خشم و مهر فاطمی
بخش اول: خشم فاطمی
خشم فاطمه(س)، تابع خشم خداست
روایتی نورانی در منابع #شیعه و اهل سنت آمده که از سند بسیار معتبری برخوردار است: «إنَّ اللهَ یَرضَی لِرِضا فاطِمَة وَ یَغضَبُ لِغَضَبِها». خداوند به خشنودی فاطمه خشنود و به غضب فاطمه و خشم فاطمه سلاماللهعلیها خشمناک میشود. در بعضی از منابع دارد «إنَّ الرَّبَّ یَرضَی لِرِضا فاطِمَة وَ یَغضَبُ لِغَضَبِها». پروردگار به خشنودی فاطمه سلاماللهعلیها خشنود و به خشم ایشان خشمناک میشود.
بعضیها گفتهاند مگر میشود خدا که خالق است، غضب و خشمش تابع یک بنده بشود؟ اینها خیلیهایشان با قرآن و منابع دینی ناآشنا هستند. خداوند در قرآن میفرماید: «مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أطاعَ اللهَ»(۱) یعنی هر که از پیامبر اطاعت کند، از خدا اطاعت کرده است. همچنین خدا در قرآن فرموده است هر که نزد پیغمبر بیاید و طلب مغفرت کند، خدا او را میآمرزد؛ «لَوَجَدُوا اللهَ تَوّاباً رَحِیماً»(۲).
خداوند در قرآن میفرماید هر که از پیامبر پیروی کند، من دوستش دارم؛ «فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللهُ.»(۳) محبت خدا بعد از تبعیت از پیامبر آمده است. پس مانعی ندارد. این سه آیه را بهاختصار خواندم، چون دیدم در فضاهای مجازی بعضیها این اشکال را مطرح کردهاند که چطور غضب فاطمه سلاماللهعلیها غضب خدا میشود؟ بله، چون آن غضب برای خداست، چون آن غضب لِلّه است و خشم شخصی نیست.
انواع خشم مثبت و منفی
ما دو جور خشم و غضب داریم. یک غضبی که بد است و غریزی و منفی است. در روایات میگوید «الغَضَبُ مِنَ الشَّیطان» از آنِ شیطان است. «الغَضَبُ مِنَ النّار»، آتش میزند وجود انسان را. «الغَضَبُ یُفسِدُ الایمان». همین عصبانیتهایی که گاهی در خانه با همسر با پدر، جوانها گاهی با رفیقهایشان در کوچه و خیابان پیش میآورند، این خشمها خشم منفی است و باید کنترل شود.
معنای خشم مقدس
من بحثم دربارهی غضب منفی نیست؛ دربارهی خشم مقدس میخواهم صحبت کنم. میخواهیم خشم حضرت فاطمه را امشب بحث کنیم. حضرت فاطمه چرا خشمناک شد؟ و چرا خدا به خشم فاطمه خشمگین میشود؟ خشم مقدس آنجایی است که در برابر یک ارزشی باشد، در برابر یک حقیقتی باشد. وقتی اباذر علیه هیأت حاکمه غضب کرد، امیرالمؤمنین به او فرمودند: «إنَّکَ غَضِبتَ لِلّه.» این غضب نمره دارد، چون برای خدا غضب کردی. امیرالمؤمنین در نهجالبلاغه میفرمایند وقتی پیمان خدا زیر پا گذاشته میشود، «قَد تَرَوْنَ عُهُودَ اللَّهِ مَنْقُوضَةً فَلاَ تَغْضَبُونَ»(۴) چرا وقتی عهد و پیمان خدا زیر پا گذاشته میشود، غضب نمیکنید؟
پس یک خشمی است که لازم است، ثواب هم دارد و عبادت است و اگر نباشد، اشکال دارد. بروز خشم نیز به چند صورت است؛ یک وقت قهر است یا تهدید است یا فریاد است یا نفرین است یا هجرت کردن است. سؤال این است که موارد غضب و خشم ائمه کجاست؟ اینها کجا خشم کردهاند؟ یک دور تقریباً بیشتر روایات را دیدهام. بالغ بر پنجاه مورد پیدا کردهام؛ مواردی مثل این تعابیر که «غَضِبَ النَّبِیُّ غَضِباً شَدیداً» یا «قامَ النَّبِیُّ مُغضِباً». پیغمبر فلانجا عصبانی شد یا امیرالمؤمنین یا امام صادق فلانجا عصبانی شدند. به نظر من با یک نگاه سطحی میشود اینها را به پنج دسته تقسیم کرد؛ جاهایی که بروز خشم و ناراحتی لازم است و سکوت گناه است.
۱) خشم مقدس در برابر انکار حق
مورد اول، «انکار حق» است. یک حق مسلّمی زیر پا رفته است. اینجا باید فریاد زد. جای نشستن نیست. جای سکوت نیست. هر جوری میشود، باید عصبانیتت را به خاطر زیر پا رفتن حق نشان بدهی. امام حسین علیهالسّلام یک زمینی داشت. ولید، فرماندار مدینه آن را غصب کرد. امام برایش پیام داد و فرمود این زمین را برگردانید. ولید گفت برنمیگردانیم. امام نماینده فرستاد، برنگرداند. مروان میگوید امام حسین با غضب وارد دارالاماره شد. دستار ولید را به دور گردنش پیچید. او را به زمین زد و آنطور شد که ولید فریاد زد زمین را برگردانید. مروان میگوید «فَوَاللهِ ما رَأیتُ جُرأةَ اَحَدٍ کَجُرأةِ الحُسَین عَلَی الأمیر».
