جلسه هفتم محرم 94 حسینیه حضرت زهرا(س) / عمق و گستره حضور معصوم در «رابطه عباد با خداي متعال»
معرفت امام و پايان ناپذيري معارف معصوم در مراتب سير با امام
بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین و لعنة علی اعدائهم. در روایات بیان شده است که: «من عرفهم فقد عرف الله و من جهلهم فقد جهل الله»(1) اگر خداي متعال اراده مي فرمود تا انوار معرفت خود را مستقيم بر قلوب نازل كند و بندگان، مستقيما او را بشناسند اين كار را انجام مي داد. «إن الله تبارك و تعالى لو شاء لعرف العباد نفسه»(2) ولي مشيّت الهي به امر ديگري تعلق گرفته «و لكن جعلنا أبوابه و صراطه و سبيله و الوجه الذي يؤتى منه».
ابواب، سبيل، صراط و وجه به ائمه تفسير شده اند. بندگي خداوند ابوابي دارد كه بايد از آن ها ورود پيدا كرد تا در ادامه به سبل و صراط راه بيابيم ودر نهايت به وصول وجه برسيم. كه البته همه اين مراحل چهارگانه به امام بازگشت پيدا مي كند.
حضرت در ادامه مي فرمايند «فلا سواء من اعتصم الناس به و لا سواء حيث ذهب الناس إلى عيون كدرة يفرغ بعضها في بعض و ذهب من ذهب إلينا إلى عيون صافية تجري بأمر ربها لا نفاد لها و لا انقطاع» كساني كه مردم به طرف آن ها رفته اند با كساني كه شما به طرف آن ها مي رويد يكسان نيستند. مردم به طرف چشمه هاي كدر مي روند؛ چشمه هايي كه جوششي ندارند، بلكه فقط از اين ظرف به آن ظرف مي ريزند. ولي شما سراغ چشمه هايي رفته ايد كه جوشش دارند، منقطع نمي شوند و پايان نمي پذيرند.
معارف ائمه، سرچشمه جوشاني است كه خداي متعال به ايشان داده است و اين گونه نيست كه اگر كسي تا مرتبه اي با امام سير كرد، علم امام تمام شود؛ «لا انقطاع لها»؛ ائمه چشمه جوشاني اند كه پايان نمي پذيرند.
اعطاء رزق معارف بر اساس اذن الهي و متناسب با ظرفيت افراد
معصوم وقتي كلام را القا مي كند به هر كسي به اندازه ظرفيت او مي دهد. همان طور كه وقتي خداي متعال روزي مي دهد، هر رزقي متناسب با ظرف و ذائقه است، اين فيض هم براي هركسي متناسب با ظرف خودش نازل مي شود همان طور كه رزق هر مخلوقي متناسب با نياز جهاز هاضمه او است. كلام معصوم هم وقتي از زبان معصوم صادر مي شود تا مي رسد به افراد مختلف تبديل به رزق هاي مختلفي مي شود كه به هركسي متناسب با او مي دهند. حتي كلامي كه بعد از قرن ها به ما مي رسد از سر سفره معصوم است. و البته ممكن است بعد از قرن ها به كسي چيزي بدهند كه در دست گذشتگان نبوده است.
علم ائمه عليهم السلام چشمه جوشاني است كه به هر كس بدهند به اذن پروردگار و متناسب با با اين اجازه است. بنابراين اگر كسي رو به امام برد همه بهره هاي توحيد و معارف را از امام به دست مي آورد. يك معناي «باب»، «سبيل»، «صراط» و «وجه» همين است كه همه اسرار در دست معصوم است و ايشان به هركسي به اندازه اي كه مأذون هستند اعطا مي كنند.
امام كلمه جامعه اي كه در همه ابواب معارف و همه شؤون نيازمان از ما دستگيري مي كند. هر استادي فقط در رشته اي استاد است و در رشته هاي ديگر مثل ما است، بنابراين فقط در همان يك رشته مي تواند دستگيري نمايد. در سير و سلوك هم همينطور است. امّا معصوم «كلمه جامعه» و «كلمه تامه» است. همه شؤوني كه ما محتاجيم، در محضر امام و امام واجد آن است و مي تواند در آن شأن دستگيري كند. فلذا در شفاعت دست ايشان باز است و هر چه بخواهيم و مأذون باشند به ما مي دهند. وقتي شفاعت مي كنند يعني از آن رزقي كه نزد امام است به ما مي خورانند. «لا نفاد لها و لا انقطاع» و در واقع به آن شأني كه نزد ايشان است و ما طالب آنيم ما را راه مي دهند.
