شماره درس: 20
تاريخ درس: ۱۳۸۱/۹/۷
متن درس:
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمدلله ربّ العالمين و الصّلوه و السّلام علي خيرِ خلقهِ، اَشرفِ بريّته ابي القاسم محمّد صلّي الله عليه و آله الطّيبيّن اَلطَّاهرين و علي جميع الانبياء و المرسلين سيّما بقيّه اللهِ في الارضين و لعنته الله علي اعدائهم اجمعين.
بحث جلسهي قبل راجع به توبه و تضرع و زاري در درگاه خدا بود . گفتيم اين بحث گر چه به مناسبت شبهاي قدر است اما با بحث امسال ما هم سازگاري دارد و بحث امسال ما دربارهي تهذيب نفس بود. انسان بتواند به هوي و هوس مسلط شود. انسان بتواند بر صفات رذيله مسلط شود و نگذارد اذيت كنند. انسان بتواند به مرور زمان درخت رذالت را از دل بكند و اين شياطيني كه چراگاهشان در دل يا اطراف دل است را بكشد و به جا آن درخت فضيلت غرس كند و بارور كند و از بار آن ميوهي آن خودش و ديگران استفاده كنند. اين بحث امسال ما بود و همان اوايل بحث فهميديم كه همهي انبياء براي همين تهذيب نفس آمدهاند و از نظر قرآن اين مسئله خودسازي فوقالعاده اهميت دارد و قرآن خود را و پيامبراكرم را معلم اخلاق معرفي ميكند و حتي پروردگار عالم خودش را معلم اخلاق معرفي ميكند و ميفرمايد «لولا فض الله و رحمه ما زكي منكم من احداً ابداً ولكن الله يزكي من يشاء»(سوره نور، آيه21) كسي نميتواند خود به خود تهذيب نفس كند.. فضل خدا ميخواهد و رحمت خدا ميخواهد و بعد ميفرمايد معلم اخلاق خدا است. لذا فهميديم بحث مهم است. چه كنيم خودسازي كنيم در اين باره مقداري صحبت كردم . 1- يك راه به عنوان «توجه» و اين كه انسان متوجه باشد كهع دشمن دارد و دشمنهاي درون از دشمنهاي بيرون بدتر هتسند. صفات رذيله هر كدامش از هر دشمني دشمنتر است و از هر گزندهاي گزندهتر است و از هر درندهاي درندهتر است و توجه به اين مطلب سزاوار است و من يك مقداري راجع به «توجه» صحبت كردهام. 2- راه دوم «تقوي» بود. اگر انسان متقي شد. اگر روح خداترسي در عمق جان انسان حكمفرما شد اين ميتواند درخت رذالت را كنترل كند و به مرور زمان ميتواند آن درخت رذالت را بخشكاند. و صفات رذيله را كمكم نابود كند. در اينباره هم يك مقداري صحبت كردم و سفارش كردم اينكه ما متقي باشيم مواظب زبانمان باشيم. مواظب چشممان باشيم. مواظب گوشمان باشيم حتي موئاظب دلمان باشيم و در آخر كار مواظب قلب باشيم و نگذاريم درندهها و وارد خانه بشوند. آن هم خانه خدا. الان هم سفارش ميكنم تا ميتواند با تقوي باشيد. يك كار بكنيد تا روح خداترسي در عمق جان مشا ريشه بدواند و بر دل شما حكمفرما باشد. 3- راه سومي كه به مناسبت شهاي قدر در جلسه قبل صحبت كردم «توبه» است و اگر يادتان باشد در جلسه قبل گفتم اين توبه و تضرع و زاري از راه اول و دوم خيلي مهمتر است و انسان ميتواند با توبه بعضي اوقات راه صد ساله را بپيمايد حتي ميتواند با يك ساعت راز و نياز با خدا و از راه دل و از روي دل درخت رذالت را كند. حتي در شب قدر گفتم