این حقی که من گفتم، یک حق مالی و اقتصادی بود. امیرالمؤمنین بالای منبر آن هم در کوفه فرمود: چه کسی غدیر یادش است؟ فقط چند نفر دست بلند کردند -خیلی آدمها این جور جاها متأسفانه مذبذب هستند، میخواهند موقعیت خودشان را حفظ کنند- امام دیدند یکی از این شاهدان عینی غدیر پای منبر نشسته و لال شده و هیچ نمیگوید. حضرت فرمودند ای انس بن مالک! تو در غدیر نبودی؟! گفت آقا یادم رفته. امام فرمودند اگر راست میگویی که عیبی ندارد، اما اگر دروغ میگویی، إنشاءالله به یک بلای عظیمی مبتلا شوی. امام او را نفرین کردند و انس بن مالک در ناحیهی پوستش یک دردی گرفت که تا آخر عمرش میگفت این نفرین و خشم امیرالمؤمنین است هنگامی که من یک حق را انکار کردم. این تجلّی خشم است.
پیغمبر خدا یک غدیری با آن عظمت آفریده است. یک حق مسلّمی است. بعد هم فرموده «علیٌّ مَعَ الحَقِّ وَ الحَقُّ مَعَ عَلیٍّ.» بعد هم فرموده «اَنتَ مِنّی بِمَنزِلَةِ هارونَ مِن مُوسی» و روایات فراوان دیگر. پیکر پیغمبر در زیر خاک رفته و این حق فراموش شده است، چه کسی باید فریاد بزند و از این حق دفاع کند؟ چه کسی باید خشم کند، نفرین کند، خطبه بخواند، تهدید کند؟ در جامعهی آن روز هیچ کسی به اندازهی حضرت زهرا برای این کار مؤثر نبود، چرا؟ چون هم با پیغمبر و هم با امیرالمؤمنین زندگی کرده بودند ایشان. ده سال در خانهی پیامبر و بیش از نُه سال در منزل امیرالمؤمنین بودند. هم سیرهی پیغمبر را میدانند، هم دختر پیغمبر هستند، هم جرأت نمیکنند او را ساکت کنند، احساس کرد ایشان که از حقی به نام غدیر باید دفاع کند.
در دفاع از حق نتیجه مهم نیست. حضرت زهرا سلاماللهعلیها که میدانست نمیشود وضعیت را عوض کرد، اما از تمام اهرمهای خشم استفاده کرد. در مسجد تهدید به نفرین کرد. فریاد زد: «أ فَمَنْ یَهْدِی إلَى الحَقِّ أحَقُّ أنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لا یَهِدِّی إِلاّ أن یُهْدى؟»(۵) قهر هم کرد. آمدند در خانه صورتش را برگرداند. بعد از هر نماز نفرین میکرد. تحریم هم کرد. فرمود بر من نماز نخوانند. در تشییع من نیایند. محل قبر من مخفی باشد.
همدانی (متوفای ۳۴۶ ه.ق) نویسندهی الهدایة الکبری که یک کتاب هزار ساله است، میگوید وقتی بدن حضرت زهرا به خاک سپرده شد، عدهای از زنها را انتخاب کردند و گفتند بروید در بقیع صورت قبرهایی که امیرالمؤمنین درست کرده، بشکافید تا بالاخره قبر پیدا شود و بدن معلوم بشود و ما بر او نماز بخوانیم. صاحب الهدایة الکبری میگوید امیرالمؤمنین یک قبای زردی داشت که اگر میپوشید، نشانهی غضب ایشان بود؛ «ما لَبِسَها إلاّ فی کَریهَةٍ.» قبا را نپوشید؛ روی دست انداخت. میگوید «اِحمَرَّت عَیناه» دو چشم علی سرخ شد، رگهای گردن حضرت بیرون زد، «فَغَضِبَ غَضباً شَدیداً». باناراحتی در بقیع آمد، همه رفتند و اتفاقی هم نیفتاد. این یک شیوهی دفاع از حق است. حضرت زهرا از تحریم، از تهدید، از نفرین، از قهر و از فریاد استفاده کرد.
حالا خدا به این خشم فاطمه خشمناک است. هر کسی فاطمهی زهرا بر او خشمناک است، خدا خشمناک است، «إنَّ اللهَ یَغضَبُ لِغَضَبِها». روایت در معتبرترین منابع مانند مستدرک حاکم آمده است. حتی صحیح بخاری هم دارد؛ البته به این عبارت: «مَن أبغَضَها فَقد أبغَضَنی وَ مَن أبغَضَنی فَقد أبغَضَ اللهَ»، هر که فاطمه را ناراحت کند، پیغمبر را ناراحت کرده و هر که پیغمبر را ناراحت کند، خدا را ناراحت کرده است. این یکی از مصادیق خشم مقدس است. آن جایی که حقی زیر پا میرود، نمیشود سکوت کرد؛ باید فریاد زد، باید گفت، به هر شکلی، به هر سیرهای، به هر روشی.
یک مثال هم از امام رضا (علیهالسّلام) بیاورم. یکی از اولاد برامکه آمد پیش امام رضا (علیهالسّلام). همین قصهی ناراحتی حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) را سؤال کرد. امام اول امتناع داشت که جواب بدهد. بعد فرمود «سُبحانَ الله والحَمدُلله وَلا اِلَهَ إلاّ اللهَ وَاللهُ اَکبَر». نمیخواست جواب بدهد. «فَاَلَحَّ السّائل»، اصرار کرد. علی بن موسیالرضا (علیهالسّلام) فرمودند همین قدر به تو بگویم «کانَت لَنا اُمٌّ صالِحَة». ما یک مادر صالحهای داشتیم، «ماتَت و هِیَ عَلَیهِما ساخِطة»، در حالی از دنیا رفت که بر این جریان حاکم ناراحت بود، غضب داشت، «وَ لَم یَصِل إلَینا رِضاها»، به ما نرسیده جایی که ایشان بخشیده باشد. رضایتش به ما نرسیده است.
