بسم الله الرحمن الرحيم
راز و نياز
ميزان معرفت متوسّلين
آن چه پيش رو داريد گزيدهاي از سخنان حضرت آيت الله مصباح يزدي(دامت بركاته)؛ در دفتر مقام معظم رهبري است كه در تاريخ 28/9/86 ايراد فرمودهاند. باشد تا اين رهنمودها چراغ فروزان راه هدايت و سعادت ما قرار گيرد.
عرفان عرفه
در جلسهي گذشته صحبت مختصري دربارهي جملههاي اول مناجات متوسلين عرض كرديم . حاصلش اين بود كه خدايا، من وسيلهاي براي رسيدن به غفران و رضوان تو ندارم، جز دو چيز: يكي نسيمهاي رحمتي كه از جانب تو وزيدن ميگيرد و يكي هم شفاعت پيامبر(صلي الله عليه و آله). به مناسبت شب عرفه، كه يكي از شبهايي است كه عواطف رحمت الهي بيش از هميشه وزيدن ميگيرد، اشارهاي ميكنم به دعاهايي كه براي فردا از طرف اهلبيت(عليهم السلام) وارد شده، كه اشارهاي به مسئلهي توسل دارد. دعاي سيدالشهدا(عليه السلام) در عرفات، از غرر ادعيه است كه اگر ما از ادعيهاي كه مأثور از اهلبيت(عليهم السلام) است پنج دعا را انتخاب كنيم، يكي به يقين، عرفهي امام حسين(عليه السلام) خواهد بود. در اين دعا نكتهها و مطالبي هست كه در دعاهاي ديگر كمتر يافت ميشود. يكي از آن جملهها كه بسيار جملهي لطيف و زيبايي است و با توسل هم ارتباط دارد اين جمله است: ها أنا أتَوَسَّلُ اِلَيْكَ بِفَقْري اِلَيْكَ وَ كَيْفَ أتَوَسَّلُ اِلَيْكَ بِما هُوَ مُحالٌ اَنْ يَصِلَ اِلَيْكَ. وقتي انسان ميخواهد واسطهاي را بين خود و ديگري قرار دهد، كسي يا چيزي را انتخاب ميكند كه توجه مستشفع، به طرف كسي كه نزد او شفاعت ميشود معطوف شود. سپس از او ميخواهد كه حاجت او را بدهد يا از گناهش بگذرد؛ اين همان چيزي است كه ما دربارهي وجود مقدس پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) و ائمهي اطهار(عليهم السلام) و اولياءشان معتقديم كه آنها نزد خداوند متعال براي ديگران شفاعت ميكنند. البته در حقيقت اين وسيلهها و اين شفاعتها را خود خدا قرار داده است. خداست كه آنها را آفريده و هم اوست كه اين مقام را به آنها داده، و خداست كه به آنها امر كرده كه ما را شفاعت كنند. وجود آنها مظهري از مظاهر رحمت الهي است. در واقع اين وسيله را خود خدا قرار داده تا به او نزديك شويم.
دارايي خود انسان در توسل
اكنون اگر بخواهيم از پيش خودمان وسيلهاي براي تقرب داشته باشيم، چه چيز را بايد وسيله قرار دهيم؟ فرض كنيد بگوييم: خدايا، ايماني كه داريم وسيلهاي باشد كه تو، بوسيلهي آن ما را بيامرزي! جا دارد خدا بفرمايد: اين ايمان را من به تو دادم و اين وسيلهاي نيست كه براي خودت قرار ميدهي. ديگر اين كه بگوييم: خدايا، عباداتمان را وسيله قرار ميدهيم. باز نيكو است خدا بفرمايد كه توفيق اين عبادات را هم من به تو دادم. اينها در واقع مصاديق همان «عواطف رحمتك»؛ است. هركدام از اينها اگر خالص باشد و بتواند وسيلهي تقرب به خدا شود، وسيلهاي است كه خود خدا به ما داده است. اگر بخواهيم براي شفاعت از پيش خودمان چيزي را وسيله قرار دهيم، چه داريم جز فقر؟ فقر ذاتي خود ماست. يا أَيُّهَا النّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ1.؛ وجود مخلوقات عين فقر است. اگر خودمان بخواهيم چيزي را بين خدا و خود واسطه قرار دهيم چيزي كه داريم همان فقر است. فقر ما، وسيلهاي است تا خداوند بزرگ به خاطر آن به ما رحم كند. انسان در مسير شفاعت بايد از وسيلهها شروع كند، حركت كند و برود به طرف آن كسي كه ميخواهد نزد او شفاعت و وساطت كند، تا به او برسد و از او بخواهد كه رحمتش را نازل كند يا از عذابش صرفنظر كند.
آيا فقر به خدا ميرسد؟
اكنون آيا فقري كه ما داريم، هيچ وقت به خدا ميرسد؟ آن فقر از خود ما تجاوز نميكند. فقر از ما جدا نميشود تا پيش خدا برود. هيچ وقت هم فقر به خدا نميرسد زيرا خدا غناي مطلق است؛ پس چطور ما وسيلهاي را بفرستيم كه اولاً فقري است كه معنايش يعني نداشتن! ضمن اين كه اين نداشتن هم هيچ وقت به خدا نميرسد! براي اين كه وجود خدا دارايي مطلق است و هيچ وقت واجد فقر نميشود. لكن ميبينم كه اين معناي لطيف در دعاي عرفه آمده است؛ ها أنا أتَوَسَّلُ اِلَيْكَ بِفَقْري اِلَيْكَ. اما چقدر ميتوانم به اين وسيله (فقر) اطمينان داشته باشم كه كاري انجام دهد، در حالي كه اين وسيله هيچ وقت به تو نميرسد؛ وَ كَيْفَ أتَوَسَّلُ اِلَيْكَ بِما هُوَ مُحالٌ اَنْ يَصِلَ اِلَيْكَ؟! فقرچيزي است كه محال است هرگز به تو برسد، پس چطور واسطهاي شود بين من و تو؟! تعبير خيلي لطيفي است و به اندازهاي كه بنده يادم هست، در هيچ دعا و مناجات ديگري اين تعبير اينطور نيامده است.
عرفان امام
يك جمله هم از دعاي امام زين العابدين(عليه السلام) در روز عرفه كه به توسل مربوط ميشود برايتان نقل كنم. اگر به همهي صحيفهي سجاديه مراجعه كنيد، كمتر دعايي به اين عظمت يافت ميشود. آنقدر اين دعا عالي است، و نظم زيبايي دارد كه انسان مبهوت ميشود. و حقّاً جز امام معصوم كسي لياقت انشاء چنين دعاهايي را ندارد. ولي افسوس كه چون مايي كه شيعهي اهلبيت(عليهم السلام) هستيم سالي يك مرتبه هم معلوم نيست موفق شويم و اين ادعيه را بخوانيم.
