بسم الله الرحمن الرحيم
«وسوسههاي فکري و عملي»
آن چه پيش رو داريد گزيدهاى از سخنان حضرت آية اللّه علامه مصباح يزدى(دامت بركاته) در دفتر مقام معظم رهبرى است كه در تاريخ 2/7/87 مطابق با شب بيست و سوم ماه مبارک؛ رمضان 1429 ايراد فرمودهاند. باشد تا اين رهنمودها چراغ فروزان راه هدايت و سعادت ما قرار گيرد.
در هر لحظه دعا و به او اعتماد كن
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ جَنِّبْنَا الْإِلْحَادَ فِي تَوْحِيدِكَ، وَ الْتَّقْصِيرَ فِي تَمْجِيدِكَ، وَ الشَّكَّ فِي دِينِكَ، وَ الْعَمَي عَنْ سَبِيلِكَ، وَ الْإِغْفَالَ لِحُرْمَتِكَ، وَ الانْخِدَاعَ لِعَدُوِّكَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ»
معناي درخواست از خدا اين نيست كه انسان هيچ تلاشي نكرده و از وسايلي كه خدا در اختيار گذاشته استفاده ننموده و فقط بگويد خدايا كار را انجام بده! اگر انسان از خدا بخواهد كه از آغاز سن تكليف وسيله انجام كارهاي خوب، و وسيله اجتناب از كارهاي بد نيز براي او فراهم باشد؛ و خدا نيز دعاي او را قبول فرمايد، با استجابت اين دعا ديگر نياز نيست انسان هيچ تلاشي انجام دهد و خدا همه كارها و واجبات را انجام داده و از گناهان نيز انسان را باز ميدارد. اين خلاف حكمت آفرينش است. آفرينش براي آن بوده كه ما با تلاش و انتخاب و اختيار خود، مسيري را سپري كنيم. دعا كردن براي آن است كه توجه داشته باشيم، آنچه در اختيار ما قرار دارد، حقيقتا ملك خدا و در اختيار خدا و وسيله آزمايشي براي ماست. هنگامي كه از خدا ميخواهيم، ما را از شك در دين و وساوس شيطان دور بدار، به اين معنا نيست كه ديگر انسان مطمئن باشد كه با دعا ديگر به همه معارف آگاهي و يقين پيدا نموده و شيطان نيز ما را وسوسه نخواهد كرد. بلكه در حقيقت در هر لحظه از زندگي، بايد دعا نموده و از خدا بخواهيم تا ما را از شك در دين و وسوسههاي شيطان دور بدارد.
اگر انسان بخواهد در مقام عمل، گرفتار فريب شيطان و اعمال ناروا نشود، به تنهايي نميشود به دعا اكتفا كرد. دعاي حقيقي آن است كه انسان تلاش كند تا در جايي كه احساس ميكند توان مقاومت در برابر شيطان را نداشته يا وسايل استقامت براي او فراهم نيست، بر خدا اعتماد داشته باشد كه خدا او را كمك خواهد كرد.