خوب است حرفهای تاریخی که زده میشود، مقداری تطبیق هم با مسائل روز داده شود. امروز هم تشخیص حق بسیار مشکل است، چون حق مقول به تشکیک است. پیغمبر خدا فرمودند خوشا به حال آنهایی که زیر عرش خدایند، «السّابِقونَ اِلَی العَرش طوبی لَهم.» کسانی که به عرش خدا سبقت بگیرند، خوشا به حالشان. گفتند یا رسولالله اینها چه کسانی هستند؟ فرمودند کسانی که سه ویژگی دارند: ۱- «اَلَّذین یَقبَلونَ الحَقّ»، آنان که حق را قبول میکنند، ۲- «یَبذُلونَه اِذا سُئِلوا»، وقتی لازم میشود، حرف حق میزنند، ۳- «وَ یَحکُمونَ کَحُکمِهِم لِاَنفُسِهم» و طبق حق حکم میکنند. لذا این موارد مهم است: قبول حق، بیان حق، حکم بر اساس حق.
در قرآن بدترین لعن را به کسانی داریم که حق را کتمان میکنند. قرآن میفرماید « یَلْعَنُهُمُ اللّهُ وَ یَلْعَنُهُمُ اللاّعِنُونَ.»(۶) لعنت تمام لعنتکنندههای عالَم بر کسانی است که حق را کتمان میکنند. خب امروز حق با کیست؟ اصلاً ملاک حق چیست؟ امیرالمؤمنین معیار حق بود، «عَلیٌّ مَعَ الحَقِّ وَ الحَقُّ مَعَ عَلیّ»، ائمه علیهمالسلام خطکش بودند، معیار حق بودند، «بِمُوالاتِکُم تُقبَلُ الطّاعَةُ المُفتَرَضَة». شما ملاکید، معیارید.
امروز ملاک حق را کجا باید پیدا کرد؟ اول، وصیتنامهی حضرت امام ملاک حق است. ببینید از چه باید دفاع کنید، به چه نمایندهای باید رأی بدهید، شما را به خدا یک بار به خاطر ثواب، یک بار هم به خاطر امام، وصیتنامه را از اول تا آخر بخوانید. چه نمایندگانی به مجلس بفرستید. چه افرادی را انتخاب کنید. امام ملاک داده است. بعد از آن، وصیتنامهی شهدا ملاک حق است. من بررسی کردهام و وصیتنامهای از شهدا پیدا نکردهام که سفارش ولایت فقیه در آن نباشد. خانوادهی چهار شهید یا سه شهید، این خانوادهای که زندگیاش را میگذارد برای ولایت فقیه، ملاک حق است. ولایت فقیه تجلّیاش در یک شخص است، اما دیدگاه امام در قراردادن فقیه در رأس جامعه این است: فقیه عادل، فقیه حاکم، فقیه بصیر، فقیه ناظر. این ملاک حق است. ملاک حق جانبازان هستند. ملاک حق اینهاییاند که برای انقلاب هزینه کردهاند. ملاک حق علما، افراد بصیر، افراد با تشخیص در جامعهاند. انتخابات نزدیک است. خیلی حواستان جمع باشد. اگر جایی حق دارد فدا میشود، جای خشم مقدس است و زهرای مرضیه سلاماللهعلیها خشم کرد به خاطر این که حقی به نام ولایت داشت فراموش میشد.
۲) خشم مقدس در برابر بدعت در دین
مورد دوم، بدعت در دین هم جای خشم مقدس است. کسی دین را از خودش تفسیر شخصی میکند. دارد به دین میافزاید، دارد از ارزشهای دینی میکاهد، دارد یک بدعتی وارد دین میکند. اینجا جای فریاد است، جای سکوت نیست. به رسول خدا گفتند یکی از اصحاب شما تارک دنیا شده و خانهاش را مسجد قرار داده، همانجا نماز میخواند، نه به زن محل میگذارد، نه به بچه محل میگذارد، نه در جامعه میآید، نه با کسی حرف میزند. این شخص عثمان بن مظعون بود که آدم بسیار خوبی بوده و زمان پیغمبر هم از دنیا رفته و حضرت امیر در نهجالبلاغه به نیکی از او یاد کرده است. پیامبر خدا بهحدی ناراحت شدند که روایت دارد «فَخَرجَ رَسولُ الله صلّیاللهعلیهوآله مُغضِباً یَحمِلُ نَعلَیه»، کفشش دستش بود، سراغ عثمان بن مظعون آمد و فرمود این بدعت است. خدا من را به رُهبانیّت و ترک دنیا برنگزیده است. «بَعَثَنی بِالشَّریعَةِ السَّهلَةِ السَّمحة» دین من دین آسان است. «یُرِیدُ اللّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَ لا یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ»(۷)، «لا یُکَلِّفُ اللّهُ نَفْساً إِلاّ وُسْعَها.»(۸) حضرت اجازه ندادند و فرمودند با خانوادهات حرف بزن. ارتباط داشته باش. بین مردم باش.
چرا اینقدر ائمهی ما با مقولهی غلوّ برخورد میکردند؟ امام را خدا میخواندند و امام عصبانی میشدند. یک کسی پیش امام رضا علیهالسّلام گفت «علی خالق ماست، علی رازق ماست.» امام آنقدر ناراحت شدند که سه مرتبه زدند به پیشانیشان و فرمودند: «سبحان الله»، «سبحان الله»، «سبحان الله». این حرفها چیست که میزنی؟ علی یک بشر بود. بله، معصوم بود، صاحب کرامت هم بود، علم لدنّی هم داشت. توجه کنید از آن طرف هم نیفتیم که یک وقت کرامات اهل بیت را منکر بشویم. چرا گاهی ائمه با بدعتگزارها حتی برخورد فیزیکی کردند؟ در جایی لعن کردند، علی بن محمد شلمقانیها را لعن کردند.
