بسماللهالرّحمنالرّحيم
آن چه پيشرو داريد گزيدهاي از سخنان حضرت آيتالله مصباحيزدي (دامتبركاته) در دفتر مقام معظم رهبري است كه در تاريخ 10/12/90 ايراد فرمودهاند. باشد تا اين رهنمودها بر بصيرت ما بيافزايد و چراغ فروزان راه هدايت و سعادت ما قرار گيرد.
راه دستيابي به لذتهاي برين
مروري بر آنچه گذشت
در جلسههاي اخير اين مساله مطرح شد که تنها شناخت ارزشهاي اخلاقي صحيح، براي اقدام به عمل کافي نيست؛ چراکه ما ارزشهاي زيادي را ميشناسيم، اما به آنها عمل نميکنيم. پس از بررسي علت اين مساله به اين نتيجه رسيديم که انگيزه اقدام به عملي اختياري، ميل و رغبت به آن عمل است و انسان بايد به نحوي از انجام آن لذت ببرد. در مرحله بعد براي روشن شدن اين مسأله به بررسي مفهوم لذت پرداختيم و با توسعه در مفهوم آن به اين نتيجه رسيديم که اگر انسان ملايمت چيزي را با وجود خود درک کند حالتي براي وي پيدا ميشود که نام آن لذت است. پس از آن با تحليل مفهوم ملايم هم به اينجا رسيديم که ملايم يعني چيزي که وجود ما به آن احتياج دارد و اگر ما با آن ارتباط برقرار کنيم رشد خواهيم کرد. در مقابل، «منافر» چيزي است که براي ما ضرر دارد و اگر با آن ارتباط برقرار کنيم براي ما نقصي پيدا ميشود و تنزل پيدا ميکنيم. پس از اين تحليلها نتيجه گرفتيم که ارتباط با خداي متعال جلّتعظمته بالاترين لذتها را به دنبال دارد به شرط اينکه اولا قوه درک سالمي داشته باشيم و ثانيا مانعي براي اين درک وجود نداشته باشد و ثالثا توجه خود را بر خداوند متعال متمرکز کنيم. هر قدر اين توجه قويتر و تمرکز بر آن بيشتر باشد لذت بيشتري براي انسان حاصل ميشود. اين حاصل بحثهايي استدلالي بود که در چندين جلسه مطرح کرديم. هدف از همه اين بحثها اين بود که براي انجام کارهاي خوب انگيزه پيدا کنيم. اگر ما درک کنيم که کارهاي خوب و نتايج آنها چه لذتي دارند انگيزه ما براي انجام آن اعمال بيشتر خواهد شد.
رابطه علم و عمل
پس از نتيجه فوق، مسأله ديگري مطرح ميشود. ما با استدلالهاي عقلي به طور اجمالي به اين نتيجه رسيديم که به غير از لذتهاي حسي، لذتهاي ديگري وجود دارند که در سايه عبادت و اطاعت خدا براي انسان حاصل ميشوند. سؤال اين است که آيا ما با صرف علم به وجود چنين لذتهايي اقدام به عمل ميکنيم؟ ما در زندگيمان تجربه کردهايم و ميدانيم که امور لذتبخشي هست اما چندان اشتياقي براي رسيدن به آنها نداريم. صرف دانستن وجود لذت براي انسان توليد انگيزه نميکند به خصوص اگر لذتي باشد که انسان اصلا مشابهاش را هم نچشيده باشد. در بعضي از نقاط دنيا ميوههاي لذيذي هست که اصلا نمونهاش در کشور ما نيست، اما دانستن اين حقيقت چه قدر انگيزه ميشود براي اينکه انسان به دنبال پيداکردن و استفاده از آن برود؟ اين مسأله را ميتوان به اين صورت مطرح کرد که: چگونه علم ميتواند منشأ اثر شود و ما را به سمت انجام عمل حرکت دهد؟
انواع انگيزهها و لذتها
