تحلیل شعارها و رجزهای عاشورا (شب عاشورا ، دکتر رفیعی ، محرم 94 )
نویسنده:
حجت الاسلام و المسلمین رفیعی
اَعُوذُ بِاللّهِ منَ الشّيطانِ الرَّجيم
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ
لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللَّهِ الْعَلِىِّ الْعَظيمِ
الحَمْدُ لله رَبِّ العَالَمِينَ وَالصَّلاَةُ وَالسَّلاَمُ عَلَى سَيِّدِنَا وَ نَبِيِّنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّد وَ علی آلِهِ الطَّيِّبينَ الطَّاهِرِين سِیَّمَا بَقیَّهِ الله فِی الأرَضین فَااللَّعْنَهُ اللَّهِ ْعَلَى أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ بَارِئِ الْخَلَائِقِ أَجْمَعِينَ بَاعِثِ الأنبِيَاءِ وَ المُرسَلينَ ثُمَّ الصَّلَاهُ وَ السَّلَامُ عَلَى سَيِّدِنَا وَ نَبِيِّنَا حَبيبِ إلَهِ العَالَمينَ أبِی القَاسِمِ مُحَمَّدٍ ثُمَّ الصَّلَاهُ وَ السَّلَامُ عَلَى أهلِ بَيتِهِ الطَّيِّبينَ الطَّاهِرينَ المَعصُومينَ المُقَرَّبينَ المُنتَجَبين وَ لَا سِيَّمَا بَقيَّهِ الله فِی الأرَضين فَااللَّعْنَهُ اللَّهِ ْعَلَى أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِينَ إلَی يَومِ الدِّينَ آمينَ رَبَّ العَالَمينَ.
اَلْحَمْدُ لِلَّهِ اَلَّذِي جَعَلَ اَلْحَمْدَ مِفْتَاحاً لِذِكْرِهِ وَ سَبَباً لِلْمَزِيدِ مِنْ فَضْلِهِ وَ دَلِيلاً عَلَى آلاَئِهِ وَ عَظَمَتِهِ وَ الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ عَلَى حبیبه و خیرة أباالقاسم المصطفی محمد و علی آله الطیبین الطاهرین المنتجبین سیما بقیة الله فی الأرضین
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَکونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ»؛ (توبه: 109)
شب عاشورای حسینی است، شب شهادت حضرت اباعبدالله الحسین و أصحاب و أنصار و فرزندان بزرگوارش، شام جمعه هم هست این مصیبت عظمی را به پیشگاه بزرگ عزادار جهان اسلام حضرت بقیة الله الأعظم أرواحنا له فدا تسلیت عرض میکنیم و از خدا میخواهیم انشاءالله با ظهور با برکت آن حضرت انتقام همة مظلومان به ویژه انتقام مظلوم کربلا ـ علیه السلام ـ را اون حضرت با قیامشون بگیرند و ما هم جزو انصار و أعوانشون انشاءالله باشیم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.
تحلیل رجزهای عاشورا
شب آخر عرائض و سخنرانی ماست بحث امسال ما تحلیل رجزهای عاشورا بوده میخوام یک جمعبندی داشته باشم تا برسم به بحث امشب پنج نفر از صحابه را رجزهاشون را خواندیم و باز کردیم و توضیح دادیم دو نفرم از بنیهاشم که مجموعاً هفت شخصیت شبهای گذشته شعارها و رجزهاشون مطرح شد پیامهای اون رجزها را هم خدمت شما عرض کردیم که دیگه برنمیگردیم و ارجاع میدهیم دوستان را به بحثهای شبهای گذشته
اما امشب دو تا مطلب را من خدمت شما میخوام عرض کنم مطلب اول یکی از رجزهای امام حسین را یک مختصری توضیح بدهم مطلب دوم اگر برسم آخرین سخنرانی ابیعبدالله آخرین جملهای که در لحظة آخر روز عاشورا در وداع با خانواده فرموده که این نکتة مهمی درش نهفته است اینم در حد قرائت سه چهار تا مطلب داره انشاءالله برا شما بگم
شهادت بهتر از عار
اما رجزهای ابیعبدالله را تا 30 بیت هم نوشتن مقاتل یعنی رجزهای مختلفی را از ایشون نوشتن اما مشهوترینش که معتبرترین کتب نوشته این دو سه بیتی است که امشب عرض میکنم الْمَوْتُ خَيْرٌ مِنْ رُكُوبِ الْعَارِ وَالْعَارُ أَوْلَي مِنْ دُخُولِ النَّارِ؛ یعنی شهادت بهتر از ننگ بودن و عار پذیرفتن است آدم شهید بشه عار نشه خوار نشه
