پنجشنبه 1 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

 

بسم الله الرّحمن الرّحيم

عوامل مؤثر در فتنه اجتماعي
آن چه پيش رو داريد گزيده‌اي از سخنان حضرت آيت الله مصباح يزدي (دامت بركاته) در دفتر مقام معظم رهبري است كه در تاريخ 01/02/89 ايراد فرموده‌اند. باشد تا اين رهنمودها بر بصيرت ما بيافزايد و چراغ فروزان راه هدايت و سعادت ما قرار گيرد.

عوامل مؤثر در فتنه اجتماعي
در چند جلسه اخير، موضوع بحث ما فتنه بود و اين موضوع را به جهت مسائل اجتماعي مورد ابتلا در چند ماه اخير، انتخاب کرديم. منظور از فتنه اجتماعي که مورد بحث ماست عبارت است از اين‌که در جامعه فعاليت‌هائي انجام گيرد که زمينه تشخيص درست و نادرست، و حقّ و باطل را مبهم کند و در نتيجه کساني ناخواسته و ناآگاهانه به دام گمراهي و کجروي بيافتند. عرض کرديم که در پيدايش و پيشرفت فتنه اجتماعي سه عامل مؤثر است. آغازگر اين حرکت کساني هستند که به خاطر اغراض و منافع شخصي، قصد دارند شرايط نامناسب، مبهم و غبارآلودي در جامعه پديد آورند و به اصطلاح آب را گل‌آلود کنند تا بتوانند ماهي مقصودشان را بگيرند. اينان آگاهانه مقاصد شوم و نامشروعي دارند و به خاطر آن نقشه می‌کشند. خودشان هم می‌دانند دنبال چه چيزي هستند؛ براي آن‌ها ابهامي وجود ندارد؛ بلکه براي ديگران ابهام به وجود می‌آورند تا بتوانند منافع خودشان را تأمين کنند. اوّلين عواملي که معمولاً پشت پرده هستند و خيلي شناخته نمی‌شوند، اين گروه­اند.
اين دسته براي پياده کردن مقاصدشان به کارگزار احتياج دارند. به دنبال کساني هستند که به تعبير ساده، بتوانند آن‌ها را بخرند؛ لذا مزدور انتخاب می‌کنند و به آن‌ها پول مي­دهند تا کار کنند. اين مزدوران هم می‌دانند که چه می‌کنند. اين­ها به خاطر خواسته­هاي مادي و دنيوي و صرفاً به خاطر اين­که پولي به دست آورند و زندگي­شان را بگذرانند، تن به مزدوري مي­دهند. معمولاً هم از اراذل و اوباش و آن‌هايي که شخصيت و کرامتي ندارند، هستند. اين دسته هم از عواملي هستند که در پيدايش فتنه مؤثرند.
دسته ديگر عواملي هستند که می‌توانند در پيشرفت يا تسريع يا تعميق فتنه مؤثر باشند، ولي قصد سوئي ندارند؛ بلکه از روي جهل، کم تجربگي و نداشتن بصيرت اجتماعي، حرکاتي را انجام می‌دهند که به نفع فتنه‌گران تمام می‌شود، و شايد هم با نيت خير به فتنه کمک ­کنند؛ که در جلسه قبل به صورت­هاي مختلف آن اشاره کردم. اين سه دسته عامل در پيدايش فتنه مؤثر هستند.
اگر مجموعاً اين عوامل را طيف فتنه‌جويان بناميم، طيف ديگر، فتنه زدگان هستند؛ يعني آن عدّه که در پيدايش فتنه نقشي ندارند؛ بلکه طعمه فتنه­گران و قرباني فتنه می‌شوند. گرفتاري اين افراد هم معمولاً ناخودآگاهي، اشتباه، يا ضعف ايمان است. اين دسته شايد اکثريت را هم تشکيل دهند.

