بسم الله الرحمن الرحيم
مبغوضترين انسان نزد خداوند متعال«2»
آن چه پيش رو داريد گزيدهاي از سخنان حضرت آية اللّه مصباح يزدي(دامت بركاته) در دفتر مقام معظم رهبري است كه در تاريخ 23/12/85 ايراد فرمودهاند. باشد تا اين رهنمودها چراغ فروزان راه هدايت و سعادت ما قرار گيرد.
در خطبه 103 نهجالبلاغه صبحي صالح، حضرت امير(ع) ميفرمايد «إِنَّ مِنْ أَبْغَضِ الرِّجَالِ إِلَي اللَّه»؛ و در خطبه هفدهم نهجالبلاغه ميفرمايد: «إِنَّ مِنْ أَبْغَضِ الخَلائِقِ إِلَي اللَّهِ رَجُلَانِ رَجُلٌ وَكَلَهُ اللَّهُ إِلَي نَفْسِهِ فَهُوَ جَائِرٌ عَنْ قَصْدِ السَّبِيلِ مَشْغُوفٌ بِكَلَامِ بِدْعَةٍ وَ دُعَاءِ ضَلَالَةٍ فَهُوَ فِتْنَةٌ لِمَنِ افْتَتَنَ بِهِ ضَالٌّ عَنْ هَدْيِ مَنْ كَانَ قَبْلَهُ، مُضِلٌّ لِمَنِ اقْتَدَي بِهِ فِي حَيَاتِهِ وَ بَعْدَ وَفَاتِهِ حَمَّالٌ خَطَايَا غَيْرِهِ رَهْنٌ بِخَطِيئَتِهِ، وَ رَجُلٌ قَمَشَ جَهْلًا مُوضِعٌ فِي جُهَّالِ الْأُمَّةِ عَادٍ فِي أَغْبَاشِ الْفِتْنَةِ عَمٍ بِمَا فِي عَقْدِ الْهُدْنَةِ قَدْ سَمَّاهُ أَشْبَاهُ النَّاسِ عَالِماً وَ لَيْسَ بِهِ.»
(مبغوضترين بندگان نزد خدا دو گروهند: يكي آن كه خدا او را به خودش وا گذاشته باشد، رهايش كرده باشد و او از راه منحرف شده باش. چنين كسي خصوصياتي دارد: يكي اين كه شيفته سخنان بدعت آميز است و به تعبير ما نوآوريها در دين را دنبال ميكند، شيفته حرفهاي نو و چيزهايي است كه در دين نيست و به عنوان دين آن را مطرح ميكند. (شَغَف نهايت شيفتگي است) چنين كساني عاشق حرف نو و دعوت به گمراهي هستند. اينها فتنه و آزمايش هستند براي كساني كه فريب ميخورند و در دام اينها ميافتند. روش عملي و سيره آنها اين است كه معاصرين خود و آيندگان را گمراه ميكنند. سخنان بدعت آميزشان باقي ميماند و به نسلهاي آينده نيز ميرسد. اينان بار ديگران را بر دوش ميكشند و خطاي آنان را حمل ميكنند. «لِيَحْمِلُوا أَوْزارَهُمْ كامِلَةً يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ مِنْ أَوْزارِ الَّذِينَ يُضِلُّونَهُمْ بِغَيْرِ عِلْمٍ أَلا ساءَ ما يَزِرُون»1؛ اگر كسي ديگري را گمراه كند و راه كجي پيش پاي او بگذارد، افزون بر گناه خود، گناه كسي را هم كه بدان مبتلا شده و گمراه شده است، بدوش ميكشد. «ايُّما داعٍ دَعا إِلَي الْهُدي؛ فَاتُّبِعَ كانَ لَهُ مِثْلُ أَجْرِ مَنْ تَبِعَهُ لايَنْقُصُ مِنْ أَجْرِهِمْ شَيْيء»؛ هر كس به هدايت دعوت كند و مورد پيروي قرار گيرد براي اوست مثل اجر كساني كه بدان عمل ميكنند، يعني كار خوبي كه ميليونها نفر در طول تاريخ ياد بگيرند و از آن استفاده كنند و بدان عمل كنند، به جاي يك ثواب، ميليونها ثواب به خاطر عمل ديگران در نامه عمل او نوشته ميشود و چيزي از ثواب عاملان هم كم نميشود. هر كس كه به گمراهي دعوت كند و مورد پيروي قرار گيرد تا روز قيامت، همه گناهاني كه ديگران مرتكب شوند، در نامه عمل او مينويسند. كسي كه با يك سخن غلط ميليونها انسان را منحرف كرده است، براي او ميليونها گناه نوشته ميشود و كارش به جايي ميرسد كه علاوه بر گناه خودش بايد پاسخگوي اعمال ديگران نيز باشد.
گروه دوم از مبغوضترين خلايق كساني هستند كه «قَمَشَ جَهْلًا»؛ جهالتهايي را ميبافند و در ميان جاهلان خودنمايي ميكنند و با سرعت و شتاب در ميان آنان راه ميروند، يعني مريدهاي ناداني پيدا ميكنند كه از او استقبال ميكنند در حالي كه آنها جاهل و نابينا هستند و نميدانند راه سلامت و آرامش چيست. «قَدْ سَمَّاهُ أَشْبَاهُ النَّاسِ عَالِما»؛ اينان را مردمنمايان، عالم مينامند. اين جمله نهايت تحقير نسبت به كساني است كه اين شخص را عالم ميدانند: اينها آدم نيستند، بلكه آدمنما هستند. در نسخه ديگري هست كه «قد سمّاه اشباهه من رعاء الناس عالما»؛ آدمهاي بيمغز، سبك مغز و اوباش چنين كسي را عالم ميگويند.
از تعبير «مِنْ أَحَبِّ عِبَادِ اللَّه»؛ در خطبه پيشين ميتوان فهميد كه محبت خدا نسبت به بندگان مقول به تشكيك است، يعني خداوند از ميان كساني كه دوستشان دارد، بعضي را بيشتر دوست دارد. در مقابل نيز از ميان كساني كه خداوند آنان را دشمن ميدارد، بعضي مبغوضترين هستند. به گمان بنده اينهايي كه مبغوضترين هستند، بدان جهت است كه بدي آنان منحصر به خودشان نيست و به ديگران نيز سرايت ميكند. گاهي انسان گناه صغيرهاي مرتكب ميشود، گاهي گناه كبيرهاي مرتكب ميشود، گاهي گناه براي او ملكه ميشود تا ميرسد به جايي كه اصلاً در دين خود شك ميكند و ايمانش از بين ميرود. اگر كسي ايمان نداشت قطعاً مبغوض خداست. حال چنين كسي گاهي پستي خود را براي خود نگه ميدارد و با ديگران كاري ندارد. در اين حالت مبغوض خدا است، اما مبغوضترين نيست. «مبغوضترين»؛ كسي است كه علاوه بر اين كه خود گمراه است و مبغوض خدا است، ديگران را هم در زمينه عقايد، رفتارهاي فردي و رفتارهاي اجتماعي به گمراهي ميكشاند. اينها آدمهاي عادي نيستند. يك كاسب، كارگر يا كشاورزِ گنهكار نيستند. حتي كافر و دشمن اهل بيتعليهمالسلام گرچه مبغوض خدا است، اما مبغوضترين نيست. مبغوضتر كسي است كه ديگران را گمراه ميكند و گناهان آنان را به دوش ميكشد. به همين دليل افراد عادي جامعه اگر به دين هم اهميت ندهند، عقايدشان هم خيلي محكم نيست و افكارشان هم خيلي پسنديده نيست، حدّاقل با ديگران كاري ندارند و دنبال زندگي خودشان هستند، اما كساني كه در جامعه به عالم بودن شناخته ميشوند و مردم ميخواهند از آنها چيزي ياد بگيرند و آنها را الگوي رفتاري خود قرار دهند، همان گونه كه در بخشهاي ديگر زندگي نيز مردم به متخصص مراجعه ميكنند، كساني كه در چنين موقعيتي قرار ميگيرند و به عنوان كارشناس دين شناخته ميشوند، خيلي بارشان سنگين است. اگر جوري رفتار كنند كه موجب هدايت ديگران شوند، هر كس هدايت شود و عمل خيري انجام دهد يك ثواب هم براي او مينويسند. آثار شيخ كليني، شيخ مفيد يا ديگران رضوان الله عليهم كه اگر در اختيار ما نبود ما در دين خود بسيار مشكل داشتيم، زمينه بركات فراواني براي آنها است. آنها عمري زحمت كشيدند و اين كتابها را نوشتند و هزاران سال، ميليونها انسان از آنها استفاده ميكنند. هر بار كه مردم به اين كتابها مراجعه و استفاده كنند ثوابي براي آنان نوشته ميشود.
همچنين كساني كه شبههاي القا ميكنند و مردم را به شك و گناه مياندازند،به خاطر گناهي كه ديگران مرتكب ميشوند، گناهي هم براي آن نويسنده يا گوينده مينويسند. كساني كه بدعتي را رواج ميدهند و از بيت المال مسلمين بودجه خرج ميكنند تا بدعتي جايگاه خود را پيدا كند، گناه ديگران نيز به حساب آنان نوشته ميشود.
بايد بدانيم بذر اين حالت در دل ما است و آن اين است كه ميخواهيم از ديگران جلو بيفتيم و شهرتي پيدا كنيم. به همين جهت دنبال خلق يك بدعت ميرويم. «تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِينَ لا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لا فَسادا»2؛ در روايت است كه اگر كسي دوست بدارد بند كفشش قشنگتر از ديگران باشد اين «اراده علو»؛ است، يعني مرتبهاي از برتري خواهي است. وقتي خدا فرعون را ميخواهد معرفي كند، ميگويد: «إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِي الْأَرْض»3؛ فرعون؛ دنبال علوّ بود.
اگر از ابتدا مواظب باشيم كه بذر فساد در دل ما پيدا نشود و اين گياه تلخ در دل ما نرويد موفق خواهيم شد. عمده مفاسدي كه آدميزاد را منحرف ميكند، سه چيز (پول، مقام و شهوت) است. بزرگي ميگفت: در دلهاي همه انسانها غير از معصومينعليهمالسلام اين ندا هست كه «أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلي»4، منتها جرأت نميكنند آن را اظهار كنند. هر وقت مشتري پيدا كنند، اظهار خواهند كرد. ريشه مفاسد يكي از همين سه چيز است. خداوند ما را از شر نفس خودمان و شر وسوسههاي شيطان درامان بدارد، انشاءالله.
--------------------------------------------------------------------------------
1. نحل، 25.
2. قصص، 83.
3. قصص، 4.
4. نازعات، 24.