آن چه پيش رو داريد گزيدهاي از سخنان حضرت آيت الله مصباح يزدي(دامت بركاته) در دفتر مقام معظم رهبري است كه در تاريخ 87/10/25 ايراد فرمودهاند. باشد تا اين رهنمودها چراغ فروزان راه هدايت و سعادت ما قرار گيرد.
ضرورت بحث
همانطور که پيش تر گفته شد، ؛ وقتي فضي فرهنگي اين زمان ؛ را با زمان ائمه اطهار ـ صلوات الله عليهم اجمعين ـ مقايسه مىكنيم، ميبينيم که فاصله زيادي وجود دارد. بنابراين، با توجه به اينكه فضي فرهنگي نقش بسيار مؤثري در ساختن روحيات و شكل گرفتن رفتارهي افراد و در نهايت سعادت و شقاوت آنان دارد، بايد سعي كنيم اين فاصلهها كم شود و قدري فضي فرهنگي اين زمانه به فضي فرهنگي زمان پيغمبر اكرم و ائمه اطهار صلوات الله عليهم اجمعين نزديک شود. چرا که ؛ حقيقت اين است که ؛ فضي فرهنگي هر جامعه مثل اکسيژن براي تنفس كردن است. اگر هوايي كه ما تنفس مىكنيم فاقد اكسيژن لازم باشد و به جي آن، مواد سمي باشد به مرگ انسان منتهي مىشود. هواي محيط زندگي ما را خداوند آفريده است؛ اما پاك نگهداشتن يا آلوده كردن و كيفيت استفاده ما از آن در دست ما است. ؛ نظير اين كار در فضي فرهنگي است، يعني روح نيز در يك فضي متناسب با روح، که همان ادراكات است رشد ميکند. ادراکات همان چيزهايي است كه درك مىكنيم، مىشنويم و مىبينيم، چيزهايي است كه انديشههي ما را مىسازد و انگيزههي ما را تقويت مىكند. اصل ؛ اين فضا فضي پاكي است كه خداوند متناسب با فطرت ما آفريده است. ؛ ولي، آدميزادها همان طور كه هوا را با ايجاد گازهاي سمي آلوده مىكنند، فضي روحي و معنوي را هم آلوده مىكنند: ظَهَرَ الْفَسادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما كَسَبَتْ أَيْدِي النّاسِ1؛ در اثر اين آلودگيها نسلي كه در اين فضا رشد مىكنند با ؛ نسلي كه در يك فضي پاك نوراني رشد كردهاند بسيار متفاوت خواهد بود. در اينجا سخن از جبر در برابر اختيار نيست، اما مراتبي از زمينهسازي بري ترقي يا سقوط انسان در اثر ؛ فضي فرهنگي جامعه است كه انسانها را تحت تأثير قرار ميدهد. فضي فرهنگي همه شهرها، روستاهاو محلهها با يکديگر يکسان نيست.
به هرحال، ؛ اگر نگوييم فضي فرهنگي بري روح ما، بيش از هوا بري بدن ما مؤثر است، بايد گفت كمتر از آن هم نيست. بنابراين بايد سعي كنيم فضي فرهنگي سالمي داشته باشيم. در اين فضاي فرهنگياي که انواع سموم مهلك دنيي غرب وارد شده و بر اثر اختلاط و ارتباطات، ؛ امواج راديويي، تلويزيون، ماهوارهها، اينترنت و تلفن همراه همه چيز را به هم مربوط كرده است، تنها كاري كه مىشود كرد تزريق مقداري اكسيژن در اين فضا ؛ است. در مقابل سمومي كه هر لحظه وارد اين فضي فرهنگي مىشود ما نيز ميبايست امواج سالمي سرشار از معنويات و ؛ نورانيت فرهنگ اهل بيت صلوات الله عليهم اجمعين را ترويج كنيم. متأسفانه حتي محيطهي روحانيت نيز از آثار ؛ سوء اين فرهنگ مسموم جهاني مصون نمانده و روز به روز بيشتر تحت تأثير اين امواج مسموم و زهرآگين قرار مىگيرد. اگر انسان قدري فراتر از اين افق را نگاه كند و گذشته، آينده و ؛ وضع فعلي را با هم ببيند و مقايسه كند، آنوقت مىفهمد كه فضا تغيير كرده است و ديگر نميتوان در آن تنفس کرد. ؛ اگر اين فضاي زهرآگين بري پيرمردها چندان تأثيري نداشته باشد، نسل آينده را به كل فاسد مىكند. كاري كه ما مىتوانيم بكنيم اين است كه به نوبه خود تلاش كنيم تا عناصر فرهنگي سالمي را در اين فضي فكري و فرهنگي، زنده و مطرح كنيم. همانطور که پيشتر پيشنهاد شد، ؛ رواياتي كه انتظارات پيغمبر اكرم و ائمه اطهار(ص) ؛ را از پيروان راستينشان بيان ميکنند بخوانيم و در ذهنمان باشد. حتي اگر توان يا همت عمل به آنها را نداريم، اما دست کم گفتمانش را داشته باشيم. شنيدنيها و ديدنىها مهمترين عاملي هستند كه در اراده انسان اثر مىگذارند و مهمترين عامل بري تغيير يا ترويج يك فرهنگ است. شاهد آن اين همه پولهايي است که بري تغيير و ايجاد نظامهاي گوناگون خرج ميکنند.