جوانها توجه کنید! چرا شما و ما را به علما ارجاع دادهاند؟ اگر دقت نکنید، در این دامهای انحرافی میافتید. این عرفانهای کاذبی که الان در جامعه و فضای مجازی غوغا میکند. تبلیغات غلطی که گاهی جوانها را تهی میکند. ملاک در اسلام عالِم است. ملاک مسجد است. در برابر مسجد چیزی نباید تراشیده شود. در مقابل عالِم نباید قطب دیگری ایجاد شود. ائمّه مخالفت میکردند در مقابل بدعت و باشدت برخورد میکردند. رسول خدا رد میشدند، دیدند یک کسی پیش یک یهودی نشسته، دارد یادداشت میکند. انس بن مالک میگوید دیدم پیغمبر بهشدت ناراحت شدند. فرمودند چرا از یک یهودی داری حرفهایت را میگیری؟ تو مسلمانی، رفتهای پیش یک یهودی؟! او هم توجیه کرد و گفت یا رسولالله اوصاف شما را دارم از او میپرسم. انس میگوید من آمدم زدم روی شانهاش و گفتم بلند شو! «أَ مَا رَأیتَ غَضَبَ النّبیّ؟» ندیدی پیغمبر چهرهاش برافروخت؟ تو رفتهای از یک یهودی داری دینت رو میگیری؟ ما باید دینمان را از عالم بگیریم، از فقیه باید بگیریم. برای این که عالم و فقیه از امام میگوید، از خودش نمیگوید. اینقدر یک فقیه زحمت میکشد تا بگوید این غسل مستحب است یا مستحب نیست. این نافله درست است یا نیست. این کار واجب است یا نیست. بنابراین دومین جایی که جای خشم مقدس است، موارد بدعت در دین است.
۳) خشم مقدس در برابر اهانت به مؤمنان
مورد سوم که بسیار مهم است، جایی که دارند جلوی شما تنقیص یک شخصیت مقدسی را انجام میدهند. حالا آن شخصیت فرض کنید پیامبر باشد، خیلی بالاست، گل سرسبد است؛ یا امیرالمؤمنین یا زهرای مرضیه یا ائمه. یا این که عالم، مرجع، مؤمن و یک شخصیت مورد احترام باشد. موارد متعددی داریم که جلوی معصوم یا پیغمبر تنقیص یکی را گفتند و بهشدت ایشان موضع گرفتند.
پیش رسول خدا یک کسی از امیرالمؤمنین بد گفت. حضرت فرمودند «ما بالَ قومٌ یَنقُصونَ عَلیّاً، مَن یَنقُص عَلیّاً فَقد یَنقُصُنی وَ مَن فارَقَ عَلیاً فَقَد فارَقَنی.» پیغمبر خیلی ناراحت شدند، فرمودند شنیدهام بعضیها پشت سر علی حرف میزنند. هر کس تنقیص امیرالمؤمنین را بگوید، تنقیص مرا گفته. هر کس به امیرالمؤمنین جسارت کند، به من جسارت کرده و هر که از علی جدا شود، از من پیغمبر جدا شده است.
ببینید، پیش پیغمبر یک کسی به سلمان جسارت کرد. من دو تا روایت پیدا کردهام؛ یک بار پیش پیغمبر و یک بار پیش امام صادق. در روایت اول دارد رسول خدا فرمودند هر وقت جبرئیل پیش من میآید و وحی میآورد، میفرماید خدا سلام سلمان را رسانده. بارک الله؛ چه مقامی! در روایتی آمده که نزد امام صادق (علیهالسّلام) تنقیص حضرت سلمان شد. امام صادق علیهالسّلام «فَاستَوی ابُوعَبدِاللهِ مُغضَباً». امام باناراحتی بلند شدند «و قال جَعَلهُ اللهُ عَلَویّاً قُرَشیّاً فَصَلَواتُ الله عَلی سَلمان.» درود خدا بر سلمان، چرا جلوی من از سلمان بد میگویید؟
روایت است پیش پیغمبر از یک کسی بد گفتند. یکی دیگر بلند شد دفاع کرد و گفت آقا این حرفی که شما میزنید، درست نیست. رسول خدا فرمودند تویی که از این آقا دفاع کردی، روز قیامت یک حجابی از آتش داری. «مَن رَدّ عَن عِرضِ اَخیه کانَ لَهُ حِجاباً مِن النّارِ». اگر جسارتی شد، تنقیصی شد، مخصوصاً به بزرگان، خیلی حواستان جمع باشد. مراجع، عالمان دینی، اینها ارزشهای ما هستند. همین طور شهدا. بله، شأن خود آن شهید بالاست، شأن خانوادهاش هم بالاست. میگویند کاری نداشته باشید ولی اگر در جامعه این حرمت بشکند، حرمتشکنی باب میشود. حداقلش این است که آدم تذکر میدهد. حداقلش این است که انسان بیان میکند. حداقلش این است که انسان به شیوهای عمل میکند که این اهانت ادامه پیدا نکند.
صادق آلمحمد فرمودند: «لِلّهِ فِی بِلادِکُم خَمسَ حُرُم»، خداوند در بین شما پنج چیز محترم دارد؛ حرمت رسولالله (پیامبر)، حرمت آل رسولِالله (اهلبیت)، حرمت کتاب الله (قرآن)، حرمت کعبة الله، (خانهی خدا)، حرمة المؤمن (شخص مؤمن). مواظب باشید حریم اینها شکسته نشود.
