جلسه هشتم محرم 94 حسینیه حضرت زهرا(س) / بیان مقام عصمت ائمه در زیارت جامعه و مقام اعتصام بالله
تحلیل عصمت ائمه علیهم السلام
بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین و لعنة علی اعدائهم. در زیارت جامعه کبیره این تعبیر آمده است که: «وَ أَشْهَدُ أَنَّكُمُ الْأَئِمَّةُ الرَّاشِدُونَ الْمَهْدِيُّونَ الْمَعْصُومُونَ الْمُكَرَّمُونَ الْمُقَرَّبُونَ الْمُتَّقُونَ الصَّادِقُونَ الْمُصْطَفَوْنَ الْمُطِيعُونَ لِلَّهِ الْقَوَّامُونَ بِأَمْرِهِ الْعَامِلُونَ بِإِرَادَتِهِ الْفَائِزُونَ بِكَرَامَتِهِ»(1) تعبیر به عصمت در باب ائمه تعاریفی دارد و در باب آن بحث هایی شده است. امام هادی(ع) در زیارت غدیریه بیانی دارند که حدود عصمت ائمه در آن اشاره شده است. در آنجا آمده است که علی ع فرموده اند که تجمع مردم بر گرد من بر عزت من اضافه نمی کند و اگر متفرق هم شوند مرا ذلیل نمی کند. در ادامه حضرت این تعبیر را دارند که: «فَمَا تَنَاقَضَتْ أَفْعَالُكَ وَ لَا اخْتَلَفَتْ أَقْوَالُكَ وَ لَا تَقَلَّبَتْ أَحْوَالُك»(2) که سه خصوصیت برای حضرت ذکر می شود. همه افعال حضرت هماهنگ و موید و در یک مسیر هستند. روزی که 25 سال سکوت می کنند و روزی که در جنگ ها دست به قبضه شمشیر می برند اینها یک فعل هستند. در مورد غیرمعصوم افعال یکدیگر را نقض می کنند. مثلا یک غفلت آثار توده ای عبادت را در ما از بین می برد. یعنی یک فعل نقض افعال دیگر است. و این مسئله در حد بالاتر هم در مورد تصمیم های مهم زندگی است که اینها همدیگر را نقض می کنند و گاهی آخر عمر می بینیم چیزی در دست نیست. اما امام همه اعمالش یکی است.
و نیز اقوال امام هم مختلف نیست. متفکرین بزرگ و... کتابی که اول و وسط و آخر عمرش متفاوت است. حتی در یک کتاب مخالف حرف خودش در همان کتاب حرف زده است. اگر فراموش و غفلت نکند حداقل تبدل رای دارند. ولی امام حرف اول و آخرش یکی است. نکته این را هم قرآن بیان کرده است که: «وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فيهِ اخْتِلافاً كَثيرا»(نساء/82) معصوم علمش تدریجی الحصول نیست که فردایش با امروز و دیروزش متفاوت باشد.
و نیز احوال امام هم دگرگون نیست که روزی مشتاق به خدا باشد و روزی کسل باشد. خوب های ما هم رفت و برگشت دارند. در روایت ما آمده است که عده ای در نزد ائمه بیان می کردند که ما وقتی با شما هستیم حالمان خوب است و وقتی از شما فاصله می گیریم تقلب احوال داریم. (و لذا به ما گفته اند که در اوقات ادبار به خودتان فشار نیاورید) و البته این تقلب احوال یک امر جبری نیست بلکه به غفلت ها و... مرتبط است.
تحلیل ریشه عصمت و وحدت اعمال؛ بیان اول اعتصام بالله
اما ریشه ای افعال و اقوال و احوال امام در چیست؟ در همین بیان امام هادی(ع) می فرمایند: «اعْتَصَمْتَ بِاللَّهِ فَعَزَزْتَ، وَ آثَرْتَ الْآخِرَةَ عَلَى الْأُولَى فَزَهِدْت» یعنی دو خصوصیت در شما هست که موجب این هماهنگی شده است. اول اینکه شما معتصم به خدا هستید و دامن و حجزه خداوند را چنگ زده اید. کسی که در همه احوال معتصم به خداست، همه کارش در عصمت خدا حفظ می شود. مثل آبی که متصل به کر شده است و دیگر حفظ شده و متنجس نمی شود؛ بلکه پاک کننده می شود. کسی که اینگونه اعتصامی یافت عزت پیدا می کند. یعنی نفوذ ناپذیر می شود و چیزی در او اثر نمی کند.
