پنجشنبه 1 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب


شماره درس: 24

تاريخ درس: ۱۳۸۱/۹/۱۲

متن درس:

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمدلله ربّ العالمين و الصّلوه و السّلام علي خيرِ خلقهِ، اَشرفِ بريّته ابي القاسم محمّد صلّي الله عليه و آله الطّيبيّن اَلطَّاهرين و علي جميع الانبياء و المرسلين سيّما بقيّه اللهِ في الارضين و لعنته الله علي اعدائهم اجمعين.

بحث ما درباره‌ي راه‌هايي بود كه بزرگان براي خودسازي فرموده‌اند كه بعضي از اين راه‌ها را نشان دادم. 1- يكي راه توبه و تضرع و زاري با خدا بود. 2- يكي توجه تنبيه كه به او مي‌گويند قانون مراقبه 3- يكي هم تقوي و اين‌كه روح خداترسي در عمق جان انسان حكم‌فرما باشد. 4- معاد ويقين به معاد يعني معاد روز قيامت در فكر او رسوخ داشته باشد و شرط مسلماني او اين است كه بداند معاد روز قيامت هست و اين باور او بشود و به عبارت ديگر يقين به معاد پيدا كند. و يقين به معاد براي خودسازي و كنترل كردن نفس اماره و هوي و هوس و صفات رذيله بسيار خوب است و راجع به اين چهار تا راه به طور اجمال صحبت شد و راه‌هاي خوبي بود و حتماً همه‌ي اين راه‌ها براي خودساز در نظرها باشد. راه ديگري كه قرآن روي آن خيلي پافشاري دارد و بحث امروز ما است تنبيه و استفاده از تاريخ است كه در 11 مورد در قرآن به ما امر شده است كه سير در تاريخ كنيم «قد خلت من قبلكم سنن فسيروا في الارض فانظروا كيف كان عاقبه المكذبين» (سوره آل‌عمران، آيه137) يك روش‌ها و سنت‌هاي خوب و بد قبل از شما بوده است. سير كنيد و به آن سنت‌ها توجه كنيد از نت‌هاي خوب برداشت كنيد و از سنت‌هاي بد بفهميد كه چه بلائي ر سر صاحبش مي‌آورد و شما ديگر به آن سنت‌هاي بد مبتلا نشويد اين جمله «فسيروا في الارض» يك جا در قرآن تكرار شده است كه معلوم مي‌شود براي خودسازي و تهذيب نفس و براي اين‌كه انسان يك توجه غالب در خودسازي پيدا كند راه خوبي پيدا كند راه خوبي است و قرآن هم خيلي روي آن پافشاري دارد ولي مهم‌تر از اين، قصه‌هاي قرآن است. قرآن حكايت و قصه و تاريخ و سرگذشت گذشتگان را زياد متعرض مي‌شود. شما نمي‌توانيد صفحه پاورقي در قرآن مطالعه كنيد كه تاريخ و گذشتگان را متعارض نشده باشد لذا مي‌شود گفت نصف قرآن تاريخ است. نصف قرآن بيان حالات گذشتگان است و همين دليل بر اين است كه مطالعه تاريخ و برداشت از تاريخ براي خودسازي فوق‌العاده تأثير دارد و از مباحث استفاده كرديد كه قرآن كتاب اخلاق است در حالي‌كه قرآن شريف همه چيز دارد اما كتاب هيچ چيزي نيست به جز كتاب اخلاق. كارخانه آدم‌سازي است بنابراين اگر نصف قرآن تايرخ باشد بايد بفهميم كه تاريخ در سرنوشت ما و تهذيب نفس ما فوق‌العاده تأثير دارد و اگر اين تاريخ‌ها را سرسري نخوانيم و فقط صرف خواندن نباشد و برداشت از آن باشد براي ما خيلي نتيجه دارد لذا تاريخ خواندن چه درقرآن و چه در غير قرآن مؤثر است و خوب است به شرطي كه ما از تاريخ برداشت داشته باشيم و به