كارشناس:حجت الاسلام والمسلمين میرباقری
تاريخ پخش: 93/05/04
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
آمدیم از سفر دور و دراز رمضان * * * پی نبردیم به زیبایی راز رمضان
هر چه جان بود سپردیم به آواز خدا * * * هر چه دل بود شکستیم به ساز رمضان
سر به آیینهی الغوث زدن در شب قدر * * * آب شد زمزمهی راز و نیاز رمضان
دیدم این قدر همان آینهی خلصناست * * * دیدم آینه هم از سوز و گداز رمضان
بیش از این ناز نخواهیم کشید از دنیا * * * بعد از این دست من و دامن ناز رمضان
نکند چشم ببندم به سحر های سلوک * * * نکند بسته شود دیدهی باز رمضان
صبح با بادهی شعبان و رجب آمده بود * * * آن که دیروز مرا داد جواز رمضان
شام آخر شد و با گریه نشستم به وداع * * * خواب دیدم نرسیدم به نماز رمضان
شریعتی: سلام میگویم به همهی بیننده های خوبمان، خانمها و آقایان هنوز هم با هم داریم لقمه لقمه نخوردن و جرعه جرعه ننوشیدن و بال بال آسمانی شدن را تجربه میکنیم، طاعات و عباداتتان قبول باشد خیلی خیلی خوش آمدید به سمت خدای امروز ما خیلی افتخار دادید برنامهی امروز را هم با احترام تقدیم نگاه دریایی شما بکنیم، حاج آقای میرباقری سلام علیکم و رحمه الله خیلی خوش آمدید طاعات شما هم قبول باشد ان شاء الله.
حاج آقا میرباقری: علیکم السلام و رحمه الله، خدمت شما همهی همکاران عزیز و ارجمندتان بینندگان محترم و گرامی عرض سلام دارم و امیدوارم که همه از سفرهی ماه رمضان بهرهی کاملی را برده باشیم.
شریعتی: مبارک رمضان هم رو به اتمام است ان شاء الله از این باقی ماندهی ماه مبارک رمضان نهایت استفاده را بکنیم حتما ما را دعا بکنید، قراری است که همهی سمت خدایی ها با هم داریم و ما را حتما دعا خواهند کرد. در ادامهی بحثمان در ادامهی تفسیر سورهی مبارکهی عصر و نکات لطیفی که از این سوره ما شنیدیم با توجه به این که هفتهی قبل هم خدمت دوستان نبودید به مناسبت حضرت علی علیه السلام یک جمع بندی را و یک خلاصه و چکیدهای را از نکات جلسهی قبل بفرمایید و ان شاء الله بحث امروز را آغاز میکنیم.
حاج آقا میرباقری: بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین و لعنه علی اعدائهم، این سوره مثل بقیهی سوره ها با بسم الله شروع میشود که اذن دخول سوره است و بهرهمندی از سوره با ورود بسم الله الرحمن الرحیم است، بعد از بسم الله اولین آیه سوگند و قسم به عصر است والعصر که عرض کردیم عصر معنی لغویاش معنی فشار یا فشردن برای رسیدن به یک محصولی است مثل این که میوهای را فشار میدهید که آب آن را تحصیل بکنید، یا معنای دومی به نام زمان دارد یا استعمالش در زمان دهر هم به مناسبت همان معنای اول است، که عرض کردیم بعضی محققین مثل علامه مصطفوی اینطور فرموده بودند اما مصادیقی هم که برای عصر گفته شده یکی توجه به دورانهای مختلف تاریخ اجتماعی بشر است یا دورانهای مختلف عمر انسان از طفولیت تا پیری یا مقصود دوران ظهور اسلام و ظهور نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است که سرآغازی است در زندگی تاریخی بشر، یا در بعضی روایات آمده مقصود دوران ظهور حضرت است که باز دورهی شکوفایی توحید و تحقق توحید در عالم است و مصادیق دیگر هم برای این عصر گفتهاند. نظر علامه بزرگوار طباطبائی را اشاره کردیم که ایشان عصر را به معنی دوران نبی اکرم و دوران ظهور و تجلی اسلام و دوران آغاز غلبهی حق و ظهور و غلبهی حق بر باطل میدانند که در دورهی امام زمان علیه السلام این به انجام میرسد خدای متعال به این دوران سوگند خورده است البته ربط بین این سوگند با ادامهی تفسیرشان را خیلی بیان نکردهاند من هم چیزی عرض نمیکنم، بعد فرمودهاند ان الانسان لفی خسر میفرماید همهی انسانها در خسارتاند، الا یک دسته که چهار تا صفت دارند آمنو عملو الصالحات تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر و علت خسارتشان هم ایشان این طور بیان کردند فرمودند به خاطر این که ما اولاً ابدی هستیم این طور نیست که عمرمان شصت سال باشد و استعدادمان فقط در حد غرایزمان باشد و استعدادهای نامتناهی داریم و عوالمی را طی میکنیم و میمانیم، منتهی این عالم دنیا عالم ویژهای است که سرنوشت آن بینهایت در این مدت کوتاه درست میشود این وقتی این دو تا معین شد اگر کسی در این فرصت کوتاه به خدای متعال رسید و ایمان به حضرت حق آورد و به لوازم این ایمان که ایمان به آخرت است ایمان به نبوت و انبیاء و کتب و ملائکه است ایمان آورد و بعد هم به طبع این ایمان اعمالش را متناسب با بندگی خدای متعال و با توحید کرد که عمل صالح عمل متناسب با همان ایمان و توحید است و این همهی اعمال صالح را هم انجام داد هیچ عملی را فروگذار نکرد این انسان انسان رابع است مابقی یا خسارت کفر دارند اصلاً به ایمان نرسیدند یا اگر وارد وادی ایمان شدند خسارت نوعی فسق و نوعی تنبلی و نوعی کم گذاشتن از عمل را دارند آنهایی که ایمان کامل دارند و همهی اعمال صالحه را انجام میدهند نه خسارت کفر دارند و نه خسارت فسق و ضعف در ایمان، تناسبش با دو جملهی بعد چیست؟ تواصو بالحق و تواصوا بالصبر یکی این که میفرمایند تواصی به حق و صبر هم از مصادیق همان عملوا الصالحات است این ها هم عمل صالحاند منتهی تاکید بر این دو تا به خاطر نقش خاصشان است در نجات انسان از خسارت و بعد توضیح میدهند یک نکتهای را که چرا این دو تا به خصوص ذکر شده است؟ میفرمایند به خاطر این که آن کسانی که به مرحلهای میرسند که ایمان میآورند همهی اعمال صالح را انجام میدهند در مرحلهی شرح صدر برای اسلام اند. شرح صدر اسلام همین مرحلهای است که انسان خدای متعال به او نورانیتی داده قلبش آماده شده است حقیقت اسلام را پذیرفته کسی که حقیقت اسلام را میپذیرد هم ایمان کامل دارد هم همهی اعمال صالحه را دارد مقام تسلیم محض است مقام سلم اسلام است، آن هم اسلام کامل نه مرتبهی اول اسلام، بنابراین این آدمی که همهی ایمان و عمل صالح را دارد همان آدمی است که «شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ» (زمر/22) و به تعبیر قرآن کسی که در این مقام است که شرح صدر پیدا کرده و حقیقت اسلام در قلبش ظهور پیدا کرده مقام بندگی کامل دارد مقام تسلیم محض دارد این آدم به یک نکتهای میرسد به تعبیر خود مرحوم علامه اهتمام خاص به ظهور سلطنت حق و گسترش سلطنت حق پیدا میکند، این دیگر ایمان را فقط برای خودش نمیخواهد کسی که ایمانش کامل نیست ممکن است فقط دنبال ایمان خودش باشد انبیاء دیدهاید هیچ وقت به ایمان خودشان قانع نیستند میخواهند همه را همراه کنند نمیخواهند احدی رنج شرک را ببرد نمیخواهند احدی خاسر باشند میخواهند همه رابع باشند میگویند انسان اگر به مرحلهی کمال ایمان و عمل صالح رسید که آمنوا و عملو الصالحات یعنی همین این هم که مطلق آمده میخواهد بگوید همهی مراتب ایمان و همهی عمل صالح کسی که به این جا رسید ایمانش کامل شد همهی اعمال صالحه را دارد قلبش فکرش جوارحش عمل صالح انجام میدهد، فروگذار نمیکند، در مقام شرح صدر للاسلام است مقام تسلیم محض دارد دیگر به شرح صدر رسیده است این آدم دیگر به ایمان خودش قانع نیست دنبال این است که این حقیقت و سلطنت الهی بسط پیدا کند همه بشوند بنده و همه رابع شوند و هیچ کسی خاسر نباشد در دعای ابوحمزه شب های خوانده ایم به خدا عرضه میداریم «اِنْ اَدْخَلْتَنِي النّارَ فَفي ذلِكَ سُرُورُ عَدُوِّكَ» خدایا اگر من را جهنم ببری دشمنت که شیطان است خوشحال میشود «وَإِنْ أَدْخَلْتَنِی الْجَنَّةَ فَفِی ذَلِکَ سُرُورُ نَبِیِّکَ» هر یک نفری که بهشت ببری قلب پیغمبرت را شاد کردهای یعنی خوشحالیاش در این مرحلهاست با هدایت آدمها خوشحال میشود یک آدم را بیاورد خوشحال میشود یک آدم از دست برود غصه میخورد «عزیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ»، کسی که در مرحلهی کمال ایمان و عمل صالح است اهل تواصی به حق و صبر میرسد این طور نیست که به ایمان خودش قانع شود میخواهد همه را در راه بیاورد لذا دائماً آدمهایی که در این مقام هستند به هم توصیه میکنند. این بیان نورانی ایشان است جای بحث هم دارد ولی خب بیان دقیقی است شاید هم بشود این معنا را به عنوان یکی از معانی سوره به قرآن نسبت دهیم. یک معنای دیگر که بعضی از عزیران اساتید بیان کردهاند رحمت خدا بر ایشان باد این است که توضیح دادند، گفتند مقصود از عصر ادوار زندگی انسان است زندگی اجتماعی بشر. عصرهای مختلفی که میگویند از دورانی که ساده ترین زندگی را داشته تا دوران پیچیدگی زندگی تا دوران تجدد و عصر فضا و امثال این ها. همهی ادوار زندگی بشر از طفولیت که ناتوان است تا دورهی جوانی و پیری که دوباره ناتوان میشود سوگند به همهی این اعصار، غرض از این قسم ها چیست؟ چون میخواهد توضیح دهد که انسان خاسر است میخواهد بگوید این عصر ها هیچ کدام مقصر نیستند نه آن عصر تقصیر خسارت من مربوط به دورانها نیست کما این که ربح من هم به دورانها مربوط نمیشود ربح و خسارت انسان مربوط به ایمان و عمل صالح است.
شریعتی: در واقع این که چرا به عصر قسم خوردهاست و این عصر با آیهی بعدی چه ارتباط دارد؟
حاج آقا میرباقری: بله عصر را این طور معنا کردهاند گفتهاند سوگند به عصر یعنی به همهی ادوار تاریخ اجتماعی بشر از دوران زندگی سادهی بشر که عصر حجر بوده تا فضا طفولیتش که ناتوان بوده تا جوانیاش و پیریاش که ان الانسان لفی خسر همهی این دورانها قسم به همهی این دورانها که انسان در خسارت است و این دورانهای مختلف زندگی نه خسارتزا هستند و نه خسارت انسان را از بین میبرند اگر عصر حجر شد عصر فضا خسارت انسان تدارک نمیشود آدمی که خودش را باخت این که چه دورانی باشد او را تامین نمیکند این مقدمهی سوره است پس قسم به این دورانها که همهی انسانها در خسارتاند الا آنهایی که اهل ایمان و عمل صالح و تواصی به حق و تواصی به صبراند حالا چرا غیر از این ها خاسر اند؟ ایشان یک بیانی دارند که ما در دنیا مجبور به تجارتیم، یک سرمایهای داریم این سرمایههایمان هم به تجارت میگذاریم، داد و ستد میکنیم چیزی میدهیم چیزی میگیریم همین را به یک تعبیر دیگری در آثارشان دارند که ما ناچار از اتخاذ محبوبیم، ما مجبور به عشقیم، مجبور به محبتیم، در انتخاب محبوبهایی که دل میبندیم و سرمایه برایشان میریزیم و خشوع میکنیم و خضوع میکنیم مختاریم و الا در عصر دلبستن و پرستش و عبادت و خشوع و عشق و دلدادگی ما رها نیستیم، ما ناچاریم، حالا باید ببینیم که پس ناچاریم از تجارت ناچاریم از دلدادگی و عشق قلبمان را میدهیم چشممان را میدهیم گوشمان را میدهیم سرمایه هایمان را میدهیم منتهی ما باید دو چیز را بفهمیم یکی سرمایه هایی که داریم یکی بازارهایی که در آن بازارها به تجارت میپردازیم به تعبیر دیگر سرمایه هایمان و معبودهایمان. این ها را باید مقایسه کنیم اول باید بشناسیم و بعد باید مقایسه کنیم بنابراین ما نیاز داریم به یک فضای خلوتی که در آن تفکر کنیم، در این تفکر هم بفهمیم چه داریم هم بفهمیم چه بازارهایی است که در