وَلاَ تَجْعَلْ عِرْضَکَ غَرَضاً لِنِبَالِ الْقَوْلِ، وَلاَ تُحَدِّثِ النَّاسَ بِکُلِّ مَا سَمِعْتَ بِهِ، فَکَفَي بِذلِکَ کَذِباً، وَلاَ تَرُدَّ عَلَي النَّاسِ کُلَّ مَا حَدَّثُوکَ بِهِ، فَکَفَي بِذلِکَ جَهْلاً
آبروي خود را آماج تير گفتار ديگران قرار نده، و هر چه شنيدي بازگو مکن، که نشانه دروغگويي است و هر خبري را دروغ مپندار، که نشانه ناداني است.
اسلام عزیز برای حفظ آبرو و حرمت و شخصیّت مؤمنان اهمیّت زیادی قائل است تا آنجا که حق تعالی در قرآن کریم میفرماید:
پس کسی را که خداوند مدافع او است چگونه انسان به خود جرأت میدهد که پردهاش را بدرد و رازش را فاش کند یا عیبش را آشکار سازد، و یا بی دلیل به او تهمت وارد نموده و آبروی او را بریزد و به حیثیّتش صدمه برساند(سوره حج آیه38).
ریختن آبروی مومن گناهش بیشتر از تخریب خانه خدا
در کتاب خصال روایت عجیبی آمده است که میفرماید: مقدسترین سرزمین کعبه مکرمه (قبله گاه مسلمانان و نمازگزاران ) است به گونهای که بدون توجه به آن نماز باطل است و حیوانی که به آن سو ذبح نشود حرام است. تکریم و احترام کعبه بر همه واجب و اهانت به آن حرام و گناه بزرگی است، بنابراین همان طور که تخریب و اهانت به کعبه حرام است تخریب مومن و اهانت به او نیز حرام است. به راستی چه کسی به خود جرات میدهد کعبه را خراب یا به آن اهانت کند؟ آیا جز ستمکارانی مانند یزید که حکم تخریب و آتش زدن کعبه را صادر کرد؟ کسی چنین جسارتی را دارد؟ پس چگونه است که با وجود بالاتر بودن حرمت مومن از حرمت کعبه به آسانی مورد تخریب و توهین و جسارت قرار میگیرد و آبروی مسلمان به سادگی ریخته میشود؟
علت رفتن ابروی انسان 1-پر حرفی2-سفره دل پیش هر کسی گشودن3- متعرض کاری شدن که توان ادن را ندارد(برجایی بنشیند که جای او نیست)4-صفت قناعت در او نباشد(کسی اومد پیش امام صادق گفت من با دوستام میرم تفریح اونا خرج من رو میدن و منم بهشون خدمت میکنم)
أثار هشت عامل و كار ىر اهانت و ملامت به خود
قالَ رَسولُ اللّه (ص): يا عَلِى! ثَمانِيَةٌ انْ اهينُوا فَلا يلُومُوا الّا انفُسَهُم: هشت كس اگر مورد اهانت قرار گرفتند، جز خويشتن كسى را سرزنش نكنند:
1 الذّاهبُ الى مائِدَةٍ لَم يَدعَ الَيها كسى كه به سر سفرهاى دعوت نشده بنشيند؛
2) وَ المُتأَمِّرُ عَلى رَبِّ البَيْتِ كسى كه صاحب خانه را فرمان دهد؛
3) وَ طالِبُ الخَيرِ مِن اعدائِهِ كسى كه از دشمنش انتظار خوبى داشته باشد
4) وَ طالِبُ الفَضلِ مِن اللِّئامِ كسى كه از فرومايگان توقع داشته باشد؛
5) وَ الدّاخِلُ بَينَ اثْنَينِ فِى سِرٍّ لَم يَدخلاهُ فِيهِ كسى كه در گفتوگوى سرّى دو نفر شركت كند؛
6) وَ المُستَخِّفُ بِالسُّلطانِ كسى كه سلطان را سبك شمارد
7) وَ الجالِسُ فِى مَجلِسٍ لَيسَ لَهُ بِاهلٍ كسى كه در جايگاهى بنشيند كه شايسته او نيست؛
8) وَ المُقبِلُ بِالحَديثِ عَلى مَن لا يَسمَعُ مِنهُ كسى كه با فردى سخن بگويد كه به سخن او گوش نمىدهد