سخنرانی مکتوب دکتر رفیعی | بزرگداشت حضرت عبدالعظیم علیه السلام
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم
لاحول ولا قوه الا بالله العلی العظیم الحمدلله رب العالمین و صلاه و سلام علی سیدنا و نبینا ابالقاسم محمد صلی الله علیه و آله و سلم
و علی اله الطیبین الطاهرین سیما بقیه الله فی الارضین
قال الله تبارک و تعالی یا الذین امنو اتقوا الله و کونوا مع الصادقین
این جلسه ی نورانی و باشکوه و با عظمت به بزرگداشت و نکوداشت و یاد سیدکریم عبدالعظیم حسنی فرزند امام مجتبی(علیه الاف التهیه والثنا) تشکیل شده است ما توفیق داریم شاید سومین سالی است که من سخنران این جلسه ایی هستم که به بزرگ داشت این شخصیت تشکیل می شود.
بنده هیچ گاه تعبیر تولد به کار نبردم چون تاریخ تولد ایشان معلوم نیست، قطعی نیست، ولی خب یک روزی را به ایشان اختصاص دادند. این خوب است، ذوق است، سلیقه است، ولی بالاخره به عنوان نکوداشت و بزرگداشت این شخصیت بزرگوار گرچه دقیقا تاریخ تولدشان معلوم نیست، اما یک روزی را اختصاص دادند به این شخصیتی که مورد تایید مدح و در واقع مورد برخورد بسیار خوب با ائمه (علیهم السلام)، با او برخورد بسیار قوی و خوبی داشتند. این شخصیت بزرگوار، من سالهای گذشته راجع ایشان صحبت کردم؛ ولایت پذیری ایشان، هجرت ایشان، خصوصیات ایشان. امشب دوتا محور را در زندگیشان میخواهم عرض کنم، بعد هم یک حدیثی بخوانم تبرکا و تیمنا. برادران عزیز، خواهران گرامی، این جلسات یک بهانه ای است برای اینکه ما یک درسی بگیریم، یک تغییری در خودمون ایجاد کنیم، در واقع یک موعظه ای استفاده کنی. آقایان عزیز، خواهران گرامی، اون دو ویژگی که من در این سید بزرگوار در این شخصیت جلیل القدر می خواهم عرض کنم، یک فرصت یابی است. حالا توضیح می دهم یعنی چه. ببینید یکی از خصوصیات مومن در زندگیش این است که فرصت یاب باشد؛ یعنی از وقت ها خوب استفاده کند. نگذارد فرصتهایش بسوزد، جوانیش، عمرش هدر برود. بعضی ها در زندگی فرصت سوزند یعنی یک مرتبه به خودشان می آیند که وای عمرمان از دست رفت؛ نه چیزی حفظ کردیم، نه قرآن خواندیم مثلا نه قرآن یاد گرفتیم، نه پای موعظه ای رفتیم، نه عبادت خوبی انجام دادیم. فرصت ها را میسوزانند. قرآن کریم در سوره ی زمر می فرماید: یکی از چیزهایی که مردم روز قیامت به آن حسرت می خورند همین است. می فرماید روز قیامت عده ای وقتی وارد صحرای محشر می شوند، می گویند: یا حسرتا علی ما فرطت فی جنب الله وای! حسرت بر کوتاهی هایی که کردیم، فرصتها را از دست دادیم، از وقت استفاده نکردیم. این آیه ی سوره ی زمر است، نگاه کنید: یا حسرتا علی ما فرطت فی جنب الله. چقدر کوتاهی کردیم در وقت ها، جوانیمان را، سلامتمان را، چون اینها نمی ماند که، جوانی نمی ماند، سلامت نمی ماند، غنا نمی ماند. پول داشتیم، انفاق نکردیم. توان داشتیم، استفاده نکردیم. خدا رحمت کند آیت الله العظمی مرعشی، من یک وقتی خدمت ایشان بودم. می فرمود من در جوانی سه ماه روزه می گرفتم؛ ماه رجب، شعبان و رمضان. الان یک روز ماه رمضان نمی توانم روزه بگیرم. حسرت می خورم که چرا ماه رمضان یک روزش را نمی توانم روزه بگیرم. اینها که نمی ماند. همیشه جنگ و جبهه نیست، همیشه انقلاب، همیشه شرایط دینی، همیشه فرصتهای طلایی نیست. آقایان عزیز، یکی از خصوصیات این شخصیت بزرگ سید الکریم این بود که فرصت یاب بود؛ یعنی چه؟ یعنی به اشکال مختلف از وقتش استفاده می کرد. من دو سه تا نمونه از بقیه برایتان بگویم تا برسم به ایشان. جابر ابن یزید جوفی هجده سال پیش امام صادق (علیه السلام) درس خواند. هجده سال خیلی است. یک کسی هجده سال پیش امام چندهزار حدیث یادداشت کرده بود. چقدر حدیث حفظ بود! بالاخره تصمیم گرفت برود شهر خودش. برود کوفه ساکش را به قول ما بست و آمد خدمت امام صادق (علیه السلام) خداحافظی کند. گفت: یاابن رسول الله آقاجان، من دارم می روم عظنی. می شود من را یک موعظه ای کنید؟ یک حدیثی بخوانید من استفاده کنم؟ آقا فرمودند: یا جابر، أ بعد ثمانیه عشر تو هجده سال است از ما حدیث مینویسی، دفترها و کتاب هایت پر هستند، بعد هجده سال بازهم می گویی من را موعظه کنید؟ عرض کرد: آقاجان شما دریایید. دریا که با یک لیتر و دو لیتر و …. بشکه که خالی نمی شود. همین لحظه ی آخرهم من چیزی بیاموزم خوب است. این را می گویند فرصت یابی. ابوذر می گوید که رفتم در مسجد، دیدم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نشسته اند، امیرالمومنین علیه السلام هم کنار ایشان، تا دیدم این دو بزرگوار هستند، نشستم سلام کردم. یا رسول الله، عظنی آقاجان می شود من را یک نصیحتی بکنید؟ آقا شروع کردند برایش صحبت کردن. آن روایت معروفی که مربوط به اباذر است. اسبق ابن نباته، این ها را دارم مثال می زنم برای فرصت یابی تا برسم به این سید بزگوار. اسبق ابن نباته آمد خدمت امیرالمومنین(علیه السلام) روز بیستم ماه رمضان، آن قدر آقا حالشان بد بود که گاهی از هوش می رفتند، به هوش می آمدند. رنگ زرد، حال نامساعد، در بستر افتاده. آمد خدمت آقا. آخرین لحظات امیرالمومنین عرض کرد: آقاجان می شود برای من یک حدیثی بخوانید، یک مطلبی بفرمایید من استفاده کنم؟
راحت عالم را از دست ندهید. راحت فرصت ها را از دست ندهید. خیلی مهم است. جوانهای عزیز، خواهر های عزیز، برادران عزیز، فرصت یابی یعنی از وقت عالم استفاده کردن، از فرصت زیارت استفاده کردن.
یک وقتی من مکه بودم -حدودا ده سال پیش- یک آقایی بود از بازاری ها، ایشان رفقایش آمده بودند رفته بودند مثلا از خیابان های دور مکه یک جنسی خریده بودند. حالا مثلا فرض کنید پنج کیلومتر آن طرف تر در بازار های دور مکه. آمده بودند به ایشان که از اطراف حرم جنسی را گرانتر خریده بود به او می گفتند: حاجی تو که خودت بازاری هستی، ما رفتیم از آنجا خریدیم مثلا صد درهم، شما از اطراف حرم خریدی صد و پنجاه درهم، گران خریدی. می گفت: من خودم می دانم. من خودم تاجرم. دو رکعت نماز در این مسجدالحرام صد هزار برابر است. شما تا آنجا رفتید برگشتید، چقدر فرصت نماز، نگاه به کعبه، طواف از دست دادید؟ من پنجاه درهم گران خریدم. اما فرصت یابی این نیست که فقط در مسائل اقتصادی انسان بهره ببرد، از عالم، از فرصتهای جوانی، از توانمندی. این سید بزرگوار این طور بودند. آمده خدمت امام هادی (علیه السلام)، تا امام را دیدند، گفتند:آقا می شود من دینم را به شما عرضه کنم ببینید اعتقادات من درست است؟ خدا حفظ کند آقای قرائتی، یک وقتی آمده بودند منزل ما. ایشان می فرمود: شهید مطهری می آمد قم، من دعوتش می کردم خانه مان، پذیرایی میکردم و یک ماشین و راننده ای داشت، می خواست برود تهران. میگفتم:آقای مطهری می شود من هم با شما بیایم تهران؟ _ماشین خالی است، حرفی نیست. مگر تهران کاری داری؟ گفتم:نه، هیچ کاری ندارم. می خواهم از قم تا تهران از محضر شما استفاده کنم در این مسیر سوالاتی بپرسم. ایشان می فرمود:بارها من از قم تا تهران با شهید مطهری رفتم. تهران که پیاده می شدم، همین میدان شوش، دوباره اتوبوس سوار می شدم بر میگشتم قم. ما بعضی از امام جماعت مسجد سختمان است سوال کنیم. جوان شبهه در ذهنش آمده، نمازش را گذاشته کنار. سختش است زنگ بزند از یک کارشناس در یک سایتی که پاسخگو است وارد بشود. نباید اینطور باشد. این سید بزرگوار فرصت یاب بود. من اول عرایضم گفتم، من سومین سال است اینجا صحبت می کنم. راجع به خیلی از ویژگی های ایشان صحبت کردم سالای قبل. نمی خواهم تکرار کنم. دوتا امشب می خواهم ویژگی بگویم و یک حدیث. ویژگی اول فرصت یابی. آمده خدمت امام جواد(علیه السلام) نشسته است، آقا امام جواد علیه السلام -خب ایشان محضر امام جواد را هم درک کرده- به امام جواد عرض کرد:آقا جان می شود از جدتان امیرالمومنین برای من حدیث بخوانید. خب ائمه ما می توانند از امیرالمومنین حدیث بخوانند. نمی گوید ۲۰۰ سال فاصله است، امام است، کلهم نور واحد اگر امام جواد بگوید قال علی بن ابیطالب ما دیگر سند نمی خواهیم. سندش پدرانش هستند. آقا یک حدیث برایش خواند. مگر قانع شد؟ گفت:آقا زدنی یکی دیگر. دوباره آقا خواند زدنی زدنی زدنی اینقدر زدنی زدنی گفت تا ۱۶ حدیث برایش خواند امام جواد. این فرصت یابی است. امام را پیدا می کند، دینش را عرضه می کند، امام را پیدا می کند، حدیث از امیرالمومنین می خواهد، نه، مکاتبه می کند. سوال در ذهنش است، نامه مینویسد به امام:آقا چه کسی ذوالقرنین چه کسی بوده. سوال می پرسد با مکاتبه، با حضور. فلذا یکی از ویژگی های ایشان کثرت روایت است. بیش از صد روایت دارد ایشان. ما داریم کسانی که روایت زیاد دارند، ولی از خودشان بعضی ها درست کردند. ولی نه، روایتی که سندش صحیح است. خود این بزرگوار گاهی با واسطه کمی گاهی بی واسطه از معصوم روایت نقل می کند. این اولین ویژگی چی شد؟ فرصتیابی، نتیجه، ما هم فرصت یاب باشیم. تو حرم می آیید، فرصت دارید، زیارت، قرآن. اول ماه می شود، نماز ماه. شب جمعه می شود، دعا. نگذارید فرصت ها بسوزد که بگوییم یاحسرتا علی ما فرطت فی جنب الله. اما ویژگی دوم این شخصیت بزرگوار هم خیلی حرف رویش است، اما من فقط اشاره می کنم؛ جامعیت است، چه می خواهم بگویم، آقایان، خواهران گوش بدید. ما درطول تاریخ داشتیم در فرزندان ائمه در خود فرزندان امام حسن مجتبی -که ایشان هم از نسل امام حسن مجتبی است- اینا خیلی سیاسی بودن، سیاسیِ شدید، مبارزه با بنی عباس، زندان های شدید، زندانهای سخت حتی تو زندان شهید شدن خیلی هایشان. در آل حسن در فرزندان حسن سیاسیون قوی ای داشتیم، اما همان آدم می بینی در ولایت پذیری خود مشکل دارد، یعنی امام معصومش را آنطور که باید قبول ندارد، آدم خوبی است، اما جامع نیست. سیاسی قوی، حتی عبادی هم گاهی قوی بودند، بعضی ازآن ها اهل نماز شب، اهل قرائت قرآن، ولی تو ولایت مشکل دارند. ما داشتیم آدمی که تو غار عبادت