آن چه پيش رو داريد گزيدهاي از سخنان حضرت آيت الله مصباح يزدي(دامت بركاته) در دفتر مقام معظم رهبري است كه در تاريخ 18/06/88 ايراد فرمودهاند. باشد تا اين رهنمودها چراغ فروزان راه هدايت و سعادت ما قرار گيرد.
حضرت امير(ع) در ادامه معرفي شيعيان ميفرمايند: يَسْتَبْطِئُ نَفْسَهُ فِي الْعَمَلِ وَ هُوَ مِنْ صَالِحِ عَمَلِهِ عَلَى وَجَلٍ يُصْبِحُ وَ شُغُلُهُ الذِّكْرُ وَ يُمْسِي وَ هَمُّهُ الشُّكْرُ يَبِيتُ حَذَراً مِنْ سِنَةِ الْغَفْلَةِ وَ يُصْبِحُ فَرَحاً لِمَا أَصَابَ مِنَ الْفَضْلِ وَ الرَّحْمَةِ؛؛ شيعيان، حتي در باره كارهاي خوبي كه انجام ميدهند، هميشه خود را به کمکاري و تأخير متهم ميكنند و نگراناند که آيا كارهايشان مورد قبول خداوند واقع ميشود يا نه؟
پيش از اين هم در اين روايت، حضرت فرمودند: ؛ فَهُمْ لِأَنْفُسِهِمْ مُتَّهِمُونَ؛ شيعيان هميشه خود را متهم ميکنند. خداوند هم در قرآن ميفرمايد: وَالَّذِينَ يُؤْتُونَ مَا آتَوا وَّقُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ أَنَّهُمْ إِلَى رَبِّهِمْ رَاجِعُونَ1؛ مؤمنين، کساني هستند که انفاق ميكنند، اما با اين وجود از خشيت الهي نگران هستند. در آيات ديگري از قرآن نيز به اين مسأله پرداخته شده که انسان بايد از عاقبت کار خود و قبولي اعمالش نگران و بيمناك باشد. از مجموع اين آيات ميتوان دريافت که خداوند دوست دارد بندگانش هميشه نگران آينده خود باشند چون انسان از خود، چيزي ندارد. قرآن حتي دربارة اولياء خدا، كساني كه خداوند در وصف آنها ميفرمايد: رِجَالٌ لَّا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيْعٌ عَن ذِكْرِ اللَّهِ؛ آنان كه هيچ چيز از ياد خدا بازشان نميدارد ـدر بعضي تفاسير گفته شده كه به قرينه آيه قبل، منظور از «؛ رِجَالٌ»؛ در اين آيه اهلبيت(ع) استـ درباره ايشان هم ميفرمايد: يَخَافُونَ يَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَارُ2؛ اينان هم از روز قيامت بيمناك هستند.
بنده بايد آثار بندگي و فقر در هر حال در او ظهور داشته باشد. از اين رو است که مؤمن هر گاه به خود نگاه ميکند فقر و قصور ذاتي خود را ميبيند. او هيچ کمالي ندارد؛ مگر آنچه خدا به او لطف كند. لذا حتي از کارهاي خوب خود هم بيمناكاند؛ وَ هُوَ مِنْ صَالِحِ عَمَلِهِ عَلَى وَجَلٍ.
دمي كه بيتو سر آيد، خدا كند كه نيايد!