عار و سختی کشیدن بهتر از جهنم
دو: آتش رفتن نار و به اصطلاح سختی کشیدن العار أولی من دخول الناری؛ عار کشیدن سختی کشیدن بهتر از اینکه انسان جهنم برود دو تا بحث شد یکی شهادت بهتر از عار است
دوم والعار أولی من دخول الناری؛ اگر یک وقتی قرار شد آدم یک سختی و عاری را بپذیرد این بهتر از اینکه تا جهنم برود من یک توضیح مختصری اینو بگم ببینید آقایان، خواهران، جوانها، در زندگی انسان گاهی امر دائر میشه بین ذلت خواری یا نه شهادت و شجاعت و ایثار و فداکاری انسان آزاده انسان حر انسان عاقل اون شهادت و ایثار و سختی را بر عار و ننگ و ذلت و خاری ترجیح میده نمینشیند اینکه چون بعضی از اوقات زندگی با عار این زندگی با خاری این به مراتب در واقع اون درجه و رتبه خرابتر و پایینتر از این است که انسان بخواهد اون سختی را تحمل کنه اون در واقع شهادت یا اون از دست دادن بعضی از چیزها را تحمل کنه این خیلی نکتة دقیقی است من یک داستانی بگم شاید این روشن بشه در جنگ صفین امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ رسیدند به منطقة صفین دیدند معاویه آب را محاصره کرده لشکر معاویه آب را محاصره کرده این سپاهی هم که رسیده حالا به صفین الان تو سوریه است منطقة رقه که قبر عمار یاسر و اویس قرن و اینها اونجا واقع شده که دعا میکنم انشاءالله با نابودی این تروریسمها این مسیر زیارت باز بشه عزیزان برن اونجا زیارت کنند هم صحابة پیغمبر هم عبور عرض میکنم که حضرت زینب و حضرت رقیه ـ علیهما السلام ـ را وقتی رسیدند امیرالمؤمنین لشکر را جمع کرد یک جملهای فرمود: فرمود: آب محاصره شده یا باید از تشنگی از بین برید یا مبارزه کنید آب را آزاد کنید و این مبارزه ممکنه چند تا کشته داشته باشه شهید داشته باشه ولی بدانید الحیاة ببینید عبارت چقدر بلند الحیاة فی موتکم؛ شما زنده باشید اما ذلیل باشید خوار باشید مثل یک مُرده این شکست است اما والموت فی حیاتکم القاهرین؛ کشته بشوید شهید بشوید اما با عزت باشید این پیروزی است که اون
زیباترین جمله حماسی امیرالمومنین(ع)
یکی از دانشمندان اهلسنت کتابی دارد راجع امیرالمؤمنین میگه این زیباترین جملة حماسی است بعد فرمود: اگه میخواهید لبهاتون از این آب بنوشه و سیراب بشه قبلش باید شمشیرهاتون از خون اینها سیراب بشه خب حمله کرد لشکر و ظاهراً به حسب نقلها حضرت اباعبدالله ـ علیه السلام ـ هم فرماندة این گروه که آب را آزاد کردند وقتی برگشتند آقا فرمود: هذا اول فتح به برکة الحسین این اولین پیروزی است که به برکت فرزندم اباعبدالله کسب شد آب آزاد شد ببینید این جمله جملة کلیدی است گاهی زندگی با ذلت ممکنه بعضیها بپذیرن و ترجیح بدهند در جنگ خندق باز این داستان میگم یه خورده بیشتر مطلب روشن بشه آقایی بود به حسان بن ثابت فوقالعاده ترسو است نان به نرخ روز خور است این همان کسی که وقتی امیرالمؤمنین در غدیر انتخاب شد از پیغمبر اجازه گرفت شعر بگه حادثه غدیر را به شعر کشیده شعرهاشم علامة امینی در الغدیر آورده پیغمبرم براش دعا کرد منتهی یک دعای مشروط براش کرد فرمود: حسان تا مادامی که از ما حمایت میکنی خدا کمکت کنه یک پیشبینی میکرد پیغمبر چون بعدها بعد از قصة سقیفه ایشون دیگه از امیرالمؤمنین دفاع نکرد همین شعرهاشو شبیه این شعرها را رفت برای خلیفه اولم با یک بیانی دیگهای گفت حالا