۴) خشم مقدس در برابر منکر اجتماعی
مورد چهارم آن جایی است که یک منکر اجتماعی صورت میگیرد. گاهی کسی در خانهاش یک کاری میکند و مخفیانه است، ما وظیفهای نداریم، اما یک منکر اجتماعی اگر در جامعه صورت میگیرد، این جای خشم است، جای تذکر است، جای حساسیت است. بزرگترین منکر اجتماعی دارد صورت میگیرد، جانشینی خلافت به جای امامت، سقیفه به جای غدیر، فراموشی یک معروف دارد اتفاق میافتد. چه عهدی از امامت بالاتر؟ «اَللَّهُمَّ إِنِّی أُجَدِّدُ لَهُ فِی صَبِیحَةِ هَذَا اَلْیَوْمِ وَ مَا عِشْتُ فِیهِ مِنْ أَیَّامِ حَیَاتِی عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَیْعَةً لَهُ فِی عُنُقِی.» امامت یک عهد است، یک پیمان است، یک امانت است. الان متأسفانه حساسیت روی منکرات اجتماعی کم شده است. اگر همه بگوییم، اگر همگی حساسیت نشان بدهیم، اگر همه خشم مقدس نشان بدهیم، اگر همه ابراز کنیم، برخورد کنیم، ریشهکن میشود، کم میشود.
خدا رحمت کند مرحوم آیتالله بافقی را، آمد در حرم حضرت معصومه سلاماللهعلیها دید خاندان رضاشاه، همسرش، دخترش، بیحجاب در ماه رمضان، عید نوروز در حرم حضرت معصومه آمدهاند. اول یک طلبهای را فرستاد تذکر داد، فایده نداشت. خودشان آمدند تذکر دادند. اینها بلند نشدند. ایشان عصازنان باعصبانیت اینها را از حرم بیرون کرد. البته دفاع از دین هزینه دارد. رضاشاه ملعون آمد او را زیر چکمه و کتک گرفت و تبعیدش کرد به شهر ری. مگر این شهدای عزیز ما که اسامیشان به همهی این کشور نورانیت داده، کم هزینه دادهاند؟ مگر بچههای این مردم نبودند؟ وقتی احساس کردند دین در خطر است، آمدند در میدان.
شهید بزرگوار سردار سلیمانی، چرا خودش را اینطور در معرض هجمهی داعش قرار داد؟ گاهی این صحنهها و این گزارشهای راجع به جنایات داعش را ببینید، اگر امثال ایشان نرفته بودند، اگر امثال شهید حججیها نرفته بودند، خدا میداند به ناموس این مملکت چه وارد میشد! خدا میداند به امنیت این مملکت چه وارد میشد! اینها را قدر بدانید. بله، اگر خشم کرد، فریاد زد، «ترامپ قمارباز با من طرفی»، با خشم این جمله را گفت، این خشم مقدس است. این خشم از زهرای مرضیه است که در مسجد فریاد زد «فَلَمَّا اِختارَ اللَّـهُ لِنَبِیّهِ دار اَنْبِیائِهِ و ظَهَرَ فیکُمْ حَسْکَةُ النِّفاقِ»(۹) آن فریاد در مسجد، فریاد شهید سلیمانی را ساخت.
۵) خشم مقدس در برابر فساد مسئولان
مورد پنجم خشم مقدس، در فساد و خیانت کارگزاران است. امیرالمؤمنین بارها و بارها بر کارگزاران خاطی غضب کردند. تبعیدشان کردند. حتی در نماز جمعه بعضیشان را آوردند و شلاق زدند. به رفاعه فرماندار اهواز نوشتند که بر ابنهرمه که مسئول اقتصادی بازار اهواز بود، سخت بگیر! او را زندان کن! فقط موقع نماز آزاد باشد. اموال را از حلقومشان بیرون کشید. فکر نکنید این جور اتفاقات برای زمان ماست. نه، همیشه بوده. قضایایی بوده، منذر بن جارود در حکومت امیرالمؤمنین چهارصد هزار درهم اختلاس کرد، امیرالمؤمنین برخورد کردند و از حلقوم او بیرون کشیدند و دیگر مسئولیت به او ندادند. نامههای برخورد حضرت امیر با کارگزارانش را در نهجالبلاغه ببینید، با عثمان بن حنیف که سر سفرهی ثروتمندان رفت و فقرا را فراموش کرد، برخورد کردند و وای بر آن مسئولی که فقرا را فراموش کند. حضرت به ابن عباس که پسرعموی ایشان است، اما یک جریانی را آفریده در مسائل مالی، نامهی تندی نوشتهاند. اینها مصادیق خشم مقدس است.
این که پیغمبر فرمودند: «إنَّ اللهَ یَرضَی لِرِضَاها»، این حدیث دلیل بر عصمت حضرت فاطمه است، استثناء نکرده است. فاطمه سلاماللهعلیها خشم غیر مقدس ندارد. اینجا استثناء نشده است، حضرت فاطمه بیدلیل عصبانی نمیشوند. هر کسی که فاطمه بر او غضب کرد، خدا غضبش میکند و وای بر آن کسی که خدا بر او غضب کند. «غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لاَ الضّالِّینَ». «شَدِیدُ الْعِقابِ» است. غضب خدا در قیامت جهنم است و در دنیا سقوط است. اگر غضب خدا شامل کسی بشود، در قرآن میفرماید «فَقَدْ هَوى.»(۱۰) یعنی هر کسی غضب من شامل او بشود، سقوط میکند و زمین میخورد.
