بسم الله الرحمن الرحيم
«ارزش اعمال»
آن چه پيش رو داريد گزيدهاى از سخنان حضرت آية اللّه علامه مصباح يزدى(دامت بركاته) در دفتر مقام معظم رهبرى است كه در تاريخ 28/06/87 مطابق با شب هجدهم ماه مبارک؛ رمضان 1429 ايراد فرمودهاند. باشد تا اين رهنمودها چراغ فروزان راه هدايت و سعادت ما قرار گيرد.
توفيق بهترين اعمال
«وَ أَنْ نَتَقَرَّبَ إِلَيْكَ فِيهِ مِنَ الْأَعْمَالِ الزَّاكِيَةِ بِمَا تُطَهِّرُنَا بِهِ مِنَ الذُّنُوبِ، وَ تَعْصِمُنَا فِيهِ مِمَّا نَسْتَأْنِفُ مِنَ الْعُيُوبِ، حَتَّی لا يُورِدَ عَلَيْكَ أَحَدٌ مِنْ مَلائِكَتِكَ إِلا دُونَ مَا نُورِدُ مِنْ أَبْوَابِ الطَّاعَةِ لَكَ، وَ أَنْوَاعِ الْقُرْبَةِ إِلَيْكَ.»
حضرت سجاد(ع) در دعاي آغاز ماه مبارك رمضان؛ پس از حمد و ستايش الهي درخواستهايي را از پيشگاه الهي مطرح نمودند. در اين درخواستها درباره نماز و عبادات، وظايف مالي و صلهرحم، پرداخت صدقات و زكات و معاشرت با ديگران از خداوند متعال، توفيق عمل خواسته شده است. پس از اين فرازها در دعا به اين فراز ميرسند كه توفيق بهترين اعمال را از خدا ميخواهند. در آغاز اين بخش ميفرمايد: خدايا به ما توفيق بده تا در ماه رمضان بهترين اعمال را انجام دهيم. درخواست بهترين اعمال در اين دعا علاوه بر اينكه انسان را آگاه ساخته و از فراموشي دور ميكند، نوعي تبيين اولويت بخشيدن به كارهاي خوب و اعمال نيك است. همه مسلمانان به معاد معتقد هستند به اين معنا كه انسان هر كاري در دنيا انجام دهد پاداش آن را در آخرت خواهد ديد و هر كار بدي نيز انجام بدهد، به مجازات آن خواهد رسيد. محكمات قرآن نيز آشكارا به اين نكته تأكيد ميكنند. محكمات يعني آيهاي كه هيچ ابهامي در آن نيست و جاي هيچ گونه ترديد، تشكيك و ابهامي در آن وجود ندارد، گفتهاند كه محكمترين آيه در كتاب خدا اين آيه شريفه است: «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ»1. اين اعتقاد عمومي مسلمانان است. هنگامي كه به قرآن كريم و برخي روايات مراجعه ميشود در ذيل اين قاعده كلي، قواعد خاصي نيز وجود دارد. اگر انسان در طول عمر خود هزاران كار خوب و بد را انجام دهد در عالم قيامت هم ثواب كار خوب را و هم مجازات ؛ كار بد را ميبيند. اگر چنين چيزي صحيح باشد، انسان در قيامت بايد نيمي از اوقات را عذاب كشد و نيمي از اوقات را پاداش گيرد. اگرچه آن عالم بيانتها و بينهايت است، و چنين عالمي تقسيمبردار نيست. چرا كه بينهايت را نميشود تقسيم نمود. اگر چنين چيزي تقسيم؛ هم شود، تبديل به دو بينهايت ميشود.
