بسم الله الرحمن الرحیم
بحث ما در رابطه با معرفی امام حسین علیه السلام در کلام ائمه معصومین بود، عرض کردیم ائمه بزرگوار در زیارت نامه هایشان در سخنانشان به مناسبت یاد و نام امام حسین به معرفی این شخصیت به معرفی هدف و قیامش پرداختند. یک فرازی را از قول خود امام حسین عرض می کنیم معرفی امام حسین از از زبان امام حسین. اگر کسی بخواهد امام حسین را از زبان خودش بشناسد و بشناساند باید مراجعه کند به خطبه ها و سخنان اشعار و رجز های اباعبدالله، امام به معرفی خود پرداخته است چون بعضی اوقات لازم هست آدم خودش را معرفی کند. شما در قرآن هم اگر مراجعه کنید می بینید حضرت یوسف خودش را معرفی کرد گفت من حفیظ و علیم هستم تا مردم بشناسنش و ازش استفاده کنند.
تعریف از خود و معرفی خود همه جا بد نیست گاهی وقت ها انسان مورد تهمت دشمن هسن مخصوصاً، یا افرادی که او را نمی شناسند ممکن هست آنها را گمراه کنند دیگران، باید خودش را معرفی کند تا مردم هدایت شوند.
به همین دلیل می بینید که خود خدا در قرآن چقدر به معرفی خودش پرداخته صفات خودش را بیان کرده گفت: السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبّارُ الْمُتَکَبِّرُ. رسول خدا چقدر خودش را معرفی می کرد امیرالمومنین در خطبه ها مکرر خودش را معرفی کرده.
امام حسین علیه السلام هم در جاهای متعددی به معرفی خودش پرداخته از جمله: در اولین برخوردی که با ایشان در مدینه شد و قرار شد از امام حسین بیعت بگیرند مروان حاکم قبلی مدینه و ولید حاکم ان زمان مدینه امام را دعوت کردند برای بیعت و امام زیر بار بیعت نرفت، این جمله را به مروان فرمود: شما می خواهید از من بیعت بگیرید ولی ما را نمی شناسید أَنّا أَهْلُ بَیْتِ الْکَرامَهِ، وَ مَعْدِنُ الرِّسالَهِ، وَ أَعْلامُ الحَقِّ، سه تا مطلب امام حسین در معرفی خودش فرمود که این ها را توضیح می دهم.
فرمود ما اهل بیت کرامت هستیم ما خاندان کرامتیم. تعبیر کرامت در زیارت جامعه کبیره هم آمده و اصولُ الکرم در زیارت عاشورا هم آمده می گوییم: حسین جان خدا به تو کرامت داد اکرمکم. عزیزان کرامت یک واژه عربی هست. مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می نویسد: کرامت معادل فارسی ندارد نمیتوانیم در فارسی بگوییم کرامت یعنی کریم چی یعنی جوانمردی، جوانمردی کافی نیست برای این واژه ، بگوییم یعنی عزت بگویمبزرگواری،ی عظمت. ایشان می گوید اگر کسی بخواهد کرامت را در عربی به فارسی ترجمه کند باید یک سطر از آن بنویسد. بعضی از لغت ها مثل الله الصمد صمد را توی فارسی سخت می شود معنا کرد. بسم الله الرحمن الرحیم، رحمان و رحیم را مهربان و بخشنده معنا میکنند ولی معنای رحمان و رحیم بخشنده و مهربان نیست خیلی فراتر از این هاست کسی بخواهد رحمان و رحیم را معنا کند باید یک سطر برایش لغت فارسی بنویسد. بعضی از واژهها برگردانش سخت است.
ایشان می گوید: کریم و کرامت یعنی اینکه یک کسی صفتی و ویژگی دارد خدا به او یک خصوصیتی داده که هیچ گاه زیر بار ذلت و خواری اهانت کسی نمی رود و همواره خودش را در مقابل این جور جریانات محکم نگه می دارد، و لذا نقطه مقابل کرامت، اهانت است.