شيطان ابزار امتحان انسان
هدف از آفرينش انسان چيست؟ چگونه انسان بايد هميشه مراقب باشد تا پيرو شيطان نشده و شيطان او را فريب ندهد؟ شيطان يكي از وسايل آزمايش الهي است. خداي متعال براي آنكه انسان، هميشه بر سر دو راهيها قرار بگيرد، ابزارهاي گوناگوني قرار داده است. بعضي از ابزارها دروني و بعضي؛ بيروني است. ابزار بيروني شامل شياطين و ابليس و نيروهاي تحت امر آنهاست كه جهت مقابله با آنان انسان ميتواند از كمكهاي فرشتگان و مأمورين رحمت الهي استفاده نمايد. خدا آنگونه كه وسايلي فراهم كرده تا شياطين توانايي دعوت انسان به كارهاي زشت و ناروا را داشته باشند وسايلي را نيز هم در درون انسان و هم در خارج از وجود او قرار داده است. خداوند در آيه شريفه ميفرمايد «حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمانَ»1؛ خدا ايمان مؤمنين را در دل و جان آنها وسيلهاي براي تقويتشان قرار داده و ايمان را محبوب آنها نموده است. مومن در دل و جان خود علاقه ويژهاي به خدا و اولياء احساس ميكند. اين علاقه يك عامل دروني است كه خدا در مؤمنين ايجاد ميكند. در بيرون از وجود انسان نيز خدا به تعبيري كه در قرآن وجود دارد2؛ روح را وسيله تأييد انسان قرار ميدهد. روح غير از روح شخصي انسان است «هُوَ خَلْقٌ أَعْظَمُ مِنَ الْمَلَائِكَة»3؛ اين روح ميتواند يكي از ملائكه چون جبرئيل امين باشد چرا كه گاهي روح به او اطلاق ميشود؛ شايد نيز يك گروه از ملائكه باشند كه نام آنان «روح»؛ است. «تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فِيها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ»4؛ گاهي روح به جبرئيل گفته ميشود «نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ»5؛ ولي يك روح ديگر نيز وجود دارد كه خدا آنرا وسيله تأييد همه مؤمنين قرار داده است. شايد اين روح همان باشد كه در روايات به نام «روح الايمان»6؛ ناميده شده است. از جهل ماست كه نميتوانيم حقيقت فرشتگان و مخلوقات ماوراء طبيعي را درك كنيم. «آمَنّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا»7؛ هر چه خدا فرموده همان درست است. اما آنچه به اجمال فهميده ميشود آن است كه خداي متعال مؤمنين را با عواملي خارج از وجود شخصي خود، كه در آيه به نام «روح»؛ آمده، آنها را تأييد و كمك مينمايد. در مقابل نيز عواملي وجود دارد تا كساني كه از نفس و هواي نفس تبعيت ميكنند، به وسيله آن تقويت شوند.
ياري خدا به اهل خير و شرّ
سنت كلي كه در قرآن بارها به آن اشاره شده اين است كه در عالم، خداي متعال قانوني را قرار داده است «؛ مَنْ كانَ يُرِيدُ الْعاجِلَةَ عَجَّلْنا لَهُ فِيها ما نَشاءُ لِمَنْ نُرِيدُ ثُمَّ جَعَلْنا لَهُ جَهَنَّمَ يَصْلاها مَذْمُوماً مَدْحُوراً * وَ مَنْ أَرادَ الْآخِرَةَ وَ سَعي لَها سَعْيَها وَ هُوَ مُؤمِنٌ فَأُولئِكَ كانَ سَعْيُهُمْ مَشْكُوراً»8؛ مردم دو دسته هستند. بعضيها دل به زرد و سرخهاي دنيا سپردند و عاشق دنيا شدند. ما اينان را ياري نموده وسايل رسيدن به خواستههاي آنان را تا حدودي كه مصلحت باشد، فراهم ميكنيم. عده ديگر هستند كه پيرو حقايق ثابت و پايدار ابدي هستند. ما از آنان سپاسگذاري ميكنيم «أُولئِكَ كانَ سَعْيُهُمْ مَشْكُوراً.»؛ سپس يك قاعده كلي ميفرمايد: «كُلاًّ نُمِدُّ هؤلاءِ وَ هَؤلاءِ مِنْ عَطاءِ رَبِّكَ وَ ما كانَ عَطاءُ رَبِّكَ مَحْظُوراً»9؛ ما همه انسانها را در اين عالم كمك ميكنيم. اول راه را در برابر آنها ميگذاريم «إِنّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ إِمّا شاكِراً وَ إِمّا كَفُوراً»10؛ سپس انسان هر راهي را كه انتخاب نمايد، خدا در پيمودن آن راه او را كمك خواهد كرد. آنكه راه درست را ميرود خدا او را ياري ميكند تا در آن راه سريعتر و بهتر حركت كند. انساني هم كه راه نادرست را برود، خداوند وسايل او را نيز فراهم ميكند تا بتواند گناه كند. اين عالم براي همين خلق شده است، اما لطف و ياري الهي شامل حال مؤمنين و انسانهاي پارسا، بسيار بيشتر از امداد و ياري است كه شامل كفار و گنهكاران ميشود. بر همين اساس در آخرت نيز پاداش مؤمنان ده برابر و گاهي بسيار بيشتر است «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها»11؛ در دنيا نيز كساني كه در مسير خير قرار ميگيرند، خدا بسيار بيشتر به آنان كمك ميكند. با اين حال خداوند آنهايي كه راه بد را انتخاب ميكنند، رها نميكند، و وسايل كاري را كه انتخاب كردند در اختيار آنان ميگذارد.