بخش دوم: مهر فاطمی
آیات رحمت ۲۵ برابر بیشتر از آیات غضب آمده است
یکی از فرهنگهای حاکم بر قرآن، فرهنگ امید است. ۳۲ آیه قرآن را گفتهاند که امیدوارکنندهترین آیات قرآن است که همهاش هم حدیث دربارهشان هست. یعنی امام معصوم فرمودهاند: اَرجَی الآیه؛ امیدوارکنندهترین. یا فرمودهاند اَوسَع الآیه؛ گستردهترین. این ۳۲ آیه یک وجه مشترک تقریباً همهشان دارند. در تمام این ۳۲ آیه صحبت از رحمت خدا و صحبت از مغفرت خداست که یکی از آنها این آیهی ۵۳ سورهی زمر است. نمیگویم تشویق بشویم به گناه، ولی ببینید خداوند چقدر قشنگ حرف زده. مفسرین اهل سنت و بعضی از مفسرین شیعه هم این حرف را دارند که در این آیه ۱۷ نکتهی عاطفی وجود دارد: «قل یا عبادی الذین اسرفوا علی اَنفسهم لا تقنطوا من رحمۀ اللّه انّ اللّه یغفر الذّنوبَ جمیعاً.» ببینید چقدر تأکید دارد. این خدای مهربان است.
کلمهی رحمت در قرآن بالغ بر ۲۵ برابر بیشتر از غضب است. مثلاً اگر غضب ۲ مرتبه است، رحمت بالای ۵۰ مرتبه است. «کتب ربّکم علی نفسه الرّحمۀ.» «و رحمتی وَسِعَت کلَّ شَیئٍ». بله؛ بیحساب و کتاب نیست و باید توجه باشد، تقوا باشد، درد دین باشد و نباید امید موجب شود که انسان جری بشود.
رفق و مدارا محور نظام حکومت ولایی است
یک کسی آمد خدمت امام صادق (علیه السّلام)، گفت آقا یک افرادی اطراف ما زندگی میکنند که اینها علاقهمند به امیرالمؤمنین هستند، حتّی فضایل حضرت امیر را هم ذکر میکنند امّا مثل ما معتقد به امیرالمؤمنین نیستند که او را امام بدانند، حجّت خدا بدانند. ما با اینها چه جور برخورد کنیم؟ آیا برخوردمان برخورد نیکو باشد؟ امام فرمودند: «نعم، بله، تعاملتان تعامل خوبی باشد؛ فَلا تَخرَقوا بِهِم، مبادا یک وقت برخورد غلط و منفی نسبت به این محبّین امیرالمؤمنین داشته باشید». شما میدانید در دنیا محبّ امیرالمؤمنین خیلی زیاد است، حتّی در میان غیر مسلمانان، جرج جرداق مسیحی میگوید: «یا علی اِنّی لستُ بمسلمٍ فضلاً اَن اکون شیعیّاً و لکن احبّک لفضائلک.»؛ من شما را دوست دارم، من اصلاً شیعه نیستم، مسلمان نیستم. بعد آقا این جمله را فرمود، دقّت کنید. فرمود حکومت بنیامیّه بر سه پایه و اساس بنیان شده بود، امّا امامت ما اهلبیت بر هفت پایه و هفت اساس. این روایت، مقایسهی بین نظام ولائی و نظام طاغوتی است.
امام صادق فرمودند: اَما عَلِمتَ اَنَّ اِمارةَ بَنیاُمیّة کانَت بِالسَّیفِ وَ العَصفِ وَ الجَور؛ حکومت بنیامیّه روی سه پایه قرار گرفت: یکی شمشیر، یکی فشار به مردم، یکی هم ستم. خب خود شما ملاحظه کنید تا سال ۱۳۲ بنیامیّه بر سرِ کار بودند. کربلا شمشیر، مدینه قتلعام، حمله به مکّه، کشتن زیدبنعلیبنالحسین. هشتاد هزار از شیعیان را حجّاجبنیوسف ثقفی کشت، به شهادت رساند؛ آن هم چه کسانی؟ مثل قنبر. بنیامیّه یک مثال است، بنیعبّاس هم همین است. منصور دوانیقی تا قرن هفتم از سرهای سادات موزه درست کرده بود. زندان متوکّل را نگاه کنید، امام هادی در چه صعوبتی به سر میبُرد.
شما امروز هم دنیا را نگاه کنید، هر روز آمریکاییها یک جا جنگ راه انداختهاند؛ یا در افغانستان، یا در سوریه. اصلاً روش حکومت ستم بر این سه پایه است. این مثلّث سهضلعیِ نظامیِ فشار و آزار، و از آن طرف هم ستم. چرا باید امثال شیخ زکزاکی در زندان باشند؟ چرا باید امسال شیخ نمر به شهادت برسند؟ چرا باید خیلی راحت انقلابیّونِ دنیا که اینها حرفی جز آزادی نمیزنند، گوشهی زندانها باشند؟ چرا باید بچّههای زیرِ بلوغ در زندانها باشند؟ این ویژگیِ حکومت ستم است. البتّه با الفاظ بازی میکند، او که نمیگوید ستم.