منظورم اینجاست مسلمانها تو جنگ خندق رفتند خارج مدینه خندقی هم کندند در آنجا حضور پیدا کردند که در واقع مبارزه کنند با دشمنی که داره سر تا پا مسلح از مکه میآیند جنگ خندق جنگ احزاب یک جنگ سنگینی بود زنها را پیغمبر تو یک قلعهای قرار داد که اینها محافظت بشن بچهها تو یک قلعهای محافظت بشن مردها هم خارج از مدینه مواظب منقطه باشند دشمن نیاد تهاجم کنه این حسان بن ثابت مخفیانه رفت تو قلعهای که زنها بودند تو یک اتاقی مخفی شد که یک کسی پیداش نکنه این بره جبهه مخفی کرد خودش را اتفاقاً یکی از این یهودیها آمد بالای این قلعه صفیه عمة پیغمبر متوجه شد فهمید حسان اینجاست اومد گفت تو که اومدی اینجا مخفی شدی اینها همه زن هستند این آدم اومده بالای بام قلعه دشمن مسلح پاشو برو باهاش برخورد کن گفت من از جنگ فرار کردم از ترس اومدم اینجا همین جا میخواهید منو درگیر کنید من از اینجا تکان نمیخورم صفیه شجاع است خودش رفت در نقل دارد از پشت سر سنگی زد و این یهودی را کشت اومد گفت حسان ما کشتیمش تو برو جنازهاش را بردار گفت من از جنازهاشم میترسم نرفت خب این آدم ببین هم از جهاد ترس داره هم از حضور در مقابل دشمن ترس داره این یک آدم مطلوبی نیست شما امشب ببینید یاران اباعبدالله جملاتی گفتند اینا تاریخی است آقایون، خواهران، میدانید عمر دنیا محدود است بگید شما پر پرش یکی صد سال عمر میکنه کم داریم صد سال عمرها به هر حال پیغمبر خدا فرمود: اکثر عمر امت من بین 60 و 70 است بگید 100 سال دنیام که تمام میشه ما نمیدونیم چند سال میکشه اما این دنیا فانی است درست؟
جهان بینی
زهیر امشب یک حرف عجیبی زد به امام حسین خیلی این جهانبینی بلند گفت یابنالرسولالله لو کانت الدنیا باقیه؛ فرض میکنیم دنیا باقی است یعنی از بین نمیره مثلاً قرار شد دیگه آخرتی نباشه فرض این دنیا همیشه هست و کنا فیها مخلدین ما هم در این دنیا همیشه زنده میمانیم یابنالرسولالله اگر فرض کنید حالا الان تو کربلا زهیر مثلاً چهل سالشه پنجاه سالشه حداکثر سی سال چهل سال دیگر هم مثلاً عمر کنه اما اگر فرض کنیم عمر جاویدان بود دنیا هم ماندگار یعنی قرار بود یک آدمی میلیونها سال عمر کنه دنیا هم همیشه بمونه سخته دیگه آدم که شهید بشه یعنی چقد از دست داده میلیونها سال نه سی سال چهل سال گفت یابنالرسولالله اگر هم فرض کنیم دنیا ماندگار و عمر جاویدان است باز هم ما ترجیح میدادیم کنار شما به شهادت برسیم باز هم شما را تنها نمیذاشتیم این کلمه حالا مقایسه کنید القتل اولی من رکوب العاری حسان عار را پذیرفت عار بین زنها تو قبیله بودن عار پشت سرش حرف زدن اما خیلی از این نمونهها داریم قرآن کریم میفرماید: تو جنگ تبوک سه تا از همین آدمها امروز و فردا کردند پیغمبر گرامی اسلام مسلمانها را حرکت داده 700 کیلومتر فاصله تبوک تا مدینه است گرمای تابستان حرکت کردند میدانید جنگ سختی بود اینقدر جنگ سخت بود که چند نفر تو مسیر مُردند فرمود حرکت کنیم سه نفر که اسمهاشون هم تو تاریخ آمده کعب و هلال و مراره این سه تا میخواستند به قول امروزیها خلاصه حالا قمیها گاهی مثل دارند میگن دودر کنند گیر برن از قصه میخواستند یا رسولالله شما برید ما میآئیم خدمتتون میرسیم حالا یک آب باغمون بدیم به زن و بچهامون برسیم فلان کار بکنیم خدمتتون میرسیم انشاءالله شما تشریف ببرید پیغمبر رفت امروز و فردا و پس فردا سهتاشون نرفتند
تحریم
