بسماللهالرّحمنالرّحيم
آن چه پيشرو داريد گزيدهاي از سخنان حضرت آيتالله مصباحيزدي (دامتبركاته) در دفتر مقام معظم رهبري است كه در تاريخ 24/12/90 ايراد فرمودهاند. باشد تا اين رهنمودها بر بصيرت ما بيافزايد و چراغ فروزان راه هدايت و سعادت ما قرار گيرد.
رابطه نيت و عمل
مروري بر گذشته
خلاصه مجموعه مباحثي که در دوره اخير مطرح کرديم اين بود که بر اساس آنچه از منابع ديني به دست ميآيد، عاليترين مقامي که ممکن است انسان به آن برسد مقامي است که حقيقت آن را اکنون نميتوانيم درک کنيم و تنها با عنواني کلي به آن اشاره ميکنيم و ميگوييم: نام آن مقام قرب خداست. راه رسيدن به اين مقام، انجام اعمالي خداپسندانه است که شرع مطهر براي ما تعيين کرده است. پس از ديدگاه اسلامي ميتوانيم بگوييم ارزش اخلاقي چيزي است که ما را به قرب خدا برساند و عاليترين ارزش هم قرب خداست.
عمده مشکلي که بر سر راه انجام اين اعمال وجود دارد نبود انگيزهاي قوي براي عمل به دستورات شرع مقدس است، حتي بهترين کارهايي را که ميدانيم خدا دوست دارد و باعث قرب الي الله ميشود با سنگيني انجام ميدهيم (وَإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخَاشِعِينَ).1 براي رفع اين مشکل اين بحث را مطرح کرديم که افعال اختياري انسان همه از انگيزه او سرچشمه ميگيرد. انسان اگر بخواهد کاري را انجام دهد يا بايد خودِ آن کار براي او لذتبخش باشد يا به دنبال آن لذتي براي او حاصل شود. بنابراين هر اندازه ما تلاش کنيم تا بدانيم کارهاي خوب چه لذتهايي در دنيا، در برزخ، در قيامت و نهايتا در عالم ابدي براي ما خواهند داشت و ما را از چه عذابها و رنجهايي نجات خواهند داد انگيزه ما براي انجام کارهاي خير بيشتر ميشود. اين نکته راهکاري تربيتي است که قرآن کريم و اولياي دين از آن استفاده کردهاند تا مردم را وادار به انجام کارهاي خوب کنند. اوليا و مربيان نيز از اين راهکار استفاده ميکنند و به کودکان وعده ميدهند که در صورت انجام کارهاي خوب چيزي که دوست دارند را مثل شيريني، اسباب بازي و ... براي آنها تهيه کنند. اگر از ابتدا به کودک بگويند: اگر درس بخواني دکتر ميشوي، آيتالله ميشوي و ... کودک نميتواند اين حقايق را بفهمد و چندان اهميتي هم به آن نميدهد، اما اگر وعده خريد اسباب بازي به او بدهند و با انجام کار خوب به او اسباب بازي بدهند انگيزه او براي انجام کارهاي خوب قوي ميشود. معناي اين سخن اين نيست که وعدههاي قرآن تنها جنبه انگيزندگي دارند و واقعيتي در وراي آنها وجود ندارد، بلکه هم اين وعدهها واقعي است و هم به دنبال آنها آثار بيشتري مترتب ميشود که فوق درک عقل ما هستند. خداوند پاداشي را براي ما بيان کرده است که در حد درک ماست تا آنها در ما ايجاد انگيزه کنند. البته به نتايج بالاتر هم اشاراتي شده است نظير اينکه قرآن ميفرمايد: ورِضْوَانٌ مِّنَ اللّهِ أَكْبَرُ،2 اما ما درک درستي از آن نداريم.