انتخاب در ميان كشش خير و شر
فلسفه وجود شيطان غير از غرايز و عواملي كه در درون انسان وجود دارد، سوق دادن انسان به زشتيهاست. در مقابل گرايشهاي متعالي نيز وجود دارد كه انسان را به سمت خدا و ملكوت سوق ميدهد. در يك سو روح و فرشتگان قرار دارند تا انسان را در جهت راه خير ياري كنند؛ و از يك سو نيز شيطان و نيروهاي او قرار دارند تا انسان را در راه شر كمك نمايند. اين ستيز بين عوامل خير و شر، زمينه آزمايش انسان را فراهم ميكند. براي آزمايش بايد دو زمينه مختلف و دو كشش متقابل وجود داشته باشد «كَالَّذِي اسْتَهْوَتْهُ الشَّياطِينُ فِي الْأَرْضِ حَيْرانَ لَهُ أَصْحابٌ يَدْعُونَهُ إِلَي الْهُدَي»12؛ از يك سو شياطين، انسان را به راههاي انحرافي دعوت ميكنند؛ از يك سو نيز كساني هستند كه به سوي هدايت ميخوانند. «إِلَي الْهُدَي ائْتِنا». بايد انسان در مسير زندگي همه راهها و عوامل خير و شر را شناخته و مهيا باشد تا ناخواسته گرفتار فريب و نيرنگ شيطان نشود.
ولايت الله يا ولايت شيطان؟ مسئله اين است
عدهاي تصور ميكنند كه شيطان با برخي از انسانها دشمني خاصي دارد و از ابتداي كودكي بر آنها تسلط پيدا كرده و با اجبار آنها را به سوي گناه و شر ميكشاند، به گونهاي كه ديگر قدرت مقاومت در برابر شيطان را نداشته و سرانجام با فريب شيطان نابود ميشوند «فِي الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النّارِ»13؛ وقتي از اين افراد سؤال ميشود در توجيه اعمال زشت خود ميگويند: «شيطان بر ما غالب شد، و نتوانستيم در برابر او مقاومت كنيم!»؛ تصور تسلط شيطان بر انسان از القائات شيطان است. قرآن ميفرمايد: «إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطانٌ»14؛ شيطان بر شما تسلطي ندارد. كار شيطان وسوسه و تشويق؛ انسان به عمل زشت است نه آنكه به زور و اجبار انسان را به گناه آلوده كند. البته اگر انسان به اختيار، اراده خود را به دست شيطان بسپارد، ديگر مريد و پيرو محض و بنده شيطان خواهد شد. كساني نيز هستند كه به اختيار، اراده خود را به دست خدا و اولياء خدا ميسپارند «اللّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ»15؛ كساني كه ولايت خدا را بپذيرند و اختيار خود را، به دست خدا بسپارند، خدا متصدي تدبير امور زندگي آنان ميشود. در روايات آمده است: «كُنْتُ سَمْعَهُ الَّذِي يَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الَّذِي يُبْصِرُ بِهِ وَ لِسَانَهُ الَّذِي يَنْطِقُ بِهِ وَ يَدَهُ الَّتِي يَبْطِشُ بِهَا»16؛ تا جايي كه خدا چشم و گوش انسان ميشود و همه كارهاي انسان را در اختيار گرفته و ميگويد من آنها را انجام ميدهم «إِلَهِي أَغْنِنِي بِتَدْبِيرِكَ لِي عَنْ تَدْبِيرِي وَ بِاخْتِيَارِكَ عَنِ اخْتِيَارِي»17؛ اگر كسي اختيار خود را، حقيقتاً به دست خدا سپرده و با تمام وجود خود را به خدا واگذار كرد و خدا را وكيل خود قرار دهد، خدا نيز او را ميپذيرد و ياري ميكند «فَاتَّخِذْهُ وَكِيلاً»18؛ در مقابل اگر كسي شيطان را وكيل خود قرار داد، و به زبان و دل به او گفت: «هر چه تو گويي، ما در خدمت تو هستيم. تو ما را كمك كن، هر راهي كه تو ميروي، ما نيز ميرويم!»