پیغمبر خدا از تبوک برگشت فرمود: تحریم صحبت هیچکس حق ندارد با اینها حرف بزنه عار از این بدتر خیلی بد آدم بیاد تو کوچه و خیابون هیچکس باهاش حرف نزنه همه به اینها نگاه میکردند کاسب رفیق بابا زنهاشون هم باهاشون حرف نمیزدند اومدند پیش پیغمبر گفتند ما تکلیفمون چیه؟ فرمود: شما هم باهاشون حرف نزنید اینقد شرائط بر اینها سخت شد که قرآن میفرماید: «وَعَلَي الثَّلاَثَةِ الَّذِينَ خُلِّفُواْ حَتَّي إِذَا ضَاقَتْ عَلَيْهِمُ الأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ وَضَاقَتْ عَلَيْهِمْ أَنفُسُهُمْ وَظَنُّواْ أَن لاَّ مَلْجَأَ مِنَ اللّهِ إِلاَّ إِلَيْهِ ثُمَّ تَابَ عَلَيْهِمْ لِيَتُوبُواْ إِنَّ اللّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ»؛ (توبه: 118) این سه تایی که تخلف کردند «حَتَّي إِذَا ضَاقَتْ عَلَيْهِمُ الأَرْضُ»؛ کرة زمین بر اینها جای تنگی بود تا بالأخره وقتی یک شرائطی که حالا یک شب آیهاش را خواندم اینها را بهشون میگن مرجون یعنی خدا باز هم اینها را نفرمود صریحاً میبخشیم فرمود: حالا ممکنه ببخشیم ممکنه توبهاشون قبول کنیم ممکنه نکنیم خلاصه مردد گذاشتشون این سه تا عار پذیرفتن جبهه نرفتن حسان عار پذیرفت جبهه نرفت من در زمان جنگ خودمون هم یادمه یک وقت یک آقایی من یک شهری تبلیغ میرفتم آمده بود من اونجا ارتش میرفتم برا سخنرانی پیش اون فرمانده میگفت من بیست تا چهل تا آمبولانس نمیدونم هر چی میخوای برا جبهه میدم اما بچهامو نمیفرستم اینطور بودند بعضیها خود کربلا من شبهای قبل اشاره کردم افرادی بودند صبح عاشورا مثل مسروق بن وائل از صحنه خارج شدند ضحاک بن عبدالله اشرقی عصر عاشورا خارج شد
ابیعبدالله میفرماید: القتل اولی من رکوب العاری بله آدم حق حیات داره حق زندگی داره حتی باید گاهی تقیه کنه جانش را حفظ کنه اما به چه قیمتی بیستم رمضان حجر بن عدی آمد خدمت امیرالمؤمنین آقا حال خوشی نداشت چشماش یک قدری باز کرد دید صدای یک شعری داره میاد یک کسی داره شعر زمزمه میکنه فرمود: حسنم بابا این کیه شعر میخونه گفتم آقا حجر بن عدی است فرمود: تقدم بیا جلو آقا ازش سؤال کرد حجر چقدر منو دوس داری آقا آتیشم بزنن قطعه قطعهام کنند دست از شما برنمیدارم فرمود: میدانم میخواستم خیالم راحت بشه گذشت سالها از این قصه گذشت زمان امام حسین ـ علیه السلام ـ قبل از کربلا البته دوران خلافت معاویه است حجر بن عدی پسرش را با هفت نفر از یارانش آوردن همین دمشق مرج ازراع که الان هم قبرش اونجاست که یک تعرضی هم داعشیهای خبیث کردند چند سال پیش به قبر این صحابی پیغمبر قبرهاشون جلوشون کندن گفتند برائت از علی بن ابی طالب بجوئید میدانید برائت غیر از سب امیرالمؤمنین فرمودند: جایی گیرتون انداختن گفتند به من سب کنید سب کنید گفتند ناسزا بگو آزادت میکنیم باشه جونتون حفظ کنید اما برائت از من نجوئید بخدا قسم من مسلمان به دنیا آمدم برائت از کافر آدم میجوید تبری سوره برائت نگاه کنید برائت از کسی است که مسلمان نیست کافر است فرمود: از من برائت نجوئید ازش خواستن برائت بجوید گفت من یک روزی به مولام قول دادم امروزم پای این قولم هست شهادت پذیرفت عار نپذیرفت خب میتونست یک جمله بگه این خیلی نکتة دقیقی است که ما همین عزیزانی که کنار مضجع شریف شهدا هستید شما دو شهید سه شهید چهار شهید خانوادههاشون تو این جلسه هستند اینا برا چی جبههها را پر کردند برا چی این جوانها رفتند جانشون را فدا کردند که من تقاضام اینه یک وقتی وصیتنامههای این عزیزان را بخوانید یکی از عزیزان یک سال دیگهام گفتم میگفت من وصیتنامهها را جمعآوری کردیم که اخیرا قرار است 500 جلد چاپ بشه میفرمود: بالای دویست درصد تو اینا سفارش به ولی فقیه است سفارش به امام است سفارش به رعایت حقوق ولی فقیه است چرا اینقد اهمیت میدهند سنها چقدر است شما این گلزار شهداء قدم بزنید ببینید 17 ـ 18 ـ 19 ـ 13 ـ 14 سنها همه زیر بیست سال اکثراً اینطور هستند