بنابراين، اگر خدي متعال توفيق دهد، قدري از اين روايت را مرور ميكنيم. بعضي از آن روايات متواتر است و ؛ احتياجي به بررسي سند آن نيست. پس ؛ روايات را مىخوانم و دقتي در اسنادش نمىكنم؛ چرا که مىخواهم با اين فضي فكري و گفتمان اهل بيت آشنا شويم، ببينيم آنها چه مىگفتند، چه مطالبي برايشان مطرح بوده و چه ارزشهايي در آن فضا مطرح بوده است؟
بر اين اساس مطالعه اين گونه روايات مىتواند انسان را با فضي فرهنگي، افکار و ارزشهاي زمان پيغمبر اكرم و ائمه اطهار(ص) آشنا کند.
شيعه يا محب؟
مرحوم شيخ صدوق کتابي در باره اوصاف شيعه دارند به نام «صفات الشيعه». تمام روايات اين كتاب اوصافي است كه از طرف اهل بيت بري شيعه تعيين شده، يا صفات مؤمنين در ابعاد مختلف بيان شده است که عيناً مرحوم مجلسي در تفسيري كه منسوب به امام حسن عسگري صلوات الله عليه است نقل کردهاند. در اين باب ابتدا فرق بين «شيعه»؛ و «محب»؛ را بيان كرده، به فضايلي كه بري شيعه هست اشاره شده و سپس به ترتيب از پيغمبر اكرم، اميرالمؤمنين، فاطمه زهرا تا امام حسن عسگري درباره شيعه واقعي احاديثي ذکر شده است و داستانهايي هم ذكر شده که به نوبه خود ابتكار جالبي است. در ابتدا روايتي از پيغمبر اکرم (ص) در مدح شيعه نقل ميکند: ؛ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) اتَّقُوا اللَّهَ مَعَاشِرَ الشِّيعَةِ فَإِنَّ الْجَنَّةَ لَنْ تَفُوتَكُمْ وَ إِنْ أَبْطَأَتْ بِهَا عَنْكُمْ قَبَائِحُ أَعْمَالِكُمْ2؛ عنوان شيعه در زمان خود رسول الله صلوات الله عليه و آله مطرح بوده و ؛ از اصحاب پيغمبر اکرم (ص) چند نفر از دوستان اميرالمؤمنين(ع) به عنوان شيعه علي شناخته مىشدند، از جمله سلمان، ابوذر و مقداد. پيغمبر اكرم(ص) ؛ خطاب به شيعيان مىفرمايد: ي گروههي شيعيان قدر خودتان را بدانيد، تقوا داشته باشيد بدانيد كه بهشت از شما فوت نمىشود، يعني حتماً به بهشت خواهيد رفت هرچند كه اگر كارهي ناشايستي صورت دهيد بهشت رفتنتان را به تأخير مىاندازد؛ ولي اگر شيعه باشيد بالاخره بهشت خواهيد رفت فَتَنَافَسُوا فِي دَرَجَاتِهَا؛ سعىكنيد براي کسب درجات عاليتري از بهشت مسابقه بگذاريد.
