران را براي همان دادم. يك نفراست اما يك ملتي رابدخت ميكند. من از همين فساد اخلاقي كه الان آمده است براي مسئولين ميترسم و براي خوداين دخترها و پسرها ميترسم و خيلي ميترسم چون گناه علني است و گناه علني دست وپا پيچ ميشود. قرآن ميفرمايد عذاب دنياو عذاب آخرت دارد و براي جامعه ميترسم و خيلي ميترسم. جوانان شما كه الحمدالله حرفها را ميشنويد يا از راديو ميشنويد اين كارهنيستيد اما به آن جوانهاي لاابالي و آن جوانهايي كه جامعه را مسموم ميكنند ميگويم جوان از عاقبتت بترس. چرا وضع ما رسيده است به اينجا كه از هر 5 ازدواج يك طلاق واقع ميشود. اصلاً طلاق يعني چه؟ در زمان سابق يك در هزارم هم طلاق نبود ـ با چادر سفيد ميآيد و با چادر سفيد هممِرود ـ يعني طلق نيست طلاق يعني چه؟ حالادر روزنامهها مينويسد در سال 80از هر 5 ازدواج يك طلاق واقع ميشود اما مينويسد در سال 81 از هر 4 ازدواج يك لاق واقع ميشود. جوانها بترسيدو خيال ميكنيد كه از اين رونگرفتنها و اين فكلها و لختيگريها و از اين اراذل و اوباشگريها شما استفاده ميكندي؟نه تنها استفاده نميكنيد بلكه جامعه را به فساد ميكشانيد «ان الذين يحبون ان تشيع الفاحشه في الذين آمنوا لهم عذاب اليم في الدنيا و الآخره» (ــــــــ) آنها كه اشاعه فحشاء ميكنند و گناه علني ميكنند ـ همين وضع نكبتباري كه الان جامعه ما دارد اين وضع نكبتباري كه جوانها براي ما آوردهاند اين وضع نكبتباري كه مسئولين از آن ساكت هستند اگر دامن به آن نزنند قرآن ميفرمايد اين وضع هم عذاب دنيا دارد و هم عذاب آخرت دارد.
خدايا به حق امام حسين و عيالش قسمت ميدهيم اين وضعي كه جلو آمده است، اين فساد اخلاقي كه براي جامعه جلو آمده است را از جامعه رفع بفرما.
خدايا حال تنبه و حال توجه به مسئولين ما، به جامعه ما، به كارگردانهاي ما مخصوصاً به جوانهاي ما عنايت بفرما. پايان