ماه محرم ماه تقابل بین دوفرهنگ
نویسنده:
حجت الاسلام و المسلمین رفیعی
امام حسین علیه السلام
اَعُوذُ بِاللّهِ منَ الشّيطانِ الرَّجيم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللَّهِ الْعَلِىِّ الْعَظيمِ
نَحمَدَهُ وَ نَستعينه و نتوکّل عليه و نستغفره و نصلّی و نسلّم علی خيرته فی خلقه حافظ سرّه و مبلّغ رسالاته سيّدنا و نبيّنا ابیالقاسم مُحَمّد و علی آله الطيبين الطاهرين سيّما بقيّةاللَّه فی الأرضين؛
قال الله تبارک و تعالی: «فَمَا بَکتْ عَلَيْهِمُ السَّمَاء وَالْأَرْضُ وَمَا کانُوا مُنظَرِينَ»؛ (دخان: 29)
خدا را شاکریم توفیق درک طلوعِ ماه سرخ ماه شهادت ماه عزاداری أباعبدالله ـ علیه السلام ـ را به ما عنایت کرد آن هم در کنار مضجع پاک شهداء آن هم شب اول که غالباً شب اول مجالس کمتر شکل میگیرد اما این جلسة با عظمت و با شکوه به برکت خون شهداء به دعای خیر خانوادة شهداء و به نفس پاک شما جوانانی که دلهاتون پاکه قلبتون پاکیزه است نیتتون خیر است بحمدلله امسال هم توفیق یافتیم این ایام را درک کنیم ماه محرم ماه تقابله تقابل یعنی قرارگرفتن دو فرهنگ در برابر همدیگه حالا برای اینکه بدانید تقابل یعنی چی من دو سه تا مثال میزنم از قرآن، قرآن فرهنگ تقابل زیاد دارد فراوان تو آیات قرآن به فرهنگ تقابل اشاره شده مثلاً میفرماید: «لَا يَسْتَوِي أَصْحَابُ النَّارِ وَأَصْحَابُ الْجَنَّةِ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمُ الْفَائِزُونَ»؛ (حشر: 20) یاران بهشت با یاران جهنم یکی نیستند پس «أَصْحَابُ النَّارِ وَأَصْحَابُ الْجَنَّةِ»؛ تقابل دارند یکی مثبت یکی منفی یا میفرماید: «وَمَا يَسْتَوِي الْأَعْمَي وَالْبَصِيرُ»؛ (فاطر: 19) کور نه کور ظاهراً کوردل با بینا أعمی با بصیر یکی هست پس أعمی و بصیر تقابل دارند یکی مثبت یکی منفی یا میفرماید: «هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ إِنَّمَا يَتَذَکرُ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ»؛ (زمر: 9) جاهل و عالم یکیاند اونکه میفهمه با اونکه نمیفهمه یکیاند نه پس تقابل «يَعْلَمُونَ» با «لَا يَعْلَمُونَ»؛ خیلی تو قرآن بعضی از دانشمندان قرآنی اینارو جمعآوری کردن خیلی زیاده مثلاً «قَدْ أَفْلَحَ مَن زَکاهَا»؛ (شمس: 9) بعدش چی «وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا»؛ (شمس: 10) مفلح تزکیه شده با فرد اهل دسیسه و ناامید و لطمه خورده یکیه «قَدْ أَفْلَحَ» با «قَدْ خَابَ» یکیه «أَصْحَابُ النَّارِ» با «أَصْحَابُ الْجَنَّةِ» یکیه «أَصْحَابُ الْيَمِينِ» و «أَصْحَابُ الشِّمَالِ»؛ یکیه حالا آقایان جوانها اگر کربلا را کسی تحلیل کند فرهنگ تقابله یعنی این ایام داره «أَصْحَابُ الْجَنَّةِ» مقابل «أَصْحَابُ النَّارِ»؛ قرار میگیره شروعش از اول محرمه «أَصْحَابُ الْيَمِينِ» مقابلش «أَصْحَابُ الشِّمَالِ»؛ قرار میگیره «وَالْبَصِيرُ» در مقابل «الْأَعْمَي»؛ قرار میگیره «يَعْلَمُونَ» در مقابل «لَا يَعْلَمُونَ»؛ قرار میگیره کربلا جبهة تقابل «قَدْ أَفْلَحَ مَن زَکاهَا» «وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا»؛ سپاه دشمن اهل دسیسه است سپاه ابیعبدالله اهل تزکیه است سپاه دشمن «قَدْ خَابَ»؛ شکست خورده است سپاه ابیعبدالله «قَدْ أَفْلَحَ»؛ رستگار است این تقابل از این روزها شروع میشود دو نمایشگاه تقابل در نهضت عاشورا آنوقت بعضیها تو این شبهات و تو این حرفهایی که حالا این روشنفکرها گاهی میزنند الان ماهوارهها هم خیلی دامن میزنند آقا چقد این أباعبدالله و روضه و عزاداری را تکرارش میکنید چقد تأکید میکنید اگه تأکید نشود نسل به نسل منتقل نمیشود نسل به نسل کافی بود یک نسل گسست پیدا بشود به اینجا نمیرسید عاشورا و محرم با همین نقل و با همین عزاداری و با همین مجالس هی منتقل شده وإلا خیلی دلشون میخواست امویان که جریان کربلا در نطفه خفه بشود مطرح نشود امامسجاد به زینبکبری شروع کردن طرح را یعنی مطرح کردنش دویست سال هم یازده امام و الان بیش از هزار و صد سال است
