بسم الله الرحمن الرحيم
راز و نياز
دنيا، مزرعهي آخرت
آن چه پيش رو داريد گزيدهاي از سخنان حضرت آيت الله مصباح يزدي(دامت بركاته) در دفتر مقام معظم رهبري است كه در تاريخ 22/3/87 ايراد فرمودهاند. باشد تا اين رهنمودها چراغ فروزان راه هدايت و سعادت ما قرار گيرد.
دنيا مزرعهي آخرت
در جلسه قبل دربارهي مناجات الزاهدين، چند پرسش به نظر ميآمد که مطرح و به اندازهاى نيز پاسخ آنها داده شد. در اين جلسه نيز به چند پرسش ديگر اشاره خواهيم کرد. همان طور که اشاره شد مناجات الزاهدين با اين تعبير آغاز شده است كه: خدايا! تو ما را در سرايى ساكن كردى كه ميخواهد ما را در گودال بيافکند و به چنگال مرگ بفرستد. در اينباره اين پرسش مطرح شد: چرا فريبکاري به دنيا نسبت داده شده است؟ در پاسخ بيان شد که براى تحقق يك پديده، چندين علت يا مقتضي مشاركت ميكنند و چون همهى اينها در پيدايش معلول و پديده دخالت دارند، ميشود اين اثر، فعل يا پديده را به هر يك از اينها نسبت داد. به تعبيري هر مقامى اقتضا ميكند كه روى يكى از اسباب تكيه شود. يعني بايد ديد مقتضاى بلاغت و مقام چيست. قرآن كريم چون توجه زيادى به «توحيد» دارد، مردم را به خدا متوجه و خدا را علت ايجابى معرفى ميكند. خداست كه آب را از آسمان نازل ميكند، خداست كه به وسيله آب گياه را ميروياند و اوست كه به وسيلهى اين گياه شما را روزى ميدهد. بنابراين، در تعليمات قرآنى، در بيشتر موارد مقتضاى مقام اين است كه نقش خدا را بزرگ و برجسته كند. ولى گاهى نيز اين اتفاقات به چيزهاى ديگر نسبت داده ميشود. بيان شد كه براى افعال انسانى، به خصوص جايى كه براي آدمي انحرافات و لغزشهايى پيدا ميشود، قرآن روى سه عامل تكيه ميکند: نخست هواى نفس، دوم دنيا و سوم شيطان. اکنون سخن اين است که اگر اين امور دنيوى، يعني لذتهاي دنيوى و هوسها نباشد، آدمي به گناه نميافتد. پس صحيح اين است كه اين انحرافات را بيشتر به دنيا نسبت دهيم.
دنيا؛ زشت و زيبا
در اين موضوع، پرسشهاي ديگري نيز مطرح است: اين همه مكر و حيلههاي اين دنيا که آدم را ميفريبد كجاست؟ آنچه ما از دنيا ميشناسيم، همين هوايى است كه استنشاق ميكنيم، نورى است كه ميتابد، گياهى است كه ميرويد، غذايى است كه ميخوريم، استفاده و لذتهايى است كه از راههاى مختلف و از جمله از زندگى اجتماعى و خانوادگى ميبريم. کجاي اين موارد، چاله، مكر، فريب و غرور است؟ مگر آدمي با همينها براي عبادت ارتزاق نميكند؟ پس پرسش اين است که: اين موارد با دنيا که يك موجود زشت، فريبنده، مكار، حيلهگر و هلاككننده معرفى شده است چه مناسبتى دارد؟ ما چه وقت ميگوييم يك نفر، كسى را فريب داد؟ آيا شده كه يك نفرى با يك چيز كثيف، متعفن، بدبو و بدمزه کسي را فريب دهد؟ آيا اين معقول است كه آدم با يك چيز زشت متعفن و بدمنظر فريفته شود؟ اين معقول نيست. در واقع وقتى ميخواهند كسى را فريب دهند، از چيزي استفاده ميکنند که جاذبهاي داشته باشد. پس جاي گول زدن آنجاست كه كسى يك چيز قيمتى داشته باشد و بخواهند آن را از دستش در بياورند. در اينصورت يك چيز خوشظاهر يا خوشرنگ و خوشمزهاى را به او ارائه ميدهند تا آن چيز قيمتى را از چنگش در بياورند، اين همانا فريب دادن است.
