بسماللهالرّحمنالرّحيم
آن چه پيش رو داريد گزيدهاي از سخنان حضرت آيت الله مصباح يزدي ( دامت بركاته ) در دفتر مقام معظم رهبري است كه در تاريخ 25/05/90 ايراد فرمودهاند. باشد تا اين رهنمودها بر بص يرت ما ب يافزا يد و چراغ فروزان راه هدايت و سعادت ما قرار گيرد.
چگونه رقّت قلب پيدا کنيم؟
معنا و مفهوم رقّت قلب
وَتَعَرَّضْ لِرِقَّةِ الْقَلْبِ بِكَثْرَةِ الذِّكْرِ فِي الْخَلَوَاتِ؛1
در ادامه حديث شريفي كه از امام باقر صلواتاللهعليه خطاب به جابربنيزيدجعفي نقل شده، حضرت ميفرمايند: «براي رقّت قلب، در خلوتها زياد ياد خدا كن.» رقّت قلب حالتي است كه به موجب آن، انسان در مقابل عواملي كه موجب برانگيخته شدن احساسات و عواطف ميشوند زود منفعل ميشود. اثر ظاهري آن هم اشك چشم است. البته عوامل ريزش اشك مختلف است. شايد بعضي گمان ميكنند كه گريهكردن فقط در اثر ترس است؛ آن هم ترس از عذاب جهنم. ولي گريه انواعي دارد؛ ممکن است گر يه در اثر شادي ناگهان ي و مفرط باشد. مثلا مادري كه بعد از سالها فرزندش را م يب يند آن قدر شاد ميشود كه گريه ميكند. گاهي گريه از رو ي شرم است. مثلا اگر انسان نسبت به كسي اهانتي کرده باشد، وقتي با او مواجه ميشود از شرم گريهاش ميگيرد. گاهي گريه به خاطر ناام يد ي از حصول نت يجه است. به هر حال، اين حالت انفعال در انسان «رقّت قلب» گو يند و اثر ظاهري آن گر يه کردن است.
موارد استعمال «قلب» در قرآن
موارد استعمال «قلب» در قرآن را ميتوان به دو دسته تقسيم كرد؛ به عبارت د يگر آنچه را که قرآن قلب مينامد دو كار متمايز و مشخص دارد؛ يكي درک و فهم، و د يگر ي احساسات و عواطف است. از كارها ي ي كه قرآن به قلب نسبت ميدهد درك و فهم است: لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّ يَفْقَهُونَ بِهَا؛2 با توجه به ا ين آ يه شر يف، قاعدتاً كسي كه قلب دارد با يد مطالب را خوب درك كند. «فقه» يعني فهم دقيق. ولي انسانها ي بدبخت که استعدادهاي خود را از دست دادهاند با اينكه قلب دارند ولي چن ين فهم ي برايشان حاصل نميشود. کار د يگر ي که قرآن به قلب نسبت داده است احساسات و عواطف است. محبت، نفرت، ترس، آرامش، اميد، نااميدي و ... حالات ي انفعالي است كه در انسان پديد ميآيد و چه حالات مثبت آن و چه حالات منفي آن، به قلب نسبت داده ميشود. به طور كلي ميتوان گفت: قلب در اصطلاح قرآني، هم مركز ادراك و هم مركز احساسات و عواطف است. «رقّت» مربوط به بخش احساسات و انفعالات است. برخ ي افراد با حوادث شادکنندهاي که معمولا افراد متعارف نسبت به آنها بس يار شاد ميشوند، بس يار بيتفاوت مواجه ميشوند و در جايي که معمولا افراد به خشم م يآيند، بس يار خونسرد برخورد م يکنند. در مجالس روضه هم اشک ي از چشم آنها جار ي نم يشود. اين حالت را «قساوت قلب» ميگويند. قرآن در ا ين باره تعبير جالبي دارد؛ ميفرمايد: إِنَّ مِنَ الْحِجَارَةِ لَمَا يَتَفَجَّرُ مِنْهُ الأَنْهَارُ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا يَشَّقَّقُ فَيَخْرُجُ مِنْهُ الْمَاء؛ برخ ي سنگها گاه ميشکافند و نهر آب ي از م يان آنها جاري ميشود و برخ ي د يگر شکاف برداشته و مقداري آب از آنها خارج م يشود. اما افراد قس ي القلب دلهاي ي دارند که هيچگاه نميشکنند و هيچ قطره اشکي هم از آنها ظاهر نميشود. اين حالت، نوع ي انحراف است؛ مثل اينکه کسي چشم دارد ولي نميبيند. چشم ابزار د يدن است. اگر چشم نب يند معلوم م يشود که بيمار است. البته قرآن که ميفرمايد: وَ لَهُمْ أَعْيُنٌ لاَّ يُبْصِرُونَ بِهَا؛ منظور ابزار ب ينش باطن ي است که حق را نميبيند.