شبیه این را در مورد مومن بیان فرموده اند که: «المومن کالجبل الراسخ لاتحرکه العواصف»(3) یعنی ایمان و رسیدن به نقطه ایمنی با خداوند متعال طوفان ها هم دیگر او را از پای درنمی آورد. طوفان ها و گردبادهای شیطان نه فقط او را تکان نمی دهد بلکه فقط گرد و غبار را از او بر می دارد. شیطان ابتدا با نسیم و... شروع می کند و اگر فرد جابجا نشود با طوفان ها جلو می آید. فرمود: «إِنَّ الَّذينَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ تَذَكَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُون»(اعراف/201) متقین آنهایی هستند که وقتی طوفان های شیطانی به آنها برخورد می کند نه فقط غرق نمی شوند بلکه متذکر شده به بصیرت می رسند.
پس معصوم وقتی معتصم به الله شد این عزت و نفوذناپذیری می آورد و چیزی جز فرمان خدا در او اثر نمی کند. معصوم اصلا یعنی کسی که بجز خدا با چیزی حرکت نمی کند. و شیطان سرمایه گذاری اصلی اش را هم بروی امام می کند که اگر کوجترین ترک اولی از او صادر شود همه از دست خواهند رفت. در جریان ائمه و مصیبت های آنها اینگونه است. ولی در آنها فقط اراده الهی اثر می کند و یک معنای جمله «محال مشیه الله» همین است که فقط مشیت خدا در آنها اثر می کند. پس این اعتصام باعث می شود هرنفوذی ولو به اندازه غفلت و نسیان در معصوم راه نداشته باشد. و لذا معصوم سهو هم ندارد و وقتی همه کارها در مسیر رضای خدا باشد سهو چه جایی دارد؟! سهو یعنی انسان کاری کند که از مسیر بیرون برود و البته متوجه نباشد. این معنا برای معصوم معنا ندارد. او کسی است که اعتصام دارد. کسی است که خدا از طرق او فعل انجام می دهد. کسی است که یدالله است (البته این حلول نیست) و تعابیر از این دست در زیارات و صلوات ها مفصل است مانند «احی به قلوب المیته» و... که اینها به این معناست که خدا محیی است و دارد کار را جلو می برد ولی بوسیله امام این کار می کند. خداست که عالم را از عدل پر می کند لکن بدست مبارک امام زمان(عج). حدیث قرب نوافل از همین مسئله بحث می کند که عبد به مقامی می رسد که خداوند دست و گوش و... او می شود. پس همه کارهای او کار خدایی است. امام با این مقاماتی که در ادله و ادعیه و زیارات ذکر شده است، معصوم هستند. آنها از مقام اعتصام خارج نمی شوند و لذا سهو معنا ندارد. و لذا اینکه این تعبیر بعض بزرگان که گفته اند که سهو نداشتن امام از غلو است؛ برای ما قابل فهم و پذیرش نیست. امام معتصم علی الاطلاق است.
بیان دوم؛ برگزیدن خدا و آخرت بر غیر
اما تعبیر دوم این است که امام آخرت را انتخاب کرده است که و بقیه عمدتا برعکس هستند. «بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَيَوةَ الدُّنْيَا * وَ الاَْخِرَةُ خَيرٌْ وَ أَبْقَى»(اعلی/16-17) البته تعبیر آخرت مراتبی دارد و برای امام آخرتش خود خداوند متعال است. امام در مناجات با خداوند فرمود: «يَا نَعِيمِي وَ جَنَّتِي وَ يَا دُنْيَايَ وَ آخِرَتِي»(4) یعنی امام در دنیا و آخرت با کسی جز خدا کاری ندارد. وقتی کسی اینگونه خداوند را انتخاب کرد دیگر زهد متولد می شود و رغبتی به چیزی و کسی ندارد. در روایت فرمودند: «عَظُمَ الْخَالِقُ فِي أَنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ مَا دُونَهُ فِي أَعْيُنِهِم»(5) و چنین کسی واضح است کسی را نمی بیند و فقط خدا را رویت می کند و لذا افعال و اعمال و اقوال او به وحدت می رسد. همه حرف های او از یک جاست و در یک مسیر است. «وَ مَا يَنطِقُ عَنِ الهَْوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْىٌ يُوحَى»(نجم/3-4) لذا گذشت که خداوند زبان و لسان اوست. اینکه امام قلب و اذن واعیه و جنب الله و.... تعبیر شده است همین است. خدا با قوای او در عالم کار و تصرف می کند و به تعبیری فرمود: «اسمائک التی ملات ارکان کل شیء» لذا با ایندو عامل است که به وحدت رسیده است. اعتصام به خدا کرده و از غیر رو بگردانده است و خدا را برگزیده است این فرد به فراغت و عزت می رسد و این همان عصمت است.
پی نوشت ها:
(1) من لا يحضره الفقيه، ج2، ص: 611 – زیارت جامعه کبیره
(2) المزار الكبير (لابن المشهدي)، ص: 268
(3) شرح الكافي-الأصول و الروضة (للمولى صالح المازندراني)، ج9، ص: 172 و نزدیک به این تعبیر درباره ائمه نقل شده است. الكافي (ط - الإسلامية)، ج1، ص: 455
(4) بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج91، ص: 148
(5) نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 303