بسماللهالرّحمنالرّحيم
آن چه پيش رو داريد گزيدهاي از سخنان حضرت آيت الله مصباح يزدي ( دامت بركاته ) در دفتر مقام معظم رهبري است كه در تاريخ 18/05/90 ايراد فرمودهاند. باشد تا اين رهنمودها بر بصيرت ما بيافزايد و چراغ فروزان راه هدايت و سعادت ما قرار گيرد.
خوف صادق
مروري بر آنچه گذشت
وَ تَخَلَّصْ إِلَى عَظِيمِ الشُّكْرِ بِاسْتِكْثَارِ قَلِيلِ الرِّزْقِ وَاسْتِقْلَالِ كَثِيرِ الطَّاعَةِ وَاسْتَجْلِبْ زِيَادَةَ النِّعَمِ بِعَظِيمِ الشُّكْرِ وَتَوَسَّلْ إِلَى عَظِيمِ الشُّكْرِ بِخَوْفِ زَوَالِ النِّعَمِ؛1
در جلسه گذشته عبارتي را از حديث جابر نقل کرديم که حضرت به او توصيه فرمودند: رزق کم را زياد حساب کن و عبادت زياد را کم، تا بتواني شکر خدا را به جاي آوري. عرض کردم در اواخر اين حديث هم مشابه اين عبارت آمده و آن عبارتي بود که ابتدا تلاوت کردم و گفتيم که در واقع امام عليهالسلام ميخواهند راهکاري براي ايجاد انگيزه شکر به ما نشان دهند. به يک معنا، هدف از اعطاي همه نعمتها شکرگزاري است. اما ما عادت کردهايم که وقتي ميخواهيم شکر خدا را به جا آوريم نهايت کاري که ميکنيم اين است که بگوييم: خدا را شکر! ولي اين شکرِ شايسته نيست. براي اينکه بتوان شکر شايستهاي به جاي آورد بايد دو چيز را رعايت کرد؛ يکي اينکه نعمتهاي خدا را خوب بشناسيم و آنها را کم نشماريم. بايد در اين باره تفکر کرد که خداوند چه قدر نعمت را با هم تنظيم فرموده تا اين روزي به دست من برسد. از طرف ديگر، بايد عباداتمان را ناچيز بشماريم. همچنين عرض کرديم که که خداي متعال براي وادار کردن ما به شکر و بهره بردن از نتايج عظيم آن، از راههاي ديگر هم وارد ميشود، از جمله وعده دادن به افزايش رزق در صورت شکر و در مقابل، انذار به از بين رفتن نعمت در صورت ناشکري. در پايان اين عبارت هم به دو نکته اشاره کردهاند، ميفرمايند: وَ اسْتَجْلِبْ زِيَادَةَ النِّعَمِ بِعَظِيمِ الشُّكْرِ؛ اگر ميخواهي نعمتهاي زياد را جلب کني سعي کن زياد شکر به جاي آوري؛ آن هم شکر عظيم. براي اينکه بتواني شکر عظيم به جاي آوري فکر کن که اگر ناشکري کني نعمتها از دست تو خواهد رفت. اين دو عامل براي انسان بسيار محرک است. هر انساني در تلاش است تا از نعمتهاي بيشتري برخوردار شود. پس معلوم ميشود که افزايش نعمت براي انسان بسيار ارزشمند است و در مقابل، کم شدن نعمت هم براي او بلاي بزرگي است. توجه به اين دو نکته باعث ميشود که در صدد برآييم شکر شايستهاي به جاي آوريم. البته خداوند نيازي به شکر کردن ما ندارد. اين اصرارها براي اين است که ما بيشتر بهرهمند شويم. به هرحال موضوع اين دو عبارت به هم مربوط بود. به همين علت گرچه بين آنها فاصله بود آنها را به هم ضميمه کرديم.