این بازارها میتوانیم داد و ستد کنیم این قلب را به چه کسانی میشود داد میشود به دنیا داد میشود به تعریف و تکذیب دیگران دلخوش بود میشود به وابسته های شیطان در دنیا سر کنیم که معبود میشود دنیا باشد و جلوههایش نفس خود انسان باشد خودت را و نفس خودت را پیش روی خودت و اله خودت قرار دهی «أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ» شیطان را اله خودت قرار دهی، «أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ» (یس/60) به وسوسههای او گوش دهی فرمان او را ببری، از تزئین و اغوای او تبعیت کنی البته فهم اینها تامل و فکر و مطالعه و فقط هم تامل و فکر نیست هدایتهای انبیاء است باید آن هدایتها را ببینی بشنوی فکر کنی خلوتی میخواهی بعد یک ترازویی باید بگذاری که اینها را بگذاری روی ترازو سبک سنگین بکنی خدای متعال هم بستر این فهم را داده به انسان، به انسان قوهی تفکر دادهاست که آقایان گاهی از آن تعبیر میکنند به عقل نظری، حس، میتواند بفهمد مطالعه بکند مهم تر انبیاء را فرستاده میآیند به آدم میگویند اگر نمیگفتند آدم میتوانست به خدا بگوید خدایا تو که نگفتهای، بنابراین انبیاء هستند، عقل است، فکر ما هست، قوای حسی ما هست، میتوانیم بفهمیم چه داریم. دارایی های خودمان را بفهمیم ممکن است یک آدمی در این جا در ارزیابی دارایی های خودش به اشتباه بیفتد یعنی خیال کند چیزی جز غریزه و لذت و شصت سال و هفتاد سال ندارد خلاصه یک دهانی است که به روده و متصل میشود و والسلام، یک مادهی پیچیده شده و یک روزی هم ایزوله میشود «إِلاَّ حَياتُنَا الدُّنْيا نَمُوتُ وَ نَحْيا وَ ما يُهْلِكُنا إِلاَّ الدَّهْرُ» (جاثیه/24) این اولین خسارت انسان است که خودش را کوچک ببیند سرمایه های خودش را نبیند حالا اگر انسان سرمایه هایش را شناخت و گفت نه من نا متناهیام و این حالا البته چطور میرسد به این برسیم خود این بحثی است ما از کجا بفهمیم چه داریم؟ عرض کردم این فکر میخواهد خلوت میخواهد مطالعه میخواهد شنیدن خوب میخواهد القاء سمع میخواهد انسان تا القاء سمع نکند القاء سمع غیر از این است که به گوش انسان بخورد حرف های انبیاء را نشنود واقعا نمیتواند بفهمد چه جهانهایی پیش روی من هستند و من چه امکاناتی دارم خودش را در حد دهان و روده اش میبیند و اصلا همهی پرچمداران تمدن مادی ظلمی که به بشر کردهاند همین است آدم را چشمش را کور کردهاند زیر پایش فرش زربفت پهن کردهاند دیگر به چه دردی میخورد؟ فضا را تاریک و ظلمانی کردهاند عالم و آدم را هم کور کردهاند دیگر هر چه به او در این فضا بدهی به دردش نمیخورد. انبیاء میآیند چشم انسان را باز بکنند خودشان مثل خورشید میتابند چشمها را باز بکنند انسان حجب نور را هم پشت سر میگذارد «تَخْرِقَ أَبْصَارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ» دیگر به بهشت هم قانع نیست بهشت حجاب نور است به بالاتر از بهشت هم قانع نیست تا جایی که «تَخْرِقَ أَبْصَارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ إِلَى مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ» پس مسئلهی اول شناخت سرمایههاست شناخت سرمایهها فکر میخواهد و فقط هم فکر نیست خدای متعال فقط به ما فکر و حس نداده که مطالعه و مشاهده کنیم هدایتها هم وجود دارد گوش کردن خوب، القاء سمع، خیلی مهم است قرآن را انسان القاء سمع کند اگر القاء سمع کردی میفهمی خدا چه میگوید.
شریعتی: القاء سمع یعنی با دل و جان گوش کردن؟
حاج آقا میرباقری: با دل و جانش گوش کردن منتظر بودن مشتاق بودن دنبال حرف گشتن از سر سیری سر سفرهی قرآن ننشستن، آدم سیر را که دیگر پر خورده و احساس سیری میکند شما بهترین سفره را هم جلویش را بیندازید کمترین رغبتی نخواهد داشت، این یک حالا چطور میخواهد پیدا شود من نمیخواهم بگویم مسیر از کجا آغاز میشود ولی خلوتی میخواهد فکری میخواهد مطالعه میخواهد القاء سمعی میخواهد بعد از این مقایسهی بازارها است. اگر به ما ابزار مقایسه نداده باشند باز ممکن است آدم نفهمد کدام خوب است کدام بد است اینجا عقل است به تعبیر قرآن تعقل است که من گمانم این است مقصود عقل عملی انسان است که ترازو است میسنجد سبک سنگین میکند، این را باید ضرب کنید در ارزشهایی که انبیاء آوردهاند، این دو تا با هم که ضمیمه میشوند این ترازو فعال میشود میتواند وزن کند بگوید کدام سنگینتر است کدام سبک تر است، به آدم میگویند آقا سرمایههای تو در بازار چیست؟ سرمایههایت را شناختی بازارها را هم شناختی مشتری تو دنیا است آدم ها است تو را میخرند تعریفشان تکذیبشان کف و سوتشان تو را ببرد، دیدید آدم یک عمر ورزش میکند که دستش را بالا ببرند مزدش همان دست بالا بردن و سوتهاست و بعد هم هیچ. تعارف نداریم اگر کسی برای سوت و کف کار کرده خب به سود و کف ها رسیده بعد هم هیچ و بعداً هیچ. دنبال تعریفها بودی شدی نفر اول کنکور امتیازت را گرفتی رفتی عکست را هم زدند نامت را هم اعلام کردند ثم ماذا؟ دیگر هیچ. میشود با آدمها معامله کنی. میشود با دنیا معامله کنی شصت سال هفتاد سال پول داشته باشی کاخ داشته باشی، مدیر شوی میز داشته باشی، ریاست داشته باشی میشود با شیطان معامله کنی. شیطان را هم خدای متعال به او امکاناتی داده که انسان را اشباع میکند. انسانهای شیطانی عرض کردم به بهجت نمیرسند ولی بالاخره شیطان تزئین میکند اغوا میکند عرش و فرشی برای خودش دارد لذتهایی را ایجاد میکند. لذتهای شیطانی را شیطان در مسیرش حضور دارد برای این است که نجس است میشود هم با خدای متعال معامله کنید. حالا این بازارها را میشود مقایسه کرد در این مقایسه هم عقل عمل انسان میآید وسط خدای متعال و انبیاء میآیند توضیح میدهند برای آدم، اینهایی که صدایشان میزنیم این دوست این رفیق اینها نه میشنوند نه شما را دوست دارند نه مجیباند دیدهاید قرآن مقایسه میکند؟ مقایسههای قرآن را که اله ما را سراسر قرآن پر است که اله ما را خداهای ما را بت های ما را آنهایی که برایشان دعوا میکنیم صلح میکنیم جنگ جهانی راه میاندازیم چهل میلیون آدم میکشیم کشته میدهیم تمدنها سر همین چیزها بوده جنگهایشان برای خدا که نمیجنگیدند این اله که سرش میجنگیم و کشته میدهیم و صلح میکنیم و از دوران بچگیمان که سر تیلهها با هم میجنگیم، تا دوران بزرگیمان که سر ماشین و تا ابر قدرت ها که سر وسعت زمین با هم میجنگند قرآن میفرمایند که خوب ببینید گوش بدهید این هایی که صدایشان میزنید «إِنَّ الَّذينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَنْ يَخْلُقُوا ذُباباً وَ لَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ» (حج/73) همه با هم جمع شوند یک پشه نمیتواند خلق کنند؟ میخواهید خیلی برای شما خلق کنند؟ لذتی به شما بدهند؟ اینها خالق نیستند که میخواهید خطری را از شما دور کنند؟ اگر پشه از آنها چیزی بگیرد «وَإِن یَسْلُبْهُمُ الذُّبَابُ شَیْئًا لَّا یَسْتَنقِذُوهُ مِنْهُ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَالْمَطْلُوبُ» (حج/73) از آن طرف هم میفرماید الیس بکاف عبده خدا کفایت نمیکند شما را که شما دنبال دیگرانید؟ «وَ مَن یَتَوَکَّل عَلَی اللِه فَهُوَ حَسبُهُ» (طلاق/3) این مقایسه های قرآن است میگوید اله شما نمیشنوند هو السمیع هو المجیب اما آنها هل یستمعون اگر بشنوند اجابت میکنند؟ مقایسه های قرآن را ببینید
شریعتی: پس هم در این که بدانیم چه سرمایه هایی داریم و هم در این که بازارها را با هم مقایسه بکنیم هم عقل میخواهیم و هم تعقل میخواهیم و هم هدایت؟
حاج آقا میرباقری: هم دانش میخواهیم هم عقل نظری هم عقل عملی و هم هدایتهای انبیاء عمده اش این است میآید و این عقل را فعال میکند
شریعتی: حتی در مقایسهی بازار ها؟
حاج آقا میرباقری: بله و الا آدم نمیداند خدا چه میدهد و چه میگیرد خدا چه میخواهد و چه به تو میدهد. خدا امکاناتی که خودش به تو داده با محبت میگوید به من قرض بدهد تا برای تو اضافه اش کنم. آن دیگران امکاناتی که خدا به تو داده را میخواهند از تو بگیرند. او لذت میبرد از این که شما به او توجه کنی اتهاج نفس پیدا میکند ارتزاق میکند از این که شما به او دل ببندی انبیاء این طور نیستند انبیاء دل به خدا بستند میخواهند همه را متصل به خدا کنند. با مقایسهی این بازار ها بعد از مقایسه ها آدم که فهمید دنیا جلوه هایی دارد زینت ها و لذت هایی دارد شهواتی دارد ولی آن طرفش هم ناکجا آباد و هلاکت است و جهنم است. خدای متعال هم در این دنیا بهشتی دارد از همین دنیا بهشتش شروع میشود تا عالم آخرت البته امتحاناتی است سختیهایی است آدم میتواند انتخاب بکند. اگر انتخاب کردی این عشق و محبت میآید ایمان حاصل میشود اگر انتخاب نکردی ترازو را گذاشتی و دیدی خدا بهتر است ولی نقد است این هم البته قضاوت بسیار باطلی است ما نقد تر از خدا در عالم نداریم سریع الحساب است هیچ چیز لحظهای کم نمیگذارد هیچ مادری نصف شب بیدار نمیشود الا این که مزدش را نقد میگیرد غیر مزد آخرتی اش نقد نقد مادری که به بچه اش کمک میکند مزدش را خدا به او میدهد.
شریعتی: نقد نقد یعنی چه؟
حاج آقا میرباقری: سرباز خداست لذتی که میبرد نقد خدا مزدش را بیشتر به او میدهد ولی مزد آخرتی اش هم سر جای خودش اگر برای خدا کار کند محفوظ است دیگران نه نقد به شما چیزی میدهند نه نسیه نه این که نقد است حتی اگر آدم معصیت میکند لذت از معصیت میبرد خیال میکند معصیت به او لذت میدهد در حالی که در ابوحمزه خوانده اید «بل کیف یضیق علی المذنبین ما وسعهم من رحمتک» این رحمت توست که گناه کار را هم گرفته اگر لذت میبرد رحمت رحمانی تو است تو به او میگویی بگذار محرومش نکنم از این راه بد آمده، باز هم محرومش نمیکنم یک لذتی به او میدهم و الا امکانات چیزی ندارند به شما بدهند، حالا این مقایسههای خداست بعد از همهی این مقایسهها آزادید به انتخاب خدای متعال مجبورت نکرده او را بپرستی این تکوینی است باطناً اصلاً جبری نیست خدای متعال توحید را جبری به کسی نمیدهد ولایت را هم جبری به کسی نمیدهد این اختیاری است این گوهر است خودت باید بخواهی به تو بدهند نخواهی و به زور هم بخواهی نمیتوانی نگه داری به اندازهای که تحمل داری به تو میدهند، اگر ممتحن شدی میدهند امتحان پس ندادی نمیدهند حالا پس این میشود سبک سنگین ها برای سرمایه و بازار بعد از سبک سنگینها ایمان میآید، انتخاب است انتخاب کردی ایمان میآید این ایمان هر چه بیشتر شکر کنی ایمان مستزاد میشود «وَ الَّذینَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدىً» (محمد/17) اگر کفران کنی باز درجهی ایمانت کم میشود این دائمی است این انتخاب نه این که یک بار انتخاب کردی کار تمام شد دائم در این بازار مشغولی تا آخرین لحظهی دنیا هم ممکن است انسان بازارش را عوض کند یعنی ممکن است انسان تا لحظهی رفتن با خدا معامله میکردهاست در لحظهی رفتن خدا را بگذارد دنیا را بگیرد
شریعتی: پس تا این جا گفتیم این دنیا تعیین سرنوشت میکند برای این که آخرت و جاودانگی ما به چه صورت باشد.