رابطهي اعمال خوب و بد
قاعده كلي اين است كه: «؛ فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ وَ مَنْ يعمَل مِثقال ذَرة شراً يره.»؛ آنچه در ذيل اين قاعده كلي، مطرح ميشود اين نكته است كه اگر توبه از اعمال، توبه واقعي و قطعي باشد، همه گناهان انسان پاك ميشود. آيه شريفه «وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ»؛ آشكارا تأكيد ميكند كه حتي به اندازه ذرهاي عمل بد و عقاب خواهد داشت. با اين حال چگونه يك انسان پس از دهها سال انجام عمل زشت، در آخرين روز زندگي و به هنگام مرگ با توبه، آمرزيده ميشود؟ آيا قاعده؛ «وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ»؛ صحيح نيست؟ كساني كه به اين مسئله ژرف نمينگرند تصور ميكنند در قرآن اختلاف و تناقض وجود دارد. قاعده ساده اين است كه هر كار خيري پاداش و هر كار بدي هم عذاب دارد. قاعدهاي كه براساس آن هر كسي در پايان عمر، هر اندازه اعمال مقبول داشته، ثواب آن را خواهد ديد و هر چه گناه آمرزيده نشده دارد، جزاي آن را خواهد گرفت. اما قواعد پيچيدهاي نيز در ادامه اين قاعده وجود دارد. آنچه كه جداي از اين قاعده كلي مطرح ميشود، رابطه بين اعمال خوب و بد و تأثيرات آنها بر همديگر است. قرآن ميفرمايد: «مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ»2؛ كساني كه ايمان آورده و اهل توبه و عمل صالح باشند، خدا گناهانشان را جبران ميكند. يا در آيهاي ديگر خداوند ميفرمايد: «إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ»3؛ اگر از گناهان بزرگ اجتناب كنيد، ما گناهان كوچكتان را جبران نموده و آنها را ميبخشيم.
دو ديدگاه اشتباه
از مجموع اين آيات ميتوان دريافت كه رابطهاي بين اعمال وجود دارد كه بعضي از آنها ميتواند تأثير بعضي اعمال ديگر را خنثي نمايد. چه اعمالي ميتوانند اثر و نتيجه اعمال ديگر را، از بين ببرند؟ كدام اعمال خوب ميتوانند اعمال بد را از بين ببرند؟ و كدام اعمال بد ميتوانند آثار اعمال خوب را از بين ببرند؟از اوايل صدر اسلام كساني كه از معارف اهل بيت(ع) استفاده نكرده بودند، نظرياتي در اين باره ارايه كردهاند. دو گروه اصلي از متكلمين اهل تسنن، اشاعره و معتزله هستند كه در اين مسئله مطالبي مطرح نمودهاند. برخي از آنان بر اين باور بودند كه انسان هر كار خوبي كه انجام دهد، عمل بد گذشته را از بين ميبرد و هر كار بدي كه آدم انجام ميدهد، عمل خوب گذشته؛ را از بين ميبرد. با اين ديدگاه، هميشه در نامه عمل انسان يا كار خوب ثبت شده است و يا كار بد. بعضي متكلمين ديگر معتقد بودند كه از بين رفتن هر كار خوب و بدي، به سادگي و آساني نيست. اگر كسي قتل نفس مرتكب شده و يا عمل منافي عفت انجام داده باشد، با خواندن چند ركعت نماز يا انفاق به فقرا نميتواند، گناه را جبران كند. بلكه بايد ميزان ارزش عمل خوب و بد، را سنجيد. با اين نگاه اگر كسي عمل خوبي با نمره هزار انجام دهد، ميتواند اثر گناهي را با نمره نهصد از بين ببرد و اين بستگي دارد به درجه و كيفيت و اندازه ارزش مجموع كارهايي كه انسان در طول عمر انجام ميدهد. در نظر كساني كه اين به اين ديدگاه معتقدند، تنها تعداد اعمال، ملاك نيست، بلكه درجه ارزش عمل نيز ملاك است.در روايات اهل بيت(ع) هيچ يك از اين دو ديدگاه به طور كلي پذيرفته نشده است.
