بسماللهالرّحمنالرّحيم
آن چه پيشرو داريد گزيدهاي از سخنان حضرت آيتالله مصباحيزدي (دامتبركاته) در دفتر مقام معظم رهبري است كه در تاريخ 13/02/91 ايراد فرمودهاند. باشد تا اين رهنمودها بر بصيرت ما بيافزايد و چراغ فروزان راه هدايت و سعادت ما قرار گيرد.
آثار تفکر در خودسازي
مروري بر گذشته
محور بحث جلسات اخير اين سؤال بود که چه کنيم که بتوانيم به آموختههاي ديني خود عمل کنيم؟ چراکه مشکل اصلي ما اين است که در ميدان عمل به اين دانستهها کم همتايم و انجام کارهاي ديگر را ترجيح ميدهيم. بدين منظور به بررسي نحوه شکلگيري اراده پرداختيم تا با شناسايي عوامل دخيل در آن، راهي براي تقويت اراده خود بيابيم. در اين بررسي دو عامل اساسي را شناسايي کرديم که عبارت بودند از شناخت و انگيزه. لذا عرض کرديم: اگر ما بتوانيم از يک طرف شناختهاي خود را تصحيح کرده، آنها را زنده نگه داريم و از فراموشي آنها جلوگيري کنيم و از طرف ديگر انگيزههاي مؤثر در شکلگيري اراده کارهاي خير را تقويت کنيم آنگاه ميتوانيم اراده جديتري براي انجام کارهاي خير داشته، از کارهاي بيهوده صرفنظر کنيم. اندکي در اين باره بحث کرديم، اما لازم است قدري با تفصيل بيشتر درباره تحصيل شناختهاي لازم و نحوه زنده نگهداشتن آنها بحث را ادامه دهيم.
با اندکي دقت روشن ميشود که مجموعه آگاهيهاي ما قابل شمارش نيست و هر يک از ما ميليونها اطلاعات در ذهن خويش داريم، اما همه آنها هميشه در کانون توجه ما قرار ندارند. بنابراين اگر ما بتوانيم شناختهاي لازم براي انجام کارهاي خوب را هميشه مدنظر قرار داده، آنها را بيدار نگه داريم آن گاه اين معارف ميتوانند نقش خود را در اراده ما ايفا کنند. اکنون اين سؤال مطرح ميشود که چگونه ميتوان اين دانستهها را هميشه در ذهن حاضر داشته، آنها را زنده و پويا نگه داريم؟
فکر، زنده نگهدارنده آگاهيها
از قرآن کريم و روايات شريف به دست ميآيد که يکي از مهمترين عواملِ مؤثر در بيداري معارف نيکو، تفکر است. معمولا عادت ما انسانها اين است که در مواجه با پديدههاي عالم، به خصوص اگر تکرار شوند، با نگاهي سطحي از کنار آنها ميگذريم و چندان با دقت به آنها نمينگيريم. اين عادتْ آفت بزرگي براي دانشهاي ماست. قرآن در عين حال که به صورتهاي مختلف انسانها را به تفکر تشويق ميکند (إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ) از اين عادتِ سطحينگري مردم گله کرده، ميفرمايد: «وَكَأَيِّن مِّن آيَةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ يَمُرُّونَ عَلَيْهَا وَهُمْ عَنْهَا مُعْرِضُونَ؛ چه بسيار است نشانههاي خدا در آسمانها و زمين که در پيش چشم مردم قرار دارند، اما آنها اصلا به اين آيات توجه نميکنند!» در روايات شريف هم بسيار به تفکر تشويق شده است. بنابر نقلْ امام صادق عليهالسلام ميفرمايند: «تفکر ساعة خير من عبادة السنة؛1 يک ساعت تفکر بهتر از يک سال عبادت است.» يک سال عبادتْ شوخي نيست! ما با يک ساعت عبادت خسته ميشويم، اما حضرت ميفرمايند: انسان يک ساعت بنشيند و درست فکر کند ثواب آن از يک سال عبادت بيشتر است! پيشوايان ديني ما به صورتهاي مختلف ما را تشويق به تفکر و دوري از سطحينگري ميکنند. حقيقت اين است که همه پيشرفتهاي انسان چه در امور مادي و چه در امور معنوي مرهون فکر و دقت است. انسانهاي موفق کساني هستند که هنگام مواجهه با يک پديده به راحتي از کنار آن نميگذرند. اگر نيوتن با کشف قوه جاذبه عمومي، فيزيک را متحول کرد به خاطر همين خصلت بود. هنگاميکه سيبي از بالاي درخت به پايين افتاد در اين انديشه فرو رفت که چرا سيب بعد از رها شدن از درخت به طرف زمين آمد و به طرف آسمان نرفت؟ اينگونه پديدهها براي افراد بسياري اتفاق ميافتد، اما کساني که سطحينگرند به راحتي از کنار آن عبور ميکنند. اگر دقتنظرها و ژرفنگريهاي بزرگان و علماي ما جمعآوري و نوشته شود مثنوي هفتاد من کاغذ خواهد شد. به هر حال فکر، منشأ همه خوبيها و فضليتهاست. قوه تفکر نعمت بسيار بزرگي است که خداي متعال به انسان عنايت کرده است.
