بسم الله الرحمن الرحيم
«قدر شب قدر را بدانيم!»
آن چه پيش رو داريد گزيدهاى از سخنان حضرت آية اللّه علامه مصباح يزدى(دامت بركاته) در دفتر مقام معظم رهبرى است كه در تاريخ 20/06/87 مطابق با شب دهم ماه مبارک؛ رمضان 1429 ايراد فرمودهاند. باشد تا اين رهنمودها چراغ فروزان راه هدايت و سعادت ما قرار گيرد.
شبي براي تقدير امور عالم
ثُمَّ فَضَّلَ لَيْلَةً وَاحِدَةً مِنْ لَيَالِيهِ عَلَی لَيَالِي أَلْفِ شَهْرٍ، وَ سَمَّاهَا لَيْلَةَ الْقَدْرِ، تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ سَلامٌ، دَائِمُ الْبَرَكَةِ إِلَی طُلُوعِ الْفَجْرِ عَلَی مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ بِمَا أَحْكَمَ مِنْ قَضَائِهِ. در دعاي 44 صحيفه سجاديه سيدالساجدين(ع) فرمود: خداي متعال براي رسيدن به رضوان خود راه هايي را قرار داده كه از جمله آنها ماه مبارك رمضان است. از ويژگيهاي ماه رمضان آن است كه خداي متعال در اين ماه، شبي را قرار داده كه برتر از هزار ماه است. «تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فِيها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْر»1. محور اين آيه شريفه شب قدر است. ليلة القدر؛ چيست؟ و شب قدر به چه معناست؟ مفسرين دو معنا براي قدر ذكر كردهاند. نخست آنكه «قدر»؛ را به معناي شرف و منزلت و عظمت دانستهاند. براساس اين معني شب «قدر»؛ شرافت و عظمت ويژه و بالايي داشته و اين شب را ميتوان شب شرف ناميد. برخي ديگر، با استفاده از رواياتي دربارة ويژگيهاي شب قدر، گفتهاند «قدر»؛ مصدري است مساوي با تقدير. معني «قَدَرَ»، «يَقْدِرُ»، «قَدْراً»، همچون «قَدَّرَ»، «يُقَدِّرُ»، «تَقديراً»، هر دو به معناي «تقدير»؛ قضا و قدر است. براساس روايات فراوان، در شب قدر، تقديرات سال آينده تعيين ميشود. البته در روايات تصريح نشده كه چون تقديرات در اين شب واقع ميشود، اين شب «ليلة القدر»؛ ناميده شده است، چون اين دو با هم منافات ندارند كه «قدر»؛ به معناي شرف باشد ولي تقديرات عالم نيز در اين شب انجام پذيرد.
شبي براي بخشش همه
اينكه شب قدر بهتر از هزار شب است، به چه معناست؟ در كتاب فروع كافي رواياتي براي برتري شب قدر، بر ساير شبهاي سال و بلكه بر هزار ماه، كه بيش از هشتاد سال عمر ميشود، وجود دارد. عبادتي كه در شب قدر انجام ميگيرد از عبادت هزار ماه برتر است. كسي كه موفق شود در شب قدر، دو ركعت نماز بخواند مثل آن است كه در هزار ماه هر شب دو ركعت نماز بخواند. اين امتياز توفيقي است كه خداي متعال به پيغمبر اسلام و به مسلمانها عنايت فرموده است تا مردم، تشويق شده و اين شب را به عبادت بپردازند و از مزايا و بركات آن استفاده كنند. شب قدر همچون بار عامي است كه بزرگان و سلاطين براي زيردستان، رعايا و بندگان خود، داده و هدايايي را ميبخشيدند. خداي متعال كه ارحم الراحمين است و رحمت او قابل مقايسه با هيچ رحمت و فضلي نيست، بر امت اسلامي منت گذاشته و شب قدر را همچون بار عام، شب بخشش قرار داده است. شبي كه عبادت آن نيز از عبادت هزار ماه برتر است.
