تاريخ پخش :: 1358/5/16 نماز -2، وضو، غسل، تیمم، قبله
بايگاني سالانه - 1358
قابل توجه کاربران محترم:
برنامه درسهایی از قرآن، پس از ضبط پیاده می شود و به جهت حفظ امانت، متن کامل آن در سایت قرار می گیرد، اما همواره بخش هایی از برنامه به جهت محدودیت زمان و رعایت حال مخاطبان، از تلویزیون پخش نمی گردد، آنچه به عنوان برنامه ی درسهایی از قرآن قابل استناد است، آن چیزی است که از تلویزیون پخش می گردد و در فایل صوتی برنامه قابل دسترسی می باشد.
بسم الله الرحمن الرحیم
بحث ما درباره نگاهى به نماز بود، البته، بحث نمازى را كه ما اینجا مىگیریم، با دوستان خیلى فشرده و خلاصه هست. و اگر نه اینقدر اسرار جالب و اینقدر ریزه كارى هایى دارد كه و علما هم از قدیم كتابهاى در این زمینه نوشتهاند، مثلاً بوعلى سینا، مرحوم شهید، مرحوم فیض كاشانى، عرض كنم كه، و دیگران، كتابهاى زیادى هست كه درباره نماز نوشتهاند، ولى حالا، آنها یك مقدارى در سطح بالا و در سطح اعلى است. ما در سطح یك محصل و در سطح یك پسر سیزده سالهاى، هیجده ساله، بیست ساله، در این سطح متوسطى مىخواهیم صحبت كنیم. سوالاتى در رابطه با نماز مطرح بود كه در نشست قبل با هم صحبت كردیم و در این نشست مىخواهیم، بگوییم كه، بعد از آنكه از اینها فارغ شدیم، ببینیم از نماز چه درسى مىتوانیم بگیریم. بنابراین تحت این عنوان بحث را شروع مىكنیم.
گوشهاى از درسهایى كه مىتوان از نماز گرفت یا از نماز مىتوان گرفت. تیتر را این انتخاب كردم، چون نمىخواهم بگویم درسهایى كه از نماز گرفته شده، چون ما شاید تا حالا یك همچین درسهایى را نگرفتهایم اما مىشود این درسها را گرفت، یا از این زمین مىشود این حاصل را برداشت، گرچه ما هنوز از این زمین استفادهاى نكردهایم. گاهى بزرگسالان ما، چه بسا پدران ما عمرى از آنها مىگذرد و دو ركعت نماز با توجه نمىخواندند، گاهى عمرى نماز مىخوانند، الفاظش را درست نكردهاند تا برسد به اینكه معانیش چى است، تا در معانیش، غرق بشود. حالا درسهایى كه مىتوان گرفت، خیلى به طور فشرده، یكى قبل از نماز مسائلى مطرح است. مسائل قبل از نماز و یكى ترجمه خود نماز و یكى بعد از نماز. اما قبل از نماز چند تا بحث مطرح است. اول بحث طهارت، دوم بحث قبله، سوم بحث اذان، چهارم بحث نیت.