انواع تأثيرگذاري اعمال
ديدگاه شيعي تأثيرگذاري و تأثيرپذيري اعمال در همديگر را به صورت مساوي و به شكل يك خط مستقيم نميداند. گاهي يك عمل خوب ميتواند، يك كار بد را جبران بكند. عكس اين قضيه نيز ممكن است. يك كار بد نيز ميتواند تأثير يك نوع كار خوب را از بين ببرد. ممكن است انسان به يك فقير انفاق و خدمتي كرده، و سپس بر او منّت گذاشته باشد. با اين منتگذاري، عمل خيري كه براي آن شخص نوشته شده، از بين ميرود «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذی»4؛ اي كساني كه ايمان آورديد، صدقات و اعمال نيك خود را با منت گذاشتن و آزار رساندن، از بين نبريد. منتگذاري ثواب خدمت و انفاق شما را از بين ميبرد؛ اگرچه با اين منتگذاري ثواب نماز و روزه و حج و ديگر عبادات شما محفوظ خواهد ماند، اما ثواب صدقه و انفاق شما از بين ميرود. اين يك نوع از تأثير است كه تنها، يك عمل بد، يك نوع عمل خوب را از بين ميبرد، نه ساير اعمال را. بعضي از اعمال بد، چند كار خوب را بياثر كرده و مانع قبولي آنها ميشود. در روايات ذكر شده است كسي كه ـ العياذبالله ـ شرب خمر كند، تا چهل روز نمازش پذيرفته نميشود5. در ظاهر شرب خمر، ربطي به نماز ندارد. نماز يك عبادت است، و شرب خمر يك عمل حرام و ربطي به نماز ندارد. اما در حقيقت خوردن شراب، در روح انسان تاريكي و آلودگي و بيماري همچون ميكروب و زهر، ايجاد ميكند كه تا چهل روز انسان هر چه عبادت كند، اثر عبادت را از بين ميبرد. در امور طبيعي نيز بعضي از سموم وقتي وارد بدن يا ظرفي بشود، تا مدتها آثار مواد ديگر را از بين ميبرد. اين نيز يك نوع تأثير است.
ارتداد، آتشي بر خرمن ايمان انسان
بعضي از كارها تمام اعمال نيك انسان در همه عمر را، از بين ميبرد. آنچه در بين همه بزرگان و اهل كلام مورد اتفاق نظر و يقيني است كافر شدن پس از ايمان است که تمام اعمال خير گذشته انسان را از بين ميبرد. اگر كسي در دارالاسلام زندگي نموده و پدر و مادر او مسلمان بوده و در جامعه اسلامي، زمينه براي يادگيري احكام اسلام و عمل به آنها را داشته و مدتي نيز مسلمان زيسته، و بر اثر دلايل مختلف رواني و انگيزههاي شخصي مرتد شود، تمام اعمال خوب گذشته خود را از بين ميبرد. متأسفانه ارتداد از اموري است كه در زمان كنوني رواج يافته است. ممكن است جوان مسلماني كه در شهري مذهبي بزرگ شده، و هم اكنون گرفتاري مالي يا نياز جنسي دارد، شياطين با او رفاقت نموده و با در اختيار گذاشتن كمكهاي مالي و شرايط بهره بردن از تمتعات جنسي، او را به مذهب ديگري دعوت نموده و مرتد نمايند، تا جايي كه جوان مسلمان، مبلّغ فرقه ضاله گردد. ارتداد از جمله آسيبهاي مذهبي و اجتماعي است كه بايد علماي اسلام و روانشناسان درباره آن تحقيق و از بروز آن پيشگيري كنند.