راهکاري براي عمل به علم
امام باقر عليهالسلام در ادامه حديث ميفرمايند؛ وَ ادْفَعْ عَنْ نَفْسِكَ حَاضِرَ الشَّرِّ بِحَاضِرِ الْعِلْمِ وَ اسْتَعْمِلْ حَاضِرَ الْعِلْمِ بِخَالِصِ الْعَمَلِ وَ تَحَرَّزْ فِي خَالِصِ الْعَمَلِ مِنْ عَظِيمِ الْغَفْلَةِ بِشِدَّةِ التَّيَقُّظِ وَ اسْتَجْلِبْ شِدَّةَ التَّيَقُّظِ بِصِدْقِ الْخَوْفِ؛ در اين چند سفارش تقريبا روي اين نکته تکيه شده که از همين چيزهايي که در نزد تو حاضر است اگر درست استفاده کني نتيجه خواهي گرفت. اگر ميترسي شرّي به تو برسد از همين علم حاضرت استفاده کن! سعي کن آنچه را ميداني درست عمل کني. اگر عمل به قصد ريا، تظاهر و ... باشد در اين صورت عمل به علم نخواهد بود؛ بلکه در واقع اين کار مخالفت با علم است؛ چون علم ميگويد: بايد عملت خالص باشد. براي اينکه بتواني عملت را خالص انجام دهي سعي کن شب بيدار باشي و کاملا هوشيار. مراقب باش دچار غفلت نشوي. غفلت موجب ميشود که انسان کاري را از روي ريا انجام دهد و براي اينکه هوشياري خودت را حفظ کني سعي کن خوف صادق داشته باشي! چون اين چند جمله به هم مربوطاند سعي ميکنم در يک تحليل آنها را عرض کنم.
آنچه ميداني غنيمت شمار!
ما در بسياري از اوقات درصدديم تا براي سعادت و کمال خويش راهي بيابيم. اما گمان ميکنيم يافتن چنين راهي نسخههاي پيچيده و اسراري مگو است و بايد در تمام دنيا بگرديم تا کسي را پيدا کنيم که اين نسخهها را بلد باشد. چون اين طور فکر ميکنيم براي رفتن به طرف قله کمال، تنبلي ميکنيم و به همين که هستيم قناعت ميکنيم. در ابتداي امر، همت انسان اقتضا ميکند که مقامات عالي را کسب کند؛ ولي وقتي ميبيند که اين کار خيلي راحت نيست، کمکم تنزل و عقبنشيني ميکند و به کلي صرف نظر ميکند.
در روايات براي زدودن چنين تفکري تاکيد شده است که سعي خود را متمرکز بر کثرت يادگيري علم نکنيد؛ بلکه سعيتان اين باشد که به آنچه ميدانيد عمل کنيد. پيامبر صلياللهعليهوآله ميفرمايند: من عمل بما يعلم، ورّثه اللَّه علم ما لم يعلم.2 پس آن چه مهم است اين است که از علمي که انسان فراگرفته استفاده کند و بعد از آن به دنبال کسب علم ديگر باشد. البته مقصود از علم در اينجا علومي است که مستقيما به عمل عبادي و اطاعت خدا مربوط ميشود.
ما علاقهمنديم که همه چيز را بدانيم. دوست داريم بدانيم که چگونه ائمه و اولياي خدا به مقامات عالي رسيدند؛ سلسلهاي از مقامات و راه سيدن به آنها را بدانيم. اين حس کنجکاوي است که خدا در بشر قرار داده و عامل بسيار خوبي است که انسان را به سراغ علم ميبرد. اما بهتر از آن اين است که وقتي انسان چيزي را ياد گرفت به آن عمل کند. شکر علم، عمل به آن است. مگر ما نميخواهيم کاري کنيم که به شکر عظيم نايل شويم تا نعمتمان افزوده شود؟ اين نکته خود يک علم است و شکر آن به عمل به آن است. از اين رو امام باقر عليهالسلام ميفرمايند: سعي کن به همين علمي که داري عمل کني اما عمل خالص.
غفلت، آفت اخلاص
اما چگونه ميتوان عمل را خالص کرد؟ اگر انسان تنها در مسجد يا در بياباني که هيچ کس او را نميبيند به عبادت بايستد در او انگيزه ريا پيدا نميشود. بلکه هنگامي ممکن است اين انگيزه براي انسان پيدا شود که بداند کسي عمل او را ميبيند. «ريا» يعني نماياندن عمل به ديگري. اگر در او انگيزه ريا پيدا شد بعد پيش خود ميگويد: «اگر عملم را به گونهاي انجام دهم که او خوشش بيايد نزد او جايگاه خوبي پيدا ميکنم و از نتايج آن بهره ميبرم. پس خوب است که نماز خوبي بخوانيم!» غافل از اينکه با اين نيت، نمازش باطل ميشود. براي رضايت مردم خدا را نديده گرفته است و اين موجب خشم خدا ميشود.
آنچه موجب خروج عمل از اخلاص ميشود غفلت از مقام معبود و اقتضائات آن مقام است. اولين اثر نيتِ مشوب، پوچ شدن عبادت است، و ممکن است گناه هم در پرونده او ثبت شود. پس براي داشتن عمل خالص بايد اين هوشياري را در خودمان حفظ کنيم تا غفلت بر ما عارض نشود.