يكي از آن جملات كه به مسئلهي توسل مربوط ميشود، اين است: اللَّهُمَّ إِنَّكَ أَيَّدْتَ دِينَكَ فِي كُلِّ أَوَانٍ بِإِمَامٍ؛ َ2؛ خدايا، تو دينت را در هر زمان، بوسيلهي امامي تأييد كردي؛ يعني امام را تأييد كنندهي دينت قرار دادي، أَقَمْتَهُ عَلَماً لِعِبَادِكَ؛ آن امام را وسيلهاي براي بندگان قرار دادي كه ببينند و بشناسند، وَ مَنَاراً فِي بِلَادِكَ؛ امام نور افشاني در شهرهاي تو است، كه هر وقت مردم، از دور هم او را ميبينند راه هدايت را پيدا ميكنند. اكنون چه زماني او را تأييد كنندهي دين قرار دادي؟ بَعْدَ أَنْ وَصَلْتَ حَبْلَهُ بِحَبْلِكَ؛ بعد از اينكه ريسمان او را به ريسمان خودت متصل كردي. در اينجا بهطور خلاصه نهايت اتصال وجود امام را به خداي متعال بيان ميكند. رابطهي امام با خداوند مثل رابطهي ديگران نيست. آنها ريسمانشان به ريسمان خدا متصل است. آنكه منظور عرض بنده است اين جملهي بعدي؛ است: وَ جَعَلْتَهُ الذَّرِيعَةَ إِلَي رِضْوَانِكَ؛ امام را وسيلهاي براي رسيدن به رضوان خودت قرار دادي. در مناجات متوسلين اين طور بود كه: اللهم فَاجْعَلْهُما لِي سَبَباً إلي نَيْلِ غُفْرانِكَ، وَصَيِّرْهُما لِي وُصْلَةً إلَي الفَوْزِ بِرِضْوانِكَ، دو چيزي كه وسيله هستند، عوارف رحمت و شفاعت پيامبر، وسيلهاي براي رسيدن به غفران و رضوان خداوند هستند. اينجا هم ميفرمايد امام را وسيلهاي براي رسيدن به رضوان خودت قرار دادي. وَ افْتَرَضْتَ طَاعَتَهُ، وَ حَذَّرْتَ مَعْصِيَتَهُ؛ اطاعت او بر مردم واجب است و پذيرفتن نهي او هم بر همه واجب. كسي نبايد بر امام تقدم پيدا كند و اوصاف ديگري كه برميشمارد...
توجه به امام زمان
خود امام زين العابدين(عليه السلام) به خدا عرض ميكند كه خدايا، تو در هر زماني، چنين كسي را امام قرار دادي كه اين موقعيت را براي مردم داشته باشد؛ يعني وسيلهاي باشد براي اين كه مردم به رضوان تو نائل شوند. بعد، از خدا ميخواهد كه صلواتت را بر اين امام نازل كن و به بركت او، بر ما هم نازل كن، چون او وسيله و مجراي فيض و رحمت الهي است. در ابتداي نزول، رحمتها بايد بر ساحت امام نازل شود، سپس بر ديگران ببارد؛ اين همان وسيله است. از اينجا ما بايد ياد بگيريم كه در هر زمان اگرچه در كارها، عبادات و توسلاتمان به كساني از اولياء خدا متوسل ميشويم، بايد توجه داشته باشيم كه وسيلهي حقيقي كه ما را به خدا متصل ميكند امام آن زمان است. توسل به ديگر اولياء خدا در واقع باعث ميشود كه آنهاما را به امام و وصلهي وصل حقيقي، نزديك كنند. اگر در زمان امامت يكي از ائمه(عليهم السلام)، مردم متوسل به امام ديگري ميشدند، در باطن، حواله داده ميشدند به آن امام حيّي كه در آن زمان امامت داشت. در هر زمان، توجه به امام آن زمان، تكليف خاصي است و يك ويژگي خاصي دارد. در هر حالي، به هر كسي متوسل ميشويم، نبايد فراموش كنيم كه فيض الهي از سوي امام زمان است. اين است كه در همهي دعاها و توسلهايمان هميشه بايد توسل به وجود وليعصر ارواحنا له الفداه را فراموش نكنيم. بايد سعي كنيم دست كم مقداري از اين مضامين را در خودمان تحقق ببخشيم. يعني فقط به خواندن يا توجه به معنايش اكتفا نكنيم و تلاش كنيم حالمان هم همينطور باشد.