طرح مسأله
با توجه به مراتب مختلفي که در آثار اعمال وجود دارد اين سؤال مطرح ميشود که آيا هر يک از اين مراتب ميتوانند مقصود انسان از انجام عمل قرار گيرند و تفاوت اين مقاصد تأثيري در نتيجه ندارد؟ برخي از آثار اعمال به همين حيات دنيوي مربوط ميشوند مثلا نماز شب موجب وسعت روزي در دنياست. برخي ديگر در عالم برزخ محقق ميشود مثلا نماز با چهرهاي زيبا انيس انسان در تنهايي و غربت عالم قبر خواهد شد. کسي که در زنداني تکسلولي گرفتار شده باشد ميفهمد که ديدن يک انسان چه قدر ارزش دارد. و بالاخره برخي از آثار عمل در حيات ابدي انسان خود را نشان ميدهد. هر يک از اين آثار ميتواند انگيزهي انجام يک عمل باشد. انسان ممکن است به خاطر وسيع شدن روزي که امري دنيوي است نماز بخواند. انجام اين عمل کاري مثبت است و به هر حال از اينکه انسان اصلا نماز نخواند بهتر است. اما سؤال اين است که آيا انجام عمل با چنين انگيزهاي با انجام همين عمل با انگيزههاي ديگر يکسان است؟ همه ما ميدانيم که نيت در ارزش بخشيدن به عمل بسيار مؤثر است. از طرفي نيت همان انگيزه است. اما چگونه با اينکه عمل، در ظاهر يکسان است نيت و انگيزه در ارزش کار تأثير ميگذارد؟
نيت، قوام کار اخلاقي
اين سؤال به مسألهاي بسيار عميق در فلسفه اخلاق برميگردد که از هزاران سال پيش مطرح بوده و اکنون نيز از بحثهاي داغ آکادميک است و آن مسأله اين است که اصلا رابطه عمل اخلاقي با نيت چيست و آيا اصلا نيت در ارزش اخلاقي تاثيرگذار است؟ تا آنجا که تاريخ فلسفه نشان ميدهد و از کتابهاي خوبي که علماي بزرگ خودمان نوشتهاند هم برميآيد، در مباحث سنتي، موضوع اخلاق «ملکات» دانسته شده نه عمل اخلاقي، اما امروزه در محافل فلسفي دنيا اينگونه نيست و بيشتر درباره ارزش رفتارها بحث ميکنند و اصالت را به رفتار ميدهند. در متون ديني ما هم شايد بيشتر روي افعال تکيه شده است مانند: انفاق، جهاد، نماز، زکات و ... البته در متون ديني تعبيراتي همچون صابرين و ... که دلالت بر صفات و ملکات ميکنند نيز آمده است، اما آنچه بيشتر مورد بحث قرار ميگيرد افعال است. به احتمال قوي فيلسوفان قديم ميديدند که رفتارهاي رياکارانه ارزشي ندارد و به دنبال اين بودند که تفاوت اينگونه اعمال را با اعمال ارزشي بيابند. شايد آنها به اين نتيجه رسيدند که هنگامي که انسان ملکه ثابت و خوبي دارد در همه شرايط کار ارزشمند انجام ميدهد، اما وقتي اين ملکه را ندارد به صورت دائمي کار خوب انجام نميدهد. لذا کارهايي که به صورت ملکه درنيامده باشد را مربوط به اخلاق ندانستهاند، چراکه خُلق بايد امري ثابت باشد. از اين رو محور بحث را ملکات قرار دادهاند. آن زمان هنوز مسأله نيت چندان مطرح نبود، اما بعدها در برخي از مکاتب اخلاقي مسأله نيت بسيار جدي گرفته شد. در قرنهاي اخير در محافل اروپايي، مکتب کانتي در اخلاق بسيار بر روي نيت تکيه ميکند و در تعريف فعل اخلاقي ميگويد: فعلي اخلاقي است که تنها به نيت اطاعت عقل انجام گيرد و هيچ انگيزه ديگري نداشته باشد، حتي اگر عملي از روي عواطف هم انجام گيرد ارزش اخلاقي ندارد. در اسلام هم آنچه اهميت دارد نيت است و اسلام نيت را مقوم ارزش کار ميداند.
تفاوت ديدگاه اسلام با ديدگاه قدما و کانت
در اسلام نه نظريه کانت مورد تأييد است و نه نظريه قدما. اسلام براي کار اخلاقي ارزش قايل است گرچه هنوز به صورت ملکه درنيامده باشد. بنابراين کسي که در اوايل به تکليف رسيدن نماز ميخواند و هنوز انجام اين کار براي او به صورت ملکه درنيامده، کار او ارزشمند است.
ديدگاه اسلام با سخن امثال کانت هم دو تفاوت اساسي دارد: يکي اينکه ملاک ارزشي بودن کار را قصد اطاعت عقل نميداند، بلکه در اسلام تنها ملاک، اطاعت خداست؛ و ديگر اينکه ارزش، داراي مراتب است. در مکتب کانت اگر کاري تنها براي اطاعت عقل انجام گيرد ارزش دارد وگرنه هيچ ارزشي ندارد، اما در اسلام هر چه نيت انسان عميقتر و والاتر باشد، عمل او ارزشمندتر است. اسلام حد نصابي براي ارزش تعيين کرده است و براي بعد از آن ديگر نميتوان حد خاصي تعيين کرد. عنوان همه آن مراتب هم اين است که انسان را به قرب خدا برساند.