کسي که هيچگاه دلش نميسوزد و هيچ اشک ي از چشمانش جاري نميشود و هيچ تأثري در قلب او پيدا نميشود، قلب او بيمار است و ا ين ب يمار ي، در قرآن «قساوت قلب» ناميده شده است. ا ين ب يمار ي عوامل مختلف ي م يتواند داشته باشد، اما قطعا عوامل تربيتي در پ يدا يش آن مؤثر است. رقّت قلب به طور طبيعي براي هر انسان ي که قلب ي سالم داشته باشد در شرايط خاصي حاصل م يشود. البته بين جنس مرد و زن در اين جهت تفاوت هست و خانمها احساسات قويتر ي دارند و رقّت قلب آنها بيشتر است و زودتر به گريه ميافتند؛ ولي هر کدام يک نصاب طبيعي دارد که در آن حد، بايد اين اثر ظاهر شود. اما آ يا به عنوان يک ارزش اخلاقي، شا يسته است رقّت قلب زياد باشد يا کم؟
قرب خدا، ملاک ارزش اخلاقي در اسلام
طبق يک نظام اخلاقي قديمي که از فلاسفه يونان نقل شده است، «اعتدال» اساس ارزشهاست و همه صفات را با اين ميزان ميسنجند. بر اساس ا ين مع يار، انسان بايد حالت معتدل داشته باشد يعن ي نه خيلي رقيقالقلب باشد که با د يدن هر صحنهاي زود گريه بيافتد و نه آنچنان سنگدل باشد که هيچ حادثها ي در او اثر نکند. ا ين نظام اخلاق ي، ملاک ارزش را اعتدال و دو طرف اعتدال را افراط و تفريط م يداند. اما در اخلاق الهي و اسلامي، ملاک ارزش بس يار بالاتر از اينهاست. چون در اخلاق اله ي، صفات ي ارزشمند هستند که انسان را به خدا نزديک کنند. اما در اخلاق فلسفي مزبور، اين ارتباط قطع شده و ارتباط با خدا رعايت نشده است. بنابرا ين در اخلاق اسلام ي، رقّت قلب هنگام ي ارزش پ يدا م يکند که اثر آن در آنچه مربوط به خداي متعال و قرب به اوست ظاهر شود. آنچه قطعا براي انسان مؤمن مفيد است اين است که وقتي ياد عظمت خدا، ياد عفو و گذشت خدا و همچن ين ياد عذاب خدا ميکند بيتفاوت نباشد. قرآن درباره يک ي از صفات خود م يفرما يد: كِتَابًا مُّتَشَابِهًا مَّثَانِيَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ؛3 يک ي از صفات قرآن اين است که وقتي اهل ايمان آن را ميشنوند لرزه بر اندامشان ميافتد. اين حالت احساسي، انفعالي است که اثر آن در پوست ظاهر ميشود. يا درباره صفات مؤمنان م يگو يد: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ؛4 مؤمن اين خصيصه را دارد که وقتي يادي از خدا ميشود دلش ميلرزد.» اين علامت ايمان است. قلب انسان بايد طوري باشد که در مقابل عظمتْ الهي احساس خودباختگي کند. مؤمن وقتي ياد نعمتهاي خدا ميافتد به خصوص وقتي که با وجود کوتاهي و غفلت، خداوند به او يار ي رسانده بايد حالت خجلت پيدا کند و اشک او جاري شود. در دعاي بعد از زيارت امام رضا صلواتاللهعليه آمده است که: ربِّ اني استغفرک استغفار حياء. اولين استغفار، استغفار از روي حياست؛ يعن ي خدا يا! اصلا خجالت ميکشم با تو روبهرو شوم. هم ين که م يخواهد با رسوا ي ي و ب يل ياقت ي با خدا ي مهربان، رئوف و رحمان، مواجه شود اشک از چشمانش جار ي م يشود، درحال يکه هنوز به ياد جهنم و عذاب نيست. در ا ين صورت خدا او را به م يهمان ي ميخواند و از او پذيرايي ميکند. همچنين آنجايي که خدا انسان را از عذابهاي اخروي انذار ميکند با يد انسان آن را جدي بگيرد. بياعتنايي به اين انذارها بياعتنايي به خداي متعال است. اگر ا ين آ يات را بخواند و در دل او تأث ير ي نداشته باشد گرفتار قساوت قلب شده است. مؤمن هنگام توجه به ا ين آ يات متأثر م يشود و اشک از چشمانش جار ي م يشود؛ يَخِرُّونَ لِلأَذْقَانِ سُجَّدًا * وَ يَخِرُّونَ لِلأَذْقَانِ يَبْكُونَ وَيَزِيدُهُمْ خُشُوعًا؛5 هنگام ي که آيات قرآن براي مؤمنان صالح خوانده ميشود با صورت به زمين ميافتند و در اثر خضوع و خشوع ذقنها يشان را روي زمين ميکشند.
به هر حال، خداوند به انسان قلب داده تا اين آثار به موقع از آن ظاهر شود. اما اگر در هنگام تلاوت آ يات قرآن حت ي آ يات عذاب، تنها توجه ما به صوت و دستگاهها ي قرائت باشد و اصلا توجه ي به هدف از نزول ا ين آ يات و معان ي آنها نداشته باش يم گرفتار حالت قساوت قلب شدها يم. پس رقّت قلبي که براي مؤمن مطلوب است رقّت قلب در چنين حالاتي است. به طور کل ي رق يق القلب بودن به شرط ا ينکه به افراط و تفر يط کش يده نشود حالت خوب ي است، اما هنگام ي ارزش اسلامي محسوب م يشود که با خداي متعال ارتباط پ يدا کند.
راه علاج قساوت قلب
حال اگر مبتلا به قساوت قلب شد يم راه علاج آن چ يست؟ امام باقر عل يهالسلام به جابر نص يحت م يکنند که: تَعَرَّضْ لِرِقَّةِ الْقَلْبِ بِكَثْرَةِ الذِّكْرِ فِي الْخَلَوَاتِ؛ اگر م يخواه ي رقّت قلب پ يدا کن ي در خلوتها زياد ذکر داشته باش. مقصود از ذکر در ا ينجا در مقابل غفلت است و يا خصوص توجه قلبي يا ذکر لفظي همراه با توجه قلبي مراد است. دل بايد متذکر باشد.
مبارزه با از خودب يگانگي
گاه ي انسان چنان به امور خارج از وجود خود مشغول م يشود که از خود و سعادت و شقاوت خودْ غافل ميشود. قرآن م يفرما يد: وَ كَأَيِّن مِّن آيَةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَ الأَرْضِ يَمُرُّونَ عَلَيْهَا وَ هُمْ عَنْهَا مُعْرِضُونَ؛6 در عالم، آيات الهي بس يار ي وجود دارد، ولي مردم از آنها عبور ميکنند و اصلا توجهي به آنها ندارند. کار به جايي ميرسد که حق يقت خود را هم فراموش م يکنند (نَسُوا اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ).7 در روانشناسي جديد ميگويند: کساني هستند كه در اثر دلبستگي به مال، پست و اوهام و خيالات ديگر به خودفراموشي مبتلا ميشوند. به همه چيز توجه دارد جز به اينکه چگونه موجود ي است؟ از کجا آمده و در کجاست؟ چه کار بايد بکند و به کجا ميرود؟ به تعب ير د يگر از خودش بيگانه ميشود. نشانه از خودبيگانگي اين است که انسان از خودش وحشت دارد. وقت ي تنهاست وحشت به سراغ او م يآ يد و بايد خودش را با چيزي سرگرم کند. اگر ا ين حالت به طور دق يق تحليل شود معلوم م يشود که ا ين شخص اصلا نم يخواهد خودش را درک کند و بشناسد. چن ين انسان ي مصداق ا ين آ يه شر يف است که م يفرما يد: نَسُوا اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ. با اينکه انسان خود را از همه چيز بيشتر دوست دارد اما نميخواهد به خودش بپردازد. اين حالت غفلت باعث ضعيف شدن ويژگيهاي قلب ميشود؛ درک انسان نسبت به حقايق رقيق و کمرنگ ميشود و عقل و ذهن او هرزه م يشود. در ا ين حالت به همه چيز ميپردازد جز به خودش. به دنبال هرزگ ي عقل و ذهن، احساسات و عواطف و ي ن يز ضعيف م يشود و ديگر از وضع يت ديگران هم خيلي متأثر نميشود. انسان براي رفع اين حالت بايد توجه خود را به خارج کم کند و توجه ب يشتر ي به درون خود داشته باشد. اينجا دو مسأله مطرح ميشود. يکي اينکه وقتي به خودش توجه ميکند از زاويه رابطه خودش با خدا توجه کند. اصل همه کمالات انسان در تقويت اين رابطه است. تقويت اين رابطه به قرب به خدا م يانجامد. بالاترين کمال انسان هم قرب به خداست. از ا ين رو انسان با يد به ا ين رابطه توجه پيدا کند. مسأله ديگر اينکه آنچه را که مانع از اين توجه ميشود از خود دور کند. خلوت بهتر ين فرصت برا ي ا ين امر است. چراکه در م يان جمع يت نبايد توقع داشت که انسان تمرکز پيدا کند و خودش را بيابد.