اميدي به هدايت طراحان فتنه نيست
فرض ما اين است که می‌خواهيم نه فتنه­گر و نه طعمه فتنه­گران باشيم؛ امّا بايد بدانيم که وظايفي هم داريم که گاه از آن‌ها غفلت مي­کنيم و آن مقابله با آن عوامل سه­گانه فتنه است. در مقابل اين‌ها چه وظيفه­اي داريم؟
در مقابل طراحان فتنه که آگاهانه شيطنت می‌کنند و می‌خواهند مردم را گمراه کنند، و از آن‌ها سوء استفاده کنند چه بايد کرد؟ در ابتدا به نظر مي­رسد که اگر بتوانيم، بايد اين‌ها را هدايت کنيم تا دست از فتنه­گري بردارند. اين يک احتمال و فرضي است که در بحث می‌توان مطرح کرد؛ امّا در خارج تقريباً شبه محال است. هم تجربه­هاي خارجي و هم آيات و روايات فراواني نشان می‌دهند که هميشه در اجتماع، کساني عالماً و عامداً مردم را به خطا و انحراف مي­کشانند و قابل هدايت هم نيستند. اگر اين بحث به اين صراحت مطرح شود، براي بسياري از افراد شبهه جبر پيش می‌آيد؛ ولي ما مي­دانيم که مسئله، مسئله جبر نيست؛ زيرا کساني که عمداً در مسير خطا قدم مي­گذارند، روز به روز به فساد نزديک­تر می‌شوند؛ تا به جايي مي­رسند که قرآن می‌فرمايد: «خَتَمَ اللَّهُ عَلى‏؛ قُلُوبِهِمْ وَ عَلى‏؛ سَمْعِهِمْ وَ عَلى‏؛ أَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ ...»1. براي نمونه آيات اول سوره يس؛ را مرور و در آن تأمل کنيم؛ مي­فرمايد: «بسم الله الرحمن الرحيم * يس * وَ الْقُرْآنِ الْحَكيمِ * إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلينَ * عَلى‏؛ صِراطٍ مُسْتَقيمٍ * تَنْزيلَ الْعَزيزِ الرَّحيمِ * لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أُنْذِرَ آباؤُهُمْ فَهُمْ غافِلُونَ»2: ما تو را فرستاديم براي مردمي که انذار نشده بودند تا آن‌ها را انذار کني؛ بعد می‌فرمايد: کساني هستند که به هيچ وجه قابل هدايت نيستند. تعبيرات عجيبي دارد؛ می‌فرمايد: «إِنَّا جَعَلْنا في‏؛ أَعْناقِهِمْ أَغْلالاً فَهِيَ إِلَى الْأَذْقانِ فَهُمْ مُقْمَحُونَ»3: ما به دور گردن عدّه‌اي غل­هائي انداخته­ايم که نه تنها گردنشان، بلکه تا چانه‌­هايشان را هم گرفته است؛ «وَجَعَلْنَا مِن بَيْنِ أَيْدِيهِمْ سَدًّا وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَيْنَاهُمْ فَهُمْ لاَ يُبْصِرُونَ»4: در مسيري که حرکت می‌کنند در اطرافشان، از جلوي رويشان و از پشت سرشان سدّ ايجاد کرديم؛؛ اين‌ها را خوب پوشانديم؛ لذا چشمشان نمي­بيند. «وَسَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَأَنذَرْتَهُمْ‌؛ أم لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ»5: چه اين‌ها را انذار کني و چه انذار نکني، اين‌ها هدايت نمي­شوند.