در قرآن سوره حج آیه هجدهم خدا می فرماید: کریم اگر کسی خدا به او کرامت ندهد کی می خواهد به او کرامت دهد؟وَ مَنْ يُهِنِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ مُكْرِمٍ إِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ ما يَشاءُ ؛ این دوتا واژه را در این آیه خوب مقابل هم گذاشته. یُهن یعنی اهانت هر کسی که مورد خواری و اهانت الهی واقع شود به هر دلیلی کی می خواهد بهش کرامت بدهد؟ چون کرامت صفت خداست، اقرأ و ربک الاکرم، ما غرک بربک الکریم، خدا در قرآن هم کریم خطاب شده و هم اکرم، به پیغمبر هم این صفت داده شده رسول کریم، به فرشته ها هم داده شده کراماً برره، به قرآن هم داده شده فی صُحفٍ مُکرّمه. رزقی که خدا به آدم میدهد گفته شده رزقٍ کریم.
کریم و کرامت در یک کلمه به تعبیر مرحوم علامه: تمام خوبیها اگر جمع شود به آن می گویند مکارم اخلاق. شما شنیدید رسول خدا فرمود إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکَارِمَ الْأَخْلَاقِ؛ خوب من آمدم کرامات اخلاقی را در جامعه کامل کنم زیاد کنم. تمام خوبی ها می آید در کانال کرامت .
لذا عبدالله خیلی زیبا معرفی کرد و فرمود: مروان تو از ما بیعت می خواهی أَنّا أَهْلُ بَیْتِ الْکَرامَهِ، ما خاندان کرامت هستیم خاندان عظمت و بزرگواری هستیم.
ابن ابی الحدید در جلد سوم شرح نهجالبلاغه که ترجمه فارسی هم شده به مناسبتی فصلی باز می کند یک بابی را باز می کند طولانی هم هست. عنوان بابش این هست: اُباتُ الضیم، یعنی کسانی که زیر بار ظلم نرفتند کسانی که زیر بار ذلت نرفتند و تصمیم میگیرد شخصیتهایی را در تاریخ نام ببرد که اینها تا آخر عمرشان ذلت نپذیرفتند در مقابل ظلم ایستادند در مقابل ذلت مقاومت کردند عنوانش این هست.
اُبات از آبیَ می آید یعنی کسانی که مانع ظلم می شوند یک شخصیت هایی را می شمارد. اولین کسی که می شمارد می گوید سید و آقای کریمان و بزرگان حسین ابن علی ابن ابیطالب امام حسین علیه السلام است. الَّذی عَلَّمَ النّاسَ الْحَمِیَّةَ وَ الْمَوْتَ تَحْتَ ظِلالِ السُّیُوفِ؛ آن کسی که معلم کرامت، معلم جوانمردی، معلم مبارزه ی در سایه شمشیر هست افراد دیگر را هم میآورد در تاریخ شروع میکند می شمارد و شرح حالشان را می گوید این عالم معتزلی سنی وقتی می خواهد کریمان و مبارزان با ظلم را در تاریخ بشمارد می گوید: سید و آقای همه کریمان و بزرگان حسین ابن علی هست که آموزگار هست و به عالم آموخت این جوانمردی و کرامت را.لذا عبدالله خودش را اینگونه معرفی می کند. چند مثال بزنم و چند نمونه از کرامت امام حسین بگویم تا معنای کرامت روشن شود.
کرامت یک چشمه ای در وجود انسان هست که اگر جاری شود قول انسان می شود کریم قولاً له قولاً کریما، اگر جاری شود رزق انسان میشود کریم، نگاه انسان می شود کریم اگر باشد تمام حرکات و برخوردهای انسان کریمانه می شود. قرآن می فرماید: آدم های کریم وقتی از جایی رد می شوند که دارد گناهی صورت میگیرد خلاف هست یا مجلس لغوی هست مَرّو کراماً، با کرامت رد می شوند. عبورشان حرکتشان سخن و رزقشان کریمانه است. من چند روایت یادداشت کردم برایتان می خوانم اینها را با زندگی امامحسین تطبیق دهید، که چرا امام حسین کریم هست چرا این خاندان خاندان کرامت هستند؟
در زیارت جامعه کبیره میگوییم: شما اصول و ریشه کرم هستید. شخصی آمد خدمت پیغمبر گرامی اسلام یا رسول الله! احبُّ ان اکون من اکرم الناس، من دلم می خواهد اکرم الناس باشم کریم ترین گرامی ترین عزیزترین چه کنم؟ بعضیها خدمت پیغمبر میرسیدند ما دلمان میخواهد به بهشت برویم دلمان میخواهد محبوب باشیم بین مردم این آمده میگوید من میخواهم اکرم باشم اگر اکرم شد می شود انَّ اکرمکم عندالله اَتقاکم، اگر اکرم شد یعنی صفت کرامت در زندگی اش موج می زند . رسول خدا یک راهحل بهش داد: لا تَشكُوَنَّ اللّه َ إلَى الخَلقِ ، هیچ وقت پیش مردم از خدا شکایت نکن.