؛ به يقين شيطان بر چنين پيروان فروتن و گوش به فرماني تسلط خواهد داشت؛ «إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَي الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ»19؛ كساني كه شيطان را سرپرست و مقتداي خود قرار ميدهند، در حقيقت با اختيار، شيطان را بر خود سوار و مسلط مينمايند.
نوسان انسان ميان جنود الرحمان الشيطان
انسان در اين عالم آفريده شده است تا دائما، خود را بيازمايد. دو گروه، در اين آزمايشها وجود دارند. يك سو خدا، جنود رحماني، ملائكه، روح الهي و در درون انسان عقل، گرايشهاي مثبت، گرايشهاي متعالي؛ و در يك سو شيطان، جنود شيطاني، شياطين انس، شياطين جن و در درون غرايز حيواني و تمايلات نفساني. انسان در بين، اين دو دسته از عوامل و اين دو گروه، دائما در حال نوسان و آزمايش است. اگر كسي تلاش نمود و اراده خود را به دست ملائكه، و به دست روح، دست اولياي خدا، سپرد و از خدا خواست تا وكالت او را قبول كند «فَعَلَي اللّهِ تَوَكَّلْتُ»20؛ «وَ عَلَي اللّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ»21؛ از اولياء الله ميشود. «لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ»22؛ زماني كه از اولياء الله شد، خدا وكيل و متصدي كارهاي انسان ميشود و كارهاي دنيا و آخرت انسان را تدبير ميكند. چنين انساني راحت، آرام و آسوده است: «أَلا بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»23؛ اضطراب، استرس، فشار روحي، غصه، غم، و ترس، هراس و نااميدي در چنين انسانهايي وجود ندارد.
زيستن اولياء در ساحل آرامش و اطمينان
عارف وارسته، مرحوم حاج سيد رضا بهاءالديني ـ رضوان الله عليه ـ نمونه و مجسمه آرامش بود. بيش از چهل سال كه من ايشان را ميشناختم، به ياد نميآورم كه از ايشان حالت اضطراب، حيرت و نااميدي ديده باشم. هميشه آرام، و دل سپرده به حضرت باري تعالي بود؛ آسوده خاطر و بياضطراب! خدا چنين بندگاني نيز دارد. از سويي بعضيها نيز هستند كه به اندك حادثهاي مضطرب و هراسان ميشوند. اگر انسان اختيار خود را به دست خدا سپرد، خدا نيز او را حمايت ميكند. اما اگر در برابر دعوت و محبت و مهرباني خدا، از او رو گردانيد، مقدمات تسلط شيطان فراهم ميشود. «تَتَحَبَّبُ إِلَيَّ فَأَتَبَغَّضُ إِلَيْكَ وَ تَتَوَدَّدُ إِلَيَّ فَلَا أَقْبَلُ مِنْك»24؛ وقتي در برابر مودت و محبت خدا، انسان بياعتنايي و دشمني نمود، با چنين رفتاري از سوي انسان، شيطان آرام آرام بر او تسلط پيدا ميكند. «إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَي الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ.»
وسوسه در شناخت
در اين كشاكش نيروهاي متضاد چه بايد كرد تا در دام و فريب شيطان گرفتار نشويم و از زمره «وَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤهُمُ الطّاغُوتُ»25؛ قرار نگيريم؟ عمده كارهايي كه شيطان نسبت به انسان انجام ميدهد، تصرف در فكر و خيال و قواي ادراكي انسان است. در قرآن كريم بيش از ده نوع كار به شيطان نسبت داده شده است كه انجام همه آنها با وسوسه است. وسوسه يعني چه؟ وسوسه يا در مقام شناخت و يا در مقام عمل است. انسان گاهي وسوسه ميشود كه آيا فلان موضوع درست است يا غلط، آيا حق است يا باطل؟ مثل شك در دين. شك بر اثر وسوسه پيدا ميشود. شيطان ميگويد: «از كجا اين دليل درست باشد. از كجا كساني كه اين راه را رفتند، درست به نتيجه رسيده باشند. انسانهاي ديگري نيز در اين عالم هستند. آنها نيز عقل و شعور دارند كه به اين صنعتها و تكنولوژيهاي پيشرفته دست پيدا كردهاند؛ از كجا معلوم كه راه آنها درست نباشد؟»؛ اين وسوسه در شناخت است.
شيطان استاد آرايشگري اعمال زشت
اما وسوسه در مقام عمل زماني است كه انسان ميخواهد كاري را براي لذت، بهرهمندي و يا فرار از رنج و درد، انجام دهد. اگر لذت يا بهرهاي كه انسان ميخواهد آنرا به دست بياورد حرام باشد، شيطان با وسوسه آن لذت و بهره را در نظر انسان بسيار بالا و بزرگ جلوه ميدهد. شيطان به سراغ همه انسانها ميآيد. گاهي ميشود انسان نسبت به چيزي علاقه پيدا كرده و آن چيز براي او جذابيت پيدا ميكند. گويا كسي به او ميگويد اين خيلي بيش از آنچه انسان فكر ميكند زيباست. مثل معروفي ميگويد «سركه دزدي، شيرينتر از حلواست!»؛ سركه ترش چون دزدي است، تصور ميكند شيرين است. اين عاملي است كه شيطان براي انسان تزيين كرده و آنرا بيش از حد جلوه ميدهد. قرآن ميفرمايد كار شيطان زينت دادن و آراستن عمل زشت است «زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ أَعْمالَهُمْ»26؛ در جايي كه عمل زشت است، آنرا زيبا نشان ميدهد.
عسل نشان دادن حنضل و ترسانيدن نيكوكار از فقر!
در آنجايي كه بايد انسان كاري نيك انجام دهد كه مقداري هزينه و زحمت و فكر و تلاش نياز دارد، شيطان دست به كار شده و شروع به ترساندن انسان ميكند ميگويد: «اين كار را نكن، خودت را خسته نكن، اين خيلي زحمت دارد، حالا بگذار باشد تا فردا ببينيم چه ميشود. نياز نيست به آن فقير كمك كني. ديگران هستند كه به او كمك كنند. بيهوده پولها را خرج نكن، خودت محتاج ميشوي!»؛ «الشَّيْطانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ»؛ از همين رو سفارش شده اگر ميخواهيد كار خيري انجام دهيد، فوري آنرا انجام بدهيد. اين دو كار اصلي شيطان است يكي تزيين كارهاي زشت و گناه و ديگري ترساندن و تخويف از انجام كارهاي خوب؛ «إِنَّما ذلِكُمُ الشَّيْطانُ يُخَوِّفُ أَوْلِياءَهُ»27. شيطان كساني كه اختيار خود را به دست شيطان سپردهاند، ترسانده و ميگويد «ميخواهيد برويد جبهه، كشته شويد؟! فرزندت را ميخواهي بفرستي حوزه تحصيل كند تا گرفتار شود، سرانجام آخوندي گدايي است!»؛ «يُخَوِّفُ أَوْلِياءَهُ»؛ «يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ»؛ اين وسوسهها براي جايي است كه انسان مي خواهد كار خوبي انجام دهد. در جايي كه ميخواهد انسان وادار به گناه بكند، كار زشت را جلوه ميدهد و آنرا در نظر انسان زيبا، دوست داشتني و شيرين مينماياند. چه بسا انسان پس از چند لحظه؛ متوجه ميشود كه وعدههاي شيطان دروغ بوده است.
ستيز گناهكاران به شيطان در جهنم
از مطالب بسيار زيباي قرآن داستان گفتگوي دو گروه از اهل جهنم در عالم قيامت است. گروه مستضعف و مستكبر كه نماد پيروان نخبه و غير نخبه و يا خواص و عوام هستند که در جهنم با يكديگر نزاع و دعوا ميكنند «يَقُولُ الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا لَوْ لا أَنْتُمْ لَكُنّا مُؤمِنِينَ»28؛ انسانهاي عادي، به نخبگان در جهنم ميگويند اينكه ما كافر و گناهكار و به عذاب دچار شديم، تقصير شما بود. شما ما را منحرف كرديد تا به اين راه بياييم. آنها جواب ميدهند، پس از آنكه هدايت براي شما آمد مگر شما را مجبور به گناه كرديم؟ تقصير خود شما است. سرانجام در پاسخ ميگويند «بَلْ مَكْرُ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ»؛ گفتگوي ديگري كه در قرآن ذكر شده گفتوگوي مردم گمراه شده با شيطان در جهنم است. گمراهان خطاب به شيطان ميگويند: تو بودي كه ما را گمراه كردي. شيطان در پاسخ ميگويد: «؛ وَعَدْتُكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ ما كانَ لِي عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلاّ أَنْ دَعَوْتُكُمْ»29؛ هنر من آن بود كه به شما وعده دروغ دادم سپس آشكار ميشد كه وعدههاي من توخالي و پوچ است اما شما فريب وعدههاي دروغ من را ميخورديد. من كسي را به زور مجبور به گناه نكردم جز آن كه شما را دعوت؛ كردم تا بياييد، با آن كه ميديديد وعدههاي من خلاف و دروغ است اما باز، فريب ميخورديد «فَلا تَلُومُونِي وَ لُومُوا أَنْفُسَكُمْ ما أَنَا بِمُصْرِخِكُمْ وَ ما أَنْتُمْ بِمُصْرِخِيَّ»؛ در پايان نيز شيطان اعتراف ميكند كه هم من و هم شما گناهكاران مقصريم. نه من ميتوانم به فرياد شما برسم و نه شما ميتوانيد به فرياد من برسيد.