می کرد، شب تا به صبح نماز سجده، امام حسین را کشتند، حضور پیدا نکرد در کربلا. یه اظهار تاسفی کرد. این عبادیش بیست است، اما ولایت پذیریش صفر است. داشتیم آدمی که شجاع بودند مثل خالد بن ولید تو جنگ موته از خودش رشادت نشان داد، شجاع بود اما دین نداشت، برایش مهم نبود بگن فلانی زا بیاور سرش را بیاورد. بگویند برو فلان جا زکات بگیر، غارت کند، در شجاعت شیر ربانیستی، درعبادت خود که داند کیستی. خدا رحمت کند شهید مطهری یک کتابی دارد انسان کامل، این قصه را ایشان این جریانات رو ایشان نقل می کند می گوید ما یکی می خواهیم مثل اویس، قرن در دل شب از خوف خدا اشک می ریزد، در صفین هم شمشیر دست می گیرد می جنگد. انسان کامل عمار است. یکی از اشکلاتی که به این عرفا یا بعضا ادای عرفا رو درمی آورند، وارد است همین است که خیلی از این هایی که عطار نیشابوری در تذکره الاولیا نام می برد اشکالشان{همینه} زمان ائمه بودند سفیان سوری ها، عرض می کنم که معروف کرخی ها، زمان ائمه بودند عابد هم بودند، زاهد هم بودند، اما رابطشان با امام خوب نبود. امامت امام را، تسلیم امام نبودند. این خیلی نکته مهمی است. الآنم داریم الآن تو همین جامعه شما افرادی را می شناسید به قول یک کسی می گفت افست مفاتیح هم می خواند، از بس که مفاتیح خوانده آن افستش را، آن چاپ چندمش هم می خواند، یعنی نمی گزارد هیچ دعایی از دستش دربرود، حتی شناسنامه مفاتیح، اما همین آدم می گویی انتخابات، می گوید من تا به حال یک انتخابات شرکت نکرده و نمی کنم. تو ناقصی، تو به سرنوشت کشورت بی توجهی. امیرالمومنین همان کسی که شب از خوف خدا بی حال می شود، همان آدم سر از عمروبن عبدود جدا می کند، ما عبادی هایمان خیلی گاهی سیاسی نیستند، سیاسی هایمان گاهی خیلی عبادی نیستند، شجاع هایمان گاهی تو تعبد به اصطلاح ضعیفند، اما امام رو شما نگاه کنید. امام (رضوان الله) آن شجاعتش بود، آن عبادتش بود، آن سیاستش بود. این سید بزرگوار یکی از ویژگی هایش جامعیت است. من مثال زدم تو خود فرزندان امام حسن، تو همین فامیل های این سید بزرگوار، پسرعموها، تو اجداد ایشان بودند کسانی که آدم های عابدی بودند، اما امام پذیر نبودند، حتی گاهی با امام زمانشان یعنی امام صادق درگیر شدند. اما این شخصیت آنجایی که لازم باشد عبادت، می آید تو این شهر ری، خانه ای عبادت می کند آنجایی که لازم باشد کتابت، می نویسد، خطبه های امیرالمومنین را می نویسد منتشر می کند. آنجایی که لازم باشد، هجرت، لازم باشد زن و زندگی رو ول کند، شهرش را ول کند، رها کند، از عراق کوچ کند بیاید به این منطقه می آید. آنجایی که لازم است، تقیه، خب نباید بفهمند این شیعه است، تقیه می کند، دینش را حفظ می کند. یعنی هجرتش، تقیه اش، کتابتش، عبادتش، سیاست، با حاکمان زمان خودش درگیر است، اصلا این سفرهایش به خاطر درگیری هایی بود که با او داشتند. از همه مهمتر ولایت، خدمت امام رسیدن، برائت تسلیم بودن، چیزی که این آقا را -من این را سال های قبل هم گفتم- چیزی که این آقا را به این مقام رسانده که مجموعه توثیقات ائمه، وقتی انسان نگاه می کند پی به مقام ایشان می برد آنچه که ایشان را به این مقام رسانده که زیارتش را معادل زیارت امام حسین خواندند، وقتی اهالی ری می روند، امام به آنها می