عرفان عملي
در دنبالهي مناجات متوسيلن به اينجا ميرسد كه وَقَدْ حَلَّ رَجائِي بِحَرَمِ كَرَمِكَ.؛ عرض ميكند: خدايا، اكنون كه من در مقام توسل برآمدم و وسيلههايي كه دارم نسيم رحمت تو و شفاعت پيامبر(صلي الله عليه و آله) است؛ وارد حرم كرم تو شدم. كرم الهي را به منزلهي يك ساحت، ميدان و پيشگاهي تشبيه فرموده كه گويا از راه دوري آمده و در اينجا رحل اقامت افكنده است. يعني جاي ديگري ندارد و تمام اميدش به كرم خداست. چون راه ديگري غير از كرم و رحمت خدا، و شفاعت پيامبرش كه آن هم از كرم خود اوست، چيزي ندارد. مخصوصاً با توجه به اين نكته كه آن چيزي كه ما داريم فقر است كه آن هم، هيچ وقت به خدا نميرسد تا شفاعت كند. ماييم و يك دنيا حاجت، يك دنيا گرفتاري، يك دنيا گناه، و چيزي كه ميتواند علاج اين گناهان باشد فقط كرم اوست. اين حال اگر در انسان محقق شود حتماً دعايش مستجاب ميشود. عرض ميكند كه: وَقَدْ حَلَّ رَجائِي بِحَرَمِ كَرَمِكَ، اميد من حلول كرده در پيشگاه كرم تو، مثل مسافري كه از راه دوري آمده است و در اينجا رحلش را افكنده، منزل كرده و جاي ديگري ندارد.
وَحَطَّ طَمَعي بِفِناءِ جُودِكَ. اين هم تقريباً عبارت و تعبير ديگري از همان مطلب است. فَحَقِّقْ فيكَ أمَلِي؛؛ پس آن آرزويي را كه من نسبت به تو دارم، تحقق ببخش.
ختم به خيراعمال
وَاخْتِمْ بِالْخَيْرِ عَمَلي؛ اكنون كه موفق شدم به اين توجه و توسل كه خودش خير است، كاري كن كه ديگر مبتلا به اعمال شر نشوم و اعمالم ختم به خير شود. چون يكي از آفتهاي بزرگ براي مؤمنين اين است كه مدتها عبادت خدا بكنند، كار خير انجام بدهند، اما پايان كارشان طوري شود كه همهي گذشتهها را آتش بزند؛ گناهي رخ دهد كه اعمال گذشته را حبط كند.
از اعتقادات ما، يكي حبط است و يكي هم تكفير. بعضي از اعمال موجب غضب الهي ميشود طوري كه اعمال گذشته را هم حبط ميكند و از بين ميبرد. و برعكس، گاهي كارهاي خوبي هست كه خدا ميپسندد و گذشتهها را هم جبران ميكند. سيّئات گذشته را تكفير ميكند. در صريح قرآني هم هست: حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ3.
جايگاه اصفياء
وَاجْعَلْني مِنْ صَفْوَتِكَ الَّذِينَ أحْلَلْتَهُمْ بُحْبُوحَةَ جَنَّتِكَ؛ اكنون كه مطمئن شده، راهي به سوي خدا دارد و دعاهايش مستجاب ميشود، و نيز غفران و رضوان الهي شاملش ميشود، دعاهاي نابي را در پيشگاه خدا مطرح ميكند. عرض مي كند: خدايا! مرا از آن بندگان برگزيده و ممتازي قرار ده كه آنها را در بحبوحهي بهشت قرار ميدهي؛ يعني آنجايي كه مركز نعمتهاست و همهي نعمتهاي بهشتي در آنجا به وفور يافت ميشود. وَبَوَّأتَهُمْ دارَ كَرامَتِكَ؛؛ از آن بندگان برگزيدهاي كه آنها را در دار كرامت خودت جا دادي. كرامت يعني احترام گزاردن و گرامي داشتن؛؛ وَأقْرَرْتَ أعْيُنَهُمْ بِالنَّظَرِ إلَيْكَ يَوْمَ لِقائِكَ،؛ و چشم آنها را با نگاه به سوي جمال خودت روشن كردي، وَأوْرَثْتَهُمْ مَنازِلَ الصِّدْقِ في جَوارِكَ؛ آنها را وارث مكانهايي كردي كه واقعاً جاي نشستن و منزل كردن است، منزل صدق. فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ4.؛ جاي گرفتن و منزل گزيدن واقعي آنجاست. قدم صدق يا مقعد صدق تعبيرهايي عربي است كه در فارسي عين اينها را نداريم، «قدم صدق عند ربهم»، تعبير قرآني است. آنها پيش خدا قدم صدق دارند، يعني جاي پاي محكم دارند. پايشان نميلغزد.
