بسم الله الرحمن الرحيم
آن چه پيش رو داريد گزيدهاي از سخنان حضرت آيتالله مصباح يزدي (دامت بركاته) است كه در تاريخ 4/9/1383 در دفتر مقام معظم رهبري (دام ظلهالعالي) ايراد فرموده اند
اميرالمؤمنين علي(ع) در ادامه خطبه ميفرمايد: درباره احوال گذشتگان بينديشيد و ببينيد چه چيزهايي موجب ترقي و سعادت و چه چيزهايي موجب سقوط آنها بوده است؛ سپس در بين اقوام مؤمن، فرزندان اسحاق، يعقوب و اسماعيل را نام ميبرد و دوستي، صميميت و اتحاد را عامل عزت و شرافت آنها، و اختلاف، تشتّت و پراكندگي را كه از خودبزرگبيني و تكبر نشأت ميگيرد، به عنوان عامل ذلت و بدبختي آنان معرفي مينمايد؛ زيرا انسان متكبر ميخواهد ديگران ضعيف باشند تا خود، از همه بزرگتر باشد! به همين جهت ديگران هم با او دشمني ميكنند. كمكم اين اختلافات گسترش پيدا ميكند و جامعه را فرا ميگيرد و چنين جامعهاي روي سعادت نخواهد ديد. از اين رو حضرت ميفرمايد: «فَاعْتَبِرُوا بِحَالِ وُلدِ إِسْمَاعِيلَ وَ بَنِيإِسْحَاقَ وَ بَنِيإِسْرَائِيلَ»1؛ درباره فرزندان اسماعيل، فرزندان اسحاق و فرزندان اسرائيل بينديشيد و از حال آنان عبرت بگيريد. زيرا آنچه درباره ديگران گذشته، درباره شما هم ممكن است اتفاق بيفتد. چنان كه از پيغمبر اكرم(ص) نقل شده كه حضرت فرمودند: هر چه بر بنياسرائيل گذشته، بر شما هم خواهد گذشت؛ حتي اگر آنها وارد لانه سوسماري شده باشند، شما هم داخل خواهيد شد! تا اين حد رفتار گروهها و جوامع شبيه به هم است.
«فَمَا أَشَدَّ اعْتِدَالَ الْأَحْوَالِ وَ أَقْرَبَ اشْتِبَاهَ الْأَمْثَالِ»؛ چه قدر حالات ملتها با هم يكسان و در صفات و رفتار شبيه يكديگرند. بنابراين، از اين شباهتها به خوبي ميتوان براي عبرت گرفتن استفاده كرد. سپس حضرت چگونگي عبرت گرفتن را توضيح ميدهد و ميفرمايد: «تَأَمَّلُوا أَمْرَهُمْ»؛ درباره كار آنها تأمل و دقت كنيد،؛ «فِي حَالِ تَشَتُّتِهِمْ وَ تَفَرُّقِهِمْ»؛ ببينيد وقتي كه پراكنده بودند و با هم اختلاف و تشتت داشتند، طعمهاي در دست پادشاهان ايران و روم بودند. «لَيَالِيَ كَانَتِ الْأَكَاسِرَةُ وَ الْقَيَاصِرَةُ أَرْبَاباً لَهُمْ»؛ روزگار تيرهاي چون شب كه در آن پادشاهان ايران و روم ارباب و صاحب اختيار آنها، بر ايشان مسلط بودند، و به زبان امروز، استعمارشان كرده بودند و آنها را از سرزمينهاي سبز و خرم و كنار رودخانههاي پر آب بيرون كرده، دور نمودند و به بيابانهاي خشك و بيآب و علفي كه زندگي در آنجا سخت و دشوار بود، تبعيد كردند. «فَتَرَكُوهُمْ عَالَةً مَسَاكِينَ إِخْوَانَ دَبَرٍ وَ وَبَرٍ»؛ و آنها را به صورت انگلهايي که عيال، سربار ديگران، مسكين، گدا و بدبخت بودند، رها كردند و كارشان به جايي كشيد كه به استفاده از فضولات شتران پرداختند و بعضي؛ از ايشان آن قدر فقير شده بودند كه گفته شده در قحطسالي مو و كرك شتر را براي تغذيه با خون مخلوط ميكردند و ميخوردند. «أَذَلَّ الْأُمَمِ دَاراً وَ أَجْدَبَهُمْ قَرَاراً»؛ و خانههايشان پستترين خانهها و سرزمين آنها خشكترين سرزمينها بود. البته اينها جزاي اعمال بد ايشان بود كه خداي متعال برايشان مقدر فرموده بود و به مجازات ظلمها و جنايتهايي كه كرده بودند، ميبايست به اين ذلت مبتلا شوند.