يك جواني از مجلس گناه بيرون آمد و اين جوان نميدانم چه شد كه جرقهاي زده شد و پشيمان از گناه شد و يك تلاطم دروني در او پيدا شد و در آن تلاطم دوني كه حتماً مستجابالدعوه ميشود گفت خدايا دستم را بگير. گفت خدايا كمك كن. او باد نبود بگويد خدا معلم اخلاق تو هستي و بيا معلم خصوصي من باش. گفت خدايا دستم را بگير. خدايا تو بايد به من كمك بكني. كمك كن. خدايا امامزمان مرا بفرست تا مرا كمك كند. باهمين تضرع و زاريها آقا امامزمان آمدند فرمودند آمدهام كمكت كنم گفت آقا دو، سه تا مريض دارم بيا برويم خانهي ما فرمود بيا برويم. آمدند خانه. آقا امامزمان در اطاق ايستادند و يك نگاهي به اين مريضها كردند. آن نگاه امام زمان همه اينها را خوب كرد. مريضهائي كه دم مرگ بودند و از زندگي مأيوس بودند، همه پا شدند و نشستند بعد هم امامزمان دست اين جوان را گرفت چه گرفتني؟! به عبارت ديگ راه صد ساله را يك آن پيمود. نظيرش زياد است. راستي اگر حالي پيدا شود انسان به خيلي جاها ميرسد. حال ميخواهد. حال خجالتزدگي از تقصيرها. حل خجالتزدگي از قصورها. آن حالاتي كه اميرالمؤمنسن در دل شب پيدا ميكرد آن ازقصورها بود نه از تقصيرها. ديگر بيش از اين نميِشود اما همين كه بيش از اين نميشد ببينيد در دعاي كميل چه ميكند؟ ببينيد شبها چه ميكند؟ و چه ميگويد؟ عليبنفاسم به معاويه ميگت: اي معاويه «يتملل كتملل السليم» شبها مثل مارگزديه به خود ميپيچيد و ميگفت:«آه از كمي زاد و توشه» خدايا بيش از اين نميتوانم. چه كنم. اگر اين حالت پيدا بشود انيان مستجابالدعوه ميشود انسان ميرسد به آنجا كه گويا اصلآً گناه نكرده باشد «التائب من الذنب كمن لا ذنب له» راستي اگر توبه از گناه بكند مثل اين است كه اصلاً گناه نكرده است و معلوم است اين جور فردي مستجابالدعوه ميشود قرآن ميفرمايد:«ادعوني استجب لكم»(سوره غافر، آيه60) اين وعده خدا است و بعد هم ميفرمايد«ان الذين يستكبرون عن عبادتي سيد خلون جهنم داخرين»(سوره غافر، آيه60) بندهي من دعا كن متجاب ميكنم. بندهي من اگر دعا نكني ترا جهنم ميبرم آن هم پيش مستكبرها و اين وعده خدا است پس چرا دعا ميكنيم ولي مستجاب نميشود؟ مانع هست مانع چيست؟ خود ما به قول حافظ «تو خود حجاب خودي حافظ از ميان برخيز» ما خودمان مانع بين خدا و دعاهايمان هستيم. اگر راستي مااين خوديت را و اين گناهان را و اين دل قسي را و اين دل ناپاك را اصلاحش كنيم «ادعوني استجب لكم» ملم است كه مستجابالدعوه ميشود و خيلي كارها ميتواند بكند ما افرادي را سراغ داريم كه اين افراد نه تنها مستجابالدعوه هستند ميتوانند ترف در تكوين بكنند. مرحوم آقاي نخودكي رحمه اللهعليه، اصفهاني بودند. آدم بالايي بوده است در زمان پهلوي براي خاطر اينكه مفاسد اخلاقي مثل حالا جامعه را گرفته بود به چهار فرسخي مشهد، توي دهي رفت اما ميدانيد به كجارسيده بود. ايشان علاوه بر اينكه طيالارض داشت، طياللسان داشت يعني فوراً ميتوانست از نخودك كه در چهار فرسخي مشهد بود هر روز