كاشت بذر كينه و دشمني با شراب و قمار
قرآن ميفرمايد: «إِنَّما يُرِيدُ الشَّيْطانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ فِي الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ»30؛ شيطان در آغاز به انسان ميآموزد كه از نعمت خوب خدا، و انگورهاي خوب و شيرين، مشروب و خمر بسازد. اين تعليم شيطان است. سپس انسان را تشويق ميكند تا از ماده تلخ بدمزة سكرآور، بنوشد و از خود بيخود شود «زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ أَعْمالَهُمْ»؛ پس از آن كه انسان را به مستي و بيعقلي رسانيد هرگونه فاجعه و مصيبتي را به واسطه اين مستي ايجاد ميكند. كساني كه در جلسات فساد و فحشا به جان يكديگر افتاده و با چاقو يكديگر را زخمي كرده و از پاي درميآورند به واسطه بيعقلي و مستي ناشي از نوشيدن شراب مرتكب چنين جناياتي ميشوند. در قمار نيز همينگونه است. اگر آمار زندانيان بررسي شود آن وقت مشخص خواهد شد كه چه درصد از آنان مشروبخوار و قمار باز هستند. شراب و قمار هر دو باعث دشمني بين انسانهاميشوند. «إِنَّما يُرِيدُ الشَّيْطانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ فِي الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ». شيطان ميخواهد در اين دنيا انسانها با هم دوستي نداشته باشند و هميشه با كينه و دشمني و عداوت و كدورت زندگي كنند. براي همين انسان ها را وسوسه؛ ميكند تا خمر بنوشند و قمار بازي كنند. قمار سود بيزحمت داشته و سرگرمي به ظاهر لذتآوري است. كاري را كه شيطان انجام ميدهد، وسوسه؛ در دل انسانهاست. با آنكه بيش از ده كار در قرآن به شيطان نسبت داده شده، حرف خيلي دور از واقعيتي نيست گفته شود كه همه آن ده كار، به وسيله وسوسه انجام ميشود.
همنشيني با اهل معرفت براي دور ماندن از وسوسه شيطان
وسوسه چيست؟ وسوسه يا در فكر انسان تأثير و شبهه ايجاد ميكند و نميگذارد انسان به چيزي يقين پيدا كند. يا نسبت به چيزي بيش از حد گرايش غيرعادياي پيدا ميكند. اگر انسان بخواهد از خطرهاي شيطان محفوظ بماند نخست بايد فكر را از وسوسههاي شيطاني حفظ نمايد. انسان بايد راه درست فكر كردن را بياموزد. استدلالهاي صحيح را ياد گرفته و از كساني كه اهل معرفت و فهم و تعقل هستند كمك بگيرد، تا در مقام شناخت، تسليم شيطان نشود.
تأثير وسوسه بر بينش و گرايش
افعال اختياري انسان به دو عامل بستگي دارد؛ نخست شناخت و سپس ميل و اشتياق به انجام عمل. عامل «دانش و بينش»؛ و عامل «گرايش و ميل»؛ دست به دست هم داده و عمل انجام ميگيرد. اما اگر انسان يا نداند و يا تمايلي نداشته باشد، عمل را انجام نميدهد. شيطان در هر دو مرحله، در ذهن انسان تأثير ميگذارد. يا در مقام شناخت نميگذارد شناخت صحيح پيدا شود و انسان را مبتلا به شك ميكند. يا پس از شناخت صحيح، انسان را بيميل و اشتياق ميكند. اگر انسان بخواهد در هر دو مرحله به دام شيطان گرفتار نشود در مقام شناخت بايد تلاش كند، شناخت صحيح را بدست آورده و قدرت تعقل را تقويت نموده و با عقلاء رفت و آمد داشته باشد. در زندگي با افراد متخصص و مورد اعتماد مشورت نمايد و با كساني كه اهل معصيت و گناه هستند؛ رابطه نداشته باشد. دين را بايد از كسي ياد گرفت كه دنيازده و به دنبال مقام و رياست نباشند؛ در غير اين صورت به تعبير روايات «أُولَئِكَ قُطَّاعُ الطَّرِيق»31؛ عالمي كه مفتون دنيا و به دنبال لذائذ دنيا، پست و مقام دنيا باشد، راهزن و دزد است. دين انسان را ميدزد. «فَاتَّهِمُوهُ عَلَي دِينِكُمْ»؛ نسبت به او اعتماد نكنيد. دين را از كسي ياد بگيريد كه علم كافي داشته و تقواي آن كار را داشته باشد. اين در مقام شناخت است. اما در مقام عمل بايد عادت كند به اينكه آرام آرام با برنامه صحيح، با عبادتها انس بگيرد. خداي متعال نصرت و امداد را براي اهل خير قرار داده است. «كُلاًّ نُمِدُّ هؤلاءِ وَ هَؤلاءِ»؛ كساني كه در آغاز مقداري سختيهاي عبادت را تحمل كنند، پس از مدتي كم كم آنچنان علاقمند ميشوند كه اگر عبادت را ترك كنند، ناراحت ميشوند، گويا گمشدهاي دارند.