عبارت ديگر لم تاريخ را درك كنيم و نتيجه تاريخ را برداشت كنيم و به كار بنديم و به واسطه‌ي سير در تاريخ خودسازي تهذيب نفس كنيم بنابراين حث امروز ما از نظر قرآن فوق‌العاده مهم است و قرآن بيش از 11 جا با كلمه‌ «سيروا ف الارض» امر كرده است به ما كه تاريخ بخوانيم و اموال گذشتگان را در نظر بگيريم ولي مهم‌تر اين است كه نف قرآن تاريخ است و به ما مي‌گويد تاريخ در اخلاق مؤثر است و تاريخ و برداشت از تاريخ در خودسازي و آدميت ما تأثير به سزايي دارد من امروز راجع به حضرت موسي كه قرآن روي آن خيلي پافشاري دارد اشاره مي‌كنم و به سه نكته كه قرآن روي هر سه نكته پافشاري دارد مي‌‌پردازم. 1- يك نكته مربوط به قوم موسي و بني‌اسرائيل كه در زمان موسي چه گذشته است و به اندزه‌اي قرآن به اين مطلب اهميت مي‌دهد كه قريب به 200 آيه در همان اول قرآن راجع به حضرت موسي و فرعون و قم بني‌اسرائيل نازل شده است و در قرآن اسم حضرت موسي بيش از همه اقوام و بيش از همه ظالم‌ها آمده است كه معلوم مي‌شود كه نكته دقيق است. لذا به طور فشرده امروز اين نكته قوم بني‌اسرائيل و حضرت موسي را براي شما مي‌گويم. 2- يك نكته هم كه باز قرآن روي آن خيلي پافشاري دارد شخصي به نام بلعم‌باعور است كه اين بلعم‌باعور از علماي بزرگ بني‌اسرائيل بوده است و حتي در تاريخ مي‌خوانيم كه مبلغ حضرت موسي بوده است و دين حضرت موسي را تبليغ مي‌كرده است و منبر مي‌رفته است يعني از روحانيت بني‌‌اسرائيل بوده است اما عاقبتش به خير نشد كه حتي رسيد به آن‌جا كه قرآن ـ منحصر به فرد هم هست ـ او را تشبيه به يك سگ هار كرده است. در قرآن فقط راجع به بلعم‌باعور است كه اسم سگ آورده شده است «مثله كمثل اللكب ان تحمل عليه يلهث او تتر كه يلهث» (سوره اعراف، آيه176) 3- نكته سوم كه روي آن خيلي پافشاري دارد و هفت، هشت جا در قرآن از او بحث شده است قضيه هارون است يكي از خويشان و اطرافيان حضرت موسي بوده است و در ف اول جماعت حضرت موسي حاضر شده است و يك آدم متقي به تمام معنا بوده است اما اين هم عاقبتش به خير نشد و حتي رسيد به آن‌جا كه با امر حضرت موسي به زمين فرورفت و زمين او را بلعيد و چرايش را بايد در ضمن سه نكته عرض كنم اما راجع به بني‌اسرائيل. بني‌اسرائيل قبل از آمدن حضرت موسي خيلي خوار و ذليل بودند و فرعون بر اين قوم بني‌اسرائيل مسلط بودند و خيلي ظلم به آن‌ها مي‌كردند. قرآن دو، سه جا مي‌فرمايد كه ظلمشان به اندازه‌اي بود كه «يذح ابنائهم و يستحي نساءهم» (سوره قصص، آيه28) و بعضي اوقات مي‌فرمايد «وفي ذلكم بلاءٌ من ربكم عظيم» (سوره بقره، آيه 49) اين «يذبح ابنائهم» را دو جور معنا كرده‌اند 1- اين‌كه فرعون و فرعونيان بچه‌‌هاي اين‌ها را سر مي‌برديدند و دخترها را براي كلفتي نگخ مي‌داشتند تا از آن‌ها كار بكشند و اين بلاي بزرگي بود كه در مقايل مادر سر ببرند يا در مقابل پدر دختري را براي كلفتي مي‌بردند و چه بلائي به سر اين دختر مي‌آمد 2- معنايي بدتر از اين، اين‌كه فرعون و فرعونيان مسلط