ببینید یک پزشک در بیمارستان کسی را جراحی می کند به یکی دارو می دهد به یکی می گوید تقویتش کنید غذا بهش بدهید یکی را می گوید بروید منزل پزشک است دیگر، مریضی که آنجا هست نمیتواند بگوید چرا به این چلوکباب دادی به من گفتی غذا نخور تو آزمایش داری او عمل شده باید تقویت شود تو باید مرخص بشوی. گاهی اوقات مرخص کردن بیمار و مریضی که امید به خوب شدن دارد می گویند آمپول بیاورید مواظبت کنید ولی بعضی مریض ها را می گویند ببرید خانه هر چه میخواهد بخورد، این دیگر امیدی بهش نیست. نباید کسی بگوید این دکتر چرا این مریض را مرخص کرد من تا ناله می کنم به من قرص می دهند آمپول به هم می دهند؟ پزشک هست و تو مریضی اعتراض به طبابت پزشک اعتراض درستی نیست.
روایت می گوید: رَبُّ اَلْعَالَمِينَ كَالطَّبِيبِ فَصَلاَحُ اَلْمَرْضَى فِيمَا يَعْمَلُهُ اَلطَّبِيبُ. خدا می بیند یک کسی مثل فرعون را مرخص کند یعنی هرچه گناه می کند نه بهش درد بدهد نه مریضی دهد نه فقر بهش بدهد، بخورد بیاشامد بریزد بپاشد مثل مریضی که مرخصش می کنند ولی آخرش رود نیل می گیرتش .
یک کسی هم مثل امام حسین روز عاشورا همه چیز را ازش می گیرد فرزندش را مالش را خاندانش اسیر می شوند جان خودش حتی یک قطره آب به لبانش نمیرسد، حالا کسی بگوید مثلا در مردم می شنوم این ها را، همسایه داریم بی نماز هست بیدین هستی بی خدا هست اولاد دارد خانه دارد ماشین دارد خوب می خورد خوب می گیرد. ما متدین هستیم نمازخوان هستیم مسجد برو هستیم یا بچه مان مریض است یا خودمان مریضیم دخترمان ازدواج نمی کند. این نیست.
یک شب عاشورا یک آیه خواند در مجلس شام هم زینب خواند، یعنی این آیه را دوبار دو شخصیت خواندند یکی خود امام حسین شب عاشورا خواند این آیه را یکی زینب کبری در مجلس یزید خواند هم برادر خوانده هم خواهر همان آیه معروف ولاتحسبن الذین کفروا قرآن میگوید کافرها فکر نکنند ما وقتی به آنها مهلت می دهیم نُملی لهم، دوستشان داریم. درس خوان توی کلاس یک نمره اش که کم میشود میگویند پدرت را بیاور از کلاس برو بیرون نامه از دفتر بیاورـ ولی بچه درس نخوان و مطرود که می دانند مردود می شود معلم کاریش ندارد گوشه ی کلاس هست هر کاری می خواهی بکن تجدید بیاور میخواهی نیاور. این محصل درسخوان نباید بگوید چرا من تا اشکالی برایم پیش می آید به دفتر می فرستند پدرت را بیاور کتک می زنند اما با این کاری ندارند؟ این را دیگر نمی خواهند مطرود هست.