به مشهد ميآمد و حرم مشرف ميشد و يك ساعت هم آنجا ود و دو دفعه فوراً به نخودك ميرفت كه به اين طيالارض ميگويند ـ اين چيزي نيست ـ آنچه كه مهم است طلاللسان او بود يعني درآمدن نصف قرآن را ميخواند و در رفتن هم نصف قرآن را ميخواند يك ختم قرآن در رفتن و برگشتن ميخواند. يك آن ميرفت و يك آن ميآمد و يك ختم قرآن هم ميخواند. آدم اگر متي باشد اينها است اينها هم كم است به قول خواجهعبداللهانصاري كه چه خوش ميگويد. ميگويد«اگر به هوا پري مگسي» يزي نيست مگشها هم ميتوانند به هوا بپرند. «اگر روي آب روي خسي» اين هم چيزي نيست كه انسان روي آب راه برود. انسان ميتواند با بسمالله روي اب راه برود اين چيزي نيست چون كفوپف هم روي آب راه ميروند. پس چه چيزي خوب است؟ «اگر دل بهدست آوري كسي» خدا ار تو راضي باشد. آن وقت كس ميشوي آن وقت عالي ميشوي. اگر خدا از دست بندهاش راضي باشد، ديگر هر كر بخواهد بكند ميتواند «عبدي اطعني حتي اجعلك مثلي اقول كن فيكون تقول كن فيكون» اين روايت است. ميگويد بندهام اطاعتم كن و صددرصد تابع من باش و مطيع من باش. وقتي صددرصد بندهي خدا شدي و مطيع خدا شدي ميفرمايد مثل من ميشوي. چه جور من هر كار بخواهم بكنم ميتوانم. تو هم هر كار بخواهي بكني ميتواني. اين مسلم است. قرآن ميفرنايد تماس با ملائكه كاري ندارد. انسان ميتواند با ملائكه تماس داشته باشد. بلكه قرآن ميفرمايد همانطور كه ملائكه بر انبياء نازل ميشوند بر تو هم نازل ميشوند و اگر غم و غصه داشته باشي،غم و غصهت را رفع ميكنم و با تو درد و دل ميكنم. «الذين قالوا ربنا ثم استقاموا تتزل عليهم الملائكه» (سوره فصلت، آيه30) آنان كه راستي گفتند: الله و روي اين گفتهشان پابرجا هستند و مطيع خدا و بندهي خدا هستند راستي بنده خدا است نه بندهي هوي و هوس، بندهي خدا باشد نه بندهي مردم، قرآن ميفرمايد«تتنزل عليهم الملائكه» ملائكه بر اينها نازل ميشود. چه ميگويند؟ ميگويند:«الا تخافوا و لا تحزنوا» ا زگذشته نبايد غصه بخوري. غصه يعني چه؟ از آينده نبايد نگران باشي. تو كه خدا را داري چرا نگران و چرا اضطراب خار و چرا ضعف اصحاب داشته باشي. «الا تخافوا و لا تحزنوا» بعد هم ميگويند:«وابشروا بالجنه التي كنتم توعدون»(سوره فصلت، آيه30) تو كه بهشت را داري چرا بايد غم بخوري؟ چرا بايد اضطراب خاطر داشته باشي؟ چرا بايد ضعف عصب داشته باشي؟ بعد هم به او وعده ميدهند و ميگويند «نحن اولياؤكم في الحيوه الدنيا و في الاخره» (سوره فصلت، آيه31) خدا ما را وادار نموده است كه نوكر تو باشيم. هم در دنيا و هم در آخرت كمكت بكنيم. خدا وادار كرده است كه ما دوست تو باشيم. در دنيا كمكت ميكنيم و در آخرت هم كمكت ميكنيم. ملائكه كمك كار اين ميشوند اگر انسان راستي تابع خدا باشد عالم تابع او ميشود. ملائكه تابع او ميشوند. در و ديوارهمه همراز و همسوي او ميشود «يا جبال او بيمعه و الطير» (سوره سباء، آيه10) حضرت داود وقتي كه زبور ميخواند در و ديوار با آن زبور ميخواندند. كوه با او