بسم الله الرحمن الرحيم
«مراتب روزهداري»
آن چه پيش رو داريد گزيدهاى از سخنان حضرت آية اللّه علامه مصباح يزدى(دامت بركاته) در دفتر مقام معظم رهبرى است كه در تاريخ 21/06/87 مطابق با شب يازدهم ماه مبارک؛ رمضان 1429 ايراد فرمودهاند. باشد تا اين رهنمودها چراغ فروزان راه هدايت و سعادت ما قرار گيرد.
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ أَلْهِمْنَا مَعْرِفَةَ فَضْلِهِ وَ إِجْلالَ حُرْمَتِهِ، وَ التَّحَفُّظَ مِمَّا حَظَرْتَ فِيهِ، وَ أَعِنَّا عَلَي صِيَامِهِ بِكَفِّ الْجَوَارِحِ عَنْ مَعَاصِيكَ، وَ اسْتِعْمَالِهَا فِيهِ بِمَا يُرْضِيكَ حَتَّي لا نُصْغِيَ بِأَسْمَاعِنَا إِلَي لَغْوٍ، وَ لا نُسْرِعَ بِأَبْصَارِنَا إِلَي لَهْوٍوَ حَتَّي لا نَبْسُطَ أَيْدِيَنَا إِلَي مَحْظُورٍ، وَ لا نَخْطُوَ بِأَقْدَامِنَا إِلَي مَحْجُورٍ، وَ حَتَّي لا تَعِيَ بُطُونُنَا إِلا مَا أَحْلَلْتَ، وَ لا تَنْطِقَ أَلْسِنَتُنَا إِلا بِمَا مَثَّلْتَ، وَ لا نَتَكَلَّفَ إِلا مَا يُدْنِي مِنْ ثَوَابِكَ، وَ لا نَتَعَاطَي إِلا الَّذِي يَقِي مِنْ عِقَابِكَ.
شناخت، راهي براي درخواست
فرازهاي آغازين دعاي شريف امام سجاد صلوات الله عليه در هنگام ورود به ماه رمضان در جلسات پيش توضيح شد. در اين فرازها ستايش و حمد الهي مطرح ميشود و پس از گفتن ستايشها، اين بخش با يك صلوات پايان ميپذيرد «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ»؛ از اين فراز درخواستهاي انسان از خدا بيان ميشود. «وَ أَلْهِمْنَا مَعْرِفَةَ فَضْلِهِ وَ إِجْلالَ حُرْمَتِهِ، وَ التَّحَفُّظَ مِمَّا حَظَرْتَ فِيهِ.»؛ در آغاز درخواستها، از خداي متعال ميخواهيم كه خدايا فضيلت و حرمت ماه رمضان و معرفت درك عظمت آنرا. بر ما الهام فرما و ياري نما تا از عهده آنچه در اين ماه فرمودهاي و قرار دادهاي، به خوبي برآييم. پرسش اين است كه چرا در نخستين خواسته نيايش، الهام معرفت فضل و شرف ماه رمضان مطرح شده است؟ اين فراز نيايش يك دستور تربيتي است. بر اساس اصل روانشناختي اگر انسان بخواهد در راهي گام نهد و مسير صحيح را سپري نمايد، بايد شناخت صحيحي نسبت به آن راه داشته باشد. ميزان اهتمام به هر كاري بسته به آن است كه آيا اين كار چه ميزان اهميت و ارزش دارد؟ به هر ميزان اهميت آن كار بهتر درك شود براي انجام آن جديتر تصميم گرفته و نيروي خود را بكار بسته و در برابر مشكلات آن ايستادگي ميكنيم. بايد ديد كه تا چه اندازهاي باور كردهايم كه اين كار اهميت دارد. با آغاز ماه رمضان همه وارد اين ماه شريف ميشويم و از خدا ميخواهيم كه توفيق انجام وظايف را به ما عنايت كند.
انواع روزهداران
در اين ماه بيشتر مردم روزه ميگيرند، اما همه روزه داران يكسان نيستند. ريشه اصلي وجود تفاوت در ميان روزه داران و فاصله رفتارها و ارزشهاي آنان بستگي به اين دارد كه معرفت و شناخت آنان نسبت به ماه رمضان چگونه است؟ آيا روزه را يك تكليف سنگين ميدانند، يا يك عبادت سازنده و نشاطآور؟ نخست بايد از خدا بخواهيم كه معرفت و درك فضيلت اين ماه را به ما عنايت فرمايد تا بدانيم در چه ماهي وارد شدهايم. سپس در فرازهاي بعدي نيايش بر يك عنصر مشترك تأكيد شده است و آن اينكه از آنچه خدا نميخواهد و از آن نهي فرموده، خود را نگاه داريم.