؛ «وَ ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْكَنَةُ وَ باؤُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ»2. بنياسرائيل به قدري بدبخت شدند كه هيچ پناهگاهي برايشان باقي نماند و جايي كه سايه عزت بر سر آنها بيفكند و از اين ذلت نجاتشان بدهد، پيدا نميكردند. «فَالْأَحْوَالُ مُضْطَرِبَةٌ وَ الْأَيْدِي مُخْتَلِفَةٌ وَ الْكَثْرَةُ مُتَفَرِّقَةٌ فِي بَلَاءِ أَزْلٍ وَ أَطْبَاقِ جَهْلٍ»؛ به پراكندگي و اختلاف مبتلا شدند؛ دستهايشان از هم جدا بود و هر كسي براي خودش كار ميكرد و به كمك ديگري نميشتافت؛ جمعيت كثير آنها متفرق و پراكنده شده بود. در بلاي سختي فرو رفته بودند و جهل آنها را احاطه كرده بود؛ «مِنْ بَنَاتٍ مَوْءُودَةٍ»؛ تا آن جا كه دخترانشان را زنده به گور ميكردند. اعراب دو علت براي اين كار زشت ذكر كردهاند: يكي قحطي و تنگدستي، كه در آيات قرآن هم به آن اشاره شده، «وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَكُمْ خَشْيَةَ إِمْلاقٍ».3؛ دليل ديگري كه نقل شده تعصب بيجاي آنان نسبت به زنان در جنگها بود: در بين عربها جنگ امري عادي بود و در اين جنگها مردها كشته ميشدند و دخترها و زنان اسير ميشدند و اسارت آنها موجب سرشکستگي خانوادهشان بود.
ذلت و پستي فرزندان ابراهيم و اسماعيل که بنيانگذاران خانه توحيد بودند، به جايي رسيد كه خانه خدا را به بتخانه تبديل كردند و مروج شرك شدند. «وَ أَصْنَامٍ مَعْبُودَةٍ وَ أَرْحَامٍ مَقْطُوعَةٍ». يكي از گرايشهاي فطري همه انسانها علاقه به افراد خانواده و خويشان نزديك است. ولي كار فرزندان ابراهيم به جايي رسيد كه قطع رحم كردند که اين امر هم از كبر ريشه ميگيرد. وقتي انسان خودش را بزرگتر ميبيند، حتي نسبت به فرزند، پدر و مادر و بستگانش هم بزرگي ميفروشد. «وَ غَارَاتٍ مشنونة». جنگ، خونريزي و غارتگري نيز بين آنها شايع شد. به خاطر گسترش اين مفاسد حضرت امر(ع) فرمود: «تآَمَّلُوا أَمْرَهُمْ فِي حَالِ تَشَتُّتِهِمْ وَ تَفَرُّقِهِمْ».
چنين مردمي به بركت يك عامل وحدتبخش و محبتآفرين با يکديگر دوست شدند و وحدت پيدا كردند و همه بدبختيها و ذلتهايشان به عزت تبديل شد. «فَانْظُرُوا إِلَي مَوَاقِعِ نِعَمِ اللَّهِ عَلَيْهِمْ حِينَ بَعَثَ إِلَيْهِمْ رَسُولًا»؛ خدا نعمتش را بر آنها ارزاني داشت و پيامبري در بينشان مبعوث كرد و به بركت او بين آنان محبت و الفت برقرار نمود.
قرآن نعمت تأليف قلوب را اين گونه به رسول اكرم(ص) و مسلمانان ياد آور ميشود: «لَوْ أَنْفَقْتَ ما فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً ما أَلَّفْتَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ»؛4؛ اگر تمام نعمتها و ثروتهاي زمين را صرف ميكردي، نميتوانستي در دلهاي مردم چنين الفتي برقرار كني. البته به پيغمبر(ص) ميفرمايد، تا ما اهميت اين نعمت را درك كنيم و بدانيم همين الفت ضعيفي كه بين ما وجود دارد، چه قدر ارزش دارد. «فعقد بِمِلَّتِهِ طَاعَتَهُمْ وَ جَمَعَ عَلَي دَعْوَتِهِ أُلْفَتَهُمْ». رسول الله(ص) به واسطه دين و آئيني كه به آنها عرضه داشت، بينشان الفت و وحدت برقرار كرد و آن تفرقه و تشتّت در سايه اسلام و ايمان به الفت و محبت تبديل شد. «كَيْفَ نَشَرَتِ النِّعْمَةُ عَلَيْهِمْ جَنَاحَ كَرَامَتِهَا»؛ ببينيد چگونه نعمت، بال ارجمندي را بر آنها گستراند. امير مؤمنان(ع) ميفرمايد: نعمت آثاري دارد و از آن كرامت، ارزش، قدر و منزلت ناشي ميشود. قدر و منزلتي كه از نعمت پديد ميآيد، به منزله بالي است كه بر سر مردم ميگستراند؛ يعني در سايه نعمت الهي به كرامت و عزّت رسيدند. «وَ أَسَالَتْ لَهُمْ جَدَاوِلَ نَعِيمِهَا»؛ جويبارهاي نعمت از اين سرچشمه به سوي آنها جاري شد. «وَ الْتَفَّتِ الْمِلَّةُ بِهِمْ فِي عَوَائِدِ بَرَكَتِهَا»؛ و ملت و آئين اسلام و توحيد آنها را در بركت خود فرا گرفت و بر آنها احاطه پيدا كرد. «فَأَصْبَحُوا فِي نِعْمَتِهَا غَرِقِينَ وَ فِي خُضْرَةِ عَيْشِهَا فَكِهِينَ». همان مردمي كه با آن سختي در بيابانها زندگي ميكردند، در سايه عزت اسلامي در نعمت غرق شدند و در زندگي خرم و با طراوت به شادي و نشاط پرداختند. «وَ آوَتْهُمُ الْحَالُ إِلَي كَنَفِ عِزٍّ غَالِبٍ»؛ و در پناه عزّتي فراگير پناه گرفتند. وقتي خدا در سايه وحدت و الفت آنها را به عزّت رساند، همه جا براي آنها مأوا شد. «وَ تَعَطَّفَتِ الْأُمُورُ عَلَيْهِمْ فِي ذُرَي مُلْكٍ ثَابِتٍ»؛ و كارها به سوي آنها ميل پيدا كرد؛ يعني خواستههايشان به آنها رو آورد. «فَهُمْ حُكَّامٌ عَلَي الْعَالَمِينَ»؛ همانهايي كه برده و ذليل ديگران بودند، حاكم بر ديگران شدند. «وَ مُلُوكٌ فِي أَطْرَافِ الْأَرَضِينَ»؛ و سلاطين روي زمين گرديدند. «يَمْلِكُونَ الْأُمُورَ عَلَي مَنْ كَانَ يَمْلِكُهَا عَلَيْهِمْ»؛ و مالك سرنوشت كساني شدند كه روزگاري مالك اينها بودند و در سايه اسلام به عزتي رسيدند كه سلاطين ايران و روم در مقابل آنها خاضع شدند. «وَ يُمْضُونَ الْأَحْكَامَ فِيمَنْ كَانَ يُمْضِيهَا فِيهِمْ»؛ و بر كساني حكمراني كردند كه قبلاً خود، مجري دستورات آنها بودند. «لَا تُغْمَزُ لَهُمْ قَنَاةٌ وَ لَا تُقْرَعُ لَهُمْ صَفَاةٌ»؛ آنقدر قدرتمند و مجهز شدند كه هرگز در جنگ درنميماندند و هميشه سلاحشان كارگر ميافتاد. بعد ميفرمايد اگر بار ديگر نعمت وحدت و الفت را از دست بدهند، باز هم گرفتار آن بدبختيها خواهند شد.
بنابر اين بايد از احوال گذشتگان عبرت بگيريم و قدر الفت و روابط صميمانه بين امت اسلامي را بدانيم و از اين بيان اميرالمؤمنين عليعليهالسلام براي زمان خودمان استفاده كنيم و با كساني كه به اصول، ارزشها و نظام اسلامي معتقدند و ميخواهند احكام اسلامي را پياده كنند، روابط خود را صميمانهتر، گرمتر و قويتر كنيم و مواظب باشيم كه عوامل دشمن در ما نفوذ نكنند، البته نسبت به دشمنان نيز بايد كمال دشمني را داشته باشيم.
--------------------------------------------------------------------------------
1؛ بحار، ج60، ص126، روايت14، باب32.
2؛ بقره: 61.
3؛ اسراء: 31.
4؛ انفال: 63.