بر وم بني‌اسرائيل بودند و براي اين‌كه نسل بني‌اسرائيل را فاسد كنند مردهايشان رابي‌غيرت و زن‌هايشان را بي‌عفت بار مي‌آوردند ـ مثل الان در جمهوري اسلامي كه دشمن كار مي‌كند كه زن‌ها مخصوصاً دخترها را بي‌حيا و بي‌عفت كنند و مردها را بي‌غيرت كنند «يذبح ابنائهم» يعني ذبح معنوي مي‌كردند يعني مردها و پسرها را بي‌غيرت مي‌كردند. «ويستحيي نساءهم» يعني دخترها را بي‌عفت و بي‌حيا مي‌كردند. و معلوم است كه اگر دختر بي‌حيا باشد «بلاء عظيم» است و بعضي اوقات مي‌فرمايد كه فرعون و فرعونيان مفسد في الارض بودند و چون مفسد في الارض بودند اين بلا را به سر بني‌اسرائيل مي‌آورد «انه كان من المفسدين» (سوره قصص، آيه4) و به هر معنا كه باشد يا هر دو معنا باشد بالاخره اين فرعون و فرعونيان تصميم گرفته بودند كه نسل بني‌اسرائيل را نابود كنند ونسل بني‌اسرائيل را از نظر توليد نابود كنند و از نظر معنا و اخلاق هم نابود كنند و مي‌كردند و بني‌اسرائيل در شرف نابودي واقع شده بود، در شرف فساد اخلاقي واقع شده بود و فوق‌العاده زندگي براي بني‌اسرائيل مشكل بود. حضرت موسي آمد و آن‌ها را از دست فرعون نجات داد حضرت موسي خيلي اذت شد اما بالاخره توانست ني‌ارائيل را آقا كند و توانست فرعون و فرعونيان را نابود كند و به قول قرآن يك سلطنت مطلقه‌اي به بني‌اسرائيل بدهد آن‌چه كه قرآن روي آن خيلي پافشاري دارد از اين‌جا شروع مي‌شود. حضرت موسي بني‌اسرائيل را برداشت و از مصر بيرون رفت و ناگعان متوجه شد كه لشكر فرعون مي‌آيند. پروردگار عالم براي اين‌ها در رود نيل يك جاده خيلي عالي دوزاده باندي درست كرد چون 12 طايفه بودند و زير بار يكديگر نمي‌رفتند و اختلاط بين آن‌ها بود حتي اين راهي كه اين مي‌رود ديگري بايد پهلوي او يك راه داشته باشد بالاخره يك راه اين جوري براي اين‌ها پيدا شد آب از دو طرف كنار رفت و يك جاده در رود نيل درست شد و حضرت موسي با بني‌اسرائيل به آن طرف آب رفتند لشكر فرعون و خود فرعون آمدند و در وسط دريا آب‌ها روي هم آمد و همه غرق شدند و من جمله فرعون نيز غرق شد و اين‌ها از دست فرعون نجات پيدا كردند و بنا شد به فلسطين بروند ـ همين جايي كه الان بني‌اسرائيل چه مصيبت‌ها به سر مسلمان‌ها مي‌آورند ـ پروردگار عالم در قرآن مي‌فرمايد 1- خدا براي اين‌ها مرتب از غيبت ناهار مي‌آورند. آن‌هم ناهرا خيلي بالايي «من وسلوي» چلوكباب آن‌هم كباب كبوتر و كبك و آن هم آماده. 2- از نظر اب هم 12 چشمه براي اين‌ها به وسيله آن عصاي حضرت موسي كه اژدها مي‌شد پيدا شد چون كه اين طايفه مي‌گفت من از اين چشمه كه آن طايفه آب برمي‌دارد نمي‌توانم آب بردارم من هم يك چشمه مستقل مي‌خواهم و بالاخره حضرت موسي براي اين‌ها 12 چشمه درست كرد. 3- پروردگار عالم ابر را بر سر اين‌ها سايه افكنده بود تا اين‌ها در بيابان سايه داشته باشند و از گرما محفوظ باشند و در رفاه و اسايش باشند. اين وضع بني‌اسرائيل بود آن اولشان و اين نجات آنا از دست فرعون و فرعونيان به وسيله حضرت موسي