بسم الله الرحمن الرحيم
مبغوضترين انسانها نزد خداوند «7»
گمراهكنندگان و متجاوزان به حقوق مردم
آن چه پيش رو داريد گزيدهاي از سخنان حضرت آية اللّه مصباح يزدي(دامت بركاته) در دفتر مقام معظم رهبري است كه در تاريخ 19/02/86 ايراد فرمودهاند. باشد تا اين رهنمودها چراغ فروزان راه هدايت و سعادت ما قرار گيرد.
در جلسات گذشته گفتيم: مبغوضترين بندگان كسي است كه خدا او را به خودش واگذارد و ديگر كمكش نكند. اينها كساني هستند كه از سخنان بدعتآميز خوششان ميآيد، از معاني صحيح آيات قرآن فرار ميكنند و نه تنها خودشان گمراه هستند كه ديگران را نيز گمراه ميكنند. «مُضِلٌّ لِمَنِ اقْتَدَي بِهِ فِي حَيَاتِهِ وَ بَعْدَ وَفَاتِهِ1»؛ نه تنها مردم زمان خود را گمراه ميكنند، بلكه پس از مرگ نيز كساني با سخنان آنها گمراه ميشوند و اينها حمّال گناهان ديگران هستند. «حَمَّالٌ خَطَايَا غَيْرِهِ2»؛ دستهاي ديگر از مبغوضترين خلايق كساني هستند كه جهلهايي را با هم ميبافند و در ظاهر به عنوان علم مطرح ميكنند. «قَدْ سَمَّاهُ أَشْبَاهُ النَّاسِ عَالِماً وَ لَيْسَ بِه»؛ مردم اينها را عالم مينامند در صورتي كه عالم نيستند. «حَتَّي إِذَا ارْتَوَي مِنْ مَاءٍ آجِنٍ وَ اكْتَثَرَ مِنْ غَيْرِ طَائِل»؛ از اين طرف و آن طرف جهلهايي را به هم ميبافند تا آن جا كه از يك آب گنديدهاي سيراب ميشوند. «جَلَسَ بَيْنَ النَّاسِ قَاضِيا»؛ بر همين اساس، بر مسند قضاوت تكيه ميكنند از قضاوتهاي غلط آنها خونها ناله ميكند و ميراثها فرياد ميكنند. آن قدر حق و ناحق ميكنند كه خونها به ناحق ريخته ميشود و اموالي به ناحق جابه جا ميشود كه صداي اين خونها و مالهاي به ناحق جابه جا شده، بلند است. آن گاه حضرت ميفرمايد: «إِلَي اللَّهِ أَشْكُو مِنْ مَعْشَرٍ يَعِيشُونَ جُهَّالًا وَ يَمُوتُونَ ضُلَّالًا»؛ من از مردمي كه با جهالت و ضلالت زندگي ميكنند و ميميرند، پيش خدا شكايت ميكنم. اينها كساني هستند كه «لَيْسَ عِنْدَهُمْ شِيئٌ أَبْوَرُ مِنَ الْكِتَابِ إِذَا تُلِيَ حَقَّ تِلَاوَتِه»؛ هيچ كالايي در بازار آنها كسادتر از قرآن نيست در صورتي كه درست تفسير شود و هيچ كالايي گرانبهاتر از قرآن نيست در صورتي كه تحريف شود.