ادعاي ما اين است که اگر ما به فکر خود جهت دهيم ميتوانيم فکر خود را به موضوعاتي متوجه کنيم که در رفتار ما اثر مثبت داشته باشند. تفکر کار سختي نيست و هزينهاي ندارد و نقطه شروع خوبي براي حرکت به سمت کمال محسوب ميشود. اصل تربيتي معهود هم به ما توصيه ميکند که از کارهاي ساده با آثار فراوان شروع کنيم. به هر حال دقت و ژرفنگري هنري است که بايد آن را آموخت.
مفهومشناسي فکر
در علوم عقلي براي فکر تعريفي ذکر کردهاند که اندکي محدودتر از معناي عرفي آن است. مرحوم سبزواري در منظومه ميگويد: «والفکر حرکة الي المبادي * ومن مبادي الي المراد». به طور اجمال فکر در علوم عقلي به تلاشي ذهني اطلاق ميشود که انسان براي حل مجهولي با کمک معلومات خود انجام ميدهد و از ديدگاه منطق و فلسفه، شکل اصلي اين تلاش قياس است که از صغري، کبري و نتيجه تشکيل ميشود. اما معناي عرفي فکر، مقداري وسيعتر از اين است و شامل تداعي معاني و انتقال از معنايي به معنايي ديگر هم ميشود. تداعي معاني تلاش براي کشف مجهولي نيست، بلکه انسان در اثر توجه به معنايي به معنايي ديگر منتقل ميشود و خاطرههاي فراموش شده را زنده ميکند که معمولا اين انتقالْ احساساتي را هم در شخص برميانگيزاند. ظاهرا در اصل لغتِ فکر، قيودي که اهل معقول اخذ کردهاند ضرورت ندارد و عرفاً معناي فکر هر نوع فعاليتي ذهني را شامل ميشود که با نوعي تمرکز بر امري ذهني انجام گيرد، خواه به صورت قياس منطقي باشد و خواه به صورتهاي ديگر، و ظاهراً در آيات و روايات هم چنين معنايي عام از فکر مراد است.
آثار تفکر
1. کشف مجهولات
تفکر به معناي عام آن آثار و نتايج مختلفي ميتواند داشته باشد. از جمله نتايج تفکر، کشف مجهولات است و همانطور که عرض شد در علوم عقلي مقصود از فکر چنين عملياتي است. هنگامي که ما با مسألهاي برخورد ميکنيم که پاسخ آن را نميدانيم سعي ميکنيم دادههاي مسأله را طوري کنار هم بگذاريم که به پاسخ دست يابيم و آن مجهول را معلوم کنيم. اين تلاش نوعي از تفکر است و فايده آن اين است که چيزي را که پيش از اين نميدانستيم اکنون ميدانيم.
2. پي بردن به ژرفاي حقايق
گاهي انسان مطلبي را ميداند، اما تنها قضاوتي سطحي درباره آن دارد و به عمق آن مطلب توجه ندارد. دقت و ژرفنگري درباره چنين مطالبي نيز نوع ديگري از تفکر است. اين نوع از تفکر، موجب تقويت دانستههاي انسان، رسوخ و ثبوت آنها در جان آدمي و حضور بيشتر آنها در قسمت آگاهانه ذهن ميشود. از اميرالمؤمنين عليهالسلام نقل شده است: «من اکثر الفکر في ما يعلم اتقن علمه و فهم ما لم يکن يفهم؛2 کسي که در آنچه ميداند زياد فکر کند دانستههاي خويش را اتقان بخشيده، مطالبي را ميفهمد که پيش از آن نميفهميد.» اين سخن بدان معنا نيست که انسان با اين کار مجهولاتي را کشف ميکند، بلکه معناي آن اين است که به ظرايف و لطايفي که در اطراف دانستههاي او وجود دارد توجه پيدا ميکند و هر چه بيشتر فکر ميکند اين نکات براي وي بيشتر روشن ميشود و فهم دقيقتري از آنها پيدا ميکند.