طهارت به معناى پاكى است. پاكى خودش یك اصلى است كه در تمام برنامههاى اسلام این اصل به معناى عامش در نظر گرفته شده است. خود توحید پاكى است. در نهج البلاغه مىفرماید توحید پاكى از شرك است. خود رهبرى معصوم پاكى از قانونهاى غیر آسمانى است. خود نماز پاكى از تكبر، روزه «لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ» بقره/183، جهاد، پاك كردن جامعه از افراد كثیف، پاكى به معناى عامش در بسیارى از برنامههاى دینى به چشم مىخورد اما این طهارتى كه فعلاً مقدمه نماز است، عبارت است از وضو، غسل، تیمم. معذرت مىخواهم كه بحث را مطرح مىكنم براى شما، اینها بحث هایى است كه باید قبلاً خوانده باشید، شما هم بلد هستید، ولى خوب عدهاى از هم سنهاى ما بلد نیستند، خیلى فشرده بگویم، با عذرخواهى از شما. درباره موضوع روایات زیاد است. یك روایات كوچكش را من بخوانم از امام رضا(ع) كه سوال مىكنند چرا وضو مىگیریم؟ امام رضا(ع) مىفرماید: وضو فایده این جهانى دارد و فایده آن جهانى. فایده آن جهانى آن هم مربوط به جسم است و هم مربوط به روح. وضو بگیریم براى نظافت و به همین خاطر با آب آلوده، با آبى كه براى چشم ما ضرر دارد، نباید وضو بگیریم. اسلام براى بهداشت خیلى عنایت كرده است. دستورات دقیقى كه اخیراً براى بهداشت هست همه آنها را در اسلام مىخوانیم. میان چاهى كه آب آلوده در آن مىرود و چاهى كه آب آشامیدنى است چقدر فاصله باشد، شب زیر درخت نخوابیم. حوله و شانه و لباس نباید شریكى باشد، اینها همه دستورات بهداشتى است. من گاهى فكر مىكنم كه ما مسلمانها بعضى هایمان خیلى دستوراتى را كه براى زندگى و دنیاى خودمان هم هست، چه بسا مراعات نمىكنیم. یك مثال كوچك حالا یادم آمد بزنم. صحنهاى را دیدم برایتان بگویم. شخصى سرش را از در خانه آورد بیرون و به آن كارمند محترم شهردارى جسارتى كرد. اصولاً الفاظى كه ما صدا به افراد مىزنیم، خیلى وقتها جسارت است. حالا نمىدانم، بگویم و یا نگویم. بگویم، گفت آشغالى بیا آشغالها را ببر. بعد خوب این آقاى محترم هم آمد و سطل آشغال را گرفت و وقتى خالى كرد در آن فرقون، بوى تعفن این مرد را اذیت كرد، بعد نگاه كردم، دیدم، فرقونش را برد در یك منطقهاى و اینها را، آشغالها را روى هم ریخت و بعد هم ماشین بارى آمد و وقتى این آشغالها را با بیل مىریختند در ماشین، همه این گرد و غبار این آشغالها در حلق این مرد مىرفت. حساب كردم چند تا دستور غیر اسلامى، یك اول اینكه متن قرآن است، مىگوید«وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقاب» حجرات/11 لقب همدیگر را خوب ببرید. تو چه حقى دارى به یك مرد محترم، به یك انسان وارسته، به یك مسلمان كارمند، مىگویى آشغالى یا نفتى، چرا مىگویى نفتى؟ چرا مىگویى آشغالى؟ این یك خلاف شرع. گناه است كه انسان به یك مسلمان اینطور بى ادبانه صدا بزند. در جنگ صفین به معاویه بد حرف مىزدند، امیرالمومنین(ع) فرمود: ما معاویه را مىكشیم اما با ادب با آن حرف مىزنیم. ادب مسئلهاى است خودش. بعد شما چرا این آشغالها را در كیسه زباله دانى نمىكنید؟ در كیسه كه نمىكنید، بوى تعفن یك مسلمانى را اذیت مىكند و شما پیش خدا مسئول هستى، به همین مقدار اذیتى كه مىكنى. بعد این آشغالها را وقتى با بیل مىخواهند بریزند در ماشین، این گرد و غبارها كه مىرود، پس بابا این آیه كه «وَ لا تُلْقُوا بِأَیْدیكُمْ إِلَى التَّهْلُكَة» بقره/195 گرچه مربوط به مسائل انفاق است در سطح اجتماع ولى یك قاعده كلى است. دیدم چند تا خلاف دستورات اسلام در همین مسئله جزئى پیاده مىشود. ما باید آقا الان كه انقلاب اسلامى شده است، باید یك مقدار انقلاب عملى، انقلاب فكرى، اگر در رژیم قبل مىگفتیم آشغالى و یا نفتى، حالا دیگه اسم آن را بگوییم، محترمانه بگوییم. یك جورى باشد كه پیدا باشد كه وضع ما هم منقلب شده است، رد شویم. اسلام در رابطه با بهداشت و نظافت خیلى سفارش مىكند. آب تمیز، بعد آب خنك سفارش شده است، چون مسئله نشاط در آن هم مطرح است و لذا حدیث داریم كه با آب سرد وضو بگیرید و سعى كنید با حوله خشك نكنید، هر چه آب سرد روى پوست بدنتان باشد اثر نشاط آوریش بیشتر است و لذا حدیث داریم اجر كسى كه با آب خنك وضو بگیرد و با حوله خشك نكند، سى برابر اجر كسى است كه با آب گرم وضو بگیرد و با حوله خشك كند. پس نظافت، آب تمیز و نشاط، آب خنك و با حوله خشك نكنید، بگذارید آب سرد روى پوست بدن باشد و تقرب به خدا. حدیث در وسائل شیعه كتاب طهارت. مسئله غسل را نمىدانم مطرح كنم و یا مطرح نكم ولى یك جمله اشاره مىگویم، آقایون خودشان مطالعه كنند، چون گاهى سوال مىشود كه در غسل چرا همه بدن را مىشوریم. از امام همین سوال شد و امام فرمود: براى اینكه «تَحْتَ كُلِّ شَعْرَةٍ جَنَابَةً»(فقهالرضا، ص81) سخن امام این است كه از زیر هر مویى مسئله جنابت مطرح است، این یعنى چه؟ اینطورى كه الان مىتوانم بگویم و باید خودتان مطالعه كنید این است، ما در غسل دو مسئله مطرح است، یكى مسئله فشار خون مطرح است و یكى هم مسئله فعالیت اعصاب سمپاتیك. انسانى كه مىخواهد جنوب بشود، در غسل هم فشار خونش حالت تعادلش را از دست مىدهد، فشار خون مىرود بالا و هم اعصاب سمپاتیك فعالیت خاصى دارند و خون و اعصاب سمپاتیك در همه بدن هست و لذا آب باید به همه اعضاى بدن برسد، این خیلى فشرده، مفصلش را معذورم از اینكه بگویم. در جنابت اعصاب دخالت دارد و فشار خون و اعصاب و فشار خون براى یك عضو نیست و براى همه بدن است، آب باید به تمام بدن برسد. و اما مسئله تیمم، یك نوع عبادت و بندگى است كه قرآن مىگوید اگر آب نبود یك و یا گران بود كه نشد خرید یا ترسیدید و یا وقت نبود، به هر عاملى كه در رسالهها هست مىفرماید «فَتَیَمَّمُوا صَعیداً» نساء/43 تیمم كنید «صَعیداً» صعید دو تا معنا شده است، یكى صعید به معناى خاك معنا كردهاند و یكى صعید را به زمین معنا كردهاند. چه خاك، چه ریگ، چه سنگ، هر چیزى، «فَتَیَمَّمُوا صَعیداً طَیِّباً» نساء/43 طیب