در قرآن کريم و روايات در قبال انجام کارهاي ارزشمند، به مؤمنان دو گونه وعده داده ميشود؛ يکي وعده لذتهايي است که مشابه آنها را چشيدهاند و ديگري وعده لذتهايي است که از کيفيت آنها بيخبرند. بسياري از مؤمنان همه کارهاي خوبي که انجام ميدهند به اميد رسيدن به اين پاداشهاست. البته تأثير اين معرفت مثل آن نيست که ما بالفعل از نعمتهاي بهشتي بهرهمند شويم، اما اين وعدهها هم بياثر نيست. بنده خودم در آفريقا در کشور کنيا در تابستان گرم، جواني مسلمان و شيعه را ديدم که تمام سه ماه رجب، شعبان و رمضان را روزه ميگرفت! قرآن مجيد در مقام تحريص مردم براي انجام کار خير وعده ميدهد که در بهشت، خوراکها، شرابها و ... خواهيد داشت. اينها لذتهايي است که نمونههايش را در دنيا چشيدهاند. ذکر اين نعمتها زمينه ميشود تا وجود نعمتهاي بهتر و لذتبخشتر از اينها را هم درک کنند.
اما قرآن اموري را اثبات ميکند - ما هم در جلسات قبل به حسب دليل عقلي ثابت کرديم - که از سنخي ديگر و لذتهاي بسيار بالاتري هستند (و رِضْوَانٌ مِّنَ اللّهِ أَكْبَرُ)1 و اصلا قابل مقايسه با اين لذتها نيستند: «تَتَجَافَى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَطَمَعًاوَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ * فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُنٍ جَزاءً بِما كانُوا يَعْمَلُون؛2 پهلوهايشان از بسترها در دل شب دور مىشود (و بهپا مىخيزند و رو به درگاه خدا مىآورند) و پروردگار خود را با بيم و اميد مىخوانند، و از آنچه به آنان روزى دادهايم انفاق مىكنند. هيچ كس نمىداند و نميتواند درک کند چه پاداشهاى مهمّى كه مايه روشنى چشمهاست براى آنها نهفته شده، اين پاداش كارهايى است كه انجام مىدادند.» يا ميفرمايد: «لَهُم مَّا يَشَاؤُونَ فِيهَا وَلَدَيْنَا مَزِيدٌ؛3 هرچه ميخواهند و ميل آن را دارند برايشان فراهم ميکنيم، اما بيش از آنچه آنها ميخواهند هم در نزد ما وجود دارد و به آنها ميدهيم.» ما نميدانيم بيش از اينها (لدينا مزيد) چگونه چيزهايي است، اما دانستن اين حقايق في الجمله مؤثر واقع ميشود. در آيه هفدهم سوره سجده که تلاوت شد با تعبير عجيبي ميفرمايد: هيچ کس نميداند که خدا چه پاداشي براي آنها ذخيره کرده است و خداوند آن را پنهان کرده و علني نيست. ديگران اين لذت را درک نميکنند، تنها آن کسي که آن لذت را ميبرد خودش آن را ميچشد. الحمدلله همه ما وعدههاي الهي را باور داريم؛ باور داريم که نعمتهايي وجود دارد که نه چشمي ديده، نه گوشي شنيده و نه به قلبي خطور کرده است. اين نوع لذت که هيچ نمونهاي از آن را نچشيدهايم چه اندازه ميتواند در ما انگيزه ايجاد کند تا اعمالي را انجام دهيم که ما را به اين لذتها ميرساند؟ آيا ميتوان کاري کرد که ما نيز نمونهاي از آنها را بچشيم تا انگيزه ما در ميدان اينگونه اعمال بيشتر شود؟
خوشبختانه اولياي دين فرمودهاند در همين عالم هم ميتوان نمونههايي از آن لذتها را چشيد. آيهاي که تلاوت کردم (فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَّا أُخْفِيَ لَهُم) نفرموده است که اين پاداش حتما مربوط به آخرت است. شايد اهل آن در همين دنيا هم آن پاداشها را درک کنند. بنده در مقام تفسير نيستم، اما شايد بتوان گفت: اطلاق اين آيه شامل اين دنيا هم ميشود. صرفنظر از اطلاق اين آيه و امثال آن، در برخي روايات تصريح شده که خداوند اوليايي دارد که در همين دنيا نمونه چنين لذتهايي را درک ميکنند. البته پاداش کاملْ مخصوص عالم آخرت است. آيا ما هم ميتوانيم کاري کنيم که نمونهاي از اين لذتها را درک کنيم تا انگيزه و باورمان قويتر شود؟ به راستي چرا ما از درک چنين لذتهايي محروم هستيم؟ برخي ممکن است کم يا زياد اهل نماز شب باشند – تَتَجَافَى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ درباره نماز شب است – اما چنين لذتي را درک نکردهاند، بلکه با خستگي و خوابآلودگي براي نماز شب از جا برميخيزند. از مرحوم آيتالله العظمي بهجت رضواناللهعليه به طور شايع نقل شده است که ايشان فرمودهاند: «اگر سلاطين عالم ميدانستند که نماز چه لذتي دارد حاضر بودند براي درک آن لذت دست از سلطنتشان بکشند.» برخي گمان ميکنند نماز غير از خستگي چيزي ندارد و برخي خيلي هنر کنند گمانشان اين است که فايده نماز در حدّ ورزش است، اما قرآن ميفرمايد: فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَّا أُخْفِيَ لَهُم؛ آيا ميشود ما بفهميم نماز چه لذتي دارد؟ مقداري در اين باره فکر کنيم ببينيم ميتوانيم بفهميم سرّ آن چيست.
شرايط درک لذتهاي برين
با دقت در لذتهاي حسي و لذتهايي که در دسترس ما هست، ميتوان به پاسخ مساله نزديک شد. ما از بسياري از ديدنيها لذت ميبريم، اما افرادي که نابينا هستند نميتوانند آنها را ببينند تا از آنها لذت ببرند؛ اگر چشمشان معالجه و بينا ميشد، ديدنيها را درک ميکردند و از آنها لذت ميبردند. وقتي گفته ميشود انسان از مناظر زيبا، باغهاي زيبا، گلهاي زيبا و ... لذت ميبرد سخني دروغ نيست، اما شرط آن اين است که چشم بينا داشته باشد. همچنين بسياري از اوقات، انسان با اينکه چشم سالم دارد به اين معنا که چشم او اشکال فيزيکي ندارد، اما چون غباري روي چشم او يا روي شيء مرئي را ميگيرد يا پردهاي بين شخص و شيء مرئي قرار ميگيرد از ديدن آن محروم است و از آن لذت نميبرد؛ اگر مانع برطرف شود ميتواند نگاه کند و از منظره زيبا لذت ببرد. گاهي مانع در چشم انسان است و گاهي هم بيرون از چشم است. عين اين تعبيرات در قرآن کريم آمده است، اما گاه به آنها توجه نميشود يا گاهي متاسفانه گفته ميشود اين بيانات، تعبيرات شعرگونهاي است! قرآن ميفرمايد: خَتَمَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَ عَلى سَمْعِهِمْ وَ عَلى أَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ4؛ طَبَعَ اللّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ5؛ پردهاي روي چشم برخي از مردم است و طبعا نميبينند، لذا لذتي هم نميبرند. اگر اين پرده ماندگار و ضخيم شود به تدريج انسان نابينا ميشود: بَلْ هُمْ مِنْها عَمُون؛6 لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّ يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لاَّ يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لاَّ يَسْمَعُونَ بِهَا أُوْلَـئِكَ كَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَـئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ؛7 فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَكِن تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ8. آن پردهاي که مانع ديدن حقايق لذتبخش ميشود پرده غفلت است. لذا روز قيامت ميگويند: «لَقَدْ كُنتَ فِي غَفْلَةٍ مِّنْ هَذَا فَكَشَفْنَا عَنكَ غِطَاءكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ؛9 تو از اين حقيقت غافل بودي و ما در اينجا پرده از چشم تو برداشتيم غفلت تو پردهاي بر حقيقت بود، اما در اين عالم اين غفلت برطرف شد و نتيجهاش اين شد که چشم تو تيزبين شد.» اشخاصي که در دنيا غافل بودهاند وقتي در قيامت حقايق را ميبينند، ميگويند: «رَبَّنَا أَبْصَرْنَا وَسَمِعْنَا فَارْجِعْنَا نَعْمَلْ صَالِحًا إِنَّا مُوقِنُونَ؛10 پروردگارا! آنچه وعده داده بودى ديديم و شنيديم؛ ما را بازگردان تا كار شايستهاى انجام دهيم؛ ما يقين داريم ما را برگردانيد تا بر طبق يقينمان عمل کنيم» اما در جواب ايشان گفته ميشود: هرگز! فرصت گذشت و از برگشتن خبري نيست. نيز قرآن در وصف اينان ميفرمايد: وَ مَنْ كانَ في هذِهِ أَعْمى فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمى وَ أَضَلُّ سَبيلاً؛11 كسى كه در اين جهان (از ديدن چهره حق) نابينا بوده است، در آخرت نيز نابينا و گمراهتر است.» مقصودم اين است که براي کسي که با ادبيات قرآن آشناست اينها تعبيراتي ناآشنا نيست.
با اين تحليل روشن ميشود تنها داشتن قوه بينايي براي ديدن و لذت بردن از ديدنيها کافي نيست. بايد قوه بينايي سالم باشد و مانع و حايلي بين شخص و شيء مرئي وجود نداشته باشد. در اين صورت اگر انسان نگاه کند و توجه هم داشته باشد از ديدنيهاي لذتبخش لذت ميبرد. بنابراين اگر بخواهيم از آن حقايق فوقالعاده و برتر در همين عالم هم بهرهمند شويم بايد شرايط خودمان را بررسي کنيم و ببينيم آيا چشم ما سالم است يا نه؟ آيا مانعي روي آن افتاده است يا نه؟ آيا بين ما و آن حقايق حايلي وجود دارد يا نه؟ بعد از اين همه آيا روي آن حقايق توجه و تمرکز داريم يا نه؟ بنده از برخي که به راستگويي آنها اطمينان دارم شنيدهام که: «ما وقتي به زيارت امام رضا يا ساير ائمه معصومين صلواتاللهعليهماجمعين يا زيارت حضرت معصومه سلاماللهعليها ميرويم از زيارت ايشان سير يا خسته نميشويم.» ايشان لذتي ميبرند که حاضر نيستند از آن لذت دست بردارند. در مقابل، برخي افراد از خواندن يک زيارت چند دقيقهاي هم خسته ميشوند و ميخواهند زودتر تمام شود! چرا؟ همه ميدانيم که حضرت معصومه سلاماللهعليها برکات فراواني دارند و بوسيدن آستان ايشان شرافت بسياري دارد، اما برخي چندان انگيزهاي براي رفتن به زيارت ندارند. وقتي چشم ضعيف و کمسو باشد، پردهاي روي آن باشد، يا بين ما و آن بزرگوار حاجب و مانعي باشد، و در نهايت توجه و حضور قلب نداشته باشيم لذتي هم نميبريم.