براي حفظ اين هوشياري، من بايد دائما به اين نکته توجه داشته باشم که با چه کسي سروکار دارم. بايد توجه داشته باشم که سروکار من با خداست و خلق خدا نميتوانند براي من کاري انجام دهند؛ «وَإِن يَمْسَسْكَ اللّهُ بِضُرٍّ فَلاَ كَاشِفَ لَهُ إِلاَّ هُوَ وَإِن يُرِدْكَ بِخَيْرٍ فَلاَ رَآدَّ لِفَضْلِهِ؛3 اگر خدا بخواهد ضرري به انسان برساند هيچ کس نميتواند مانع آن شود و اگر خيري براي انسان بخواهد هم کسي نميتواند آن را رد کند.» پس براي چه به مردم فکر کنم و به خاطر آنها تظاهر به عبادت، زهد و تقوا کنم؟! بايد دائما اين نکته را در ذهن حاضر داشته باشيم. البته کار سنگيني است و نياز به تمريني دائمي دارد. اما موفقيت اين برنامه هم کم است. مشغوليتهاي دنيا باز انسان را غافل ميکند. اما اگر سعي کنيم که خوف خدا را در دلمان تقويت کنيم و خوف صادق داشته باشيم از ريا و غفلت نجات پيدا ميکنيم.
جهمنم را باور کن!
مشکل اينجاست که خوف ما از خداوند خوفي عميق نيست بلکه ادعايي سطحي است. انسان وقتي به طور جدي از چيزي بترسد حواسش را جمع ميکند تا به آن مبتلا نشود. اگر بگويند سر راه شما سيم برقي افتاده که روپوش ندارد و اگر روي آن پا بگذاريد برق شما را ميگيرد، همه ـ گرچه يک درصد احتمال صحت بدهند ـ به طور جدي مواظبت ميکنند تا مبتلا به آن نشوند. اگر انسان به همين اندازه که از سيم برق ميترسد از جهنم بترسد، از اينکه از چشم خدا بيافتد بترسد، دائما مواظب است که موجبات نارضايتي خدا را فراهم نکند.
امام باقر عليهالسلام ميفرمايند: اگر ميخواهي اين بيداري در تو حفظ شود تا مبتلا به ريا، سالوس، سمعه و چيزهايي که عبادت را باطل ميکند نشوي بايد خوف صادق داشته باشي. ممکن است سؤال شود که چگونه خوف صادق داشته باشيم. بايد به اين نکته توجه داشته باشيم که بالاخره براي انجام هر کاري بايد نهايتا ما خود تصميم بگيريم و با فکر و اراده اقدام کنيم. معناي ارائه راهکار اين نيست که ديگر کار انجام ميشود بلکه راهکار براي راهنمايي و ارائه مراحل کار است تا بتوان آسانتر به مرحله بعد صعود کرد. ولي بالاخره انسان بايد خود تصميم بگيرد و خود عمل کند تا به نتيجه برسد (وَ أَن لَّيْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى).4
براي حفظ اين بيداري بايد خوف را در خودمان تقويت کنيم. بايد بنشينيم در کلام الهي تفکر کنيم. واقعا اين ترسيمي که آيات قرآن از سرنوشت اهل معصيت ميکند جدي است؟ انسان هميشه دفع ضرر را بر جلب منفعت ترجيح ميدهد. اگر امر داير شود بين اينکه مرض سختي را از خود دفع کند يا اندامش زيباتر شوند، دفع ضرر را انتخاب ميکند. دفع ضرر مهمترين عاملي است که در افعال اختياري ما موثر است. قرآن هم براي انبيا تعبير نذير و منذر انتخاب فرموده است. ميفرمايد: «أَ لَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يَتْلُونَ عَلَيْكُمْ آياتِ رَبِّكُمْ وَ يُنْذِرُونَكُمْ لِقاءَ يَوْمِكُمْ هذا لِيُنذِرَ يَوْمَ التَّلَاقِ؛5 آيا رسولانى از ميان شما به سويتان نيامدند كه آيات پروردگارتان را براى شما بخوانند و از ملاقات اين روز شما را انذار دهند؟» البته انبيا هم مبشّر بودند و هم منذر؛ اما منذر به صورت مطلق به ايشان اطلاق شده است،ولي بشير به صورت مطلق به ايشان اطلاق نشده است. چراکه انذار بيش از هر چيز در عمل انسان موثر است. البته خب ممکن است انسان ضرر کم را به خاطر نفع زياد به جان بخرد ولي در نفع و ضرر مساوي، دفع ضرر را ترجيح ميدهد. دفع ضرر به اين است که انسان از چيزي بترسد تا درصدد دفع ضرر آن برآيد. اگر ترسي نداشته باشد تلاشي براي دفع آن نميکند. اگر ترسي از مرض نداشته باشد بهداشت را رعايت نميکند و به امراض مبتلا ميشود.