گوید:ایشان را زیارت کنید کأن امام حسین را زیارت کردید. این نسبش نیست. نه چون فرزند امام است، ما تو فرزندان ائمه گاهی داشتیم امام خودش نفیشان کرده، به امام رضا گفتند:برادر شما عبدالله بن موسی امامت شما را قبول ندارد. امام فرمودندکه: از ما نیست یرید ان لا یعبد الله، این می خواهد خدا عبادت نشود، بنده خدا نیست. داشتیم گاهی در فرزندان منسوبین به ائمه حتی امام گاهی طرد کرده، نفی کرده آن ها را. نسب عبدالعظیم حسنی با چهارپشت به امام حسن می رسد. امامزادگانی داریم با چهار پشت به امام می رسند، اما این جایگاه را ندارند، چرا؟ این جایگاه ویژه، جامعیت، یعنی هجرت، یعنی ولایت، یعنی تقیه. داریم الآن آدم هایی که خیلی متدین هستن، مومن هستن اما تقیه را رعایت نمی کنند. می گوییم بابا جامعه به هم می ریزد، مواظب باشید شیعه کشی در دنیا راه می اوفتد، رعایت نمی کنند. یعنی در بعدی از ابعاد سستن. این سید بزرگوار ویژگی دومش این بود.
سخنرانی مکتوب حجت الاسلام و المسلمین رفیعی به مناسبت بزرگداشت حضرت عبدالعظیم علیه السلام
خب اما یک حدیث خوب عنایت بفرمایید. من خیلی می دانید اهل طول دادن مطلب نیستم. غالبا سعی می کنم حاشیه های حرفم را بزنم. لبّ را بگوییم و خسته نکنم شما را. چند دقیقه هم این جمله را عنایت کنید، چون مبتلا به است. مرحوم آشیخ عباس قمی رضوان الله تعالی علیه در سفینه البحار یک روایتی از امام رضا نقل می کند خطاب به عبدالعظیم حسنی البته مرحوم آقای خویی و بعضی از بزرگان می گویند این امام رضا نیست، امام هادی است، ابی الحسن که اینجا گفته، ابی الحسن الثالث بوده، بعضی ها فکرکردند ثانی است، امام رضاست. حالا کلامکم نور همه ائمه ما نورند، حدیث را امام هادی فرموده باشد، یا امام رضا، ولی مرحوم آشیخ عباس قمی به امام رضا نسبت داده. ولی در این کارهای تحقیقی که واقعا جای تقدیر دارد کنگره عبدالعظیم حسنی برگزار شد، یک شماره مخصوص مجله علوم حدیث اختصاص به زندگی ایشان پیدا کرده که آن مجله بگیرید به نظرم شماره بیست و شش باشد، مفصل راجع به زندگی ایشان کار شده و یک مجموعه مقالاتی نوشته شده کارهای خوبی، تو این چند سال هم مجموعه حرم تولیت حرم هم مجموعه های علمی مثل دانشکده قرآن و حدیث انجام دادند که واقعا جای تقدیر دارد. اگر کسی بخواهد واقعا زوایای این ری را، نه فقط زوایای زندگی ایشان را، بخواهد زوایای این شهر ری را، چه بزرگانی اینجا بودند؛ کلینی ها، رازی ها، ابوالفتوح ها، چه نسخه های خطی ای را که می دانید ری، یک منطقه در واقع مطرحی بوده در عالم، آن روز ری یک نام شناخته شده و بین المللی بوده در سطح اسلام. ری، علمای بزرگ، کتابهای کهن، شخصیت های والایی داشته و اینجا یک مرکز بوده. امید داریم ان شاء الله این اتفاق افتاده بیشتر هم بیوفتد تبدیل بشود به یک مرکز جهانی در کنار حوزه قم و نجف به امید خدا و خراسان. عرض می کنم این روایت آقایان یک تکه اش این است -گرچه شما اگه الآن من بخوانم می گویید آقا این ها تو صدا و سیما برای مسئولین، برای بزرگتر ها بگید؛ باشد، برای اون ها هم میگویم. ولی اجازه بدید اول برای خودم و شما بگویم. امام رضا علیه السلام به عبدالعظیم حسنی، سیدالکریم، فرمودند سلام ما را به شیعیان برسان، بگو به شیعیان ما چندتا سفارش بکن یکی