عزاداری علماء و مراجع در ماه محرم
گریة صبح و شب امامزمان و بزرگان شیعه علماء مراجع مرحوم آیتالله العظمی مرعشی (ره) ماه محرم که میشد یک لباس مشکی میپوشید ناشناس میرفت تو هیئتها سینه میزد زنجیر میزد بزرگان شخصیتها نگذاشتن این جریان سرد بشه این حرارت خواستن در قلبها بماند لذا داستان عاشورا داستان الهی است داستان خدایی است داستان شخصی نیست داستان فردی نیست آقایان عزیز خواهران جوانها بحث امشب من اینه حالا بحث شبهای بعدمُ میگم ما به چهار پیوند با امامحسین نیاز داریم این چهار پیوند خوب گوش بدهید که اینها مهمترین در واقع راه ارتباط با أباعبدالله است چهار نوع رابطه و پیوند را با قصة امامحسین همة ما نیاز داریم و ائمة ما و روایات ما هم رو این چهار پیوند تأکید کردند یک: پیوند عاطفی ببینید انسان یک موجود احساسی و عاطفی است نمیتواند بدون عواطف باشه سادهترین راه ارتباط با یه جریان هم جریان عاطفی است همین گریه همین عزاداری همین ضجه همین شور این
پیوند عاطفی با أباعبدالله علیه السلام
یکی از مهمترین راههایی است که صدها روایت دارد که این اول باید حفظ بشه پیوند عاطفی با أباعبدالله ـ علیه السلام ـ چون خدا در قرآن کریم بر پیوند عاطفی تأکید دارد ببینید وقتی دخترها را زنده به گور میکنند خدا میفرماید: «عبارت عربی»؛ به چه گناهی شما را کشتن این عاطفه است دیگه وقتی قصة یوسف بیان میکند میرود رو عاطفه «يَا أَسَفَي عَلَي يُوسُفَ»؛ باباش غصه میخورد تأسف میخورد «وَابْيَضَّتْ عَيْنَاهُ»؛ از شدت گریه چشماشُ از دست داد اینها ریشه تو قرآن دارد ریشه تو روایات دارد پیوند عاطفی یعنی همین چیزی که الان وهابیها جلوش ایستادن یعنی اجازه نمیدهد گریه ممنوع عزاداری ممنوع حتی من دو سال قبل مکه بودم یک کسی را آورده بودن نمیدونم حالا جوان بود پیر بود یک جنازهای را بعد برام جالب بود دیدم سه چهار تا از این بچهها و بستگان رفتن پشت یک دیواری که مأمورها نبینن سر رو شانة هم گذاشتن بلند بلند دارن گریه میکنن منتهی اونآ نمیذارن مأمورا نمیذارن یعن این یک عاطفه و احساس طبیعی است تو زندگی من چن نمونهاش خدمتتون عرض میکنم که نگوئید این حرفها را ما درست کردیم ببینید این سیرة ابنهشام ابنهشام هزار سال پیش سنی هست از علمای اهلسنت است یک کتاب نوشته به نام سیره ایشون نوشته در جلد اول که عبدالمطلب جد رسولخدا موقع مرگش دخترآشُ جمع کرد شش تا دختر داشت صفیه، عاتکه، امیمه اسمهاشون هست تو تاریخ حالا به اسامیشون کار ندارم شش تا دخترآشُ اینو ابنهشام نقل میکنه جمع کرد گفت دلم میخواهد تا من زنده هستم صدای گریة شما را بشنوم من دارم جان میدهم بعد از من گریه کنید قبل از اینکه من هم جان بدهم دوست دارم ببینم چه جور برا من عزاداری میکنید
عزادای قبل از اسلام