اگر كسي در نقطهاي از دنيا قرار گرفته است كه نميتواند حق و باطل را بشناسد، و هيچ راهي براي شناخت معارف اسلامي ندارد، دچار نوعي «استضعاف»؛ است. اما اگر كسي در محيط و خانواده مذهبي، با وجود علما، كتابها، در اثر شبهه، از دين خارج و مرتد شود، خدا، به هيچ وجه، از چنين شخصي نميگذرد. اعمال نيک انسان مرتد، به كلي از بين ميرود، چه يك سال عبادت كرده باشد و چه صد سال. اگر انسان در آخر عمر مرتد شده و به مذهب كفر گراييده و مبلّغ كفر نيز شود، خدا اين شخص را به هيچ وجه نخواهد بخشد. حتي اگر دوران كفر او طولاني نباشد، و فقط يك روز پيش از مرگ مرتد شده باشد. يك لحظه ارتداد، اعمال همه عمر انسان را ميسوزاند همچون جرقهاي كه بر مقدار زيادي بنزين وارد شده و همه را ميسوزاند. قرآن در اين باره ميفرمايد: «فَأُولئِكَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ»6.
جسارت به پيامبر (ص) و نابودي اعمال انسان
برخي از اعمال قدرت و توان آن را دارد كه اعمال نيك انسان را از بين ببرد و آدم را به كفر بكشاند، با اينكه تصور ميشود آن عمل كار ساده و غير حرامي است. به عنوان نمونه ميتوان به بيادبي نسبت به پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم اشاره كرد. خداي متعال بزرگترين منت را بر بشريت گذاشته و وجود مقدس پيغمبر اسلام و ائمه اطهار سلام الله عليهم اجمعين را در ميان بشريت قرار داده است. در زيارت جامعه ميخوانيم «خَلَقَكُمُ اللَّهُ أَنْوَاراً فَجَعَلَكُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقِينَ حَتَّی مَنَّ عَلَيْنَا بِكُمْ»؛ شما انواري در اطراف عرش الهي بوديد و خدا بر ما منت گذاشت و شما را در اين عالم نازل فرمود تا به وسيله شما هدايت شويم. اگر آنها نبودند هيچ كس از ايمان و اسلام و ارزشهاي اسلامي آگاهي نداشت. خدا عزيزترين بندگان خود را در اين عالم آورده و در مقابل، بشر بزرگترين جفاها را در مورد آنها مرتكب شده است. اين عزاداريها يادبوديست از جفاهايي كه ملت مسلمان و امت پيغمبر نسبت به پيغمبر (ص) و اهل بيت (ع) او انجام داده است.
ضايت به جنايت، شركت در آن است
قرآن درباره بنياسرائيل ميگويد: شما چرا پيغمبران را كُشيد؟ «فَلِمَ تَقْتُلُونَ أَنْبِياءَ اللّهِ»؟7؛ بدون شك يهودياني كه در زمان پيغمبر خدا(ص) ميزيستند همان يهوديان بنياسرائيل نبودند، كه پيامبران خدا را به شهادت رساندند، اما قرآن ميفرمايد«فَلِمَ تَقْتُلُونَ أَنْبِياءَ اللّهِ؟»؛ پس چرا آنها را ميكشيد؟ سرّش همان است که اميرالمؤمنين(ع) در نهج البلاغه ميفرمايند: «الرَّاضِي بِفِعْلِ قَوْمٍ كَالدَّاخِلِ فِيهِ مَعَهُم»8. هنگامي كه به اعمال آنها راضي هستيد، شما نيز جزء آنها هستيد. ميفرمايد پاي ناقه صالح را يك نفر با شمشير قطع كرد، ولي خدا همه امت صالح را عذاب كرد براي آنكه آن يك شخص به نمايندگي از همه امت صالح آن جنايت را مرتكب شد و آنها نيز از اين كار راضي بودند. امت صالح اگر ميتوانستند بگويند كه ما ناقه را نكشتيم؛ پاسخ به آنان اين بود كه شما تابع مرتكبين به جنايت هستيد. اگر شما نيز جاي آنان بوديد همان جنايت را انجام ميداديد و اكنون نيز به اين عمل زشت راضي هستيد، پس شما نيز جزء آنها هستيد.
