بسم الله الرحمن الرحيم
ابتلا و امتحان در قرآن
آن چه پيش رو داريد گزيدهاي از سخنان حضرت آيت الله مصباح يزدي(دامت بركاته) در دفتر مقام معظم رهبري است كه در تاريخ30/10/88 ايراد فرمودهاند. باشد تا اين رهنمودها بر بصيرت ما بيافزايد و چراغ فروزان راه هدايت و سعادت ما قرار گيرد.
«أَعُوذُ بِاللهِ مِن الشَّيطانِ الرَّجِيم * بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ؛ * الم *أَ حَسِبَ النَّاسُ أَن يُترَْكُواْ أَن يَقُولُواْ ءَامَنَّا وَ هُمْ لَا يُفْتَنُونَ»1
در جلسه اول پيرامون مفهوم فتنه و مرادفات يا مشابهات آن مثل امتحان و ابتلا، و در جلسه دوم درباره حقيقت امتحان و ضرورت آن براي زندگي انسان در ارتباط با هدفي که خداي متعال از آفرينش انسان در اين عالم داشته، بحث کرديم. در اين جلسه به توفيق الهي درباره موارد فتنه و ابتلاء در قرآن کريم بحث کوتاهي خواهيم داشت.
موارد ابتلا و امتحان در قرآن
مواردي را که قرآن در زمينه فتنه و ابتلاء بحث کرده است، ميتوان به دو دسته کلي تقسيم کرد. البته روح همه اين موارد اين است که خداي متعال شرايطي پيش ميآورد تا افراد سر دو راهيها يا چند راهيها قرار بگيرند و يک راه را انتخاب کنند. حقيقت امتحان و فتنه و ابتلا و همچنين هدف از آفرينش انسان در اين عالم همين است. موارد امتحان به حسب تعبيرات قرآن کريم فرق ميکند. در برخي موارد خداي متعال صريحاً امتحان کردن را به خودش نسبت داده است و ميفرمايد: ما مبتلا کرديم، ما امتحان کرديم. در برخي موارد به انسانها نسبت داده است و ميفرمايد: انسانها ايجاد فتنه کردند. روح هر دو بر ميگردد به اينکه بايد زمينهاي براي انتخاب انسانها فراهم شود تا با اختيار خود استعدادهاي خويش را شکوفا کنند و راه نهايي خودشان را برگزينند. مواردي را که خدا به خود نسبت ميدهد - عمده آيات از اين دسته است –؛ باز قابل تقسيم به دو دسته است. در يک دسته مورد فتنه امور تکويني است؛ يعني خدا چيزي را به صورتي خلق کرده يا وصف وجودي تکويني خاصّي به آن داده تا اسباب آزمايش و فتنه قرار گيرد. در دسته ديگر افعال تشريعي الهي به عنوان وسيله امتحان ذکر شده است. مثلاً ميفرمايد: ما اين دستور را داديم و اين وظيفه را تعيين کرديم تا انسانها آزمايش شوند.
اما آنهايي که مربوط به امور تکويني است باز يک دسته آياتي است که به طور کلي ذکر فرموده که ما همه شما را امتحان ميکنيم يا همه چيز وسيله امتحان و آزمايش است. دسته ديگر، موردهاي خاصّي را به عنوان وسيله آزمايش بيان ميفرمايد.
امتحان، قانوني فراگير
از آياتي که به طور کلي ميفرمايد: ما همه انسانها را امتحان ميکنيم، آيهاي است که در اول بحث در اين جلسات مطرح شد:؛ «أَ حَسِبَ النَّاسُ أَن يُترَْكُواْ أَن يَقُولُواْ ءَامَنَّا وَ هُمْ لَا يُفْتَنُونَ * وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِم؛ ...»: مردم گمان نکنند، همين که گفتند: ايمان آورديم، ما آنها را رها ميکنيم و از آنها ميپذيريم. نه، اينها بايد امتحان شوند. پيشينيان را هم امتحان کرديم، اينها را هم امتحان خواهيم کرد. بعد از اينهم هر کس بيايد، امتحان خواهد شد. اين يک اصل کلي است. در بعضي آيات ميفرمايد: همه پديدههاي زمين وسيله امتحان هستند، مانند: «إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَى الْأَرْضِ زينَةً لَها لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً»2: همه آنچه روي زمين است را، زينت قرار داديم تا مردم را آزمايش کنيم که رفتارشان با اين جاذبههائي که روي زمين وجود دارد چگونه خواهد بود. آيا خوبي و بدي، حلال و حرام را رعايت ميکنند؟ فقط اصل امتحان هم نيست، بلکه در ميان امتحان شدگان هم مراتب، مختلف است تا بهترينها شناخته شوند: «... لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً».؛ اين يک دسته آيات است.
ذکر برخي از اسباب تکويني امتحان
دسته ديگري از آيات، برخي نعمتهاي خاصّ را به عنوان وسيله آزمايش معرفي ميکند. منظور از خاصّ اين است که دايرهاش اضيق از دسته قبل است، به اين صورت که کلياتي است که شامل همه چيز نميشود. مثل «وَ اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُكُمْ وَ أَوْلادُكُمْ فِتْنَةٌ ...»3:؛ اموال شما و فرزندانتان وسيله آزمايش هستند. در ميان اموري که در دنيا انسان به آنها وابستگي پيدا ميکند، آنچه طبيعيتر و عموميتر است اين دو امر است. شايد در هيچ جاي دنيا انساني پيدا نشود که نسبت به اموال دنيا يک تعلّق خاطري پيدا نکند و دلش هواي مال نکرده باشد. داشتن فرزند هم اينگونه است. تجربههاي عمومي دنيا، تجربههاي روزگار خودمان، تجربههاي شخصي ما اين مطلب را نشان ميدهد. اين دلبستگي که انسان نسبت به فرزند دارد با هيچ چيز قابل مقايسه نيست. همين طور مالي که کسب ميکند مخصوصاً آن مالي که انسان براي به دست آوردنش زحمت کشيده باشد. خداي متعال اينها را به خصوص ذکر ميفرمايد، براي اينکه توجه ما را بيشتر جلب کند به اينکه بدانيم اينها اسباب امتحان است و خودش اصالت ندارد. مثال ديگر از امور خاص، آيه معروفي است که ميفرمايد: «وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرينَ»4. مواردي که اين آيه ذکر ميکند، شامل مال و فرزند هم ميشود؛ امّا روي اموال خاصّي تکيه کرده است. در بعضي از تفاسير ثمرات به فرزندان هم تفسير شده است. اينها اسباب آزمايش هستند. از موارد ديگر اسباب امتحان فقر و غنا ميباشد. هر دو وسيله آزمايش است. در سوره فجر ميفرمايد: «فَأَمَّا الْإِنْسانُ إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَنِ * وَ أَمَّا إِذا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَهانَنِ»5.؛ در هر دو مورد ميگويد: ما مبتلا ميکنيم. در فارسي مبتلا کردن، تعبيري است که فقط در موارد سختي بکار ميرود؛ امّا در اصطلاح قرآني اين طور نيست؛ بلکه هر امتحاني، ابتلا است.
در اين آيه خداوند يکي از گلايههاي خود را از انسان مطرح ميکند. ميفرمايد: اگر خدا اين طور امتحان کند که او را در جامعه محترم و مورد اکرام قرار دهد و خدا نعمتهائي به او بدهد، در اينجا ميگويد: بله خدا من را احترام کرده و گرامي داشته است! امّا اگر راه امتحان او را فقر قرار دهد و روزياش را تنگ کند، در اينجا فراموش ميکند که هر دوي اينها امتحان بود و ميگويد: خدا من را خوار کرده و به من اهانت کرده است. در صورتي که هر دو وسيله امتحان است. هيچ کدام اصالتاً نه ملاک اکرام است و نه ملاک اهانت.
خداوند درباره کساني که در اين دنيا نعمتهاي زيادي به آنها داده است، ميفرمايد: فريب اين نعمتها را نخوريد و خيال نکنيد که چون نعمتشان زياد است، نشانه اين است که خدا اينها را خيلي دوست دارد. خطاب به خود پيغمبر اکرم - صلي الله عليه و آله - مي فرمايد:؛ «وَ لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلى؛ ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَياةِ الدُّنْيا لِنَفْتِنَهُمْ فيهِ وَ رِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَ أَبْقى»6:؛ چشمهايت را به اين کساني ندوز که ما به آنها نعمتهاي دنيا داديم و زندگي آنها داراي زرق و برق و جاذبههايي شده است. خود اين تعبير خيلي معنادار است. يک وقت انسان يک چيزي را نگاه مي کند، در اينجا مي گويند: «نظر اليه». يک وقت چشمش را مي دوزد و گردنش را مي کشد تا خوب تماشا کند، در اينجا مي گويند: چشمانش را به يک جائي دوخته است. در اين آيه ميفرمايد: به اين نعمتها و متاعهائي که به گروهي از مردم داده ايم، چشم ندوز، يعني به اينها اهميّت نده. اينها کالاها و زخارف دنيا است. اين نعمتها را به اينها داده ايم تا آنها را مورد فتنه و آزمايش قرار دهيم: «لِنَفْتِنَهُمْ فيهِ». چيزي که وسيله آزمايش است، حسرت خوردن ندارد. آيا درست است که از روي حسرت گفته شود: چرا بايد فلان کس با فلان وسيله آزمايش شود! ثروت يک گونه و فقر هم گونه ديگري از امتحان است. هر دو را بايد به چشم امتحان نگاه کنيم. طبيعت اين عالم و همه کالاهاي اين دنيا، اين است که وسيله آزمايش است. ما اشتباه مي کنيم که خيال مي کنيم اينها مطلوبيّت دارد و بايد به آنها دل بست و زحمت کشيد تا آنها را به دست آورد و از آنها لذّت برد. هم خودش و هم لذّتهايش اصالت ندارند و وسيله؛ براي آزمايش هستند.
يک راه ديگر براي امتحان اين است که خداوند در ميان جامعه يک قشري را برخوردار و ثروتمند مي کند و يک قشري را محروم؛ نه اينکه يک نفر گاهي روزياش تنگ است و گاهي وسيع. حکمت اين تفاوت چيست؟ چرا خداوند بين انسانها فرق گذاشته است؟ البته معناي اين حرف اين نيست که خود آنها دخالتي در وضعشان نداشته اند. براي اين دسته زمينه اي فراهم شده که توانسته اند مالي به دست آورند و ثروتي بياندوزند و ديگران چنين وسيله اي برايشان فراهم نشده است. بالاخره نتيجه اين شده که در جامعه اين دو قشر شکل بگيرند. در چند آيه مشابه، علّت اين نکته بيان شده است. در آيه 48 سوره مائده ميفرمايد: «... وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لكِنْ لِيَبْلُوَكُمْ في؛ ما آتاكُم؛ ...»:؛ اگر خدا ميخواست ميتوانست همه شما را يک دست قرار دهد. همه يک نوع غذا داشته باشيد. لباسهايتان، خانههايتان و ... مثل هم باشد و همه چيز يکنواخت باشد. ولي خدا اين را نخواسته است. زمينههايي را فراهم کرده که اختلافاتي در ثروتها و ... پديد آيد؛ چرا؟ براي اين است که شما آزمايش شويد که آيا آنهايي که ثروت بيشتري دارند، حقّ ديگران را مي دهند؟ آيا آنهايي که ثروت کمتري دارند به فقر خود و به آنچه حقّشان است قانع هستند يا به مال ديگران دست درازي مي کنند؟ آيا به تقديرات خدا راضي هستند يا در عمق دلشان از خدا گله و شِکوه دارند که چرا ما اين امتحان را پس ميدهيم؟ بندگاني وجود دارند که داشتن همه ثروتهاي دنيا با محتاج بودن به يک لقمه نان، برايشان تفاوتي نميکند. چنين انساني باور کرده است که همه اينها آزمايش است و کار خدا حکيمانه است. معتقد است که چه من ثروت داشته باشم و چه فقر، ميتوانم خدا را بندگي کنم و به مقامي برسم که فرشتگان مقرّب خدا بايد خادم من شوند.