گاهی خدا می گوید ما کافر را نمی خواهیم لذا می گذاریم در همین دنیا خوش باشد فَلَمَّا نَسُواْ مَا ذُکِّرُواْ بِهِ فَتَحْنَا عَلَیْهِمْ أَبْوَبَ کُلِّ شَىْءٍ ، سوره انعام آیه ۴۴ را نگاه کنید آنهایی که خدا را فراموش می کنند برایشان باز می کنیم أَبْوَبَ کُلِّ شَىْءٍ ، را همه چیز بهشان می دهیم. فرمود می خواهی کریم باشی شکایت خدا را پیش مردم نیاور، سفره دلت را پیش مردم باز نکن هرچه می شود؛ بد می آوریم خودمان مریض می شویم یک سال هست داغ داریم جادو شدیم سحر شدیم. نه این حرفها نیست ذهنتان را مشغول این چیزها نکنید.
روایت دارد رسول خدا فرمود: تکن امرم الناس، پیش خدا عیبی ندارد برو کنار حرم حضرت معصومه، شکایت به خدا عیبی ندارد شکایت از خدا عیب داردـ خودش سامِعُ الشکایا هست. صورتت را بگذار حرم حضرت معصومه هرچه می خواهی پیش خدا شکوه کن. چرا اینطور هست می خواهم بهتر شود با خدا حرف بزن. ولی پیش خلق خدا . روحیهای که الان بعضی ها دارند متاسفانه دائماً در حال شکوه هستند .
حالا این هایی را که میگویم یکی یکی با امام حسین تطبیق بدهید، امام حسین اکرم الناس هست یا نیست؟ کجا روز عاشورا شکایت کرد؟ داغ علی اصغر دید گفت: الهی هَّونَ لیَ الامر؛ خدایا آسان هست، لإنّه بعَينُك. زینب کبری داغ برادر دید اللهم تقبل منا، مقابل دشمن آمد و ما رایت الا جمیلاً. شما یک مروری بکنید کربلا را همش رضایت هست رضی الله رضانا اهل بیت، سر روی خاک کربلا گذاشت الهی رضاً برضائک چرا امام حسین اکرم الناس هست؟ من چند دلیل را برایتان بگویم:
۱. شکوه نکرد.
۲. در این روایت می فرماید : اَمَّ الکرم، می دانید کریم کی هست؟فالتَّبرُّعُ بالمَعروفِ والإعطاءُ قَبلَ السُّؤالِ، انسان کریم دستش دست معطی و کمک کننده است، انسان کریم راحت به دیگران کمک می کند. یک نشانه کرامت این است شما با این حدیث بروید زندگی اهل بیت را بررسی کنید. چقدر بار از دوش مردم برداشتند؟
بدن امام حسین را وقتی به خاک می سپردند یک کسی به امام سجاد گفت این زخم های پشت پدرت کهنه هست مال کربلا نیست از کجاست؟ فرمود: اینها انبان هایی هست که پدرم به دوش می کشید در خانه فقرا می برد.
فقیر آمد یابن رسول الله دیه به گردنم آمده گرفتارم، فرمود بنویس خجالت نکش. نوشت ۵۰۰ دینار دیه به گردنم آمده. رفت داخل خانه امام هزار دینار بهش بدهید. به این می گویند کرامت . ما خیلی زرنگ باشیم به اندازهای که از ما میخواهند بدهیم. نوشتند این فقیر هی نگاه میکرد به دست های اباعبدالله و اشک میریخت میگفت این دست ها چطور زیر خاک می خواهد برود؟ دستهایی که انقدر اعطا کننده است.
امام حسین روی کوه صفا نشسته بود با امام حسن برادرش یک کسی آمد، یابن رسول الله دشمنی مرا آزار می دهد، فرمود: چی هست آن دشمن؟ من دفعش میکنم. گفت آقاجان دین و قرض هست آقا مبلغی بهش داد بعد فرمود: اگر در زندگیت گرفتار شدی سراغ هر کسی نرو سراغ یکی از این سه گروه برو:إلـی ذِی دیـنٍ، اَو مُــرُوّه اَو حَسَب ، یا دین داشته باشد یا جوانمرد باشد یا خانواده دار باشد. سراغ افراد بی دین نرو سراغ افراد بی مروت و بی ریشه و بی اصل نرو. اگر در زندگیت گرفتار شدی. این علامت دوم، انا اهل بیت الکرامه، ما خاندان کرامتیم چرا کریم کی هست؟ شکوه نکند به خدا. پیغمبر فرمود و امام حسین شکوه نکردـ کریم کی هست؟ فالتَّبرُّعُ بالمَعروفِ، تبرع یعنی کمک رفع نیاز از مردم. این دو حدیث.