خودداري، روح روزه
اين فراز اشاره به آن دارد كه روح روزه، خودداري است. اين ويژگي، در ساير عبادات نيست. در روزه تصميم انسان بر آن است تا از اموري كه مشخص شده، خودداري كند. بر همين اساس پس از نيت كردن براي روزه انسان بايد از خوردنيها و نوشيدنيها و ديگر مفطرات چشم پوشي كند. اساس روزه، خودداري كردن از خواستهها و تمايلات است. خداي متعال چرا انسانها را موظف كرده به اينكه از بسياري از خواستهها چشمپوشي نمايند؟ چه حكمتي در اين عبادت قرار داده شده است كه همه بايد در اين ماه از پير و جوان، مرد و زن، بزرگ و كوچك، مدتي طولاني از روز، روي خواستههاي خود پا بگذارند و روزه بگيرند؟ اگر چه روزه براي سلامتي انسان بسيار مفيد است امّا در حقيقت حكمت عبادت بودن روزه چيست؟ اگر هدف از روزه، فقط سلامتي انسان بود بايد در اين ماه انسان به خوردن غذاهاي مقوّي و انجام ورزش توصيه ميشد. تا جسم انسان هم براي ميدان جهاد آمادگي بيشتري بيابد و هم در عرصه توليد و كار و كشاورزي توانايي دو چنداني به دست آورد. پس آشكار است كه راز عبادت روزه و حكمت سختيهاي آن، چيز ديگري است.
جلوگيري از خواستههاي زيادي نفس
براي يافتن اين راز و حكمت بايد به فلسفه وجودي انسان در اين جهان و شناخت او توجه داشت. انسان همچون همه حيوانات ديگر خواستههايي غريزي و فطري دارد كه اين خواستهها هيچ حد و مرزي ندارند. تا آنجايي كه انسان به غذا ميل و اشتها دارد، ميخواهد بخورد. هر غذايي لذيذتر باشد اشتها براي خوردن آن بيشتر ميشود. بر اين اساس انسان انواع روشهاي پخت و پز را ياد ميگيرد تا غذاي لذيذتري را فراهم كند تا بتواند بيشتر بخورد. خواستههاي حيواني ديگر نيز همينگونه است.
زماني كه بخواهيد براي اين خواستهها حد و مرز بگذاريد، طبيعي است كه انسان ناراحت شود. اگر به يك كودك گفته شود، نخور! براي خوردن بيشتر، حريص ميشود. به طور طبيعي انسان محدوديت را نميپذيرد. به عبارت ديگر طبيعت انسان آزادي طلب، آزاديخواه و ليبرال است. قرآن هم ميفرمايد: «بَلْ يُرِيدُ الْإِنْسانُ لِيَفْجُرَ أَمامَهُ»؛ 1انسان ميخواهد بيبند و بار بوده و مرزي نشناسد و هر چه ميخواهد، انجام دهد. خواستههاي ديگري نيز وجود دارد كه به مرور زمان اين خواستهها در انسان ظهور پيدا ميكند. كودك هنگامي كه در محيط سالمي با هم سن و سالان خود بازي ميكند به آنان علاقمند ميشود. با پدر و مادر خود انس ميگيرد و با نديدن آنها دلتنگي ميكند. از اين زمان خواستههاي عاطفي و احساسي انسان پديدار ميشوند. با بالا رفتن سن كودك خواستههاي متعدد و گوناگون پيدا ميشوند؛ خواستههاي غريزي، عاطفي، احساسي، اجتماعي.
با بالا رفتن سن، انسان درمييابد كه برخي از خواستهها، با يكديگر جمع نميشوند. گاهي براي رسيدن به بعضي از خواستهها بايد از بعضي خواستهها چشم پوشيد. هنگامي كه كودك به مرحله عقلانيت و به كارگيري فكر رسيد، قانون را ميپذيرد. كودك ميداند كه وقتي به او ميگويند: اين كار را نبايد انجام داد! با انجام دادن آن دچار مشكلاتي خواهد شد. انسان در اين عالم با يك سلسله مسائل متضاد و متزاحم، روبرو ميشود. خواستهها را خداوند در انسان قرار داده و هيچ كدام از آنها نيز بيهوده نيست.