3. پديد آمدن احساسات، عواطف، و انگيزه رفتار متناسب
گاهي فکر کردن باعث پديد آمدن احساساتي خاص در انسان ميشود. گاهي انسان مطلبي را ميداند اما چون توجه به آن ندارد اين آگاهي اثري در روح او نميگذارد. ولي هنگاميکه به آن توجه ميکند رقت قلبي در او پديد ميآيد. تدبر در آيات قرآن از اين قبيل تفکرات است. گاه معناي آيهاي براي ما روشن بوده، ابهامي ندارد و تدبر در آن بدين معنا نيست که ميخواهيم معناي آن را کشف کنيم، بلکه ميخواهيم با نگاه عميقتري به معناي آن توجه پيدا کنيم. چنين تفکري گاه حالتي را در انسان به وجود ميآورد که براي انسان بيسابقه است. خداي متعال در وصف قرآن ميفرمايد: «اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَديثِ كِتاباً مُتَشابِهاً مَثانِيَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ؛3 خداوند بهترين سخن را نازل كرده، كتابى كه آياتش در لطف، زيبايي، عمق و محتوا همانند يكديگرند. آياتى مكرّر دارد كه از شنيدن آنها لرزه بر اندام كسانى ميافتد كه از پروردگارشان مىترسند.» از ويژگيهاي قرآن اين است که وقتي اهل ايمان با دقت به آن گوش ميسپارند مو بر اندامشان راست ميشود. در جاي ديگر ميفرمايد: «إِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُ الرَّحْمَن خَرُّوا سُجَّدًا وَبُكِيًّا؛4 برخي از بندگان خدا هنگاميکه آيات قرآن برايشان تلاوت ميشود بر روي زمين ميافتند و شروع به گريه ميکنند!» نميفرمايد: هنگاميکه خودْ آيات را تلاوت ميکنند، بلکه ميفرمايد: هنگاميکه آيات خداي رحمن براي آنها خوانده ميشود. از اين آيه معلوم ميشود که گوش دادن به قرآن اثر ديگري دارد. در هنگام شنيدن قرآن، انسان فرصت بيشتري براي دقت و ژرفنگري دارد. چراکه در هنگام روخواني قرآن قدري از فعاليت ذهن درگير چگونگي اداي حروف و صحيح خواندن ميشود، اما هنگام گوش دادن به آيات الهي ذهن ميتواند تنها بر معناي آيه تمرکز کند و اين دقت موجب تاثير بيشتر در انسان ميشود و گاه چنان اثري ميبخشد که گويا اختيار از کف انسان ربوده شده، بياختيار به روي زمين ميافتد و شروع به گريه ميکند (خَرُّوا سُجَّدًا وَبُكِيًّا). گرچه ممکن است ما چنين حالي را نديده باشيم، اما قرآن ميفرمايد: خداوند چنين بندگاني دارد.
يکي از آثار تفکر – تفکر به معناي عام که شامل تدبر و تمرکز هم ميشود – پديد آمدن چنين حالاتي در انسان و به تبع آن تأثير در رفتار اوست. بسياري از رفتارهاي ما از احساسات و عواطف ما سرچشمه ميگيرد. بنابراين هنگاميکه حالات احساسي خاصي در انسان پديد آيد در رفتار او هم اثرگذار خواهد بود و گاه اين اثر تا مدتها در وجود انسان باقي ميماند و اين بستگي به ظرفيت ذهني و روحي شخص دارد.
يادي از مرحوم آيت الله الهي قمشهاي رضواناللهعليه
روزي مرحوم آيتالله الهي قمشهاي رضواناللهعليه را ديدم که در مدرسه حجتيه لب باغچه مدرسه روي خاکها نشسته و بر روي گلي در باغچه تمرکز پيدا کرده است. براي من بسيار عجيب بود که شخصيتي مانند ايشان که استاد فلسفه و عرفان در حوزه و دانشگاه بود اين چنين روي زمين بنشينند و چشم به گلي در ميان باغچه بدوزند! کنجکاو شدم و جلوتر رفتم. ديدم به گل خيره شده و اشک از چشمانش جاري است. نگاه عميق به يک گل، دقت در عطر و رنگ زيباي آن و دستي که آن را اينگونه پرورانده بود چنان حالي در ايشان ايجاد کرده بود که اشک را از چشمانش جاري ساخته بود! چنين حالتي هنگامي براي انسان پيش ميآيد که با عادت سطحينگري به پديدههاي اطراف خود مبارزه کند.
