جلسه یازدهم محرم 94 حسینیه حضرت زهرا(س) / مقام کهف بودن اولیاء الهی و حفظ شدن در محیط ولایت آنها
کهف بودن اهل بیت(ع) و جریان اصحاب کهف و مراحل حرکت آنها
بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین و لعنة علی اعدائهم. صلواتی که در از امام سجاد ع نقل شده است که در ظهرهای ماه شعبان خوانده می شود قسمت ابتدایی آن مختص ایام شعبان نیست و مستحب است قبل از همه نمازهای ظهر خوانده شود. در این صلوات صفاتی برای ائمه ذکر شده است که مهم است و البته در جاهایی دیگر هم بر این صفات اشاره شده است. در فرازی از آن آمده است که فرمودند: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدِ- الْكَهْفِ الْحَصِينِ وَ غِيَاثِ الْمُضْطَرِّ الْمُسْتَكِينِ وَ مَلْجَإِ الْهَارِبِينَ وَ عِصْمَةِ الْمُعْتَصِمِين»(1)
در باب کهف بودن اولیاء الهی با توجه به سوره مبارکه کهف چند نکته ای اشاره می شود. داستان اصحاب کهف در این سوره را خدا حکایت می کند. درابتدای آن اشاره شده است که قلوب آنها را ما گرفتیم و کمک شان کردیم که بتوانند قیام کنند و آن جامعه کاملا بت پرست اینگونه برای خدا بلند شوند و قیام کنند. که فرمود: «وَ رَبَطْنَا عَلىَ قُلُوبِهِمْ إِذْ قَامُواْ فَقَالُواْ رَبُّنَا رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ لَن نَّدْعُوَاْ مِن دُونِهِ إِلَاهًا لَّقَدْ قُلْنَا إِذًا شَطَطًا»(کهف/14) این قیان همان «ان تقوموا لله» است که بلند شدن از سر سفره دنیاست. حرف آنها این بود که رب و پروردگار ما رب همه عالم است و همه کاره ما اوست و ما بغیر از او کسی را به عنوان اله و معبود صدا نخواهیم زد. این دعا و صدازدن در قرآن همان صدازدنی است که با عبودیت و بندگی همراه است که در قرآن فرموده است: «وَ قالَ رَبُّكُمُ ادْعُوني أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرينَ»(غافر/60) و در مقابل قومشان بود که اخذ اله من دون الله کرده بود و البته برهانی و سلطان بین و آشکاری بر این کارشان نداشتند و این جوان ها این را دریافته بودند.
در ادامه قرآن می فرماید: «وَ إِذِ اعْتزََلْتُمُوهُمْ وَ مَا يَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ فَأْوُاْ إِلىَ الْكَهْفِ يَنشُرْ لَكمُْ رَبُّكُم مِّن رَّحْمَتِهِ وَ يُهَيئِّْ لَكمُ مِّنْ أَمْرِكمُ مِّرْفَقًا»(کهف/16) که باید شما از اینها کناره گیری کنید و از آلهه آنها هم باید دوری کنید و بعد ماوای خودتان را کهف قرار دهید و پناهی پیدا کنید (که دست آنها هم نباید بشما برسد و فقط کناره گیری کافی نیست بلکه پناهگاه هم نیاز دارید) که در این حالت خدا رحمت خودش را بر شما منتشر می کند و کمکی برای شما فراهم می کند. در مقابل این دستور خداوند هم اینها کاری که کردند امتثال امر الهی بود که گفتند: «إِذْ أَوَى الْفِتْيَةُ إِلىَ الْكَهْفِ فَقَالُواْ رَبَّنَا ءَاتِنَا مِن لَّدُنكَ رَحْمَةً وَ هَيئِّْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَدًا»(کهف/10) یعنی پناه بردند و بدنبال هدایت و صلاح از جانب خداوند بودند.
بررسی جریان شرک در محیط مسلمانان و شرک نوین
جریان کلی عالم همین است. در فضای بت پرستی و سنگین عالم اگر کسی متوجه شد و بطلان این شرک را دریافت باید قیام کند و اعتزالی داشته باشد و بعد پناهگاهی اخذ کند. تفسیر این آیات بر اصحاب کهف است و تاویل آن بر اهل بیت علیهم السلام است. اگر شما بعد از رحلت رسول الله(ص) را تحلیل کنید همین جریان است. از نو دوباره احیاء بت پرستی می شود که فرمودند: از منبر من بوزینه ها بالا می روند و امت را به قهقرا برمی گردانند. رسول الله(ص) قلوب را به وادی پرستش خداوند هدایت کرده بودند و عده ای این جریان را برمی گردانند و بت پرستی را احیاء می کنند. در قرآن اینگونه تعبیر شده است که: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْداداً يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ»(بقره/165) که در روایت توضیح داده شده است که اینها اولیاء فلان و فلان هستند که آنها را مثل خدا یا بیشتر دوست دارند. ریشه اصلی بت پرستی هم همین پذیرش اولیاء طاغوت است و البته ساخت چوب و سنگ و... دست همانهاست. و بعد حضرت در همین روایت شاهد می آورند که بت اصلی خود اینها هستند آیه بعد است که فرمود: «إِذْ تَبَرَّأَ الَّذينَ اتُّبِعُوا مِنَ الَّذينَ اتَّبَعُوا وَ رَأَوُا الْعَذابَ وَ تَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْبابُ» یعنی همه ائمه از تابعین خود تبری می جویند بجز یک امام که آن خلیفه الله است که علی علیه السلام خواهند بود.(2)
پس این فرهنگ بت پرستی بعد از رسول بطور پیچیده ای دوباره زنده می شود که روایت فرمود: «ارْتَدَّ النَّاسُ إِلَّا ثَلَاثَةَ نَفَر»(3) یعنی طواغیت مردم را برگرداندند و آنها هم برگشتند. در این فضای سنگین تاریکی، وظیفه ما اول بلند شدن و قیام است و باید پرستش غیر را کنار بزنیم. برای رسیدن به این توحید راه تمسک به اولیاء الهی است. صراط مستقیم تا پیدا نشود در وادی بت پرستی خواهیم ماند. این صراط امام است و در روایات مکرر این معنا اشاره شده است. در گام بعدی فاصله گرفتن از مشرکین و بت پرستان است و پناه به کهف بردن است. رسیدن به این کهف هم رسیدن به مقام محفوظ است که کسی دستش به شما نرسد. اگر کسی اعتزال کند ولی به کهف نرود باز از چنگ آنها در امان نیست و به نحو دیگری او را خواهند گرفت. دستگاه شیطان پیچیده است و راه های مختلفی را در ضلالت طی خواهد کرد. این شیطان اهل نمازی است که دو رکعت آن چهار هزار سال طول می کشیده است. حرف های او با پیامبران خدا را می بینید تعجب می کنید. مثلا به حضرت ابراهیم می گوید این خواب بود تو دیدی و معلوم نیست حجت باشد! یا اینکه اگر تو پسرت را ذبح کنی این سنت بین مردم می شود و... پس نجات از این طرح ها باید به کهف رفت.
محافظت در کهف ائمه و معنای آن
کهفی هم که ما را حفظ می کند وجود مقدس امام است. و باید در این محافظت توجه کرد که قرار نیست سفره دنیایی که آنها پهن کرده اند هم حفظ می شود. بله این هست که: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْض»(اعراف/96) و با تقوی درهای آسمان و زمین باز می شود. (مانند دوره ظهور) لکن این سفره مختصات دیگری دارد و شبیه به فضای دنیایی که امروز پهن شده است، نیست. از این سفره دنیا باید فاصله گرفت. این جوانان در سوره مبارکه کهف هم افرادی بانفوذ و از طبقات بالای اجتماعی بودند لکن این اعتزال و بلند شدن از سر این سفره را باید انجام می دادند. این فاصله گرفتن شان کارشان را درست کرد.
یعنی حفظی که در این کهف رخ می دهد بر محور توحید است. آیا سیدالشهداء کهف اصحاب خود نبودند؟ بله اینها را در محیط توحید حفظ کردند و داشته های بسیار بلند و گرانبهایی به آنها دادند. حبیب و زهیر و... اینگونه در این کهف استفاده کردند. آیا امام اهل بیت خودش را نجات نداد و به اخلاص و توحید محض نرساند؟! طوفانی که در سقیفه بپا شده بود ذره ای به آنها آسیب وارد نکرد. بله به حسب ظاهر بلاهایی البته بر اینها وارد می شود ولی کهف قرار نیست جلوی اینجور آسیب ها را بگیرد. قرار نیست در این کهف سفره دنیا پهن باشد. خود این کهف که امام باشد آیا سرش بر نی نرفته است!؟ پی این سیر در کهف با بلاها همراه می شود و اصلا کسی که به این کهف نزیکتر شود بلای بیشتری هم خواهد داشت که قرار است رشد کند و سیر توحیدی داشته باشد. السلام علیک یا اباعبدالله...
پی نوشت ها:
(1) مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج2، ص: 828 – صلوات شعبانیه
(2) الكافي (ط - الإسلامية)، ج1، ص: 374
(3) الإختصاص، النص، ص: 10