قدرداني از اولياء خدا، كمترين پاسداشت آنان
بزرگترين نعمتها در اين دنيا، وجود اولياء الهي است، به ويژه چهارده معصوم(ع) كه گل سرسبد خلقت هستند. خدا براي قدرداني از وجود آنان و براي استفاده بيشتر انسان از بركات وجود آنان، امتيازاتي براي اين خانواده قرار داده است. از جمله امتيازات مسئله خمس است. بخشي از خمس به فقراي سادات اختصاص دارد. در مقابل زكات بر آنها حرام است. يك فلسفه آن اين است كه تصور مردم از زكات اين است كه، با زكات قسمت آلوده اموال را، جدا ميكنند. اگر از اين اموال به اهل بيت(ع) داده شود به آنها نيز مثل ساير فقرا، از چرك اموال كمك ميشود. از همين رو خدا نخواسته است تا چنين تصوري در اذهان مردم باشد. اين براي آن است تا ما از راه احترام به فرزندان پيغمبر(ص) و خاندان پيغمبر، به اهميت مقام پيغمبر(ص) پي ببريم و هميشه تلاش كنيم تا ياد پيغمبر(ص) را در جامعه زنده نگه داشته و به آنان احترام كنيم. از جمله امتيازاتي كه خدا براي پيغمبر(ص) قائل شده آن است كه مسلمانان در حضور پيغمبر(ص) بايد كمال ادب را رعايت كنند، نبايد بلند سخن بگويند و به ايشان بياحترامي كنند «لا تَرْفَعُوا أَصْواتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ»9؛ در جايي كه پيغمبر(ص) حضور دارند كسي نبايد صدايش بلندتر از صداي پيغمبر باشد. اگر چنين ادبي را رعايت نكنند، و با پيغمبر(ص) نيز همچون ديگران رفتار كنند، اين کار اعمال خوب آنها را نابود ميسازد. در روايات آمده است كه در زمان پيغمبر(ص) كساني به پشت در خانه پيغمبر(ص) آمده و ميايستادند و فرياد ميزدند: «يا محمد! خانه هستي؟ كارَت داريم! بيا بيرون!»؛ پيامبر خدا را آنگونه صدا ميكردند كه فردي عادي را صدا ميزدند. در سوره حجرات براي اين رفتار بيادبانه مردم، آياتي نازل و دستور داده شد اين رفتار بيادبانه را ترك كنيد، اگر اين ادب را رعايت نكنيد، اعمال شما نابود ميشود: «أَنْ تَحْبَطَ أَعْمالُكُمْ،»؛ رعايت نكردن ادب در حضور پيامبر(ص) در ظاهر كار حرامي نيست، امّا پيغمبر(ص) خدا بر مردم حقي دارد كه بايد او را احترام كنند و بياحترامي كردن نسبت به او اعمال انسان را نابود ميكند. اگر انسان نسبت به كسي احترام قائل بوده و او را دوست داشته باشد، هرگز بيادبانه و به دور از احترام با او سخن نميگويد.
قدرت يك قطره اشك در عزاي فرزند پيامبر(ص)
هنگامي كه كوچكترين بيادبي و جسارت به ساحت بالاترين و شريفترين انسانها يعني وجود پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله ميتواند همه اعمال انسان را نابود سازد، آيا نميشود احتمال داد كه در مقابل آن نيز بعضي از اعمال که در ظاهر خيلي كوچك است اعمال بد را نابود سازد؟ يك قطره اشك در عزاي فرزند پيغمبر (ص) آيا نميتواند چنين كاري كند؟ آن هم اشكي كه نشانه محبت و ارتباط قلبي و ؛ احترام به ايشان باشد؟ همانگونه كه اثر ويرانگر و منفي؛ جسارت و بيادبي به عزيزان خدا و اولياء او بسيار زياد است، اثر سازنده و مثبت احترام و محبت به آنان، نيز زياد و فوق العاده است. از اينجا ميتوان فهميد كه ملاك ما در ارزشيابي اعمال، خيلي واقعي نيست. مقياسهاي ديگري نيز در كار است كه بايد از پيامبر خدا (ص) و خاندان او ياد گرفته و بفهميم.