وقتي پيغمبر اكرم(ص) ؛ اين را نقل فرمودند، كسي سؤال كرد قِيلَ فَهَلْ يَدْخُلُ جَهَنَّمَ أَحَدٌ مِنْ مُحِبِّيكَ وَ مُحِبِّي عَلِيٍّ(ع)؟؛ آيا از دوستان شما و دوستان اميرالمؤمنين(ع) ؛ كسي به جهنم مىرود؟ توجه داشته باشيد پيامبر ابتدا شيعه را مدح فرمودند؛ اما اين سؤال در باره محبين است. بسياري از ما تصور ميکنيم كه «شيعه»؛ و «محب»؛ اهل بيت مساوي است و هر كس دوستدار اهل بيت باشد شيعه است. اين روايت مىگويد شيعه با محب فرق دارد. حضرت فرمود: آري از دوستان ما و دوستان علي(ع) ؛ كساني هستند كه به دوزخ مىروند. قَالَ مَنْ قَذِرَ نَفْسُهُ بِمُخَالَفَةِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ؛ اگر كساني ما را دوست دارند، ولي خود را با مخالفت ما آلوده كردند، ؛ فىالجمله عذاب خواهند شد. چنين کسي که با دستورات ما مخالفت کرده به گناه افتاده و به مردم ظلم کرده و با دستورات شريعت مخالفت ورزيده، ؛ چنين کسي در روز قيامت با آلودگي و کثافت وارد محشر ميشود. و چون وارد ميشود پيغمبر اكرم(ص) و اميرالمؤمنين(ع) به او ميفرمايند: فلاني أَنْتَ قَذِرٌ طَفِسٌ، تو خيلي آلودهاي پس ( لَا تَصْلُحُ لِمُرَافَقَةِ الْأَخْيَار)؛ شايسته اين نيستي كه با مواليت همنشين بشوي وَ لَا لِمُعَانَقَةِ الْحُورِ الْحِسَانِ؛ و ؛ با حور العين هم آغوش بشوي. با اين آلودگي نمىتواني وَ لَا الْمَلَائِكَةِ الْمُقَرَّبِينَ؛ با ملائكه و فرشتگان مقرب خدا معانقه كني. لَا تَصِلُ إِلَي هُنَاكَ إِلَّا بِأَنْ يُطَهَّرَ عَنْكَ مَا هَاهُنَا؛ به آن مقام نخواهي رسيد مگر اينكه آلودگيهايت پاك شود؛ مَا عَلَيْكَ مِنَ الذُّنُوبِ؛ يعني گناهانت آمرزيده شود. ؛ فَيَدْخُلُ إِلَي الطَّبَقِ الْأَعْلَي مِنْ جَهَنَّمَ فَيُعَذَّبُ بِبَعْضِ ذُنُوبِهِ؛ ؛ وي را روي طبقه بالي جهنم كه عذابش كمتر است مىبرند تا گناهانش آنجا بريزد ؛ و طلاي وجودش خالص گردد. اينان يک گروهاند؛ ولي گروه ديگري هستند که كارشان آسانتر است:؛ مِنْهُمْ مَنْ يُصِيبُهُ الشَّدَائِدُ فِي الَْمحْشَرِ بِبَعْضِ ذُنُوبِهِ؛ آنان را به جهنم نمىبرند، ولي در ؛ صحري محشر آنقدر سختي مىكشند كه گناهانشان پاك مىشود. بعد از اينكه در محشر تشنگىها و گرسنگىها را متحمل شدند، ؛ ثُمَّ يَلْقُطُهُ مِنْ هُنَا مَنْ يَبْعَثُهُمْ إِلَيْهِ مَوَالِيهِ مِنْ خِيَارِ شِيعَتِهِمْ؛ اهل بيت ـ صلوات الله عليهم اجمعين ـ بعضي از خوبان شيعه را مىفرستند تا آنان را از گوشه و كنار نجاتشان بدهد كَمَا يَلْقُطُ الطَّيْرُ الْحَبَّ؛ همانند پرندهاي که از روي زمين دانه جمع مىكند، خوبان شيعه از طرف اهل بيت مىآيند و اين گناهكاران پاک شده را جمع مىكنند و به سوي بهشت ميبرند، مِنْهُمْ مَنْ يَكُونُ ذُنُوبُهُ أَقَلَّ وَ أَخَفَّ فَيُطَهَّرُ مِنْهَا بِالشَّدَائِدِ وَ النَّوَائِبِ مِنَ السَّلَاطِينِ وَ غَيْرِهِمْ؛ :بعضى؛ ديگر ؛ هستند كه حتي سختىشان به آن حد گروه دوم نيست، يعني گناهان آنان به اندازهايي نيست كه حتي در محشر سختي بكشند؛ بلکه گرفتاريهي آنان در ؛ دنيا باعث شده كه گناهانشان پاك شود.