سپس فرمود امامت ما روی هفت پایه است؛ وَ اَنّ اِمامَتَنا بِالرِّفق، مدارا؛ وَ التَّألُّف، دوستی، الفت؛ وَ الوَقار، سنگینی. ببینید، عبارات را نگاه کنید؛ وَ التَّقیَّة، رازداری، پرهیز از اینکه بین مذاهب ایجاد تنش بکنیم؛ و حُسنُ الخُلطَه، نیکو نشست و برخواست کردن، نیکو با مردم سخن گفتن؛ وَ الوَرَع، تقوا؛ وَ الاِجتِهاد. شما در این هفت مورد خشونت دیدید؟ شما در این هفت مورد کلمهی منفی دیدید؟ ببینید! رفق، تألّف، وقار، تقیّه، نیکو برخورد. پیغمبر خدا فرمود روزی که خدا من را مبعوث کرد، تا از غار حراء آمدم پایین، جبرئیل آمد و گفت پیغمبر مبعوث شدی، خدا هم میگوید با مردم مدارا کن. [پیغمبر میفرماید:] «اَمَرَنی ربّی بمداراةِ النّاسِ کَما اَمَرَنی بِاَداءِ الفَرائض». این علاقهای که مردم به ائمّهی ما دارند، برای چه بود؟ امروز برای چیست؟ این علاقهای که سلیمان کتّانی را به آن سمتی میکشد که راجع به حضرت زهرا کتاب بنویسد یک عالِم مسیحی درواقع لبنانی. بنویسد فاطمه جان قهرمانی به زور بازو نیست، قهرمانی به ثروت نیست، قهرمانی به قدرت نیست، قهرمان تویی که با بدن نحیفت در مقابل همهی دشمن و هیئت حاکمه ایستادی. قهرمان تویی که یک زن تنها از حق دفاع کردی.
نمونههایی از مهربانی حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) با پرسشکنندگان
الف) تعلیم شیوهی بحث کردن با مخالفان
من چند مورد از مهربانیها و خشنودی حضرت فاطمه سلاماللهعلیها بگویم، چرا که رضایت فاطمهی زهرا سلاماللهعلیها محور رضایت خداست. دو نفر خانم سر یک موضوعی بحثشان شده بود. یکی معاند و یکی موافق. آن خانم موافق و مؤمن آمد خدمت حضرت زهرا سلاماللهعلیها عرض کرد من با فلانی بحث دارم و میشود شما به من یاد بدهید چه به او بگویم؟ حضرت به او استدلالی یاد دادن و این خانم مؤمنه رفت و آن یکی را محکوم کرد. خیلی شیرین که است آدم در بحث علمی پیروز شود. وقتی محکومش کرد، خوشحال آمد خدمت حضرت زهرا سلاماللهعلیها. حضرت فرمودند خوشحالی فرشتهها از این محکوم شدن یک معاند و پیروزی یک مؤمن بهمراتب از خوشحالی تو بیشتر است. ملائکهی آسمان خوشحال شدند که یک زن مؤمنی توانسته یک معاندی را محکوم کند. بعد امام عسگری در ادامهی روایت فرمودند: خدای تبارک و تعالی فرمود الف الف یعنی یک میلیون ثواب و حسنه نصیب حضرت زهرا سلاماللهعلیها میشود به خاطر این که ایشان به آن خانم یاد دادند چهجوری بحث کند. این مِهر حضرت فاطمه سلاماللهعلیها در راهانداختن کار یک کسی است که میخواست بحث کند و این قابل توجه معلمین، روحانیون و دانشمندان باشد که چقدر کارشان ثواب و ارزش دارد.
ب) متانت در پاسخ به سؤالات مکرر
دوم این که یک خانمی آمد پیش حضرت زهرا سلاماللهعلیها و گفت یا بنت رسول اللّه مادرم مریض است و سؤالی راجع به نماز دارد، اجازه هست از شما بپرسم؟ بفرمایید. سؤالش را پرسید و حضرت پاسخ دادند. باز گفت یکی دیگر بپرسم؟ بفرمایید. حضرت جواب دادند. بار سوم گفت یک سؤال دیگر بپرسم؟ یکی یکی تا رسید به ده سؤال و حضرت هم با کمال متانت جواب دادند. سؤالها که تمام شد، آن خانم از زیادی سؤالهایش خجالت کشید؛ «ثم خجلت من الکثرۀ». گفت مثل این که من زیادهروی کردم و خیلی سؤال پرسیدم. حضرت زهرا سلاماللهعلیها فرمودند: «هاتی وَ سَلی عَمّا بَدا لَکِ»، خجالت نکشی ها، هر چه دلت میخواهد بپرس.
خب باز هم این خانم خجالتش ماند. حضرت زهرا سلاماللهعلیها برای این که این خجالت را بشکند، فرمودند خانم اگر یک بار سنگینی اینجا باشد و یکی به شما بگوید صد هزار دینار به تو میدهم که این را بگذاری بالای پشت بام، میبری؟ گفت بله یا بنت رسولاللّه؛ هر چقدر هم سنگین باشد، میارزد. حضرت فرمودند بدان عالمی که پاسخ سؤال مردم را بدهد، روز قیامت «یخلع علیهم» مانند خلعتی بر آنها پوشیده میشود. ببینید، «انّ عُلماءَ شیعتِنا یحشرِون یَومَ القیامۀ وَ یخلعُ عَلَیهِم مِن خلعِ الکرامات علی قدر کثرۀ علومهم و جِدِّهِم.» خدا لباسهای کرامت بر تن عالم میپوشاند. یعنی من که به شما پاسخ دادم، مثل قصهی همین کرایهای که گفتم من ثواب بردم، عالم روز قیامت نورش صحرای محشر را میگیرد، نه خجالت نکش. پس اولاً بزرگان و اهل اندیشه از پاسخگویی اجتناب نکنند و جوانان عزیز هم از پرسش. بروید سؤال کنید. تلفن یک عالم همراهتان باشد. با سایتهای پاسخگویی به سؤالات ارتباط بگیرید.