و اين من وسلوي و غذايي كه حضرت موسي براي آن‌ها آورد و اين هم آب و اين هم سايه اين‌ها. قرآن‌ مي‌فرمايد با اين همه حرف‌ها اين‌ها حضرت موسي را اذيت مي‌كردند و از جمله گفتند تو و خدايت برويد و اين‌جا را فتح كنيد وقتي فتح كرديد ما هم مي‌آئيم سر سفره آمده مي‌نشينيم. پرودرگار عالم اين‌ها را به خاطر اين حرف بي‌جايشان مدتي سرگردان در بيابان كرد تا اين‌كه بالاخره نجات پيدا كردند و بنا شد وارد شهر شوند حضرت موسي به اين قومش گفت وارد شهر شويد با «الله اكبر» و شعار «لا اله الا الله» اما اين‌ها وارد شهر شدند با شعار شيطان و به عبارت ديگر حضرت موسي گفت بگوئيد زنده باد خدا و زنده باد موسي و وارد شويد گفتند مرده باد خدا و مرده باد موس و وارد شهر شدند. اين‌ها قرآن است چرا چنين است «فسيروا في الارض فانظر كيف كان عاقبه المكذبين» (سوره آل‌عمران، آيه137) شما سير كنيد و ببينيد چرا اين يهودي‌ها چنين كردند و چه بلائي بر سر خود و حضرت موسي آوردند و چرا از خدا تشكر نمي‌كردند؟ چرا به جاي «الحمد لله رب العالمين» اين همه اذيت به حضرت موسي مي‌كردند. چرا اين معجزات اين قدر بالا در اين‌ها تأثير نمي‌گذاشت؟ قرآن مي‌فرمايد براي خاطر صفات رذيله‌اي كه داشتند خدا نكند انسان ج كند حاضر است دنيا را به آتش بكشد. خدا نكند كسي زير بار نرو باشد. اگر زيربار نرو شد حاضر است به قول اصفهاني‌ها قيصريه را براي خاطر يك دستمال به آتش بكشد. خدا نكند انسان پرخاشگر باشد، طغيان‌گر باشد، حاضر است پيامبركش و كفر در سه جا در قرآن آمده است كه مي‌فرمايد بني‌اسرائيل اين جور كردند. چرا؟ «ذلك اهنم يكفرون بايات الله و يقتلون النبيين بغير الح ذلك بما عصوا و كانوا يعتدون» (سوره بقره، آيه61) اين‌ها كفر ورزيدند كفر اين جوري كه پيامبركشي كردند و حتي بعد از حضرت موسي كار پيامبركشي رسد به اين‌جا كه در يك شب همين يهودي‌ها 110 تا پيامر كشتند يعني روحانيت آن زمان و روحانيت آن زمان پيامبر تبليغي بودند ـ نظير روحانيت اين زمان كه پيامبر تبليغي هستند ـ و دين حضرت موسي را تبليغ و ترويج مي‌كردند. در يك شب به جرم مبلغ حضرت موسي 110 تا پيامبر كشتند. چرا؟ و آن مي‌فرمايد گناه اين‌ها دل‌سرد كرده بود «ذلك بما عصوا» گناه اين‌ها را دل‌سرد كرده بود و با آن همه معجزه كه برايشان آمده بود باز هم چنين مي‌كردند چرا؟ براي اين‌كه قرآن مي‌فرمايد «بما كانوا يعتدون» تجاوزگري و لجاجت و عناد و پرخاشگري و طغيان‌گري اين‌ها را رساند به اين‌جا كه زير ار حضرت موسي نمي‌رفتند. در حالي‌‌كه عصاي حضرت موسي كه لژدها مي‌شد را مي‌ديدند و من و سلوي هم برايشان نازل مي‌شد و با همين عصا آب براي اين‌ها جاري مي‌شد اما خدا نكند كسي لجوج باشد. خدا نكنئد كسي زير بار نرو باشد. نه تنها در مقابل حضرت موسي مي‌ايستد بلكه قرآن مي‌گويد در مقابل خدا قد علم مي‌كند آن هم روز قيامت. در اين‌جا در مقابل خدا قد علم كردن آسان است اما مشكل اين‌جا است كه قرآن مي‌گويد در روز قيامت هم در مقابل خدا قد علم