به عمل خير معتاد شويد
روايتي از اهل سنت به نقل از ابن اثير در نهايه نقل شده است که پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله ميفرمايد: «ان للخير ضراوة كضراوة الخمر»؛ همانگونه كه انسان به بعضي امور معتاد ميشود، به عمل و كار خير و خوب نيز اعتياد پيدا ميكند. براي پرهيز از گناهان انسان جايي كه احساس ميكند يكي ميگويد «اين خيلي خوب است، نگذار از دست برود، چه صداي خوبي، چه نوشيدني خوبي، چه ديدني خوبي»؛ بايد بداند كه اين وسوسه شيطان است. آيا صداي شيطان را ميشود شنيد؟ بله! اگر درست دقت كنيم، صداي شيطان را نيز خواهيم شنيد؛ زماني كه انسان تشويق به گناه ميشود و حس ميكند كه عامل ديگري انسان را به طرف گناه، سوق ميدهد و ميگويد: «اين زمان را از دست نده! بعدها توبه ميكني!»؛ با آنكه عقل ميگويد عمل معصيت، حرام است.
كوچك شمردن گناه، رمزهايي از دام شيطان
واظب باشيم كه حرمتهاي الهي را حفظ كنيم. هيچ گناهي را كوچك نشماريم. اين سّر محفوظ بودن از انخداع از شيطان و راز نيافتادن در دام شيطان است. اولين چيزي كه باعث ميشود انسان از مسير صحيح منحرف بشود و آهسته آهسته به راه شيطان كشيده شود، آن است كه گناهان را كوچك بشمارد. «استصغار الذنب». زماني كه انسان به بهانههاي گوناگون يك نگاه حرام يا شنيدن موسيقي حرام (به بهانه يادگرفتن دستگاه موسيقي) را، كوچك شمرد، پس از مدتي به گناه معتاد ميشود. از همان ابتدا نبايد به گناهان كوچك و اندك خود را آلوده كنيم تا در دام شيطان گرفتار نشويم.
--------------------------------------------------------------------------------
1. حجرات / 7.
2. ر.ك: مجادله / 22؛ «وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ».
3. الكافي، ج 1، ص 385، باب «مواليد الأئمة ع».
4. قدر / 4.
5. شعراء / 193.
6. ر.ك: الكافي، ج 1، ص 271، باب فيه ذكر الأرواح التي في الأئمة.
7. آلعمران / 7.
8. اسراء / 18-19.
9. اسراء / 20.
10. انسان / 3.
11. انعام / 160.
12. انعام / 71.
13. نساء / 145.
14. نحل / 99.
15. بقره / 257.
16. وسائلالشيعة، ج 4، ص 72، باب 17، «بَابُ تَأَكُّدِ اسْتِحْبَابِ الْمُدَاوَمَةِ عَلَي النَّوَافِلِ وَ الْإِقْبَالِ بِالْقَلْبِ عَلَي الصَّلَاةِ».
17. دعاي عرفه.
18. مزمل / 9.
19. نحل / 100.
20. يونس / 71.
21. ابراهيم / 12.
22. يونس / 62.
23. رعد / 28.
24. دعاي افتتاح.
25. بقره / 257.
26. انفال / 48.
27. آلعمران / 175.
28. سبأ / 31.
29. ابراهيم / 22.
30. مائده / 91.
31. الكافي، ج 1، ص 46، باب «المستأكل بعلمه و المباهي به».