4. تصميم درست درسايه آيندهنگري
از جمله نتايج ديگري که بر فکر مترتب ميشود تاثيرگذاري در تصميمگيريهاي انسان است. گاهي انسان تصميم بر انجام کاري دارد، اما هنگاميکه به عواقب آن فکر ميکند از انجام آن منصرف ميشود. کساني که به انواع اعتياد مبتلا ميشوند غالبا به تقليد از دوستان خود از چند پک ساده به سيگار شروع ميکنند. اما به تدريج به سيگار کشيدن عادت کرده، کمکم موادي ديگر هم به آن ضميمه ميکنند. ولي اگر از همان ابتدا وقتي سيگار به او تعارف ميکنند به عواقب آن فکر کند که با اين کار چه ضررهايي متوجه او و خانوادهاش خواهد شد، چه مقدار از مال او تلف خواهد شد، و سرانجام اگر به اعتيادهاي ديگر کشيده شود دنيا و آخرت او را بر باد خواهد داد، همان پک اول را به سيگار نخواهد زد. در روايات هم آمده است که از فوايد تفکر در عواقب کارها، مصونيت از افتادن در مهلکه است. اين مسأله را ميتوان به گناهان و معاصي هم سرايت داد. اگر انسان در مواجهه با گناهانْ اندکي فکر کند که انجام اين گناه به کجا خواهد انجاميد و چه مشکلاتي ميتواند براي او در پي داشته باشد خود را کنترل کرده، از عواقب سوء آن در امان ميماند. اگر انسان در هنگامه مواجهه با منظرهاي که نبايد به آن نگاه کند، اندکي به نتايج سوء اين نگاه بيانديشد ميتواند خود را کنترل کرده، از مشکلات آن در امان بماند، اما اگر به آثار سوء آنْ فکر نکند و تنها به دنبال لذت لحظهاي آن باشد، اين عمل را تکرار خواهد کرد و به تدريج به اين عمل زشت عادت کرده، به گناهان بزرگتر و آلودگيهاي بيشتري مبتلا ميشود. بدون شک مبدأ تمام آلودگيها و جنايتهاي جنسي از يک نگاه شروع ميشود. اگر انسان نگاه خويش را کنترل کند از بسياري آلودگيها در امان ميماند.
تنها به کارهاي خوب فکر کن!
بعد از اينکه با مفهوم فکر آشنا شديم و آثار نيکوي آن را دانستيم نوبت به اين مسأله ميرسد که درباره چه موضوعي فکر کنيم؟ انسان درباره هر چيزي ميتواند فکر کند، اما بايد بدانيم که تفکر در هر موضوعي خوب نيست. از اميرالمؤمنين عليهالسلام نقل شده است: «من كثر فكره في المعاصي دعته إليه؛5 کسي که زياد به گناهان فکر ميکند به سوي آنها کشيده خواهد شد.» کسي که مرتب به گناهان فکر ميکند، خواه مرور گناهاني باشد که خود انجام داده و خواه انديشه در گناهان ديگران باشد، به تدريج اين افکار او را به گناه ميکشاند. در نقلي ديگر آمده است: «من كثر فكره في اللذات غلبت عليه؛6 کسي که زياد به لذتها بيانديشد آن افکار بر او غلبه خواهد کرد و او را به عمل وادار ميکند.»
در برابر، انديشه در کارهاي خوبْ انسان را به انجام کار خوب ميکشاند. در روايات آمده است: «التفكر في الخير يدعو إلى العمل به و الندم على الشر يدعو إلى تركه؛7 تفکر در کارهاي خير انسان را به انجام آن کارها ميکشاند و پشيماني از کارهاي شر، انسان را به ترک آن اعمال فراميخواند.» اگر توفيقي باشد جلسه آينده در اين باره بيشتر صحبت ميکنم.
وصليالله علي محمد وآلهالطاهرين
--------------------------------------------------------------------------------
1 . بحارالانوار، ج68 ص327.
2 . غرر الحکم، انتشارات دفتر تبليغات، ج 1 ص 57 ح 573.
3 . زمر، 23.
4 . مريم، 58.
5 . غرر الحکم، انتشارات دفتر تبليغات، ج 1 ص 186 ح 3543.
6 . همان، ح 3564.
7 . مجموعه ورام، انتشارات مکتبة الفقيه، ج 1 ص 251 باب التفکر.