پس قدم اول اين است که ما سعي کنيم خوف صادق داشته باشيم. راه به دست آوردن خوف صادق اين است که درباره بيانات قرآن و روايات شريف تفکر کنيم که متذکر تبعات سوء گناهان و رفتارهاي ناهنجار شدهاند. کمي اين تبعات را جلوي چشممان مجسم کنيم. اين خوف موجب بيداري انسان ميشود و وقتي غفلت نداشت در عمل هم اخلاص خواهد داشت و با اخلاص، از علمش هم بهتر استفاده ميکند و شکر علم را به جا ميآورد. آن گاه خداوند بر علمش ميافزايد و اين چرخه ادامه پيدا ميکند؛ يعني وقتي به دانستههايش عمل کرد بر علمش افزوده ميشود. علم بيشتر عمل بيشتر و بهتر را اقتضا ميکند و اين چنين پيش ميرود تا به مقامات قرب الهي برسد.
از اين رو امام باقر عليهالسلام ميفرمايند: وَ ادْفَعْ عَنْ نَفْسِكَ حَاضِرَ الشَّرِّ بِحَاضِرِ الْعِلْمِ وَ اسْتَعْمِلْ حَاضِرَ الْعِلْمِ بِخَالِصِ الْعَمَلِ وَ تَحَرَّزْ فِي خَالِصِ الْعَمَلِ مِنْ عَظِيمِ الْغَفْلَةِ بِشِدَّةِ التَّيَقُّظِ وَ اسْتَجْلِبْ شِدَّةَ التَّيَقُّظِ بِصِدْقِ الْخَوْفِ؛ شايد تکيه بر روي کلمه «حاضر» به اين دليل باشد که انسان گمان نکند براي کسب علم بايد سالها زحمت بکشد و بعد به آن علم عمل کند. بلکه اگر از همين علمي که نزد وي حاضر است استفاده کند شر را از خود دور ميکند. حضرت ميفرمايند: استفاده از علم به اين است که خالصانه به آن عمل کني. آنچه موجب ميشود اخلاص از بين برود غفلت است. براي محفوظ ماندن از غفلت، سعي کن خيلي بيدار و هوشيار باشي و کليد اين هوشياري دائمي خوف صادق است. بايد عذابهايي را که در آيات و روايات ذکر شده باور کني تا اين بيداري براي تو پيدا شود. اما اگر آنها را جدي نگرفتي مبتلا به غفلت ميشوي و به دنبال غفلت، مبتلا به ريا.
حضرت جمله ديگري هم دارد که کمي مبهم است. احتمال هم ميدهم که در نسخهْ اشتباهي صورت گرفته باشد. عبارت اين است: وَاحْذَرْ خَفِيَّ التَّزَيُّنِ بِحَاضِرِ الْحَيَاةِ؛ معنايي که من از اين عبارت ميفهمم اين است که حضرت براي تکميل مسأله خوف صادق، به آفت خوف صادق اشاره ميکنند. يکي از اموري که باعث ميشود انسان انذارها را جدي نگيرد معاشرت با افراد دنياپرست است. نشست و برخاست با انسانهايي که دائما از لذتهاي دنيا، گران و ارزان شدن قيمت ماديات، فيلمها و ... صحبت ميکنند و دائما در انديشه تزيين خود با زيورهاي دنيا هستند باعث ميشود که دل انسان از خوف خالي شود. چنين کسي ديگر انساني نخواهد شد که دلش با ياد خدا بلرزد. گاهي به جايي ميرسد که اصلا دلش نميخواهد اسم خدا را بشنود! من اين عبارت را اين طور معني ميکنم وَاحْذَرْ خَفِيَّ التَّزَيُّنِ يعني بر حذر باش از کسي که همّتش آراسته شدن به زندگي دنياست. معاشرت با اينان باعث ميشود که خوف صادق و بيداري در انسان محفوظ نماند و الله عالم.
وفقنا الله و اياکم انشاءالله.
--------------------------------------------------------------------------------
1 . تحف العقول، 285.
2 . الحياة با ترجمه احمد آرام، ج1 ص 181.
3 . يونس، 107.
4 . نجم، 39.
5 . زمر، 71.