ج) مژده بهشت به شیعیان حقیقی
مورد سوم مهر حضرت زهرا سلاماللهعلیها، باز یک خانم دیگر آمد خدمت حضرت، یا بنت رسول اللّه آقایمان مرا فرستاده و یک دغدغهای دارد؛ میخواهد ببیند جزو شیعیان شما هست یا نه؟ چون شیعهها بهشت میروند به فضل الهی. میخواهم ببینم ملاک شیعه بودن چیست. حضرت زهرا فرمودند برو به شوهرت بگو «اِن کُنتَ تَعمَلُ بِما اَمَرناکَ وَ تَنتَهی عَمّا زَجرناکَ عَنهُ فأنتَ مِن شیعَتِنا وَ اِلاّ فَلا.» اگر هرچه را که ما میگوییم، گوش میدهی و عمل میکنی و هر چه را هم ما میگوییم نکن، انجام نمیدهی، از شیعههای ما هستی وگرنه شیعه نیستی.
خب آن خانم خداحافظی کرد و برگشت پیش همسرش و پاسخ حضرت زهرا را به او گفت. شوهرش زد زیر ناله و واویلا که چه کسی میتواند همهی اوامر اهل بیت را انجام بدهد؟! به همسرش گفت برگرد دوباره پیش حضرت زهرا سلاماللهعلیها و بگو شوهرم دردش مضاعف شد و مشکلش حل نشد. حضرت سلاماللهعلیها این بار که آن خانم برگشت، فرمودند برو به آقایتان بگو که «شیعَتُنا مِن خِیارِ اَهلِ الجَنَّۀِ نَستَنقِذُهُم بِحُبِّنا وَ نَنقُلهُم اِلی حَضرَتِنا» شیعههای ما از برگزیدگان اهل بهشتند که ما آنها را به خاطر حب خودمان جمع میکنیم. انقاذ یعنی نجاتدادن یک غریق از آب. نستنقذهم بحبنا. کسی که محب اهل بیت باشد، نستنقذهم بحبنا و همه را میآوریم پیش خودمان در بهشت.
خب این یک کمی با آن پاسخ اول تفاوت کرد. حال چهجور باید جمع کرد بین این دو؟ شما اول فرمودی همهی امرهای ما را انجام بدهند و نهیهای ما را ترک کنند. این دومی یک مقداری مجوز داده که اگر یک خطایی هم کردند، ما نجاتشان میدهیم. بعد حضرت فرمودند: اما شیعیان ما از گناهانشان به سه چیز پاک میشوند؛ «بالبلایا و الشّدائِد و فی عرصات یوم القیامۀ». با سختیهایی که در دنیا میبیند. هیچ وقت بلا را برای خودتان بدی ندانید. روایت داریم مریض از بستر که بلند میشود، مثل روزی است که از مادر متولد شده است. کفارهی گناهان او است. با شدائد مثل سختی و داغی که میبیند، و سختیهای قیامت. نه این که حساب و کتاب ندارد این نظام، اما خدا چون اینها محبت ما را دارند و بنایشان بر دوستی ماست و سعیشان بر درست بودن است حالا یک وقتی هم یک خطایی کردهاند، ما دست اینها را را میگیریم و از غرق نجاتشان میدهیم؛ با سختیها، با شدتهای دنیا، با عالم برزخ.
مهر حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) در شفاعت شیعیان
روایتی از کتاب عوالم است که در افزایش امید ما خیلی کمک میکند. مجلس خواستگاری زهرای مرضیه برگزار شد و مهر تعیین شد و بنا شد پیغمبر خدا خطبه را بخوانند. حضرت زهرا رو کردند به پدر بزرگوارشان که باباجان میشود برای من یک مهر دیگری هم قرار بدهی؟ دخترم مگر مهر تعیین نشده؟ کم است؟ نه؛ «أسْألُک أنْ تَرُدَّهَا وَ تَدْعُوا اللَّهَ انْ یجْعَلَ مَهْرِی الشَّفَاعَةَ فِی عُصَاةِ امَّتِک» از شما میخواهم که خداوند مهریهی مرا شفاعت گنهکاران امت شما قرار دهد. زهرای مرضیه سلاماللهعلیها اینقدر به ما مهربان است که در مجلس خواستگاریاش هم یاد ماست. عصاۀ امتک. پیغمبر صبر کردند. جبرئیل آمد. یک پارچهی حریری آورد. رویش نوشته بود: مَهْرَ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاء شَفَاعَةَ الْمُذْنِبینَ مِنْ امَّةِ ابِیهَا. مهر زهرای مرضیه شفاعت گنهکاران است.
در آخرین لحظات زندگی فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) نقل شده ضمن حرفهایی که میزدند، یکی این بود که «اِلهی وَ سَیدی اَسْئَلُکَ بِالذَّینَ اصْطَفَیتَهُمْ وَ بِبُکاءِ وَلَدَی فی مُفارَقَتِی اَنْ تَغْفِرَ لِعُصَاةِ شیعَتِی وَ شیعَةِ ذُرِّیتِی.» این حرف حضرت زهراست در آخرین لحظاتش؛ خدایا تو را قسم میدهم به آنهایی که برگزیدی، یعنی به انبیاء، به اولیاء و قسم میدهم تو را به گریهی بچههایم که بعد از من اشک میریزند، خدایا گنهکاران شیعهام را بیامرز. ببینید، یعنی نهتنها پارچهی حریر را در شفاعت گذاشتند روی سینهشان، حتی به زبان هم جاری کردند.
پینوشت
سورهی نساء، آیهی ۸۰
سورهی نساء، آیهی ۶۴
سورهی آلعمران، آیهی ۳۱
نهجالبلاغه، خطبهی ۱
سوره یونس، آیه ۳۵
سوره بقره، آیه ۱۵۹
سورهی بقره، آیهی ۱۸۵
سورهی بقره، آیهی ۲۸۶
و آنگاه که خداوند برای پیامبرش خانهی انبیاء را برگزید، علائم نفاق در شما ظاهر گشت.
سورهی طه، آیهی ۸۱
منبع