محدوديتها را بايد شناخت
هر كدام از خواستهها زمان و مكان مصرفي دارد كه بايد از آن در جاي خود استفاده كرد. براي اينكه انسان بداند در كجا، بايد به كدام خواسته اهميت داده و آنرا بر ديگر خواستهها مقدم بدارد بايد، مرزها، بايدها و نبايدها را تشخيص دهد و به آن عمل كند. انسان در اين مرحله دو مشكل را در پيش رو دارد: مشكل نخست در شناخت است. انسان نميداند چه خواستههايي مهمتر است. در بسياري از لحظهها به خواستهاي اهميت داده كه با گذشت زمان متوجه شده است كه اشتباه فكر ميكرده است. انسان نميداند كه كدام خواسته را بايد فدا كند و كدام خواسته را عملي كند؟ چه كاري را بايد انجام دهد و از چه كاري دوري كند؟ اين انجام دادن و دوري كردن آيا باعث از دست دادن بهره و فايده و امتيازي ميشود يا اينكه مانع رسيدن ضرر و خسارتي به انسان ميگردد؟
عقل و دين، منابع تشخيص انسان
انسان براي فهميدن اولويتها و تقدم و تأخّر خواستهها نياز به يك منبع دارد. خداوند چنين منبعي را در وجود انسان قرار داده است: عقل و تجربههاي زندگي انسان ميتواند مقداري از اين پرسشها را پاسخ دهد اما پس از مدتي انسان متوجه ميشود كه عقل و نيروهاي شخصي، نميتوانند به همه سؤالات، پاسخ دهند. اينجاست كه احتياج به دين و شريعت خدا پيدا ميشود. دين به عنوان منبع شناخت به انسان ميگويد كه چه كاري را انجام دهد و از چه كاري دوري كند. انسان در طول سالهاي متمادي، به ويژه در دوران خرد سالي عادت نموده است كه هرچه خواسته انجام بدهد. متأسفانه در زمانه كنوني، فرزند سالاري حاكم است. فرزند آزاد است تا هر كاري را كه ميخواهد انجام دهد. والدين نوكر و كلفت فرزندان هستند تا هر چه او دستور ميدهد، انجام دهند. البته با پرهيز از افراط و تفريط، فرزند را بايد آزاد گذاشت تا امكان فعاليت يافته و رشد كند. در دستورات ديني نيز بچه تا هفت سال، حكم سلطان و حاكم را دارد. در هفت سال اول زندگي انسان عادت ميكند تا هر چه ميخواهد، انجام دهد. هنگامي كه فرزند 7 ساله به جايي ميرسد كه بايد قانون را پذيرفته و به آن عمل كند، پذيرش قانون براي او سخت خواهد بود. كساني هستند كه در فرزند سالاري تا آنجا افراط ميكنند كه ميگويند فرزند تكليفي ندارد و بايد هر كاري كه ميخواهد تا چهارده سالگي انجام دهد. اينگونه افراد كه با فرهنگ ليبرال و آزاد تربيت شدهاند، جوان را به جايي ميرسانند كه اجازه ميدهند هر اشتباهي را كه خواست مرتكب شده و او را صاحب حق ميدانند. متأسفانه در طي اين دو دهه اخير اين نوع نگرش، بيشتر شده؛ است. وقتي انسان اينگونه رشد نمود قانون را به سختي ميپذيرد. انسان آزاد اينگونه ديگر نميتواند خود را محدود كند. اهل ايمان خود را نبايد با اين دسته از افراد مقايسه كنند. خانوادههايي كه تربيت اسلامي و ديني را رعايت ميكنند، براي فرزند مقرراتي را قرار مي دهند. فرزند ميداند كه در خانه حد و مرزي وجود دارد و بايد از والدين شرم و حياء داشته و هر كاري را انجام ندهد. متأسفانه در خانوادههاي غير متدين چنين چيزي حاكم نيست. انواع و اقسام وسائل لذتجويي فراهم است و هيچ حد و مرز و محدوديتي وجود ندارد.