نماز بهترين عمل براي بازسازي اعمال زشت
يك سلسله اعمال است كه آثار خوب اعمال ديگر را از بين ميبرد. اما اينگونه نيست كه هر عمل بدي هر عمل خوبي را از بين ببرد بايد ديد آيات و روايات چه نشان ميدهند. قرآن ميفرمايد: ؛ «أَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَيِ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّيْلِ إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ»10؛ در دو طرف روز و پاسي از شب، نماز را به جا بياور. سپس قاعده کلي را ميفرمايد: «إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ»؛ كارهاي خوب كارهاي بد را از بين ميبرد. مسلم است كه يكي از كارهاي خوبي كه، اعمال بد را از بين ميبرد، نماز است. در روايتي از امام معصوم (ع) آمده است اگر به گناهي مبتلا شديد، تلاش كنيد پس از آن، دو ركعت نماز بخوانيد.11؛ براي آنكه نور نماز دل تاريك انسان را روشن نموده و زمينه توبه را فراهم كرده و او را از عمل زشت در حضور خداوند، پشيمان و شرمگين ميگرداند. اين پشيماني باعث پذيرش توبه ميشود: «كَفَي بِالنَّدَمِ تَوْبَةً»12.
تبديل كارنامه سياه به نامه سفيد
در جايي ديگر قرآن ميفرمايد: «أُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ»؛ كساني كه توبه نموده و ايمان داشته و عمل صالح انجام دهند، و دست از كارهاي زشت كشيده و ايمان خود را نگه دارند، خداوند كار بد آنان را تبديل به عمل خوب ميكند. كمترين چيزي كه مفسرين در ذيل اين آيه گفتهاند اين است كه معناي تبديل سيئات به حسنات آن است كه نامه اعمالي كه پر از گناه بوده، از گناهان پاك ميشود، سپس توبه از گناه به عنوان عمل صالح نوشته شده و بدين ترتيب بديها رفته و به جاي آن خوبيها ميآيد. اين سادهترين تفسير است. برخي مفسرين تفسيرهاي ديگري بيان نموده و گفتهاند لطف خدا تا آنجاست كه اگر انسان در مقابل خداي متعال سر تسليم فرود بياورد و بفهمد كه بنده است و بنا داشته باشد كه بندگي كند، آنقدر عزيز ميشود كه خدا اشتباهات و لغزشهاي او را تبديل به خوبيها ميكند. اين نيز يك نوع تأثيرگذاري و تأثيرپذيري در ميان اعمال است.
پاكم كن و اصلاح؛ اي خداي غفور!
در دعاي امام سجاد (ع) به اين نكته توجه شده و ايشان از خداوند ميخواهند: خدايا به من توفيق بده تا كارهاي خوبي انجام دهم به نحوي كه كارهاي بدم را نيز از بين ببرد. نخست آنكه توفيق انجام عمل نيكي را بدهي كه كارهاي زشت گذشته را از بين ببرد و دوم: ويژگي اين اعمال به گونهاي باشد كه باعث دوري من از گناه شود. هم گذشته را اصلاح كند و آينده را هم تأمين كند. سپس ميگويد خدايا به من توفيق بده تا كارهايي انجام دهم كه هيچ فرشتهاي بهتر از آن كار را انجام نداده است. كارهايي انجام دهم كه از كارهاي همه فرشتگان بالاتر باشد. اين خواسته را كسي ميگويد كه بر همه حقايق احاطه دارد و ميداند كه اين كار شدني است. انسان اگر از خدا بخواهد و خدا توفيق بدهد تا انسان قدر نعمتهاي او را بداند، به جايي ميرسد كه هيچ فرشتهاي به آن مقام نرسيده است. امام سجاد(ع) ميفرمايد: من اين خواسته را از تو ميخواهم تا در اين ماه رمضان به من توفيق دهي كه عباداتم به گونهاي باشد كه ارزش كار فرشتگان هم به اندازه آن عبادات نباشد. در اين عبارت يك احتمال ديگر نيز وجود دارد كه منظور از ملائكه همه ملائكه نباشند بلكه منظور ملائكهاي باشند كه اعمال ديگران را گزارش داده و نامه اعمال ديگران را مينويسند. به اين معنا، عمل به گونهاي خواهد بود كه فرشتگاني كه اعمال مردم را مينويسند، در ميان اعمال مردم بهتر از عمل من، نيابند. نه عمل خود ملائكه. بلكه عمل من بهتر از اعمال ساير انسانها باشد، كه ملائكه آن اعمال را پيش تو ميآورند. اين نيز ميتواند احتمالي باشد، با آنكه اين احتمال نه با ظاهر لفظ و نه با سياق كلام چندان سازگار نيست.