اين يک حقيقتي است که در ميان انسان­ها کساني هستند که شکل و شمايل انسان دارند، امّا قابل هدايت نيستند؛ شايد عمامه هم روي سر داشته باشند. با اين توصيفي که قرآن از ايشان مي­کند، چگونه مي­خواهند هدايت شوند؟ گاهي از اين افراد به شياطين إنس تعبير مي­کند. بنابراين اين­که آدم گمان کند هر کس روي دو تا پا راه می‌رود، دو چشم دارد و ... حتماً آدم پاک، خوب و سالمي است، يک خوش‌بيني خيلي بی‌جائي است. قرآن کريم در جاي ديگر با تعبيري بالاتر مي­فرمايد: «وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَياطينَ الْإِنْسِ وَ الْجِن‏؛ ...»: ما براي هر پيغمبري دشمني قرار داديم که آن دشمنانِ انبياء، شياطين إنس و شياطين جنّ هستند. خداوند اين کار را هم به خودش نسبت می‌دهد. در وجود چنين موجوداتي هيچ شبهه­اي نيست. اينان همان عوامل اصلي فتنه­اند. آيا مي­توان اينان را هدايت کرد؟ قرآن به پيغمبر خدا می‌فرمايد: تو هم نمی‌تواني اين‌ها را هدايت کني! اين‌ها قابل هدايت نيستند. ظاهراً در قبال هدايت اين دسته از عوامل وظيفه­اي نداريم؛ مثلاً وظيفه نداريم که براي رئيس جمهور آمريکا، نخست وزير انگليس يا نخست وزير فرانسه نامه بنويسيم و آن­ها را به عدالت و ... دعوت کنيم و اميد تأثير داشته باشيم. چنين انديشه­اي، خيالي بيش نيست.
دسته دوم افراد ضعيف النفسِ دنياپرستي­اند که به دنبال منافعشان هستند؛ البته نه منافع دراز مدّتي که براي آن نقشه بکشند و طرّاحي کنند؛ بلکه به دنبال گذراندن امور روزمره‌شان هستند. اينان اراذل و اوباشي هستند که به دنبال آن­اند که پولي بگيرند و سروصدائي راه بياندازند و مردم را بترسانند. اين افراد اگر در اوايل کار باشند و هنوز خيلي فريب نخورده باشند، کمابيش ممکن است در اثر موعظه و راهنمائي، يا حتّي کمک­هاي مادّي، هدايت شوند. گاهي اين افراد به خاطر وجود مشکلات مادّي سراغ فتنه‌گران مي­روند؛ اگر به وضع آن‌ها رسيدگي شود، محبّتي ببينند، شايد هدايت شوند. امّا اگر حرفه­اي شده باشند، به طوري که اصلاً کارشان همين شده که باج بگيرند و مزاحمت براي ديگران ايجاد کنند، و دنبال کاسبي حلالي نيستند، ديگر اميدي به هدايت آنان نيست.؛

چاره کم‌بصيرتان، دادن بصيرت است
وظيفه اصلي ما در مورد عوامل فتنه بيشتر به گروه سوم مربوط مي­شود. گروه سوم کساني­اند که بدون سوء نيت، از روي کم بصيرتي و جهل، کاري مي­کنند که به نفع فتنه‌گران تمام مي­شود. هم در فهم و هم در تشخيصِ مورد و موقع، اشتباه مي‌کنند. بالاخره گاهي از اين اشتباهات پيش مي­آيد. اميرالمؤمنين ـ عليه السّلام ـ هم مي‌فرمايد: «کسي که طالب حق بود و اشتباه کرد، مثل کسي نيست که عامداً بر عليه حق قيام مي‌کند»6؛ ولي چه بدانند و چه ندانند، ضررشان با ديگراني که نمي‌دانند مساوي است. خيال مي‌کنند مشغول به انجام وظيفه شرعي هستند؛ امّا متوجّه نيستند که تيشه به ريشه اسلام مي‌زنند.
در مقابل اين نوع افراد، همه، مخصوصاً ما طلبه­ها، وظيفه بسيار سنگيني داريم. بايد سعي کنيم از راه‌هاي صحيح، با زبان نرم و با استدلال، اين افراد را ارشاد کنيم و آنان را متوجه اشتباهشان کنيم. ميزان اثر بخشي اين کار به عوامل مختلفي بستگي دارد؛ ولي در ميان اين قشر بر خلاف دسته اوّل، اميد به اينکه عدّه­اي هدايت شوند و ديگر آب به‌؛ آسياب دشمن نريزند، زياد است. امّا ما که خود را از فتنه کنار گرفته‌ايم و تماشاگر ميدان فتنه هستيم، گاهي توجّه به چنين وظيفه‌اي نداريم؛ کسي هم بايد ما را متوجّه کند. خيال مي‌کنيم فتنه آخرالزّمان است و ما چه بخواهيم و چه نخواهيم انجام مي­گيرد و ما وظيفه‌اي نداريم. اگر اين چنين افرادي عنواني هم داشته باشند، مي‌گوئيم: «اين‌ها اين طور تشخيص داده­اند؛ ما نمي‌توانيم براي آن‌ها تعيين تکليف کنيم؛ جاهل را با عالم بحثي نيست.»؛ در صورتي که فرض ما اين است که لااقل در اين مسأله آن‌ها جاهل هستند و اشتباه کرده­اند و ما عالم هستيم؛ گرچه ممکن است در بسياري از علوم، آن‌ها عالم باشند و ما نسبت به آن علوم جاهل باشيم. امّا اين­جا که فرض اين است که ما راه حقّ را مي‌دانيم و مي‌فهميم که اين‌ها اشتباه کرده‌اند، بايد از هر راه مناسبي که موثر باشد، سراغ اين‌ها برويم و آن­ها را به اشتباهشان توجه دهيم. تا اينجا صورت کلي مسئله گفته شد؛ امّا مراحل آن چيست و در موارد مختلف چه کار بايد کرد، صورت­هاي زيادي دارد که نمي­توان همه را بيان کرد.
دسته ديگري که در قبال آن­ها مسئوليت داريم و عمده مخاطبين ما را تشکيل مي‌دهند، افرادي هستند که هيچ نقشي در پيدايش يا تثبيت فتنه ندارند؛ امّا در معرض فريب فتنه گران و گمراه شدن قرار دارند. نسبت به اين‌ها وظايف بسيار سنگيني داريم. همه اين‌ها غير از آن وظيفه‌اي است که نسبت به خودمان داريم؛ غير از اين­که بايد مراقب باشيم خودمان در دام فتنه‌جويان نيافتيم، بايد وظايفمان را در قبال آن دسته از فتنه‌گران که امکان تأثير در آن­ها مي­رود و همچنين آن‌هائي که در معرض به دام افتادن هستند، انجام دهيم. براي مقابله با فتنه‌گران ابتدا لازم است از انگيزه آنان با اطلاع شويم و بدانيم چه نقشه‌هائي طراحي کرده‌اند؛ امّا آنچه که به صورت کلي مي­توان گفت اين است که در همه اين موارد دو عامل، به نحو منع خُلوّ مؤثر است و منشأ‌؛ پيدايش انحرافاتي است که موجب مي­شود اشخاص به عامل دست دوم يا سوم فتنه‌گران تبديل شوند، و يا حتّي موجب گمراهي افرادي شود که خطر فتنه آن‌ها را تهديد مي‌کند. آن دو عامل عبارتند از: 1. ابهام، جهل و غفلت؛ يعني حقيقت برايشان آن طور که بايد و شايد روشن نيست؛ 2. تمايلات نفساني‌؛ که با حقّ نمي‌سازد؛ يعني اسير هواي نفس و شيطان هستند.