زبور ميخواند. پرندهها اطرافش جمع ميشدند و با او همنوا ميشدند و هم صدا ميشدند «يا جبال اوبي معه و الطير» اين انسان است. آخوندكاشي يك طلبه بيشتر نبود اصفهانيها هم نميشناختندش در همين مدرسه صدر حجره داشت زن و بچه هم نداشت. تنها بود. ايشان ملائكه ميديد. وقتي نماز ميخواند همه با او همصدا ميشدند آخوندكاشي گفته بود وقتي كه ميگويم «الله اكبر» همهي برگ درختان «الله اكبر» ميگويند. اگر انسان تابع خدا بشود به خيلي جاها ميرسد. دنيايش اين است، آخرتش هم همين است. و انسان ميشود راستي تابع خدا باشد تا همهي عالم تابع باشند. وقتي انسان تابع خدا باشد همه چيز در اختيار او است و اين توبه خيلي كار ميكند يعني انسان در هر مقامي كه هست از خدا شرمنده باشد مثل اميرالمؤمنين در دل شب، شرمنده از خدا بود و مثل امام سجاد در دعاي ابوحمزه ثمالي از اول تا آخر از خدا شرمنده ات و مثل حضرت زهرا از اول شب تا به صبح نماز ميخواند وپاهايش از عبادت ورم ميكرد و از خدا شرمنده بود و راستي سربهزير و شرمنده بود و ميگفت من كي هستم واين عبادتم چيست؟ كه درمقابل خدا عرضه بدارم؟ من قصور دارم حيف كه بيش از اين نميشود اگر ماها اين طور حالت پيدا كنيم كه خدايا مقصر هستم. امشب تقاضا از شما دارم كه يك قدمي با خدا اينجوري صحبت بكنيد خيلي لازم نيست دعا بخوانيد دعاها خوب است. خوب است انسان دعاي ابوحمزه بخواندو خيلي خوب است انسان جوشن بخواند اما ميدانيد خوبتر چيست؟ با زبان نگوئيد با دل بگوئيد خدايا من زبانم ول است خدايا چه كنم؟تو ايد كمكم كني. كمكم كن. خدايا چشم من ول است خدايا رسيدهام به آنجا كه دلي كه مال تو است پر از هوي و هوس كردهام. خدايا اين دلي كه مال تواست همه چيز در اين دل هست جز تو. خدايا كمكم كن. چه جور اين دل كه مال خدا است همه چيز در اين دل هست جز نور خدا. خدا رحمت كند مرحوم آقاي ديزي را كه اول كسي است در اين تخت فولاد دعاي كميل خواند. آن مؤسس بود ميگفتند بعضي اوقات اين رد بزرگ روي منبر ميرفت و ميگفت اي مردم بيائيد از عبادات خودمان توبه كنيم. يعني وقتي دعاي كميلش تمام ميشد ميگفت بيائيد از عبادات خودمان توبه كنيم. اينها كه عبادت نيست كه ما براي خدا ميخوانيم. در اين مجلس چه كسي مِتواند بگويد من يك نماز شب خواندهام كهاز اول تا آخر با خدا بودم و از اول تا آخر توي نماز بودم اينها كه نماز نيست. اما بايد بخوانيم ولي توبهاش را هم بايد بكنيم. بعضي اوقات روزه ميگيرد و يك منتهايي هم سر خدا ميگذارد. اينها پوچ است. اينها هيچ است در حاليكه توفيقش را خدا داده است. انرژياش را خدا داده است. درتش را خدا داده است ولي بالاخره پوچ است. اينكه روزه نيست. روزه سه قسم است1- روزه عوام مردم همين روزهاي كه ما ميگيريم كه قضا ندارد و روز قيامت هم به ما نميگويند چرا روزه خوردي و ديگر لازم نيست 60 روز قضايش رابگيريم. 