اگر بخواهيم نمونهاي از لذتهاي برتر را در همين عالم درک کنيم بايد سعي کنيم ابتدا چشم دلمان را سالم کنيم. براي اين منظور بايد به چشمپزشک معنوي مراجعه کنيم تا اگر عيبي در آن هست آن را برطرف کند. بعد از اين بايد سعي کنيم اگر آلودگي و حجابي روي چشم دلمان را گرفته است آن را برطرف کنيم، و در نهايت سعي کنيم توجهمان را به آن چيز لذتبخش متمرکز کنيم. نبايد در هنگام خواندن زيارت دلمان هزار جاي ديگر باشد. نبايد در هنگام زيارت به فکر لذتهاي دنيوي يا اختلافات خانوادگي يا حل مسأله رياضي، فقهي، فلسفي و ... باشيم. آنجا فقط بايد به همان کسي توجه داشته باشيم که مشغول زيارتش هستيم. مناسب است که اين راه را چند بار امتحان کنيم تا از نتايج آن بهرهمند شويم. آن کسي که تجربه کرده بود ميگفت: زيارت اهلبيت عليهمالسلام به قدري برايم لذتبخش است که هيچگاه از آن سير نميشوم و اصلا دوست ندارم به سراغ کار ديگري بروم، اما به خاطر ملاحظاتي مجبورم زيارت را رها کنم و از حرم بيرون بروم. عدهاي هم در نماز همين حال را دارند.
نمونهاي از لذت واصلان
مرحوم آيتالله بهجت رضواناللهعليه فرمودند: شيخ انصاري حشرهاللهمعاوليائه در يک روز تابستاني بعد از درس به منزل آمدند. ايشان از شدت گرماي نجف تشنه بودند و درخواست ميکنند که مقداري آب براي ايشان بياورند. در اين فاصله که ميروند از سرداب – محلي که براي خنک کردن آب از آن استفاده ميکردهاند – آب بکشند و براي ايشان بياورند، ايشان در همان گرما و با همان دهان خشک مشغول نماز ميشوند. شيخ در نماز حال خوشي پيدا ميکند و مشغول قرائت سورهاي طولاني ميشود. آن قدر اين نماز براي او لذتبخش ميشود و آن را طول ميدهد که آبي که براي او ميآورند و کنار او ميگذارند گرم ميشود. شيخ مقداري از همان آب گرم تناول ميکند و دوباره به عبادت مشغول ميشود. اولياي الهي از عبادت خدا لذتي ميبرند که درک آن براي انسانهاي عادي مشکل است، چراکه چشم دلشان سالم است و پرده غفلت روي قلبشان را نگرفته و حجاب گناه بين ايشان و معبودشان فاصلهاي ايجاد نکرده است. از اين رو از انس با خدا آن چنان لذتي ميبرند که با هيچ لذت ديگري قابل مقايسه نيست.
حاصل سخن اينکه اگر بخواهيم نمونهاي از آن لذتهاي برتر را بچشيم بايد چشم دلمان را سالم کنيم. بايد اعتقادات و ايمانمان سالم باشد، و غشايي از غفلت روي دلمان را نگرفته باشد، و حجاب گناه بين ما و معبودمان فاصله ايجاد نکرده باشد. اگر مرتکب گناهي شده باشيم توبه کرده، دل خويش را پاک کنيم. در نهايت هم بايد تمرکز و توجه داشته باشيم. در اين صورت نظير آشپزي که نمک غذا را ميچشد ما هم در همين عالم از آن درياي بيپايان چيزي ميچشيم، اما درک خود دريا براي عالم آخرت ميماند؛ چراکه اين عالم ظرفيت بيش از اين را ندارد.
رزقناالله واياکم انشاءالله
--------------------------------------------------------------------------------
1 . توبه، 72.
2 . سجده، 16 و 17.
3 . ق، 35.
4 . بقره، 7.
5 . توبه، 93 و نحل، 108 و محمد، 16.
6 . نمل، 66.
7 . اعراف، 179.
8 . حج، 46.
9 . ق، 22.
10 . سجده، 12.
11 . إسراء، 72.