بسم الله الرحمن الرحیم
در شرح نامه 69 نهج البلاغه به این قسمت رسیدیم که می فرماید: «وَاسْتَصْلِحْ کُلَّ نِعْمَة أَنْعَمَهَا اللهُ عَلَیْکَ، وَلاَ تُضَیِّعَنَّ نِعْمَةً مِنْ نِعَمِ اللهِ عِنْدَکَ، وَلْیُرَ عَلَیْکَ أَثَرُ مَا أَنْعَمَ اللهُ بِهِ عَلَیْکَ»؛ از هر نعمتى که خداوند به تو داده است به طور صحيح بهره بردارى کن و هيچ نعمتى از نعمت هاى خداوند را که نزد تو است، ضايع و تباه نکن، و بايد نشانه نعمت هايى را که خداوند به تو داده است در تو ديده شود.
این بخش از نامه ، دربردارنده سه توصیه از امیر مومنان سلام الله علیه در خصوص چگونگی رفتار انسان با نعمت هایی است که به او داده شده است. نعمت های خداوند بر یکایک ما هم بی اندازه است و هم ابتدایی؛ یعنی بدون آنکه مستحق باشیم، و از روی لطف و تفضل به ما داده شده است. نعمت های این دنیا را خدای ما از کسی دریغ نمی کند، و البته برای بندگان مومن نعمت های ویژه ای هم دارد. به قول سعدی، «.... باران رحمت بی حسابش همه را رسیده، و خوان نعمت بی دریغش همه جا کشیده».
پروردگار مهربان ما از دادن نعمت امساک نمی کند، اما نسبت به رفتار ما با عنایت هایش حساسیت فراوان دارد؛ تا آنجا که ممکن است در اثر بدرفتاری خود ما، نعمت ها به نقمت و مایه نکبت تبدیل شوند. به همین دلیل است که نعمت شناسی از مهم ترین نیازهای هر فرد علاقمند به سعادت است و قسمت عظیمی از معارف دین را به خود اختصاص داده است.
حضرت امیر صلوات الله علیه نیز رهنمودهای متعددی در این باره دارند که این قسمت از نامه شصت و نهم، تنها یکی از آنها است، و ما برای درک اهمیت و چرایی آن ابتدا باید نگاهی به « معنای نعمت و اقسام آن با تأکید بر نهج البلاغه» داشته باشیم.
واژه «نِعمت»، را در لغت به معنای راحتی، گشایش، دارایی، و ضدّ سختی و تنگدستی دانسته اند.
نقطه مقابل نعمت، « نقمت» است. واژه شناسان می گویند: نَقْم به معنى انكار یک چیز است. اینکه گاهی نقمت را به معنای مجازات و عقوبت هم بکار می برند، به همین جهت است که کیفر، نتیجه و در اثر انکار و مخالفت است.«وَ اللَّهُ عَزِيزٌ ذُو انْتِقامٍ»؛ یعنی خدا توانا و صاحب انتقام است. اگر کسی خدا یا نعمت هایش را انکار کند، او را مجازات می نماید.
خلاصه آنکه، نعمت به چیزی گفته می شود که موجب آسایش و رفاه و خوشبختی انسان می شود، و نقمت هم به معنای عذاب و بدبختی ناشی از انکار است.
اما نکته مهم این است که هر کس آسایش و رفاه و خوشبختی یا گرفتاری و ناکامی و بدبختی را بر اساس اعتقادات و علاقه های خود تفسیر می نماید. پس نعمت یا نقمت بودن یک چیز بستگی به جهان بینی و نگاه خود فرد دارد. برای انسانی که به خدا و قیامت، و به بهشت و جهنم واقعاً اعتقاد دارد، نعمت چیزی است که او را به خدا برساند و وارد بهشت کند؛ هر چند از نظر دیگران نقمت باشد. در مقابل، هرچه او را از خدا دور کند و وارد دوزخ نماید، نقمت است؛ هر چند از نظر دیگران نعمت محسوب گردد.
علی علیه السلام در نجوایش با خدا عرضه می دارد: « وَ مَا أَسْبَغَ نِعَمَكَ فِي الدُّنْيَا وَ مَا أَصْغَرَهَا فِي نِعَمِ الْآخِرَةِ»؛ چه قدر نعمتهاى تو در دنيا فراوان و کامل است، و با اين حال چه كوچكند اينها در برابر نعمتهاى آخرتت. « أَسْبَغَ»؛ یعنی کامل کردن و سنگ تمام گذاشتن در چیزی. خداوند «اسباغ نعمت» کرده است؛ یعنی در دادن نعمت به یکایک ما سنگ تمام گذاشته است؛ چه در نعمت هایی که درک می کنیم و چه در نعمت های پنهان و الطاف خفیه اش. در قرآن نیز می فرماید:«أَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً». با این حال حضرت می فرماید که همه این نعمت ها در مقایسه با نعمت های آخرت چقدر کوچک هستند!