در اين جا چند سؤال مطرح است: يكي اين كه خدا به چه ملاكي يك بندهاي را دوست يا دشمن ميدارد؟ به طور كلي آن چه منشأ محبوبيت انساني پيش خدا ميشود، ايمان او است كه لازمهاش عمل صالح است. اگر انساني با ايمان زندگي كند و با ايمان از دنيا برود خدا او را دوست دارد. طبعاً كساني كه هيچ گناهي نداشته باشند و حتي خيال گناه هم نداشته باشند پيش خدا محبوبترند، كساني كه مجراي فيض الهي و محبوب خدا هستند. ولي گاهي ممكن است كسي با اين كه محبوب خدا است، گناهاني را مرتكب شود و لغزشهايي داشته باشد. اينها اگر توبه كنند توبه آنها پذيرفته ميشود و اگر توبه هم نكرده باشند و از دنيا بروند، بعد از عذابهايي كه در عالم برزخ ميبينند تزكيه ميشوند و نهايتاً به واسطه شفاعت نجات پيدا ميكنند. اما كساني كه در اثر گناه، ايمانشان را از دست بدهند و به شك مبتلا شوند ديگر مؤمن نيستند. پس ملاك محبوب بودن پيش خدا ايمان است، ايماني كه متزلزل نباشد. محبوبتر بودن نيز به قوت ايمان بستگي دارد. هر چه مراتب ايمان بالاتر باشد مؤمن پيش خدا محبوبتر است. در مقابل، مبغوض بودن نزد خدا به كفر است. اگر كسي با كفر از دنيا برود گر چه هفتاد سال در ظاهر مؤمن باشد، مبغوض خداست «إِنَّ اللَّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ3». البته همه كافرها يكسان نيستند. بعضي از آنها كاري؛ به ديگران ندارند و درصدد گمراه كردن ديگران نيستند؛ چه بسا كارهاي خوبي هم انجام دهند كه خداوند در دنيا به آنها پاداش ميدهد «أَذْهَبْتُمْ طَيِّباتِكُمْ فِي حَياتِكُمُ الدُّنْيا4»؛ و در آخرت مشمول رحمت خدا قرار نميگيرند. اما اينها مبغوضترين بندگان نيستند. مبغوضترين بندگان كساني هستند كه نه تنها خودشان خرابند، بلكه ديگران را هم به هلاكت مياندازند. اينها از هر حيواني پستترند. نجسترين حيوانات هم گناهي مرتكب نشده است. اگر حيواني در اين عالم نجس است، ما بايد به خاطر مصالحي كه به ما برميگردد از آن پرهيز كنيم، اما حيوانات كه مبغوض خدا نيستند.
سؤال ديگر اين است كه جهت مشترك و مختصّ بندگاني كه مبغوضترين به شمار آمدهاند، چيست؟ جهت مشتركي كه ميان همه وجود دارد، اين است كه هيچ كدام از آنها شرّشان مختصّ به خودشان نيست بلكه به ديگران نيز سرايت ميكند. آنها نه تنها خودشان فاسدند بلكه فسادشان به ديگران نيز سرايت ميكند، اما دو گروه هستند كه فسادشان منحصر به خودشان نيست. دسته اول كساني هستند كه رسماً موجب گمراهي ديگران ميشوند و عقيده آنها را فاسد ميكنند. دسته دوم كساني هستند كه به حقوق ديگران تجاوز ميكنند و فسادشان موجب ميشود كه حقوق مردم پايمال شود. طبعاً دسته اول وضعشان خرابتر است. و درباره آنها حضرت فرمود: «وَكَلَهُ اللَّهُ إِلَي نَفْسِه»؛ خداوند آنها را به خود وامي گذارد، ولي درباره دسته دوم چنين چيزي نميفرمايد. خداوند به كساني كه مرتكب كبائر ميشوند ميفرمايد اگر توبه كرديد خداوند توبه شما را قبول ميكند «نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ5». حتي اگر مؤمني بي توبه از دنيا برود باز هم خدا او را رها نميكند در عالم برزخ او را تصفيه ميكند تا بتواند در روز قيامت مشمول شفاعت پيامبرصلي الله وعليه وآله قرار گيرد. ولي درباره كساني كه درزمره دسته اولند ميفرمايد در همين دنيا آنها را رها ميكند و ميگويد با تو كاري ندارم! چنين انساني بايد خيلي پست شده باشد كه به اين حكم دچار شود. در اين انسان هيچ اميد خيري نيست و اگر يك روزنه اميدي در وجود او بود و يك راهي براي نفوذ نور در قلبش وجود داشت خدا او را به خودش وا نميگذاشت.
همچنين بندهاي كه اين قدر نسبت به حقوق مردم بياعتناست كه اصول قضاوت را ياد نميگيرد و شرايط قضاوت را ندارد، خون ديگران را به ناحق ميريزد و اموال و اعراضشان را به خطر مياندازد، خدا ديگر آنها را هدايت نميكند.
--------------------------------------------------------------------------------
1. نهج البلاغه، ص؛ 59.
2. همان.
3. نساء، 48.
4. احقاف، 20.
5. نساء، 31.