حاج آقا میرباقری: حالا این را من دارم با یک بیان دیگری میگویم میگویم در این دنیا ما مجبور از عشق ورزی هستیم ما مجبور از تجارتیم باید بازارها را بشناسیم و در این بازارها انتخاب کنیم و تجارت کنیم ما مجبور از عشق و دلدادن هستیم باید بشناسیم و انتخاب کنیم که دل بدهیم همه هم همین کار را میکنند، منتهی بعضی دنیا را معبود خودشان میگیرند بعضی نفس را بعضی شیطان را بعضی حضرت حق را و شاید معبود های دیگر.
شریعتی: و در سبک سنگین کردن هایشان اشتباه میکنند؟
حاج آقا میرباقری: نه در سبک سنگین هایشان را اشتباه میکنند شیطان یک مورد در سبک سنگین کردن رهزن میشود ولی خدای متعال در قدم اول به همه میفهماند نمیگذارد شیطان در فهم اولیه مانع شود اگر انتخاب کردی راه حق را یک قدم میروی جلو این ایمان شروع میشود از این جا محبت خدا میآید آثار ایمان که حب است والذین آمنوا اشد حباً لله آرام آرام محبت خدا میآید اگر دنیا را انتخاب کردی حب الدنیا میآید حب النفس میآید حب الشهوات میآید، پس در این بازارها اول فکر و تامل و تعقل و القاء سمع و بعد سنجش و تعقل و مقایسه کردن، عرض کردم این جا کمک ما انبیاء هستند آدم را میرسانند به سر حدی که میتواند انتخاب کند حالا خودش انتخاب میکند اگر بد انتخاب کرد ممکن است بعد از این شیطان سد فهمش شود، نگذارد درست بفهمد ترازویش را عوض بکند شیطان در ترازوی آدم دست میبرد در سبک سنگین کردن دنیا را سنگین تر میبرد این مال بعد از اختیار است اول آدم خوب میفهمد که دنیا این است واقعاً همه هم میفهمند، دنیا چیزی ندارد همهی آنهایی هم که العیاذ بالله منکر خدا هستند به آنها بگویید دنیا تهش چی است؟ میدانند هیچ است میرسند به پوچی خودشان را به بی خیالی میزنند و الا همهاشان نهیلیسم میشوند آنهایی که خدا را منکرند ته خد همین جا است بهترین کار خودکشی است برای کسی که منکر خدا هستند خودشان را خلاص کنند از این درد و رنج ها، اگر انتخاب درست کردی محبت خدا میآید هر چه در این مسیر خدای متعال دائم تو را پیش میبرد هر چه شکر بیشتر کردی ایمانت با شکر افزوده میشود با کفر کم میشود استزادهی ایمان با شکر و کفر است والذین اهتدوا زادهم هدی، لان شکرتم لازیدنکم لان کفرتم ان عذابی لشدید دائماً در این مسیر هر چه بیشتر شکر ایمان بکنید ایمانتان افزوده میشود، این ها را برای این گفتم که در این بازارها اگر کسی غیر حضرت حق را انتخاب کرد در منطق قرآن خاسر است، پس بنابراین خاسرند چرا؟ به خاطر این که هر چه داریم دادیم هیچ چیزی نگرفتیم دیگران هیچ چیزی ندارند به ما بدهند، قرآن میفرماید اگر داشتید هم نمیدادید ببینید نه این که ندارید اگر داشتید هم نمیدادید تعبیر قرآن این است، «لَّوْ أَنتُمْ تَمْلِكُونَ خَزَآئِنَ رَحْمَةِ رَبِّي إِذًا لَّأَمْسَكْتُمْ» خزائن بی منتهای خدا که حد ندارد بی منتهاست تمام نمیشود زیر دست شما بود به احدی نمیدادید چون بخیل هستید دیگران نه دارند داشتند هم نمیدادند چون فقیرند فقیر پولهایش را میخواهد خدای متعال است که غنی است و خزائن نامتناهی دارد و تزیدهم لا کثره الا جوداً هر چه بیشتر میدهد جودش بیشتر میشود صفت فعل است از دعای افتتاح است از دعاهای لطیف است در این بازارها اگر کسی طرف غیر خدا را انتخاب کرد خاسر است سرمایه میدهد هیچ چیزی نمیگیرد البته از نظر منطق کسانی که انسان جز دست و دهان و روده و یک مادهی پیچیده شده نیست نه این طور نیست پس خسارت انسان مشروط به چند امر است که باید توضیح دهیم که این ها در فرهنگ قرآن است، یک: سرمایهی انسان بیش از دنیا است دو: بازارهای انسان منحصر به دنیا و شیطان و نفس نیستند انسان یک خریدار دیگری هم دارد که پیغمبرها را فرستاده ما را دعوت کرده صدا زده است داعیاً الی الله این شهر ضیافت شهر دعیتم فیه الی ضیافت الله دیدهاید ما گاهی اوقات یک حرفی میزنیم یک دفعه هم دیدید گرفت دیگر، یک دعوتی میکنیم دعوت ظاهری است خدای متعال این طور نیست که دعوت ظاهری بکند، میگویند دعوت آمد نیامد دارد نه خدای متعال دعوتش دعوت ظاهری نیست که آمد نیامد دارد، واقعاً دعوت حقیقی میکند بهترین پیغمبران را فرستاده برای دعوت داعیاً الی الله پس ما یک خریدار دیگری هم داریم اگر این خریدار را شناختی این هم دو؛ سه: قدرت انتخاب هم داری اگر سرمایه نداشتی یک و اگر بازارها نبود دو و اگر قدرت انتخاب نبود سه ما خسارتی نکرده بودیم سرمایه نداشتیم که خسارت کنیم یا بازاری نبود که بفروشیم ولی اگر سرمایه هست بازار بهتر است هدایت به این بازارها هم شدهایم خدا به ما عقل داده فطرت داده انبیاء را فرستاده حالا میشویم خاسر الا این که او را انتخاب کنیم.