ارزش دنيا و سرمايههاي ما!
ما ميبايست باور کنيم كه ميتوانيم با سرمايه عمر، وقت، فکر و ...، چيز با ارزش و قيمتياي را به دست بياوريم كه به همهى دنيا ميارزد. حال اگر كسى آمد اين نيرويى را كه ما بايد صرف كنيم از ما گرفت و صرف چيزى كرد كه لذت محدودى دارد، براي مثال شكلات خوشمزهاى داد، اين سبب ميشود كه آدم از آن لذت بسيار ببرد و از آن چيز گرانقيمت و گرانبها باز بماند و آن را از دست بدهد؛ وگرنه شكلات هم ميتواند يك اثر و فايدهاى داشته باشد و گاهى ممكن است داروى يك دردى هم باشد. بنابراين، كلام در اين است كه انسان فريب يك چيز زشت و بدمزهاى را نميخورد. براي فريب خوردن ميبايست آن چيز حتماً خوبي و جاذبهاي داشته باشد. به بيان ديگر؛ وقتي ميگوييم کسي فريب خورد که يك چيز كمقيمتى را به او بدهند و در عوض چيز گران قيمتى را از چنگش درآورند. هيچکدام از چيزهايى كه ما در دنيا داريم بد نيست. همهي آنها نعمتهاى خداست؛ از خوردنيها، پوشيدنيها، زينتهاى دنيا، همسر خوب، فرزند خوب، دوست خوب، ماشين خوب. اما اينكه ميگويند: ما به وسيلهى اينها فريفته ميشويم، براي اين است كه معمولاً اينها وسيلهاى ميشوند كه آدمي از چيزهاى ارزشمندتر و قيمتيتر باز بماند. يعني، آدم براي لذتي محدود، تمام وقت، نيرو و فكرش را صرف ميكند، در حالى كه ميتوانست با اين تلاشى كه انجام ميدهد، ميليونها برابر سود ببرد. يك درخت سيب در بهشت چقدر ميارزد؟ همه دنيا هرچه بيارزد، بالاخره محدود است، اما همين يك درخت سيب، چون اثري بىنهايت دارد به همهى دنيا ميارزد. آن گاه در آن جا هر وقت دل شما سيب بخواهد، آن درخت سرش را خم ميکند و ميوهاش را تقديم شما ميكند. اين درخت را در ازاى چه به شما ميدهند؟ در برابر يك عمل صالح و چه بسا آن عمل صالح يك دقيقه وقت شما را بگيرد! ممكن است شما يك كلمه بگوييد و همان باعث هدايت يك نفر شود. در اين صورت ارزش آن يک کلمه از همهى دنيا بيشتر است: «لئن يهدى الله علي يديک رجلاً خير لك مما طلعت عليه الشمس و غربت»1
دنيا، ابزار آخرت
حال اگر آدمي به جاي يک درخت سيب بهشتي که ارزش بينهايت دارد، فريب خورد و يک كيلو سيب در اين دنيا به دست آورد، به راستي اين سيب تا آن سيب چقدر فرق دارد؟! بي نهايت. پس، اين که دنيا فريبنده است يعنى همين؛ نهاين كه سم مهلك و كشندهاي را به انسان ميدهد. براي انجام عمل صالح که ثواب بينهايتي دارد، از چه استفاده ميكنيد؟ از همين دست، چشم، زبان، هوا و نوري که براي دنياست و اين يعني، دنيا ذاتاً بد نيست؛ بلکه وقتي دنيا «بد» ميشود که به گونهاي استفاده شود که جاى چيز بهترى را بگيرد. در غير اين صورت اگر آدم بخواهد عمل صالح انجام دهد، ميبايست از دنيا استفاده كند. انفاق بايد با پول دنيا صورت گيرد. همچنين دلجويى، مهربانى، يتيمنوازي، نيز با زبان، دست و ... بايد صورت گيرد. پس، فريبندگى دنيا زماني است كه ما را از آخرت باز دارد، اما اگر دنيا براى آخرت وسيله شود ديگر دنيا نيست. به عبارت ديگر، در اين صورت دنيا ابزار آخرت است و نظر استقلالي به آن نيست. در واقع معناى اينكه دنيا بد و فريبنده است و باعث هلاكت ميشود اين است که: به وسيله آن آدم از چيزهاى بهترى باز بماند، و نه تنها از چيز بهترى باز بماند، بلکه دنيا را در راهى صرف كند كه موجب عذاب نيز شود. يعني با همين زبان، به جاى مهربانى و خيرخواهى، سخنچينى يا غيبت كند. بنابراين، بدى دنيا يا براي اين است كه ما از آن سوء استفاده ميكنيم و آن را در راه گناه به كار ميبريم و يا دست کم، دل به همين لذتهاى زودگذر آن ميبنديم و از آن براى رسيدن به نعمتهاى ابدى استفاده نميکنيم. چه بسا افرادي که براي بهرهگيري از 5 دقيقه لذت زودگذر، يک شبانه روز زحمت کشيدهاند!!