خلوت شب، بهتر ين فرصت
امام باقر عل يهالسلام م يفرما يند: اگر ميخواهي اهل رقّت قلب شوي سعي کن غفلت را از خودت بزدايي، به ا ين وس يله که زياد اهل ذکر و توجه باش. براي اينکه بتواني اين حالت توجه را حفظ کني و عوامل خارجي تو را منصرف نکنند اهل خلوت کردن با خدا ي خو يش باش! اگر انسان سعي کند در شبانهروز برنامهاي برا ي خلوت کردن داشته باشد، به خصوص در شب بس يار مناسب است؛ «إِنَّ ناشِئَةَ اللَّيْلِ هِيَ أَشَدُّ وَطْئاً وَ أَقْوَمُ قيلاً؛8 پديده شب، استوارتر، پابرجاتر و مؤثرتر است.» با يد انسان در خلوت شب بنشيند و رابطه خود را با خدا ملاحظه کند. هر چه در ا ين رابطه تفکر کند بر رقّت قلب او افزوده ميشود. در روايتي از رسول خدا صلياللهعليهوآله آمده است: عَوِّدُوا قُلُوبَكُمُ الرِّقَّةَ؛9 خود را به رقّت قلب عادت ده يد. تعب ير «عوّدوا» حاو ي نکتهاي است. امور بدني از کم شروع ميشود و تدريجا انسان به آن عادت ميکند تا اينکه ميتواند کارهاي بزرگتري انجام دهد. ورزشکاران نمونه ا ين امر هستند. امور معنو ي هم ا ين چن ين است. اگر انسان بخواهد در خلوتْ حالت رقّت قلب پيدا کند نبا يد گمان کند حتما از روز اول يکي از بکّائين عالم م يشود. بلکه با يد تدريجا خود را به ا ين حالت عادت داد. با يد درباره موضوعات ي که موجب خجالت و شرم انسان از خدا ميشوند فکر کرد. اگر دوست صم يم ي انسان از ما بخواهد که فلان کار را به خاطر من انجام نده، اما انسان به خ يال ا ينکه او نم يب يند مشغول آن کار شود و ناگهان او را ناظر بر خود بب يند چه حال ي به او دست م يدهد؟ خداي عظيمالشأن که همه چيز انسان از اوست از انسان چيزي خواسته که فقط به نفع خود انسان است و براي او هيچ تأثيري ندارد؛ ول ي او خدا را فراموش م يکند و بيشرمانه به منه يات او اصرار م يکند. اگر متوجه شود که خدا حاضر و ناظر است و او را ميبيند چه قدر انسان بايد شرمنده شود؟ اگر انسان تنها در خلوت بنشيند و اين حالت را براي خود مجسم کند خيلي اثرگذار است. با يد ا ين تمر ين را داشته باشد و خود را به آن عادت دهد. در ا ين صورت به تدر يج حال بکاء و ناله هم برا ي او حاصل م يشود.
وفقنا الله و اياکم انشاءالله
--------------------------------------------------------------------------------
1 . تحف العقول، ص 285.
2 . اعراف، 179.
3 . زمر، 23.
4 . انفال، 2.
5 . اسراء، 108 و 109.
6 . يوسف، 105.
7 . حشر، 19.
8 . مزمل، 6.
9 . بحارالانوار، ج 70 ص81.