معرفت الله
يا مَنْ لايَفِدِ الْوافِدُونَ عَلي أكْرَمَ مِنْهُ؛؛ اي كسي كه هيچ مهماني، بر كريمتر از او وارد نميشود. هر كس بر شخص كريمي مهمان شود، انتظار دارد كه ميزبان كاملاً از او پذيرايي كند. كريمترين ميزبانها كسي است كه وقتي مهمان بر او وارد ميشود، نپرسد تو كه هستي؟ يا براي چه آمدهاي؟! بلكه هر چه در اختيار دارد جلوي مهمان ميگذارد. در روايات شواهدي هست كه حاتم طايي مهمانسرايي داشته كه هر كس، از هر جا بر او وارد ميشده است از او نميپرسيدند چه كسي هستي يا از كجا آمدهاي؟! پذيرايي ميكردند، بعد هم هر حاجتي داشته روا ميكردند. خب، اين از كريمترين انسانهايي است كه به اين صورت پذيرايي ميكند، اما تو از همه كريمتري! هر كه به در خانهي تو بيايد، نميپرسي كه و كجا هستي و به چه رو آمدي؟! وَلا يَجِدُ الْقاصِدُونَ أرْحَمَ مِنْهُ؛؛ افرادي كه انتظار رحمت و خيري از كسي دارند، بهتر از تو پيدا نميكنند. يا خَيْرَ مَنْ خَلا بِهِ وَحيدٌ؛ اگر كسي تنها باشد، و ديگران او را رها كرده باشند، تو بهترين كسي هستي كه احوالش را ميپرسي و به حرفش گوش ميدهي. وَيا أعْطَفَ مَنْ آوي إليهِ طَريدٌ؛؛ هر كه را از هر جا طرد كنند و هيچجا راه ندهند، تو او را پناه ميدهي.
تنها راه نجات
إلَي سَعَةِ عَفْوِكَ مَدَدْتُ يَدِي، وَبِذَيْلِ كَرَمِكَ أعْلَقْتُ كَفِّي.؛ اينها هم از تعبيرهاي بسيار لطيف است. فرض كنيد كسي دارد از يك جاي بلندي سقوط ميكند و زير پايش هم درياي آتشي است، در چنين حالي، وسط راه، طناب يا دستگيرهاي پيدا ميكند كه دستش را به آن ميگيرد تا سقوط نكند و اين زمينهاي ميشود كه نجات پيدا كند، در اين چنين حالي است كه ميگويد: أعْلَقْتُ كَفِّي؛؛ كف دستم را به رحمت تو آويختم، يعني اگر تو من را نگيري و دست من رها شود، جايم در جهنم است. هيچ راه نجاتي نيست. فقط تويي كه ميتواني مرا نجات دهي. تنها چيزي كه ميتواند در مسيرِ سقوط، انسان را نجات دهد، عنايت خداست. فَلا تُولِني الْحِرْمانَ، وَلا تُبْلِني بِالخَيْبَةِ وَالخُسْرانِ. حرمان را نصيب من نكن، بلكه اميد من را برآورده كن. يا سَميعَ الدُّعاءِ، يا أرْحَمَ الرَّاحِمينَ.
--------------------------------------------------------------------------------
1. فاطر / 15.
2. الصحيفه السجاديه، ص 216، دعائه عليه السلام في يَوْمِ عَرَفَهَ.
3. بقره / 217.
4. قمر / 55.