حدیث سوم که بسیار زیبا هست، فرمود سه چیز نشانه کرامت هست: ثَلَاثَةٌ تَدُلُّ عَلَی کرَمِ الْمَرْءِ، می خواهید ببینید کی کریم هست؟ کی لئیم؟ عرض کردم کرامت یک چشمه ای هست که اگر در وجود انسان باشد توی چشم خودش را نشان میدهد، در بیان خودش را نشان میدهد، توی دست خودش را نشان می دهد،تو رفت و آمد خودش را نشان میدهد مرّو کراماً، گفتار میشود قولاً کریما، در مهربانی خودش را نشان می دهد در تمام روابط آدم . پستی در رفتار خودش را نشان میدهد کرامت هم در رفتار خودش را نشان می دهد. این ها دو تا صفتی هست که بروزش در برخورد هاست.
امام فرمود سه چیز نشانه کرامت هست:
♦️حسْنُ الْخُلْقِ، آدم کریم خوش اخلاق است. شما نگاه کنید آن شخص علی ابن طعان می گوید من در لشکر حر دیر رسیدم وقتی رسیدم خودم را رساندم لشکر حر لشکر ابا عبدالله علیه السلام را متوقف کرده بود همه لشکر را آب داده بودند من خودم و اسبم تشنه رسیدیم تا رسیدیم یک وقت دیدم آقا اباعبدالله یک نگاهی به من کرد و فرمودند: یابن اخی، برادرزاده! این از لشکر دشمن هست از لشکر حر هست که آمده امام حسین را متوقف کند فرمودند اَنخی الجمل، شترت را بخوابان، خسته از راه آمده بودم شتر را خواباندم یک وقت دیدم با دستهای مبارکش مشک اب را گرفت جلوی دهانم، گفت از این آب بنوش می گفت من انقدر خسته بودم نمی توانستم مشک را بردارم مشک را گرفت هم خودم نوشیدم هم به حیوان خسته آبنوشانید. این حسن خلق اباعبدالله است. فرمود کریم ۳ تا ویژگی دارد یکی حسن خلق است.
♦️کظْمُ الغَیظِ، خشمش را کنترل می کند، داشت آب می ریخت روی دست امام با این ظرف های فلزی که ابریق بهش می گویند، خدمتکار امام بود، ظرف از دستش خارج شد افتاد روی سر و سر امام مجروح شد. بدن امام خیس شد یک کسی دارد آب روی دستمان می ریزد مقداری بی دقتی کند ظرف توی سر آدم بخورد مجروح شود هر کسی باشد عکس العمل طبیعی هست. غلام شروع کرد به خواندن آیه ۱۳۴ آل عمران که این آیه می گوید هر که می خواهد به بهشت برود راهش این هست و الکاظمین الغیظ و العافین عن الناس والله یحب المحسنین؛ به خدا این سه کلمه اگر در زندگی ها بیاید تمام دعواهای زن و شوهری تماممی شود دعواهای خانوادگی و دعواهای برادر با برادر فامیل با فامیل تمام می شود کلانتری ها خلوت می شود.
اگر این سه تا کلمه قرآن در سوره آل عمران آورد ـاین سه کلمه چی هست؟ و الکاظمین الغیظ، اول خشمتان را کنترل کنید. تمام این آدم کشی ها دعواها فحاشی ها و قهرها از فوران خشم شروع می شود العافینَ عنِ الناس، بعد هم ببخشید. مشکل هست چه جوری ببخشم؟ همانطور که امام حسین حر را بخشید. تو یک عمر پای مکتب امام حسین پای منبر ها می آیی می نشینی اگر یاد نگیری از امامحسین گذشت را چه تاثیری روی تو گذاشته این منبر حسینی؟ یک کلمه به رخ حر نکشید تو بودی راه را بستی تو بچه های مرا ترساندی تو مرا به این سرزمین کشاندی تا آمد هل لی من توبه؟ آقاجان مرا می بخشید؟ بله! خدا می بخشد خیلی مهم هست.