عربى است یعنى دلپسند. خاك دلپسند، یعنى خاكى كه آلودگى ندارد، بنابراین بعضى از تیممها هم كه بعضى از افراد مىكنند به خاك كوچه، به خاك خیابان، این تیممها هم شرعى نیست. حدیثى در كافى داریم، «نَهَى أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع أَنْ یَتَیَمَّمَ الرَّجُلُ بِتُرَابٍ مِنْ أَثَرِ الطَّرِیقِ»(كافى، ج3، ص62) یك مردى در كوچه تیمم مىكرد، حضرت على(ع) دیدش، گفت: پا شو، پا شو، گفت چى آقا. گفت: با این خاك كوچه كه نباید تیمم كنى، اسلام و قرآن كه مىگوید تیمم كن به خاك، بعدش مىگوید خاك طیب، خاك دلپسند، نه خاكى كه مملو از آلودگىها باشد، خوب. تقرب به خدا در همه مطرح است. طهارت و اما مقدمه دوم قبله. اما چگونه باید وضو گرفت، وضو گرفتن را دیگه هر مسلمانى بلد است و بر هر پدر و مادرى است كه وضو گرفتن را به فرزندش یاد بدهد، ولى آنكه زیاد بعضى آقازادهها دیدهاند، آن است كه گاهى وقتى وضو مىگیرند آب را كه مىریزند روى دستشان، هى آب را همچین، همچین مىكنند. به آن مىگوییم داداش شما كه دارى، آب ریختى اینجا چرا اینجاها را نشستى، چرا دستت را نشستى، مىگوید اینها را قبلاً شستهام. فقط یك تذكرى بدهم كه این شستن قبلى جزء وضو نیست. آب را كه ریختى بالا باید آب را بكشى تا بیاید تا سر ناخن، اینكه آب مىریزیم و مىآوریم تا مچ و بعد مىگویى این مچ را قبلاً شستهام، این جزء وضو نیست، این شستن دو مرتبه لازم است، حالا باید ظرف و آب غصبى نباشد، حالا آنها، مسلمات را كه مىدانید رد شویم، اما قبله. چرا روبه قبله مىایستیم. مسئله قبله هم یك ماجرایى دارد در قرآن مفصل بیان شده است. اجازه مىخواهم این را به یك نحوى بیان كنم. فرض كنید كه این كعبه هست و بتهاى زیادى روى كعبه بود، اینها را فرض كنید بت، پیغمبر وقتى مبعوث شد به پیغمبرى، بتهاى در كعبه بود، همه رو به بتها سجده مىكردند، پیغمبر این صحنه را دید و دستورى آمد كه تو بر خلاف مسیر عمومى عمل كن، چون مىدانى كه ما سه رقم جوان داریم. در قرآن جوانها سه رقم هستند. جوانان در قرآن. در قرآن سه رقم آدم داریم، حالا جوانان بگوییم و یا مردم. یك دسته مردم هستند كه در جامعه ما فاسد هضم مىشوند، در جامعه فاسد هضم مىشوند، شعارشان این است، خواهى نشوى رسوا همرنگ جماعت شو، در جامعه هضم مىشوند، قرآن مىگوید اینها «كُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضینَ» مدثر/45 روز قیامت وقتى سوال مىكنند، چرا شما دچار شكنجه خدا شدید «كُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضینَ» یعنى دیدیم یاوه سرایان، یاوه مىگویند، ما هم جلسه آنها را به هم نزدیم، ما هم نشستیم جزو آنها، در جامعه فاسد، آب مىشوند. یك دسته هستند كه در جامعه فاسد تنها خود را حفظ مىكنند، مثل اصحاب كهف، اصحاب كهف چند تا جوانمرد بودند، همینكه دیدند جامعه خراب است، خودشان رفتندو به غار پناه بردند و به سرنوشت خواب، كه این را قرآن نقل مىكند، . . . . . . . . . .