قطعيت وجود شب قدر در ماه رمضان
شب قدر كدام شب است؟ برخي از محدثين برادران اهل تسنن نقل كردهاند كه شب قدر، شب نيمه ماه شعبان است. بعضي از مفسرين اين روايت را از عكرمه نقل كردهاند كه البته راوي معتبري نيست. آنچه كه مورد اتفاق و اجماع شيعه و سني است آن است كه نزول قرآن و شب قدر، در ماه رمضان است. از قرآن نيز اين مطلب استفاده ميشود. خدا در سوره بقره ميفرمايد: قرآن در ماه رمضان نازل شد: «شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ»2؛ در سوره قدر هم ميفرمايد «إِنّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ»3؛ روشن است شبي كه قرآن نازل شده، در ماه رمضان است. اما اينكه اين نزول، در چه شبي از شبهاي ماه رمضان اتفاق افتاده، سخنان گوناگوني گفته شده است. تقريباً در بين شيعه اتفاق نظر بر اين است كه شب نوزدهم، بيست و يكم و بيست و سوم شبهاي قدر هستند. البته براي شب بيست و يكم و بيست و سوم، اهميت بيشتري قائل شدهاند. در بعضي روايات نيز با صراحت بيان شده كه شب بيست و سوم شب قدر است. بهترين راه، جمع بين روايات است.
تقدير، تثبيت، امضاء در سه شب قدر
در روايتي درباره تعيين شب قدر آمده است: مقدّرات سال در شب نوزدهم تقدير ميشود؛ «قُسِمَ فِيهَا الْأَرْزَاقُ وَ كُتِبَ فِيهَا الاجَالُ وَ خَرَجَ فِيهَا صِكَاكُ الْحَاجِّ»4؛ در شب نوزدهم ارزاق، درآمدها و روزي افراد و همچنين مدت حيات و زندگي آنان تا سال آينده تعيين ميشود. علاوه بر آن در شب نوزدهم مشخص ميشود كه چه كساني در آن سال به حج ميروند. سپس در شب بيست و يكم آنچه در شب نوزدهم مقدر شده، بر آن ابرام و تأكيد ميشود. اين به اين معناست كه در شب بيست و يكم آنچه در شب نوزدهم تعيين و مقدر شده، قابل تغيير است، آنچه كه از شب نوزدهم تا شب بيست و يكم مقدر شده و تغيير يافته، در شب بيست و يكم ثبت شده و در شب و بيست و سوم قطعي، نهايي و امضاء ميشود. براساس اين روايت هر سه شب از شبهاي قدر به شمار ميآيند.
نزول همه فرشتگان بر زمين
پرسشي كه مطرح ميشود آن است كه شب قدر داراي چه ويژگي است كه خداوند آنرا برتري بخشيده است؟ در قرآن به بعضي از ويژگيهاي شب قدر اشاره شده است. علاوه بر آن براي فهم اين ويژگيها به قريحه و ذوق نياز است. قرآن درباره ويژگي شب قدر ميفرمايد: «تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فِيها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ»؛ در شب قدر ملائكه به همراه روح نازل ميشوند. برخي از مفسرين گفتهاند «روح»؛ همان «روح الامين»، جبرئيل است و ذكر جبرئيل بعد از ملائكه، ذكر خاص بعد از عام است؛ يعني فرشتگان و به ويژه جبرئيل نازل ميشوند. اما رواياتي وجود دارد كه ميگويد: «الروح... خَلْقٌ أَعْظَمُ مِنْ جَبْرَئِيلَ»5، يا «أَعْظَمُ مِنَ الْمَلَائِكَة»6؛ براي تاييد آن نيز ميگويند در قرآن كه آمده «تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ»؛ حرف «واو»؛ پيش از «الروح»؛ دلالت بر مباينت دارد. به اين معنا كه روح موجودي برتر و اشرف از همه ملائكه به شمار ميرود.
اما همه فرشتگان در شب قدر براي چه نازل ميشوند؟ شكي نيست كه در شب قدر همه ملائكه و فرشتگان نازل ميشوند. از «الف و لام»؛ در «الملائكه»؛ استغراق فهميده ميشود به معني همه فرشتگان.