والله یحب المحسنین، نه فقط خشم را کنترل کن عفو هم بکن احسان هم بکن، امشب شام بیا خانه ما کمک کن بهش این سه تا صفت خیلی مهم هست قرآن می گوید: کلید بهشت است، وَ سارِعُوا إِلى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَ جَنَّةٍ، بدوید به سمت بهشت با این ویژگی ها.
برای حر امام خشمش را کنترل کرد. عفوش کرد.این همه فرق در کربلا شکافته ولی یک فرق هست که امام حسین با دستان خودش با دستمال بسته و آن هم فرق حر ابن یزید ریاحی هست. چرا؟ احسان هست یک مدال هم بهش داد فرقش را با دستمال کمر خودش بست. شروع کرد غلام این آیه را خواندن، آقا فرمود هم خشمم را کنترل کردم هم بخشیدمت هم آزادت کردم. هم کظم غیظ هم عفو.
در نبرد کربلا می دانید کسی جرأت مبارزه ی فردی با امام حسین را نداشت کما اینکه با ابوالفضل عباس هم کسی از روبرو و مستقیم نجنگید شجاعت اباعبدالله و ابوالفضل کسی جرئت نمی کرد مقابلشان بیاید یک نفر از اهل شام که نوشتند مال قبیله تمیم بود شناختی روی اهل بیت ما نداشته همراه سپاه ابن زیاد بود با اینکه شامی ها کم بودن و غالباً مال کوفه بودند، این آمد به جنگ اباعبدالله و امام حسین تن به تن با این جنگید. تاریخ نقل می کند در همان برخورد اول اباعبدالله شمشیر زد به پاهای این شخص و مجروح شد از روی اسب به زمین آمد و محکم پخش بر زمین شد آقا بالای سرش ایستاد هر که باشد تیر خلاص را می زند، دشمن هست و می کشد. یک نگاه به چهره او کرد فرمود می خواهی صدا بزنم توزا ببرند؟ گفت آقا بزرگواری کنید.
این فرزند کی هست؟ فرزند پیغمبری هست که زیر درخت در یکی از غزوه ها خوابیده بود شمشیرش کنارش بود دشمن شمشیر رابرداشت نشست رو سینه رسول خدا! گفت کی تو را نجات می دهد یا رسول الله؟ من یُنجیک؟ تو خوابیده ای و من نشسته تو بی سلاحی و من اسلحه دستم هست، رسول گرامی اسلام یک نگاهی کرد فرمود الله الله خدا نجات می دهد. در همین حال هم او را با پا زد و برش گرداند شمشیر را ازش گرفت پیغمبر نشست روی سینهاش فرمود حالا تو را کی نجات می دهد که خدا را قبول نداری تو که دین نداری؟ گفت کرمک یا رسول الله کرم شما جوانمردی شما. فرمود پاشو بروـ این پسر آن پیغمبر هست. پسر رسول الله ای که تا دید دختر حاتم طایی میان اسرا هست فرمود آزادش کنید فانَّ اباها رجلٌ کریم، پدرش آدمبا کرامتی بوده. فرمود می خواهی صدا بزنم؟ فریاد زد امام حسین به قومش بیایید این مجروح را ببرید و بردند. چرا می گوید ما خانواده کرامت هستیم حالا ببینید، مروان تو به من می گویی با یزید بیعت کن؟ انا اهل بیت الکرامه، ما خاندان کرامت هستیم.
کرم الرجلِ دینهُ، دین هر کسی به اندازه کرامتش هست .
در زندگیمان سعی کنیم گفتارمان کریمانه باشد نگاهمان کریمانه باشد.
فرمود سه چیز نشانه کرامت هست، یکی حسن الخلق خوش اخلاقی، کظم الغیظ کنترل خشم،
♦️سه غَضُّ البَصَرِ، چشم از نامحرم فرو بستن انسان کریم به خودش اجازه نمیدهد به ناموس دیگران نگاه کند انسان کریم به خودش اجازه نمی دهد کلمات اهانتآمیز به کار ببرد انسان کریم خود نمی خورد دیگران گرسنه باشند، کریم دگرگرا است کریم خوش گفتار است کریم اهل بخشش است نگاهش را از حرام می بندد، انسان کریم بنابر روایاتی که خواندم اهل شکوه به خدا نیست انسان کریم زندگی اش وقتی اینطور شد زیر بار ظلم هم نمیرود.