البته اينها غير از انجام وظيفهاي است که انسان در قبال کسب روزي دارد. انسان بايد دنبال روزي حلال برود و بايد کسب و کار داشته باشد. آنها هم يک نوع آزمايش است؛ به خاطر اينکه به دستورات خدا عمل ميکند. اين دو امر را بايد از هم تفکيک کنيم.
امتحانات تشريعي
باب ديگر آزمايشهاي الهي، افعال تشريعي و دستورات خداوند است. تمام تکاليف خدا وسيله آزمايش است تا معلوم شود چه کسي بهتر عمل ميکند. در آيات قرآن گاهي خداوند روي يک موارد خاصّي دست گذاشته و ميگويد: اينها را وسيله آزمايش شما قرار ميدهم. در آيه 94 از سوره مائده ميفرمايد: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لَيَبْلُوَنَّكُمُ اللَّهُ بِشَيْءٍ مِنَ الصَّيْدِ تَنالُهُ أَيْديكُمْ وَ رِماحُكُمْ لِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَخافُهُ بِالْغَيْبِ فَمَنِ اعْتَدى؛ بَعْدَ ذلِكَ فَلَهُ عَذابٌ أَليمٌ».؛ در اينجا خداوند ميفرمايد: مسأله صيد و شکار وسيله آزمايش است به خصوص براي کساني که در حرم هستند. مسجدالحرام و اطراف آن تا محدوده خاصّي حرم است و صيد در آنجا در حال احرام، حرام است. ميفرمايد: گاهي ما شکاري ميفرستيم که دست شما به آن ميرسد يا اگر نيزه بيندازيد به او ميخورد. اين وسيله آزمايش است که آيا صيد ميکنيد يا نميکنيد؟ نظير اين آيه درباره اصحاب سبت آمده است. خداوند به آنها دستور داده بود که روز شنبه ماهي صيد نکنند. «إِذْ تَأْتيهِمْ حيتانُهُمْ يَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعاً وَ يَوْمَ لا يَسْبِتُونَ لا تَأْتيهِمْ كَذلِكَ نَبْلُوهُمْ بِما كانُوا يَفْسُقُون»7:؛ روزهاي شنبه دسته دسته ماهيها کنار ساحل ميآمدند و خيلي راحت ميتواستند آنها را صيد کنند. امّا روزهاي ديگر اين طور نبود. خداوند دستور داده بود روز شنبه نبايد صيد کنيد. اين امتحان بود. اينگونه امتحانات الهي براي اين است که روشن شود، آيا به دستور خدا عمل ميشود و يا ميگويند: آقا اصل، اقتصاد است! اگر پول نداشته باشيم همه چيز بر باد است! بايد پول به دست آورد. بني اسرائيل گفتند: ما روز شنبه صيد نميکنيم. ولي حوضچههايي کندند و روز شنبه آب را به درون آن حوضچهها هدايت ميکردند. وقتي ماهيها درون حوضچهها ميرفتند، جلوي آب را ميبستند و روز يک شنبه ميرفتند آنها را صيد ميکردند. به همين دليل خدا آنها را مسخ کرد و به صورت ميمون درآمدند. بعضي کارها و حيلههاي شرعي که ما به کار ميبريم از همين قبيل است و گرفتاريهائي هم که به دنبال آن ميآيد از همين جهت است. از اوضاع گراني گله ميکنيم و يا ميپرسيم چرا خشکسالي پيش ميآيد؟ چرا زلزله و سيل رخ ميدهد؟ ولي نميپرسيم خودمان چه کرديم؟
انبياء و امتحانات الهي