ارزشهاي مقدمي
در ادامه بحث دو مسأله فرعي را به طور خلاصه عرض ميکنم. يکي اينکه گاه انجام کاري از لحاظ اسلامي حد نصاب ارزش واقعي را دارد به اين معنا که موجب بهشتي شدن انسان ميشود، اما گاه کاري ارزش مقدمي دارد يعني هنوز به حد نصاب ارزش نرسيده است اما زمينه را براي ارزش واقعي فراهم و يا موانع آن را برطرف ميکند. کار ارزشي در اسلام بايد به قصد اطاعت خدا انجام گيرد، اما اموري مانند سخاوت، شجاعت، روحيه شکرگزاري، مهربان بودن، ... نفس را براي آن معنا مستعد ميکند. اين نکته پاسخي است براي اين مسأله که چرا امثال حاتم طايي با اينکه ايمان نياورد در جهنم نميسوزد و به بهشت هم نميرود درصورتي که اين روايت صحيح باشد که بحث آن در جلسات گذشته تحت عنوان ارزشهاي مقدمي گذشت.
مراتب عبادت
نکته ديگر مسألهاي است که بين بزرگان علماي اخلاق و معرفت مطرح شده که اگر انسان کاري را به خاطر حاجتي دنيوي يا اخروي انجام دهد و تنها رضاي الهي در نظر او نباشد آيا اين کار وي عبادت محسوب ميشود يا خير؟ اگر کسي تنها براي رفتن به بهشت و بهرهمندي از نعمتهاي بهشتي يا تنها براي نجات از جهنم نماز بخواند آيا کار او واقعا عبادت خداست؟ آيا معامله با خدا به اين معنا که انسان نماز بخواند تا خدا به او بهشت عطا کند حقيقتا عبادت است؟ اتفاقا قرآن هم نام اين عمل را داد و ستد ميگذارد و اشکالي را هم متوجه آن نميداند، مانند آنجا که ميفرمايد: هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى تِجَارَةٍ تُنجِيكُم مِّنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ،3 حتي درباره جهاد ميفرمايد: إِنَّ اللّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ،4 آيا چنين عملي واقعا عبادت خداست يا عبادت بهشت؟ برخي از بزرگان آن چنان مسأله را دقيق در نظر گرفتهاند که گفتهاند: «انجام اين کارها در حقيقت عبادت نيست و خداوند تفضلا آنها را ميپذيرد. تنها عبادتِ اولياي خدا حقيقتا عبادت است که وجود و عدم بهشت و جهنم برايشان مساوي است. عبادت حقيقي از آنِ کسي است که ميگويد: ما عبدتک خوفا من نارک ولا طمعا في جنتک لکن وجدتک اهلا للعبادة فعبدتک.5» اما تعاليم عمومي اسلام که در قرآن کريم و در روايات منعکس است همه اين اعمال را به عنوان عبادت ميپذيرند (إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَغْبَةً فَتِلْكَ عِبَادَةُ التُّجَّارِ وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَهْبَةً فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْعَبِيدِ وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ شُكْراً فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْأَحْرَار)6 پس در اسلام ارزش رفتار، امري پذيرفته شده است و لزومي ندارد حتما به حد ملکه برسد. قوام ارزش رفتار هم به نيت است. اگر نيت انسان يعني آن انگيزهاي که انسان را وادار به کار ميکند تنها ترس از عذاب باشد اولين مرتبه حد نصاب قبولي را دارد و مرتبه عاليترش عبادت بهشتيان است که براي رسيدن به نعمتهاي بهشتي عبادت ميکنند و بالاتر از اين عبادت خواص است که تنها به خاطر دوستي و حب خدا کار ميکنند و با تعبيراتي همچون حبا لله، شکرا لله، وجدتک اهل للعبادة فعبدتک و ... در روايات به آن اشاره شده است.