دستهاي از ملائكه، در قرآن به نام «عالين»، ناميده شدهاند. وقتي شيطان بر آدم سجده نكرد، به او گفتند: «أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْعالِينَ»؛ آيا تو از روي استكبار سجده نكردي يا اينكه از فرشتگان عالين بودي، كه مأمور به سجده نبودند؟ در روايتي نقل شده است كه «عالين»؛ دستهاي از ملائكه مقرّب و ممتاز و عاليرتبهاي هستند كه جز مقام ربوبي، به هيچ چيز ديگري توجّه ندارند. اين فرشتگان به اينكه انسان خلق و به او مقام داده شده، توجهي نداشتند و تنها به مقام ربوبي توجه داشته و او را عبادت ميكردند. از همين رو از سجده به آدم، مستثنا شده بودند. در برخي روايات اين فرشتگان به نام «مُهَيِّمين»؛ نيز ناميده شدهاند. به نظر ميرسد كه در شب قدر فرشتگان عالين نازل نميشوند و فرشتگاني كه مأموريت؛ اجرايي دارند، به همراه روح، كه گويا فرمانده ملائكه و بزرگترين آنها به حساب ميآيد، در شب قدر نازل ميشوند. بعضي از علماي اهل سنت بر اين باورند كه نزول ملائكه و روح تنها يك مرتبه و آن هم براي نزول قرآن بر پيغمبر اتفاق افتاده و ديگر تمام شده است. اين دسته از علماي اهل سنت ميگويند: اگر عبادت شبهاي قدر چند برابر ثواب دارد و بهتر از هزار ماه است، به خاطر آن است كه يادبود و يادآور شب عظيم نزول قرآن است. همچنان كه ميلاد پيغمبر اكرم(ص) در روز معيّن و يكبار اتفاق افتاده و هر سال براي آن عيد مولود گرفته ميشود، براي يادبود شبهاي قدر نيز، به اين شب برتري و شرافت داده شده است. اين نظر برخي از علماي اهل سنت است. اگرچه بيشتر علماي اهل تسنن اين نظر را قبول ندارند.
تكرار شب قدر در هر سال
بيشتر علماي اهل تسنن و همه علما و محدثين شيعه بر اين باورند كه شب قدر در ماه رمضان هر سال تكرار شده، و در هر سال شبي وجود دارد كه از هزار ماه برتر است و ملائكه و روح در آن شب نازل ميشوند. اما نزول ملائكه و روح براي چيست؟ كساني كه نزول ملائكه را تنها در يك مرحله و آن هم براي نزول بر پيامبر خدا(ص) ميدانند، ديگر نيازي به پاسخگويي به اين پرسش ندارند. چرا كه نزول ملائكه و روح، فقط يك بار براي نزول قرآن انجام شده است. اما اين نظر با لفظ قرآن و رواياتي كه در اين زمينه وجود دارد، سازگاري ندارد. «تَنَزَّلُ»؛ فعل مضارع است به معني نازل ميشود. درباره نزول قرآن در شب قدر قرآن ميگويد «إِنّا أَنْزَلْناهُ»؛ ، كلمه «أَنْزَلْنا»؛ فعل ماضي است، يعني قرآن را در شب قدر نازل كرديم. اين نزول يك بار بود و تمام شد. به تعبير مرحوم علامه طباطبايي نزول نور قرآن بر قلب مقدس پيغمبر اكرم(ص) در اين شب بود. امّا وقتي گفته ميشود: «تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ،»؛ كلمه «تَنَزَّلُ»؛ مضارع و به معني آن است كه نازل ميشوند و اين نزول استمرار دارد. علاوه بر اين در آينده نيز استمرار خواهد داشت.