آزادي و محدوديت در تربيت
اين دو نگرش در تربيت فرزند وجود دارد: يكي تربيت ديني و داراي حساب و كتاب و ديگري آزاد و ليبرال و بدون حد و مرز. اگرچه بايد اعتراف نمود كه نظام تربيتي پيشينيان نيز با اشتباه و در برخي موارد با افراط همراه بود؛ امّا اكنون نيز برخي خانوادهها دچار تفريط شدهاند كه اين نيز خود اشتباه ديگري است. در مسائل نظري و اعتقادي نيز اين دو نگرش كلي وجود دارد. يك نگرش بر اين باور است كه مجموعه عالم، دستگاه حساب شده و دقيقي است كه حساب و كتاب دارد. آفريننده اين عالم، براي آن برنامه و نقشهاي داشته است كه اين عالم را خلق كرده است. اكنون نيز طرحي براي عالم و سرانجام آن دارد. در يك كلمه اين عالم خدا دارد. يك نگرش ديگر خلقت اين عالم را اتفاقي دانسته و بر اين عقيده است كه انفجاري عظيم در ماده پيدا شده و براساس اين انفجار منظومه شمسي پديد آمده است. پس از آن اتفاقاً كره زمين به وجود آمده و با گذشت ميلياردها سال، در آبهاي زمين موجود تك سلولي پديد آمده و كاملاً اتفاقي انسان از آن موجود تك سلولي به شكل كنوني خود درآمده است. انسان بايد عقل خود را به كار گيرد و در گام نخست به اين پرسش پاسخ دهد كه عالم خدا دارد يا ندارد؟ آيا اين جهان نظم دهنده و طراحي داشته است كه براي آن برنامهاي تدوين نموده و سرانجام نيز تدبير حكيمانهاي را براي آن خواهد داشت؟ يا اينكه همه جهان در اثر يك اتفاق و تصادف به وجود آمده است؟ همانگونه كه اين دو نگرش، از نظر فكري، روياروي هم هستند، در مسائل عملي نيز در مقابل هم قرار ميگيرند. براساس نگرشي كه قائل به تصادفي بودن عالم است، انسان بايد آزاد زندگي كند و هر كاري كه خواست انجام داده و هيچ حد و مرزي نداشته باشد. براساس نگرشي كه قائل به خلقت عالم به دست خداست. انسان براي رسيدن به كمال و سعات بايد از قوانين و حد و مرزهايي تبعيت كند. بر اين اساس در اين عالم براي خود محدوديتهايي قائل ميشود. چرا كه اين عالم به گونهاي آفريده شده است كه براي سعادت و سلامت از انجام بعضي خواستهها بايد خودداري كرد. اسلام و همه اديان الهي، بر اين باورند كه اين عالم بيهوده آفريده نشده و پايان آن نيز بيهوده نخواهد بود. اديان الهي در اين مسئله هيچ اختلافي ندارند. انسانهاي متدين در مسائل اعتقادي به اينكه عالم خدايي دارند، باور دارد اما وقتي به مرحله عمل و رفتار ميرسد خدا در حاشيه قرار ميگيرد. در اين هنگام است كه زندگي خود را براساس خواستههاي شخصي و هر آنچه كه خود ميخواهند تنظيم ميكنند؛ نه براساس خواسته و دستور خدا.
خدا در حاشيه است!
خواستههاي انسان ميگويد كه: براي زندگي بهتر بايد ثروت فراواني به دست آورد و براي دستيابي به ثروت بايد از هر راهي كه ميتواند، آنرا به دست آورد، به حقوق ديگران تجاوز كند و هر لذتي كه خواست ببرد. به خيال خود، براي اينكه ايمان خود را هم از دست ندهد نماز ميخواند و در ماه رمضان نيز روزه ميگيرد، با اين توجيه كه روزه براي سلامتي بدن مفيد است. به ظاهر دين را قبول كرده است اما اصل بر اين است كه هر كاري كه ميخواهد انجام دهد. ايمان به خدا را پذيرفته است اما در حاشيه. اصل را بر اين گذشته است كه در زندگي آزاد باشيد. طرفدار ليبراليسم مطلق، همان كه قرآن ميگويد «بَلْ يُرِيدُ الْإِنْسانُ لِيَفْجُرَ أَمامَهُ»؛ انسان ميخواهد بيبند و بار باشد ميل انسان به اين است كه به خواستههاي خود بايد لباس عمل بپوشاند. در برابر اين ميل به بيبند و باري، خدا از انسان ميخواهد كه حد و مرز را بشناسد و آن را رعايت كند.
تقواي عقلاني و ترس از عقوبت
قرآن بيبند و باري انسان را «فجور»؛ مينامد: «لِيَفْجُرَ أَمامَهُ». در مقابل «فجور»، «تقوا»؛ قرار دارد، تقواي فطري و عقلايي. در اينجا منظور از تقوا، فقط تقواي ديني نيست. تقواي ديني صرفاً عمل به احكام است. تقواي عقلاني و فطري همان است كه انسان در وجود خود احساس كند كه بايد به قانون عمل كند نه آنكه از هراس عذاب و مواخذه به قانون احترام بگذارد. قرآن ميفرمايد: «أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِينَ كَالْفُجّارِ»؛ 2انسانها دو دسته هستند. يك دسته كساني هستند كه از خود مراقبت و حدود و مرزها را رعايت ميكنند، قانون شناس و قانون گرا هستند. دسته دوم آناني هستند كه بيبند و بار هستند اما وقتي براي اجراي قانون جريمه و مؤاخذه و زور باشد، آن را بالاجبار رعايت ميكنند. در اينجا دو گروه با دو نگرش وجود دارند. گروهي كه اصل را بر آزادي انسان از همه قيد و بندها ميداند و گروه ديگر كه قائل است رفتارهاي انسان مرز و قانون و بايد و نبايد دارد. نظر اسلام همچون همه اديان روشن است. انسان در اين عالم خلق شده تا به زندگي شكل داده و كارهاي نيك انجام دهد و از كارهاي بد بپرهيزد. نام اين مجموعه رفتارها، رعايت قانون است و نتيجه؛ آن تقواست. در دنياي امروز كه فرهنگ آزاد زيستن در آن حاكم است پيدا كردن تقوا بسيار كار مشكلي ميشود.
پسندم آنچه را جانان پسندد
همانگونه كه گفته شد يكي از مشكلات انسان در اين زمينه شناختن قانون است. رشتهاي از علوم عقلي به نام فلسفه اخلاق است كه درباره شناخت قانون اخلاق بحث ميكند كه خوب و بد چيست؟ خيليها ميگويند: خوب و بد همانهايي است كه جامعه ميپسندد. هر زمان چيزي را پسنديدند، ميشود خوب و هر چه را نپسنديدند، ميشود بد. اسلام ميگويد: خوب همان چيزي است كه خدا ميپسندد و بد آن چيزي است كه خدا نميپسندد. اين همان چيزي است كه سعادت و شقاوت انسان در گرو اوست. پس مشخص است كه انسان بايد سعي داشته باشد تا احكام خدا را فرا بگيرد. اين مسئله علاوه بر وجوب شرعي؛ وجوب عقلي نيز دارد. تا انسان نفهمد چه چيزي خوب يا بد است، چگونه ميخواهد به سعادت برسد؟
عادت و انس به دنيا، عامل دوري از تقوا
مشكل دوم مشكل عملي و رفتاري است كه همه ما كم يا زياد آنرا در زندگي تجربه كردهايم. ميدانيم كه كار بد چيست اما آنرا مرتكب ميشويم چون دل ما ميخواهد. ميدانيم كه خوردن غذاي زياد براي بدن ضرر دارد، اما چون غذا لذيذ است به غذا خوردن ادامه ميدهيم. اين از آن جهت است كه به لذتها و جذابيتهاي زندگي دنيا، عادت و اُنس پيدا كردهايم. عادت و اُنس نميگذارد تا انسان پيرو عقل و قانون باشد. براي حل اين مشكل چه بايد كرد؟ آيا خداوند فقط با دستور و توصيه به انسان حجت را تمام نموده و كاري به اصلاح و تربيت انسان ندارد؟ خداوند متعال از روي لطف و رحمت انواع و اقسام وسايل و شرايط اصلاح و تربيت انسان را در قالب دستورات، آموزشها و احكام خود قرار داده تا به انسان در ترك عادتهاي بد ياري رساند تا انسان با اين عادتها مبارزه كرده و خود را ضابطهمند و تابع قانون خدا نمايد.