اما ؛ بعضياز ايشان هستند كه هنوز مقداري گناه برايشان باقي مانده است. خدا روح آنها را به سختي مىگيرد، در سكرات مرگ سختىهايي مىبينند و ناراحتىهايي مىكشند كه به وسيله آنها پاك ميشوند: فَيَشْتَدُّ نَزْعُهُ فَيُكَفَّرُ بِهِ عَنْهُ و به واسطه اين سختي جان كندن گناهانشان تطهير مىشود فَإِنْ بَقِيَ شَيْءٌ وَ قَوِيَتْ عَلَيْهِ وَ يَكُونُ عَلَيْهِ بَطَنٌ أَوِ اضْطِرَابٌ فِي يَوْمِ مَوْتِهِ فَيَقِلُّ مَنْ بِحَضْرَتِهِ فَيَلْحَقُهُ بِهِ الذُّلُّ فَيُكَفَّرُ عَنْهُ؛ و گاهي است اين سختىهايشان به گونهاي است كه هنگام مرگ به سبب ناراحتىهايي ديگران منزجر مىشوند، به گونهاي که حتي نزديکانشان رغبت نمىكنند نزديکشان بروند، پس در اثر اين خواري ؛ خداوند گناهانشان را مىآمرزد و پاك از دنيا مىروند. ؛ فَإِنْ بَقِيَ عَلَيْهِ شَيْءٌ أُتِيَ بِهِ وَ لَمَّا يُلْحَدْ وَ يُوضَع فَيَتَفَرَّقُونَ عَنْهُ فَتُطَهَّرُ اگر اندكي ديگر از آن باقي مانده باشد، بالاخره در عالم برزخ جبران ميشود. و اگر درعالم برزخ هم تطهير نشد، همان کساني هستند که در طبقه بالاي جهنم پاک ميگردد.
بنابراين هر كه دوست ما باشد، نهايت عذابي كه مىبيند از طبقه اول جهنم است يعني كسي به طبقه دوم نمىرود. پس از اين بيانات حضرت ميفرمايند: لَيْسَ هَولَاءِ يُسَمَّوْنَ بِشِيعَتِنَا اينهايي كه به جهنم مىروند، «شيعه»؛ نيستند، بلکه «محب»؛ ما هستند، از شيعه کسي وارد جهنم نمىشود وَ لَكِنَّهُمْ يُسَمَّوْنَ بِمُحِبِّينَا وَ الْمُوَالِينَ لِأَوْلِيَائِنَا وَ الْمُعَادِينَ لِأَعْدَائِنَا؛ اينها كساني هستند كه دوست ما يا دوست دوستان ما يا دشمنان دشمنان ما هستند؛ ولي «شيعه»؛ نيستند. شيعه از اين عالم كه مىرود، ديگر هيچ عذابي نخواهد داشت إِنَّ شِيعَتَنَا مَنْ شَيَّعَنَا؛ شيعه كسي است كه واقعاً پيرو ما باشد. وَ اتَّبَعَ آثَارَنَا وَ اقْتَدَي بِأَعْمَالِنَا؛ آثار ما را پيروي كند و ببيند ما چه گفتيم همان را عمل كند، رفتارش مطابق رفتار ما باشد و پا جي پي ما بگذارد.