2- روزه خواص يعني علاوه بر اينكه از ــــــ كه در رسالهها هست پرهيز ميكنيم بايد از آن چيزهايي كه در علم اخلاق هست پرهيز كنيم. چشم روزه باشد. گوش رويه باشد و كمكم برسد به آنجا كه دل هم روزه باشد. سرتاپا روزه باشد. اين روزه خواص است. كدام يك از ماها داريم؟ هيچ كدام. 3- يك روزه ديگر هم هست و آن روزه دوام توجه است يعني از اذان صبح و قبل از اذان صبح علاوه بر اينكه روزه است متوجه خدا است. همه جا را در محضر خدا ميداند و خود را در محضر خدا ميداند. اين حضور قلب در حال روزه و اين حضور قلب يعني توجه به اينكه انسان در محضر خدا است تا ووقتي كه ميخواهد افطار كند . ميدانيد پاداشش چيست؟ پاداشش اين است كه «الصوم لي و انا اجزي به» روزه مال من است و پاداشش خود من هستم. پاداشش خود من يعني چه؟ يعني انسان ميتواند به يك جايي برد كه وقتي دل راستي پاك شد وقتي اغيار رفتند صاحب خانه بيايد. دل ما مال خدا است. عرش خدا است «قلب المؤمن عرش الرحمان» خدا در دل تجلي كند و انسان خدا را ببيند و با خدا حرف بزند و حرف خدا را هم بشنود. يعني همين مناجات شعبانيه ـ نميدانم در ماه شعان چند مرتبه خواندهايد ـ در اين مناجان شعبانيه يك حرف همين است خدايا من با تو مناجات ميكنم و تو هم با من مناجات. امام خميني رضواناللهتعالي عليه اين اواخر به مردم ميگفتند ببين ميگويد «وناجيتَه» نميگويد «وناجيتُه» يعني انسان ميرسدبه جايي كه خدا هم با او مناجات ميكند و ميگويد بندهام باركالله چقدر عالي و چقدر خوب هستي چه بندهي خوبي هستي. اينها خيلي لذت دارد ما خيال ميكنيم لذت يعني خوردن و آشاميدن، ولي غير از اينها است. خوردن وآشاميدن مال حيوان است. انسان لذتش چيست؟ اينكه خدا با او مناجات بكند بيايد خدا را نظير آدم تشنه كه مييابد تشنگي را. راستي خدا را ببيند به اميرالمؤمنين سلاماللهعله گفتند خدا را ميبيني گفت عميت عين لا تراك. كور باد آن دلي كه خدا را نبيند. اين آدم نيست كسي كه خدا را نبيند آدم نيست كور باد و مردهباد آن كسي كه خدا را نبيند. اين جمله هم مال اميرالمؤمنين است و هم مال امام حسين عليهالسلام. امام حسين هم در دعاي عرفه دارد مرده باد آن گوشي كه صداي خدا را نشنود. مرده باد آن دلي كه جاي خدا در آن نباشد. ما خلي پرت هستيم. امشب را گذاشتهاند براي اين كارها. همهاش كه نبايد دنيا باشد من نميگويم به فكر دنيا نباشيد اما به اين فكرها باشيد. قرآن ميفرمايد اين جور آدمها «ياكلون كما تاكل الانعام» (سوره محمد، آيه12) همينطور كه چهارپايان ميخوند و ميآشامند و استراحت ميكنند بعضي از آدمها هم اين جوري هستند هم و غمشان خورد و خوراك و استراحت. تكرار مكررات صبح ز خانه ميرود بيرون براي كار ـ اگر بيكار نباشد ـ ظهر بر ميگردد به خانه و يم ناهار ميخورد و دوباره ميرود دنبال كار وشب برميگردد و يك شام مي خورد و يك برنامهي تلويزيون نگاه ميكند بعد هم ميخوابد و صبح بلند ميشود و دو دفعه چيست؟ شصت ال، هفتاد سال تكرار مكررات است. قرآن ميفرمايد «ياكلون كما تأكل الانعام» الاغها هم همينطور هستند و آهوي در بيابان هم هميطور است ولي آن راحت ميخورد و ميآشامد و راحت و آسوده است و بدون غم و غصه ات چون آهو غم ندراد، غصه ندارد، دلهره ندراد و اضطراب خار ندارد. توي بيابان است و كسي را هم ندارد اما اصلاً دلهره و اضطراب خاطر ندارد چون خدا را دارد اين گوش حيواني را رها كن ببين گوش انسان چه ميشنود و توبه به اين حالت را به انسان ميدهد ممكن است در يك اعت راه صد ساله را بپيمايد و گناه هر چه بزرگ و هر چه فراوان باشد وقتي كه توبه آمد همهاش آب ميشود چه يكي باشد چه هزار تا و كوچك باشد يا بزرگ مسلم آب ميكند و قرآن اول ميفرمايد «وسارعوا» سرعت كنيد و هميشه توبه باشد اگر هم مخصوصاًً يك گناه پيش آمد فوراً توبه كنبد و نگذاريد براي بعد كه دل شما سياه ميشود و توبه نميكنيد. «سارعوا الي مغفره» (سوره آلعمران، آيه133)به جاي اينكه بگويد سارعوا الي توبه ميگويد «وسارعوا الي مغفره» يعني يقين داشته باشيد كه اگر توبه كند خدا ميآمرزد و اين قرآن است كس كه شك كند كه آيا خدا مرا ميآمرزد يا نمِيآمرزد اين خيلي نفهم است. «وسارعوا الي مغفره» تو توبه كن و راستي هم توبه بكن هر چه باشد خداوند ميآمرزد حال كه آمرزد چي ميشود؟ بهشت مال تو ميشود يعني انسان ميتواند يك ساعته خود را بهشتي كند «وسارعوا الي مغفره من ربكم و جنه عرضها السموات و الارض اعدت للمتقين» (سوره آلعمران، آيه133) ترا به بهشت ميبرم؛ بهشت مال متقي است يعني توبه تو ترا متقي ميكند و اگر انسان به مقام توبه برد خيلي مقام است ولي همين امشب و همين الان، توبه كردن كه استغفرالله ... نميخواهد. دل ميخواهد خجالتزدگي ميخواهد انسان با دل از خدا خجالتزده باشد معني انصافاً ما بد هستيم و هر چه خدا خوب است ما بد هستيم اين ذكر را زياد بگوئيد «انت نعم الرب و انا بئس العبد» خدايا تو خوبي و خيلي خوب هستي ولي من بد هستم و خيلي هم بد هستيم. آيا بد نيستيم؟ الان در ين جلسهي ما چه كسي است كه بگويد من از خدا راضي هستم. خدا نكند عصاني شود و در دلت از شود، چه گلهها از خدا مكند. ك آقائي در همين اصفهان منبر ميرفت ـ خدا رحمتش كند چقدر عالي ميگفت ـ ميگفت بعضي اوقات شخص ميگويد «الحمدالله رب العالمين» خدايا شكرت يعني خدايا دست رسي به تو ندارم و الا پارهپارهات ميكردم و راستي ما از خدا خيلي گله ميكنيم در حاليكه اين نفس كشيدنهاي به قول سعدي هر نفسي دو تا نعمت دارد چون كه بيرون ميآيد گاز كربن بيرون ميآيد و چون فرو ميرود اكسيژن فرو ميدهد پس در هر نفسي دو نعمت موجود است و براي هر نعمتي دو تا شكر لازم است. آيا تا به حال خانم يا آقا شده است كه تسبيح به دست بگيرد و 100 مرتبه بگويد الحمدالله ربالعالمين كه نفس ميكشم و اكسيژن ميخورم در حايلكه اگر يك دقيقه نفس نكشيد ميميرد. اين اكسيژن كه اصلاً در نظر شما ارزشي ندارد، همين هوا را انسان يك دقيقه نخورد چه ميشود؟ اينها نعمتهاي خدايي و يكي و دوتا هم نيست «و ان تعدوا نعمه الله لا تحصوها» (سوره ابراهيم، آيه34) اگر بخواهي نعمتهاي خدا را شماره كني مسلم نميشود. چه كسي ميتواند نعمتهاي خدا را شماره كند. و شما فكر كنيد ببينيد اگر سني بوديد چه ميشد؟ اگر به جاي علي عمر را قبول داشتي چه ميشد آيا به اينها هيچ فكر كردهاد. اگر يهودي بوديد چه ميكرديد؟ اين شيعهگري چقدر ارزش دارد و راستي اينها رازش دارند آيا تا به حال تسبيح دست گرفتهاي و 100 بار گفتهاي الحمدالله ربالعالمين كه شيعه هستم شما خانمها آيا فكر كردهايد كه اگر حجاب نداشتيد چه ميشد؟ اگر الان تو كوچه و توي خيابان لخت ميگشتيد و به جوانها اذيت ميكرديد چه ميشد؟اين فساداخلاقي كه الان در اين خيابانها درست شده است اينها خواهرها يا خويشو قومهاي شما هستند اينها همشهريهاي شما هستند اگر شما به جاي اينها بوديد چه ميشد آيا اينها شكر ندارد آيا تا به حال گفتهايد الحمدالله ربالعالمين كه حجاب اسلام را قبول دارم و اين چادر براي من ارزش يت. راستي اگر چادر در نزد شما بيارزش بود و فكل پيش شما ارزش داشت چه ميكرديد؟ آيا هيچوقت تسبيح بدست گرفتهاي و 100 بار بگوئي الحمدالله ربالعالمين كه چادر پيش من ارزشي دارد. بهاينها خيلي بايد اهميت بدهيد. الان اگر دشمن آخوند بودي ـ كه الان زياد هم هست وتوي دانشگاه ما زياد است وتوي جوانها زياد است و براي اينها خواندهايد و گفتهاند و اينها هم قبول كردهاند اگر راستي دشمن آخوند بودي يعني دشمن امامزمان بودي ـ دشمن آخوند يعني دشمن امامزمان، يعني دشمن پيامبر ـ و اگر راستي مسجد را خرافه ميدانستي چه ميكردي؟ اگر نماز جماعت و مسجد خرافت است پس چه چيز خوب است؟ اين اوضاع نكبتبار فساداخلاقي كه حالا داريم ارزش دارد؟ و امشب و هميشه به فكر اين جور چيزها باشيد و علي كل حال توبه خيلي ارزش دارد اگر ميخواهيد خودسازي كنيد توبه توبه توبه.
لذا اهل دل و علماء اخلاق براي خودسازي هفت منزل درست كردهاند. 1- توجه2-توبه يعني قبل از تقوي ميگويند توبه 3- تقوي 4- تخليه يك فكري براي صفات رذيله بكند5- تحليه. انسان بتواند فضايل را در دل غرس بكند و بارور بكند 6- تجليه خدا در دل ما تجلي كند و با دل خدا را ببينيم و حرفهاي خدا را بشنويم و با خدا درد دل كنيم و توجه كنيم كه خدا به ما توجه دارد و خدا ما را دوست دارد و تا سرحد عشق خدا ما را دوست دارد. 7- عالم لقاء و فنا. كه به قول حضرت امام اين اول راه است لقاء يعني انسان راستي اينجور بشود كه هيچ چيزي و هيچ كسي در دل نباشد جز خدا و اين ه زبان نبايد باشد. شعرا از اين حرفها خيلي دارند. باباطاهر از اين حرفها زياد دارد و چقدر به آن رسيده است نميدانم اما حرفهاي خوبي دارد باباطاهر ميگويد:
به دريا بنگرم دريا تو بينم به صحرا بنگرم صحرا تو بينم
به هر جا بنگرم كوه و در و دشت نشان از قامت زيبا تو بينم