چرا اباعبدالله زیر بار ظلم برود به چه دلیل؟ کرامت عبدالله را در کربلا و رجز هایش را ببینید، اشعار خودش اشعار یارانش اشعار اصحابش صدازد ما خاندان کرامتیم این یک.
♦️ فرمود: انا اهل بیت الکرامة و ، وَ مَعْدِنُ الرِّسالَهِ، ما معدن رسالت هستیم می دانی یعنی چی؟ این در زیارت جامعه کبیره هم هست رسول پیغمبر خداست نبی فرستاده خداست ولی رسول چیزهای دیگری هم می تواند باشد. خدا می گوید باد رسول ماست وَأَرْسَلْنَا الرِّيَاحَ لَوَاقِحَ، باد را به عنوان رسول می فرستیم درختان را با هم لقاح بدهیم. خدا در قران می فرماید گاهی عذابی که بر شما می آید ارسلنا علیهم الطوفان، این رسول و فرستاده خداست.
یعنی چی ما اهل بیت معدن رسالتیم؟ بعضی ها از این اشکال گرفتند ائمه ما که رسول نیستند. پیغمبر وقتی از دنیا رفت رسالت هم تمام شد وحی تمام شد چطور ما به اهل بیت میگوییم شما معدن رسالت هستید؟ در جامعه کبیره هم هست معنایش این هست یعنی رسالت پیغمبر را شما گسترش دادید مگر خدا در قرآن نمیگوید: پیغمبر اگر علی را معرفی نکنی، فما بلغت رسالتک، رسالتت ناقص هست. یا ایها الرسول بلغ ما انزل علیک پیغمبر علی را معرفی کن اگر انجام ندهی تو ابلاغ نکردی رسالتت را . ما اگر میگوییم امام حسین معدن رسالت هست یعنی رسالت پیغمبر را اینها به جهان با اعمالشان با کردارشان با حفظ دینشان با خونش همان که می گوییم حسین منی و انا من حسین این معنای معدن و رسالت هست. فرمود ما خانواده ی کرامت هستیم معدن رسالت هستیم أَنّا أَهْلُ بَیْتِ الْکَرامَهِ، وَ مَعْدِنُ الرِّسالَهِ
♦️ سوم وَ أَعْلامُ الحَقِّ، ما علم و پرچم حق هستیم هیچ وقت زیر بار باطل نمی رویم ما همواره مدافع حق هستیم و از حق دفاع میکنیم. این سه مطلبی که در معرفی امام حسین از زبان خود امام حسین گفتم بحثمان معرفی نور از کلام نور هست امام از کلام امام هست، امام حسین را خود ائمه چطور معرفی کردند.
السلام علیک یا اباعبدالله
امام کرامت هست امام عظمت هست این همه مصیبت این همه سختی،یک شکوه گله ابداً، همش رضایت از خدا بود همش اعلام محبت و دوستی با خدا. واقعاً جملهای که منسوب هست به امام زمان ارواحنا فدا در زیارت نامه ها آمده که ملائکه آسمان از صبر اباعبدالله تعجب کردند حرف درستی هست چقدر صبور و چقدر بردبار چقدر با تامل، نسبت به تک تک اصحابش. شما ببینید این هایی که به کربلا آمدند بعضیهایشان مشکلاتی داشتند یکی از اینها مشکل مالی داشت پسرش اسیر شده بود، آقا همان شب عاشورا یکسری پارچه های قیمتی پیشش بود داد به ایشان و فرمود این ها را بده بفروشند تبدیل به پول کنند فرزندت را آزاد کن. با اینکه کربلا امکاناتی در اختیارشان نیست ولی انفاق امام حسین آنجا هم قطع نمیشود.