اگر كسى آب به شما مىدهد براى وضو، ولى مىدانى كه اگر وضو بگیرى از آبش، فردا منت مىگذارد بر تو. - من بودم كه به تو آب دادم. و منتش سنگین است، اسلام مىگوید تیمم كن، تیمم كن و نماز بخوان و با آبى كه منت در آن هست وضو نگیر. اصولاً همیشه شخصیتتان را حفظ كنید، حدیث داریم، هفت تا حدیث را شمردم، در كتاب وسائل الشیعه داریم كه اگر خواستید مسافرت بروید، با یك كسى مسافرت بروید كه خرجى خودتان را خودتان بدهید، با یك آقا بالا سرى مسافرت نروید، چون او كه خرجى تو را داد، شما باید كفشهایش را جفت كنى و در پستى را هم قبلاً برایش باز كنى و همین كار تو را ذلیل مىكند. با هم بروید كه هم در پول دادن شریك و هم در كار كردن شریك، شریكى كه شد ذلتى نیست. دنبال آن كسى مىروى كه خرج ما را مىدهد، این ذلیل مىشوى و روایتى داریم كه ناراحتىهاى خودتان را نقل نكنید، خودتان را خورد مىكنید. حدیث داریم مسلمان «الْمُؤْمِنُ بِشْرُهُ فِی وَجْهِهِ وَ حُزْنُهُ فِی قَلْبِهِ»(نهجالبلاغه، حكمت333) ناراحتى هایتان در درون باشد، در ظاهر باید وقتى كسى شما را دید، بشاش به نظر برسید، باید قوى باشید. امیرالمومنین در جنگ با معاویه فرمود: «وَ اللَّهِ لَأَقْتُلَنَّ مُعَاوِیَة»(كافى، ج7، ص460) به خدا معاویه را مىكشم، بعد یواش گفت انشاء الله، یك نفر آمد و گفت آقا انشاء الله آن را یواش گفتى، گفت رهبر اگر ان شاء الله را هم بلند بگوید، این پیروان مىگویند خودش هم شك دارد، باید قاطعیتى داشته باشد باید چنان قوى دل باشد تا آنها هم از حرارت این، انشاء الله هم هست، منتها در مقام رهبرى باید قاطعیت باشد. من وقتى این حدیث امیرالمومنین را به آن برخوردم كه مىگوید «وَ اللَّهِ لَأَقْتُلَنَّ مُعَاوِیَة» یاد امام افتادم كه وقتى از پاریس تشریف آوردند به بهشت زهرا، با یك كلمه: من در دهان این دولت مىزنم، همچین گفت من در دهان این دولت مىزنم كه ما به هم نگاه كردیم و گفتیم: خیلى قوى است، البته انشاء الله هم دارد، منتها روابط خاصى كه بین ایشان و خدا هست، آن روابط سر جاش مفصل است، باید قاطعیت باشد. گاهى یكجورى نباشد كه كسى احساس كند اینها ضعیف هستند. پیغمبر در ارتش فرمود: پیر مردها ریش هایتان را رنگ بگذارید، چون آنها نگاه مىكنند اگر ریش سفید باشد مىگویند این سربازهاى پیغمبر همه پیرمرد هستند، یك جورى باشید كه عظمت داشته باشید. شب شد، پیغمبر فرمود چند جا آتش روشن كنید، چون دیدبان دشمن دید مىزند، بگوید، جمعیت و ارتش رسول الله به قدرى است كه چند جا آتش روشن كردهاند براى آشپزى، فرمود: چند جا همینطورى آتش روشن كنید تا آنهاى كه دید مىزنند خیال كنند جمعیت زیاد است، اینها همه براى این است كه انسان لباس گرانش باید فرق داشته باشد با لباس داخل، اینها یك حسابهایى است كه اسلام گفته است. حالا، پس قبله براى چى است، قبله رمز جهتگیرى است، ما اگر این طرف بایستیم نازكش باید باشیم، ابداً ما نمىخواهیم تكیه به آنها بدهیم. یك حدیث جالب برایتان بخوانم، پیغمبر(ص) را در مكه سنگباران كردند، رفت چند كیلومترى شهر طائف، آنجا هم سنگبارانش كردند، دوید و از طائف هم رفت بیرون، پشت به طائف و رسید به یك دیوارى خسته شد، تكیه داد به این دیوار، افتاد به دیوار، پیغمبرى كه دویده، خسته، تشنه، سنگ خورده، خسته، افتاده، تك تك نفس مىكشد، یك