«ابواب» توحيد يعني هر امامي «ابواب» است و از هر بابي وارد شويم سر يك گلستان و بر سر سفره امام مي نشينيم. شفاعت همه اين ابواب به دست امام است. در زيارات هم همين گونه است. از هر سلامي دري از آن باب به روي انسان گشوده مي شود. توجه به مقامات معصوم، توجه به همان «ابواب» است. مثلا در زيارات جامعه ده ها شأن معصوم ياد مي شود كه هر كدام بابي است به سوي خداي متعال و از هر بابي وارد شويم، آن باب، باب توحيد است. كساني كه از ائمه استفاده مي كنند برخي از باب رياضات و عبادات وارد مي شوند، برخي از باب محبت و رياضات حبّي و يا برخي از باب معارف وارد مي شوند و همه اين ها به يك جا كه همان چشمه جوشان امام است ختم مي شود.
شئون معصوم در قرآن
در قرآن شؤوني از خداوند براي معصومين عليهم السلام اثبات شده است و شؤوني از خداي متعال براي آن ها نفي شده است. شؤوني مثل اذن واعيه، جنب الله، يد الله، وجه الله و ... برخي از شؤوني است كه در روايات براي معصوم اثبات شده است و اموري مثل فرزندي نسبت به خداي متعال و شريك قرار گرفتن براي او، نفي شده است. اگر جهاتي را كه نفي شده است به معصوم نسبت دهيم غلوّ است و اگر آن جهاتي كه اثبات شده نفي شود به دليل ضعف در معرفت است. روايتي است كه مرحوم صدوق نقل كرده اند كه حضرت امير عليه السلام در اين روايت اسامي خودشان را در قرآن ذكر كرده اند.(3) اين اسامي از جمله همين جهات اثباتي است و همين موجب شده تا مرحوم بحراني كتابي در موضوع اسماء حضرت امير عليه السلام در قرآن نوشته اند(4) و در آن، هزار اسم را بيان كرده اند و البته جهات اثباتي بيش از اين مقدار هست. چنان كه در روايتي در ذيل آيه «وَ يَقُولُ الَّذينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهيداً بَيْني وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتاب»(رعد/43) اين مطلب بيان شده است. كفار، مقام مرسل بودن نبي اكرم را نفي مي كردند. خداي متعال به رسولش مي فرمايد «بگو من دو گواه دارم يكي خداوند و ديگري «من عنده علم الكتاب»». حضرت امير در ذيل اين آيه به سلمان مي فرمايند «من عنده علم الكتاب» من هستم. خداي متعال دعاي نبي اكرم را كه وسيله اي مي خواست تا ارتباط امت با «خداي متعال و رسولش» قطع نشود اجابت كرد و اين «وسيله» من هستم. يعني ارتباط با نبي اكرم جز از طريق «وسيله» براي ما ممكن نيست. حضرت امير در ادامه اين روايت به جناب سلمان مي فرمايند: «هر چه در قرآن از اين دست آيه و اشباه اين امور ديديد مقصود ما هستيم»(5) فلذا برخي مثل علي بن ابراهيم در مواردي كه شايد روايتي هم نبوده از امثال اين روايت تبعيت كرده اند و آيه را معنا نموده اند.
يك از مقامات حضرت زهرا همين است كه «ارخيت دونها حجاب النبوه»(6) يعني ايشان حقيقت نبوت را بدون پرده دريافت مي كنند. شايد معناي اين جمله كه فرمود «انما انت منذر و لكل قوم هاد» (رعد/7) همين است كه ما بايد هدايت رسول را از طريق ائمه بگيريم.