شریعتی: اما شاکراً و اما کفوراً یعنی یا هدایت میشویم و میپذیریم که این جا دیگر خسرانی در کار نیست؟
حاج آقا میرباقری: اگر به کمتر از خدای متعال فروختید خودتان را خاسرید. علت خسارت چیست؟ چون ما ناچار از خرید و فروشیم «الدُّنْيَا سُوقٌ رَبِحَ فِيهَا قَوْمٌ وَ خَسِرَ آخَرُونَ» دنیا بازار است همه میفروشند یک عده رابحاند یک عده خاسراند آنهایی که به خدا فروختند رابحاند و آنهایی که به غیر خدا فروختند خاسراند چون بقیه و غیر خدا میبلعند هیچ چیزی پس نمیدهند خدای متعال هر چه که داده خودش داده خودش میگیرد و مستزاد میکند به ما بر میگرداند «مَا عِندَکُمْ یَنفَدُ وَمَا عِندَ اللّهِ بَاقٍ» وقتی سرمایه را به خدا میدهی دلت را عقلت را فکرت را به خدا میدهی او نگه میدارد و بارور میکند یک درهم در راه خدا بدهی مثل دانهی گندمی است که هفتصد دانه میشود خودتان هفتصد برادر میشوید مثل الذین ینفقون کمثل حبه پس عنایت کردید که با غیر خدا معامله کردند میشود خسارت حالا آنهایی که ایمان آوردند یعنی در این بازار خدا را انتخاب کردند وقتی انتخاب کردی میشود ایمان محبت خدا میآید در دلت حالا این ایمان دنبال خودش عمل میآورد همهی ما وقتی عشق میورزیم عمل میکنیم ریاست میخواهیم میدویم مدرک میخواهیم میدویم میز میخواهیم میدویم شب نمیخواهیم، عشق ها حرکت میآورد، عمل میآورد، عمل متناسب با معشوق است اگر معشوقت حضرت حق شد عمل متناسب با او میشود عمل صالح پس عمل صالح عمل متناسب با معبود خوب است اگر معبودت کوچک شد عملت هم صالح نیست. هر چند تلاش کنی تلاش عمل صالح نیست پس این ایمان عمل صالح میآورد و این انسان اهل ایمان و عمل صالح دیگر بیکار نیست دیگر نمیتواند یک لیوان آب را دور بریزد، چطور میتواند ببیند دیگران دارند خسارت میکنند کسی که دل به محبوب بست میخواهد همه را بیاورد در راه معقول دیگر کار و همکار پیدا میکند وقتی هم کار پیدا کرد توصیهها پیش میآید این ها کار جمعی دارند، کار جمعی کار و همکار میطلبد، این هم معنی دوم پس رشتهی سوره به این شکل میشود که قسم به دورانها که همه در خسارتاند الا آنهایی که هم بازارها را فهمیدند، هم مقایسه کردند، هم انتخاب خوب کردند، هم به دنبال انتخاب خب وارد میدان عمل شدند متناسب با این عشقشان عمل کردند هم متناسب با عملشان کار و همکار پیدا کردند، یعنی جامعه پردازی میشود این نوع پرستش به دنبال خودش جامعهی موحدین را شکل میدهد که جامعهی موحدینن حول محبوب خودشان جامعه پردازی میکنند این هم یک رویکرد دوم به سوره که تقریباً با همان رویکرد به یک معنا است منتهی با یک قرائت دیگری.
شریعتی: در بخش دوم گفتگویمان با حاج آقای میرباقری قرار است که از فضیلت ماه مبارک رمضان باز هم بشنویم منتهی با یک نگاه دیگری در روزهای پایانی ماه مبارک لذا دعوت میکنم که همراه ما باشید به محضر قرآن شریف مشرف شویم صفحهی 154 مصحف شریف آیات 31 ام تا 37 ام سورهی مبارکهی اعراف باز میگردیم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد
اللهم صل علی محمد و آل محمد
يَا بَنِي آدَمَ خُذُوا زِينَتَكُمْ عِندَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَكُلُوا وَاشْرَبُوا وَلَا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ ﴿٣١﴾ قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِيَ لِلَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا خَالِصَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ كَذَلِكَ نُفَصِّلُ الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ ﴿٣٢﴾ قُلْ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَالْإِثْمَ وَالْبَغْيَ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَأَن تُشْرِكُوا بِاللَّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَانًا وَأَن تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ ﴿٣٣﴾ وَلِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ لَا يَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلَا يَسْتَقْدِمُونَ ﴿٣٤﴾ يَا بَنِي آدَمَ إِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ رُسُلٌ مِّنكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ آيَاتِي فَمَنِ اتَّقَى وَأَصْلَحَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ ﴿٣٥﴾ وَالَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَاسْتَكْبَرُوا عَنْهَا أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ ﴿٣٦﴾ فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أَوْ كَذَّبَ بِآيَاتِهِ أُولَئِكَ يَنَالُهُمْ نَصِيبُهُم مِّنَ الْكِتَابِ حَتَّى إِذَا جَاءَتْهُمْ رُسُلُنَا يَتَوَفَّوْنَهُمْ قَالُوا أَيْنَ مَا كُنتُمْ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ قَالُوا ضَلُّوا عَنَّا وَشَهِدُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ أَنَّهُمْ كَانُوا كَافِرِينَ ﴿٣٧﴾
ترجمه:
ای فرزندان آدم! [ هنگام هر نماز و ] در هر مسجدی ، آرایش و زینتِ [ مادی و معنوی خود را متناسب با آن عمل و مکان ] همراه خود برگیرید ، و بخورید و بیاشامید و اسراف نکنید زیرا خدا اسراف کنندگان را دوست ندارد. (31) بگو: زینت های خدا و روزی های پاکیزه ای را که برای بندگانش پدید آورد ، چه کسی حرام کرده؟! بگو: آنان در زندگی دنیا برای کسانی است که ایمان آورده اند [ البته اگر چه غیر مؤمنان هم با آنان در بهره وری شریکند ، ولی ] در قیامت فقط ویژه مؤمنان است ما این گونه آیات خود را برای گروهی که می دانند [ و اهل دانش و بصیرت اند ] بیان می کنیم. (32) بگو: پروردگارم فقط کارهای زشت را چه آشکارش باشد و چه پنهانش ، و گناه و ستم ناحق را ، و اینکه چیزی را که خدا بر حقّانیّت آن دلیلی نازل نکرده شریک او قرار دهید ، و اینکه اموری را از روی نادانی و جهالت به خدا نسبت دهید ، حرام کرده است. (33) برای هر امتی زمانی [ معین و اجلی محدود ] است ، هنگامی که اجلشان سرآید ، نه ساعتی پس می مانند و نه ساعتی پیش می افتند. (34) ای فرزندان آدم! چون پیامبرانی از جنس خودتان به سویتان آیند که آیاتم را بر شما بخوانند [ به آنان ایمان آورید و آیاتم را عمل کنید ] پس کسانی که [ از مخالفت با آنان ] بپرهیزند و [ مفاسد خود را ] اصلاح کنند ، نه بیمی بر آنان است و نه اندوهگین شوند. (35) و آنان که آیات ما را تکذیب کردند ، و از پذیرفتن آنها تکبّر ورزیدند اهلِ آتش و در آن جاودانه اند. (36) پس ستمکارتر از کسانی که بر خدا دروغ می بندند ، یا آیات او را تکذیب می کنند ، کیست؟! آنانند که سهمشان از آنچه که [ از نعمت ها ] مقرّر و مقدّر شده به آنان می رسد. تا هنگامی که فرستادگان ما برای ستاندن جانشان به سویشان آیند ، می گویند: بت ها و معبودهایی که به جای خدا می پرستیدید ، کجایند؟ [ تا شما را از سختی های مرگ و پس از آن نجات دهند ] می گویند: از دست ما رفتند و بر ضد خود گواهی دهند که کافر بوده اند. (37) خدا می فرماید: شما هم در میان گروه هایی از جن و انس که پیش از شما بودند در آتش درآیید ، هرگاه گروهی وارد شوند ، هم مسلکان خود را لعنت کنند تا آنکه همه آنان با خفت و خواری در آتش جمع شوند ، آن گاه پیروانشان درباره پیشوایانشان گویند: پروردگارا! اینان ما را به گمراهی کشیدند ، پس عذابشان را از آتش دو چندان گردان خدا می فرماید: برای هر کدامتان دو چندان است ، ولی نمی دانید.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شریعتی: فکر میکنم دیگر باید این دعا را با دل و جان بگوییم که اللهم لا تجعله آخر العهد من صیامنا ایاه فان جعلته فاجعلنی مرحوماً و لا تجعلنی محروما ان شاء الله آخرین دورهی روزه داری همهی ما نباشد و ان شاء الله خداوند متعال همهی ما را در این مدت و در این ایام ببخشد و بیامرزد و از برکات خودش محروم نکند حاج آقای میرباقری خدمتتان هستیم.
حاج آقا میرباقری: ماه ضیافت خدای متعال رو به پایان است من هم نکاتی را که ذهنم است در این یکی دو روز باقی مانده عرض میکنم، نکتهی اول این است که همین باقی ماندهی ماه بی نهایت ارزش دارد یک تعبیری در روایات ما راجع به عمر است حضرت فرمود باقی ماندهی عمرت قیمت ندارد، یادم نیست از کدام معصوم است چون در همین باقی مانده خیلی کارهای بزرگ میشود بکنی انسان تا از این دنیا نرفته همین کار میتواند بکند وقتی رفت آن طرف دشوار میشود، نسبت به ماه رمضان هم همین طور است تا باقیمانده است در روایت آمده شب آخر شاید به اندازهی همهی ماه، و شب عید فطر به اندازهی همهی ماه خداوند متعال از آتش آزاد میکند بنابراین هنوز فرصت باقی است آنهایی که مثل من از سال قبل خودشان را آماده نکردهاند رجب و شعبان را درک نکردهاند درست وارد ماه نشدهاند و شب قدر را هم از دست دادهاند هنوز فرصت باقی است، این نکتهی اول، نکتهی دوم این است که ما اگر بخواهیم از ماه رمضان بهرهمند شویم همه مان چه آنهایی که عمل کردند چه آنهایی که امثال بنده ضعیف بودند کم آوردند همهمان باید خدا را حمد کنیم از خدای متعال هیچ کم نگذاریم یعنی واقعا خدای متعال هیچ کم نگذاشته است این را باید بفهمیم یعنی نعمتهای عظیم که خدای متعال به ما داده که یکی از این نعمتها ماه مبارک رمضان است که این را در دعای وداع به یک شکلی امام سجاد فرمودند در دعای شروع ماه رمضان به شکل دیگری تنبه دادند که ماه رمضان جزء نعمت های بزرگ خداست سبیل خداست شهر خداست ما باید خدا را بر این نعمت شکر کنیم، خدایا الحمدلله مثل آدمی که فرض کنید خدای متعال ثروت به او داده حالا ثروت را ریخت و پاش کرده الآن ورشکست شده او که نباید از شکر خدا غافل باشد خدا نعمت را داد خدا تمام کرد خدای متعال جوانی را داده من ریخت و پاش کردم حالا رسیدم به سن پیری این معنی ندارد من خدا را شکر نکنم خدا نعمت را داد این جوانی همان جوانی است که دیگری با این چهل سال نماز شب خواند چهل سال خدمت به بندگان خدا کرد چهل سال ترک معصیت کرد، خب من هم به عکس راه رفتم بنابراین من باید خدا را حمد کنم به همان اندازه که او باید خدا را حمد کند در آن نعمت من هم باید برای نعمت جوانی خدای متعال حمد بکنم، فقط یک اضافه دارد من استغفار هم باید بکنم چون خراب کردم پس نعمت را او داده فرق کسی که عمل کرده و نکرده این است که این باید استغفار و او باید شکر بر توفیق کند یکی شکر بر توفیق است دیگری استغفار است، این نکتهی اول نکتهی دوم این است که اگر موفق بودیم که همه الحمدلله متنعم بودند کم و زیاد موفق بودند خدا را بر این توفیق شکر کنیم تا خدا توفیقمان را زیاد کند سوم این که اگر توفیقی داشتیم مُعجِب نباشیم از حد تقصیر بیرون نرویم این نکتهی مهمی است یادم است مرحوم سید بن طاووس در اعمال در کتاب اقبالشان در اعمال شب عید قربان آن جا میگویند که احیا دارد میگویند اگر بیدار بودید، آخر شب احساس طلبکاری نکنید خیال کنید من بیدار بودم یک شب طلبکار خدا هستم خدای متعال طلبکار شما است که به شما توفیق داده که بیدار باشید.