و میگوید نشست این مال قبل از بحث امامحسین و عاشورا و اسلام دیگه اصلاً هنوز اسلام نیامده عبدالمطلب خب در سالهای قبل از اسلام از دنیا رفت میگه اینها ابنهشام نقل میکند اینها شروع کردن گریه ضجه عبدالمطلب گفت حالا خیالم راحت شد بعد از مرگ من اینطور برا من عزاداری کنید اون کسی که این تاریخ نقل کرده به سادگی ابنتیمیه با اون کتاب انحرافیش گریه بدعت است کدام بدعت این نمونة قبل از اسلام خود قرآن بذارید براتون بگم یک آدرسی میدهم ببینید سورة دخان آیة 29 خوب دقت کنید چون این آیه را چند مرتبه امیرالمؤمنین دست رو شانة امامحسین گذاشت و این آیه را خواند و گریه کرد چند مرتبه این آیه را مفسرین نوشتن امیرالمؤمنین وقتی امامحسین را میدید این آیه را میخواند خوب دقت کنید آیه اینه قوم موسی پیامبر بزرگ الهی بعضیهاشون طغیان کردن سرکشاشون طاغیاشون مثل فرعون مثل وزرای فرعون مثل طرفدارهای فرعون اینها از بین رفتن کاخها ماند باغها ماند زراعتها ماند ثروتهاشون ماند قرآن در سورة دخان آیة 25 میفرماید: «کمْ تَرَکوا مِن جَنَّاتٍ وَعُيُونٍ»؛ چقد باغ گذاشتن چقد زراعت گذاشتن چقد خانه از خودشون گذاشتن دقت کنید چی میگم آیه 25 سورة دخان بعد میفرماید: «فَمَا بَکتْ عَلَيْهِمُ السَّمَاء وَالْأَرْضُ وَمَا کانُوا مُنظَرِينَ»؛ (دخان: 29) گریه نکرد برای اینها «السَّمَاء وَالْأَرْضُ»؛ نه آسمان گریه کرد و نه زمین آسمان و زمین چه جوری گریه میکند مگه آسمان گریه میکند مگه زمین گریه میکند مفسرین نوشتن منظور از این آیه أهل السماء و أهل الأرض؛ یعنی اهل آسمان فرشتهها أهل زمین مردم برا فرعون و فرعونیا و طاغیها گریه نکردند «فَمَا بَکتْ عَلَيْهِمُ السَّمَاء وَالْأَرْضُ وَمَا کانُوا مُنظَرِينَ»؛ امیرالمؤمنین رسید به مدائن مدائن نزدیک بغداد است قبر سلمان اونجاست کاخ مدائن و ایوان مدائن کاخ انوشیروان بوده معروفه وقتی رسید به آنجا اینو شیخعباس قمی تو مفاتیحم نوشته وقتی رسید به آنجا خب کاخ مدائن باد توش میرفت دیگه انوشیروانی نبود شاهها نبودن خلفا و حاکمان به اصطلاح یزدگرد و شیرویه اینا همه از بین رفته بودند یک کسی دنبال امیرالمؤمنین بود شاعر بود تا نگاهش افتاد به کاخ مدائن شروع کرد شعر خواندن گفت:
جَرت ریحاه علی رسومت یارهم؛ یعنی باد دارد میرود تو این کاخها کاخنشین خبری نیست
خواندن قرآن به جای شعری خوانی
امیرالمؤمنین فرمود: چرا شعر میخوانی قرآن بخوان گفت آقا کدام آیه آقا همین آیه را خواند «فَمَا بَکتْ عَلَيْهِمُ السَّمَاء وَالْأَرْضُ وَمَا کانُوا مُنظَرِينَ»؛ یعنی الان نه آسمان برا اینها گریه میکند نه زمین نه فرشتگان نه اهل زمین آن وقت من روایت دیدم تو کوفه امامحسین وارد شد بر امیرالمؤمنین (فوضع یده علی رأسه)؛ امیرالمؤمنین دست گذاشت رو سر امامحسین همین آیه را خواند فرمود: اما حسینم ما تو طلبگی میگیم مفهوم مخالف یعنی گاهی از یک چیزی مفهوم موافق میگیریم گاهی مفهوم مخالف از این آیه آقا مفهوم مخالف گرفت فرمود: «فَمَا بَکتْ عَلَيْهِمُ السَّمَاء وَالْأَرْضُ وَمَا کانُوا مُنظَرِينَ»؛ آسمان گریه نکرد بر آنها اما حسینم (تبکی علیک)؛ برا تو هم اهل آسمان گریه میکنند و هم اهل زمین (و انک ستقتل)؛ تو به شهادت میرسی (و تبکی علیک السماء و الأرض)؛ همین آیه را خب این دیگه دلیل از این روشنتر واضحتر صریح قرآن است «فَمَا بَکتْ عَلَيْهِمُ السَّمَاء وَالْأَرْضُ وَمَا کانُوا مُنظَرِينَ»؛ یعنی ببینید از آن طرفش میشود مفهوم مثبت وقتی میگوید برا آنها گریه مثل اینکه شما بگوئید استقبال فلانی نیامدن یعنی استقبال دیگری آمدن و آقایان خواهران جوانها اینآرو میگم آشنا بشوید گیر نکنید تو شبهات حکمت ده نهجالبلاغه خب نهجالبلاغه کتاب بینالمللی است ابنابیالحدید قرن هفتم میگوید این کتاب نظیر ندارد این کتاب نص کلمات امیرالمؤمنین است هزار سال این کتاب جمعآوری شده این خطبهها مال 1400 سال پیش است
امیرالمومنین علیه السلام طور در جامه زندگی کنید که اگر مردید براتون گریه کنند