روزه، تمريني براي ترك عادت
روانشناسان ميگويند: براي اينكه انسان موفق به ادامه راه طولاني شود، بهترين راه تمرين است. اگر كسي بخواهد قهرمان وزنهبرداري بشود، نياز به تمرين دارد. همه عقلا ميگويند اين ورزشكار بايد برنامهاي داشته و تمرين كند. در آغاز كار، تمرين سخت است اما پس از مدتي تمرين، ورزشكار به جايي ميرسد كه ميشود قهرمان. در مبارزه با شيطان نيز همين گونه است. براي اينكه انسان بر نفس خود مسلط شود، تا از او كار بد سر نزده و به امور نيك بپردازد احتياج به تمرين دارد. بهترين برنامه تمريني كه اسلام براي انسان معين كرده: «كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَي الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ، لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ»3. انسان براي اينكه از فجور به تقوا، و از بيبند و باري به انضباط و خودپايي و خودنگهداري و تسلط بر نفس تغيير وضعيت دهد روزه بهترين برنامه تمريني است كه ميتواند داشته باشد. اگر انسان بخواهد يازده ماه در سال، منضبط زندگي كند بايد يك ماه از سال را برنامه تمريني داشته باشد. اساس اين تمرين رعايت مقررات است. آن كارهايي را كه نبايد بكنيم، انجام ندهيم. روح تشريع روزه و اهميت ماه رمضان و شب قدر همه در «لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ»؛ است؛ براي اين كه انسان منضبط و قانونپذير شود و مقررات الهي را رعايت كند. پس اصل روزه تمرين براي خودداري است.
چهار مرحله براي روزه داران عادي تا خواص
اما انسان از چه چيزي و تا چه اندازهاي بايد خودداري كند؟ از اين دعاي شريف به دست ميآيد كه در روزه چهار مرحله خودداري وجود دارد. نخستين مرحله، خودداري از مفطرات و چيزهايي كه روزه را باطل ميكند، است. اگر كسي اسلام را پذيرفته و به ضروريات آن عمل ميكند، قدم اول آن است كه يكماه روزه بگيرد و در طول روز از مفطرات و چيزهايي كه روزه را باطل ميكند، بپرهيزد. اين پايينترين مرحله خودداري است. دومين مرحله، خودداري از همه گناهان است. انسان بايد نه تنها از خوردنيها و آشاميدنيها و چيزهاي ديگري كه روزه را باطل ميكند، خودداري كند، بلكه بايد تمرين كند تا در اين يك ماه از همه گناهان دوري نمايد. اين يك مرتبه بالاتر از مرحله پيشين است. البته بين مرحله پيش و اين مرحله ميتوانيد صدها مرحله را فرض كنيد. براي اينكه گناهان انواع و اقسامي دارد. ترك بعضي از گناهان آسان و ترك برخي ديگر بسيار مشكل است و زحمت دارد. اگر انسان بخواهد از گناهان گفتاري و شنيداري و حتي از ظنّ و گمان و فعاليتهاي ذهني گناهآلود نيز دوري كند، كار آساني نيست. البته بخشي از گناهان ترك واجبات است. طبيعي است كه انسان بايد به واجبات عمل نمايد تا مرتكب معصيت نشود و در اين يك ماه هر عملي را كه خداوند واجب فرموده، انجام دهد. مرحله سوم، خودداري از اموري است كه حرام نيست، اما خدا آنها را دوست ندارد، و آن خودداري از مشتبهات و مكروهات است. در اين مرحله انسان بايد تلاش كند تا در اين ماه از مشتبهات و مكروهات هم خودداري كند. اين مرحله براي «خواص»؛ است. مرحله چهارم خودداري، نكتهاي است كه در پايان اين فراز از دعا به آن اشاره شده و آن اين است كه انسان در اين ماه بايد خود را وقف خدا كرده و هيچ كاري جز براي خدا انجام ندهد. در مرحله سوم خودداري از مكروهات و مشتبهات تأكيد شده بود ولي انجام مباحات اشكالي نداشت. اما در مرحله چهارم انسان بايد ببيند كه حتي كار مباح و حلال نيز اگر واقعاً براي خداست، انجام دهد؛ در غير اين صورت اگرهم عمل مباح است، آن را ترك كند. «لا نَبْتَغِي فِيهِ مُرَادا سِوَاكَ»؛ خواستهاي جز جلب رضايت خدا نداشته باشد. در بين اولياء خدا چنين كساني بودهاند. اگر ما تلاش و همت نميكنيم نبايد چنين اموري را انكار كنيم و بگوئيم نميشود. اگر تلاش و همت كنيم خدا توفيقش را ميدهد و ما نيز ميتوانيم همچون اولياء خدا به آن عمل كنيم.