در ؛ اين روايت به مدح شيعه و تفاوت ميان شيعه با محب اشاره شد. در اين باره داستانهايي نيز آورده شده است. گفتهاند شخصي خدمت حضرت رسول اکرم (ص) آمد و گفت: متأسفانه يكي از شيعيان شما (اين نيز شاهدي بر اين است كه اصطلاح «شيعه»؛ در زمان خود پيغمبر اكرم(ص) شايع بوده است) آلودگيهايي دارد:يَنْظُرُ إِلَي حَرَمِ جَارِهِ؛ به خانه همسايه نگاه مىكند، چشمچراني مىكند. فَغَضِبَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) وَ قَالَ ائْتُونِي بِهِ ؛ پيامبر فرمود: برويد او را بياريد. قَالَ رَجُلٌ آخَرُ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّهُ مِنْ شِيعَتِكُمْ مِمَّنْ يَعْتَقِدُ مُوَالَاتَكَ وَ مُوَالَاةَ عَلِيٍّ وَ يَبْرَأُ مِنْ أَعْدَائِكُمَا ؛ کسي گفت: اينکه شما دستور مىدهيد وي را احضارش كنيم،؛ به او اهانت مىشود، در حالي كه وي از شيعيان شما و ؛ دشمن دشمنان شماست. به اصطلاح خواست وساطت كند كه به وي توهين نشود و آبرويش نريزد. فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَا تَقُلْ إِنَّهُ مِنْ شِيعَتِنَا فَإِنَّهُ كَذِبٌ؛ پيامبر فرمود: نگو او شيعه است، همانااين دروغ است.؛ إِنَّ شِيعَتَنَا مَنْ شَيَّعَنَا وَ تَبِعَنَا فِي أَعْمَالِنَا وَ لَيْسَ هَذَا الَّذِي ذَكَرْتَهُ فِي هَذَا الرَّجُلِ مِنْ أَعْمَالِنَا شيعه كسي است كه كارهايش همانند كارهاي ؛ ما باشد. كارهايي را كه تو گفتي اين شخص انجام مىدهد ما ؛ هيچگاه انجام نمىدهيم. پس چون در همه اعمالش از ما پيروي نكرده است او شيعه نيست. روايت بعدي در همين باره از اميرالمؤمنين(ع) است: قِيلَ لِأَمِيرِ الْمُومِنِينَ وَ إِمَامِ الْمُتَّقِينَ وَ يَعْسُوبِ الدِّينِ وَ قَائِدِ الْغُرِّ الُْمحَجَّلِينَ وَ وَصِيِّ رَسُولِ رَبِّ الْعَالَمِينَ(ع) إِنَّ فُلَاناً سَرَفَ(يا أَسْرَفَ) عَلَي نَفْسِهِ بِالذُّنُوبِ الْمُوبِقَاتِ وَ هُوَ مَعَ ذَلِكَ مِنْ شِيعَتِكُمْ3؛ مردي به حضرت علي(ع) عرض کرد:؛ فلاني از شيعيان شماست و گناهان كبيره انجام مىدهد. فَقَالَ أَمِيرُ الْمُومِنِينَ(ع) ؛ قَدْ كُتِبَتْ عَلَيْكَ كَذِبَةٌ أَوْ كَذِبَتَانِ حضرت فرمودند: با اين حرفي كه زدي يك يا دو دروغ ؛ در نامه عملت نوشته شده. اگر آن فرد اين گناهاني كه تو مىگويي انجام داده باشد، يك دروغ در نامه عملت نوشتند؛ چرا ؛ كه گفتي آن فرد شيعه است، در حالي که شيعه چنين اعمالي انجام نمىدهد. و اگر آن فرد مرتكب آن گناهان نشده و ما را هم دوست ندارد، دو دروغ گفتي، چون ؛ هم گفتي مرتكب گناه مىشود و هم گفتي شيعه است. و اما اگر شيعه است، مرتكب اين گناهان نمىشود باز هم يك دروغ گفتي. پس اين سخن سه حالت دارد. در دو حالتش يك دروغ بري تو در نامه اعمالت نوشتند و در يك حالت دو دروغ.
--------------------------------------------------------------------------------
1. روم / 41.
2. تفسير الإمام العسكري، ص 305.
3. تفسير الإمام العسكري، ص 307.