آگاهي‌بخشي، پادزهر جهل و ابهام
طبيعي است که براي رفع عامل اوّل يعني جهل و ابهام، بايد آگاهي داد و روشنگري و افشاگري کرد، تا حقّ روشن شود و با باطل مشتبه نشود. اين کاري است که در ابتدا همه انبيا انجام مي­دادند. البته اين وظيفه در قبال کساني است که اميدي هر چند ضعيف به هدايتشان وجود دارد. حتّي از آداب اسلامي در حرکت‌هاي نظامي، دفاعي و جهادي اين است که مجاهد در ابتدا بايد انذار، ارشاد و اتمام حجّت کند. هنگامي که پيغمبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله ـ اميرالمومنين ـ عليه السلام ـ را به يمن فرستادند تا فتنه­اي را سرکوب کنند، عمده سفارش ايشان به اميرالمؤمنين اين بود: «لَأَنْ يَهْدِيَ اللَّهُ عَلَى يَدَيْكَ عَبْداً مِنْ عِبَادِ اللَّهِ خَيْرٌ لَكَ مِمَّا طَلَعَتْ عَلَيْهِ الشَّمْس»7‏: يا علي! اگر يک نفر را هدايت کني براي تو از هر چه خورشيد بر آن مي‌تابد بهتر است. اين جزء‌؛ آداب جهاد اسلامي است که مسلمان‌ها در مقابل کساني که مي‌خواهند با آنها به جنگ بپردازند، اول آن‌ها را هدايت کنند؛ بگويند: «اگر حرفي داريد، بزنيد؛ اگر شبهه‌اي داريد، بپرسيد»، تا حجّت بر آن‌ها تمام شود. نبايد ارشاد ديگران را سبک بشماريم. ما که معتقديم لغزش در امور ديني باعث جهنّم و عذاب آخرت مي­شود و قابل مقايسه با بدبختي‌هاي دنيا نيست، بايد نسبت به ارشاد ديگران دلسوز باشيم. چه طور براي يک فقيري که نان شب ندارد، يا مريضي که بيمارستان او را نپذيرفته، دلمان مي‌سوزد، حال وقتي مي‌بينيم کسي دارد گرفتار آتش جهنّم مي­شود نبايد دلمان بسوزد؟ اما براي ارشاد ديگران لازم است که اوّل خودمان راه حقّ را بشناسيم، بعد به سراغ ارشاد ديگران برويم. اين طور نباشد که روي توهّمات يک مطلبي به ما القا شده باشد و سعي کنيم آن را به ديگران منتقل کنيم.