اثبات ولايت ائمه با سوره قدر
در اينجا اين سؤال مطرح ميشود اكنون كه ديگر نزول قرآني وجود ندارد كه ملائكه بر پيغمبر نازل شوند، پس در شب قدر ملائكه براي چه كاري و بر چه كسي نازل ميشوند؟ در اصول كافي در باب حجت، روايتي از امام معصوم(ع) آمده است كه خطاب به شخصي فرمودند: «براي اثبات ولايت ما براي مخالفين، با سوره قدر احتجاج كنيد. چرا كه يكي از دلايل لزوم امام بعد از پيغمبر اكرم(ص) اين سوره است.»؛ اين شخص با تعجب ميگويد در اين سوره از امامت و ولايت سخني گفته نشده است. پس چگونه ميتوان از اين سوره براي اثبات مسئله امامت احتجاج نمود؟ حضرت فرمودند: از مخالفان بپرسيد در شب قدر ملائكه بر چه كسي نازل ميشوند؟ آيا تاكنون كسي ادعا كرده است كه در شب قدر، ملائكه بر او نازل شده باشند؟ هيچ كس نميتواند ادعا كند كه نزول ملائكه را در شب قدر درك كرده است. تاكنون نيز كسي در اين باره مدعي نشده است. قرآن نيز ميگويد «تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ»؛ فرشتگان با روح در شب قدر نازل ميشوند. بنابراين حتماً بايد پس از پيغمبر(ص) كسي وجود داشته باشد تا ملائكه بر او نازل شوند. او كسي جز حجت خدا و امام زمان صلوات الله عليه نخواهد بود.
عرض احترام و تقديم مقدّرات به امام عصر(عج)
امّا وقتي ملائكه بر امام زمان نازل ميشوند، چه كاري خواهند كرد؟ قرآن ميفرمايد: «سَلامٌ هِيَ حَتّي مَطْلَعِ الْفَجْرِ»؛ از شب تا صبح، فرشتگان فوج فوج به خدمت امام عصر(عج) رسيده و به ايشان عرض سلام ميگويند. براي ملائكه توفيق و شرافتي است كه در شب قدر اجازه يابند تا به خدمت امام زمان(عج) رسيده و به ايشان اداي احترام كنند. اما نكته دوم كه در روايات شيعه از حد خبر واحد فراتر است، آن است كه ملائكه نازل ميشوند تا مقدرات سال را بر امام زمان(عج) عرضه نمايند. به ويژه در شب بيست و سوم كه مقدرات عالم به امضاء رسيده و قطعي شده است را به حضور امام زمان صلوات الله عليه ارايه داده و ايشان از تمام مقدرات امت تا پايان سال بعد و شب قدر ديگر، آگاه ميشوند.
پس از «تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ»؛ حضرت سجاد(ع) در دعا ميفرمايند «سَلامٌ دَائِمُ الْبَرَكَةِ إِلَی طُلُوعِ الْفَجْرِ،»؛ حضرت در اين فراز آيه «سَلامٌ هِيَ حَتّی مَطْلَعِ الْفَجْرِ»؛ را تفسير ميكنند. يعني بركت اين شب همچنان تا طلوع فجر دوام دارد. پس از آن ميفرمايند: «عَلَی مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ بِمَا أَحْكَمَ مِنْ قَضَائِهِ»؛ بر كسي كه خدا ميخواهد نازل ميشوند تا مقدرات الهي را بر او ارايه دهند. در «عَلَی مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ»؛ امام سجاد(ع) با صراحت نميگويند كه بر چه كسي نازل ميشوند، اما با كنايه ميفرمايند كسي وجود دارد كه خدا ميداند، فرشتگان بايد بر او نازل شوند. با توجه به اينكه امام سجاد(ع) امام چهارم بودهاند اگر خود يا يكي از امامان گذشته را معرفي مينمودند ديگر بر كساني كه فرشتگان بر آنان، پس از امام چهارم نازل ميشدند، دلالت نميكرد. با اين كنايه فرمودهاند كه هر سال كسي وجود دارد كه خدا ميخواهد تا ملائكه بر او نازل شوند. اين فراز بر وجود امام و حجت خدا اشاره دارد. اما فرشتگان چه چيزي را براي امام(ع) ميآورند «بِمَا أَحْكَمَ مِنْ قَضَائِهِ»؛ فرشتگان و روح نازل شده و به همراه خود قضاء محكم و مقدرات حتمي را ارائه ميدهند. قضاء محكم به مقدراتي گفته ميشود كه از مرحله تقدير گذشته، به قضاء رسيده و از قضاء به امضاء رسيده و محكم شده است. به گونهاي كه ديگر قابل تغيير نيست.