ديگر هيچ چيز نبينم جز خدا يعني قيومت حق را درك كنم. «الله لا اله الا هو الحي القيوم» (سوره آلعمران، آيه2) همه وابسته به خدا هستند در اين جهان چيزي جز خدا نبينيم كه به اين عالم فناء و عالم لقاء ميگويند و توبه مقدم بر همه اينها است. ارگ ميخواهيد خحودسازي كنيد توجه ميخواهد. حال تقصير و حال قصور و هميشه با دل استغفرالله و خجالتزده در مقابل خدا باشيم. بدانيم خدا هر چه ميكند درست است و در مقابل خدا تسليم باشيم. اين ما هستيم كه بدي ميكنيم و بديها را به گردن خدا نيندازيم اين ظلم است وخيل ظلم است كه بديها را به گردن خدا بگذاريم. خانم تگر غم و غصه داري خودت ايجاد كردهاي. آقا ارگ بدبختي داري خودت ايجاد كردهي . تقصر خدا نگذاريد «و ما اصابكم من مصيبه فبما ايديكم و يعفوا عن كثير» (سوره شوري، آيه30) خدا خيلي را عفو ميكند بلكخ همه را عفو ميكندو اين كه جامعه بعضي اوقات گرفتار ميشود قرآن ميفرمايد اينها را خودت كردهاي و بيش از 100 جا در قرآن ميفرمايد تمام مصائب را خود شما كسب كردهايد «بما كسبت ايديكم» و «بما كانوا يعملون» و «بما كانوا يصنعون» و «بما كانوا يكسبون» حال كه خود كردهام به جاي اين بگوئيم خدايا غلط كرديم ميگويئم خدايا تو تقصير داري اين ظلم است و خيلي ظلم است لذا توجه به اينكه راستي ما ظالم هستيم. چون خيلي ظلم دربارهي خدا ميكنيم. بت ميپرستيم و خدا را مقصر ميدانيم هوي و هوس بتپرستي است اين دلم مِخواهد ها بتپرستي است. اين صفات رذيلهها بتپرستي است «الم اعهد اليكم يابني آدم ان لا تعبدوا الشيطان انه لكم عدوٌ مبين» (سوره يس، آيه60) مگر ما در ازل با هم معاهده نكرديم شيطان بفرستيد پس چرا شيطانپرست شديد؟ اين همه بت ما داريم اما از خدا هم گله داريم. تو موحد باش ببين همه گرفتاريها اصلاح ميشود يا نه؛ ببين راستي به مقام بالا ميرسي يا نه؟ من تقاضا دارم امشب بت بشكنيد بتهاي در دل و بتهاي درون و بتهاي برون را بشكنيد. ميخواهيد بگويم چه كسي موحد است؟ زينب ـ در مجلسابنزياد و براي زينب وضع خيلي مشكل است در همين دارالاماره چند سال قبل زينب بوده است پدرش در همين دارالاماره خليفه دو سوم جهان بوده است و زينب در همين كومفه بوده است حالا اين زينب در وسط جلسه به عنوان اسير كت بسته حضور دارد ـ همه انها را به يك ريسمان بسته بودند ـ زينب با آن همهي عفت كه اگر عفت را مجشم زينب ميشود حالا ميبينيد كه نامحرم به او نگاه ميكند و به بچهها نگاه ميكند و به اين زنها نگاه ميكند. ميبيند كه دشمن شماتت ميكند و از همه بدتر ميبيند كه سر مبارك ابيعبدالله در مقابل دشمن است. در مقابل ابنزياد است وابنزياد به سر مبارك ابيعبدالله جسارت ميكند اينجا پاي زينب لرزيد و نشست آن نانجيب عصباني شد كه چرا حضرت زينب نشست گفت اين چه كسي بود نشست جوابش را ندادند. دفعه دوم هم جواب ندادند. دفع سوم يك خانمي از همان خانمها گفت اين زينب خواهر حسين است اگر نشست به خاطر اين بود كه نتوانست اين جسارتهاي ترا به سر بريده حسين ببيند. نتوانست كه سر بريده حسين را ببيند لذا نشست اين نانجيب با جسارت گفت زينب ديدي خدا با تو چه كرد! زينب مظلومانه بپتاخاست و گفت «ــــــ امك يابن مرجانه» مردهشورت را ببرد. نميفهمي. «مارأيت الا جميلا» من در اين سفر به غير از خوبي از خدا چيزي نديدم. پايان