بهشت را به بها ميدهند!
در اين ميان پرسش ديگري مطرح است. در ابتداي دعا آمده بود: خدايا! تو ما را در خانهاى آوردي كه پر از فريب و كلك است. پرسش اين است: خدايا! چرا ما را در اين دنيا با اين خصوصيات ساکن کردي؟ چه ميشد ما را به بهشت ميبردي؟ آيا از تو چيزي کم ميشد؟! اين تصور كه اي كاش خداى عالم ما را از اول به بهشت ميبرد، پندار جاهلانهاى است. در واقع، اين بهشتى كه پيامبران و قرآن به ما خبر دادهاند، وعدهاي است كه ماهيت آن از كار اختيارى ما به وجود ميآيد. حتماً اين حديث را شنيدهايد كه: پيغمبر اكرم? فرمود: وقتى تسبيحات اربعه ميگوييد، براي شما در بهشت درختى روييده ميشود. در واقع، آنچه در آخرت نصيب مؤمنان ميشود، نتيجه عمل خودشان است. در اينجا نيز پرسشي به اين شرح مطرح است: آن ملائكهاى كه در بهشت به مؤمنان خدمت ميكنند و در همان ابتدا که مؤمنان وارد بهشت ميشوند به استقبال آنان ميآيند و ميگويند: «سلام عليكم طبتم فادخلوها خالدين»2، آيا آنها هم به اندازهى اولياء و انبياء از بهشت لذت ميبرند؟ به عکس، آيا فرشتگاني که موكل جهنم هستند، «عليها تسعة عشر»3، «عليها ملائكة غلاظ شداد»4؛ همان ملائكهاى كه در جهنم غلاظ و شداد هستند، آيا آنها هم عذاب ميكشند؟ بايد گفت: ملائكه، مقربين خدا هستند. نه آتش جهنم آنها را ميسوزاند و نه آنها مانند اولياء خدا از نعمتهاى بهشتى استفاده ميكنند. آنچه نصيب مؤمنان ميشود نتيجه اعمال اختيارى خودشان است. حال اين که چگونه اين اعمال آن نتايج را به بار ميآورد، سرّى است كه شايد من و شما آن را درست درک نکنيم.
دنيا؛ مقدمه آخرت
بنابراين، اگر ما در اين دنيا نيامده بوديم و اين اعمال اختيارى را انجام نميداديم، براى ما بهشتى وجود نداشت.
در واقع بهشت را بايد خود ما بسازيم، بايد خود درختهايش را بكاريم. اگر غير از اين بود، ما چونان فرشتگان يک خادم در بهشت يا موکل در جهنم بوديم. ديگر نميتوانستيم صاحب بهشت باشيم و از آنجا لذت ببريم؛ لذتهايى كه قابل احصا و درك با كل لذتهاى دنيا نيست. بنابراين تا دنيا نباشد، نه بهشتى با آن همه نعمتهايش و نه جهنمي با آن عذابش براى گناهكاران نخواهد بود. پس، ما اين جا آمديم تا به برکت همين دنيا كاخ بهشت را بسازيم. ما بايد كاخ، حورالعين، درخت ميوه و «لهم ما يشاؤون فيها و لدينا مزيد»5 بسازيم. و چون اين دنيا در راه آخرت به كار برود، ارزش بسياري خواهد داشت. بنابراين ميتوان گفت: دنيا مقدمه آخرت است. به همين گونه است كه با اين دنيا ميشود آخرت را خريد، آن را آفريد، درختهايش را رويانيد؛ با همين نماز، عبادت، خدمت به خلق و دلجويى و ساير اعمالى كه خداى متعال به وسيلهى انبياء آنها را به ما آموختهاند. پس، پاسخ اين پرسش که چرا خداوند ما را در اين دنيايي که اينقدر خطرناك و پر از لغزشگاه است و درههاى هولناك و گودالهاي عميق دارد آورده است، اين است که اگر خدا ما را به اينجا نميآورد، ديگر به بهشتى هم نميرسيديم.