حتی به عمر سعد هم امام حسین فرمود: اگر دست برداری این صحرا را ترک کنی من یک باغی دارم در مدینه اسمش در تاریخ معروف هست باغی بود که ۵۰۰ درخت خرما داشت خیلی هم پر قیمت بود حتی یک وقتی هم معاویه با قیمت بالا از امام حسین خریداری کرد آقا نداد، امام علیه السلام به عمر سعد فرمود اگر تو رها کنی این صحرا را و بروی من آن باغ را به تو مجانی می بخشم. تا این حد اباعبدالله علیه السلام مهربانی دوستی و کرامت داشت. اینقدر نصیحت کرد صحبت کرد بالغ بالنصیحه، بلکه یک کسی از اینها جذب شود. اینها که میآمدند و بروند جبهه علی اکبر را که آقا فرمود برو ولی اغلب اینهایی که آمدند بهشان فرمود برگردید من بیعتم را از شما برداشتم. بچه های عقیل را شب عاشورا جمع کرد فرمود شما یک شهیدی مثل مسلم دادید کافی هست و همه تان برگردید کسی برنگشت و نمی رفتند. ولی می فرمود.
یک وقت ایستاده آن غلام آمد مقابل اباعبدالله. روضه غلام را بخوانم که ما غلام های اباعبدالله همچنین توفیقی انشاالله در رکاب شان پیدا کنیم.
جون هست غلام ابیذر هست سالها در خاندان امیرالمومنین و امام حسین بزرگ شده زندگی اش با این خاندان گذشته آمد مقابل اباعبدالله آقا جان اجازه میدهید من به میدان بروم آقا اباعبدالله یک نگاهی کرد به چهره این غلام فرمود نه برگرد، انت فی اذنٍ منّی، از طرف من تو اصلاً مجاز هستی تا حالا با ما بودی پیش ما بودی خدمت کردی حالا برگرد. اشک تو چشماش حلقه زد گفت آقاجان این که شرط انصاف نیست موقع خوشی کنار شما بودم موقع ناخوشی برو نه آقا بگذارید بیایم آقا مجدد برش گرداند رفت یک گوشه ای اشک در چشمانش حلقه زد یک جمله گفت قلب اباعبدالله را لرزاند اشک امام حسین را جاری کرد گفت:
آقاجان چون غلام هستم نمیگذاری بروم؟ چون رنگم سیاه است نمیگذاری بروم؟ چون من مثل حبیب بن مظاهر و مثل مسلم بن عوسجه مشهور نیستم نمی خواهی خونه من کنار این مشهورها ریخته شود؟ آقا اباعبدالله یک نگاهی کرد فرمود نه غلام به خدا پیش ما سفید و سیاه و غلام و ارباب ندارد.
شما نگاه کنید صورت رو صورت غلام گذاشته صورت رو صورت پسر هم گذاشته، دو نفر را اباعبدالله صورت رو صورتشان گذاشت یکی غلام هست اسلم و یکی هم علی اکبر. جون برای ما تفاوتی نمی کند. حالا که اینطور هست برو انقدر خوشحال شد آقا امام حسین آدم را بپذیرد آدم خوشحال میشود. می شود همچنین نگاهی هم به ما بکنی؟ مخصوصاً موقع جان دادن چشممان را باز کنیم ببینیم اباعبدالله علیه السلام کنار ماست. برای همه دعا کنیم برای مریض ها و گرفتار ها این ارباب و غلام را واسطه قرار دهید پیش خدا.
تا آقا بهش اجازه داد رفت اما اسمش را نگفت غالباً اسمشان را میگفتند و خودشان را معرفی می کردند. وقتی آمد میدان گفت: مردم عالم هر که مرا نمیشناسد اربابم حسین است من به عنوان دفاع از اباعبدالله آمدم، کیفَ ترَ الکفار ضرب الاسودی، همینقدر بدانید من یک سیاه چهره هستم در دفاع از آل رسول آمده ام. وقتی هم روی زمین افتاد آقا را صدا نزد گفت بس هست همین قدر که آقا به من اجازه داد کافی هست. اباعبدالله را بعضی ها صدا می زدند امام حسین می رفت اما این صدا نزد خودش میگوید یک وقت دیدم اباعبدالله آمد بالای سرم ایستاده،فَإِذا أنَا بِالحُسَينِ عليه السلام قائِمٌ عَلى رَأسِ، بالای سر این غلام ایستاد برایش دعا کرد: اللهم بیض وجهه و طیب ریحه و احشره مع الابرار .