شریعتی: ما یک وقتی واقعا همین طور هستیم بعد از یک عبادتی سریع گرفتار عجب میشویم و طلبکار احساس میکنیم و الآن دیگر باید مستجاب الدعوه باشیم.
حاج آقا میرباقری: نکتهی دیگر هم خدا را حمد کنیم هم اگر توفیق داشتیم حمد اضافه بر توفیق کنیم و هم از حد تقصیر بیرون نرویم احساس نکنیم یک وظیفهی ماه رمضان را انجام دادیم ما که سی تا ابوحمزه خواندیم الحمدلله بعضیها موفقاند دعاهای روزها را همه را خواندیم مفاتیح را هر روز دور میکردیم ده دور ختم قرآن کردیم روزه هایش را گرفتیم صدقه دادیم افطاری داریم ما که دیگر همهی حق ماه رمضان را ادا کردیم اصلاً این طور نیست. ما هر چه عبادت بکنیم نسبت به نعمتی که خدا داده همهمان قاصریم، توان شکرش نیست. عاجز از شکریم بنابراین این خروج از حد تقصیر نباید پیدا شود که در روایت مکرر دارد فرمود که الهی این دعا معروف است لا تجعلنی من المارین و لا تخرجنی من التقصیر خدایا من را از تقصیر بیرون نبر گفت آقا لاتخرجنی من التقصیر یعنی چه؟ فرمودند یعنی احدی حق بندگی خدا را نمیتواند ادا کند خیال کند که حالا دیگر حق بندگی ادا شدهاست، کم آوردیم، همهی چیزهایی که بردیم «وَ قُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ أَنَّهُمْ إِلَى رَبِّهِمْ» (مؤمنون/60) بالاترش در سورهی هل اتی است «إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنكُمْ جَزَاء وَلَا شُكُورًا، إِنَّا نَخَافُ مِن رَّبِّنَا» (انسان/9-10) یعنی از لقمهی سر افطارشان که احدی به اندازهی خودشان مستحق آن لقمه نبوده آن هم حضرت پول قرض کردند جو و حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها پنج تا قرص نان پختند این قرص نان را سه روز دادند و با آب افطار کردند آن هم هیچ طمعی در طرف مقابل نداشتند حتی نگفتند بگو دستت درد نکنه، لا نرید منکم جزائا و لا شکوراً نه مزد میخواهیم و نه تشکر تازه این عمل خالص انا نخاف من ربنا آدم میفهمد که ما هیچ چیزی نداریم خدا رحمت کند. امام رضوان الله تعالی علیه را یک تعبیری داشتند خیلی ها شنیدهاند در سخنرانی رسمیشان فرمودند که من تا به حال دو رکعت نماز برای خدا نخواندهام مقصودشان آن دو رکعتی است که حضرت امیر خوانده درست هم میگویند چه کسی میتواند در عمرش دو رکعت نماز حضرت امیر بخواند اگر نماز برای خدا همانی است که حضرت امیر میخوانند «ما عَبَدْتُكَ خَوْفاً مِنْ عِقابِكَ وَ لا طَمَعاً فى جَنَّتِكَ وَ لكِنْ وَجَدْتُكَ اَهْلا لِلْعِبادَةِ فَعَبَدْتُكَ» احدی این را انجام نداده اگر این قدم ها را برداشتیم در حد تقصیر بودیم سرمان زیر بود و اگر هم کوتاهی کردیم بر کوتاهی خودمان را ملامت کردیم استغفار کردیم برای خدا حق توبیخ قائل شدیم آن وقت آرام آرام خدای متعال درهای فضلش را به رویمان باز میکند اگر تا به حال خوب عمل کردیم خدای متعال بالاتر را نشان میدهد و اگر بد عمل کردیم خدای متعال میفرماید من اصلاً با عمل تو کاری ندارم من کی به عمل مزد میدادم که حالا بخواهم به عمل مزد بدهم مکرر در دعای ماه رمضان در دعای ماه رجب خوانده اید که آن کسانی هم که تو را نمیشناسند تو از سفرهی آنها کم نمیگذاری یا من یعطی من لم یسئله و من لم یعرفه نخواسته و خواستن که هیچ اصلا نمیدانسته که تو هستی که از تو بخواهد سر سفرهی دنیا نشسته بوده از بتها میگرفته ولی تو به وسیلهی همینهایی که این بتش بودند بهشان میدادی تامین میکردی بنابراین اگر این طور شد مشاهدهی فضل پیدا میشود اگر مشاهدهی فضل شد انسان در فضل خدا طمع میکند وقتی طمع کرد از گناهش هم انتظار مزد دارد میگوید من گناه کردم در خانهی تو، تو حالا باید مزد به من بدهی تو من را دعوت کردی بالاخره در مهمانی تو من زمین خوردم خدا رحمت کند یک عزیزی را تعبیری از ایشان بود میگفتند شما اگر کسی را دعوت کنی به مهمانی و این آدم در راه تصادف کند ولو مقصر باشد شما خودتان را مکلف نمیدانید بروید احوالش را بپرسید؟ بالاخره ما در مهمانی خدا خسارت کردیم خداوند متعال اگر این طور سلوک کنیم خدای متعال جبران میکند ان شاء الله بنابراین توجه داشته باشیم در این مدت حمد خدا و اقرار به بدی ها و امید به فضل خدا.
شریعتی: حاج آقا عید فطر عید پاداش است چه چیزی از خدا بخواهیم؟
حاج آقا میرباقری: به نظرم بیشترین چیزی که بخواهیم ضیافت خدا چه بوده؟ خدا چه میخواسته به ما بدهد در این ضیافت رزق خدا، رزق قرآن بودهاست و رزق ولایت در شب قدر این دو رزق محصولش چی است؟ یعنی قرآن و امام طریق چه هستند؟ طریق توحیدند رزق حقیقی ماه رمضان توحید است که از طریق رزق قرآن و رزق ولایت به انسان میرسد مزد کسانی که رمضان را خوب طی کردهاند یک نفحهای از نفحات توحیدی است یک نسیمی از توحید است این مزد رمضانی ما است بنابراین در شب عید فطر آن چیزی که ما باید از خدا بخواهیم این است که ما یک نسیمی از توحید به ما بوزد یک تعبیری که در روایات آمدهاست ادخ من النار است که من مکرر این ها را معنا کرده ام چه است النار ولایت عدو آل محمد است همهی اعمال رذیله همهی صفات رذیله همهی درکات جهنم درکات ولایت ائمهی جور و اولیاء طاغوتاند که برای خودشان ملکی دارند در جهنم بیا و برویی دارند.