تربيت اخلاقي، درمان دنياگرايي
مسأله دوم مبارزه با هواهاي نفساني و گرايش‌هاي دنياگرايانه است. در اين راستا چه بايد کرد؟ در اين مرحله کار مشکل است؛ راه مسدود نيست، امّا برنامه‌هاي کوتاه مدت براي اين مرحله کارآيي ندارد. براي اين کار بايد دستگاه‌هاي تربيتي و ارشاديِ وسيعي با برنامه‌هاي طولاني مدت داشت. بايد رسانه‌هاي ملي، روزنامه‌ها، انواع و اقسام وسايل ارتباط جمعي را به کار گرفت تا تربيت صحيح در جامعه پيش برود و آن گرايش‌هاي فاسد و حيواني و شيطاني رشد نکند. اين کار، نشدني نيست؛ امّا با يک مواجهه و چند کلمه صحبت کردن هم مسأله حل نمي‌شود. در اين رابطه بيشتر بايد برنامه‌ريزان فرهنگي کشور به فکر باشند و دست کم به همان اندازه‌اي که به مسائل اقتصادي مردم اهميّت مي‌دهند، به مسائل معنوي، فکري و فرهنگي هم اهميّت بدهند.
به هر حال اين يک وظيفه سنگيني است که به عهده ماست تا آن دسته از افراد که هنوز حرفه‌اي نشده‌اند، راه صحيح را تشخيص دهند. البته ممکن است بعضي از افراد آن چنان در دام هوس‌هاي مادي افتاده باشند که اصلاً به غير از آن‌ها به چيزي فکر نمي‌کنند و حاضر نيستند حرفي گوش کنند. اين افراد مصداق اين آيه شريف هستند: «فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّى عَنْ ذِكْرِنا وَ لَمْ يُرِدْ إِلاَّ الْحَياةَ الدُّنْيا * ذلِكَ مَبْلَغُهُمْ مِنَ الْعِلْم‏؛ ...»8. صرف وقت براي کساني­که جز لذّت دنيا چيزي نمي‌شناسند، سودي ندارد؛ مگر اين‌که اوّل گرايشات دنياپرستانه آن­ها تضعيف شود و به حدّي برسند که حاضر باشند حرف حسابي را بشنوند و روي آن فکر کنند؛ و الّا مادامي که آنان در فکر خواهش­هاي نفساني خود هستند، حاضر نيستند در مورد آخرت، خدا و قيامت و ... فکر کنند؛ بلکه اين امور را مسخره مي­کنند و مي‌خندند.
اتّفاقاً آن نقشي را که قرآن براي شياطين إنس و جن قائل است، موردش همين‌ها هستند. قرآن شياطين إنس و جن را اينگونه معرفي مي­کند: «... يُوحي‏؛ بَعْضُهُمْ إِلى‏؛ بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورا ...»9: کار اين شياطين اين است‌؛ که به همديگر حرف‌هاي زيبا و فريبنده را الهام مي‌کنند. ابزار کارشان حرف قشنگ است. کلام زيبا به همديگر ياد مي‌دهند؛ از اين کلام زيبا چه هدفي را دنبال مي­کنند؟ «وَ لِتَصْغى‏؛ إِلَيْهِ أَفْئِدَةُ الَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَة ...»10؛ هدفشان اين است که آن‌هايي که ايمان به آخرت ندارند، دل به اين حرف‌ها بدهند؛ نمي‌گويد: گوش بدهند، بلکه مي‌گويد: دل بدهند؛ يعني اگر انسان از اوّل مسأله دنيا و آخرت برايش حل نشود، قيامت را باور نکند، در معرض اين انحراف خواهد بود. به جائي مي­رسد که حاضر نيست گوش به حرف حساب ديگران بدهد، امّا به حرف‌هاي اين‌ها به جاي گوش، دل مي‌دهد.
پس وظيفه ما در درجه اوّل آگاهي دادن و هشدار دادن است. وظيفه دوم اين است‌که با روش‌هاي معقول اسلامي و با رعايت احکام شرعي سعي کنيم آن‌ها را عملاً از پرداختن به کارهائي که موجب اين فسادها و فتنه‌ها مي‌شود، بازداريم. واجب­ترين آن‌ها اين است که ما در مقابل شبهه‌افکني‌هاي آن‌ها، مجالس بحث آزاد داشته باشيم تا پاسخ شبهه‌ها داده شود. براي تحقق اين هدف لازم است کساني تربيت شوند که بتوانند به شبهات جواب دهند، جوابي که براي مخاطب قانع‌کننده و قابل فهم باشد. بعد اين افراد به محل­هائي که مظانّ اين شبهات است، فرستاده شوند. اين قسمت بيشتر به ما مربوط مي‌شود؛ اين فقط يک حرفه و يک شغل نيست؛ يک وظيفه واجب است. تنها مسأله غساله متنجس و ماء استنجاء و ... مشکلات جامعه را حل نمي‌کند. در مقابل شياطين إنس و جنّ ما بايد يک دستگاه تبليغي قوي و فعّال داشته باشيم. البته در کنارش هم بايد دولت قدرتمند باشد تا اگر کار به برخورد‌هاي نظامي و تعرّض به جان، مال و ناموس مردم رسيد، بتواند جلوي آن را بگيرد. اين‌ها راه‌هاي کلي است که برخي مسائل جزئي­تر آن را انشاء‌الله در جلسات آينده با استفاده از آيات و روايات عرض خواهم کرد.

وصلي الله علي محمد و آله الطاهرين


--------------------------------------------------------------------------------

1؛ . البقره / 7.

2؛ . يس / 1 تا 7.

3؛ . يس / 8.

4؛ . يس / 9.

5؛ . يس/ 10.

6؛ . نهج البلاغه، خطبه 61.

7؛ . بحارالانوار، ج1، ص 216.

8؛ . النجم / 29.

9؛ .الانعام / 112.

10. الانعام / 113.

 

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group