نهجالبلاغه سه بخش است خطبه و نامه و حکمت حکمت ده اگه دارید امشب بروید تو خونه باز کنید ببینید امیرالمؤمنین بچههاش جمع کرد فرمود: بچههای من (خالت الناس مخالتته)؛ یک جوری تو جامعه زندگی کنید (ان متم)؛ اگر مُردید (بکوا علیکم)؛ براتون مردم گریه کنند آخه امیرالمؤمنین میآید یک چیز ممنوع را بگوید یک چیز من نمیدانم این حرفها را از کجا در آوردن محمدبنعبدالوهاب و ابنتیمیه و وهابیهای خبیث که انشاءالله خدا سقوط همهاشون را برساند این حرفها را از کجا در آوردن بابا این قرآن این نهجالبلاغه آدرس جفتشم دادم حضرت فرمود: یک جوری زندگی کنید (إن اشتم)؛ اگه زنده بودید مشتاقتون باشند بگویند بریم ببینیمش اگر مُردید براتون گریه کنند امیرالمؤمنین یک چیز ممنوع از نظر قرآن را میآید بگوید
گریه اهل مدینه برای حضرت حمزه
پیغمبرگرامی اسلام عموش شهید شد یک نگاهی کرد دید همه دارند گریه میکنند هفتاد تا شهید داده بود اُحد یکی برا پسرش یکی برا پدرش حمزه کسی را نداشت فرمود: (أما حمزه فلا بواکی له)؛ عموجانم گریه کن ندارد تمام مردم مدینه عزاهای خودشون را تعطیل کردن یکپارچه مدینه شد گریه اینو منابع اهلسنتم نقل کرده این الإستیعاب ابنعبدالبر یک کتاب تاریخی است آدم تعجب میکند چرا بعضیها بدون مطالعه حرف میزنند جعفربنابیطالب در موته شهید شد خبر دادن رسولخدا باخبر شد آمد خانهاش بچههاشُ رو زانو نشوند بعد فرمود: (علی مثل جعفر فلیبک الباکون)؛ سزاوار است گریهکنان برای جعفر گریه کنند (علی مثل جعفر فلیبک الباکون)؛ پیغمبراکرم امر به یک چیزی میکند که ممنوع باشد بابا شما برا حجیت یک کار چی میخواهید قرآن میخواهید «فَمَا بَکتْ عَلَيْهِمُ السَّمَاء وَالْأَرْضُ وَمَا کانُوا مُنظَرِينَ»؛ حدیث میخواهید کلام پیغمبر نهجالبلاغه میخواهید حکمت ده عقل میخواهید عقل حکم میکند عواطفشُ انسان نمیتواند خفه کند نمیتواند بپوشاند فلذا امام هشتم علیبنموسیالرضا فرمود: (این یوم الحسین أقرح جفوننا)؛ گریه بر ابیعبدالله عادی هم نیست فرمود: مصیبت ابیعبدالله چشمهای ما را زخم کرده (أقرح) و (أسبل دموئنا)؛ اشک بر گونههای ما جاری کرده ببینید آقایان جوانها اگر ما توی علم حدیث میگوئیم سه چیز از معصوم حجت است یکی سخنش یک چیزی فرموده حجت است یکی فعلش یک کاری انجام داده یک کسی به ما گفت مثلاً پیغمبر اینطور نماز خواند اینم حجت است یکی هم تقریر تقریر یعنی سکوت شما جلو معصوم یک کاری انجام دادی یک حرفی زدی امام سکوت کرد این یعنی تأئید آقایان میگویند سنت سه چیز است سخن، فعل، سکوت درست
هدیه امام رضا علیه السلام به روضه خوان حضرت زهرا سلام الله علیها
دعبل خزاعی آمده پیش امامرضا ـ علیه السلام ـ ایستاده به شعر خواندن پرده هم زدن مردها یک طرف زنها یک طرف وزراء نشستن مأمون نشسته امامرضا فرمود: دعبل شروع کن شروع کرد خواندن اینو دیگه کتاب هزار ساله است عیونالأخبارالرضا هزار سال پیش این قصه را نقل کرده اینها کتابیهای نیست که بگوئید امروز نوشتن دیروز نوشتن شروع کرد خواندن گفت: (أفاطم لو خلط الحسین مجدلا)؛ خطاب کرد به حضرتزهرا ـ سلام الله علیها ـ (وقد مات عطشانا بشط فرات؛ فاطمه جان اگه بودی میدیدی پسرت را لب تشنه کنار آب فرات به شهادت رساندن میدونی چه میکردی ببین اگر این کار اشتباه بود امامرضا میفرمود: ساکت نخون نه تنها گوش کرد نه تنها اشک ریخت یک پیراهن بهش داد فرمود: دعبل خزاعی هزار شب شبی هزار رکعت نماز تو این خواندم یعنی یک میلیون رکعت نماز هزار ختم قرآن تو این پیراهن کردم یک جایزة ویژه بهش داد چی گفت دعبل خب دقت کنید