يُصْبِحُ وَ شُغُلُهُ الذِّكْرُ وَ يُمْسِي وَ هَمُّهُ الشُّكْرُ؛ مؤمن، سحرگاهان، هنگامي که سر از بالين بر ميدارد، مشغول ذکر و ياد خداست؛ ؛ محبوبش خداست و اختيار تمامي امور را در دست او ميبيند؛ چگونه ممكن است لحظهاي او را فراموش كند؟ از همين رو ميفرمايد: رِجَالٌ لَّا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيْعٌ عَن ذِكْرِ اللَّهِ. مؤمن هر چه در طول روز انجام ميدهد، از کسب و کار، تحصيل علم، تدريس و ساير وظايف، انگيزهاش انجام خواستههاي خداست. مگر بدون ياد خدا او انگيزهاي براي انجام کاري دارد؟ او حتي كسب روزي را، چون خدا گفته، دنبال ميكند. پس او در طول روز،؛ لحظهاي از ياد خدا غافل نيست. شب را هم به ياد نعمتهايي است كه خداوند در طول روز به او داده؛ نگران است كه مبادا ؛ ناسپاسي کرده و از شکر خدا غافل شود؛ يُمْسِي وَ هَمُّهُ الشُّكْرُ. ؛ مؤمن شبانگاه رفتارهاي روزانه؛ خود را مرور ميکنند. اگر خطا و لغزشي از او سر زده، براي هر لغزش استغفار ميکند؛ و اگر خداوند او را از خطا و لغزشي حفظ کرده شكر به جا ميآورد؛ همچنين يکايک نعمتهاي خدا، نعمتهاي جسمي و مادي، نعمتهاي روحي و معنوي، نعمت معرفت، نعمت ولايت و... همه را به ياد ميآورد و براي هر يک از آنها خدا را شکر ميکند و با چنين حالي دل به خواب ميسپارد؛ يَبِيتُ حَذَراً مِنْ سِنَةِ الْغَفْلَةِ وَ يُصْبِحُ فَرَحاً لِمَا أَصَابَ مِنَ الْفَضْلِ وَ الرَّحْمَةِ. چنين كساني غالباً بخش زيادي از شب را ـغير از آنچه به عبادت نيمه شب اختصاص ميدهندـ ؛ در اين فکر هستند که مبادا به خواب غفلت مبتلا شوند. بندگان خوب خدا حتي در حال خواب هم از ياد خدا غافل نيستند و چه بسا در عالم خواب زمينه براي کسب معرفتي جديد يا مرتبهاي از تكامل برايشان فراهم شود. ما گمان ميکنيم تکامل انسان فقط در بيداري است، چون منشأ تكامل روح اعمال اختياري انسان است و انسانِ خواب، مثل مرده، اختياري ندارد؛ غافل از اينكه ممکن است براي كساني در خواب زمينهها و مقدماتي فراهم شود که در بيداري از آنها براي تکامل خود استفاده کنند.
در ميان خواب و بيداري دلم با يار بود.
در زمان طلبگي، يکي از دوستان نقل ميکرد كه معمولاً شبها، تا دير وقت مطالعه ميکردم. و هر شب هم پدر و مادرم اصرار ميکردند كه دست از مطالعه بردارم و بخوابم. يک شب مطالعه من بيش از شبهاي ديگر طول کشيد و فرصت مطالعه كتاب مطوّل را ـكه صبح فردا بايد آن را تدريس ميكردمـ پيدا نكردم. ولي به اصرار مادرم خوابيدم. در عالم خواب ديدم که مشغول مطالعه کتاب مطول هستم. صبح که از خواب بيدار شدم، ديدم مطالبي را كه بايد شب گذشته مطالعه ميكردم، در خواب مطالعه کردهام و همه آنها را به خاطر دارم. فعاليت ذهن در حال خواب مسألهاي روانشناختي و حاكي از يکي از ؛ ابعاد روح انسان است که در آزمايشگاههاي عادي روانشناسي قابل آزمايش و بررسي نيست و هر چند تا به حال علوم بشري كيفيت و مكانيسم آن را كشف نكرده، اما نميتوان آن را انکار کرد. لذا ممكن است مؤمن در حال خواب هم به ياد خدا باشد و يادآوري اين حالات در بيداري به او کمک ميکند که بيشتر به ياد خدا باشد و وظايفش را درست انجام دهد. در حديث قدسي معراج هم که در آن اوصاف محبين خدا ذكر شده، خداوند خطاب به پيامبر(ص) ميفرمايد: تَنَامُ أَعْيُنُهُمْ وَ لَا تَنَامُ قُلُوبُهُم3؛ محبين خدا در حالي که استراحت ميکنند، قلبشان بيدار است. مؤمنين نگراناند، مبادا عمري که ميتوان به وسيله آن ترقي کرد و در هر لحظهاي از آن به خدا نزديکتر شد، به غفلت بگذرد؛ شايد در همان لحظه غفلت شيطان سراغ او بيايد و اومغلوب شيطان شود. چون تا زماني که انسان به ياد خدا است، شيطان جرأت نميکند به او نزديك شود؛ اما اگر انسان لحظهاي از ياد خدا غافل شد، شيطان به او راه پيدا ميکند و ممكن است بر او غالب شود. مؤمنين براي اينکه شيطان بر آنها تسلط پيدا نکند، سعي ميکنند مبتلا به غفلت نشوند؛ حتي به اندازه چرت زدني. لذا شب را هم همراه با بيم غفلت از ياد خدا ميگذرانند. اما وقتي با چنين حالي به خواب ميروند، خداوند از فضل و رحمت خود به آنها عطا ميکند؛ چنين كساني هنگامي كه نيمه شب براي تهجد بستر گرم و نرم را رها ميکنند و به عبادت خدا ميپردازند، خداوند بركاتي را بر ايشان نازل ميكند كه مايه چشم روشنيشان است و وصف آنها در كلام نميگنجد؛ همين اندازه خداوند فرموده: فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَّا أُخْفِيَ لَهُم مِّن قُرَّةِ أَعْيُنٍ4.