«وَ أَنْ نَتَقَرَّبَ إِلَيْكَ فِيهِ»؛ به ما توفيق بده تا در اين ماه به سوي تو نزديك شويم «مِنَ الْأَعْمَالِ الزَّاكِيَةِ»؛ و با اعمال پاك به تو تقرب بجوييم «؛ بِمَا تُطَهِّرُنَا بِهِ مِنَ الذُّنُوبِ»؛ غير از آنكه اعمال پاك و صالح است، وسيلهاي براي تطهير ساير گناهان ما نيز باشد. «وَ تَعْصِمُنَا فِيهِ مِمَّا نَسْتَأْنِفُ مِنَ الْعُيُوبِ»؛ اگر موفق شوم اعمالي انجام دهم تا همه گناهان گذشتهام پاك بشود؛ آنچنان نورانيتي به آن عنايت فرما تا ؛ در روح من زمينهاي را فراهم كند كه باعث دور شدن از گناه شود. توفيق بده تا اعمال و عبادات، ما را از مبتلا شدن دوباره به گناه، حفظ كند. و در پايان ميخواهد: «حَتَّی لا يُورِدَ عَلَيْكَ أَحَدٌ مِنْ مَلائِكَتِكَ إِلا دُونَ مَا نُورِدُ مِنْ أَبْوَابِ الطَّاعَةِ لَكَ،»؛ عمل ما به گونهاي باشد كه هيچ فرشتهاي چنين كاري را، از انواع اطاعت، نزد تو نياورد، مگر آنكه آن كار پايينتر از اعمال ما باشد؛ يعني به ما توفيق بده كه عملي به جا بياوريم كه فرشته هر چه نزد تو ميآورد، ما بهتر از آن را آورده باشيم. اين نقطه اوجي است كه انسان ممكن است در رفتار خود از خدا بخواهد؛ غير از اينكه گذشتهها را اصلاح و آباد كرده، جلوي آلودگيهاي آينده را نيز ميگيرد و مقام خود را از فرشتگان يا حداقل از ساير مردم، بالاتر ميبرد.
--------------------------------------------------------------------------------
1. زلزال / 7-8.
2. فرقان / 70.
3. نساء / 31.
4. بقره / 264.
5. به عنوان نمونه: ر.ك: منلايحضرهالفقيه، ج 3، ص 570، باب «معرفة الكبائر التي أوعد الله عليه النار».
6. بقره / 217.
7. بقره / 91.
8. نهجالبلاغة، ص 499، حكمت 154.
9. حجرات / 2.
10. هود / 114.
11. ر.ك: بحارالأنوار، ج 88، ص 382، باب «نوادر الصلاة»؛ مَنْ أَذْنَبَ ذَنْباً... فَيُصَلِّي رَكْعَتَيْن.
12. الكافي، ج 2، ص 426، باب «الاعتراف بالذنوب و الندم عليها».