اگر این حرف دعبل خزاعی اشتباه بود جلوشُ میگرفت امامرضا ـ علیه السلام ـ چه حقی داری اینطور شعر میگوئی گفت: (إذن لتمتم فوجه فاطمه عنده)؛ فاطمه جان اگه بودی صورتت لطمه میزدی تو صورت خودت میزدی (و أجریت دم العین فی الوجانتی)؛ اشک چشمتُ رو گونههات جاری میکردی اگر اشک ممنوع بود سینه ممنوع بود به صورت زدن ممنوع بود آقا میفرمود: نه امام که نمیتواند سکوت کند در مقابل حرام (إذن لتمتم فوجه فاطمه عنده)؛ فاطمه جان لطمه میزدی به خود میزدی و صورتترو در واقع در معرض اشک قرار میدادی (و أجریت دم العین فی الوجانتی)؛ اینآ شما میدانید چقد جنیها برا امامحسین شعر گفتن این شعرها را من آدرس میدهم آنهاییکه کتاب دارید جلد 45 بحارالأنوار مرحوم علامة مجلسی ردیف کرده گریة جن ضجة جن و اشعار جنیان را برای امامحسین خیلی اشعار عجیبی است من امروز اینارو نگاه میکردم شعرای فارس ایران انسی نمیگمآ شعرای جن که حالا ما خیلی از عالم جن خبر نداریم ولی این اشعار را ایشون در آنجا ردیف کرد چقد ملائکه ضجه زدن برای ابیعبدالله نه گریه (ضَجَّتِ الْمَلَائِكَةُ)؛ اینها تعبیر است فرمود: چهار هزار فرشته دور تا دور قبر ابیعبدالله (أَرْبَعَةُ آلَافِ مَلَكٍ)؛ اینها سند هزار ساله دارد کاملالزیارات ابنقولویة قمی مال هزار و خوردهای سال پیش است برا ابیعبدالله چیه بعضیها روشنفکری میکنند آقا تکرار گریه برا چی تکرار روضه برا چی اینها خطی است که ائمه دادن نه یک شعری گفت:
شعر خوانی محتشم کاشانی
محتشم کاشانی همین شعرهایی که نوشتن رو در و دیوارها میدانید یک قصهای دارد قصهاشو براتون بگم محتشم قبرش کاشان است یکوقت بروید سر قبرش این آدم دوران صفویه بوده دوران شاه طهماسب صفوی اوایل در اوصاف آنها و اینها شعر میگفت یک وقتی برادری داشت از دنیا رفت شروع کرد در رسای او شعر گفتن شب امیرالمؤمنین را خواب دید تو که به این قشنگی شعر میگی چرا برا حسین ما شعر نمیگی؟ بلند شد همین شعر معروف شروع کرد:
باز این چه شورش است که در خلق عالم است باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
گفت تا رسید به یک بیتی شک کرد این بیت درست است یا غلط است شک کرد نکند این شعر یک وقتی غلوی توش باشد بیادبی توش باشه میخواست بگه مثلاً خدا هم در عزای امامحسین ناراحت است گریان است خب خدا که حزن و ناراحتی ندارد خدا مثل ما معنا ندارد بعضی از چیزها را به خدا نسبت بدهیم شعری که گفت این بود:
گفت: هست از ملال گرچه بری ذات ذوالجلال؛ گرچه خدا از ملال و اندوه و گریه و ناراحتی بری است خدا مثل ما نیست حس بشری که ندارد
هست از ملال گرچه بری ذات ذوالجلال؛ بیت دومش میخواست بگوید اما با اینکه اینطور هست ولی خب خدا هم برا حسین ناراحت شد اشک ریخت ولی ادب کرد بیت دومش نگفت خوابید وجود مقدس ولیعصر ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ را خواب دید آقا بهش فرمود: محتشم بیت دومشم بگو بگو:
او در دل است و هیچ دلی نیست بیملال
غصه نخور نترس بیت اول تو گفتی بیت دوم من بهت یاد میدهم
هست از ملال گرچه بری ذات ذوالجلال؛ خدا ملال ندارد اندوه ندارد اما:
او در دل است و ... مگه قلب ما عرش خدا نیست ما که متأثر بشویم عرش خدا متأثر میشود
او در دل است و هیچ دلی نیست بیملال
بلند شد خیلی گریه کرد و این بیت را اضافه کرد به اشعارش اینها نکاتی است که راجع اباعبدالله ـ علیه السلام ـ اولین پیوند پیوند عاطفی است جوانها گولتون نزنند این گریه این لباس مشکی که امشب پوشیدی این شرکتتون تو مجلس اباعبدالله
گریه بر اباعبدالله الحسین علیه السلام موجب راحت جان دادن می شود.