عار نپذیرفتن
عار نپذیرفتن پیام ابیعبدالله امشب اینه جوانها القتل اولی من رکوب العار؛ این بیت اول اما دومیش بیشتر گوش بدهید والعار اولی من دخول الناری این یعنی چی توضیح میخواد بعضی از اوقات تو زندگی آدم یک عاری یک سرزنشی یک خلاصه نیش و کنایهای باید بشنوه عیب نداره اینو بشنوه بهتر از اینکه جهنم بره مثال میزنم جوان رفته دانشگاه تو خوابگاه 4 ـ 5 تا همه بینماز هستند ایشون اگه بایسته به نماز مسخرهاش میکنند هآ املگری در میاری حزباللهی شدی مذهبی شدی بچه مثبتی دیدی بعضی از این تیکههارو باشه عار این حرفها را بخر نمازت را بخون این بهتر است از اینکه بینماز باشی جهنم بری این ببینید این عار منظور اینه خواهر بزرگوار اومده دانشگاه ثبت نام کرده میبینه جو جو بدحجاب این میخواد با چادر بیاد تیکه میاندازند کنایه میزنه استاد یک چیزی میگه شاگرد باشه عار به نظر تو عار ظاهرش این نیشهارو بپذیر اما بدحجابی و مو بیرون آمدن عرضه شدن به نامحرم که باعث عذاب جهنم نداشته باشه خیلی نمود داریم تو این قصه آقا رفته اداره رعایت میکنه حق مردم بیتالمال را کم و زیاد نمیکنه اهل ربا نیست اهل رشوه نیست هی بهش کنایه میزنه آی پشت خودتو نبستی ده سال تو این اداره هستی هنوز ماشینت پیکان هنوز بچهات زن نداره پس کو باشه کارپردازی بازرسی حسابرسی هر شغلی هستی عار بپذیر اما لقمة حرام تو خانهات نیار اومد پیش امام صادق ظهیر محاربی گفت یابن الرسولالله من برا امام حسین روضه میگیرم بچههام مسخرهام میکنند بابا از این بالاتر بچهام مسخرهام میکنه چه کنم حالا اینها قدیمی شده کهنه شده گذشت
آقا فرمود: یا ضریح دعن الناس یذهبون... مردم رها کن تو با ما باش میدونی چی میخوام بگم اگه شما احساس کردی خدا از این کارت راضی است ائمه راضی است بذار همة عالم ناراضی باشند یونس بن عبدالرحمان اومد پیش امام رضا آنقدر جو علیهاش خراب بود که من واقعاً روم نمیشه رو منبر عرض کنم چه حرفهایی به ایشون زدند حتی تو ولادتش بعضیها شک میکردند بهش میگفتند یونس بن أبیه نمیگفتند یونس بن عبدالرحمان اینقد متدین مؤمن عاشق اهلبیت پیش امام رضا نشسته بود امام رضا از اتاق اومد بیرون ایشون تو اتاق بود چند نفر اومدن خدمت امام رضا شروع کردن علیه یونس صحبت کردن وقتی آقا اومد تو اتاق فرمود: عرض کرد آقا شنیدید جلو شما هم این حرفها را میزنند من چه کنم؟ فرمود: یونس بن عبدالرحمان امامت از تو راضی است من بهشت را برای تو تضمین میکنم بذار مردم هر چی میخواهند بگویند میدانی یعنی چی؟ جوان عزیز در حفظ دین عار نیست آقا شما نیاز به ازدواج پیدا کردی خانوادهات هم راضی هستند شرایطم فراهم است إ حالا رفیقام چی میگن حالا میگن زود زود زن گرفتی نه اگه احساس کردی با ازدواج دینت حفظ میشه ازدواج کن ولو سنت کمه اگر احساس کردی یک عاملی به دینت لطمه میزنه هر کسی به اندازه خودش به اندازة توانش العار اولی من دخول الناری؛ بذارید یک مثال روشن و داستان شفافی را براتون بگم یزید بن معاویه به درک واصل شد کی بیاد جاش پسرش معاویة صغیر نشست در اریکة خلافت تو شام اموی است پسر یزید جدش معاویه و ابوسفیان است اما بخاطر یک معلم خوبی که در کودکی داشته با عقاید شیعه و اسلامی بار اومده آقا نقش معلم خیلی مهمه فرهنگیان عزیز بدانند شما در سازندگی بچهها خیلی مؤثر هستید یک نیم ساعت پای منبر من میاد پا میشن میرن اونم دهة محرم اما شما از صبح تا ظهر همة هفته اساتید دانشگاه بدانند اینا از نظر تربیتی رو دانشجوها اثر دارند خدایی ناکرده خودشون منشأ شبهه نشوند عقائد این جوانها را رشد بدهند ترقی بدهند تعالی بدهند معاویه بن صغیر رسید به معاویه صغیر معاویه بن یزید رسید به قدرت چند روزی سر پست و مسؤولیت بود اما اون تعالیمی که استادش استادی داشت به نام عمر مقوس معروف بود به او تعالیم خوبی یاد داده بود باعث شد برگردد خب ببینید شما خلیفه اونم شام جانشین پدر این همه آدم زیرنظرش خیلی این عار سخت است بیاد رو منبر بشینه ما اشتباه کردیم چرا بعضیها سختشونه بگن ما اشتباه کردیم تو مسائل سیاسی چرا سختشونه ما اشتباه کردیم تو مسائل خانوادگی بابا شما مقصر بودی از زنت عذرخواهی کن شما مقصر بودی از پدرت عذرخواهی کن بپذیره آدم این عار که قیامت مسئول نباشه نار برش عرضه نشه نشست رو منبر رو کرد به مردم گفت مردم ما غاصب خلافتیم اشتباه کردیم خلافت حق ما نیست من ننگ بنیامیه بودن را نمیپذیرم و این خلافت را واگذار میکنم تعجب کردند وزیرها مسئولین مردم مادرش پشت پرده بود گفت ای کاش سقط شده بودی به دنیا نمیآمدی اینطور عاری برا بنیامیه فراهم نمیکردی گفت مادر ای کاش این دعای تو مستجاب میشد در گذشته سقط شده بودم به دنیا نمیآمدم ننگ پسر یزید بودن را نداشتم آمد بیرون رفت خلافت رها کرد البته مروان خلیفه شد به دست اهلبیت نیفتاد ولی این عار را که بهش بگن ها صحنه را تعطیل کرد تنها گذاشت پذیرفت البته بعد هم کشتنش یک وقتی من در شام رفته بودم دمشق سر قبرش هم رفتم تو یکی از این کوچههای دمشق یک قبری براش درست کردن معاویه صغیر یعنی پسر یزید نوة اون معاویه العار اولی من دخول الناری؛
طبق قرآن عمل کنیم
آدرسی میدم قرآن کریم ببینید سورة مائده آیة 54 خدای تبارک و تعالی ویژگیهای مؤمنین را وقتی میشمارد
مطلب اول: لا یخافون...؛ مؤمن کسی است که از سرزنش سرزنش کنندهها نمیهراسد اگه موضعت حق است اگه کارت درست است مطابق قرآن است خواهر من حجاب تو مطابق قرآن است برادر من نماز تو مطابق با دین است راستگویی تو صداقت تو امانتداری تو بذار همة عالم مسخره کنه شما این نکته تو زندگیتون باشه عار و این در واقع سرزنشها را کشیدن بالاتر از دخول نار است این یکی از مطالبی که میخواستم امشب عرض کنم این رجز اباعبدالله اما مطلب بعدی که اشاره میکنم امشب این فرمایش ابیعبدالله است که آخرین لحظه با خانوادهاش فرموده در حد چند دقیقه نمیخوام خیلی فرصت بگیرم وجود مقدس اباعبدالله فردا بعد از شهادت همة یاران بعد از وداع با همة عزیزان آمدند جلوی خانوادهاشون این جمله را فرمودند آقایون، خواهران، جوانها، یک لحظه شرائط را ترسیم کنید همه کشتهها رو زمینه فرزند، برادر، ششماهه، خانواده در محاصرة سی هزار لشکر، بچهها تشنه، یک قطره آب نیست در چنین شرائطی ابیعبدالله اومده آخرین جمله را بگه حالا بگوئید کی مواظب این بچه باشه کی مواظب اون باشه سفارش اینو به این بکنه نه بسیار آرام این جملات را آخرین لحظه فرمود: «أَلاَ بِذِکرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»؛ (رعد: 28) این ذکر خداست که این آرامش را میاره این یاد خدا نیست وإلا مصیبت مصیبت سادهای نیست چی فرمود: من دلم میخواد این شب آخر آخرین کلام اباعبدالله را در حد خواندن بر شما بگم فرمود: استعدوا للبلاء برای بلا آماده باشید همیشه بدونید تو زندگی فراز و نشیب است خطاهایی است اشتباههایی است آماده باشید برای بلاء و آزمون الهی