نفي رابطه فرزندي بين خداي متعال و اولياي الهي
برخي از نسبت ها بين خداي متعال و مخلوقات نفي شده اند. مثل اين كه «لم يلد و لم يولد»؛ سوره توحيد نسبت خداي متعال را بيان مي كند. امام سجاد عليه السلام فرمودند: چون خداوند مي دانست در آخر الزمان «مُتعمّقوني» مي آيند اين سوره را فرستاد كه هر كس وراي آن سخن بگويد هلاك مي شود. اين همان «متعمّقوني» هستند كه مذمّت شده اند.(7) همان طور كه راسخون در علم كساني اند كه در آن حيطه اي كه خداي متعال آن ها ر ا مكلّف نكرده است قدم نمي گذارند و تعمّق بيهوده نمي كنند.(8) مرحوم صدوق روايتي را از امام باقر عليه السلام نقل مي كنند كه ايشان مي فرمايند اگر كساني را پيدا مي كردم كه تحمل آن ر ا داشتند همه معارف را از «الصمد» نشر مي دادم.(9)
مرحوم صدوق در تفسير سوره توحيد آورده اند اهل بصره نامه اي به سيد الشهدا نوشتند و از معناي اين سوره پرسيدند حضرت فرمودند: «فلا تخوضوا في القرآن و لا تجادلوا فيه و لا تتكلموا فيه بغير علم فقد سمعت جدي رسول الله ص يقول من قال في القرآن بغير علم فليتبوأ مقعده من النار»(10) غور باطل در قرآن نكنيد، هركسي نمي تواند از اين دريا گوهر صيد كند. كسي بدون كشتي برود در اين دريا غرق مي شود. «ان الحسين مصباح الهدي و سفينه النجاه»(11) دو معنا دارد يك معنا اين است سيد الشهدا در درياي ظلماني و مواج ولايت اولياي جور كشتي نجاتند. معناي ديگر اين است كه وادي توحيد، بحر عظيمي است كه ورود به اين وادي بايد با سيد الشهدا باشد. كسي كه بدون علم، در مورد قرآن سخن بگويد محل اقامت او در آتش خواهد بود. ايشان در ادامه در توضيح معناي «صمد» مي فرمايند: خداي متعال معناي صمد را خودش توضيح داده و مي فرمايد: «إن الله سبحانه قد فسر الصمد فقال الله أحد الله الصمد ثم فسره فقال لم يلد و لم يولد. و لم يكن له كفوا أحد لم يلد لم يخرج منه شيء كثيف كالولد و سائر الأشياء الكثيفة التي تخرج من المخلوقين و لا شيء لطيف كالنفس و لا يتشعب منه البدوات كالسنة و النوم و الخطرة و الهم و الحزن و البهجة و الضحك و البكاء و الخوف و الرجاء و الرغبة و السأمة و الجوع و الشبع ...» از خداي متعال چيزي ساطع و خارج نمي شود. چه فرزند و موجود جسماني باشد و يا شي اي لطيف تر. بلكه خداي متعال عالم ملكوت را هم خلق كرده است. ولي اين عوالم هم مخلوق او هستند نه آن كه از او صادر شده باشند. ما ممكن است غصه دارشويم و يا خوشحال باشيم ولي اين امور لطيف هم از او صادر نشده اند. خداي متعال لطيف تر از آن است كه چيزي از او ساطع شود. بنابراين نمي شود گفت مخلوقين فرزند خدا هستند و الحمد لله به خاطر معارف اهل بيت، اين نوع پندار ها از شيعيان منتفي است.
نفي «شريك و رابطه شركات» بين اولياي الهي با خداي متعال
يكي ديگر از اموري كه (در نسبت بين خداي متعال و مخلوقات) از خداي متعال نفي شده، شريك داشتن است. فلذا معصومين هم شريك خداي متعال نيستند تا مستقل از خداي متعال چيزي به آن ها ارجاع داده شود. امام صادق عليه السلام فرمودند: مردم در عبادت و بندگي خدا عبد ما هستند ولي در مقام طاعت و گوش به فرمان بودن بنده ما هستند.(12)
اين نوع سلب ها در قرآن آمده است. بنابراين نبايد رابطه خدا و معصوم را به گونه اي تصوير كرد كه حتي در لطيف ترين شكل از خداوند صادر شده و يا از او جدا شده باشند. اما از سوي ديگر امام جنب الله، يد الله، اذن الله و... است. السلام علیک یا اباعبدالله...
پی نوشت ها:
(1) الكافي (ط - الإسلامية)، ج4، ص: 579
(2) الكافي (ط - الإسلامية)، ج1، ص: 184
(3) معاني الاخبار، ص58، حديث9
(4) كتاب «اللوامع النورانيه في اسماء علي و اهل بيته القرآنيه»
(5) بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، ج1، ص: 216
(6) إقبال الأعمال (ط - القديمة)، ج2، ص: 625 - زيارت حضرت زهرا سلام الله عليها
(7) الكافي (ط - الإسلامية)، ج1، ص: 91
(8) التوحيد (للصدوق)، ص: 56
(9) التوحيد (للصدوق)، ص: 92
(10) التوحيد (للصدوق)، ص: 91
(11) مثير الاحزان، ص4
(12) الكافي (ط - الإسلامية)، ج1، ص: 187