از آنها این است آن موردی که من میخواهم بگویم و امام رضا قسم خورده اگر کسی دامن بزند و این را رعایت نکند، نفرینش می کنم. خیلی است آدم مورد نفرین امام واقع بشود. امام فرموده من نفرین می کنم. بر خودم لازم می دانم نفرین کنم. کسی که این حرف را توجه نکند و آن حرف این است لا یشتغلوا بتمزیق بعضهم بعضا فانی اکتب علی نفسی انه من فعل ذلک و اسخط ولیا من اولیایی دعوت الله لیعذبه فی الدنیا اشد العذاب و کان فی الاخره من الخاسرین یعنی بندای بدن آدم میلرزد این را ترجمه کند. امام رضا فرمود:توی عبدالعظیم حسنی سلام ما را به شیعه ها برسان، بگو همدیگر را خرد نکنید. تمزیق، مزق، قیچی کردن است. همدیگر را نکوبید، همدیگر را تخریب نکنید، یکدیگر را از بین نبرید، آبروی هم را نریزید، زوایای پنهان زندگی هم را رو نکنید، شخصیت های یکدیگر را نکوبید. من امام رضا قسم می خورم برخودم لازم می دانم اگر کسی ولی ای از اولیا، بنده ای از بندگان خدا را ناراحت کند، آبرویش را بریزد، بکوبد، اختلاف بیاندازد، من قسم می خورم دنیا نفرینش می کنم خار بشود آخرتش خاسر بشود، دنیا ذلیل بشود آخرت جهنم برود. این حدیث چه می خواهد بگوید. آقایان خواهران، اختلاف دو جور است یک اختلافی ناشی از اعتقادات، سلایق و باورهاست. ما الان با اهل سنت اختلاف داریم. ما غدیر قائلیم، اونا سقیفه. ما الان عرض می کنم در خودمان خود شیعه، مگر ما اسماعیلیه نیستند شیعه، شش امام قبول دارن مگر زیدیه نیستن چهار امام قبول دارند. نه تو خود فقهای ما مگر اختلاف نیست، یکی می گوید فردا عید است، یکی می گوید نیست برای من ثابت نشده، مگر تو فتواها، شما مکه رفتید، یک فقیه می گوید بین مقام و خانه خدا، یکی می گوید آن طرف هم اشکال ندارد مگر این اختلاف نیست، اختلاف برخواسته از اعتقادات، از باورها، این اختلاف ها هست، دامن نباید بهش زد، نباید تحریک کرد عواطف رو خدا رحمت کند مرحوم شهید مطهری می فرمود هیچ اصلی را ما ازش دست بر نمی داریم، ما که می گوییم وحدت، نمی گوییم حی علی خیرالعمل را نگویید تو اذان، ما که می گوییم وحدت، نمی گوییم که شما دست از دفاع از اهل بیت بردارید، نه اینجا اختلاف گاهی اعتقادی، گاهی سلیقه ای، الان در یک خانه شما ببرید با هم یک فرش بخرند، چقدر باهم اختلاف سلیقه دارند. اصلا حدیث داریم سه چیز است همه می گویند حق باماست؛ ثلاث خلال یقول کل انسان انه علی صواب منها سه چیز مهم می گویند حق باماست، من عربیش را نخوانم، وقت می گیرد یک، دین، مسیحی می گوید حق با من است، یهودی می گوید حق با من است، آن بهایی که دین هم نیست می گوید حق با من است، آن که جعلی هم هست می گوید حق با من است. دو، تدبیر، هر کسی می گوید برنامه ریزی من درست است. سه، خواهش ها، هر کسی می گوید درخواست های من منطقی است. این اختلاف را من کاری ندارم، اما آقایان خواهران بزارید نهج البلاغه برایتان بخوانم؛ امربیان علی علیه السلام می فرماید:اختلافی که از خبث باطن باشد، از سوء باطن باشد، از لجاجت، از کینه، این اختلاف خطرناک است. ببینید حدیث را؛ انما انتم اخوان علی دین الله، مردم هرکی هر مذهبی دارد، هردینی دارد، همه برادرید. اما ما فرق بینکم الا خبث السرائر و سوء الضمائر، اختلافی که ناشی از لجاجت باشد، ناشی از تکبر باشد، ناشی از منیت و غرور باشد، این اختلاف است که امام هشتم به عبدالعظیم حسنی فرمودند من نفرین می کنم اگر کسی دامن بزنه به این جور اختلاف ها، کوبیدن، تحقیر، ابن ابی العوجا منکر خدا بود، با امام صادق بحث می کرد، آنقدر امام صادق مودبانه با ایشان صحبت می کرد، خودش تعجب می کرد، می گفت ما فکر می کردیم امام صادق را داریم محکوم می کنیم بعد قشنگ جواب ما را می داد. یک جمله ای دارد ابو زهره تو این کتاب امام صادقش خیلی جمله قشنگی است، می گوید:زمان امام صادق اختلاف خیلی بود. هرکی یک خلاصه طبلی رو می زد. شافعی برای خودش، حنفی برای خودش، حنبلیه که منشا سلفیه است برای خودش، هرکسی یه چیزی می گفت. اختلاف های مذهبی بود اختلاف های اعتقادی هم بود اختلاف های فقهی هم بود. آقایان خواهران، ولی این آدم یک جمله ای دارد می گوید تمام این آدم ها با هم تو یک چیز اتحاد داشتند. عجیب است ها، ده ها فرقه مختلف با هم تو یک چیز اتحاد داشتند و آن چه بود؟ ایشان می گوید و اون فضایل امام صادق است. همشان مقابل امام صادق زانو می زدند از بس امام صادق با این ها برخوردش نیکو بود. این مطلب رو اول به خودم و شما عرض می کنم بعد به مسئولین بالای نظام، اختلاف آن چیزی است که جامعه را از درون دچار آسیب می کند. حفظ حرمت رسول خدا، آمد کنار کعبه یه نگاهی کرد به کعبه، کعبه تو بالایی ان الله شرفک و عظمک خدا بالایت برده، خدا به تو مقام داده، در طول سال مردم دور تو میگردند، چه عزتی، چه احترامی، ولی کعبه بدان حرمت مومن سه برابر توست. اگر کسی آبروی کسی را بریزد، پشت سر کسی عرض می کنم مخصوصا اگر این رسانه ای بشود. یک وقت بنده خانمان می گویم، یک وقت پشت این تریبون می گویم، یک وقت تو روزنامه می گویم، این خطرناک است اگر رسانه ای بشود، خیلی حواسمان جمع باشد، درسی که از این سید بزرگوار می گیریم، امشب سه درس، یک، فرصت یاب باشیم. دو، جامع باشیم، یک سویه نباشیم، برائتمان قوی نباشد ولایتمان ضعیف، ولایتمان قوی نباشد برائتمان ضعیف. با هم همه چیز را با هم، شجاعت، عبادت، تقیه، ولایت. و نکته سوم به اختلاف دامن نزنیم و مواظب باشیم این اتحادی که قرآن رویش تاکید می کند واعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا در بین ما ان شاء الله حفظ بشود. این عرائض من بود امشب در سه بخش.
تشکر و قدردانی از همه شما عزیزان، برادران، خواهران، از تولیت محترم حرم حضرت آیت الله ری شهری که زمینه این جلسه را فراهم کردند، نکوداشت و بزرگداشت ابالقاسم سید الکریم عبدالعظیم حسنی
خدایا به آبروی آباء و اجداد این سید بزرگ و خودت قسمت می دهم در ظهور امام زمان تعجیل بفرما
خدایا موانع ظهور حضرتش را برطرف بگردان
به برکت امام زمان به عمر و زندگی و مال و اولاد ما برکت عنایت بفرما
به آبروی امام زمان جوانان ما را مومن، متدین، اهل نماز قرار بده
زمینه شغل و ازدواج همشان را فراهم بفرما
خدایا این فقر و گرانی از این کشور ریشه کن بفرما
به مقربان درگاهت قسمت میدهم خدایا عاقبت ما را ختم به خیر بگردان
این کشور و این نظام اسلامی رهبری عظیم الشان انقلاب محافظت بفرما
اموات، گذشتگان، امام عزیز، شهدا، شهدای این شهر، روحشان را از این جلسه بهره مند بگردان
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته