آثار حکومت اهل نفاق بر جامعه
بعد از رحلت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه واله وسلم در دنیای اسلام اتفاقاتی رو نما شد. همان کسانی که به درب خانه علی علیه السلام هجوم آوردند و از حضرت خواستند که مسئولیت حکومت و خلافت را برعهده بگیرد، همان ها به شکل های مختلف در برابر حضرت صف بندی و صف آرایی کردند و یا اینکه از حضرت کناره گرفتند. جنگ اساسی که حضرت داشتند جنگ با معاویه و خوارج و همچنین با اصحاب جمل بود. نتیجه این سه جنگ به قدرت رسیدن معاویه پس از امیرالمومنین علیه السلام است. در زمان معاویه هم اتفاقات زیادی در دنیای اسلام افتاد. (این فرد سیاستمدار در عرب معروف است و گاهی آنقدر در سیاست های ظاهری و دنیایی خودش موفق بوده که کم کم برای طرفداران امیرالمومنین علیه السلام تردید شده بود که علت شکست حضرت شاید این باشد که حضرت مثل معاویه سیاست مدار نیستند. لذا از حضرت نقل شده که حضرت فرمودند: اگر تقوا مانع من نمی شد من از همه ی این ها به این کارها آشناترم. منتهی من اهل این بازی ها نیستم.) برای نفی فضایل اهل بیت علیهم السلام دستور به جعل روایات داد و بالعکس در جعل فضیلت برای دیگران و شخصیت سازی در مقابل امیرالمومنین و اهل بیت علیهم السلام بسیار تلاش کرد. بسیاری از احادیثی که در کتب معتبر و صحاح اهل سنت موجود است براساس مدارک قطعی تاریخی از مجعولات در زمان همین معاویه است. معاویه دستور داد به نفع بعضی از صحابه روایت جعل کنند و به همین سبب اگر در منابع روایی روایاتی دیده می شود که با شأن اهل بیت هماهنگ نیست و تنقیص هایی را بیان می کنند در دوره ی معاویه جعل شده اند. علاوه بر این کار دستور داد هر کجا دوستی از دوستان اهل بیت علیهم السلام که شناخته شده است تحت تعقیب قرار داده شوند. اصحاب امیرالمومنین علیه السلام تحت تعقیب یا در زندان و یا کشته می شدند. در دوره ی امام حسن علیه السلام هم برخلاف تعهدی که در قرارداد با امام حسن مجتبی علیه السلام داشت خلافت را تبدیل به یک حکومت سلطنتی و موروثی کرد و برای یزید بیعت گرفت. بعد هم این سنت غلط باقی ماند وحکومت و خلافت اسلامی شکل موروثی پیدا کرد.
عاشورا ثمره افول معنویت در جامعه اسلامی
در چنین جامعه ای که معنویت افول کرد و دنیا محور شود همه طور حادثه ممکن است اتفاق بیافتد. حادثه ی عاشورا هم اتفاق می افتد. جریان عاشورا از طرف دشمن محصول نفی معنویت در جامعه است. وقتی معنویت در جامعه افول کرد و میل به دنیا در آن محور شد حادثه ی عاشورا اتفاق می افتد. این هایی که در حادثه ی عاشورا آمدند و دستشان به خون سیدالشهدا ارواحنا له الفدا آلوده شد این ها یا دنیایی داشتند که می خواستند بدست بیاورند یا ترس از دست دادن دنیایی را داشتند که در اختیارشان بود. یا به فکر این بودند که به ریاست و مقام وغنیمت برسند و یا می ترسیدند ابن زیاد اموال و امکاناتی را که دارند از آن ها بگیرد. در جامعه ای که دنیا اصل شود خوف و طمع مادی موجب می شود انسان سیدالشهدا علیه السلام را هم به شهادت برساند و بعد هم کار خود را توجیه کند و روبه قبله بایستد و نماز بخواند.
چرا حادثه ی عاشورا اتفاق افتاد؟ زمانی که انحراف در اصلی ترین مسئله یعنی خلافت الهیه باشد احتمال چنین حادثه ی را باید داشت. اول، از جامعه معنویت رخت می بندد و بعد برای دنیا طلبی همه کاری انجام می شود.
این ها اگر چه قیافه مقدس هم به خوشان بگیرند موید ابلیس هستند. اگر کسی در موقعی که امیرالمومنین علیه السلام با معاویه درگیر است قرآن بخواند این قرآن خواندن او هم ممکن است از هر گناهی بدتر باشد. این قرآن خواندن توجیه تنها گذاشتن حضرت است. این کار خود را مقدس نشان دادن و تخطئه کردن حضرت امیر است. لذا وقتی ما جرای حکمیت اتفاق افتاد خوارج، ابوموسی اشعری را انتخاب کردند. گفتند این آدم صالح است نه مالک اشتر و نه ابن عباس. مهمترین عبادتی که انسان باید انجام بدهد که اگر این عبادت را خوب انجام داد همه ی گناهانش قابل بخشش است (اگرچه مومن هیچ گناهی نباید بکند. گناه هیچ توجیهی ندارد. بقول بزرگواری که می فرمود: غیراز معصوم هیچ کس در دم و دستگاه خدا ارزش ندارد. چون گناه کرده و لو یکبار، کسی که گناه کرد ارزش ندارد. انسان نباید گناه بکند گناه آدم را از اعتبار ساقط می کند.) عبادت تسلیم بودن به ولایت الهیه است. این مهمترین امتحانی است که خداوند از هر فرد و از هر جامعه ای می گیرد. این سخن روح خطبه ی قاصعه امیرالمومنین علیه السلام است که از طولانی ترین خطبه های حضرت است. حضرت همین هشدار را در آن خطبه می دهند و در ذیل خطبه خودشان را معرفی می کنند و مقام و موقعیت خودشان را می گویند. در صدر خطبه هم مردم را توجه می دهند که مردم خدای متعال شما را با من امتحان می کنند.
دشمن آن ها را با ریسمان بست و در خیابان های شام گرداند. به آن ها سنگ زدند و ناسزا گفتند. در مجلس مجلل یزید که یزید لعنة الله علیه و سران دیگر بودند زینب کبری علیها السلام در همان مجلس فرمود: ای برده زاده،عادلانه است نوامیس رسول خدا را همراه نامحرم ها کرده ای. حجاب از صورتشان برداشته ای و زنان خودت را پشت پرده نشانده ای. این یعنی عزت، این عزت از شعاع عزت خداوند است. ولی هیچ کسی حق ندارد در مقابل خداوند متعال احساس عزت بکند. «إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ»[4]. هرچه هست امر توست ما چه کاره هستیم. کمترین احساس عزت در مقابل خدای متعال منشاء ذلت است. اینجا جایی است که خدای متعال به احدی اجازه ابراز وجود نداده است. ابلیس چند هزار سال عبادت کرد تا آسمان چهارم رفت و همنشین ملائک شد. در برخی نقل ها هست که معلم برخی ملائکه شد. ولی به خاطر منم گفتن بیرونش کردند. کسی حق ندارد پا به حوزه ی کبریایی حق دراز بکند.
وقتی انسان از اینجا شروع کرد که انسان خود مدار بشود و در مقابل خداوند و خدامداری بشود انسان مداری؛ این دفاع از انسان نیست این نفس اماره است. جنبه حسی و غریزی انسان را اصل قرار می دهند نه اعماق و لایه های باطنی انسان که فطرت انسان است. دروغ می گویند انسان مداریست، نفس مداریست . اومانیسم یعنی نفس مداری محور بودن، نفس اماره بالسوء. این نظریه در غرب که الان نظریه رسمی است در تاریخ سابقه نداشته الا در یک قوم (قوم لوط) که خدای متعال می فرماید سنگسارش کردیم.