امام چه نيازي به علم ملائك دارد؟
در اينجا يك سؤال اعتقادي، درباره علم امام مطرح ميشود. طبق روايات ما معتقديم كه امام «عالم بما كان و ما يكون»؛ است7، يعني امام به آنچه كه بوده و خواهد آمد، علم دارد. در روايات ديگري نيز آمده كه بر علم امام افزوده ميشود. در روايات ديگري نيز اشاره شده كه در هر شب جمعه بر علم امام افزوده ميشود8، آيا اين كه در هر سال فرشتگان در شب قدر، مقدرات عالم را به امام(ع) ارايه ميكنند، با علم امام(ع) به همه امور تناقض ندارد؟ از سويي گفته ميشود امام عالم به همه امور است و از سويي فرشتگان مقدرات هر سال را به او در شب قدر ارايه ميكنند. اين دو با هم چگونه جمع ميشوند؟ دانايي و ادراك امور توسط امام معصوم در شب قدر و شنيدن مقدرات تابع شرايط مادي و اين عالم نيست. اگر ما بخواهيم سخني را بشنويم يا چند صفحهاي را بخوانيم چندين دقيقه فرصت ميخواهد اما شنيدن و ديدن امام معصوم به فرصت و زمان معمول در عالم مادي نياز ندارد. در يك زمان كوتاه ممكن است بسياري از امور را بشنود يا بخواند. مرحوم كربلايي كاظم، بدون داشتن مقام عصمت و امامت، همه آيات قرآن را در مدت خيلي كوتاهي فرا گرفته و حافظ شد و آنها را ميخواند. بر همين اساس ما عوالم مترتبي داريم كه زمان در آن همانند زمان در عالم مادي نيست.در عالم ماده نيز ممكن است زمانها فرق كنند. دانشمندان علم نجوم و هيئت در اين باره نظرياتي دارند كه آيا زمان در ديگر سيارهها و كرات، همانند زمان در كره زمين ماست؟ بر همين اساس هنگامي كه مقدرات يك امّت به امام زمان ارايه ميشود به اين معنا نيست كه نياز به زمان طولاني باشد بلكه امام(ع) در مدت كوتاهي به همه اين امور علم و آگاهي پيدا ميكند. براي حضرت سلمان نيز چنين گفتهاند. «عُلِّم بما كان و ما يكون»، وقتي سلمان فارسي به چنين جايگاهي دست مييابد آيا امام معصوم(ع) نميتواند؟
هرگاه امام(ع) بخواهد، ميداند
در اصول كافي، بابي با اين عنوان آمده است: «أَنَّ الْأَئِمَّةَ(ع) إِذَا شَاءُوا أَنْ يَعْلَمُوا عُلِّمُوا»؛ اين عنوان به اين معناست كه ائمه اطهار صلوات الله عليهم اجمعين هر زمان كه اراده كرده و بخواهند، ميتوانند علم داشته باشند. زماني ميشد كه ائمه اطهار اظهار ميكردند كه نميدانيم، يا درباره چيزي سؤال ميكردند. در روايات نقل شده كه از امام(ع) سؤالي شده و حضرت اظهار بياطلاعي نمودهاند. يا مطالبي را از كسي پرسيدهاند و يا كسي را براي تحقيق يك موضوع به جايي فرستادهاند. سؤال مطرح ميشود كه اگر ائمه اطهار همه امور را ميدانند پس چرا كسي را جهت تحقيق ميفرستادهاند؟ در پاسخ به اين پرسش اين روايات صادر شده است كه ائمه سلام الله عليهم اجمعين هر زمان كه بخواهند، ميتوانند بدانند. اما چگونه بعضي از زمانها ميخواهند كه بدانند و در بعضي زمانها نميخواهند؟ چه چيزي براي زمان خواستن يا نخواستن ائمه اطهار در دانستن، تعيين كننده است؟
قلب امام(ع) ظرف مشيت خدا
يكي از امامان فرمودهاند: «قُلُوبُنَا أَوْعِيَةٌ لِمَشِيَّةِ اللَّه»9؛ دلهاي ما ظرف مشيت خداست. خدا هر زمان هر چه را بخواهد و صلاح بداند؛ آن موضوع در قلب ما ظهور نموده و در دل ما قرار ميگيرد. بنابر اين زمان دانستن آنان، زماني است كه خدا مصلحت دانسته و سپس آنان نسبت به آن موضوع آگاهي و علم مييابند. چنين چيزي از كسي كه وجود خود را به خدا سپرده است، بعيد نيست.