مطلب دوم: واعلموا اما اینو بدانید أن الله حافظکم و حامیکم؛ بدانید خدا حافظ شماست و حامی شماست اینو میدانید یعنی چی؟ یعنی جوانها اول راه هستید تو زندگی سختی هست مشکلات هست بیماری هست به هر حال زندگی با دار للبلاء محفوفه این دو تا نکته یک دنیا بیسختی نمیشه «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِي کبَدٍ»؛ (بلد: 4) یک وقتی یک کسی پیغمبر گرامی اسلام یک جایی فرمود: چیزی که نمیشه از خدا نخواهید لا تسئلوا؛ از خدا چیزی که نمیشه نخواهید یک کسی گفت یا رسول الله چی نمیشه فرمود: الراحة فی الدنیا؛ راحتی همیشگی تو دنیا سلامت کنارش بیماری جوانی کنارش پیری غناء کنارش فقر هر چی شما اصلاً دنیای راحت و آرام تا پایان برا هیچکس نیست این لازمة دنیاست فرمود: بدانید خدا حامی و محافظ شماست اینم دو
مطلب سوم: وسینجیکم من الشر.... بدانید خدا از شر دشمن نجاتتون میده دشمن شما نابود میشه کی داره امام حسین این حرفها را میزنه وقتی سی هزار تا آدم شمشیر دستشه میخوان خودش بکُشَن همه عزیزانشم کشتن برگ برنده به حسب ظاهر دست دشمنه اما یک کمی آقایون جوانها افق جلو پاتون را نبینید یه خورده فراتر هم ببینید بیائید چند سال بعد هزار نفر از همین بنیامیه را اون ابوالعباس صفاح کشت سرهاشون گذاشت رو زمین فرش انداخت روش تخت زد و نشست رو سرهاشون ببینید اینطور شد جنازههای بنیامیه را از قبر کشید بیرون آتیش زد عبدالملک مروان از قبر بیرون کشید استخوانهایش را آتیش زد مختار چه کرد با اینها ابوالعباس سفاح چه کرد یعنی تک تک این بنیامیه من فرصت نیست امشب بگم اونیکه آب بست چه مصیبتی کشید اونیکه فرق عباس شکافت چه مصیبتی کشید اونیکه لباس ابیعبدالله یکیشون آب خنک از گلوشون پایین نرفت عمرسعد جرأت نمیکرد تو کوچههای کوفه بیاد سنگ میزدن بچهها مسخرهاش میکردند زن و بچهاش تو کوفه امنیت نداشتند اینو امام حسین وعده داد فرمود: شم نجات پیدا میکنید و دشمن شما یعذب... به انواع بلا مبتلا میشوند اما حرف آخر فرمود: فلا تشکوا؛ شکوه نکنید گله نکنید آقا مصیبت تو دنیا هست گریه هم عیب نداره ناله هم عیب نداره اما جزع نکنید شکوه نکنید حدیث داریم اگه مصیبتی پیش بیاد صبر کنی یک مصیبت جزع بکنی دو تا میشه یکی اون مصیبته یکی این جزعه آقا بچه مرده من کفر بگم خب یکی که مصیبت بچهام بود یکی هم این کفر این ناراحتی دو تا شد اما اگر صبر کنی یکی میشه فقط اون مصیبت اجرم میبره فرمود: شکایت نکنید فلا تقلوا... من قدرکم؛ چیزی به زبانتون نگوئید که شأنتون و قدرتون پایین بیاد شب آخر این جلسه من این دو مطلب را من خواستم خدمت شما بگم یکی رجز ابیعبدالله که همهاتون انشاءالله حفظ شدید القتل اولی من رکوب العاری و العار اولی من دخول الناری؛ آدم شهید بشه ذلت نپذیره یا نه تو یک شرائطی ممکنه نیشها تنهها بپذیره اما جهنمی نشود این ارزش داره البته رجزهای دیگه خواند أنا حسین بن علی أحمی... که یک وقتی اینها را مرور بفرمائید خود مرور رجزهای اباعبدالله یکی از راههای شناخت مکتب اون حضرت است.
السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ.
امشب مصیبت زیاد است ولی از همة مصائب سختتر امشب مصیبت خود اباعبدالله زینب کبری ـ علیهم السلام ـ است امشب با امام زمان باید هم ناله بشیم مرحوم علامه امینی شب عاشورا صدقه میداد برا سلامتی امام زمان میفرمود: گریة امام زمان ـ علیه السلام ـ امشب شدید است فردا شدید است مصیبت امشب مصیبت سختی بوده ابیعبدالله خطبه خواند صحبت کرد با خانواده با اصحاب عرض میکنم که وداع کرد اجازة رفتن بهشون داد فرمود: هر کسی میخواد امشب بره فلیأخذ کل رجل بید رجل من اهل بیتی؛ هر کی میخواد بره دست یکی هم بگیره ببره اما نه نرفتن ماندند بچههای عقیل را جمع کرد آل عقیل تو کربلا زیاد بودند تا 17 تا شهید نوشتند فرمود: حسبکم بمسلم؛ شما یک مسلم بن عقیل دادید کافی است بقیهاتون برگردید اشک تو چشمانشون حلقه زد گفتند: سیدنا و مولانا ما آقامون رها کنیم ما ابیعبدالله را تنها بذاریم مسلم برا خودش رفته ما هم برا خودیم میرویم ما آقامون تنها نمیگذاریم ماندند حرفهای جالبی امشب زدند اظهارات زیبایی امشب کردند امشب ابیعبدالله به خواب نتونست بگذراند لحظاتی خواب رفت یا دعا خوند یا نماز خوند یا استغفار کرد یا سر زد یا صحبت کرد گاهی هم تو این بیابونها خم میشد این خارها را امشب جمع میکرد آخه بچهها تو این بیابانها پراکنده میشن چه اتفاقاتی برای اینها خواهد افتاد گاهی تو خیمة زینب کبری اومد امشب او را آرام کرد گاهی امشب تو خیمة امام سجاد اومد با او سخن گفت امروز لحظاتی صبح شاید در اون سفیده دم خواب ایشون گرفت چشمهارو باز کرد زینب کبری ـ علیها السلام ـ اومد فرمودند: خواهر جان الان جدم رسولخدا را خواب دیدم زینب کبری سابقة خوبی از به تعبیر من از این خوابها نداشت چون مادرش زهرا هم وقتی فرمود خواب دیدم دیگه اونشب از دنیا رفت پدرش امیرالمؤمنیم فرمود: جدتون رسولخدا را خواب دیدم همون روز از دنیا رفت خواب دیدم فرمود: حسین جان الیلة عندنا؛ امشب مهمان ما هستی لذا شهادت را میدانستند خبر داشتند فردا این اتفاقاتی که افتاد همه جا نام زینب مطرح است وقتی پیراهن کهنه میخواد زینب وقتی علیاصغر میخواد زینب وقتی میدان میره زینب همه جا همه جا امشب و فردا تو همة مصیبتها شا رد پا و جای زینب کبری را میبینید تا اونجاییکه نگاه کرد دید بالای بلندی دستارو رو سر گذاشته وامحمدا واعلیا نگاه کرد دور تا دور ابیعبدالله و الشمر جالس علی صدره؛ ابیعبدالله طاقت نداره زینب این صحنه را ببینه فرمود: إرجعی الی... ؛ خواهرم سوی خیمه برگردد خواهر اسیرم زیر تیغ دشمن این چنین نبینم امر امام است ولی بعضی از مقاتل میگن عقب عقب برگشت یعنی پشت به ابیعبدالله نکرد آمد تو خیمة امام سجاد اما دل تو دل زینب نیست چه اتفاقی داره میافته یه وقت صدای الله اکبر دشمن بلند شد امام سجاد فرمود: عمه جانم بخدا یتیم شدم بخدا بیبابا شدم هر کجا نشستید شب عاشورا با عاشورائیان هم ناله سه مرتبه یا حسین...