كسي كه شب را در حال شکر نعمتهاي خدا و محاسبه نفس بگذارند و در خواب هم دلش بيدار و متوجه خدا و در حال عبادت او باشد، خدا هم تفضلاتي به او خواهد داشت؛ مخصوصاً بعد از اينکه موفق به تهجد و راز و نياز شبانه با خدا شد. طبعاً چنين کسي هنگامي كه از خواب بيدار ميشود، خداوند فضل و رحمت خود را به او عطا ميکند؛ فضل و رحمتي كه لَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَّا أُخْفِيَ لَهُم مِّن قُرَّةِ أَعْيُنٍ. چشم روشني لذتي غيرقابل وصف است؛ لذت معنوي و روحاني خاصي فوق همه لذتهاي مادي. لذا عبادالرحمان از خدا ميخواهند که هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّيَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْيُنٍ5؛ خدايا! از فرزندان و همسرانمان، چشم روشني به ما بده؛ نعمتي بالاتر از آنچه همه از همسر و فرزند انتظار دارند؛ همسر و فرزندي که مايه چشم روشني باشد.
از باده دوشينه سرمستم و دلشادم!
خداوند به بندگاني که شب را چنين گذراندهاند و آخر شب هم با او مناجات ميکنند هدايايي ميدهد که مايه چشم روشنيشان است و خواه، ناخواه، از دريافت چنين هدايايي كه قابل وصف نيست، شاد ميشوند. لذا حضرت امير(ع) ميفرمايد: يُصْبِحُ فَرَحاً لِمَا أَصَابَ مِنَ الْفَضْلِ وَ الرَّحْمَةِ؛ با آنكه شب را همراه با نگراني و بيم خوابيدهاند، اما صبح، هنگامي که از خواب بلند ميشوند، شاد و با نشاط هستند. لذا کساني که مزه سحرخيزي را چشيدهاند، سعي ميکنند يک شب هم تهجدشان ترک نشود؛ حتي اگر در طول شب يک ساعت هم نخوابيده باشند؛ ولي سحر از خواب بر ميخيزند و نماز شب ميخوانند. اينان كسانياند كه خداوند در وصفشان ميفرمايد:كَانُوا قَلِيلًا مِّنَ اللَّيْلِ مَا يَهْجَعُونَ ٭ وَبِالْأَسْحَارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ6؛ با وجود اينكه بخش كمي از شب را ميخوابند، اما يُصْبِحُ فَرَحاً لِمَا أَصَابَ مِنَ الْفَضْلِ وَ الرَّحْمَةِ،؛ خداوند هم از فضل و رحمت خود چنان پاداش و چشمروشني به ايشان ميدهد كه صبحهنگام شاداب و فرحناك از خواب بر ميخيزند. اين همان رابطه سرّي ميان عاشق و معشوق است. عشق اقتضاء ميکند که رابطه؛ عاشق و معشوق از ديگران پوشيده باشد. خداوند با بندگان خاصش ؛ چنين روابطي دارد. ما تصور ميکنيم مؤمني كه صبح شادمان، سرحال و با نشاط از خواب بيدار ميشود، شادي و نشاط او به اين دليل است که شب را خوب خوابيده است؛ غافل از اينكه او از تفضلات خاص الهي سرمست و شاد است. خداوند چنين بندگاني دارد كه مورد عنايت خدا هستند؛ اما اينکه چگونه با آنها رفتار ميکند، فقط او ميداند و آنها که مورد چنين الطافي قرار گرفتهاند.
اين است که شيعياني که در اين روايت توصيف شدهاند حالشان اينجوريست: شب که ميخوابند نگراني دارند که آيا شکر نعمتهاي خدا را به جا آوردهايم؟ اگر لغزشي کرديم آيا خدا آنها را آمرزيده است؟ وقتي ميخوابيم اين خواب غفلت نباشد که شيطان بر ما مسلط بشود! اين نگرانيها را دارند اما صبح که بلند ميشوند افسرده نيستند، بلکه شادمان، با نشاط و خوشحال هستند.
--------------------------------------------------------------------------------
1؛ . مؤمنون / 60.
2؛ . نور / 36-37.
3؛ . بحارالأنوار، ج 74، ص 24، باب 2.
4؛ . سجده / 17.
5؛ . فرقان / 74.
6؛ . ذاريات / 17-18.