امام هشتم فرمود: اگر کسی اسم حسین ما را شنید اسم اصحابش شنید گفت یا لیتنی کنت معک فأفوذ فوزاً عظیما؛ فرمود: با شهدای کربلا محشور میشود ببینید امامصادق ـ علیه السلام ـ به مصعببنعبدالملک فرمود: فرمود: برا حسین ما گریه میکنی؟ خب آقا گاهی فرمود: میدانی این روایت را شاید نشنیده باشید فرمود: میدانی یک از چیزهایی که عزرائیل را بر انسان مهربان میکنه راحت جان آدم را میگیره گریة بر ابیعبدالله است گریة بر ابیعبدالله است ببینید شما بزرگان ما مراجع ما شخصیتهای ما امام عزیز شهدای عزیز ما اینها چقد من الان وقت نیست سیرة علما را مرحوم آیتالله العظمی بهجت (ره) پنجاه سال زیارت عاشوراش با صد سلام و صد لعنش ترک نشد ثلث اموالش را فرمود: برا عزاداری اباعبدالله وقف کنید روضه بخوانید پنجاه سال روضه داشت جلو در مینشست من توفیق داشتم یک چند جلسهاشُ من رفتم این اواخر دیگه گاهی مارو دعوت میکردن اوایل تو منزلشون میگرفت هم مسجدشون هم منزلشون دم در مینشست میفرمود: میخواهم عزادارهای اباعبدالله من دم در خوشآمدگوشون باشم پنجاه سال روضة برا ابیعبدالله خب اینها چیزهای سادهای نیست یکی از آقایونی که الان هست میگفت:
وصیت آیت الله مرعشی نجفی(ره)
یک روز آیتالله العظمی مرعشی(ره) منو صدا زد من آیتالله العظمی مرعشی(ره) را زیاد دیده بودم 69 فوت کرد بعد از امام از دنیا رفت امام خیلی به ایشون علاقه داشت عاشق اهلبیت بود عاشق روضه بود عاشق روضه بود ایشون این آقا که الان هست سیدی است یک روز ایشون منو صدا زد گفت فلانی به پسرم گفتم ولی میترسم یادش برود یکبار هم به تو میگویم من اگر از دنیا رفتم بیارید جنازهامُ بذارید جلو منبر امامحسین یک سر عمامهامُ ببندید به منبر یه سرشم به تابوت که من دخیل ابیعبدالله بشوم اینطوری بدن بعد یک روضة امامحسین کنار بدنم بخوانید بعد بدن منو تشییع کنید ببینید اینها یک چیزهایی است که بزرگان بهش رسیدن دریافت کردن این مسیر را رفتن این پیوند عاطفی که من عرض کردم دومین پیوند:
عاشورا و پیوند اعتقادی
پیوند اعتقادی است بله پیوند معرفتی است کربلا باید معرفتافزایی کنید توحید ما را قوی کند معاد ما را قوی کند ما نمیتوانیم از کنار کربلا فقط با نگاه عاطفی عبور کنیم اگه شب عاشورا امامحسین به زینبکبری میفرماید: خواهرم (كُلُّ شَيْءٍ هالِكٌ إِلاَّ وَجْهَهُ)؛ همه میروند خدا میماند برادرم رفت پدرم رفت این یعنی آقای عزیز جوان عزیز به یاد معاد باش اگر صبح عاشورا میگوید: (اللهم أن تستقطی)؛ خدا با تو شروع میکنم اگه مکرر تو کربلا فرمود: (إِنَّا للّه وإِنّا إِلَيهِ رَاجِعُونَ)؛ اگر تو ملاقاتش میفرمود: (حَسْبُي اللّهُ وَنِعْمَ الْوَکِيلُ)؛ تو چند تا ملاقات امامحسین این ذکر را فرمود: (حَسْبُي اللّهُ وَنِعْمَ الْوَکِيلُ)؛ اگر روز عاشورا میزد به قلب دشمن برمیگشت میفرمود: (لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللَّهِ الْعَلِىِّ الْعَظيمِ)؛ این پیوند اعتقادی است یعنی جوانها عقائد ما تو این مجالس باید قوی باشد امامحسین باید کانال خداشناسی باشد امامحسین باید کانال تقویت نبوت و معاد و امامت باشد اینم پیوند اعتقادی سوم: پیوند اخلاقی خب ما که نمیتوانیم از این نمایشگاه راحت عبور کنیم شما تو سر تا سر قصة کربلا ایثار، شجاعت، سخاوت، هر چی میخواهید صداقت یک جوان باید با عاشورا پیوند اخلاقی برقرار کند
ابیعبدالله بین تواضع و انقلابی بودن جمع کرد