اختيار انسان، معمار بهشت
بنابراين اعمالى هم كه بايد انجام دهيم اعمال اختيارى است. بهشت به زور به دست نميآيد. به زور درخت بهشتي نميرويد. براى اين كه اختيار در ميان باشد، دو راه در پيش است؛ راه خوب و راه بد. اگر يك راه بيشتر نبود، ديگر اختيارى هم نبود. پس ما در عالمى آفريده شدهايم كه يك راهش به طرف جهنم است و ديگر راهش به سوي بهشت. نعمتهاى بهشتى نيز بايد با اعمال اختيارى انسان در چنين عالمي آفريده شود؛ جايى كه دوراهي است، يک طرف بهشت و يک طرف جهنم. اما به دست آوردن هر چيز نفيسى سخت است. امروز براى يافتن شغل چقدر بايد مقدمات چيد: به ازاي هر ماه چهقدر حقوق ميدهند؟ مجموع حقوقى كه ميدهند تا آخر عمر چقدر است؟ شايد مجموع حقوق يك كارمند در تمام عمر کارمندياش به اندازهى پول يك خانه نشود! اما در اين عالم اين امکان براي انسان است که با يک روز عمل صالح؛ بلكه با يك ساعت و كمتر از يك ساعت، بتواند بهشت ابدى را بخرد: «جنة ارضها السموات و الارض»6. اکنون آيا خداوند ما را به بد جايي آورده است؛ جايي با اين امکان؟ اگر در اين عالم نميآمديم همان خاكى بوديم كه بوديم، ديگر آدم نميشديم. آدم آن است كه در اين عالم با اختيار خود كار كند. پس آمدن ما در اين عالم، هم نعمت بسيار بزرگى است، و هم مقدمهاي براى کسب همهى نعمتهاى عالى محسوب ميشود. ديگر چرا گله ميكنيم: خدايا! ما را در سرايي جاي دادي که پر از گرفتاري است؟ اين بيانات براى اين است که توجه داشته باشيم تا فريفته نشويم. بارها در قرآن آمده است: «و لا تغّرنّكم الحياة الدنيا»7 «انما مثل الحياة الدنيا كماء»8 تا آخر«اعلموا انما الحياة الدنيا لعب و لهو و زينة و تفاخر بينکم و...»9، اما باز حال و روز ما اين گونه است. اين همه اميرمؤمنان(ع) در نهج البلاغه نسبت به دنيا هشدار ميدهد - شايد در كمتر صفحهاى از نهج البلاغه باشد كه در آن مذمتى از دنيا نباشد- باز ميبينيم که ما شيعيان على(ع) اين قدر عاشق دنيا هستيم. پس اينكه بايد نسبت به خطرهاي دنيا متوجه باشيم، براي اين است که خود را حفظ كنيم و راه درست را انتخاب كنيم تا در گودالهاي فريب نيافتيم و بدانيم چه راهي به طرف جهنم است. بدانيم اگر چشممان را باز نكرديم و در گودال افتاديم، روزي چشممان باز ميشود و خواهم ديد در چاه ويل جهنم هستيم. در آن وقت هر چه بگوييم: «رب ارجعون لعلى اعمل صالحا»10، ميگويند: كلا. ديگر فرصت گذشت. فرصت داشتيد و استفاده نكرديد. انشاء الله در جلسه آينده به پرسشهاي ديگري که در اين زمينه وجود دارد پاسخ خواهيم گفت.
--------------------------------------------------------------------------------
1 . مجموعه ورام، ج2، ص277
1 . زمر، 74
3 . مدثر، 31
4 . تحريم، 7
5 . ق، 36
6 . آل عمران، 134
7 . لقمان، 34
8 . يونس، 25
9 . حديد، 21
10 . مؤمنون، 101-100