خدا عهدهدار كار بنده صالح
در روايتي كه درباره قرب نوافل است گفته شده: «مَا تَقَرَّبَ إِلَيَّ عَبْدٌ بِشَيْءٍ أَحَبَّ إِلَيَّ مِمَّا افْتَرَضْتُ عَلَيْهِ وَ إِنَّهُ لَيَتَقَرَّبُ إِلَيَّ بِالنَّافِلَةِ حَتَّی أُحِبَّهُ فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ كُنْتُ سَمْعَهُ الَّذِي يَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الَّذِي يُبْصِرُ بِهِ وَ لِسَانَهُ الَّذِي يَنْطِقُ بِهِ وَ يَدَهُ الَّتِي يَبْطِشُ بِهَا»10؛ اين روايت در مورد انسان عادي گفته شده است. خدا ميفرمايد: «اگر انسان به گونهاي شد كه هر آنچه را كه خدا دوست دارد، علاوه بر واجبات، آنرا انجام دهد، علاوه بر واجبات، مستحبات و نوافل را انجام دهد، من كه خالق او هستم گوش و چشم و زبان و دست او ميشوم.»؛ اين روايت از روايات صحيح و بدون خدشه اصول كافي است كه شيخ بهايي نيز در كتاب اربعين آن را ذكر كردهاند. در اين جايگاه فكر انسان از بعضي امور مستغني و بينياز ميشود. اين خداست كه براي او تصميم ميگيرد چه چيزي را ببيند و چه چيزي را نبيند. آنگاه هر چيزي را كه بخواهد به او مينماياند. بدون اينكه احتياجي به اسباب عادي داشته باشد؛ «وَ يَدَهُ الَّتِي يَبْطِشُ بِهَا؛»؛ من دست او ميشوم. اگر ما بر اين باوريم كه حضرت اباالفضل صلوات الله عليه با دستهاي بريده،؛ دست كساني را گرفته و ياري ميدهد اين مصداق همان روايت است كه خدا دست او شده است «يَدَهُ الَّتِي يَبْطِشُ بِهَا،»؛ من دست او شدم. اين امتياز فقط براي پيغمبر(ص) و امام معصوم(ع) نيست «إِنَّ العبد لَيَتَقَرَّبُ إِلَيَّ بِالنَّافِلَةِ»، هر كه مرد ميدان باشد ميتواند به چنين مقامي برسد. مرد ميدان اندك است. انسان هرگاه همه چيز زندگي خود را در اختيار خدا گذاشت، خدا ميگويد من چشم و گوش تو هستم. اينجاست اكه راده او نيز اراده خدايي ميشود. هر زمان خدا ميخواهد او نيز ميخواهد. يكي از تأويلات آيه شريفه «وَ ما تَشاؤنَ إِلاّ أَنْ يَشاءَ اللّهُ رَبُّ الْعالَمِينَ»11؛ اين است كه اراده خدا، در اراده اولياء خدا تبلور پيدا ميكند. آنها چيزي را نميخواهند، كه خدا نميخواهد. وقتي ميخواهند و اراده ميكنند كه خدا خواسته باشد. پس اين كه امام چه زماني ميخواهد بداند، همان زماني است كه خدا ميخواهد بداند و مصلحت اقتضاء ميكند كه بداند. آن زماني هم كه نميدانند و حتي اظهار ميكنند كه نميدانند، آن زماني است كه مصلحت در آن است كه آن علم را نداشته باشند.