همه انسانها امتحان ميشوند، براي اينکه ما بدانيم کسي مستثني نيست، خداوند براي پيغمبران امتحانهاي خاصّي قرار داده است. مهمترين امتحاني که قرآن ذکر کرده و شايد در طول تاريخ بشر چنين امتحاني کم نظير باشد، امتحاناتي بود که براي حضرت ابراهيم - عليه السلام - پيش آمد. در آتش افتادن، دستور ذبح اسماعيل و سختيهايي که اصلاً در عالم بي نظير است. براي انداختن حضرت ابراهيم به درون آتش منجنيق درست کردند و او را درون منجنيق گذاشتند و به درون آتش پرت کردند. خداوند او را چنين امتحان کرد تا ببيند آيا صبر ميکند يا نه؟ نکته جالب اين است که در اين فاصلهاي که از منجنيق به طرف آتش پرتاب شد، جبرئيل آمد و گفت: ابراهيم! آيا حاجتي داري؟ گفت: به تو، نه. از تو چيزي نميخواهم. گفت: پس از خدا بخواه. گفت او دارد ميبيند. علم او به حال من از درخواست کردن من کفايت ميکند.8؛ در حالي جبرئيل به سراغ ابراهيم ميآيد و از او ميخواهد که اگر درخواستي داري بگو، که ميخواهند ابراهيم را در آتشي عظيم بياندازند. در آن شرايط ميگويد: به تو حاجتي ندارم. اگر همه اين عالم خلق شده بود براي اينکه يک ابراهيم در آن پيدا شود، ارزش داشت. بعد از همه اين ابتلائات، خدا فرزندي به او داده است. فرزندي که در عالم بي نظير است. در سنّ نوجواني اين فرزند، که زيبا و با کمال شده، خداوند دستور ميدهد که او را ذبح کن و سرش را ببر! ابراهيم بدون هيچ تعلّلي تا به خواب ديد و فهميد چنين وظيفهاي دارد، فوراً آماده شد.
اين امتحانات مقدمه بود تا حضرت ابراهيم به مقام امامت برسد. اگر بفهميم که حضرت ابراهيم با همه اين کمالات در مقابل سيدالشهدا - عليه السلام - بايد زانو بزند، آن وقت حقّ ميدهيم که همه اين عالم فداي حسين باشد. اگر کسي به ساحت ابا عبدالله - عليه السلام - جسارت کند، از جهتي براي من و شما امتحاني است که در مقابل آنها چه عکس العملي نشان ميدهيم. آيا به خاطر برخي اغراض سياسي، رياست و ... سکوت ميکنيم؟ و حتّي اين اندازه هم به خودمان زحمت نميدهيم که محکوم کنيم و بگوئيم بد کاري کردند؟
انسان گاهي به کجا ميرسد! يکي ابراهيم، و يکي سيدالشهدا ميشود و يکي هم به خاطر اغراض سياسي حاضر نيست توهين کننده به سيدالشهدا را محکوم کند! تفاوت ره از کجاست تا به کجا!
اگر خدا چنين امتحاناتي از انبياء گرفته، در مقابل، نعمتهائي هم که به پيغمبران داده به هيچ کس نداده است. اميدواريم خداي متعال همه ما را در امتحانات موفق بدارد.
--------------------------------------------------------------------------------
1؛ . العنکبوت / 1و2.
2؛ . الکهف / 7.
3؛ . الانفال / 28.
4؛ . البقره / 155.
5؛ . الفجر / 15 و 16.
6؛ . طه / 131.
7. الاعراف / 163.
8؛ . بحار الانوار، ج 68، ص 156.