كسى آمد بیرون از در باغ، پیغمبر گفت بیا ببینم. آمد و گفت این باغى كه به آن تكیه دادهام باغ چه كسى است، گفت باغ فلان مشرك است. تا پیغمبر فهمید باغ فلان مشرك است، خواست بلند شود، دید طاقت ندارد، خون از بدنش آمده، گرما، خسته، دید طاقت ندارد بلند شود، خودش را به خاكها كشید، همینطور خودش را به خاك كشید و رفت چند مترى و تكیه به درخت داد و فرمود: مسلمان تكیه به دیوار مشرك نمىدهد، این خواست پیغمبر ما است كه در نماز مىگوید جهتگیرى كن، یك سمتى وایسا كه كسى ناز به تو نكشد، اما ما گاهى وقتها مىرویم دكان آرایشگاهى، از ما مىپرسد چه جورى درست كنم صورتت را. مىگوییم والا شمال شرقى زلف من را آلمانى، جنوب غربى آن را فرانسوى، سبیلمان را روسى و ریش ما را آمریكایى، یعنى دیگه اختیار ریش و سبیلمان دست خودمان نیست. آقا ببین چه جور خوب هستى، همانجور كه خوب هستى، درست كن. پیغمبر نمىتواند بلند شود، خودش را به خاك مىكشد، كه تكیه به دیوار آن ندهد، اما اگر یك وقت یك كسى به ما بگوید كه آقا به نظرم این نمكدان ایرانى است، داد مىزنیم كه نه آقا ایرانى كجاست، خارجى است. نه، آقا معذرت مىخواهم. اگر كسى به ما بگوید ایرانى است ناراحت مىشویم و این روى ما كار كردهاند، مغز ما را شستشو دادهاند كه ایرانى یعنى بد، هى تبلیغ كردند، تبلیغ كردند، ایرانى بد است اما خارجى خوب است. یك جورى كه من اختیار ریش و سبیلم باید غربى باشد، لباس و كفشم، سرود و شعرم، افكار و عوالم، سیگار كشیدنم باید غربى باشد. این. . . . خالى كردن است. قبله چى شد؟ قبله یعنى جهتگیرى، اینطرف، ابداً. اینطرف، ابداً. یا اینطرف، یا اینطرف، میان این دو طرف، اینطرف، چون زادگاه پیغمبر هست، مركز توحید است، خاطرات فداكارى حضرت ابراهیمها و اسماعیلها هست، چون سابقه توحیدى بیشتر دارد، قبله این است. پس دوستان اگر كسى از شما پرسید كه چرا روبه قبله مىایستیم، مگر خدا اینطرف است، جواب مىدهیم نه، خدا هیچ طرف نیست، هر كجا بایستیم روبه خداست، اما اگر یك جهت هایى بایستیم كه رنج دیگران را ببریم، مسلمان باید جبهه خودش را حفظ كند، پس مىتوانیم در یك كلمه بنویسیم قبله، رمز استقلال، رمز جهتگیرى است. قبله یعنى در جامعه دیگران هضم نشدن و اینست فشردهاى از بحث طهارت و قبله. تا جلسه بعد شما را به خدا مىسپارم.
ضمناً اینرا هم در یك دقیقه بگویم. یكى از رفقا در جلسه قبل كه ما صحبت كرده بودیم، بحث فوتبال بود، گفتم ساعتهایى كه ما مىنشینیم تا ببینیم توپ فلان كشور كجا مىرود، تا نفهمیم كه نفس خودمان كجا مىرود، اسلام با فوتبال و والیبال نظر مخالفى ندارد، اصولاً نظر اسلام با ورزشهاى سالم، موافق است. بحث این است كه ورزش باید هدف نباشد، وسیله باشد، مثل آچار، پیچ گوشتى، هدف نیست، وسیله است و ما از پیچ گوشتى بتوانیم پیچها را باز كنیم. بازى و ورزش جنبه مقدمهاى داشته باشد، مثل پله نردبان، ما از این پله مىخواهیم برویم بالا، ورزش مىكنیم تا به كار بالاترى برسیم اما ورزش نباید هدف باشد، ولى عدهاى با تلاشهایى، ورزش را براى ما هدف كردهاند، غرض ما این بود و الا غرضم نبود كه در جلسه قبل كه مثالى زدم، نمىخواستم، بگویم كه اسلام با ورزش نظر مخالفى دارد. دوستان هم هر توضیحى خواستید وسط جلسه مىتوانید كه سوال بكنید.
والسلام علیكم و رحمة الله و بركاته