مي‌كند و قسم مي‌خورد و مي‌گويد خدايا تو اشتباه مي‌كني كه مي‌خواهي مرا به جهنم ببري. من مظلوم هستم و تو مي‌خواهي به من ظلم بكني. انسان اگر بد شد خيلي بد است و هرچه هم عمر او بيشتر شود بدتر مي‌شود. هر چه پيرتر شود بدتر مي‌شود «يشيب‌ بن آدم و شيب فيه الخلتان الحرص و طول الامل» آدمي كه خودسازي نكند هر چه پيرتر مي‌شودبدتر مي‌شود اگر متكبر است هر چه پيرتر مي‌شود بدتر مي‌شود و اگر حسود است هر چه پيرتر مي‌شود بدتر مي‌شود و اگر دنيا طلب است هر چه پيرتر مي‌شود بدتر مي‌شود. مرحوم نراقي د رمعراج السعاده يك مقال مي‌زند و مي‌گويد در زمان هارون‌الرشيد، هارون‌الرشي گفت آيا مي‌شود ك نفر را پيدا كنيد كه پيامبراكرم را درك كرده باشد؟ يك پيرمرد را پيدا كردند كه زمين‌گير بود، او را گذاشتند توي سبد و آوردند پيش هارون‌الرشيد. هاورن‌الرشيد گفت پيامبر را ديده‌اي گفت بلي گفت چيزي هم از پيامبر به ياد داري گفت بلي من شنيدم پيامبر مي‌گفت «شيب ابن آدم و يشيب فيه الخلتان الحرص و طول الامل» اين آدم هر چه پيرتر بشود آمال و آروزهايش بيشتر مي‌‌شود، حرصش يشتر مي‌شود هارون‌الرشيد خوشش آمد گفت يك كيسه پول به او دادند 100 هزار دينار يعني 100 هزار مثقال طلا به او دادند. اين هنوز از خانه بيرون نرفته ود گفت مرا برگردانيد او را برگردانند وقتي كه برگشت گفت هارون اين پول كه به من دادي براي همين امسال بود ا هر سال اين پول را مي‌دهي؟‌هارون گفت ه ردو حرف پيامبر درست شد. آمال و آرزوي سال ديگر را هم دارد و حرص پول هم دارد چون 100 هزار مثقال طلا به او داده‌اند باز هم سير نمي‌شود و مي‌گويد سال دير هم مي‌دهي يا نمي‌دهي؟ مرحوم نراقي مي‌گويد اين را برگرداندند و توي راه رو بود كه مرد. انسان اين است اگر از خودش مواظبت نكند بني‌اسرائيل مي‌شود. اگر از خودش مواظبت نكند خواه ناخواه اين جوري است كه پايش لب گور است اما غيبت و نمام و سخن‌چيني مي‌كند و بين عروس و شوهر را به هم مي‌زند. خدا نكند يك زن اين جوري پسرش به ديدن او برود و زن پسرش آن‌جا نباشد پشت سر اين عروس چه حرف‌‌هايي مي‌زند و چه چيزها مي‌گويد. لذا حضرت امام ه ما نصيحت مي‌كردند و مي‌فرمودند تا جوان هستيد خودسازي كنيد والا وقتي اسنان توي سرازيري يفتد ديگر خودسازي مشكل است مشكل. و من زياد ديده‌ام كه خانم لجباز است و هر چه به او مي‌گويند قبول نمي كند و ممكن هم هست كه از ترس شوهر ساكت بماند اما عمل نمي‌كند يا بايد شوهر ساكت بماند يا بايد داد و فريادش بلند باشد. يا آقا متكبر است و بايد حرف خودش را به كرسي بنشاند. اين مردم كه شخصيت ندارد تا آن صفت تكبر را ارضا كند پس ايد در خانه حرف خودش را به كرسي بنشاند و در مقابل حرف خودش احدي حق ندارد حرف بزند و دختر 20 ساله و با شعورش يا زن متدين و فهميده‌اش يا پسر طلبه و دانشگاهي او كه نزديك است مجهتد شود حق ندارد با اين بابا حرف بزند. حرف آخر را بابا بايد بزند. لجبازي را بابا ايد بكند. و اين‌ها خيلي مصيبت است و خيال نكنيد كه زمان بني‌اسرائيل چنين بوده است الان هم چنين است وقتي مي‌رويم توي جامعه مي‌بينيم كه راستي بني‌اسرائيل الان زنده است همان كارهاي زشت الان هم هست چرا؟ قرآن مي‌فرمايد «ذلك بانهم يكفرون بايات الله و يقتلون النبيين بغير الحق ذلك بما عصوا و كانوا يعتدون» (سوره بقره، آيه61) اين كلمه يعتدون يعني روح‌تجاوزگري و روح‌لجاجت و عناد و روح تكبرورزي و رح طغيان‌گري نمي‌گذارد زير بار برود. معجزه خيلي بالااست اما نمي‌گذارد كه زير بار برود مي‌گويد مي‌دانم اما زير بار تو نمي‌روم. مي‌گويند دم مرگش ود به او گفتند اگر دست برداري بهشتي مي‌وشد گفت «النار و لاالعاد» جهنم مي‌روم اما اين‌كه بگويم تقصير دارمنه. زياد هستند. اگر 200 آيه در قرآن در سوره بقره راجع به حضرت موسي آمده است حضرت موسي و بني‌اسرائيل خصومت ندارند. خيلي خانه‌ها هست كه در اين خانه قوم بني‌اسرائيل دارند زندگي مي‌كنند ناسازگاري عجيب آن‌جا هست. آن مي‌خواهد حرف خودش را بزند و آن مي‌خواهد حرف خودش را به كرسي نشاند و محبت از اين خانه رفته است زندگي در اين خانه مشكل شده است براي اين‌كه يكي از شماها مي‌گفت به زنم گفتم اين زندگي نيست اين مردگي است. اين بدبختي و جهنم است. چون نه تو مرا دوست داري و نه من تو را اما مجبوريم با هم زندگي كنيم. اگر محبت بين زن و شوهر نباشد اگر محبت در خانه حكم‌فرما نباشد اين‌كه زندگي نيست. از كجاها سرچشمه مي‌گيرد. همان كه در بني‌اسرائيل بوده است. در اين خانه هم آمده است. و من تقاضا دارم از همه و مخصوصاً از جوان‌ها اين آيه‌اي كه در قرآن تكرار شده و برايتان خواندم هميشه اين آيه را در نظر بگيريد و بگوئيد قرآن مي‌گويد طغيان‌گري، سنگ‌دلي مي‌آورد. طغيان‌گري موجب مي‌شود آدم فاسق و فاجر شود و وقتي فاسق و فاجر شد و در سرازيري گناه وارد شد مانند ماشيني است كه در سرازيري، ترمزش برد. ديگر گناه روي گناه مي‌رسد به آن‌جا كه حاضر است پيامبر بكشد در حالي‌كه مي‌داند پيامبر است. قرآن مي‌فرمايد مي‌داند كه پيامبر است. «يقتلون النبيين بغير الحق» درك دارد كه نبايد پيامبر را بكشد اين حق نيست و ناحق است و مي‌داند اما طغيان‌گري موجب معصيت و معصيت موجب پيامبركشي و پيامبركشي موجب كفر و كفر موجب جهنم مي‌شود. خودسازي كنيد و به اين حث امسال اهميت بدهيد و يك جوري بشود كه لااقل بتوانيم صفات رذيله را كنترل كنيم البته ريشه‌كن كردن صفات رذيله خيلي مشكل است ونمي‌شود مخصوصاً در زمان ما و اين همه غم و غصه‌ها و اين همه پژمردگي‌ها و اين همه كسالت‌ها وبي‌اعتنائي به منبر و محراب كه معلوم است نمي‌شود اما انسان لااقل براي دنيايش هم باشد خوب است كه خودسازي كند. اگر براي لذت در خانه هم باشد خوب است كه خودسازي كند آدم حسود هيچ وقت نشاط ندارد آدمي كه زندگي چشم و هم چشمي روي آن ار گذاشته است كه برگشتش به تكبر است. اين نمي‌گذارد آلوده باشد چون به هر كس نگاه مي‌كند بهترش را مي‌خواهد آدمي كه متكبر است نمي‌گذارد او راحت باشد هميشه آتش آن او را در دنيا مي‌سوازند و