نه تنها این را به خدا عرضه داشت، به ما هم آموزاند که: « مَا خَيْرٌ بِخَيْرٍ بَعْدَهُ النَّارُ وَ مَا شَرٌّ بِشَرٍّ بَعْدَهُ الْجَنَّةُ وَ كُلُّ نَعِيمٍ دُونَ الْجَنَّةِ فَهُوَ مَحْقُورٌ وَ كُلُّ بَلَاءٍ دُونَ النَّارِ عَافِيَةٌ»؛ آن خوبى و خوشی كه جهنم بدنبال داشته باشد در حقيقت خوبى و خوشی نيست و آن بدى و مشكلى كه بهشت در پشت سرش باشد بدى محسوب نمىشود. هر نعمتى در برابر بهشت حقير و كوچك است و هر بلا و رنجى در برابر جهنم عافيت و تندرستى.
بنابراین، معیار و ملاک نعمت و نقمت، و لذت و رنج برای علی علیه السلام و پیروانش رضایت خدا و نتیجه اخروی است، نه رضایت نفس و لذت و رنج زودگذر دنیا. نعمت یعنی آنچه ما را به خدا و بهشت نزدیک می کند، و هر چه ما را بیشتر به اینها نزدیک کند، نعمتی بزرگ تر است، و چون بزرگ ترین عامل برای هدایت و حرکت ما به سوی خدا، رهبری و ولایت است، پس بزرگ ترین نعمت هم همین است.
آری! نماز، زکات، روزه و حج هم نعمت هستند؛ زیرا ما را به خدا و بهشت می رسانند، اما همین ها هم موقعی موثرند که رنگ ولایت خورده باشند. دشمنان خدا با نماز و زکات و روزه و حجی که زیر پرچم ولایت نباشد و برائت از آنان نداشته باشد، هیچ مخالفتی ندارند. این رهبر دانا و توانا و دادگر است که راه را به ما می نمایاند و جامعه را به گونه ای هدایت می کند که عبادات و همه توان ها به سود حاکمیت الله و نفی طاغوت بکار گرفته شود.
به همین دلیل است که امام باقر(ع) می فرماید: «بُنی الاسلامُ علی خَمسٍ: عَلَی الصَّلاة والزَّکاة والصّوم والحَجّ والولایة»؛ اسلام بر پنج پایه نماز، زکات، روزه، حج و ولایت استوار است. اما بعد می فرماید:« ولم یُناد بشی ءٍ کما نُودیَ بالولایة» ؛ به هیچ یک از اینها به اندازه ولایت سفارش نشده است.
«قَالَ زُرَارَةُ: فَقُلْتُ: وَ أَيُّ شَيْءٍ مِنْ ذَلِكَ أَفْضَلُ»؟ زراره که راوی این حدیث است، می گوید: از آن حضرت پرسیدم: کدام یک از این ارکان بالاتر است؟ « فَقَالَ الولایةُ أفضل، لانّها مفتاحُهنَّ والوالیُّ هو الدلیلُ علیهنَّ»؛ امام فرمودند: ولایت برترین است؛ زیرا ولایت کلید دیگر ارکان و امام، دلیل و راهنما بر آنهاست.
آنچه نماز، زکات، روزه، حج و دیگر عبادات را که همگی نعمت هستند، مفید و موثر می کند، آن است که تحت پرچم امامی از جانب خدا باشد؛ نه خودسرانه؛ وگرنه یا بی خاصیت می شود یا زیان آور. خوارج، و از جمله ابن ملجم هم کم عبادت نکرده بودند. مشکل آنها نداشتن ولایت بود.
بعد هم فرمود:اگر مسلمانی تمام شبها را به نماز ایستد، همه روزها را روزه بگیرد، تمامی اموالش را صدقه بدهد و هر ساله حج بجا آورد، اما ولیّ خدا را نشناخته تا از وی پیروی کند، و در تمامی کارهایش از او راهنمایی جوید، هیچ ثوابی نمی برد و از اهل ایمان نخواهد بود.
از اینجا معلوم می شود که چرا در روز غدیر نعمت تمام می شود.نعمت های خدا بدون نعمت ولایت ناقص است، به آخر نرسیده است و اثر لازم را ندارد. غدیر، چون روز تعیین این ولایت است، بزرگ ترین نعمت است.
از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده است که فرمودند: روز غدیر خم، برترین عیدهای امت من است. چرا؟ علت این است که: در آن روز خداوند بزرگ دستور داد برادرم، علیّ بن ابی طالب را به عنوان پرچم و هادی امّتم منصوب کنم، تا بعد از من، مردم توسط او هدایت شوند و آن، روزی است که خداوند در آن روز دین را تکمیل و نعمت را بر امت من تمام کرد و اسلام را به عنوان دین برای آنان پسندید.