پیوند اخلاقی ارتباطی با مسلمان یا تشیع هم فقط نداردآ نه این آنتوان بارا،؛ یک کتابی نوشته ایشون اهل سوریه است مسیحی هست خیلی این کتاب عجیب است ترجمة فارسی هم شده به نام حسین در اندیشة مسیحیان الحسین فی الفکر المسیحی تعبیر عجیبی دارد من تعبیرش یادداشت کردم یک مصاحبهای هم با روزنامة کیهان یک وقتی کرد اون مصاحبه هم چاپ شده بود گفت: من عاشق روح انقلابی و تواضع امامحسینم توضیح داد گفت افراد انقلابی غالباً متواضع نیستن افراد متواضع غالباً انقلابی نیستن ابیعبدالله بین تواضع و انقلابی بودن جمع کرد من عاشق این روحیه هستم همان آدمی که جلو بچة سه سالهاش اشک میریزه همان آدم شمشیر دست میگیره میگه: (ترکت الخلق ....)؛ خدایا من همه چیز را بخاطر تو کنار گذاشتم همان آدمی که دست زیر محاسنش میبرد نگاه به قد و بالای جوانش میکنه عاطفی اشک میریزه همین آدم میآید بدن اربن اربای جوانشُ میگه: به طرف یعنی اینارو با هم خلت نمیکند تواضعش جای خودش انقلابی بودنش جای خودش همان امام رهبر کبیر انقلاب که میفرمود: آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند همان امام در مقابل بخوانید زندگیش بچههای یتیم شهید اشک میریخت متأثر میشد این روحیة دو قطبی همانی که امیرالمؤمنین نوشتن داشت جامع أزداد بود هم عبد خدا بود هم شیر میدان هم در مقابل اشک یتیم متواضع بود همسر عمربنعبدود را از بدن جدا این خیلی مهم است میگه من عاشق بعد میگه این روحیه را از باباش علی دارد این پیوند سوم پیوند اخلاقی وقت گذشت من دیگه اینارو توضیح ندهم خیلی پیوند چهارم پیوند سیاسی است آقایان خواهران جوانها که واقعاً تعجب است شب اول این جلسه وسط هفته است شب درسی تا دم در جمعیت نشسته است این خیلی تجلیل میخواهد قدر این را بدانید شب اول و جلسه پر این نیست جزء به برکت این شهدایی که کنارشونید من چند بار از دوستان خواستم گفتم این جلسه جا ندارد ببرید مصلی جای دیگه گفتن ما نمیخواهیم از کنار این شهداء جایی بریم روح این شهدا میخواهیم اینجا ناظر باشه نفس گرم شما و روح این شهداء آقایان خواهران اینو میخواهم بگویم پیوند چهارم سیاسی یک جریانی امروز و در گذشته امروز بیشتر میخواهد قضیة عاشورا را سکولارش کنه یعنی چی؟ یعنی بگه روضه بخوان گریه بکن امامحسین تاریخش بگو علیاکبر ولی کار به پیوندش با امروز نداشته باش این خطر است کل یوم عاشورا اینو میگه که عزیزان اگر میشینم میگوئیم یزید جنایت کرد خب بگردیم ببینیم امروز یزید کی است کسی جزء نتیاناهوست کسی جزء آلسعود است امروز جبهة یزید و جبهة امامحسین کجاست جبهة حسینی جزء جبهة جوانان شجاع یمن و لبنان است چون اینها مظلوم است آنها ظالم جبهة حسینی چیه؟ ظالم و مظلوم امروز تو دنیا پیدا کنید انقلابی و ضد انقلاب تو دنیا پیدا کنید این خیلی نکتة مهم است سکولار کردن عاشورا خطر است نمیشود ما بیائم جریان عاشورا را بیان کنیم یک پیوندی با امروز ندهیم سال 42 که امام تبعید شدن اون قیام 15 خرداد با دوازده محرم یکی شد انقلاب اسلامی حالا شما جوانها خیلی یادتون نمیآید چون غالباً متولد بعد از انقلاب هستید من هم کم سن و سال بودم ولی یادم میاد انقلاب سال 1357 اونیکه رسوندش به اوج و شاه رفت و رژیم احساس سقوط کرد محرم و صفر 1357 بود خدا میدونه عاشورای 1357 چه خبر بود حسین حسین با مرگ بر شاه بود حسین حسین با دفاع از امام بود خود امام فرمود فرمود: محرم 1357 انقلاب را پیروز کرد لذا نمیشه من امروز بنشینم از عاشورا و امامحسین هی تاریخ نقل کنم اما نگم تو یمن یک سال خوردهای است که ظالمان سعودی دارند چیکار میکنند این میشود سکولار کردن امامحسین نمیشه من بگم زهیر به دنبال ابیعبدالله آمد اونطور فداکاری