مردم خوب می فهمیدند که امیرالمومنین علیه السلام کیست. بحث نفهمیدن نبوده است. «السَّلامُ عَلَى حُجَّةِ اللَّهِ الْبَالِغَةِ»[12]. چون امیرالمومنین علیه السلام حجت را تمام کرد و ایشان حجتشان رساست. مگر ندیده بودند که امیرالمومنین در خیبر را به تنهایی از جایش کند؟ شجاعت های امیرالمومنین در راه دین را نشنیده بودند؟ شجاعت های امیرالمومنین ندیده بودند و ندیدند در این ماجرا ایستاده و سکوت کرده و دستانش را بسته اند؟ در این مهمترین امتحان خدا پا را به عرصه کبریایی خدا دراز کردند. خداوند فرمودند: « إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ»[13]. من این را ولی شما قرار دادم «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ وَ هُوَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ علیه السلام أَخِي وَ وَصِيِّي»[14]. ولی مردم گفتند: نه، ما زیر بار این نمی رویم. یعنی خدایا ما زیر بار نمی رویم. آن بزنگاهی که شیطان در کمین نشسته همین جاست. شیطان خودش وقتی سجده نکرد به تعبیر من خدای متعال فرمود: حالا اگر به امیرالمومنین سجده بکنی جای تو در بهشت است و الا بفرما بیرون. شیطان گفت: شش هزار سال عبادت کردم. این حرف شیطان نفس پرستی است. بهشت جای امیرالمومنین و دوستان امیرالمومنین است. وقتی خدای متعال بیرونش کرد شیطان گفت: من هم می روم سر راه می نشینم «لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَكَ الْمُسْتَقيمَ»[15]. مسلمین را به بی راهه ها می کشم. مرحوم فیض(ره)در تفسیر صافی نقل کرده امام صادق علیه السلام فرمودند: اینجا اهدنا الصراط المستقیم، یعنی امیرالمومنین، یعنی سر راه امیرالمومنین می نشینم نمی گذارم در خانه امیرالمومنین بروند و همین کار را کرد و موفق هم شد. همان جایی که باید بنشیند نشست. ابلیس، نفس انسان را هدف قرار می دهد. می گوید خودت از علی چه کمتر داری؟ وقتی کسی در این امتحان شکست خورد و نفس خود را محور قرار داد بر اینکه من حق دارم برای خودم سرنوشت تعیین کنم. (این حرف هایی که این روزها زده می شود).
امیرالمومنین علیه السلام در زیارت غدیریه فرمودند: «لا تَزِيدُنِي كَثْرَةُ النَّاسِ حَوْلِي عِزَّةً وَ لا تَفَرُّقُهُمْ عَنِّي وَحْشَةً وَ لَوْ أَسْلَمَنِي النَّاسُ جَمِيعا لَمْ أَكُنْ مُتَضَرِّعا اعْتَصَمْتَ بِاللَّه». مردم دور من جمع بشوند بر عزت من علی اضافه نمی شود، اگر هم پراکنده بشوند وحشت مرا بر نمی دارد. چرا؟ چون «اعتصمت بالله ...». کسی که با اتصال به خدای متعال به عزت رسید دیگر آمد و رفت مردم چه تاثیری بر او می تواند داشته باشد؟ مردم بیایند بر عزت او اضافه نمی شود و بروند بر عزت او اضافه نمی شود. «إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَميعاً»[16]. دیگران عزتی ندارند که به عزت امیرالمومنین اضافه بکنند الا خدا که علی علیه السلام هم وصل به سرچشمه است.
سیدالشهداء تنها مدافع اسلام
وقتی معنویت در جامعه از بین رفت کم کم پرچم داران کفر وابلیس که با رسول الله درگیر بودند به خیال خودشان خواستند در یک نقطه ای کل ماجرا را تمام کنند و آن اینکه یک خط بطلان روی همه ی اسلام بکشند. گفتند از سیدالشهدا بیعت می گیریم و اگر بیعت نکرد گردن او را می زنیم و کار تمام می شود و دیگر کسی نیست از اسلام دم بزند. اگر اسلام مدافعی داشته باشد همین یک نفر است این را هم از سر راه بر می داریم. ولی وقتی جنگ راه انداختند معلوم شد چه کسی بازنده و چه کسی برنده است. ابلیس در همان گودی قتلگاه فهمید قافیه را باخته است. فهمید حریف لشگر خدا نمی شود. تعبیر قرآن است که «يُريدُونَ لِيُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ»[17]. می خواهند با دهانشان نور خدا را خاموش کنند مگر می شود؟ در روایات آمده نورالله یعنی امیرالمومنین، یعنی ولایت امیرالمومنین علیه السلام . نورالله یعنی ولایت رسول الله و اهل بیت علیهم السلام . می خواهند با دهانشان نور خدا را خاموش کنند و خدا کار را تمام می کند. خدای متعال در جای دیگر به پیامبر می فرماید: ای پیامبر همه ی این ها در مقابل تو صف کشیدند تو هم خوب می دانی که خدا با توست. «يا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَسْبُكَ اللَّهُ وَ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنينَ»[18]. امیرالمومنین با توست این کفایت می کند. از امیرالمومنین علیه السلام سوال شد افضل و سرآمد فضائل شما چیست؟ فرمودند: آیه ی شریفه «وَ يَقُولُ الَّذينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهيداً بَيْني وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ»[19]. پیامبر آن هایی که اهل ایمان نیستند (کفار) می گویند تو رسالتی نداری. به آن ها بگو من دوتا گواه دارم و همه ی کار من با این دوتا تمام می شود. «قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهيداً بَيْني وَ بَيْنَكُمْ». یکی خداوند است که بین من و شما حاکم است. (بعد معلوم می شود که من رسول هستم یا نه. چون شاهد وقتی دادگاه می آید حق را اثبات می کند و حق تنجیز می شود.) یکی هم «وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ». کسی که همه ی علم کتاب پیش اوست. (که به تعبیر امام صادق علیه السلام یک قطره از آن پیش عاصف بن برخیا بود که تخت بلقیس را در یک چشم بر هم زدن پیش حضرت سلیمان آورد و همه ی علم الکتاب در اختیار امیرالمومنین بود.) کسی که نفوذ بر همه ی عوالم دارد پیش من است. وقتی امیرالمومنین کفه ی ترازوی رسول الله است وقتی سیدالشهدا، صدیقه ای کبری، امام حسن مجتبی و امام زمان علیهم السلام در کفه ی ترازوی رسول خداصلی الله علیه واله وسلم هستند دیگر رسول خدا به چه احتیاج دارد. وقتی امام زمان بیایند معلوم می شود ابلیس برنده است یا حضرت؟ در برخی روایات هست که حضرت گردن ابلیس را می زند. همان چیزی که زینب کبری علیها السلام در مجلس یزیدلعنة الله علیه فرمود: هر کاری می خواهید بکنید و هر کیدی دارید بکار ببرید. «فَكِد كَيْدَك واسْعَ سَعْيَك، فَواللَّهِ لا تَمْحُو ذِكْرَنا، وَ لا تُميتُ وَحْيَنا...»[20]. تو نمی توانی نام سیدالشهدا را از بین ببری. تو کوچک تر از آن هستی که نام سیدالشهدا را از بین ببری. تو می توانی به لب و دندان حضرت بزنی و همین هم نام او را زنده می کند. این هم طرح خود سیدالشهدا هست که سر مطهرش را ببرند و اگر نمی خواست چه کسی می توانست سر مبارک او را چهل منزل بگرداند. راضی شد به رضای الهی که کار را تمام کند و ماجرایی در عالم شکل داد که جایی در عالم برای سوال باقی نماند. لذا حادثه ی عاشورا طوری شکل گرفته که احدی نتوانسته تحریفش کند. حضرت طوری اقدام کردند که دیگر رویشان نمی شود بگویند: یزید هم اجتهاد کرده. جایی برای ان قلت باقی نگذاشته است.
ذکر مصیبت: قاسم بن الحسن علیه السلام
مرحوم آقا میرزا آقاجواد تبریزی در المراقبات وقتی مراقبات ماه محرم را نقل می کنند می گوید وقتی کسی برای رسول الله صلی الله علیه واله وسلم و اهل بیت عصمت وطهارت و امام حسین علیه السلام عزاداری می کند باید یک مقدار برای خودش خلوت داشته باشد. اوقات خودش را فارغ کند و بتواند برای سیدالشهدا عزاداری بکند. واقعا حادثه ی عظیمی اتفاق افتاده است. درست است سیدالشهدا ارواحنا له الفدا همه تاریخ را بیمه کرد و هرچه آدم خوب بود از دست شیطان نجات داد ولی به قیمت گرانی تمام شد. جلوی چشم او به حرم او حمله کردند. سر مطهرش بالای نیزه بود و می دید عزیزانش را تازیانه می زنند. این اسلامی که بدست ما رسیده به قیمت اسب تاختن بر بدن سیدالشهدا و اسارت زینب کبری علیها السلام تمام شد.
[1].[2].[3].[4].
الكهف/ 110[6].
[8].[9].
عيون أخبار الرضا عليه السلام/شيخ صدوق/ ج 2/ زيارة أخرى جامعة للرضا علي بن موسى ع و لجميع الأئمة ع ..... ص : 272
البقرة/ 34[12].[13].
الإحتجاج على أهل اللجاج/ احمد بن على طبرسى/ ج 1/ احتجاج النبي ص يوم الغدير على الخلق كلهم و في غيره من الأيام بولاية علي بن أبي طالب ع و من بعده من ولده من الأئمة المعصومين صلوات الله عليهم أجمعين ..... ص : 55
الأعراف/ 16[16].
يونس/ 65
الصف/ 8[19].
زمينه هاى قيام امام حسين(ع)/ جمعى از نويسندگان/ ج 2/ زينب كبرى(س) ..... ص : 276
الأنفال/ 37[22]. مفاتيح الجنان/ شیخ عباس قمی/ أول زيارت عاشوراء معروفه است ..