علم در جيب و علم در برابر چشم
در اينجا سؤال مطرح ميشود كه آيا در اين حال كه امام(ع) ميفرمايد: «نميدانم»؛ يعني هيچ علمي ندارد؟ مرحوم حاج شيخ عبدالكريم رضوان الله عليه، ميفرمودند: «علم دو گونه است. يك علم داخل جيبي داريم و يك علم ديگر علمي است كه اكنون آنرا با چشم ميبينيم»؛ اين نكته در مسائل فقهي بسيار پيش ميآيد. به عنوان مثال در هنگام سحر انسان نميداند طلوع فجر شده است يا نه! اينجا درست نيست كه بگويد من نميدانم و سپس به غذا خوردن ادامه دهد. اگر جستوجو نمود و به آسمان نگاه كند، ميبيند كه فجر، طلوع كرده است يا نه. اين مطلب را به زبان سادهتر ميشود گفت، در امكانات پيشرفته امروزي مثل تلفن همراه و ضبط با فشار دادن يك دكمه ميتوان از اطلاعات فراواني استفاده كرد. اينكه گفته ميشود ائمه اطهار(ع) عالم «بما كان و ما يكون»؛ هستند همانند چنين علمي است. ائمه اطهار(ع) همانند فشار دادن دكمه، بايد در درون خود توجه كنند و بگويند: «خدايا به ما نشان بده»؛ اما زماني كه ميگويند نميدانيم، هر زمان كه بخواهند، ميتوانند بدانند. آن هم زماني است كه خدا خواسته است چون آنها از خود ارادهاي ندارند. همه امور خود را به خدا سپردهاند و خدا نيز عهدهدار شده، تا هر كاري را كه آنها بايد بااسباب انجام دهند، بدون اسباب براي آنها انجام دهد. «قُلُوبُنَا أَوْعِيَةٌ لِمَشِيَّةِ اللَّه»؛ هر چه خدا بخواهد در دل ائمه اطهار ظهور ميدهد.
با خدا باش، پادشاهي كن؛ بيخدا باش، هرچه خواهي كن
ممكن است سؤال شود كه آيا اين امور جبري است؟ بايد پاسخ گفت كه مقدمات اين امور اختياري است. اينان تلاش كردهاند تا اين گونه شدهاند، خود را به خدا سپردهاند، تا خدا نيز ولايت آنان را پذيرفته است. ما كه حاضر نيستم تا دستورات خدا را انجام دهيم، نبايد توقع داشته باشيم كه خدا براي ما نيز، اين ولايت را قرار دهد. آن كسي كه نه تنها به واجبات بلكه به هر چه كه خدا دوست دارد، اهميت داده و مستحبّات را ترك نميكند، سزاوار است كه خدا نيز عهدهدار كارهاي او شود. اين مقدمات اختياري است. نتايج اموري كه با اختيار انجام ميشود، نيز اختياري است.
پس از ويژگيهاي مهم شب قدر اين است كه مقدرات سال بر امام زمان صلوات الله عليه عرضه شده و ايشان آنها را امضاء ميفرمايد. ما نيز بايد به استقبال چنين شبي برويم، و از پيش خودمان را براي آن آماده نموده و سعي كنيم از چنين فرصتي كه ارزش يك عمر هشتاد و چند ساله را دارد، استفاده كنيم.
--------------------------------------------------------------------------------
1.؛ قدر / 4.
2.؛ بقره / 185.
3.؛ قدر / 1.
4.؛ مستدركالوسائل، ج 7، ص 470، باب تعيين ليلة القدر.
5.؛ بحارالأنوار، ج 18، ص 265، باب 2.
6.؛ بحارالأنوار، ج 25، ص 42، باب 2.
7.؛ ر.ك: الكافي، ج 1، ص 261، بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ ع يَعْلَمُونَ عِلْمَ مَا كَانَ وَ مَا يَكُون.
8.؛ ر.ك: الكافي، ج 1، ص 253. بَابٌ فِي أَنَّ الْأَئِمَّةَ ع يَزْدَادُونَ فِي لَيْلَةِ الْجُمُعَةِ.
9.؛ بحارالأنوار، ج 52، ص 50، باب 18.
10.؛ الكافي، ج 2، ص 352.
11.؛ تكوير / 29.