کرد اما امروز دفاع از نظام اسلامی از ولیفقیه نباشد ببینید حرفهای امامحسین از حلقوم کی امروز بیرون میاد حرفهای یزید از حلقوم کی بیرون میاد عملکرد امامحسین را کی داره عملکرد یزید را کی داره این چهار پیوند لازم است پیوند عاطفی با اشک همین کارآیی که شما میکنید روضه مداحی هر چی هم بیشتر بهتر ائمة ما تأکید کردن آنقدر ابوهارون پیش امامصادق شعر خواند هی آقا میگفت ادامه بده ادامه بده پیوند اعتقادی تقویت توحید و معاد پیوند اخلاقی درسهای اخلاقی پیوند سیاسی ایجاد ارتباط بین عاشورا و امروز تمام دنیا برا ابیعبدالله گریه کنند روضه بگیرند کاری به امروز نداشته باشند نه آمریکا خطر احساس میکنه مگه زمان طاغوت جلسات عزاداری نبود نه عرض میکنم که اسرائیل احساس خطر میکند تازه خود اونا گاهی ممکنه دامن هم به بعضی از امور بزند اونیکه خطر احساس میده اینکه فریاد عاشورا فریاد محرم 1361 بیاد در محرم 1395 بیاد در شناخت یزید و یزیدیان امروز این بحث امشب من که تقدیم شما شد انشاءالله از فردا شب بحث من رو سیرة نبوی در سیرة امامحسین حالا توضیح میدم فردا شب یعنی چی چون امامحسین فرمود: من میخوام به سیرة جدم رسولخدا برم خب سیرة جدش چی بود که امامحسین فرمود: أسیر بسیرة جدی و سیرة أبی علی بن ابیطالب؛ من به دوستان هم گفتم موضوع را صدا و سیما هم اعلام کند تجلی سیرة نبوی در نهضت عاشورا سیرة نبوی چه جور تو عاشورا پیدا شد انشاءالله بحث فردا شب ما خواهد بود.
روضه
اَلسَّلامُ عَلَيکَ يا اَباعَبدِالله اَلسَّلامُ عَلَيکَ يَابنَ رَسوُلِ الله اَلسَّلامُ عَلَيکَ يَابنَ اَميرِالمُؤمِنينَ؛ من هفتة گذشته کربلا بودم رفتم زیر قبة ابیعبدالله لبهامُ گذاشتم به ضریح امامحسین گفتم آقا رزق امسال محرم ما را خودت بده زیر قبه برا شما دعا کردم برا این جلسه دعا کردم گفتم خودت اشک بده خودت آه بده خودت حال بده خودت گریه بده اومد کنار قبر جدش رسولخدا صورتش گذاشت رو خاک قبر شروع کرد گریه کردن گفت: یا رسولالله نمیذارن دیگه تو مدینه بمانم باید برم یه لحظه خواب رفت پیغمبر را در عالم خواب دید فرمود: حسین جان ما منتظرتیم بیا إنا مشتاقون إلیک؛ بابات منتظرت مادرت زهرا منتظر است زن و بچه را برداشت تاریخ میگه وقتی اومد بیاد دور تا دورش زنها حلقه زدن زنهای مدینه إجتمعت النساء؛ جمع شدن دورش و مشی الحسین؛ همینطور که راه میرفت اشک میریختن میگفتن آقا تو اگه بری دیگه مدینه بیحسین میشه بیارباب میشیم مأموریته باید بره 28 رجب از مکه مدینه بیرون آمد سوم شعبان مکه رسید دوم محرم کربلا رسید تقریباً چند ماه 5 ـ 6 ماه از مدینه دور بود مردم مدینه گویا گاه گاهی یه خبرهایی بهشون میرسید اما یه روزی گفتن این کاروان داره برمیگرده اما چه کاروانی بیحسین بیعباس بیقاسم بیمسلمبنعقیل امشب یادی هم از مسلمبنعقیل کنیم بیکاروان داره برمیگرده همه جمع شدن ببینن چطوره با چه افرادی آمدند وقتی رسید کنار قبر پیغمبر بشیر گفت مردم مدینه همون حرفی که اول زدید دیگه مدینه حسین ندارد يا أهلَ يَثرِبَ لا مُقامَ لَكُم بِها قُتِلَ الحُسَينُ فَأَدمعي مِدرارُ؛ گفت من جا شما باشم دیگه مدینه نمیمانم از مدینه میرم میدونید حسین چی شده؟ الجِسمُ مِنهُ بِكَربَلاءَ مُضَرَّجٌ؛ بدنش پایمال سم اسبان وَالرَّأسُ مِنهُ عَلَى القَناةِ يُدارُ؛ سرش چهل منزل بالای نیزه.
صلی الله علیک امامصادق فرمود: همینطوری سلام بدید شمام هر کجا نشستید امشب اسمتون را جزو زائرا ثبتنام کنید صلی الله علیک یا أباعبدالله، صلی الله علیک یا أباعبدالله، صلی الله علیک یا أباعبدالله.