بالاخره آتش صفات رذيله كه همان آتش جهنم است از آتش اين دنيا خيلي بدتر است و قرآن مي‌فرمايد آتش جهنم را خود ما تهيه كرده‌ايم يعني همان صفات رذيله آتش جهنم است اين آيه شريفه در قرآن تكرار شده است «فاتقوا النار التي وقودها الناس و الحجاره اعدت للكافرين» (سوره بقره، آيه24) اي مسلمان از آتش جهنم بترس كه هيزم اين آتش جهنم خود تو هستي. وقود: يعني هيزم يعني آتش‌گيرانه. حسادت ما آتش جهنم مي‌شود تكبر ما و لجاجت و عنا ما. آتش جهنم مي‌شود هوي و هوس و نفس اماره ما آتش جهنم مي‌شود و صفات بد ما آتش جهنم مي‌شود خود ما هيزم جهنم مي‌شويم. قرآن گاهي مي‌فرمايد «حطب جهنم» هيزم جهنم «و اما القاسطون فكانوا لجهنم حطباً» (سوره جن، آيه15) و گاهي مي‌فرمايد «وقود» آتش‌گيرانه «فاتقوا النار التي وقودها الناس و الحجاره» (سوره بقره، آيه24) آتش‌گيرانه جهنم خود ما. بلي اعمال زشت ما آتش جهنم مي‌شود وقتي كه جهنمي‌ها به جهنم مي‌روند داد و فريادشان بلند است خطاب مي‌شود «ذلك بما قدمت ايديكم» (سوره آل‌عمران، آيه182) خودتان فرستاديد. اين را خدا خلق نكرده است. اعمال بد شما آتش جهنم شده است. «ذلك بما قدمت ايديكم و ان الله ليس بظلام للعبيد» (سوره آل‌عمران، آيه182) ذره‌اي خدا ظلم نمي‌كند خودگيرانده‌ايد. خود مار و عقرب اخته‌ايد خود حميم ايجاد كرده‌ايد و وقتي انسان خود كرده باشد «خود كرده را تدبير نيست» و به قول اميرالمؤمنين مي‌فرمايد عبرت زياد است عبرت‌گير كم است. قرآن براي آدم‌سازي خيلي كتاب خوبي است. شما آقايان، خانم‌ها معمولاً يك بار قرآن خوانده‌ايد بعضي از شما چهار تا ختم قرآن داشته‌ايد خوشا به حالتان! اما چقدر از اين ختم قرآن برداشت كرده‌ايد؛ چقدر قرآن شما را ساخته است؟جوان‌ها روز عيد كه مي‌شود شما بايد از خدا پاداش بگيريد. چه چيزي پاداش مي‌باشد؟ از بهشت بالاتر است از عادت آخرت بالاتر است قرآن مي‌فرمايد خود مرا پاداش بگير. بايد اين يك ماه روزه ما را رسانده باشد به ان‌جا كه صفات رذيله از دل ما رفته باشد و دل ما مهيا براي تجلي خدا بشود خدا در روز عيد در دل ما تجلي كند «الصوم لي و انا اجزي به» روزه مال من است و پاداشش هم خودم هستم نمي‌گويد «الصوم لي و انا اجزي به» مي‌گويد «الصوم لي و انا جزي به» پاداش خود من هستم اما چه موقع خدا مي‌آيد در دل ما وقتي كه اغيار نباشد «ديو چو بيرون رود فرشته درآيد» اگر صفات رذيله را اين روزها از ين برده باشد جتماً روز عيد خدا خودش را به ما مي‌دهد و در دل ما تجلي مي‌كند به چه حالي! «يا ايتها النفس المطمئنه ارجعي الي ربك راضيه مرضيه فادخلي في عبادي و ادخلي جنتي» (سوره فجر، آيه30-27) اين آيه مربوط به امام حسين است در گودال قتل‌گاه خطاب شد حسينم بيا بيا. كجا؟ بهشت نه. بهشت براي امام حسين خيلي كوچك است بهشت معمولي و عدن و رضوان نه. پس كجا؟ «يا ايتها النفس المطمئنه ارجعي الي ربك» پيش خودم بيا مقام عنداللهي و مقام تجلي. پايان

 

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group