اكنون به ترجمه و توضيح اين فرازها از دعاي امام سجاد ميپردازيم:؛ «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ أَلْهِمْنَا مَعْرِفَةَ فَضْلِهِ وَ إِجْلالَ حُرْمَتِهِ»؛ امام سجاد(ع) از آغاز دعا تا اين فراز، حمد الهي را انجام دادند و از اين فراز درخواست از خدا را آغاز ميفرمايند. اولين درخواست اين است: خدايا به من معرفت فضل و شرف اين ماه و بزرگداشت احترام اين ماه را، الهام كن.
«وَ التَّحَفُّظَ مِمَّا حَظَرْتَ فِيهِ»؛ خود نگه داري از آن چيزي كه تو از آن منع كردي را به ما عنايت فرما. اين فراز اشاره به اين دارد كه روح روزه، خودداري كردن از چيزهايي است كه خدا نهي كرده است. در اينجا منظور نهي تنزيهي است. گاهي نهي، تحريمي و گاهي نهي، تنزيلي است. خوردن و آشاميدن حرام نيستند اما در ماه رمضان حرام شدهاند. به اين نوع از نهي، نهي تنزيهي ميگويند.
«وَ أَعِنَّا عَلَي صِيَامِهِ بِكَفِّ الْجَوَارِحِ عَنْ مَعَاصِيكَ»؛ ما را ياري فرما تا روزه را به بهترين شكل انجام دهيم، آنگونه كه از همه گناهان دوري كنيم. در اين فراز تنها به مفطرات روزه اشاره نميكند بلكه يك مرحله بالاتر از روزه عادي را در نظر دارد و آن حفظ همه اندامهاي بدن از هرگونه گناه است.
«وَ اسْتِعْمَالِهَا فِيهِ بِمَا يُرْضِيكَ»؛ ياري فرما تا اندامها و قواي خود را، در راهي كه موجب رضايت توست بكار بريم.
«حَتَّي لا نُصْغِيَ بِأَسْمَاعِنَا إِلَي لَغْوٍ»؛ بر ما عنايت فرما تا به سخن بيهوده گوش نسپاريم. «لغو»؛ در فارسي به «بيهوده»؛ و «ياوه»؛ معنا شده است. از خدا ميخواهيم تا به حرف ياوه گوش نسپاريم. كمترين آن اين است كه به محرمات و گناهان و حرفهاي بيهوده و موسيقي حرام گوش نسپاريم.
«وَ لا نُسْرِعَ بِأَبْصَارِنَا إِلَي لَهْوٍ؛»؛ از تو ياري ميخواهيم تا ديدگان ما را از ديدن سرگرميهاي بيهوده باز داري تا از ياد تو باز نمانيم.
«وَ حَتَّي لا نَبْسُطَ أَيْدِيَنَا إِلَي مَحْظُورٍ»؛ ياري كن تا دستمان را به گناه نيالائيم.
«وَ لا نَخْطُوَ بِأَقْدَامِنَا إِلَي مَحْجُورٍ»؛ و با خطا و اشتباه در مسير ممنوع گام ننهيم.
«وَ حَتَّي لا تَعِيَ بُطُونُنَا إِلا مَا أَحْلَلْتَ»؛ ياري فرما تا درون ما جز از آنچه تو حلال فرمودي، لبريز نگردد.
«وَ لا تَنْطِقَ أَلْسِنَتُنَا إِلا بِمَا مَثَّلْتَ»؛ زبانمان جز آنچه توبيان فرمودي و فرمان دادي، چيزي نگويد.
«وَ لا نَتَكَلَّفَ إِلا مَا يُدْنِي مِنْ ثَوَابِكَ»؛ ياري فرما تا در پي چيزي جز آنچه افزوني ثواب و مصونيت عقاب تو در آن باشد، نرويم.
--------------------------------------------------------------------------------
1. قيامة / 5.
2. ص / 28.
3. بقره / 183.