نيت، جهت دهنده و تعيين کننده نقطه اوج پرواز
اما مسأله اصلي اين بود که نيت چه دخالتي در عمل دارد؟ اين مسألهاي بسيار پيچيده است. به نظر ميرسد ما انسانها از زماني که به تکليف ميرسيم حرکت و سيري روحي را شروع ميکنيم. البته حضرات معصومان عليهمالسلام بسيار زودتر از ما به تکليف ميرسند و شايد ايشان در زمان جنيني هم مکلف به تکاليفي باشند؛ آنها حسابي ديگر دارند. انسانهاي معمولي هنگامي که به حد تکليف ميرسند استعداد پروازي روحي را به سمت هدف پيدا ميکنند. شايد اصلا کلمه روح هم بيتناسب با «راحَ» به معناي حرکت و سير نباشد. روح و ريح همخانواده هستند. مقصود از اين استعداد، عاملي دروني، ديناميک و خودجوش است که ميخواهد حرکت کند و به دنبال رشد و کمال برود. اين عامل گرچه در کودکان هم وجود دارد اما چندان آگاهانه نيست و از زمان تکليف آگاهانهتر ميشود و حرکت انساني به معني واقعي در او رشد ميکند. روح انسان به گونهاي آفريده شده که جهت حرکت آن به سمتي است که به آن دلبستگي و توجه پيدا ميکند. انسان به جايي ميرود که آن را دوست دارد و اين توجه دل است که هدف آن را مشخص ميکند. آن کساني که هدفشان روزيِ فراوان در همين دنياست و به اين اميد عبادت ميکنند عبادتشان قبول است اما سطح پروازشان همين دنياست. اگر توجه دل کسي به جايي بالاتر از اين باشد از اين افق فراتر رفته، همچون مرغي که سنگي از پايش باز ميشود راحتتر به پرواز در ميآيد و سطح پروازش بالاتر ميرود. تعلقات امور دنيا مانند سنگي به پاي روح است و پرواز او را سختتر کرده، در افق پاييني قرار ميدهد. کسي که نماز ميخواند تا قرضش ادا شود، خانه دار شود، همسر خوبي بيابد و ... هنوز گرفتار تعلقات دنياست. اگر او دلبستگي به اين امور نداشته باشد روح وي ميتواند فراتر از اينها پرواز کند. نيت است که اوج و جهت حرکت روح را معين ميکند.
رفتن ما اجباري است (يا أَيُّهَا الْإِنْسانإِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ)7 و کسي اينجا نميماند. هيچ کس در دو لحظه هم بيحرکت نميماند و انسان دائما در حرکت است (أَلَا إِلَى اللَّهِ تَصِيرُ الأمُورُ)،8 اما خود ما بايد جهت حرکت را تعيين کنيم. حرکت ما ميتواند به طرف خدا باشد و ميتواند به طرف شيطان، و اين نيت و توجه ماست که تعيين کننده اين جهت است. اگر سنگها را از پايت باز کردي و توانستي دلت را متوجه آن عالم کني حرکت تو به آن سمت ميرود. اين عبادتها در واقع بال و پرزدنهايي است که تو را به آنجايي ميرساند که در نظر گرفتهاي.
معناي «قوام ارزش به نيت است» اين است که نيت مشخص ميکند انسان به کجا خواهد رسيد. کسي که درس خوانده تا مدرکي بگيرد در حقيقت چند سال پرواز کرده تا به آن مدرک رسيده است، اما اگر کسي از ابتدا بگويد: خدايا! تو را دوست دارم و ميخواهم پيش تو بيايم (رَبِّ ابْنِ لِي عِندَكَ بَيْتًا فِي الْجَنَّةِ)9 تو راهي به من نشان بده که بتوانم زودتر به تو برسم، و به تو نزديکتر شوم، اين انگيزه موجب عبادت شدن تحصيل خواهد شد و اين حرکت به سوي خدا خواهد رفت. اما اگر درس خواندن، نماز شب خواندن، زيارت عاشورا خواندن و ... براي اين باشد که مردم از انسان تعريف کنند، سمت و سوي اين حرکت به سوي جهنم خواهد بود. ارزش عمل به هدفي است که انسان از انجام آن عمل دارد. هنگامي که روح انسان هدفي را در نظر ميگيرد و به آن سمت پرواز ميکند و همه نيروهاي خود را براي رسيدن به آن بسيج ميکند، اين کار او عبادت خواهد بود که يا عبادت شيطان است يا عبادت الله (أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ * وَأَنْ اعْبُدُونِي هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِيمٌ).10 پس در نظريه ارزشي اسلام، نيت مقوم ارزش است نه اينکه نيت، امري است که به عمل ضميمه ميشود و خود عمل ارزشي دارد و نيت ارزشي ديگر، بلکه خود عمل ارزش مقدمي و اعدادي دارد و جزء العلة است. آن چيزي که روح ارزش را تعيين ميکند نيت عمل است.
وصليالله علي محمد و آله الطاهرين
--------------------------------------------------------------------------------
1 . بقره، 45.
2 . توبه، 72.
3 . صف، 10.
4 . توبه، 111.
5 . بحارالانوار، ج67 ص 186.
6 . بحارالانوار، ج67 ص 196.
7 . انشقاق، 6.
8 . شوري، 53.
9 . تحريم، 11.
10 . يس، 60 و 61.